وزیر امور خارجه رژیم می گوید که وی از کلینتون درخواست انجام ملاقات نموده اما پاسخی دریافت نکرد. وی گفت ایران به پنج عضو دائم شورای امنیت و آلمان پیشنهاد داده بود که در نیویورک و در سطح وزیران خارجه گفت و گو کند اما این درخواست، نادیده گرفته شد.خبرگزاری حکومتی ایرنا: گفت و گوی اختصاصی خبرنگار ما با متکی با این پرسش آغاز شد که باراک اوباما اختیارات مباحث هسته ای ایران را به هیلاری کلینتون واگذار کرده و با توجه به مواضع عمدتا ضد ایرانی خانم کلینتون , آینده این مذاکرات را چگونه می بینید؟وزیر خارجه جواب داد باید این پرسش از آقای اوباما پرسیده شود اما در نگاهی کلی تر مباحث مرتبط با سازمان ملل و یا فعالیتهای هسته ای و یا خلع سلاح عمدتا توسط وزیران خارجه پیگیری می شود .
متکی گفت: ما الان در گروه ۵ بعلاوه یک شاهدیم که در رده های کارشناسی و هم رده های مدیریتی معمولا وزارت خارجه ها پیگیر مباحث بوده و در آمریکا هم تاکنون همینطور بوده و در مذاکرات ۵+۱ معاون وزیر خارجه آمریکا شرکت می کرده است.متکی گفت: بیانیه تهران یک رویکرد مثبت و سازنده نسبت به این درخواست بود. متقابلا باید گام سازنده از سوی آنها برداشته می شد اما آنها به سمت صدور قطعنامه حرکت کردند .وزیر خارجه ایران خاطرنشان کرد : در همین مجمع عمومی امسال, آنها بعد از صدور قطعنامه مستمرا مطرح کردند که ما می خواهیم ایران بپذیرد مذاکره کند .وی افزود: در پنج بعلاوه یک تقریبا همه در سطح وزیر اظهار نظر کردند که ایران به پای میز مذاکره بیاید. هیات ایران به ریاست رییس جمهوری وارد نیویورک شد و در همان دو روز اول حضورش در نیویورک آقای احمدی نژاد مطرح کردند که ما آمادگی داریم در همینجا با آن شش کشور در سطح وزیران دیدار داشته باشیم و شما این را به اعضای گروه ۵+۱ برسانید.متکی گفت: من دو ساعت بعد با وزیر خارجه چین دیدار داشتم و او نیز در همان دیدار درخواست مذاکره را تکرار کرد و من به او گفتم بسیار خوب ریس جمهوری ما اینجا است و ما آمادگی در همین نیویورک مذاکرات را در سطح وزیران خارجه راه اندازی کنیم .وزیر خارجه ایران افزود: اینها یک دفعه حیران ماندند فردا آن روز رفتند نشست وزیران را برگزار کردند و در آن جلسه دچار اختلاف شدند.وی گفت:' برخی ها در آن جلسه مطرح کردند که خوب ما بخواهیم خانم اشتون برود این مذاکرات را انجام دهد و اما برخی از وزیران خارجه در آن جلسه گفتند این بحث نیازمند به یک تصمیم گیری سیاسی است و مقامهای بالای سیاسی باید گفت و گو کنند الان که ایران برای گفت و گو در سطح وزیران اعلام آمادگی کرده , خوب است که این نظر ایران را عملیاتی کنیم' .وزیر خارجه افزود: البته این گروه موفق نشدند این حرف را به کرسی بنشانند. حتی یکی از وزیران در آن جلسه می گوید ما در سپردن این کار به دست مدیران کل نتیجه ای نمی توانیم بگیریم و چیزی عایدمان نمی شود .وی اظهارداشت: به هر حال آنان این فرصت طلایی را هم از دست دادند.
http://arezo.dyndns.tv/index.php?option=com_content&view=article&id=12406%3A----5--1---------&catid=16%3A2009-10-10-12-51-04&Itemid=56
Thursday, September 30, 2010
محکومیت ژينوس سبحانی به دو سال حبس تعزيری
ژينوس سبحانی منشی کانون مدافعان حقوق بشر و شهروند بهايی که در تاريخ ۱۳ دی ۱۳۸۸، پس از حوادث عاشورا بازداشت شده بود، از سوی دادگاه انقلاب اسلامی در حکم اوليه به دو سال حبس تعزيری محکوم شد.
به گزارش جمعيت مبارزه با تبعيض تحصيلی، سبحانی با قرار وثيقه از زندان رجايی شهر کرج آزاد شده بود. وی همچنين از دانشجویان محروم از تحصيل بهايی است، که اولين بار در ۲۵ دی ماه ۱۳۸۷ بازداشت شده بود.
همسر ژينوس سبحانی، آرتين غضنفری نيز يکی ديگر از ۱۰ شهروند بهايی بازداشت شده به اتهام شرکت در حوادث روز عاشورا ست.
به گزارش جمعيت مبارزه با تبعيض تحصيلی، سبحانی با قرار وثيقه از زندان رجايی شهر کرج آزاد شده بود. وی همچنين از دانشجویان محروم از تحصيل بهايی است، که اولين بار در ۲۵ دی ماه ۱۳۸۷ بازداشت شده بود.
همسر ژينوس سبحانی، آرتين غضنفری نيز يکی ديگر از ۱۰ شهروند بهايی بازداشت شده به اتهام شرکت در حوادث روز عاشورا ست.
نامه معلمان دربند، محمد داوري و عبدالله مومني از زندان اوين به مناسبت آغاز سال تحصيلي
بنا به اخبار رسیده به جرس، مومنی و داوری، عدم ارتقاء وضعيت معيشتي معلمان، تنزل منزلت و کرامت معلم، بي توجهي به ارتقاء معرفتي و حرفه اي، ممانعت و مخالفت با تشکلهاي صنفي، مقاومت در برابر تغيير ساختار متمرکز اداري، واگذاري مسئوليت ها به نيروهاي غير متخصص، افزايش تعجب برانگيز نقش حوزه و حوزويان، انتصاب مديران ضعيف در سطوح بالا و مياني مديريت، ضعف مديريت منابع انساني از دلایل واژگونی قطار آموزش و پرورش در پنج سال اخیر میدانند.
عبدالله مومنی، پیش از این در نامهای به رهبری شرح مفصلی از شکنجههای وارد شده بر خود برای گرفتن اعتراف دروغین را عنوان کرده بود.
داوری نیز که از شهریور ماه سال گذشته در بازداشت به سر میبرد، به تحمل پنج سال حبس محکوم شده است.
متن کامل نامه این دو معلم، به شرح زیر است:
فرا رسيدن مهر و آغاز سال تحصيلي با مشارکت 15 ميليون دانش آموز و معلم به همراهي والدين، جامعه را متحول کرده و به تکاپو انداخته است. اين مهم بيش از هر چيزي ما را متوجه جايگاه و نقش اساسي تعليم و تربيت به معناي عام و آموزش و پرورش به معناي خاص کلمه مي نمايد.
سير تحول جوامع و تجربيات توسعه، ترديدي را باقي نگذاشته است که بخش عمده اي از موفقيت ها از مسير توسعه " انسان محور" مي گذرد و " سرمايه انساني" به عنوان مهمترين پارامتر پيشرفت مورد توجه تمام جوامع توسعه يافته بوده است، سرمايه اي که اعتبارش به محتواي علمي و انديشه اي آن بستگي دارد. آموزش و پرورش در تمام کشورهاي توسعه يافته با گذر از دوران سنتي و پشت سر گذاشتن سبکهاي مختلف با رويکردي علمي، حرفه اي ، مدرن و با شعار " آموزش براي زندگي" در مسير نهادينه نمودن مفاهيم اساسي از قبيل تعامل و مشارکت آگاهانه، انديشه دانايي محور و فرهنگ گفتگو، به دنبال آن است تا با ايفاي نقش در تکوين شخصيت افراد ضمن جامعه پذير نمودن آنها، "سرمايه اجتماعي" را محقق سازد.
تاکيد بر "ايدئولوژيک و سياسي" نمودن عرصه آموزش و پرورش در واقع چشم بستن بر واقعيت هاي کارکردي اين نهاد و خارج نمودن آن از مسير واقعي و انحراف از کارکرد حرفه اي نظام آموزشي است که متاسفانه در اين راستا هشدارهاي صاحبنظران، کارشناسان، فعالان صنفي و منتقدان مورد بي توجهي قرار گرفته است.
عدم ارتقاء وضعيت معيشتي معلمان، تنزل منزلت و کرامت معلم، بي توجهي به ارتقاء معرفتي و حرفه اي، ممانعت و مخالفت با تشکلهاي صنفي، مقاومت در برابر تغيير ساختار متمرکز اداري، واگذاري مسئوليت ها به نيروهاي غير متخصص، افزايش تعجب برانگيز نقش حوزه و حوزويان، انتصاب مديران ضعيف در سطوح بالا و مياني مديريت، ضعف مديريت منابع انساني، ناتواني در مديريت اقتصادي و تامين حداقل ها، کاهش انگيزه کاري معلمان، افزايش فاصله نيروهاي صف و ستاد و دهها مورد ديگر گواه اين ادعاست که متاسفانه قطار آموزش و پرورش نه تنها بر روي ريل قرار نداشته بلکه در دوره مديريت آقايان فرشيدي، علي احمدي و حاجي بابايي واژگون شده است.
با اين حال و به رغم وعده هاي مکرر وزراي آموزش و پرورش در سالهاي اخير مبني بر افزايش چند برابر قدرت خريد معلمان، نهادينه نمودن مشارکت معلمان، تشکيل نظام معلمي، تحول در ساختار، برنامه و محتواي آموزشي، توسعه و تجهيز مدارس و دهها وعده و وعيد ديگر، ادعاي تکريم معلم فقط در حد شعار و با اجراي مراسم هايي کليشه اي و بي محتوا تکرار مي گردد.
با کمال تاسف بايد گفت که " مشارکت" در فرايند تصميم سازي و تصميم گيري نه تنها مورد بي توجهي قرار گرفته است بلکه تشکل هاي صنفي، به ويژه دو تشکل فعال سالهاي اخير يعني کانون صنفي معلمان و سازمان معلمان ايران مورد بي مهري فراواني قرار گرفته و فعالان اين دو تشکل بارها مواخذه، بازداشت و زنداني شده اند و فضاي امنيتي حاکم در اين دستگاه آموزشي هر گونه فعاليت و مشارکت انتقادي و اعتراضي را پر هزينه ساخته است. برخورد قهرآميز که منجر به دستگيري تعدادي از فعالان عرصه صنفي معلمان در حوادث پس از انتخابات خرداد 88 گرديد، پرده از نيات شوم کساني که آموزش و پرورش را بستري براي اعمال نظرات و سليقه هاي باندي و سياسي و تحقق اهداف ايدئولوژيک خود مي دانند، برداشت. معلمان حضور گسترده اي در فضاي پس از انتخابات پيدا کرده بودند تا ضمن استفاده از فرصت انتخابات در کنار خواست همگاني جامعه مبني بر تغيير، با بيان مطالبات صنفي به تعهد ملي خود در کنار ساير اقشار جامعه عمل نمايند.
نارضايتي معلمان، اولياء و دانش آموزان از محصول فرايند آموزش و پرورش و خروجي اين سيستم، متاسفانه اثبات کننده اين واقعيت تلخ است که انحراف بزرگي در مسير کارکرد نظام آموزشي ما ايجاد شده است و بيراه نيست اگر حضور اعتراض آميز معلمان را در کنار ساير مردم در جنبش اجتماعي تحول خواه و همراهي آنان در موج سبز را، هشداري و واکنشي قابل انتظار به اين وضعيت نامناسب بدانيم.
لذا اينجانبان که براي دومين سال متوالي از همراهي با همکاران ارجمند و دانش آموزان عزيز در مهر ماه محروم شده ايم و براي دومين سال در کنار ساير منتقدان و مخالفان در زندان به سر مي بريم، بر خود فرض دانستيم تا به بهانه مهر و روز جهاني معلم يک بار ديگر به مسئولان هشدار دهيم که ايستادگي و مقاومت در برابر اراده همگاني و تغييرخواهي ملي راهي است که به ناکجاآباد مي رود و براي جبران فردا دير است، از همين امروز بايد آغاز نمود.
به اميد ايراني آباد و آزاد
و
عبدالله مومنی، پیش از این در نامهای به رهبری شرح مفصلی از شکنجههای وارد شده بر خود برای گرفتن اعتراف دروغین را عنوان کرده بود.
داوری نیز که از شهریور ماه سال گذشته در بازداشت به سر میبرد، به تحمل پنج سال حبس محکوم شده است.
متن کامل نامه این دو معلم، به شرح زیر است:
فرا رسيدن مهر و آغاز سال تحصيلي با مشارکت 15 ميليون دانش آموز و معلم به همراهي والدين، جامعه را متحول کرده و به تکاپو انداخته است. اين مهم بيش از هر چيزي ما را متوجه جايگاه و نقش اساسي تعليم و تربيت به معناي عام و آموزش و پرورش به معناي خاص کلمه مي نمايد.
سير تحول جوامع و تجربيات توسعه، ترديدي را باقي نگذاشته است که بخش عمده اي از موفقيت ها از مسير توسعه " انسان محور" مي گذرد و " سرمايه انساني" به عنوان مهمترين پارامتر پيشرفت مورد توجه تمام جوامع توسعه يافته بوده است، سرمايه اي که اعتبارش به محتواي علمي و انديشه اي آن بستگي دارد. آموزش و پرورش در تمام کشورهاي توسعه يافته با گذر از دوران سنتي و پشت سر گذاشتن سبکهاي مختلف با رويکردي علمي، حرفه اي ، مدرن و با شعار " آموزش براي زندگي" در مسير نهادينه نمودن مفاهيم اساسي از قبيل تعامل و مشارکت آگاهانه، انديشه دانايي محور و فرهنگ گفتگو، به دنبال آن است تا با ايفاي نقش در تکوين شخصيت افراد ضمن جامعه پذير نمودن آنها، "سرمايه اجتماعي" را محقق سازد.
تاکيد بر "ايدئولوژيک و سياسي" نمودن عرصه آموزش و پرورش در واقع چشم بستن بر واقعيت هاي کارکردي اين نهاد و خارج نمودن آن از مسير واقعي و انحراف از کارکرد حرفه اي نظام آموزشي است که متاسفانه در اين راستا هشدارهاي صاحبنظران، کارشناسان، فعالان صنفي و منتقدان مورد بي توجهي قرار گرفته است.
عدم ارتقاء وضعيت معيشتي معلمان، تنزل منزلت و کرامت معلم، بي توجهي به ارتقاء معرفتي و حرفه اي، ممانعت و مخالفت با تشکلهاي صنفي، مقاومت در برابر تغيير ساختار متمرکز اداري، واگذاري مسئوليت ها به نيروهاي غير متخصص، افزايش تعجب برانگيز نقش حوزه و حوزويان، انتصاب مديران ضعيف در سطوح بالا و مياني مديريت، ضعف مديريت منابع انساني، ناتواني در مديريت اقتصادي و تامين حداقل ها، کاهش انگيزه کاري معلمان، افزايش فاصله نيروهاي صف و ستاد و دهها مورد ديگر گواه اين ادعاست که متاسفانه قطار آموزش و پرورش نه تنها بر روي ريل قرار نداشته بلکه در دوره مديريت آقايان فرشيدي، علي احمدي و حاجي بابايي واژگون شده است.
با اين حال و به رغم وعده هاي مکرر وزراي آموزش و پرورش در سالهاي اخير مبني بر افزايش چند برابر قدرت خريد معلمان، نهادينه نمودن مشارکت معلمان، تشکيل نظام معلمي، تحول در ساختار، برنامه و محتواي آموزشي، توسعه و تجهيز مدارس و دهها وعده و وعيد ديگر، ادعاي تکريم معلم فقط در حد شعار و با اجراي مراسم هايي کليشه اي و بي محتوا تکرار مي گردد.
با کمال تاسف بايد گفت که " مشارکت" در فرايند تصميم سازي و تصميم گيري نه تنها مورد بي توجهي قرار گرفته است بلکه تشکل هاي صنفي، به ويژه دو تشکل فعال سالهاي اخير يعني کانون صنفي معلمان و سازمان معلمان ايران مورد بي مهري فراواني قرار گرفته و فعالان اين دو تشکل بارها مواخذه، بازداشت و زنداني شده اند و فضاي امنيتي حاکم در اين دستگاه آموزشي هر گونه فعاليت و مشارکت انتقادي و اعتراضي را پر هزينه ساخته است. برخورد قهرآميز که منجر به دستگيري تعدادي از فعالان عرصه صنفي معلمان در حوادث پس از انتخابات خرداد 88 گرديد، پرده از نيات شوم کساني که آموزش و پرورش را بستري براي اعمال نظرات و سليقه هاي باندي و سياسي و تحقق اهداف ايدئولوژيک خود مي دانند، برداشت. معلمان حضور گسترده اي در فضاي پس از انتخابات پيدا کرده بودند تا ضمن استفاده از فرصت انتخابات در کنار خواست همگاني جامعه مبني بر تغيير، با بيان مطالبات صنفي به تعهد ملي خود در کنار ساير اقشار جامعه عمل نمايند.
نارضايتي معلمان، اولياء و دانش آموزان از محصول فرايند آموزش و پرورش و خروجي اين سيستم، متاسفانه اثبات کننده اين واقعيت تلخ است که انحراف بزرگي در مسير کارکرد نظام آموزشي ما ايجاد شده است و بيراه نيست اگر حضور اعتراض آميز معلمان را در کنار ساير مردم در جنبش اجتماعي تحول خواه و همراهي آنان در موج سبز را، هشداري و واکنشي قابل انتظار به اين وضعيت نامناسب بدانيم.
لذا اينجانبان که براي دومين سال متوالي از همراهي با همکاران ارجمند و دانش آموزان عزيز در مهر ماه محروم شده ايم و براي دومين سال در کنار ساير منتقدان و مخالفان در زندان به سر مي بريم، بر خود فرض دانستيم تا به بهانه مهر و روز جهاني معلم يک بار ديگر به مسئولان هشدار دهيم که ايستادگي و مقاومت در برابر اراده همگاني و تغييرخواهي ملي راهي است که به ناکجاآباد مي رود و براي جبران فردا دير است، از همين امروز بايد آغاز نمود.
به اميد ايراني آباد و آزاد
و
دولت آمریکا هشت مقام جمهوری اسلامی را بدلیل نقض مداوم و شدید حقوق بشر تحریم کرد
رییس جمهور ایالات متحده، طی دستوری که روز چهارشنبه هفتم مهر (٢۹ سپتامبر) صادر کرد، تحریم هایی را در مورد برخی مقامات جمهوری اسلامی – که آنها را در نقض حقوق بشر مسئول دانسته است- اتخاذ نمود.
به گزارش رویترز، باراک اوباما در این دستور هشت تن را به دلیل مسئولیت هایی که در جریان خشونت های پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته داشته اند، در این لیست ناقضان حقوق بشر قرار داده است.
این افراد شامل محمدعلی جعفری فرمانده سپاه پاسداران، صادق محصولی وزیر کشور وقت، غلامحسین محسنی اژه ای وزیر وقت اطلاعات، سعید مرتضوی دادستان وقت تهران، حیدرمصلحی وزیر اطلاعات کنونی، مصطفی نجار وزیر کنونی کشور، احمدرضا رادان معاونت فرماندهی کل نیروی انتظامی، حسین طائب فرمانده وقت بسیج و رییس کنونی سازمان اطلاعات سپاه می شود.
بر اساس این گزارش، دستور فوق، ابزارهای جدیدی را در اختیار آمریکا می گذارد که مقاماتی که به نقض حقوق بشر در دولت ایران پرداخته اند را مورد هدف قرار دهد. در نتیجه این عمل هر ملکی که این افراد در آمریکا داشته باشند یا در کنترل افراد آمریکایی باشد مسدود می شود و افراد آمریکایی از تجارت ومراوده تجاری با این افراد ممنوع شده اند. همچنین ممنوعیت صدور ویزا برای این افراد نیز بخشی از این دستور به شمار می رود.
درادامه این دستور شرح دلایل قراردادن افراد یاد شده در فهرست فوق الذکر آمده است؛ که از طریق سایت وزارت خارجه آمریکا قابل دسترسی است.
به گزارش رویترز، باراک اوباما در این دستور هشت تن را به دلیل مسئولیت هایی که در جریان خشونت های پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته داشته اند، در این لیست ناقضان حقوق بشر قرار داده است.
این افراد شامل محمدعلی جعفری فرمانده سپاه پاسداران، صادق محصولی وزیر کشور وقت، غلامحسین محسنی اژه ای وزیر وقت اطلاعات، سعید مرتضوی دادستان وقت تهران، حیدرمصلحی وزیر اطلاعات کنونی، مصطفی نجار وزیر کنونی کشور، احمدرضا رادان معاونت فرماندهی کل نیروی انتظامی، حسین طائب فرمانده وقت بسیج و رییس کنونی سازمان اطلاعات سپاه می شود.
بر اساس این گزارش، دستور فوق، ابزارهای جدیدی را در اختیار آمریکا می گذارد که مقاماتی که به نقض حقوق بشر در دولت ایران پرداخته اند را مورد هدف قرار دهد. در نتیجه این عمل هر ملکی که این افراد در آمریکا داشته باشند یا در کنترل افراد آمریکایی باشد مسدود می شود و افراد آمریکایی از تجارت ومراوده تجاری با این افراد ممنوع شده اند. همچنین ممنوعیت صدور ویزا برای این افراد نیز بخشی از این دستور به شمار می رود.
درادامه این دستور شرح دلایل قراردادن افراد یاد شده در فهرست فوق الذکر آمده است؛ که از طریق سایت وزارت خارجه آمریکا قابل دسترسی است.
Tuesday, September 28, 2010
زندان در تبعید، عذابی مضاعف برای زندانیان و خانوادهها
«زندان در تبعید» مجازاتی است که این روزها برای تعدادی از زندانیان سیاسی و عقیدتی صادر میشود. زندان در تبعید، به گفته خانواده این زندانیان سیاسی، عذابی مضاعف و زحمتی دوچندان برای زندانیان و خانواده آنها دربردارد.
چند ماهی پس از بازداشت فعالان سياسی، مدنی و روزنامهنگاران در وقايع پس از انتخابات، انتقال اين زندانيان به زندانهای ديگر شروع شد. عيسی سحرخيز، مسعود باستانی، احمد زيدآبادی، مهدی محموديان، حشمتالله طبرزدی، رضا رفيعی فروشانی، رسول بداقی و داوود سليمانی از زندان اوين که به طور سنتی زندان سياسیها بود به زندان رجايیشهر کرج منتقل شدند.
کمی بعدتر احکام اين بازداشتیها با مجازاتی مشترک برای آنها اعلام شد که اگرچه معنای انتقال زندانی از اوين را داشت، اما واژه دقيق و حقوقی آن تبعيد در زندان برای بازداشتشدگان سياسی بود.
خليل بهراميان، وکيل چند نفر از بازداشتشدگان وقايع پس از انتخابات، زندان در تبعيد را مجازاتی تصريح شده در قانون مجازات اسلامی میداند.
او موارد تعيين چنين مجازاتی برای مجرمان را اين چنين توضيح میدهد: «بر اساس ماده ۱۹۰ قانون مجازات اسلامی در مسئله محاربه و فساد فیالارض نوع مجازات اين جرم يا اعدام است يا آويختن به دار، قطع دست راست و پای چپ و همچنين نفی بلد يا همان تبعيد. تبعيد يا به صورت مجازات کامل درمیآيد و فقط از ابتدا تبعيد را در نظر میگيرند يا به صورت مجازات تکميلی مطرح میشود، يعنی حکم به صورت مجازات زندان و سپس تبعيد است يا اين که زندان در تبعيد.»
محمد سيفزاده، ديگر حقوقدان و وکيل دادگستری مقيم تهران، پيش از تعيين چنين مجازاتی برای متهمان سياسی از الزامات و مقدماتی برای صدور چنين احکامی سخن میگويد: «من اعتقاد دارم به استناد اصل ۱۶۸ قانون اساسی و تبصره ذيل ماده ۲۰ قانون تشکيل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب سال ۷۳ و اصلاحی سال ۸۱، متهمان سياسی و مطبوعاتی را انحصاراً و اختصاصاً فقط بايد در دادگاههای عمومی و محاکم دادگستری و با حضور هيئت منصفه و به صورت علنی محاکمه کرد. نمیشود اين محاکم در دادگاه انقلاب يا غيرعلنی باشد. متهمان سياسی به موجب قانون يک سری امتياز دارند، نه محروميت.»
با وجود اين توضيحات حقوقی حالا زندان در تبعيد آن قدر در احکام زندانيان سياسی و عقيدت تکرار شده است که میتوان آن را واژهای آشنا در ادبيات حقوقی و قضايی اين روزها به شمار آورد.
شيوا نظرآهاری، فعال حقوق بشر، به تحمل شش سال زندان در تبعيد در ايذه محکوم شده است. ضياء نبوی، دانشجوی دانشگاه بابل، به ۱۱ سال زندان در تبعيد در شهر ايذه محکوم است. مجيد دری ديگر فعال دانشجويی است که بايد پنج سال حبس خود را در زندان ايذه بگذراند. احمد کريمی، يکی از زندانيان سياسی سابق بند۳۵۰ زندان اوين، از ديگر زندانيانی است که بايد ۱۵ سال زندان را در زندان شهر گنبدکاووس تحمل کند. حامد روحینژاد، دانشجوی دانشگاه شهيد بهشتی، نيز به ۱۰ سال زندان در تبعيد در شهر زنجان محکوم شده که با توجه به بيمار بودن او، دشواری تحمل زندان برای اين دانشجو دوچندان است.
پدر حامد روحینژاد درباره وضعيت فرزند خود چنين میگويد: «او بيماری اماس دارد که پيشرفت کرده است. با اين که میدانستند اين بيماری را دارد دارويی به او ندادند. در بيماری اماس هم هر چه استرس فرد بيشتر باشد رشد بيماری بيشتر میشود. الان بيماری به معده و روده او زده و بيناييش را از دست داده است. با اين حال او را به زنجان فرستادهاند، بدون اين که پرونده پزشکیاش را به زنجان بفرستند.»
البته خليل بهراميان، وکيل حامد روحینژاد و احمد کريمی، اميدوار است موکلانش بتوانند دستکم از مجازات زندان در تبعيد خلاص شوند.
خليل بهراميان در اين باره به راديوفردا میگويد: «اين بچهها از خانوادههای باشخصيت و کارگری کشور هستند. در ضمن روحینژاد دانشجوی تيزهوش بوده و کريمی هم بچه بسيار محترم و مؤدبی است، بنابراين اميد دارم که با توجه به شخصيت فردی و خانوادگيشان زودتر از زندان نجات يابند.»
حتی اگر اين احکام تعديل شود، هستند زندانيانی که پس از تحمل زندانهای خود بايد تازه برای زندگی به تبعيد بروند.
چند ماهی پس از بازداشت فعالان سياسی، مدنی و روزنامهنگاران در وقايع پس از انتخابات، انتقال اين زندانيان به زندانهای ديگر شروع شد. عيسی سحرخيز، مسعود باستانی، احمد زيدآبادی، مهدی محموديان، حشمتالله طبرزدی، رضا رفيعی فروشانی، رسول بداقی و داوود سليمانی از زندان اوين که به طور سنتی زندان سياسیها بود به زندان رجايیشهر کرج منتقل شدند.
کمی بعدتر احکام اين بازداشتیها با مجازاتی مشترک برای آنها اعلام شد که اگرچه معنای انتقال زندانی از اوين را داشت، اما واژه دقيق و حقوقی آن تبعيد در زندان برای بازداشتشدگان سياسی بود.
خليل بهراميان، وکيل چند نفر از بازداشتشدگان وقايع پس از انتخابات، زندان در تبعيد را مجازاتی تصريح شده در قانون مجازات اسلامی میداند.
او موارد تعيين چنين مجازاتی برای مجرمان را اين چنين توضيح میدهد: «بر اساس ماده ۱۹۰ قانون مجازات اسلامی در مسئله محاربه و فساد فیالارض نوع مجازات اين جرم يا اعدام است يا آويختن به دار، قطع دست راست و پای چپ و همچنين نفی بلد يا همان تبعيد. تبعيد يا به صورت مجازات کامل درمیآيد و فقط از ابتدا تبعيد را در نظر میگيرند يا به صورت مجازات تکميلی مطرح میشود، يعنی حکم به صورت مجازات زندان و سپس تبعيد است يا اين که زندان در تبعيد.»
محمد سيفزاده، ديگر حقوقدان و وکيل دادگستری مقيم تهران، پيش از تعيين چنين مجازاتی برای متهمان سياسی از الزامات و مقدماتی برای صدور چنين احکامی سخن میگويد: «من اعتقاد دارم به استناد اصل ۱۶۸ قانون اساسی و تبصره ذيل ماده ۲۰ قانون تشکيل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب سال ۷۳ و اصلاحی سال ۸۱، متهمان سياسی و مطبوعاتی را انحصاراً و اختصاصاً فقط بايد در دادگاههای عمومی و محاکم دادگستری و با حضور هيئت منصفه و به صورت علنی محاکمه کرد. نمیشود اين محاکم در دادگاه انقلاب يا غيرعلنی باشد. متهمان سياسی به موجب قانون يک سری امتياز دارند، نه محروميت.»
با وجود اين توضيحات حقوقی حالا زندان در تبعيد آن قدر در احکام زندانيان سياسی و عقيدت تکرار شده است که میتوان آن را واژهای آشنا در ادبيات حقوقی و قضايی اين روزها به شمار آورد.
شيوا نظرآهاری، فعال حقوق بشر، به تحمل شش سال زندان در تبعيد در ايذه محکوم شده است. ضياء نبوی، دانشجوی دانشگاه بابل، به ۱۱ سال زندان در تبعيد در شهر ايذه محکوم است. مجيد دری ديگر فعال دانشجويی است که بايد پنج سال حبس خود را در زندان ايذه بگذراند. احمد کريمی، يکی از زندانيان سياسی سابق بند۳۵۰ زندان اوين، از ديگر زندانيانی است که بايد ۱۵ سال زندان را در زندان شهر گنبدکاووس تحمل کند. حامد روحینژاد، دانشجوی دانشگاه شهيد بهشتی، نيز به ۱۰ سال زندان در تبعيد در شهر زنجان محکوم شده که با توجه به بيمار بودن او، دشواری تحمل زندان برای اين دانشجو دوچندان است.
پدر حامد روحینژاد درباره وضعيت فرزند خود چنين میگويد: «او بيماری اماس دارد که پيشرفت کرده است. با اين که میدانستند اين بيماری را دارد دارويی به او ندادند. در بيماری اماس هم هر چه استرس فرد بيشتر باشد رشد بيماری بيشتر میشود. الان بيماری به معده و روده او زده و بيناييش را از دست داده است. با اين حال او را به زنجان فرستادهاند، بدون اين که پرونده پزشکیاش را به زنجان بفرستند.»
البته خليل بهراميان، وکيل حامد روحینژاد و احمد کريمی، اميدوار است موکلانش بتوانند دستکم از مجازات زندان در تبعيد خلاص شوند.
خليل بهراميان در اين باره به راديوفردا میگويد: «اين بچهها از خانوادههای باشخصيت و کارگری کشور هستند. در ضمن روحینژاد دانشجوی تيزهوش بوده و کريمی هم بچه بسيار محترم و مؤدبی است، بنابراين اميد دارم که با توجه به شخصيت فردی و خانوادگيشان زودتر از زندان نجات يابند.»
حتی اگر اين احکام تعديل شود، هستند زندانيانی که پس از تحمل زندانهای خود بايد تازه برای زندگی به تبعيد بروند.
فروش اعضای یک دختر به منظور فراهم کردن سر پناه برای خانواده اش
دختر نیازمند«قرنیه» و کلیهاش را میفروشد! روزنامه «وطن امروز» چندی پیش گزارش داد، دختری که بر اثر سانحه دچار سوختگی شده بود برای عمل جراحی پلاستیک در خواست کمک مال کرده بود.
در آن گزارش سخن از درد و نیاز دختری بود که 14 سال پیش بر اثر سانحهای، دچار سوختگی شده و برای انجام عمل جراحی به مبلغی نزدیک به 35 میلیون تومان نیاز داشت. از سوی دیگر، پدر و مادر پیر این دختر سانحهدیده که دارایی خود را برای مراحل درمانی دخترشان حراج کردهاند، با بیمهری صاحبخانهشان، مدتی است دخل زندگیشان خالی شده و در پارک میخوابند.
این روزنامه در ستون امروز حوادث خود خبر داد، این ظاهر ماجرا بوده است، چرا که این همنوع سانحهدیده در حقیقت دیگر قصد انجام عمل جراحی ندارد، بلکه هدفش از رسانهای کردن نیازش، جلب حمایت امثال ما بود برای اجاره یک سقف محقر تا پدر و مادرش -و به قول خودش، عزیزترین کسانش- را در این سن و سال از تحمل رنج پارکخوابی نجات دهد.
اما چندی پیش، اقدس رضوانیالوار (همنوع آسیبدیده) در تماس با این روزنامه در نهایت استیصال و درماندگی اظهار کرد، دیگر به هیچوجه قصد عمل جراحی ندارد و تنها به دنبال اجاره سقفی محقر برای پدر و مادر و 2 خواهرش است. او گفته از کسی توقع حمایت ندارد و تصمیمش را برای فروش «قرنیه چشم» و یکی از «کلیه»هایش گرفته است تا از این طریق بتواند خانوادهاش را از فروپاشی نجات دهد.
تف به روی خامنه ای و حکومت ننگینش
برگرفته از فرارو
http://parsdailynews.com/72008.htm
در آن گزارش سخن از درد و نیاز دختری بود که 14 سال پیش بر اثر سانحهای، دچار سوختگی شده و برای انجام عمل جراحی به مبلغی نزدیک به 35 میلیون تومان نیاز داشت. از سوی دیگر، پدر و مادر پیر این دختر سانحهدیده که دارایی خود را برای مراحل درمانی دخترشان حراج کردهاند، با بیمهری صاحبخانهشان، مدتی است دخل زندگیشان خالی شده و در پارک میخوابند.
این روزنامه در ستون امروز حوادث خود خبر داد، این ظاهر ماجرا بوده است، چرا که این همنوع سانحهدیده در حقیقت دیگر قصد انجام عمل جراحی ندارد، بلکه هدفش از رسانهای کردن نیازش، جلب حمایت امثال ما بود برای اجاره یک سقف محقر تا پدر و مادرش -و به قول خودش، عزیزترین کسانش- را در این سن و سال از تحمل رنج پارکخوابی نجات دهد.
اما چندی پیش، اقدس رضوانیالوار (همنوع آسیبدیده) در تماس با این روزنامه در نهایت استیصال و درماندگی اظهار کرد، دیگر به هیچوجه قصد عمل جراحی ندارد و تنها به دنبال اجاره سقفی محقر برای پدر و مادر و 2 خواهرش است. او گفته از کسی توقع حمایت ندارد و تصمیمش را برای فروش «قرنیه چشم» و یکی از «کلیه»هایش گرفته است تا از این طریق بتواند خانوادهاش را از فروپاشی نجات دهد.
تف به روی خامنه ای و حکومت ننگینش
برگرفته از فرارو
http://parsdailynews.com/72008.htm
اصلاحات، حق طبیعی مردم است
عده ای از همراهان جنبش سبز به همراه خانم آسیه باکری، دختر شهید باکری صبح دیروز با حضور در دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله بیات زنجانی، با ایشان دیدار و گفت و گو کردند.
به گزارش خبرنگار کلمه، حضرت آیت الله بیات زنجانی در ابتدای این دیدار و پیش از استماع سخنان حضار، با اشاره به این موضوع که اصلاحات، حق طبیعی مردم است فرمودند:” البته تحمل برخی از دشواری ها در راه رسیدن به این حق طبیعی، امری طبیعی است و همیشه رسیدن به حق، در همه زمان ها، با رنج ها و مشقت های فراوانی همراه بوده است”.
ایشان پافشاری نمودن در راه رسیدن به حق را یک اصل مهم تاکید کردند: دسترسی یک عده به امکانات و تمسک به تبلیغات فراوان، دلیلی بر حقانیت نیست و باید این موضوع را مدنظر قرار داد که اگر با توجه و استناد به منابع اصیل، یک راهی حق تشخیص داده شد، باید برای رسیدن به آن خیلی از مصائب را به جان خرید.
این مرجع تقلید با اشاره به اینکه برخی از انبیای الهی هم در برخی مقاطع، متحمل اذیت های فراوانی شده اند و در راه مبارزه سختی های بسیاری را به جان خریدند، ادامه دادند: بنای مقایسه ندارم ولی آن چیزی که بزرگان را در راه رسیدن به یک هدف یاری کرده است، مقاومت در راه پاسداری از راه مقدسی بوده که انتخاب کرده اند.
در این جلسه که دختر شهید باکری نیز حضور داشت، آیت الله بیات زنجانی با اشاره به حوادث رخ داده برای خانواده شهید باکری اظهارداشتند: به این موضوع باید توجه کرد که این حادثه زشت، از همان زمانی که به وقوع پیوست، پس از دقایقی همگان از آن مطلع شده و آن را محکوم کردند؛ امروز دیگر نمی توان جلوی گوش ها را گرفت؛ نمی توان جلوی چشم ها را گرفت. مردم خیلی خوب می شنوند و می بینند و حق را از غیر حق تمیز می دهند.
ایشان تاکید کردند: هر چقدر افراد مختلف در این راه مقدس که همانا اصلاح وضعیت نامناسب فعلی است، منطقی تر و اصولی تر رفتار کنند و جلوی سوء استفاده ها را بگیرند، یقیناً پاسخ بهتری خواهند گرفت.
آیت الله بیات زنجانی در پاسخ به این سوال که عده ای امروز این سوال را دارند که حرکت های مردمی به چه نتیجه ای رسیده است ؟ اظهار داشتند: همین که امروز در حالی دوستان را می بینیم و با یکدیگر به صحبت می پردازیم که حرف ها، دغدغه ها و مطالبات مشترکی داریم، این عین موفقیت است.
به گزارش خبرنگار کلمه، حضرت آیت الله بیات زنجانی در ابتدای این دیدار و پیش از استماع سخنان حضار، با اشاره به این موضوع که اصلاحات، حق طبیعی مردم است فرمودند:” البته تحمل برخی از دشواری ها در راه رسیدن به این حق طبیعی، امری طبیعی است و همیشه رسیدن به حق، در همه زمان ها، با رنج ها و مشقت های فراوانی همراه بوده است”.
ایشان پافشاری نمودن در راه رسیدن به حق را یک اصل مهم تاکید کردند: دسترسی یک عده به امکانات و تمسک به تبلیغات فراوان، دلیلی بر حقانیت نیست و باید این موضوع را مدنظر قرار داد که اگر با توجه و استناد به منابع اصیل، یک راهی حق تشخیص داده شد، باید برای رسیدن به آن خیلی از مصائب را به جان خرید.
این مرجع تقلید با اشاره به اینکه برخی از انبیای الهی هم در برخی مقاطع، متحمل اذیت های فراوانی شده اند و در راه مبارزه سختی های بسیاری را به جان خریدند، ادامه دادند: بنای مقایسه ندارم ولی آن چیزی که بزرگان را در راه رسیدن به یک هدف یاری کرده است، مقاومت در راه پاسداری از راه مقدسی بوده که انتخاب کرده اند.
در این جلسه که دختر شهید باکری نیز حضور داشت، آیت الله بیات زنجانی با اشاره به حوادث رخ داده برای خانواده شهید باکری اظهارداشتند: به این موضوع باید توجه کرد که این حادثه زشت، از همان زمانی که به وقوع پیوست، پس از دقایقی همگان از آن مطلع شده و آن را محکوم کردند؛ امروز دیگر نمی توان جلوی گوش ها را گرفت؛ نمی توان جلوی چشم ها را گرفت. مردم خیلی خوب می شنوند و می بینند و حق را از غیر حق تمیز می دهند.
ایشان تاکید کردند: هر چقدر افراد مختلف در این راه مقدس که همانا اصلاح وضعیت نامناسب فعلی است، منطقی تر و اصولی تر رفتار کنند و جلوی سوء استفاده ها را بگیرند، یقیناً پاسخ بهتری خواهند گرفت.
آیت الله بیات زنجانی در پاسخ به این سوال که عده ای امروز این سوال را دارند که حرکت های مردمی به چه نتیجه ای رسیده است ؟ اظهار داشتند: همین که امروز در حالی دوستان را می بینیم و با یکدیگر به صحبت می پردازیم که حرف ها، دغدغه ها و مطالبات مشترکی داریم، این عین موفقیت است.
حمایت وبلاگنویسان روس از حسین درخشان
جامعه اینترنتی روسیه حمایت خود را از حسین درخشان که «پیشگام وبلاگنویسی در ایران» خوانده میشود و اکنون در زندان اوین به سر میبرد ابراز کرد.
اینترنت در روسیه فضایی نسبتاً آزاد است، اما موارد درگیری میان وبلاگنویسان و دستگاههای حکومتی بیسابقه نیست و حتی چند تن از وبلاگنویسان روس به دلیل نوشتههای خود به مجازات زندان محکوم شدهاند.
از دید فعالین اینترنتی روسیه ابراز حمایت از همکار خود در هرجای دنیا که باشد، از جمله در جمهوری اسلامی ایران، کمترین کاری است که آنها میتوانند در راستای پیشبرد آزادیهای مدنی انجام دهند.
گفتوگوی رادیوفردا با دو موسس «انجمن وبلاگنویسان روسیه» که علیه نقض آزادی بیان در ایران دست به اعتراض زدهاند.
در فضای چندين ميليون نفری اينترنتی روسيه، همه الک را به عنوان پيشگام وبلاگنويسی سياسی در اين کشور میشناسند. تنها صفحه وی در وبلاگ «لایو جورنال» نزديک به ۴۰۰ هزار خواننده دائمی دارد. او به تازگی به همراه ويکتور کورپ، ديگر وبلاگنويس مشهور روس، انجمن وبلاگنويسان روسيه را تاسيس کرده است که هدف آن دفاع از آزادی بيان در اينترنت است.
الک معتقد است آزادی بيان مسئلهای جهانی است و به همين دليل او نسبت به سرکوب وبلاگنويسان در کشورهای ديگر نمیتواند بیاعتنا باشد. وی سال گذشته در اعتراض به مرگ اميدرضا ميرصيافی، وبلاگنويس ايرانی، به وبلاگ محمود احمدینژاد نامهای با امضای هزار تن از فعالان اينترنتی روسيه فرستاد که همچنان بیپاسخ مانده است.
اين وبلاگنويس مشهور اکنون برای راهاندازی کمپين «حمايت از حسين درخشان» در پی آن است که توجه مقامهای روسيه را به اين مسئله جلب کند.
او در اين باره به راديوفردا میگويد: «مبارزه برای آزادی بيان کار مردم ايران، روسيه يا اروپا نيست. اين نهضتی فرامرزی است و تنها در ابعاد وسيع امکان موفقيت آن وجود دارد. به همين دليل من معتقدم اگر يک وبلاگنويس درايران تحت تعقيب دستگاه حکومتی قرار گيرد وبلاگنويسان سراسر دنيا بايد عليه اين مسئله اعتراض کنند. اين وظيفه هر وجدان بيداری است که برای حمايت از همکار خود از جايش بلند شود. برای من به عنوان يک شهروند روس مهم اين است که دولتمردان کشورم به نقض حقوق بشر در ايران اعتراض کنند. در اين راستا نامهای برای وزارت خارجه و رئيس جمهور مدوديف که خودش نيز وبلاگنويس است تهيه کرديم و اکنون برای آن امضا جمع میکنيم.»
اين وبلاگنويس میافزايد: «بايد متوجه باشيم نيروگاه اتمی يا سامانههای اس ۳۰۰ که دائماً در کانون توجه سياستمداران و رسانههای روسيه قرار دارد اين قدر مهم نيست که مسائل اجتماعی مهم است. ما میخواهيم به دولت روسيه و ايران اين مسئله را گوشزد کنيم که ارزش انسان از هر سلاح و ابزاری بالاتر است و مسائل انسانی و انساندوستی نبايد در مقايسه با بحران هستهای ايران رنگ ببازد، بلکه بايد در مناسبات اين کشورها نقش تعيينکننده داشته باشد. متاسفانه آحاد مردم روسيه اکثراً سياسی نيستند و نمیتوانيم کمپين يک ميليون امضايی را به نتيجه برسانيم، اما در چهارچوب انجمن وبلاگنويسان روسيه که فعالان اين رشته را گرد هم آورده است هر چه در توان داشته باشيم انجام خواهيم داد. وبلاگنويسان ايرانی و تمام آزادانديشان اين کشور بايد بدانند در روسيه همفکر زياد دارند. من میخواهم به خانواده و دوستان حسين درخشان بگويم با وجود هزاران کيلومتر فاصله، در روسيه کسانی هستند که با آنها ابراز همبستگی میکنند و آنها را دلداری میدهند.»
ویکتور، ديگر وبلاگنويس مشهور روس، در گفتوگو با راديوفردا اعلام کرد انجمن وبلاگنويسان روسيه که او رياست آن را برعهده دارد به نمايندگی از جامعه اينترنتی روسيه عليه هرگونه محدودسازی فعاليت اينترنتی در ايران اعتراض میکند.
او گفت فعالان اينترنتی در روسيه از اين که دستگاه حکومتی در ايران مدتهاست شبکههای اجتماعی، سرويسهای ارتباطی و پايگاههای اينترنتی را مسدود کرده باخبر و بهشدت با آن مخالفت است.
وی در اين باره میگويد: «به جرأت میتوانم بگويم در حال حاضر وبلاگنويسی پرخوانندهترين وسيله ارتباطی و شکلدهنده روابط اجتماعی است. اين که دولتهای سرکوبگر وبلاگها را مسدود و وبلاگنويسان را بازداشت میکنند نشانه اين است که تشکلهای اجتماعی اينترنتی را قدرتی واقعی و دشمن خود میدانند. این مسئله به معنای آن است که نبايد نااميد شويم، بلکه برعکس بايد فعاليت اينترنتی را گسترش دهيم. انجمن وبلاگنويسان روسيه فهرستی از ابزارهای حمايت از آزادی بيان در اينترنت منتشر کرده و هر کسی میتواند پيشنهادهای خود را به آن اضافه کند. از ديد ما اين ابزار عبارتاند از انتشار بيانيههای حمايتی، برگزاری نظرسنجی، کمپينهای جمعآوری امضا، ارسال نامه سرگشاده به دستگاههای ذيربط و رسانههای عمومی و همکاری با انجمنهای وکلا و مدافعين حقوق بشر. بايد تلاش کرد هر مورد نقض آزادی بيان به گوش جامعه جهانی برسد. نبايد از ياد ببريم هر يک از ما به تنهايی محکوم به شکست هستيم و برای اين که شکست نخوريم بايد هوای يکديگر را داشته باشيم.»
فعالان اينترنتی روسيه در گفتوگو با راديوفردا نسبت به اين که مقامهای ايرانی اعتراضاتشان عليه بازداشت حسين درخشان و ديگر وبلاگنويسان و روزنامهنگاران ايرانی را مورد توجه قرار دهند ابراز ترديد میکنند، اما اميدوارند مقامهای روس به اين مسئله اهميت دهند.
چند روز پيش هم باراک اوباما از الهام علی، رئيس جمهور آذربايجان، خواست دو وبلاگنويس زندانی در اين کشور را آزاد کند.
وبلاگنويسان روس منتظرند تا ديميری مدوديف نيز در اقدامی مشابه به حمايت از وبلاگنويسان زندانی ايران صدای خود را بلند کند.
اینترنت در روسیه فضایی نسبتاً آزاد است، اما موارد درگیری میان وبلاگنویسان و دستگاههای حکومتی بیسابقه نیست و حتی چند تن از وبلاگنویسان روس به دلیل نوشتههای خود به مجازات زندان محکوم شدهاند.
از دید فعالین اینترنتی روسیه ابراز حمایت از همکار خود در هرجای دنیا که باشد، از جمله در جمهوری اسلامی ایران، کمترین کاری است که آنها میتوانند در راستای پیشبرد آزادیهای مدنی انجام دهند.
گفتوگوی رادیوفردا با دو موسس «انجمن وبلاگنویسان روسیه» که علیه نقض آزادی بیان در ایران دست به اعتراض زدهاند.
در فضای چندين ميليون نفری اينترنتی روسيه، همه الک را به عنوان پيشگام وبلاگنويسی سياسی در اين کشور میشناسند. تنها صفحه وی در وبلاگ «لایو جورنال» نزديک به ۴۰۰ هزار خواننده دائمی دارد. او به تازگی به همراه ويکتور کورپ، ديگر وبلاگنويس مشهور روس، انجمن وبلاگنويسان روسيه را تاسيس کرده است که هدف آن دفاع از آزادی بيان در اينترنت است.
الک معتقد است آزادی بيان مسئلهای جهانی است و به همين دليل او نسبت به سرکوب وبلاگنويسان در کشورهای ديگر نمیتواند بیاعتنا باشد. وی سال گذشته در اعتراض به مرگ اميدرضا ميرصيافی، وبلاگنويس ايرانی، به وبلاگ محمود احمدینژاد نامهای با امضای هزار تن از فعالان اينترنتی روسيه فرستاد که همچنان بیپاسخ مانده است.
اين وبلاگنويس مشهور اکنون برای راهاندازی کمپين «حمايت از حسين درخشان» در پی آن است که توجه مقامهای روسيه را به اين مسئله جلب کند.
او در اين باره به راديوفردا میگويد: «مبارزه برای آزادی بيان کار مردم ايران، روسيه يا اروپا نيست. اين نهضتی فرامرزی است و تنها در ابعاد وسيع امکان موفقيت آن وجود دارد. به همين دليل من معتقدم اگر يک وبلاگنويس درايران تحت تعقيب دستگاه حکومتی قرار گيرد وبلاگنويسان سراسر دنيا بايد عليه اين مسئله اعتراض کنند. اين وظيفه هر وجدان بيداری است که برای حمايت از همکار خود از جايش بلند شود. برای من به عنوان يک شهروند روس مهم اين است که دولتمردان کشورم به نقض حقوق بشر در ايران اعتراض کنند. در اين راستا نامهای برای وزارت خارجه و رئيس جمهور مدوديف که خودش نيز وبلاگنويس است تهيه کرديم و اکنون برای آن امضا جمع میکنيم.»
اين وبلاگنويس میافزايد: «بايد متوجه باشيم نيروگاه اتمی يا سامانههای اس ۳۰۰ که دائماً در کانون توجه سياستمداران و رسانههای روسيه قرار دارد اين قدر مهم نيست که مسائل اجتماعی مهم است. ما میخواهيم به دولت روسيه و ايران اين مسئله را گوشزد کنيم که ارزش انسان از هر سلاح و ابزاری بالاتر است و مسائل انسانی و انساندوستی نبايد در مقايسه با بحران هستهای ايران رنگ ببازد، بلکه بايد در مناسبات اين کشورها نقش تعيينکننده داشته باشد. متاسفانه آحاد مردم روسيه اکثراً سياسی نيستند و نمیتوانيم کمپين يک ميليون امضايی را به نتيجه برسانيم، اما در چهارچوب انجمن وبلاگنويسان روسيه که فعالان اين رشته را گرد هم آورده است هر چه در توان داشته باشيم انجام خواهيم داد. وبلاگنويسان ايرانی و تمام آزادانديشان اين کشور بايد بدانند در روسيه همفکر زياد دارند. من میخواهم به خانواده و دوستان حسين درخشان بگويم با وجود هزاران کيلومتر فاصله، در روسيه کسانی هستند که با آنها ابراز همبستگی میکنند و آنها را دلداری میدهند.»
ویکتور، ديگر وبلاگنويس مشهور روس، در گفتوگو با راديوفردا اعلام کرد انجمن وبلاگنويسان روسيه که او رياست آن را برعهده دارد به نمايندگی از جامعه اينترنتی روسيه عليه هرگونه محدودسازی فعاليت اينترنتی در ايران اعتراض میکند.
او گفت فعالان اينترنتی در روسيه از اين که دستگاه حکومتی در ايران مدتهاست شبکههای اجتماعی، سرويسهای ارتباطی و پايگاههای اينترنتی را مسدود کرده باخبر و بهشدت با آن مخالفت است.
وی در اين باره میگويد: «به جرأت میتوانم بگويم در حال حاضر وبلاگنويسی پرخوانندهترين وسيله ارتباطی و شکلدهنده روابط اجتماعی است. اين که دولتهای سرکوبگر وبلاگها را مسدود و وبلاگنويسان را بازداشت میکنند نشانه اين است که تشکلهای اجتماعی اينترنتی را قدرتی واقعی و دشمن خود میدانند. این مسئله به معنای آن است که نبايد نااميد شويم، بلکه برعکس بايد فعاليت اينترنتی را گسترش دهيم. انجمن وبلاگنويسان روسيه فهرستی از ابزارهای حمايت از آزادی بيان در اينترنت منتشر کرده و هر کسی میتواند پيشنهادهای خود را به آن اضافه کند. از ديد ما اين ابزار عبارتاند از انتشار بيانيههای حمايتی، برگزاری نظرسنجی، کمپينهای جمعآوری امضا، ارسال نامه سرگشاده به دستگاههای ذيربط و رسانههای عمومی و همکاری با انجمنهای وکلا و مدافعين حقوق بشر. بايد تلاش کرد هر مورد نقض آزادی بيان به گوش جامعه جهانی برسد. نبايد از ياد ببريم هر يک از ما به تنهايی محکوم به شکست هستيم و برای اين که شکست نخوريم بايد هوای يکديگر را داشته باشيم.»
فعالان اينترنتی روسيه در گفتوگو با راديوفردا نسبت به اين که مقامهای ايرانی اعتراضاتشان عليه بازداشت حسين درخشان و ديگر وبلاگنويسان و روزنامهنگاران ايرانی را مورد توجه قرار دهند ابراز ترديد میکنند، اما اميدوارند مقامهای روس به اين مسئله اهميت دهند.
چند روز پيش هم باراک اوباما از الهام علی، رئيس جمهور آذربايجان، خواست دو وبلاگنويس زندانی در اين کشور را آزاد کند.
وبلاگنويسان روس منتظرند تا ديميری مدوديف نيز در اقدامی مشابه به حمايت از وبلاگنويسان زندانی ايران صدای خود را بلند کند.
خطر اعدام همچنان بالای سر سکینه است
محسنی اژه ای سخنگوی قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران، امروز ٢٧ سپتامبر اعلام کرد که سکینه به سنگسار و اعدام محکوم شده بود و مجازات مربوط به قتل، مقدم بر مجازات مربوط به زنا است. لازم به یادآوری است که احمدی نژاد و مشائی معاون او در نیویورک در روزهای اخیر اعلام کرده بودند که حکم سنگسار درمورد سکینه هیچگاه صادر نشده است.
قبلا ما اسناد مربوط به پرونده سکینه در دادگاه تبریز را منتشر کرده ایم که به وضوح نشان میدهد که دادگاهی برای محاکمه سکینه به اتهام قتل تشکیل نشده است. بدنبال فشار کمپین جهانی علیه سنگسار، مقامات قضائی جمهوری اسلامی، همزمان با سرقت پرونده از دفتر آقای هوتن کیان وکیل سکینه، اعلام کردند که سکینه به اعدام محکوم شده است!
هر اظهار نظری مبنی بر مجازات سکینه، فشار روحی خرد کننده ای بر فرزندان سکینه وارد میکند و بر نگرانی آنها دامن میزند. سجاد در فراخوانی از دنیا برای نجات مادرش کمک خواسته است. ما یکبار دیگر بر ضرورت تداوم قدرتمند کمپین نجات سکینه در سطح جهان تاکید میکنیم.
کمیته بین المللی علیه سنگسار
کمیته بین المللی علیه اعدام
قبلا ما اسناد مربوط به پرونده سکینه در دادگاه تبریز را منتشر کرده ایم که به وضوح نشان میدهد که دادگاهی برای محاکمه سکینه به اتهام قتل تشکیل نشده است. بدنبال فشار کمپین جهانی علیه سنگسار، مقامات قضائی جمهوری اسلامی، همزمان با سرقت پرونده از دفتر آقای هوتن کیان وکیل سکینه، اعلام کردند که سکینه به اعدام محکوم شده است!
هر اظهار نظری مبنی بر مجازات سکینه، فشار روحی خرد کننده ای بر فرزندان سکینه وارد میکند و بر نگرانی آنها دامن میزند. سجاد در فراخوانی از دنیا برای نجات مادرش کمک خواسته است. ما یکبار دیگر بر ضرورت تداوم قدرتمند کمپین نجات سکینه در سطح جهان تاکید میکنیم.
کمیته بین المللی علیه سنگسار
کمیته بین المللی علیه اعدام
نیروی انتظامی از اجرای طرح عفاف و حجاب کوتاه نمیآید
سردار بهمن کارگر اظهار داشت: بهزودی طرحهای امنیت اجتماعی در برخی از استانهای کشور از جمله استان اصفهان به مرحله اجرا گذاشته میشود.
به گزارش خبرگزاری مهر، وی با بیان اینکه طرحهای امنیت اجتماعی شامل برخورد با اراذل و اوباش، مبارزه با معتادان و طرح جامع درباره عفاف و حجاب میشود گفت: از آنجای که محله، مسجد و مدرسه به عنوان سه نهاد مهم ارتباطی خانوادهها هستند، یکی از برنامههای این معاونت ایجاد ارتباط بین این سه نهاد با پلیس است و ما معتقدیم در صورت ایجاد این ارتباط بسیاری از مشکلات موجود در جامعه حل خواهد شد.
معاون اجتماعی نیروی انتظامی با دفاع از طرح عفاف و حجاب این طرح را حساب شده و دقیق توصیف کرد و بیان داشت: از زمان اجرای این طرح در خرداد ماه سال جاری تاکنون شکایتهای انگشتشماری گزارش شده که در بررسیها مشخص شد ۹۹ درصد از این شکایتها نیز درست نبوده است.
وی با بیان اینکه نیروی انتظامی از اجرای طرح عفاف و حجاب کوتاه نمیآید، تصریح کرد: با آنکه اعتقاد ما بر این است که بحث عفاف و حجاب ۵ درصد انتظامی است اما با افتخار اعلام میکنیم که نیروی انتظامی در این پنج درصد موفق عمل کرده است.
معاون اجتماعی نیروی انتظامی از تصویب طرحی در زمینه «طراحی لباسهای متناسب با شؤنات اسلامی و فرهنگ کشور» خبر داد و اظهار داشت: در جلسات متعددی که با متصدیان صنوف پوشاک کشور داشتیم تذکرات لازم به آنها داده شده و تعدادی از آنها نیز به علت ارتکاب تخلف پلمپ شدند.
کارگر در پاسخ به سوالی پیرامون چگونگی برخورد پلیس با اقلیتهای دینی گفت: نیروی انتظامی در انجام وظایفش لازم نیست از کسی بپرسد دین او چیست.
وی افزود: نیروی انتظامی با جرم برخورد میکند و برایش تفاوت نمیکند که دین مجرم چیست و در این خصوص استثنایی نیز وجود ندارد.
پایان پیام
به گزارش خبرگزاری مهر، وی با بیان اینکه طرحهای امنیت اجتماعی شامل برخورد با اراذل و اوباش، مبارزه با معتادان و طرح جامع درباره عفاف و حجاب میشود گفت: از آنجای که محله، مسجد و مدرسه به عنوان سه نهاد مهم ارتباطی خانوادهها هستند، یکی از برنامههای این معاونت ایجاد ارتباط بین این سه نهاد با پلیس است و ما معتقدیم در صورت ایجاد این ارتباط بسیاری از مشکلات موجود در جامعه حل خواهد شد.
معاون اجتماعی نیروی انتظامی با دفاع از طرح عفاف و حجاب این طرح را حساب شده و دقیق توصیف کرد و بیان داشت: از زمان اجرای این طرح در خرداد ماه سال جاری تاکنون شکایتهای انگشتشماری گزارش شده که در بررسیها مشخص شد ۹۹ درصد از این شکایتها نیز درست نبوده است.
وی با بیان اینکه نیروی انتظامی از اجرای طرح عفاف و حجاب کوتاه نمیآید، تصریح کرد: با آنکه اعتقاد ما بر این است که بحث عفاف و حجاب ۵ درصد انتظامی است اما با افتخار اعلام میکنیم که نیروی انتظامی در این پنج درصد موفق عمل کرده است.
معاون اجتماعی نیروی انتظامی از تصویب طرحی در زمینه «طراحی لباسهای متناسب با شؤنات اسلامی و فرهنگ کشور» خبر داد و اظهار داشت: در جلسات متعددی که با متصدیان صنوف پوشاک کشور داشتیم تذکرات لازم به آنها داده شده و تعدادی از آنها نیز به علت ارتکاب تخلف پلمپ شدند.
کارگر در پاسخ به سوالی پیرامون چگونگی برخورد پلیس با اقلیتهای دینی گفت: نیروی انتظامی در انجام وظایفش لازم نیست از کسی بپرسد دین او چیست.
وی افزود: نیروی انتظامی با جرم برخورد میکند و برایش تفاوت نمیکند که دین مجرم چیست و در این خصوص استثنایی نیز وجود ندارد.
پایان پیام
جنايت هولناک,اعدام مصنوعي و دروغين دوستم بهنام
جنايت هولناک,اعدام مصنوعي و دروغين دوستم بهنام
by Freedom Messenger - Ghasedane Azadi on Tuesday, 28 September 2010 at 16:36
اميد دارم که روزي تقاص اينهمه جنايت را پس بگيريم و بهنام و بهنامهاي اين مهين قرباني بغض و کين حيواني اين بوزينگان نگردند. ميخواهم در رابطه با دوستم بهنام ,جوان 26 ساله و پرشوري که در ايام بعد از اعلام نتايج انتخابات , برای اعتراض به شرايطي که حاکمان در جامعه حکمفرما کرده و فضاي رعب و وحشت براي جوانان ساخته بودند به خيابان آمده بود و همانند ميليونها هموطن فرياد اعتراض بلند کرده بود که در آن هنگام,متاسفانه توسط نيروي جناتکار انتظامي و کودتاچي ها اسیر گرديد و به مدت يکماه در بازداشت بود. شرح ماجرا را از خودش شنيدم,او ياراي بيان جناياتي که بر او رفته است را ندارد,اما برق اميد در چشمانش موج ميزند,هرچند که مدتي است بيمار است,اما ما دوستانش با خودش عهد کرده ايم که در روز روزها نگذاريم که چنين جناياتي بي پاسخ بماند. بهنام برايمان به آرامي تعريف ميکرد که در هفته اول از مکان نگه داری خودش اطلاعی نداشت و در آنجا تحت شدیدترینشکنجه ها و فشار روحی و روانی بود, بعد از یک هفته او را به کهریزک برده بودند.يعني شکنجه گاهي که ميخواستند نسل جوان را مرعوبِ کرده هاي خود نمايند و آنان را از تکرار هر اعتراضي پشيمان کنند, به همين دليل هم از کشته شدن آنان ابايي نداشتند و فقط با اين هدف ميخواستند که تخم رعب و وحشت در دل هر آنکس که در اين شکنجه گاه بيرون ميرود,هميشه باقي بماند و براي ديگران نيز تعريف کنند که نکند که فکر اعتراض بر عليه نظام بر سرتان بزند,چون در مقابل بايستي که در قفس هاي آهنين نگهداري شده و شبانه روز هزاران بار به انواع مختلف مورد اذيت و آزار و هر نوع تجاوز وحشيانه قرار بگيريد و از اين طريق ميخواستند که سياست سرکوبي و اختناق را نهادينه و همه گير بنمايند. او ميگفت که بازداشتي هايي که اکثرآً از قشر جوان بودند, هميشه در آنجا با چشمانی بسته با کتک وداد فریاد پذیرایی میشدند,تا اينکه سر انجام خود او را به اوین برده و در آنجا نيز بشدت اذيبت و آزار میکردند. بهنام ساکن شمال شهر و دانشجوست,در ايام بازداشت کوتاهش به دليل همان سياستي که فوقاً گفتم, انواع شکنجه ها را بر سر وي و دوستانش اعمال ميکردند,از جمله يکي از موارد شکنجه او چنین بود که او را سهبار برای اعدامِ باصطلاح سر کاری ميبرند. بعدا شنيدم که شکنجه گران اين نوع وحشت آفريني را اعدام مصنوعي مينامند ودر اين راستا گويا يد طولايي نيز دارند. سری اول به او گفته بودند که هر آنچه وصيت و .... داري بکن,چون میخواهیم بدليل کارهايي که انجام داده و محارب شناخته شده اي تو را اعدام کنیم . سپس صحنه اعدام و دار زدن وي را فراهم ميکنند و او را پاي طناب دار برده و طناب را دور گردن اومیاندازند, بعد از چند لحظه صحنه سازيهاي جنايتکارانه, به او میگويند که اجراي حکمت عقب افتاده و او رابه سلول برميگردانند,وي در همين حالت و در شرايط بهت و حيرت مانده بوده و با خودش ميگفته که دليلي ندارد که مرا اعدام نمايند,چون کارخلافي از من سر نزده,اما ميگفت که کو گوش شنوا انگار که سيمان درگوش مزدوران,نيروي انتظامي, پاسداران و شکنجه گران ريخته بودند و مشخص بود که گويا همگي براي اجراي يک کر هماهنگ با هم نت هايشان را يکسان مينوازند,چون به هر کس که در رابطه با بيگناهي ات ميگفتي,يا با فحش و ناسزاي رذيلانه خودش پاسخت را ميداد و يا اصلاً اهميتي نميداد که آيا شما نکته اي داريد يا خير؟ سری دوم نيز به همين شکل بهنام را پاي چوبه دار ميبرند و درواقع او را با همان صحنه مواجه ميکنند و بعد از عدم انجام عمل اعدام, پاسداران و مزدوران قهقه کينه و نفرت سر ميدادند و اينکه اينبار هم جستي! تا ببينيم بار سوم چکارت ميکنيم! در يکي از همين روزهاي کوتاه بازداشتش ,در دور سوم,ميخواهند که شوک بدتري به او وارد آورند و بزعم خود, روحيه و اعصاب اين زنداني جوان را تخريب نموده و براي هميشه در هم بشکنند,که ديگر در هيچ کجا ياراي ايستادگي و سر دادن شعار بر عليه ديکتاتورها نداشته باشد, به همين دليل به اومیگویند که باید تیرباران شوی و او را برای تیرباران میبرند,در حين گذاشتن وي در موقعيت اعدام و تيرباران,ناگهان مأموران پليد شروع به شليک تيرهاي مشقي در اطراف قامت ايستاده بهنام مينمايند.بعد از چند دقيقه ناجوانمردانه دوباره بهنام را به سلول خود باز ميگردانند و به او وعده نزديک مرگ و خلاص شدن از اين وضعيت را ميدهند.تا اينکه با فشارهاي مختلف اجتماعي و بين المللي که در رابطه با آزادي بازداشت شدگان بر روي حکومت ايران اعمال ميشد,نهايتاً بهنام و بهنام هاي ديگر مشمول آزادي قرار ميگيرند و آزاد ميشوند. شکنجه هاي مختلف و بطور خاص اعدامهاي مصنوعي بر روی روح و روان او تأثيرات منفي گذاشته بود,اما او داراي نبوغ و استعدادي عالي براي حل وفصل مسائل و تحليل اين اعمال خبيثانه ميباشد و با اينکه در بدو آزادي به گونه ای دچار افسردگی شدید روحي شده بود, اما با وضعيت خودش مقابله ميکرد و همچون فولاد و کوه به جنگ با مشکلات و سختي ها ميپردازد.او از روحيه اي سرزنده و سرشار در بين دوستان و همکلاسي هايش برخودار بود و هميشه جزء کساني بوده و هست که براي صيقل دادن اراده هاي خويش به پاکي کوهستان پناه ميبرد و هم اکنون نيز همين کار را ميکند که تأثيرات شرايط وحشت و تروري که برايش ساخته بودند را به فراموشي سپرده وعزمش را براي رهايي جزم تر کند,ما ميدانستيم و خودش نيز به اين امر اشراف داشت که جنايتکاران با اعمال آن نوع شکنجه هاي ضد انساني ميخواستند که از او فقط يک جوانی که مرده متحرک است بسازند و در کوچه و خيابان او را انگشت نما کنند,اما او و همه ما دوستانش مصمم هستيم که اتفاقاً همين فضاي رعب و وحشت را در دل جوانان بيرون بکشيم و در مقابل بر دل آن جنايتکاران بکاريم,به آنان بگوييم, اين شما هستيد که روزانه هزاران بار مرگ خودتان را در قامت جوانان اين ميهن مي بينيد. خانواده بهنام دررابطه با مشکلات و شکنجه هاي روحي که بر عليه او انجام شده بود,شکايتي نيز تنظيم کرده و به قضاييه حاکم دادند,اما بعداً متوجه شدند که اين خود قضاييه حکومتي است که دست عوامل و مزدوران خود را در داخل زندانها براي اعمال هر نوع فشاري باز گذاشته و اتفاقاً خود اينها عامرين اين جنايت هستند,به همين دليل هم ديگر موضوع شکايت را دنبال نکردند و ما هم به آنان و خود بهنام هميشه ميگوييم که روزي در دادگاه اين مردم بايستي که اين جنايتکاران تقاص اين همه ظلم و جنايت را پس بدهند و آنروز دور نيست و ما هم اراده هايمان را بيشتر و بيشتر صيقل ميدهيم,کما اينکه بهنام,عليرغم فشارهايي که بر وي رفته چنين عزمي دارد و با قامتي استوار ايستاده است.درود بر او و بر تمامي جواناني که در مقابل فضاي رعب و وحشتي که حاکمان ميخواهند اعمال کنند,ميايستند و با آن به مقابله ميپردازند و يا آنرا افشاء مينمايند.
http://newsagency-ina.com/News-Details.aspx?newsId=39746&back=1
by Freedom Messenger - Ghasedane Azadi on Tuesday, 28 September 2010 at 16:36
اميد دارم که روزي تقاص اينهمه جنايت را پس بگيريم و بهنام و بهنامهاي اين مهين قرباني بغض و کين حيواني اين بوزينگان نگردند. ميخواهم در رابطه با دوستم بهنام ,جوان 26 ساله و پرشوري که در ايام بعد از اعلام نتايج انتخابات , برای اعتراض به شرايطي که حاکمان در جامعه حکمفرما کرده و فضاي رعب و وحشت براي جوانان ساخته بودند به خيابان آمده بود و همانند ميليونها هموطن فرياد اعتراض بلند کرده بود که در آن هنگام,متاسفانه توسط نيروي جناتکار انتظامي و کودتاچي ها اسیر گرديد و به مدت يکماه در بازداشت بود. شرح ماجرا را از خودش شنيدم,او ياراي بيان جناياتي که بر او رفته است را ندارد,اما برق اميد در چشمانش موج ميزند,هرچند که مدتي است بيمار است,اما ما دوستانش با خودش عهد کرده ايم که در روز روزها نگذاريم که چنين جناياتي بي پاسخ بماند. بهنام برايمان به آرامي تعريف ميکرد که در هفته اول از مکان نگه داری خودش اطلاعی نداشت و در آنجا تحت شدیدترینشکنجه ها و فشار روحی و روانی بود, بعد از یک هفته او را به کهریزک برده بودند.يعني شکنجه گاهي که ميخواستند نسل جوان را مرعوبِ کرده هاي خود نمايند و آنان را از تکرار هر اعتراضي پشيمان کنند, به همين دليل هم از کشته شدن آنان ابايي نداشتند و فقط با اين هدف ميخواستند که تخم رعب و وحشت در دل هر آنکس که در اين شکنجه گاه بيرون ميرود,هميشه باقي بماند و براي ديگران نيز تعريف کنند که نکند که فکر اعتراض بر عليه نظام بر سرتان بزند,چون در مقابل بايستي که در قفس هاي آهنين نگهداري شده و شبانه روز هزاران بار به انواع مختلف مورد اذيت و آزار و هر نوع تجاوز وحشيانه قرار بگيريد و از اين طريق ميخواستند که سياست سرکوبي و اختناق را نهادينه و همه گير بنمايند. او ميگفت که بازداشتي هايي که اکثرآً از قشر جوان بودند, هميشه در آنجا با چشمانی بسته با کتک وداد فریاد پذیرایی میشدند,تا اينکه سر انجام خود او را به اوین برده و در آنجا نيز بشدت اذيبت و آزار میکردند. بهنام ساکن شمال شهر و دانشجوست,در ايام بازداشت کوتاهش به دليل همان سياستي که فوقاً گفتم, انواع شکنجه ها را بر سر وي و دوستانش اعمال ميکردند,از جمله يکي از موارد شکنجه او چنین بود که او را سهبار برای اعدامِ باصطلاح سر کاری ميبرند. بعدا شنيدم که شکنجه گران اين نوع وحشت آفريني را اعدام مصنوعي مينامند ودر اين راستا گويا يد طولايي نيز دارند. سری اول به او گفته بودند که هر آنچه وصيت و .... داري بکن,چون میخواهیم بدليل کارهايي که انجام داده و محارب شناخته شده اي تو را اعدام کنیم . سپس صحنه اعدام و دار زدن وي را فراهم ميکنند و او را پاي طناب دار برده و طناب را دور گردن اومیاندازند, بعد از چند لحظه صحنه سازيهاي جنايتکارانه, به او میگويند که اجراي حکمت عقب افتاده و او رابه سلول برميگردانند,وي در همين حالت و در شرايط بهت و حيرت مانده بوده و با خودش ميگفته که دليلي ندارد که مرا اعدام نمايند,چون کارخلافي از من سر نزده,اما ميگفت که کو گوش شنوا انگار که سيمان درگوش مزدوران,نيروي انتظامي, پاسداران و شکنجه گران ريخته بودند و مشخص بود که گويا همگي براي اجراي يک کر هماهنگ با هم نت هايشان را يکسان مينوازند,چون به هر کس که در رابطه با بيگناهي ات ميگفتي,يا با فحش و ناسزاي رذيلانه خودش پاسخت را ميداد و يا اصلاً اهميتي نميداد که آيا شما نکته اي داريد يا خير؟ سری دوم نيز به همين شکل بهنام را پاي چوبه دار ميبرند و درواقع او را با همان صحنه مواجه ميکنند و بعد از عدم انجام عمل اعدام, پاسداران و مزدوران قهقه کينه و نفرت سر ميدادند و اينکه اينبار هم جستي! تا ببينيم بار سوم چکارت ميکنيم! در يکي از همين روزهاي کوتاه بازداشتش ,در دور سوم,ميخواهند که شوک بدتري به او وارد آورند و بزعم خود, روحيه و اعصاب اين زنداني جوان را تخريب نموده و براي هميشه در هم بشکنند,که ديگر در هيچ کجا ياراي ايستادگي و سر دادن شعار بر عليه ديکتاتورها نداشته باشد, به همين دليل به اومیگویند که باید تیرباران شوی و او را برای تیرباران میبرند,در حين گذاشتن وي در موقعيت اعدام و تيرباران,ناگهان مأموران پليد شروع به شليک تيرهاي مشقي در اطراف قامت ايستاده بهنام مينمايند.بعد از چند دقيقه ناجوانمردانه دوباره بهنام را به سلول خود باز ميگردانند و به او وعده نزديک مرگ و خلاص شدن از اين وضعيت را ميدهند.تا اينکه با فشارهاي مختلف اجتماعي و بين المللي که در رابطه با آزادي بازداشت شدگان بر روي حکومت ايران اعمال ميشد,نهايتاً بهنام و بهنام هاي ديگر مشمول آزادي قرار ميگيرند و آزاد ميشوند. شکنجه هاي مختلف و بطور خاص اعدامهاي مصنوعي بر روی روح و روان او تأثيرات منفي گذاشته بود,اما او داراي نبوغ و استعدادي عالي براي حل وفصل مسائل و تحليل اين اعمال خبيثانه ميباشد و با اينکه در بدو آزادي به گونه ای دچار افسردگی شدید روحي شده بود, اما با وضعيت خودش مقابله ميکرد و همچون فولاد و کوه به جنگ با مشکلات و سختي ها ميپردازد.او از روحيه اي سرزنده و سرشار در بين دوستان و همکلاسي هايش برخودار بود و هميشه جزء کساني بوده و هست که براي صيقل دادن اراده هاي خويش به پاکي کوهستان پناه ميبرد و هم اکنون نيز همين کار را ميکند که تأثيرات شرايط وحشت و تروري که برايش ساخته بودند را به فراموشي سپرده وعزمش را براي رهايي جزم تر کند,ما ميدانستيم و خودش نيز به اين امر اشراف داشت که جنايتکاران با اعمال آن نوع شکنجه هاي ضد انساني ميخواستند که از او فقط يک جوانی که مرده متحرک است بسازند و در کوچه و خيابان او را انگشت نما کنند,اما او و همه ما دوستانش مصمم هستيم که اتفاقاً همين فضاي رعب و وحشت را در دل جوانان بيرون بکشيم و در مقابل بر دل آن جنايتکاران بکاريم,به آنان بگوييم, اين شما هستيد که روزانه هزاران بار مرگ خودتان را در قامت جوانان اين ميهن مي بينيد. خانواده بهنام دررابطه با مشکلات و شکنجه هاي روحي که بر عليه او انجام شده بود,شکايتي نيز تنظيم کرده و به قضاييه حاکم دادند,اما بعداً متوجه شدند که اين خود قضاييه حکومتي است که دست عوامل و مزدوران خود را در داخل زندانها براي اعمال هر نوع فشاري باز گذاشته و اتفاقاً خود اينها عامرين اين جنايت هستند,به همين دليل هم ديگر موضوع شکايت را دنبال نکردند و ما هم به آنان و خود بهنام هميشه ميگوييم که روزي در دادگاه اين مردم بايستي که اين جنايتکاران تقاص اين همه ظلم و جنايت را پس بدهند و آنروز دور نيست و ما هم اراده هايمان را بيشتر و بيشتر صيقل ميدهيم,کما اينکه بهنام,عليرغم فشارهايي که بر وي رفته چنين عزمي دارد و با قامتي استوار ايستاده است.درود بر او و بر تمامي جواناني که در مقابل فضاي رعب و وحشتي که حاکمان ميخواهند اعمال کنند,ميايستند و با آن به مقابله ميپردازند و يا آنرا افشاء مينمايند.
http://newsagency-ina.com/News-Details.aspx?newsId=39746&back=1
Thursday, September 23, 2010
رهنورد در دیدار با خانواده شهید حسن پور: فقط تقلب نیست بلکه کودتایی بزرگ در کشو رخ داده است
زهرا رهنورد ، نویسنده و استاد دانشگاه در ادامه دیدارهای خود با خانواده شهدا و همچنین زندانیان گمنام حوادث پس از انتخابات همزمان با نزدیک شدن به روز خاک سپاری یکی از شهدای جنبش سبز به دیدار خانواده او رفت .ا
او به همراه جمعی از زنان اصلاح طلب در منزل شهید علی حسن پور حاضر شدند و با خانواده این شهید اظهار همدردی کرد.شهید حسن پور روز ۵ مهرماه سال گذشته به خاک سپرده شد.ا
هرچند شهید علی حسن پور در روز ۲۵ خرداد ماه ،روز راه پیمایی میلیونی مردم از میدان امام حسین به میدان آزادی مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود اما ۱۰۵ روز بعد جسد وی را به خانواده اش تحویل دادند .
همسر شهید حسن پور در این دیدار از روزهای سختی که پشت سر گذاشته برای زهرا رهنورد سخن می گوید :«روز ۲۵ خرداد وقتی دیدم همسرم به خانه بازنگشت بسیار نگران و هراسان شدم . اینکه در آن روزها چه بر من گذشت ، نمی توانم توصیف کنم تا اینکه در روز چهارشنبه همان ماه در سایت های خبری عکسی را دیدم که مجروحی را در خیابان آزادی با سر و روی خونین نشان می داد که شبیه همسرم بود ، این زخمی نزدیکی پایگاه بسیج در حوالی میدان آزادی نقش بر زمین شده بود . خیلی زود پی گیر شدم . اما هیچ کس جواب صریح و روشنی به ما نمی داد .»ا
از آنجا که شهید حسن پور از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود چهره او در عکس خیلی واضح نبود و با اینکه خانواده شباهتهای زیادی را بین عکس و چهره عزیزشان تشخیص می دادند اما باز هم امیدوار بودند که این عکس دروغ باشد و روزی علی حسن پور را ببینند که صحیح و سالم به خانه برگشته است .ا
همسر حسن پور ادامه می دهد :« ۱۰۵ روز را در بی خبری و اضطراب گذراندیم .هر روز به هر جا که فکر کنید سر می زدیم بلکه خبری از همسرم بشنویم اما هیچ کس پاسخ روشنی به ما نمی داد تا اینکه بعد از گذشت این همه روز خبر شهادت همسرم را به من دادند .»ا
بعد از تایید خبر شهادت، تحقیق های همسرشهید حسن پور هم آغاز می شود تا او بفهمد چرا همسر بی گناهش در روز روشن در خیابان به مغزش شلیک شده است :« شاهدان ماجرا بعدا برایم گفتند که علی پس از شروع تیراندازی به مردم ، برای کمک به جوان ۱۸-۱۹ ساله ای که تیر خورده بود به صحنه درگیری می رود اما در حین کمک به آن جوان خودش هم مورد اصابت گلوله قرار می گیرد.»ا
همسر شهید حسن پور از همان وقت پی گیری هایش را برای شناختن عاملان شهادت همسرش آغاز کرده است اما تاکنون به هیچ نتیجه ای نرسیده است
زهرا رهنورد بعد از شنیدن سخنان همسر این شهید مظلوم می گوید:« نحوه شهاد ت این شهید همان مفهوم شهادت به معنای واقعی کلمه و دلیلی بر شخصیت والا و انسانی شهید حسن پور است .»
این استاد دانشگاه ادمه می دهد :« حوادث رخ داده نشان می دهد که در اصل یک پروژه کودتایی طراحی و اجرا شده و برای رسیدن به اهداف و حفظ آن نیز کودتاگران از هیچ کاری ابایی نداشته اند و حتی حاضر به ریختن خون مردم بی گناه شده اند .ا
وی تاکید کرد :«همانطور که بارها اشاره شده فقط مساله تقلب در انتخابات و اعتراض به نتایج آراء در میان نبوده است بلکه کودتایی بزرگ در کشو رخ داده است .»ا
رهنورد همچنین در خصوص رسیدگی به پرونده شهدا گفت : « یافتن قاتل یا قاتلان و مجازات آنها تنها راه احقاق حقوق شهدا و خانواده هایشان نیست ، بلکه مهمتر از آن باید عاملان این حوادث محاکمه و به مردم معرفی شوند . چرا که حوادث پس از انتخابات ،هزینه های بسیار سنگینی مثل شهید شدن ، اسیرشدن و مجروحیت عده زیادی از مردم بی گناه را به دنبال داشته که به این سادگی ها نمی توان از آنها گذشت .» .ا
او همچنین درپایان این دیدار ضمن آروزی شادی برای روح شهید علی حسن پور و صبرو مقاومت برای خانوده اش بار دیگر تاکید کرد که این خونهایی که بی گناه ریخته شده اند پایمال نخواهد شد و روزی به ثمر خواهد نشست .ا
منبع: کلمه
او به همراه جمعی از زنان اصلاح طلب در منزل شهید علی حسن پور حاضر شدند و با خانواده این شهید اظهار همدردی کرد.شهید حسن پور روز ۵ مهرماه سال گذشته به خاک سپرده شد.ا
هرچند شهید علی حسن پور در روز ۲۵ خرداد ماه ،روز راه پیمایی میلیونی مردم از میدان امام حسین به میدان آزادی مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود اما ۱۰۵ روز بعد جسد وی را به خانواده اش تحویل دادند .
همسر شهید حسن پور در این دیدار از روزهای سختی که پشت سر گذاشته برای زهرا رهنورد سخن می گوید :«روز ۲۵ خرداد وقتی دیدم همسرم به خانه بازنگشت بسیار نگران و هراسان شدم . اینکه در آن روزها چه بر من گذشت ، نمی توانم توصیف کنم تا اینکه در روز چهارشنبه همان ماه در سایت های خبری عکسی را دیدم که مجروحی را در خیابان آزادی با سر و روی خونین نشان می داد که شبیه همسرم بود ، این زخمی نزدیکی پایگاه بسیج در حوالی میدان آزادی نقش بر زمین شده بود . خیلی زود پی گیر شدم . اما هیچ کس جواب صریح و روشنی به ما نمی داد .»ا
از آنجا که شهید حسن پور از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود چهره او در عکس خیلی واضح نبود و با اینکه خانواده شباهتهای زیادی را بین عکس و چهره عزیزشان تشخیص می دادند اما باز هم امیدوار بودند که این عکس دروغ باشد و روزی علی حسن پور را ببینند که صحیح و سالم به خانه برگشته است .ا
همسر حسن پور ادامه می دهد :« ۱۰۵ روز را در بی خبری و اضطراب گذراندیم .هر روز به هر جا که فکر کنید سر می زدیم بلکه خبری از همسرم بشنویم اما هیچ کس پاسخ روشنی به ما نمی داد تا اینکه بعد از گذشت این همه روز خبر شهادت همسرم را به من دادند .»ا
بعد از تایید خبر شهادت، تحقیق های همسرشهید حسن پور هم آغاز می شود تا او بفهمد چرا همسر بی گناهش در روز روشن در خیابان به مغزش شلیک شده است :« شاهدان ماجرا بعدا برایم گفتند که علی پس از شروع تیراندازی به مردم ، برای کمک به جوان ۱۸-۱۹ ساله ای که تیر خورده بود به صحنه درگیری می رود اما در حین کمک به آن جوان خودش هم مورد اصابت گلوله قرار می گیرد.»ا
همسر شهید حسن پور از همان وقت پی گیری هایش را برای شناختن عاملان شهادت همسرش آغاز کرده است اما تاکنون به هیچ نتیجه ای نرسیده است
زهرا رهنورد بعد از شنیدن سخنان همسر این شهید مظلوم می گوید:« نحوه شهاد ت این شهید همان مفهوم شهادت به معنای واقعی کلمه و دلیلی بر شخصیت والا و انسانی شهید حسن پور است .»
این استاد دانشگاه ادمه می دهد :« حوادث رخ داده نشان می دهد که در اصل یک پروژه کودتایی طراحی و اجرا شده و برای رسیدن به اهداف و حفظ آن نیز کودتاگران از هیچ کاری ابایی نداشته اند و حتی حاضر به ریختن خون مردم بی گناه شده اند .ا
وی تاکید کرد :«همانطور که بارها اشاره شده فقط مساله تقلب در انتخابات و اعتراض به نتایج آراء در میان نبوده است بلکه کودتایی بزرگ در کشو رخ داده است .»ا
رهنورد همچنین در خصوص رسیدگی به پرونده شهدا گفت : « یافتن قاتل یا قاتلان و مجازات آنها تنها راه احقاق حقوق شهدا و خانواده هایشان نیست ، بلکه مهمتر از آن باید عاملان این حوادث محاکمه و به مردم معرفی شوند . چرا که حوادث پس از انتخابات ،هزینه های بسیار سنگینی مثل شهید شدن ، اسیرشدن و مجروحیت عده زیادی از مردم بی گناه را به دنبال داشته که به این سادگی ها نمی توان از آنها گذشت .» .ا
او همچنین درپایان این دیدار ضمن آروزی شادی برای روح شهید علی حسن پور و صبرو مقاومت برای خانوده اش بار دیگر تاکید کرد که این خونهایی که بی گناه ریخته شده اند پایمال نخواهد شد و روزی به ثمر خواهد نشست .ا
منبع: کلمه
تاج زاده: ایرانیان استبداد را برنمی تابند
به گفته فخرالسادات محتشمی پور وی در این ملاقات در پیامی خطاب به عقلای قوم اظهار داشته است: “بگیر و ببند و سرکوب و انسداد در زمان محمدرضا شاه جواب نداد و به طریق اولی در دنیای به هم پیوسته کنونی و در جهان دموکراسی خواه امروز و در عصر رایانه و اینترنت و ماهواره و تلفن همراه، روش های استبدادی نمی تواند پاسخگوی اداره کشور باشد و قطعا این روش ها محکوم به شکست است. مگر حصر مرحوم آیة الله منتظری اندکی از محبوبیت او کاست یا به محبوبیت دیگران افزود که دوباره به این روش ها تمسک جسته اند؟ من به عقلای قوم هشدار داده یادآور می شوم که ایرانیان از مشروطه تاکنون نشان داده اند که استبداد را برنمی تابند و سرانجام حقوق خویش را استیفا خواهند کرد.”
به گزارش نوروز متن کامل پیام سید مصطفی تاجزاده به شرح زیر می باشد:
این که آقای احمدی نژاد تصمیم گرفته مکنونات قلبی خود را علنی کند، یعنی نظام موردنظر خود را تک حزبی می خواند و وجود دسته بندی و در واقع گرایش های سیاسی متفاوت را مغایر ارزش های انقلاب معرفی می کند و از صدور منتقدان و مخالفان خود به خارج از کشور سخن می گوید و با تفکیک قوا مخالفت کرده و دیگر مجلس را در رأس امور نمی داند و دخالت احزاب را در مدیریت کشور محکوم می کند، به آن دلیل است که پس از سرکوب یک سال گذشته، میدان را برای یکه تازی و تحقق یکه سالاری مناسب می بیند. در حقیقت وقتی آزادی مطبوعات و احزاب و تجمعات و انتخابات به محاق می رود و شخصیت های وارسته فهیم و شجاع و مدیرانی هم چون آقایان بهزاد نبوی، میردامادی، آرمین، صفایی فراهانی، داود سلیمانی، کیانوش راد، تاجرنیا، مرعشی و … (نمایندگان مجلس ششم) به جای حضور در مجلس گرفتار محاکمه و بند و زندان می شوند، حزب پادگانی تصور می کند که فرصت طلایی استحاله جمهوری اسلامی ایران را به نظام تک حزبی استبدادی به دست آورده و به جای تحقق آرمان های امام و مردم و وعده های امام در پاریس و اصول مصرح قانون اساسی، می تواند دیدگاهی را که متعلق به مارکسیست های روسی است و استالین آن را در شوروی محقق کرد و سرانجام فروپاشید در ایران به مرحله اجرا درآورد و توجه ندارد که مدل حکومت تک حزبی استبدادی حداقل دو دهه است که با شکست مفتضحانه ای در جهان مواجه شده و برای ملت ایران هیچ جاذبه ای ندارد چرا که اساسا انقلاب اسلامی در اعتراض به چنین مدلی شکل گرفت.
جالب آن که امروز حتی مارکسیست های آمریکای لاتین نیز از مدل چند حزبی و مطبوعات و احزاب و انتخابات آزاد دفاع می کنند. به نظر من مدل مطلوب حکومت آقای احمدی نژاد و حزب پادگانی نه جمهوری است و نه اسلامی و نه ایرانی. بلکه نظامی فاشیستی است که در آن همه آزادی ها به رسمیت شناخته می شود به جز آزادی های مدنی و سیاسی. بنابراین وی چه زمانی که به نام اسلام و تشیع و ولایت و امام زمان و چه اکنون به نام مکتب ایرانی از حکومتی دفاع می کند که ماهیت آن انسدادی-استبدادی است و در آن منتقدان از داشتن روزنامه و حزب و تجمع آزاد محروم خواهند بود و نظام رقابت آزاد و انتخابات آزاد معنایی نخواهد داشت.
۱- البته یک نکته را نباید نادیده گرفت و آن این است که از زمانی که انتخابات مجلس هفتم به شکل نمایشی برگزار شد و صلاحیت نامزدهای مخالف تک صدایی با اتکاء به نظارت استصوابی رد شد و مجلس هفتم و سپس مجلس هشتم به شکل فرمایشی تشکیل شد، مجلس دیکر در رأس امور نبوده و چنان ضعیف شده است که قدرت دفاع از خود در برابر زیاده خواهی های آقای احمدی نژاد را ندارد چه رسد به این که بخواهد از حقوق و منافع ملت دفاع کند. تجربه ما از مشروطه تاکنون نشان می دهد که هر زمان انتخابات نمایشی و مجلس فرمایشی شد، قوه مقننه هرگز دررأس امور قرار نداشت. به هر حال امروز عملا کودتاچیان و حزب پادگانی در رأس امورند نه مجلس مستقل و مدرس پرور.
۲- آقای احمدی نژاد با وجود مواضع فوق و عملکرد سرکوب گرانه وزارت اطلاعات، ارشاد و کشورش در زمینه نقض حقوق شهروندان، ایران را آزادترین کشور جهان می خواند که چندصدایی در آن حاکم است و ادعا می کند رقبای انتخاباتی وی آزادانه به فعالیت مشغولند. در این زمینه باید گفت: اولا ایجاد محدودیت های روزافزون برای آقایان کروبی و موسوی خلاف ادعای وی را ثابت می کند. امروز صداو سیمای میلی و تک صدا نه تنها آن دو بزرگوار را بایکوت خبری کرده بلکه به مناسبت و بی مناسبت انواع اتهامات را متوجه آنان کرده و می کند. مطبوعات نیز از درج اخبار آنان جز فحاشی و نقد غیرمنصفانه منع شده اند و سایت های آنان نیز فیلتر و احزاب آنان و طرفداران اصلاح طلبشان یکی پس از دیگری توقیف شده اند.
با وجود این استبدادطلبان ایرانی، این میزان محدودیت را کافی ندانسته حصر خانگی را به آنان تحمیل کرده اند و توجه ندارند که در جهان جهانی شده امروز، حتی در «بورکینافاسو» نیز با نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری چنین رفتاری نمی کنند و با نقض حقوق آنان به حیثیت کشور آسیب وارد نمی کنند و تصویری زشت از آن به جهان ارائه نمی کنند به طوری که رئیس دولت مجبور شود در مقر سازمان ملل متحد به دروغ اعلام کند که «رقبا و مخالفان ما آزادانه به فعالیت مشغولند.» ثانیا اگر ادعای آقای احمدی نژاد درست است و در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد، چگونه می تواند محکومیت های سنگین هشت سال و نه سال و حبس در تبعید را به دانشجویان مظلوم و متعهد ایرانی مشاهده کند و دم برنیاورد؟ در کجای دنیا یک دانشجوی دختر را به جرم نگاه متفاوت و زبان نقاد به نه سال و نیم حبس محکوم می کنند؟ من این جا به احکام ظالمانه و سنگین علیه روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و مدنی و غیره اشاره نمی کنم که مثلا آقای نوری زاد تنها به دلیل نگارش نامه منتقدانه در زندان به سر می برد و با وجود این اعلام می کنند که زندانی سیاسی نداریم.البته اگر هر یک از زندانیان سیاسی ما پاسپورت آمریکایی داشتند، آقای احمدی نژاد شخصا پرونده آنان را پیگیری می کرد و برای آزادی آنان با مقامات قضائی به مکاتبه و مذاکره می پرداخت.
۳- در مورد این ادعای آقای احمدی نژاد که مخالفان و منتقدان وی نکات مثبت کارنامه دولت نهم و دهم را ندیده و به سیاه نمایی می پردازند، نیز باید بگویم در ۳۱ سال گذشته هیچ کس به اندازه ایشان به سیاه نمایی عملکرد دولت های پیشین نپرداخته و رقبای خود را به فساد متهم نکرده و خدماتشان را نادیده نگرفته است. سخنان و تعبیرات وی در مورد مدیران گذشته و یا رقبای کنونی اش از سیاه نمایی گذشته و دروغ گویی های او به شکل گسترده و آشکار تنها با قاضی مرتضوی- دادستان معزول- قابل مقایسه است. کینه وی و اقتدارگرایان همکارش به نحوی است که درست هم زمان با برنامه سفر به نیویورک، روز گفتگوی تمدن ها را که با اقبال جهانی روبرو شد، و هزاره سوم میلادی با آن نام آغاز شد، از تقویم رسمی کشور حذف کردند.
۴- من از آقای احمدی نژاد که تلاش برای بستن روزنامه سلام را از افتخارات زندگی خویش می داند، انتظار ندارم که از حقوق و آزادی های ایرانیان و به ویژه منتقدان خود دفاع کند. از دید او هر آن کس که مخالفش باشد، خس و خاشاکی بیش نیست و به اندازه بزغاله نمی فهمد اما خطاب من به عقلای قوم است: بگیر و ببند و سرکوب و انسداد در زمان محمدرضا شاه جواب نداد و به طریق اولی در دنیای به هم پیوسته کنونی و در جهان دموکراسی خواه امروز و در عصر رایانه و اینترنت و ماهواره و تلفن همراه، روش های استبدادی نمی تواند پاسخگوی اداره کشور باشد و قطعا این روش ها محکوم به شکست است.مگر حصر مرحوم آیة الله منتظری اندکی از محبوبیت او کاست یا به محبوبیت دیگران افزود که دوباره به این روش ها تمسک جسته اند؟ من به عقلای قوم هشدار داده یادآور می شوم که ایرانیان از مشروطه تاکنون نشان داده اند که استبداد را برنمی تابند و سرانجام حقوق خویش را استیفا خواهند کرد.
البته برای اکثریت مردم مسلمان ایران مقابله با استبداد سکولار خیلی سهل تر است اما یقین دارم که هموطنانم هرگز زیر بار استبداد دینی نخواهند رفت. استبدادی که به تعبیر آیة الله نائینی بدترین نوع دیکتاتوری است و در واقع جسم و جان و زندگی عمومی و خصوصی مردم را در انقیاد خود در می آورد. به باور من اندکی زمان لازم است تا استبدادطلبان ایرانی و طرفداران اندیشه طالبانی-پادگانی همه آن چه در چنته دارند، بیرون بریزند و دستشان را کاملا رو کنند و پیروان خود را بیش از پیش شرمسار سازند و در نهایت مجبور شوند از برج غرور و تفرعن و استبداد پایین آمده دست از سرکوب بیشتر و بگیر و ببندهای بی منطق و کور برداشته حقوق ملت را به رسمیت بشناسند و به بازی برد برد تن دهند.
به گزارش نوروز متن کامل پیام سید مصطفی تاجزاده به شرح زیر می باشد:
این که آقای احمدی نژاد تصمیم گرفته مکنونات قلبی خود را علنی کند، یعنی نظام موردنظر خود را تک حزبی می خواند و وجود دسته بندی و در واقع گرایش های سیاسی متفاوت را مغایر ارزش های انقلاب معرفی می کند و از صدور منتقدان و مخالفان خود به خارج از کشور سخن می گوید و با تفکیک قوا مخالفت کرده و دیگر مجلس را در رأس امور نمی داند و دخالت احزاب را در مدیریت کشور محکوم می کند، به آن دلیل است که پس از سرکوب یک سال گذشته، میدان را برای یکه تازی و تحقق یکه سالاری مناسب می بیند. در حقیقت وقتی آزادی مطبوعات و احزاب و تجمعات و انتخابات به محاق می رود و شخصیت های وارسته فهیم و شجاع و مدیرانی هم چون آقایان بهزاد نبوی، میردامادی، آرمین، صفایی فراهانی، داود سلیمانی، کیانوش راد، تاجرنیا، مرعشی و … (نمایندگان مجلس ششم) به جای حضور در مجلس گرفتار محاکمه و بند و زندان می شوند، حزب پادگانی تصور می کند که فرصت طلایی استحاله جمهوری اسلامی ایران را به نظام تک حزبی استبدادی به دست آورده و به جای تحقق آرمان های امام و مردم و وعده های امام در پاریس و اصول مصرح قانون اساسی، می تواند دیدگاهی را که متعلق به مارکسیست های روسی است و استالین آن را در شوروی محقق کرد و سرانجام فروپاشید در ایران به مرحله اجرا درآورد و توجه ندارد که مدل حکومت تک حزبی استبدادی حداقل دو دهه است که با شکست مفتضحانه ای در جهان مواجه شده و برای ملت ایران هیچ جاذبه ای ندارد چرا که اساسا انقلاب اسلامی در اعتراض به چنین مدلی شکل گرفت.
جالب آن که امروز حتی مارکسیست های آمریکای لاتین نیز از مدل چند حزبی و مطبوعات و احزاب و انتخابات آزاد دفاع می کنند. به نظر من مدل مطلوب حکومت آقای احمدی نژاد و حزب پادگانی نه جمهوری است و نه اسلامی و نه ایرانی. بلکه نظامی فاشیستی است که در آن همه آزادی ها به رسمیت شناخته می شود به جز آزادی های مدنی و سیاسی. بنابراین وی چه زمانی که به نام اسلام و تشیع و ولایت و امام زمان و چه اکنون به نام مکتب ایرانی از حکومتی دفاع می کند که ماهیت آن انسدادی-استبدادی است و در آن منتقدان از داشتن روزنامه و حزب و تجمع آزاد محروم خواهند بود و نظام رقابت آزاد و انتخابات آزاد معنایی نخواهد داشت.
۱- البته یک نکته را نباید نادیده گرفت و آن این است که از زمانی که انتخابات مجلس هفتم به شکل نمایشی برگزار شد و صلاحیت نامزدهای مخالف تک صدایی با اتکاء به نظارت استصوابی رد شد و مجلس هفتم و سپس مجلس هشتم به شکل فرمایشی تشکیل شد، مجلس دیکر در رأس امور نبوده و چنان ضعیف شده است که قدرت دفاع از خود در برابر زیاده خواهی های آقای احمدی نژاد را ندارد چه رسد به این که بخواهد از حقوق و منافع ملت دفاع کند. تجربه ما از مشروطه تاکنون نشان می دهد که هر زمان انتخابات نمایشی و مجلس فرمایشی شد، قوه مقننه هرگز دررأس امور قرار نداشت. به هر حال امروز عملا کودتاچیان و حزب پادگانی در رأس امورند نه مجلس مستقل و مدرس پرور.
۲- آقای احمدی نژاد با وجود مواضع فوق و عملکرد سرکوب گرانه وزارت اطلاعات، ارشاد و کشورش در زمینه نقض حقوق شهروندان، ایران را آزادترین کشور جهان می خواند که چندصدایی در آن حاکم است و ادعا می کند رقبای انتخاباتی وی آزادانه به فعالیت مشغولند. در این زمینه باید گفت: اولا ایجاد محدودیت های روزافزون برای آقایان کروبی و موسوی خلاف ادعای وی را ثابت می کند. امروز صداو سیمای میلی و تک صدا نه تنها آن دو بزرگوار را بایکوت خبری کرده بلکه به مناسبت و بی مناسبت انواع اتهامات را متوجه آنان کرده و می کند. مطبوعات نیز از درج اخبار آنان جز فحاشی و نقد غیرمنصفانه منع شده اند و سایت های آنان نیز فیلتر و احزاب آنان و طرفداران اصلاح طلبشان یکی پس از دیگری توقیف شده اند.
با وجود این استبدادطلبان ایرانی، این میزان محدودیت را کافی ندانسته حصر خانگی را به آنان تحمیل کرده اند و توجه ندارند که در جهان جهانی شده امروز، حتی در «بورکینافاسو» نیز با نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری چنین رفتاری نمی کنند و با نقض حقوق آنان به حیثیت کشور آسیب وارد نمی کنند و تصویری زشت از آن به جهان ارائه نمی کنند به طوری که رئیس دولت مجبور شود در مقر سازمان ملل متحد به دروغ اعلام کند که «رقبا و مخالفان ما آزادانه به فعالیت مشغولند.» ثانیا اگر ادعای آقای احمدی نژاد درست است و در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد، چگونه می تواند محکومیت های سنگین هشت سال و نه سال و حبس در تبعید را به دانشجویان مظلوم و متعهد ایرانی مشاهده کند و دم برنیاورد؟ در کجای دنیا یک دانشجوی دختر را به جرم نگاه متفاوت و زبان نقاد به نه سال و نیم حبس محکوم می کنند؟ من این جا به احکام ظالمانه و سنگین علیه روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و مدنی و غیره اشاره نمی کنم که مثلا آقای نوری زاد تنها به دلیل نگارش نامه منتقدانه در زندان به سر می برد و با وجود این اعلام می کنند که زندانی سیاسی نداریم.البته اگر هر یک از زندانیان سیاسی ما پاسپورت آمریکایی داشتند، آقای احمدی نژاد شخصا پرونده آنان را پیگیری می کرد و برای آزادی آنان با مقامات قضائی به مکاتبه و مذاکره می پرداخت.
۳- در مورد این ادعای آقای احمدی نژاد که مخالفان و منتقدان وی نکات مثبت کارنامه دولت نهم و دهم را ندیده و به سیاه نمایی می پردازند، نیز باید بگویم در ۳۱ سال گذشته هیچ کس به اندازه ایشان به سیاه نمایی عملکرد دولت های پیشین نپرداخته و رقبای خود را به فساد متهم نکرده و خدماتشان را نادیده نگرفته است. سخنان و تعبیرات وی در مورد مدیران گذشته و یا رقبای کنونی اش از سیاه نمایی گذشته و دروغ گویی های او به شکل گسترده و آشکار تنها با قاضی مرتضوی- دادستان معزول- قابل مقایسه است. کینه وی و اقتدارگرایان همکارش به نحوی است که درست هم زمان با برنامه سفر به نیویورک، روز گفتگوی تمدن ها را که با اقبال جهانی روبرو شد، و هزاره سوم میلادی با آن نام آغاز شد، از تقویم رسمی کشور حذف کردند.
۴- من از آقای احمدی نژاد که تلاش برای بستن روزنامه سلام را از افتخارات زندگی خویش می داند، انتظار ندارم که از حقوق و آزادی های ایرانیان و به ویژه منتقدان خود دفاع کند. از دید او هر آن کس که مخالفش باشد، خس و خاشاکی بیش نیست و به اندازه بزغاله نمی فهمد اما خطاب من به عقلای قوم است: بگیر و ببند و سرکوب و انسداد در زمان محمدرضا شاه جواب نداد و به طریق اولی در دنیای به هم پیوسته کنونی و در جهان دموکراسی خواه امروز و در عصر رایانه و اینترنت و ماهواره و تلفن همراه، روش های استبدادی نمی تواند پاسخگوی اداره کشور باشد و قطعا این روش ها محکوم به شکست است.مگر حصر مرحوم آیة الله منتظری اندکی از محبوبیت او کاست یا به محبوبیت دیگران افزود که دوباره به این روش ها تمسک جسته اند؟ من به عقلای قوم هشدار داده یادآور می شوم که ایرانیان از مشروطه تاکنون نشان داده اند که استبداد را برنمی تابند و سرانجام حقوق خویش را استیفا خواهند کرد.
البته برای اکثریت مردم مسلمان ایران مقابله با استبداد سکولار خیلی سهل تر است اما یقین دارم که هموطنانم هرگز زیر بار استبداد دینی نخواهند رفت. استبدادی که به تعبیر آیة الله نائینی بدترین نوع دیکتاتوری است و در واقع جسم و جان و زندگی عمومی و خصوصی مردم را در انقیاد خود در می آورد. به باور من اندکی زمان لازم است تا استبدادطلبان ایرانی و طرفداران اندیشه طالبانی-پادگانی همه آن چه در چنته دارند، بیرون بریزند و دستشان را کاملا رو کنند و پیروان خود را بیش از پیش شرمسار سازند و در نهایت مجبور شوند از برج غرور و تفرعن و استبداد پایین آمده دست از سرکوب بیشتر و بگیر و ببندهای بی منطق و کور برداشته حقوق ملت را به رسمیت بشناسند و به بازی برد برد تن دهند.
ترور دومین پزشك در تهران طی دو روز گذشته
جرس: غلامرضا سرابی متخصص داخلی قلب، چهارشنبه شب در بیرون از مطب خود با اسلحه مورد سوء قصد قرار گرفت.
به گزارش مهر، غلامرضا سرابی پس از این سوء قصد به بیمارستان امام حسین تهران منتقل شد و هم اکنون در ICU بستری است.
سیدحمید حسینی مدیر روابط عمومی وزارت بهداشت از پیگیری های وزارت بهداشت و نیروی انتظامی درباره سوء قصد به این پزشک خبر داد.
رئیس سازمان نظام پزشکی کشور امروز از وضعیت نسبتاً مناسب سرابی در بخشICU خبر داد.
شهابالدین صدر با بیان اینکه گلوله به شکم و پهلوی سمت چپ این پزشک اصابت کرده است، گفت: به گفته تیم پزشکی بیمار در وضعیت نسبتاً مناسبی قرار دارد و احتمال بهبود وی زیاد است و اکنون در بخش ICU بیمارستان بستری است.
وی در پاسخ به اینکه آیا ممکن است حادثه سوء قصد شب گذشته و همچنین کشته شدن دکتر عبدالرضا سودبخش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران که سه شنبه در مقابل مطب شخصی خود از طرف افراد ناشناس کشته شد برنامه ریزی شده باشد، گفت: از وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و وزارت کشور خواستهایم که این موضوع را به صورت جدی پیگیری کند. با این حال امکان اینکه این ترورها پروژهای برای سوء قصد به جان برخی پزشکان است وجود دارد اما تا اعلام و پیگیری مراجع قضائی و انتظامی هیچ چیز مشخص نیست.
عبدالرضا سودبخش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز شب سه شنبه در مقابل مطب شخصی خود از طرف افراد ناشناس مورد سوء قصد قرار گرفت و درگذشت.
پلیس آگاهی تهران بزرگ درباره این حادثه ادعا کرده است: تحقیقات اولیه حکایت از آن دارد که علت و انگیزه قتل شخصی بوده و وجود هرگونه انگیزه دیگر در این جنایت منتفی است.
به گزارش مهر، غلامرضا سرابی پس از این سوء قصد به بیمارستان امام حسین تهران منتقل شد و هم اکنون در ICU بستری است.
سیدحمید حسینی مدیر روابط عمومی وزارت بهداشت از پیگیری های وزارت بهداشت و نیروی انتظامی درباره سوء قصد به این پزشک خبر داد.
رئیس سازمان نظام پزشکی کشور امروز از وضعیت نسبتاً مناسب سرابی در بخشICU خبر داد.
شهابالدین صدر با بیان اینکه گلوله به شکم و پهلوی سمت چپ این پزشک اصابت کرده است، گفت: به گفته تیم پزشکی بیمار در وضعیت نسبتاً مناسبی قرار دارد و احتمال بهبود وی زیاد است و اکنون در بخش ICU بیمارستان بستری است.
وی در پاسخ به اینکه آیا ممکن است حادثه سوء قصد شب گذشته و همچنین کشته شدن دکتر عبدالرضا سودبخش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران که سه شنبه در مقابل مطب شخصی خود از طرف افراد ناشناس کشته شد برنامه ریزی شده باشد، گفت: از وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و وزارت کشور خواستهایم که این موضوع را به صورت جدی پیگیری کند. با این حال امکان اینکه این ترورها پروژهای برای سوء قصد به جان برخی پزشکان است وجود دارد اما تا اعلام و پیگیری مراجع قضائی و انتظامی هیچ چیز مشخص نیست.
عبدالرضا سودبخش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز شب سه شنبه در مقابل مطب شخصی خود از طرف افراد ناشناس مورد سوء قصد قرار گرفت و درگذشت.
پلیس آگاهی تهران بزرگ درباره این حادثه ادعا کرده است: تحقیقات اولیه حکایت از آن دارد که علت و انگیزه قتل شخصی بوده و وجود هرگونه انگیزه دیگر در این جنایت منتفی است.
قطع تلفن های منزل مهدی کروبی
سحام نیوز: از ظهر دیروز تلفن های منزل مهدی کروبی به طور کامل قطع گردید. به گزارش سحام نیوز، فاطمه کروبی در گفتگو با این سایت به خبرنگار ما گفت:” کلیه تلفن های منزل قطع شده است. نمی دانیم که هدف این آقایان از این اقدامات کودکانه و برخوردهای سخیف چه بوده ولی هر چه که هست این رفتارها نمی تواند خللی در اراده و عزم ما برای دفاع از حقوق مردم ایجاد کند.
خانم کروبی در ادامه اقدام نیروهای منیتی مستقر درب منزل ایشان را در برخورد با خانواده شهیدان باکری و همت به شدت محکوم نمود و از این شیوه برخورد با خانواده شهدا بویژه خانواده این دو شهید، آنهم در سالروز آغاز جنگ تحمیلی ابراز تاسف کرد.
خانم کروبی در ادامه اقدام نیروهای منیتی مستقر درب منزل ایشان را در برخورد با خانواده شهیدان باکری و همت به شدت محکوم نمود و از این شیوه برخورد با خانواده شهدا بویژه خانواده این دو شهید، آنهم در سالروز آغاز جنگ تحمیلی ابراز تاسف کرد.
حمله به خانوادههای باکری و همت و بازداشت فرزند شهید باکری
در سالروز دفاع مقدس، احسان باکری، فرزند شهید باکری، بازداشت شد و خانواده شهیدان باکری و همت نیز مورد هجوم نیروهای لباس شخصی قرار گرفتند.
به گزارش خبرنگار کلمه، خانواده شهیدان باکری و همت که صبح امروز توسط نیروهای امنیتی از حضور در منزل میرحسین موسوی منع شده بودند، در یک تماس تلفنی با مهدی کروبی به منزل وی دعوت شدند، اما وقتی قصد مراجعه به منزل وی را داشتند، با تهاجم نیروهای لباس شخصی روبهرو شدند و با اسپری گاز اشک آور مورد حمله قرار گرفتند.
بر اساس این گزارش، احسان باکری پس از آنکه یکی از لباس شخصیها مادرش (همسر شهید) را با اسلحه تهدید کرد، به او اعتراض کرد و در نتیجه بازداشت و به محل نامعلومی منتقل شد.
صبح امروز هم از دیدار خانواده این دو شهید دفاع مقدس با میرحسین موسوی جلوگیری شد. خانواده شهید همت و خانواده شهید باکری که در پی دید و یازدیدهای همه ساله، در هفته دفاع مقدس به دیدار نخستوزیر دفاع مقدس رفته بودند، با ممانعت شدید نهادهای امنیتی روبهرو شدند و پس از معطلی طولانی در میدان پاستور و ممانعت نیروهای امنیتی از دیدار آنها با موسوی، مجبور به بازگشت شدند.
ماموران امنیتی پیش از این هم از حضور برخی مراجعان در دفتر میرحسین موسوی جلوگیری و برای مراجعان مزاحمتهایی ایجاد کرده بودند. مهدی کروبی نیز با محدودیتهای مشابهی روبهرو شده بود و دیدارکنندگان با وی از سوی افراد لباس شخصی مورد اذیت قرار گرفته بودند.
میرحسین موسوی هفته گذشته در واکنش به محدودیتهای ایجاد شده برای خود گفته بود: جنبش ریشه دار تر از آن شده است که با محدویت و یا حذف امثال بنده متوقف شود. ریزش مدام مشروعیت و نارضایتی های در حال انباشت وضعیت ویژه ای را در کشور ایجاد کرده است.
او همچنین تاکید کرده بود: کسانی که این طرحها را می ریزند باید بدانند این گونه اقدامات کمکی به بقای انها نمی کند اگر این کار ها در گذشته توانست اثری داشته باشد و ستمگران را حفظ کند می توانند این سیره و روش را ادامه بدهند و در این میان اگر کسی به جای خود به بقای کشور و منافع ملی می اندیشد باید بسوی قانون و انصاف برگرددحتی اگر این برگشت به ضرر موقعیت و مکانت او تمام شود.
خانوادههای شهیدان همت و باکری روز قبل موفق به دیدار با کروبی شده بودند، اما امروز از دیدار آنها با موسوی جلوگیری شد.
همسر شهید حمید باکری چندی پیش در نامه ای خطاب به فرمانده سپاه، او و دیگر مدعیان امروز شهیدان را به خیانت در امانت و از بین بردن اعتماد ملت و زیر پا گذاشتن رای مردم و خون شهدا متهم کرد. فاطمه امیرانی در نامه خود با انتقاد از سرکوب اعتراضات مردمی بعد از انتخابات و کودتا توصیف کردن این وضعیت، تاکید کرد که خانواده شهدا در کنار مردم هستند و در برابر ظلم سکوت نمیکنند.
وی همچنین نوشت: از اولین ساعات پس از اعلام نتایج با روشی غیرمنطقی و غیرانسانی با مردم برخورد کردید. واقعا پاسخ سوال خانواده های باکری و همت در مورد ابهامات برگزاری انتخابات باید باتوم فرود آمده بر فرق مصطفی همت می بود یا شوکری که به نا حق بر گردن احسان باکری نشست؟ و یا باتومی که به کمر جراحی شده خانم همت در ۲۳ خرداد خورد؟
به گزارش خبرنگار کلمه، خانواده شهیدان باکری و همت که صبح امروز توسط نیروهای امنیتی از حضور در منزل میرحسین موسوی منع شده بودند، در یک تماس تلفنی با مهدی کروبی به منزل وی دعوت شدند، اما وقتی قصد مراجعه به منزل وی را داشتند، با تهاجم نیروهای لباس شخصی روبهرو شدند و با اسپری گاز اشک آور مورد حمله قرار گرفتند.
بر اساس این گزارش، احسان باکری پس از آنکه یکی از لباس شخصیها مادرش (همسر شهید) را با اسلحه تهدید کرد، به او اعتراض کرد و در نتیجه بازداشت و به محل نامعلومی منتقل شد.
صبح امروز هم از دیدار خانواده این دو شهید دفاع مقدس با میرحسین موسوی جلوگیری شد. خانواده شهید همت و خانواده شهید باکری که در پی دید و یازدیدهای همه ساله، در هفته دفاع مقدس به دیدار نخستوزیر دفاع مقدس رفته بودند، با ممانعت شدید نهادهای امنیتی روبهرو شدند و پس از معطلی طولانی در میدان پاستور و ممانعت نیروهای امنیتی از دیدار آنها با موسوی، مجبور به بازگشت شدند.
ماموران امنیتی پیش از این هم از حضور برخی مراجعان در دفتر میرحسین موسوی جلوگیری و برای مراجعان مزاحمتهایی ایجاد کرده بودند. مهدی کروبی نیز با محدودیتهای مشابهی روبهرو شده بود و دیدارکنندگان با وی از سوی افراد لباس شخصی مورد اذیت قرار گرفته بودند.
میرحسین موسوی هفته گذشته در واکنش به محدودیتهای ایجاد شده برای خود گفته بود: جنبش ریشه دار تر از آن شده است که با محدویت و یا حذف امثال بنده متوقف شود. ریزش مدام مشروعیت و نارضایتی های در حال انباشت وضعیت ویژه ای را در کشور ایجاد کرده است.
او همچنین تاکید کرده بود: کسانی که این طرحها را می ریزند باید بدانند این گونه اقدامات کمکی به بقای انها نمی کند اگر این کار ها در گذشته توانست اثری داشته باشد و ستمگران را حفظ کند می توانند این سیره و روش را ادامه بدهند و در این میان اگر کسی به جای خود به بقای کشور و منافع ملی می اندیشد باید بسوی قانون و انصاف برگرددحتی اگر این برگشت به ضرر موقعیت و مکانت او تمام شود.
خانوادههای شهیدان همت و باکری روز قبل موفق به دیدار با کروبی شده بودند، اما امروز از دیدار آنها با موسوی جلوگیری شد.
همسر شهید حمید باکری چندی پیش در نامه ای خطاب به فرمانده سپاه، او و دیگر مدعیان امروز شهیدان را به خیانت در امانت و از بین بردن اعتماد ملت و زیر پا گذاشتن رای مردم و خون شهدا متهم کرد. فاطمه امیرانی در نامه خود با انتقاد از سرکوب اعتراضات مردمی بعد از انتخابات و کودتا توصیف کردن این وضعیت، تاکید کرد که خانواده شهدا در کنار مردم هستند و در برابر ظلم سکوت نمیکنند.
وی همچنین نوشت: از اولین ساعات پس از اعلام نتایج با روشی غیرمنطقی و غیرانسانی با مردم برخورد کردید. واقعا پاسخ سوال خانواده های باکری و همت در مورد ابهامات برگزاری انتخابات باید باتوم فرود آمده بر فرق مصطفی همت می بود یا شوکری که به نا حق بر گردن احسان باکری نشست؟ و یا باتومی که به کمر جراحی شده خانم همت در ۲۳ خرداد خورد؟
Saturday, September 11, 2010
دیپلمات ایرانی مقیم فنلاند: استعفا داده و در کنار حکومت ستمگر نیستم
رایزن سوم سفارت جمهوری اسلامی در فنلاند می گوید از سمت خود استعفا داده و به جنبش سبز و مخالفان حکومت پیوسته است.
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی تا کنون واکنشی نسبت به این خبر از خود نشان نداده است.
به گزارش آسوشیتدپرس، حسین علیزاده، با بیان اینکه "من دیگر خود را دیپلماتی نمی دانم که در کنار حکومت ستمگر ایران ایستاده"، خاطرنشان کرده است "من به سفارت اطلاع داده ام که از کارم استعفا داده ام....من دیگر دیپلمات نیستم، بلکه مخالف سیاسی هستم."
همچنین محمد رضا حیدری، کنسول سابق ایران در نروژ، که زمستان گذشته و در جریان اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری از سمتش کناره گیری کرد و به نروژ پناهنده شد، روز جمعه ١۹ شهریور ماه (۱۰ سپتامبر)، به شبکه خبری بی بی سی گفت: "حسین علیزاده از چند ماه پیش با کمپین سفارت سبز همکاری داشته است."
کمپین موسوم به «سفارت سبز »که چند ماه پیش توسط محمدرضا حیدری به راه افتاده، یکی از اهداف خود را "اعلام همبستگی دیپلمات های ایران با جنبش سبز آزادیخواهانه مردم و ترک سفارتخانه های جمهوری اسلامی" بیان کرده بود.
بنا به اظهارات حیدری، که اکنون به هلسینکی(پایتخت فنلاند) سفر کرده است، حسین علیزاده با حکومت اختلاف پیدا کرده و "به مردم پیوسته است."
حسین علیزاده که دومین دیپلمات ایرانی بعد از محمدرضا حیدری می باشد که رسما در اعتراض به نحوه برخورد حکومت ایران با مردم از سمت خود کناره گیری می کند، هنوز از هیچ کشوری تقاضای پناهندگی نکرده است.
دولت نروژ پیش از این به حیدری و اعضای خانواده اش پناهندگی سیاسی داده بود.
حیدری زمستان گذشته گفته بود که شمار دیگری از کارمندان وزارت خارجه ایران، از شرایط داخلی ناراضی هستند و ممکن است تعدادی از آنان از سمت های خود کناره گیری کنند و به کشورهای خارجی پناهنده شوند.
وی همچنین گفته بود که در نظر دارد در زمینه مبارزه با نقض حقوق بشر و آزای زندانیان سیاسی در ایران فعالیت کند.
مقامات وزارت خارجه جمهوری اسلامی تا کنون در برابر خبر استعفای سیاسی حسین علیزاده از خود واکنشی نشان نداده اند، اما سال گذشته استعفای حیدری را ابتدا رد و سپس ناشی از "فرصت طلبی" اعلام کرده بودند.
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی تا کنون واکنشی نسبت به این خبر از خود نشان نداده است.
به گزارش آسوشیتدپرس، حسین علیزاده، با بیان اینکه "من دیگر خود را دیپلماتی نمی دانم که در کنار حکومت ستمگر ایران ایستاده"، خاطرنشان کرده است "من به سفارت اطلاع داده ام که از کارم استعفا داده ام....من دیگر دیپلمات نیستم، بلکه مخالف سیاسی هستم."
همچنین محمد رضا حیدری، کنسول سابق ایران در نروژ، که زمستان گذشته و در جریان اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری از سمتش کناره گیری کرد و به نروژ پناهنده شد، روز جمعه ١۹ شهریور ماه (۱۰ سپتامبر)، به شبکه خبری بی بی سی گفت: "حسین علیزاده از چند ماه پیش با کمپین سفارت سبز همکاری داشته است."
کمپین موسوم به «سفارت سبز »که چند ماه پیش توسط محمدرضا حیدری به راه افتاده، یکی از اهداف خود را "اعلام همبستگی دیپلمات های ایران با جنبش سبز آزادیخواهانه مردم و ترک سفارتخانه های جمهوری اسلامی" بیان کرده بود.
بنا به اظهارات حیدری، که اکنون به هلسینکی(پایتخت فنلاند) سفر کرده است، حسین علیزاده با حکومت اختلاف پیدا کرده و "به مردم پیوسته است."
حسین علیزاده که دومین دیپلمات ایرانی بعد از محمدرضا حیدری می باشد که رسما در اعتراض به نحوه برخورد حکومت ایران با مردم از سمت خود کناره گیری می کند، هنوز از هیچ کشوری تقاضای پناهندگی نکرده است.
دولت نروژ پیش از این به حیدری و اعضای خانواده اش پناهندگی سیاسی داده بود.
حیدری زمستان گذشته گفته بود که شمار دیگری از کارمندان وزارت خارجه ایران، از شرایط داخلی ناراضی هستند و ممکن است تعدادی از آنان از سمت های خود کناره گیری کنند و به کشورهای خارجی پناهنده شوند.
وی همچنین گفته بود که در نظر دارد در زمینه مبارزه با نقض حقوق بشر و آزای زندانیان سیاسی در ایران فعالیت کند.
مقامات وزارت خارجه جمهوری اسلامی تا کنون در برابر خبر استعفای سیاسی حسین علیزاده از خود واکنشی نشان نداده اند، اما سال گذشته استعفای حیدری را ابتدا رد و سپس ناشی از "فرصت طلبی" اعلام کرده بودند.
فائزه هاشمی: جنبش سبز اکثريت مردم ايرانند
فائزه هاشمی معتقد است اگر بی توجهی و بی اعتنایی موجود به شرایط کشور و حقوق مردم ادامه یابد، احتمال آن وجود دارد که خواستهای مردم به تغییرات اساسی در کشور تبدیل شود. فائزه هاشمی رفسنجانی، طی گفتگو با نشریه آمریکایی «سیاست خارجی»، خاطرنشان کرد “جنبش سبز در ابتدا رأی خود را میخواست؛ ولی آنقدر رفتارهای غلط و خلاف قانون اتفاق افتاد که روز به روز به خواستهها و انتظارات مردم که به حق هم هست اضافه شد، از جمله رأی ما کجاست؟ آزادی زندانیان، جبران خسارات قربانیان بعد از انتخابات، مجازات مقصرین و خلافکاران، حتی رسیدگی به امور کشورداری و برکناری نالایقان و دروغ گویان که نابودی و تخریب مملکت را بسیار واضح و علنی در دستور کار خود دارند، به نحوی که یک بچه نیز متوجه میشود. به نظرم از خوا ب بیدار شدن و هشیار شدن سران کشور، مهمترین خواسته باشد تا شاید کشور از این سیر قهقرایی که دچار آن شده نجات یابد. ”
به گزارش رادیو اروپای آزاد، فائزه هاشمی رفسنجانی، نماینده پیشین مجلس و دختر آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی در خصوص تحولاتی که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در کشور رخ داده، به سوالات نشریه سیاست خارجی چنین پاسخ داده است
.
یک سال از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ میگذرد. جامعه ایرانی چه تفاوتهایی کرده است؟
نشاط، شادابی امیدواری، شور و هیجان ایام انتخابات جای خود را به نوعی دلمردگی و افسردگی داده است. ملتی سرکوب شده، پر از خشم و احساس مظلومیت مردمی که خود را هر چه بیشتر با دروغها، سوء مدیریتها، عوامفریبیها، زورگوییها، اوباشگری، ظلمها، نابودی منابع و ثروت ملی، از دست رفتن فرصتهای بینالمللی، تخریب بیشتر کشور از طرف جریان حاکم روبرو میبیند.
آیا اتفاق برگشت ناپذیری در جامعه رخ داده است؟
فکر میکنم بله، دست جریان حاکم بیشتر رو شده است، یعنی اگر تا قبل از انتخابات این گونه رفتارهایی که توضیح دادم با ملاحظه و مخفی کاری صورت میگرفت، حالا دیگر شرم و حیاها فرو ریخته و علنی تمام این کارهای غیر قانونی و خلاف عرف و انسانیت و دور از شأن ملت ایران را انجام میدهند و حتی نگران انتخاباتهای بعدی هم نیستند، بنظر میرسد که قرار نیست دیگر انتخاباتی واقعی در این کشور برگزار شود.
مهمترین خواستهای مردم ایران بعد از انتخابات سال گذشته از منظر شما چیست؟
مردم در ابتدا رأی خود را میخواستند و خواستار یک بررسی دقیق در روند انتخابات، ولی متأسفانه آنقدر رفتارهای غلط و خلاف قانون اتفاق افتاد که روز به روز به خواستهها و انتظارات آنها که به حق هم هست اضافه شد، از جمله رأی ما کجاست؟ آزادی زندانیان، جبران خسارات قربانیان بعد از انتخابات، مجازات مقصرین و خلافکاران، حتی رسیدگی به امور کشورداری و برکناری نالایقان و دروغ گویان که نابودی و تخریب مملکت را بسیار واضح و علنی در دستور کار خود دارند، به نحوی که یک بچه نیز متوجه میشود. به نظرم از خوا ب بیدار شدن و هشیار شدن سران مهمترین خواسته باشد تا شاید کشور از این سیر قهقرایی که دچار آن شده نجات یابد. فکر میکنم اگر این بی توجهی و بی اعتنایی به شرایط کشور و حقوق مردم ادامه یابد این احتمال وجود دارد که خواستهای مردم به تغییرات اساسی تبدیل شود. بد نیست که گهگاهی تاریخ را مرور کنیم و عبرت بگیریم، منظور تاریخ معاصر و حوادث نزدیکتر است و نه دورها. بالاخره چقدر هزینه از جیب ملت برای بقای یک نفر که کشور را به این شرایط بحرانی رسانده باید پرداخت گردد؟ و تا کی این شرایط که مایه خجلت هر ایرانی است بایستی ادامه یابد؟
جنبش سبز را چگونه تعریف میکنید؟ چه مرزهایی دارد و چه انتظاراتی باید از آن داشت؟
جنبش سبز از نظر من اکثریت مردم ایرانند که به دنبال حق ضایع شده خود در جریان انتخابات اخیر هستند. البته همانطور که توضیح دادم به مرور زمان و در اثر سرکوبها خواستهای دیگری نیز به آن اضافه شد. به نظرم هر ایرانی که به دنبال حق، آزادی، دموکراسی و توسعه کشور است عضو این جنبش است. این جنبش یک حرکت مسالمتآمیز و مدنی است. احترام به حقوق همه حتی مخالفین، پرهیز از ایجاد تنش و اختلاف در جنبش از طریق دنبال کردن اشتراکات، عدم تضعیف یکدیگر و پی گیری خواستهها و جذب حداکثری با هر روشی که هر کسی میتواند، و کمک به یکدیگر بخشی از انتظارات از این جنبش است.
آیا با پایان یافتن اعتراضات خیابانی جنبش سبز را باید پایان یافته دانست؟ آیا نگرانیهای مردم از آن فاز خارج شده و دگردیسی پیدا کرده است؟
به نظر من پایان یافتن اعتراضات خیابانی پایان جنبش نیست، تأثیراتی که این اعتراضات و عملکرد جنبش سبز در سطوح ملی و بینالمللی از خود به جا گذاشته همچنان ادامه دارد، که عکسالعمللهای انفعالی و حاکی از به بن بست رسیدن جریان حاکم، به خوبی این تأثیرات و نتایج آن را نشان میدهد. طبیعتاً هر جریانی و از جمله جنبش سبز در طول حیات خود براساس شرایط موجود دچار تحولاتی میشود و تغییراتی در روش مییابد که خود میتواند به عنوان یک استراتژی تلقی گردد.
آیا سرکوب گسترده و خشن دستگاههای حکومتی در اینکه مردم مطالبات خود را پیگیری نکنند تأثیر داشته و همه را به خانه رانده است؟
سرکوبها ممکن است به ظاهر اعتراضات عمومی را خاموش کرده باشد ولی عمق و شدت خشم و انزجار عمومی را افزایش داده و فکر میکنم به موقع پاسخ لازم از جانب مردم خود را نشان میدهد، هر چند که در طول این یک سال نیز این پاسخ ها در درجات مختلف و یا توجه به شرایط، وجود داشته است.
شما در ایام پس از انتخابات سال گذشته ۲۴ ساعت طعم زندان را چشیدید و بعد آزاد شدید. بسیار معتقدند اگر پدرتان آیتالله هاشمی رفسنجانی نبود شما هم اکنون در زندان به سر میبردید. چه حسی دارید از اینکه جمعی از همکاران سابقتان در مجلس و یا روزنامهها طی سال گذشته راهی زندان شدند؟
من هم فکر میکنم که اگر دختر آقای هاشمی نبودم حتماً این آزادی نصیبم نمیشد، حس بسیار بدی است که افرادی که سالها برای این مملکت زحمت کشیده و خدمات داشتهاند به دلیل تلاش برای گرفتن حق ضایع شده خود و جامعه، مبارزه با ظلم، حقیقت گویی، به اتهامات واهی و بدون حتی طی روند قانونی زندان باشند. و افرادی که خلافکار واقعی هستند و بیشترین ضربه را به کشور و توسعه آن وارد کردهاند حاکم. در حال حاضر همه چیز وارونه شده است، ناحق حق نمایش داده میشود، ظالم، مظلوم نمایی میکند، کسانی که نابودی کشور و دین را در دستور دارند، خود را خادم ملت مینامند.
بی کفایتها در رأس امور قرار گرفته و مدیران و شایستهها در زندان، و یا اخراج و یا از کشور رفتهاند. همه اینها برای یک ایرانی که سرسوزنی غیرت و تعصب داشته باشد درد آور است.
انتخابات شوراها به مدت دو سال به تعویق افتاد؟ به نظر شما تأثیرات سیاسی برگزاری به موقع شوراها چه بود؟ این تصمیم را با توجه به شرایط کنونی چطور میبینید؟ آیا میتوان انتظار داشت که از این پس در انتخاباتهای پیش رو گروههای منتقد دولت بتوانند امیدی برای پیروزی داشته باشد؟
با تجمیع انتخابات موافق هستم و به نظرم تصمیم درستی بوده است، هر سال انتخابات یعنی رها شدن کار مملکت هم چند ماه قبل از هر انتخابات و هم بعد از آن، یعنی اتلاف بودجه، یعنی هر سال درگیری و تنش سیاسی داشتن. با هم شدن انتخاباتها یعنی کاهش دادن به میزان قابل توجه این مشکلات. به عقب افتادن انتخابات شوراها در شرایط فعلی به نظرم تا حدودی به نفع جریان حاکم است. چرا که معلوم نبود مردم اعتماد کنند و پای صندوقهای رأی حاضر شوند و یا حتی احزاب و افراد منتقد برای کاندیدا شدن شرایط را مناسب بدانند و یا اینکه به پیروزی امید داشته باشند و وارد شوند. برگزاری این چنینی انتخابات ریاست جمهوری دهم و عدم رسیدگی واقعی به اعتراضات و حوادث پس از آن مانعی جدی برای برگزاری پرشور و با نشاط انتخاباتهای بعدی خواهد بود، البته اگر شرایط به همین گونه پیش برود. متأسفانه انتخابات دوره نهم و دهم ریاست جمهوری به خصوص دوره دهم بدعتی شد برای برگزاری انتخاباتهای مهندسی شده و از قبل معلوم در آینده و از دست دادن اعتماد عمومی و دور شدن کشور از مسیر توسعه.
محمود احمدی نژاد ابراز علاقه کرده است که با اوباما دیدار کند، با توجه به سفر ایشان به آمریکا در ماه آینده آیا احتمال میدهید که چنین دیداری صورت گیرد؟ و در صورت دیدار، تأثیرات آن بر سیاست داخلی آن چیست؟
کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی. ایشان گفته است “در دیدار با اوباما مسایل جهان را روی میز بگذاریم ببینیم راه حل چه کسی بهتر است.” ایشان ایران را به نابودی کشانده و حالا نوبت جهان شده است. آمارهای خود ساخته خودشان را هم که مروری بکنند متوجه میشوند که هیچ گاه ایران در سی سال پس از انقلاب، حتی در زمان جنگ چنین شرایط اسفباری نداشته است، ایشان دست روی هر چیز میگذارد نابود میکند، بنابراین این دیدار چه انجام بشود و چه نشود، بعید میدانم کسی منتظر تحولی مثبت در سیاست داخلی یا خارجی ایران باشد و یا روی این دیدار حسابی باز کند.
به گزارش رادیو اروپای آزاد، فائزه هاشمی رفسنجانی، نماینده پیشین مجلس و دختر آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی در خصوص تحولاتی که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در کشور رخ داده، به سوالات نشریه سیاست خارجی چنین پاسخ داده است
.
یک سال از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ میگذرد. جامعه ایرانی چه تفاوتهایی کرده است؟
نشاط، شادابی امیدواری، شور و هیجان ایام انتخابات جای خود را به نوعی دلمردگی و افسردگی داده است. ملتی سرکوب شده، پر از خشم و احساس مظلومیت مردمی که خود را هر چه بیشتر با دروغها، سوء مدیریتها، عوامفریبیها، زورگوییها، اوباشگری، ظلمها، نابودی منابع و ثروت ملی، از دست رفتن فرصتهای بینالمللی، تخریب بیشتر کشور از طرف جریان حاکم روبرو میبیند.
آیا اتفاق برگشت ناپذیری در جامعه رخ داده است؟
فکر میکنم بله، دست جریان حاکم بیشتر رو شده است، یعنی اگر تا قبل از انتخابات این گونه رفتارهایی که توضیح دادم با ملاحظه و مخفی کاری صورت میگرفت، حالا دیگر شرم و حیاها فرو ریخته و علنی تمام این کارهای غیر قانونی و خلاف عرف و انسانیت و دور از شأن ملت ایران را انجام میدهند و حتی نگران انتخاباتهای بعدی هم نیستند، بنظر میرسد که قرار نیست دیگر انتخاباتی واقعی در این کشور برگزار شود.
مهمترین خواستهای مردم ایران بعد از انتخابات سال گذشته از منظر شما چیست؟
مردم در ابتدا رأی خود را میخواستند و خواستار یک بررسی دقیق در روند انتخابات، ولی متأسفانه آنقدر رفتارهای غلط و خلاف قانون اتفاق افتاد که روز به روز به خواستهها و انتظارات آنها که به حق هم هست اضافه شد، از جمله رأی ما کجاست؟ آزادی زندانیان، جبران خسارات قربانیان بعد از انتخابات، مجازات مقصرین و خلافکاران، حتی رسیدگی به امور کشورداری و برکناری نالایقان و دروغ گویان که نابودی و تخریب مملکت را بسیار واضح و علنی در دستور کار خود دارند، به نحوی که یک بچه نیز متوجه میشود. به نظرم از خوا ب بیدار شدن و هشیار شدن سران مهمترین خواسته باشد تا شاید کشور از این سیر قهقرایی که دچار آن شده نجات یابد. فکر میکنم اگر این بی توجهی و بی اعتنایی به شرایط کشور و حقوق مردم ادامه یابد این احتمال وجود دارد که خواستهای مردم به تغییرات اساسی تبدیل شود. بد نیست که گهگاهی تاریخ را مرور کنیم و عبرت بگیریم، منظور تاریخ معاصر و حوادث نزدیکتر است و نه دورها. بالاخره چقدر هزینه از جیب ملت برای بقای یک نفر که کشور را به این شرایط بحرانی رسانده باید پرداخت گردد؟ و تا کی این شرایط که مایه خجلت هر ایرانی است بایستی ادامه یابد؟
جنبش سبز را چگونه تعریف میکنید؟ چه مرزهایی دارد و چه انتظاراتی باید از آن داشت؟
جنبش سبز از نظر من اکثریت مردم ایرانند که به دنبال حق ضایع شده خود در جریان انتخابات اخیر هستند. البته همانطور که توضیح دادم به مرور زمان و در اثر سرکوبها خواستهای دیگری نیز به آن اضافه شد. به نظرم هر ایرانی که به دنبال حق، آزادی، دموکراسی و توسعه کشور است عضو این جنبش است. این جنبش یک حرکت مسالمتآمیز و مدنی است. احترام به حقوق همه حتی مخالفین، پرهیز از ایجاد تنش و اختلاف در جنبش از طریق دنبال کردن اشتراکات، عدم تضعیف یکدیگر و پی گیری خواستهها و جذب حداکثری با هر روشی که هر کسی میتواند، و کمک به یکدیگر بخشی از انتظارات از این جنبش است.
آیا با پایان یافتن اعتراضات خیابانی جنبش سبز را باید پایان یافته دانست؟ آیا نگرانیهای مردم از آن فاز خارج شده و دگردیسی پیدا کرده است؟
به نظر من پایان یافتن اعتراضات خیابانی پایان جنبش نیست، تأثیراتی که این اعتراضات و عملکرد جنبش سبز در سطوح ملی و بینالمللی از خود به جا گذاشته همچنان ادامه دارد، که عکسالعمللهای انفعالی و حاکی از به بن بست رسیدن جریان حاکم، به خوبی این تأثیرات و نتایج آن را نشان میدهد. طبیعتاً هر جریانی و از جمله جنبش سبز در طول حیات خود براساس شرایط موجود دچار تحولاتی میشود و تغییراتی در روش مییابد که خود میتواند به عنوان یک استراتژی تلقی گردد.
آیا سرکوب گسترده و خشن دستگاههای حکومتی در اینکه مردم مطالبات خود را پیگیری نکنند تأثیر داشته و همه را به خانه رانده است؟
سرکوبها ممکن است به ظاهر اعتراضات عمومی را خاموش کرده باشد ولی عمق و شدت خشم و انزجار عمومی را افزایش داده و فکر میکنم به موقع پاسخ لازم از جانب مردم خود را نشان میدهد، هر چند که در طول این یک سال نیز این پاسخ ها در درجات مختلف و یا توجه به شرایط، وجود داشته است.
شما در ایام پس از انتخابات سال گذشته ۲۴ ساعت طعم زندان را چشیدید و بعد آزاد شدید. بسیار معتقدند اگر پدرتان آیتالله هاشمی رفسنجانی نبود شما هم اکنون در زندان به سر میبردید. چه حسی دارید از اینکه جمعی از همکاران سابقتان در مجلس و یا روزنامهها طی سال گذشته راهی زندان شدند؟
من هم فکر میکنم که اگر دختر آقای هاشمی نبودم حتماً این آزادی نصیبم نمیشد، حس بسیار بدی است که افرادی که سالها برای این مملکت زحمت کشیده و خدمات داشتهاند به دلیل تلاش برای گرفتن حق ضایع شده خود و جامعه، مبارزه با ظلم، حقیقت گویی، به اتهامات واهی و بدون حتی طی روند قانونی زندان باشند. و افرادی که خلافکار واقعی هستند و بیشترین ضربه را به کشور و توسعه آن وارد کردهاند حاکم. در حال حاضر همه چیز وارونه شده است، ناحق حق نمایش داده میشود، ظالم، مظلوم نمایی میکند، کسانی که نابودی کشور و دین را در دستور دارند، خود را خادم ملت مینامند.
بی کفایتها در رأس امور قرار گرفته و مدیران و شایستهها در زندان، و یا اخراج و یا از کشور رفتهاند. همه اینها برای یک ایرانی که سرسوزنی غیرت و تعصب داشته باشد درد آور است.
انتخابات شوراها به مدت دو سال به تعویق افتاد؟ به نظر شما تأثیرات سیاسی برگزاری به موقع شوراها چه بود؟ این تصمیم را با توجه به شرایط کنونی چطور میبینید؟ آیا میتوان انتظار داشت که از این پس در انتخاباتهای پیش رو گروههای منتقد دولت بتوانند امیدی برای پیروزی داشته باشد؟
با تجمیع انتخابات موافق هستم و به نظرم تصمیم درستی بوده است، هر سال انتخابات یعنی رها شدن کار مملکت هم چند ماه قبل از هر انتخابات و هم بعد از آن، یعنی اتلاف بودجه، یعنی هر سال درگیری و تنش سیاسی داشتن. با هم شدن انتخاباتها یعنی کاهش دادن به میزان قابل توجه این مشکلات. به عقب افتادن انتخابات شوراها در شرایط فعلی به نظرم تا حدودی به نفع جریان حاکم است. چرا که معلوم نبود مردم اعتماد کنند و پای صندوقهای رأی حاضر شوند و یا حتی احزاب و افراد منتقد برای کاندیدا شدن شرایط را مناسب بدانند و یا اینکه به پیروزی امید داشته باشند و وارد شوند. برگزاری این چنینی انتخابات ریاست جمهوری دهم و عدم رسیدگی واقعی به اعتراضات و حوادث پس از آن مانعی جدی برای برگزاری پرشور و با نشاط انتخاباتهای بعدی خواهد بود، البته اگر شرایط به همین گونه پیش برود. متأسفانه انتخابات دوره نهم و دهم ریاست جمهوری به خصوص دوره دهم بدعتی شد برای برگزاری انتخاباتهای مهندسی شده و از قبل معلوم در آینده و از دست دادن اعتماد عمومی و دور شدن کشور از مسیر توسعه.
محمود احمدی نژاد ابراز علاقه کرده است که با اوباما دیدار کند، با توجه به سفر ایشان به آمریکا در ماه آینده آیا احتمال میدهید که چنین دیداری صورت گیرد؟ و در صورت دیدار، تأثیرات آن بر سیاست داخلی آن چیست؟
کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی. ایشان گفته است “در دیدار با اوباما مسایل جهان را روی میز بگذاریم ببینیم راه حل چه کسی بهتر است.” ایشان ایران را به نابودی کشانده و حالا نوبت جهان شده است. آمارهای خود ساخته خودشان را هم که مروری بکنند متوجه میشوند که هیچ گاه ایران در سی سال پس از انقلاب، حتی در زمان جنگ چنین شرایط اسفباری نداشته است، ایشان دست روی هر چیز میگذارد نابود میکند، بنابراین این دیدار چه انجام بشود و چه نشود، بعید میدانم کسی منتظر تحولی مثبت در سیاست داخلی یا خارجی ایران باشد و یا روی این دیدار حسابی باز کند.
از چشم های ندا تا چشم های مهدی (شهید روز عاشورا
مهدی فرهادی (بلالی) شهید گمنام عاشورا، نه پدر داشت نه مادر تا همانند مادران شجاع ندا و سهراب و یا همانند پدران امیر جوادی فر و محسن روح الامینی نامش را هر بار به یاد ما و جهان بیاورند تا فراموش نکنیم چه مسالمت آمیز و آرام برای رای گمشده خویش به خیابان آمدند و چه وحشیانه کشته شدند.بهشت زهرا هم شده است خاورانی دیگر. شهدای گمنام بسیار دارد شهیدان گمنامی که ما حتی نامشان را هم نشنیده ایم.یک ماه دنبال خانواده مهدی گشتم، بی شک خبرنگاران دیگری هم چنین کردند. پیدایشان کردم این فیلم را هم تایید کردند اما ایران نا امن است و برادران و خواهران مهدی نیز جز سکوت چاره نمی بینند. بر سکوت شان خرده نگیریم، برادران و خواهران مهدی باشیم و یادش را گرامی داریم. این تنها کاری است که از ما بر می آید.متن مصاحبه ام با دوست شهید مهدی و شرح یک سال تلخی که بر خانواده او رفت در جرس منتشر شده است.
مسیح علی نژاد
جرس: « مهدی فرهادی مظلومانه در راهپیمایی روز عاشورای سال گذشته کشته شد، از خانواده اش خواستند تا شبانه او را در بهشت زهرا دفن کنند. مهدی پدر و مادرش را از دست داده بود و با برادر و خانواده برادرش در یک خانه زندگی می کرد. حالا بعد از گذشت یک سال هنوز برادران و خواهران او احساس امنیت نمی کنند تا از نحوه کشته شدن، تحویل گرفتن جنازه و شیوه به خاک سپاری او حرف بزنند، اما من به عنوان یک دوست از نزدیک شاهد رنج این خانواده در محله ای که همه از آنها جز نیکی کردن نمی شناسند، بوده ام و دلم می خواهد به رسانه ها بگویم، هنوز در ایران کسانی هستند که در سکوت برای جوانانی که جان شان را فقط برای یک اعتراض ساده از دست داده اند اما بی نام و نشان مانده اند، رنج می کشند.»
این بخشی از صحبت های ناصر.م، یکی از دوستان مهدی فرهادی راد(بلالی(جوان ۳۸ ساله ای است که در جریان حمله نیروهای امنیتی به اجتماعات عزاداری و اعتراضی روز عاشورا در روز یکشنبه ۶ دی ماه ۱۳۸۸ بر اثر اصابت ۲۵ ساچمه به صورت کشته شده بود.
مهدی فرهادی فرزند یکی از چهره های سرشناس و متدین محله شهر ری تهران بود که هر ساله در برگزاری مراسم عزاداری نیز نقش پررنگی داشتند. محمد بلالی، برادر مهدی فرهادی پس از گذشت یک سال هنوز وقتی نام مهدی را بر زبان می آورد صدایش می لرزد، اما به جرس می گوید، همه چیز را به خدا واگذار کرده اند و ترجیح می دهند سکوت کنند. همسر برادر مهدی نیز در همین تماس تلفنی سکوت می کند و در پاسخ به این پرسش که آیا مهدی متاهل بود، می گوید: قرار بود بعد از محرم برایش به خواستگاری دختری که مهدی او را دوست داشت و با او صحبت هم کرده بود، برویم، اما همه چیز تمام شد.
تماس های تلفنی چندین باره جرس برای شکستن سکوت این خانواده نتیجه نداد، اما این تلاش ها بی نتیجه نماند و شماره تلفن یکی از جوانانی که در روزهای جمعه به قطعه ۳۰۲ در بهشت زهرا و بر مزار مهدی فرهادی می رفت از طریق خانواده یکی دیگر از کشته شدگان در اختیار جرس قرار گرفته است که او از نحوه کشته شدن و تحویل جنازه این جوان جان باخته در راهپیمایی روز عاشورا پرده برداشت و از تلخی هایی که در این یک سال بر خانواده این شهید گذشت نیز سخن گفت.
او از انتشار فیلم مربوط به صحنه جان دادن مهدی فرهادی در دست های مردم در همان روز عاشورا به عنوان سندی تلخ از خشونت نابخشودنی یاد می کند و می گوید: صحنه تکان دهنده این فیلم را صدا و سیمای خودمان که هرگز نشان نداد اما متاسفانه ما هم نتوانستیم به عنوان دوستان آقا مهدی این مظلومیت را به دنیا نشان دهیم که جوانی با دست های خالی در گوشه خیابان با صورتی که به آن شلیک شده است دارد جان می دهد و مردم هم با فریاد در اطراف او ایستاده اند و نمی دانند برای هموطن بیگناه خود که دارد مظلومانه جان می دهد، چه باید بکنند. .
متن کامل گفتگوی جرس با ناصر.م، دوست مهدی فرهادی راد( بلالی) جان باخته راهپمایی عاشورا به همراه فیلم لحظه جان دادن این شهید در پی می آید:
به عنوان اولین سوال آیا می توانم بپرسم مهدی فرهادی را تا چه اندازه می شناسید؟
مهدی و خانواده اش در محله ما افراد ناشناسی نیستند، همه آنها را می شناسند. محله دخمه یکی از محله های قدیمی تهران است که در آنجا سراغ هر کس بروید خانواده مهدی را می شناسند، خود مهدی در ماه شعبان هر سال برای تولد حضرت ابولفضل، خرج مراسم می داد، بچه های بیت الشهدا همه می دانند که این خانواده چقدر برای اهل بیت خرج می کرد حالا کسانی که ادعا می کنند دلشان برای اهل بیت می سوزد به نام توهین به مقدسات مهدی را در روز عاشورا کشتند، در حالی که برای مهدی و بچه های مذهبی جنوب شهر مقدسات، همان اهل بیت هستند نه مقاماتی که شعار علیه آنها جرم و جوابش گلوله باشد. این کسانی که در روز عاشورا به سمت بچه ها شلیک کردند، تازه بعد از انقلاب مذهبی شده اند در حالی که ما خبر داریم حداقل همین خانواده به نیت اهل بیت به بیمارستان راضی امین آباد و احمد آباد مستوفی چقدر کمک کرده اند تا خدا از آنها راضی باشد .خالا هم دوره بسیجی هایی است که همه مقدسات شان مقامات هستند نه اهل بیت و برای این مقدسات شان حاضرند به روی برادر خودشان اسلحه بکشند.
ز نحوه کشته شدن مهدی فرهادی مطلع هستید؟
بله، همه می دانند که برادران و خواهران آقا مهدی چقدر مظلومانه پیکر عزیزشان را تحویل گرفته اند و چقدر بی صدا برایش مراسم برگزار کرده اند. اگر یادتان باشد آن زمان تلویزیون هم اعلام کرده بود اصلا کسی کشته نشد، و فقط چند نفر مجهول الهویه که یکی از پل پرتاب شد و دو نفر تصادف کردند و بقیه هم به مرگ طبیعی در راهپیمایی مردند، خب در آن شرایط شما چه توقعی از یک خانواده دارید وقتی بچه های جوان دیگری هم در خانواده دارند و نگران امنیت آنها باید باشند؟
چه کسی خبر کشته شدن مهدی را به خانواده او داده بود؟
مهدی پدر و مادرش را از دست داده بود و با برادر و همسر برادرش زندگی می کرد. ظهر عاشورا آن اتفاق شوم می افتد که مردم و عزاداران را به جرم اعتراض، با خشونت مورد حمله قرار می دهند. مهدی هم یکی از آنها بود که گلوله خورد و بچه ها او را گم می کنند. اگر یادتان باشد موبایل ها هم آن زمان قطع بود و ارتباط گرفتن خیلی مشکل بود اما ساعت چهار بعدازظهر موبایل مهدی روشن می شود و از همان موبایل به برادر مهدی زنگ می زنند و می گویند که او زخمی شده و در بیمارستان است. بچه های محل هم خیلی نگران بودند و خیلی از دوستان مهدی آن روز به خانواده ایشان زنگ می زدند. اما خانواده او فکر می کردند مهدی زخمی شده است و در بیمارستان سینا بستری است برای همین به همه ما هم همین را می گفتند. آن روز در بیمارستان سینا هرکسی از دوستان ما سراغ مهدی را می گرفت خیلی راحت جواب می دادند، چون می خواستند جسد را سریعتر از بیمارستان دور کنند. جالب بود که در تلویزیون می گفتند افراد مجهول الهویه اما اسم و فامیل ونشانی و همه مشخصات مهدی همان روز کشته شدن در بیمارستان وجود داشت.
شما اعضای خانواده مهدی را هم در بیمارستان سینا برای تحویل گرفتن پیکر برادرشان دیده بودید؟
بله ما را که داخل بیمارستان راه نمی دادند، من یکی از برادران مهدی را دیدم که به او اول گفته بودند، سه تا جسد مجهول الهویه در بیمارستان هست و او باید برود برادرش را شناسایی کند اما وقتی برادر ایشان می رود داخل بیمارستان می بیند، نام و نشانی و حتی شماره تلفن ثابت منزل و تلفن همراه و همه مشخصات یک آدم که می شود در مدارک او پیدا کرد را بیمارستان دراختیار داشت. وقتی همین نکته را به ماموران نیروی انتظامی که در بیمارستان حضور داشتند گفتند که شما مشخصات را دارید و بر اساس همان مشخصات به ما زنگ زدید پس چه چیزی را باید شناسایی کنیم آنها هم ناراحت شدند و جسد را به خانواده مهدی تحویل ندادند.
چند روز طول کشید تا جسد را تحویل بگیرند؟
البته باید بگویم همان روز یکی از راننده های آمبولانس که خدا پدر ایشان را بیامرزد، گفت: اینجا نمی گذارند شما جسد را ببینید، به هر حال آن روزها خیلی نا امنی زیاد بود و ما با اینکه می دانستیم هیچ گناهی نکردیم اما مثل خیلی های دیگر نگران بودیم و می خواستیم بیمارستان را ترک کنیم ولی راننده آمبولانس خودش رفت و با دستگاه تلفن همراه خود از صورت مهدی عکس گرفت و عکس را به برادر مهدی نشان داد، برادرش التماس می کرد که آن عکس را نگه دارد اما نمی شد. همه نگران بودند حتی راننده آمبولانس هم نگران بود که با انتشار آن عکس فردا مشکلی برای او پیش بیاید. روز خیلی سختی بود. بچه مذهبی های محل به سر و سینه می زدند که چقدر راحت عده ای به اسم مذهب، عزیزترین و مذهبی ترین بچه محله دخمه را کشتند.
سردار رادان هم همان زمان در تلوزیون اعلام کرده بود در روز عاشورا کسی در اثر اصابت گلوله کشته نشد، آیا پزشکی قانونی تایید کرد نحوه کشته شدن مهدی چگونه بود؟
مهدی از سر مورد اصابت قرار گرفت. ۲۴ تا ساچمه در صورت او بود که این در رونامه خودشان یعنی روزنامه ایران هم نوشته شد. مهدی را سلاخی کردند تا به قول خودشان کالبد شکافی کنند و تشخیص دهند چگونه کشته شد. وقتی مردم از نزدیکی می دیدند چه کسانی شلیک کردند، دیگر کالبد شکافی و سلاخی کردن چه معنی می دهد؟ مردم پیش از عاشورا با سکوت آمده بودند در خیابان ولی آنها روبروی مردم ایستادند و کشتند، تا اینکه در روز عاشورا دیگر مردم طاقت نیاوردند و شعار مرگ بر دیکتاتور دادند ولی حق اش نبود به روی مردم گلوله بکشند.
اما حاکمیت مسوولیت هیچ کدام از این کشته شدن ها را به عهده نگرفت و اعلام کرد که این اسلحه ها متعلق به نیروهای نظامی نبود…
بله آن روزها خیلی چیزها را قبول نکردند، اعلام می کردند که راهپیمایی کنندگان هم کسانی هستند که خانه و مغازه را به آتش کشیدند ولی ما در خیابان های تهران با چشم های خودمان می دیدیم که چطور بسیجی ها را فرستاده بودند تا شیشه های ماشین ها را بشکنند، اتوبوس ها و مغازه ها را آتش بزنند و بعد مسوولیت آن را بیاندازند گردن ما. در همین محله ما شاید بسیجی ها جرات نکنند به خانواده اسم و رسم دار مهدی فرهادی(بلالی) نزدیک بشوند، اما ما خودمان می دیدیم که بچه های بسیجی محل یعنی همسایه ها را در روز مراسم فرستاده بودند در اطراف خانه برادر مهدی تا ببینند چه خبر است و مثلا مواظب اوضاع باشند. مگر در خانه ای که عزیزی از دست رفته باشد چه خبر است؟ اینها از صهیونیست ها بدتر رفتار کردند، به خدا صهیونیست ها به این بسیجی های دروغین شرف دارند که حداقل مسوولیت کارهای خود را قبول می کنند. روزی که آقای موسوی آمد در مسجد شهر ری، همین بچه بسیجی های محل با محافظان او درگیری فیزیکی ایجاد کردند. اغتشاش گر کیست؟ وقتی تحمل حضور ساده یکی که شورای نگهبان همین نظام هم او را تایید کرده بود را در مسجد امام علی نداشتند. محافظان موسوی که دیگر اعتشاش گر نبودند. محافظان موسوی که دیگر شعار نداده بودند، اتوبوس آتش نزده بودند که بسیجی ها به آنها حمله کردند. کسانی که قبل از انتخابات درگیری ایجاد می کردند و به محافظان یک نامزد انتخاباتی حمله ور می شوند، معلوم است که می توانند بعد از انتخابات هم به هواداران همان نامزد انتخاباتی حمله کنند و خانه و خیابان را به آتش بکشند. .
مراسم به خاک سپاری این شهید چگونه برگزار شد؟
بعد از سه روز خانواده اش توانستند پیکر را تحویل بگیرند، فقط به خانواده آقا مهدی اجازه دادند بروند مرده شور خانه. یعنی راه رسم تشییع جنازه در جمهوری اسلامی این است که شبانه جنازه را طوری دفن کنند که هیچ کس هم نباشد تا زیر تابوت را بگیرد و حداقل نماز میت برایش بخوانند؟
مراسمی هم برایش برگزار نشد؟
بعد از اینکه سه برادر و سه خواهر ایشان تا ساعت ده ، یازده شب در بهشت زهرا ماندند تا پیکر برادرشان را شبانه دفن کنند، مراسمی معمولی فردای همان روز در خانه یکی از خواهران آقا مهدی برگزار شد. شما می دانید که دوست چه جایگاهی در زندگی آدم دارد، دوستان مهدی فرصت وداع هم پیدا نکردند و من هنوز باورم نمی شود که همه اینها در ایران اتفاق افتاده است. در کشوری که صدای مسلمانی اش گوش دنیا را کر کرده ولی برای تشییع پیکر یک جوان مسلمان، ده تا پانزده تا ماشین نیروی انتظامی را برده بودند و فقط پنج دقیقه به خانواده اش اجازه دادند تا در مرده شور خانه، جسد را ببینند و با برادرشان وداع کنند.
آیا خانواده مهدی هم تا کنون مورد تهدید قرار گرفته اند؟
برادران و خواهران مهدی خانواده صبوری هستند، خانواده آبرومندی هستند. از چهره های سرشناس محل هستند و همه می دانند که مقدسات آنها اهل بیت است و نه ادعاهایی که این روزها یک عده آدم تازه به دوران رسیده مطرح می کنند. آنها بی ادعا دارند به اهل بیت خدمت کردند. همین که سکوت کرده اند حتما دلایلی دارد که اگر بخواهند خودشان مطرح می کنند. ولی من به عنوان یک دوست و بچه محل، هم وطن و حتی به عنوان یک انسان نمی توانم بی تفاوت باشم و نگویم که این خانواده هم مثل خانواده های زیادی که در بهشت زهرا بچه هایشان را بی نشان و فقط با یک کد دفن کرده اند، چقدر تلخی کشیده اند و چقدر صبوری کرده اند. نمی توانم سکوت کنم وقتی می دانم که وزارت اطلاعات شهر ری بارها خانواده های این کشته شدگان را خواسته است. خدا می داند به آنها چه گفته اند اما رنجی که می کشند بر هیچ کس پوشیده نیست. ما فقط در محل می دانیم که خانواده آقا مهدی هرگز حاضر نشدند پول خون برادرشان را بگیرند و وقتی بسیجی ها هم سراغ این خانواده مذهبی رفته اند تا آنها بگویند آقا مهدی به عنوان یک بسیجی کشته شده است، خانواده اش به این کار هم تن نداند، شما را به خدا نگذارید نام این جوان های بیگناه فراموش شود.
پی نوشت:اگر کسی در لحظه جان دادن مهدی فرهادی کنار او بود لطفا تماسی با خبرنگاران یا اهل رسانه برقرار کند تا شاید ناگفته های دیگر نیز روشن شود.
مسیح علی نژاد
جرس: « مهدی فرهادی مظلومانه در راهپیمایی روز عاشورای سال گذشته کشته شد، از خانواده اش خواستند تا شبانه او را در بهشت زهرا دفن کنند. مهدی پدر و مادرش را از دست داده بود و با برادر و خانواده برادرش در یک خانه زندگی می کرد. حالا بعد از گذشت یک سال هنوز برادران و خواهران او احساس امنیت نمی کنند تا از نحوه کشته شدن، تحویل گرفتن جنازه و شیوه به خاک سپاری او حرف بزنند، اما من به عنوان یک دوست از نزدیک شاهد رنج این خانواده در محله ای که همه از آنها جز نیکی کردن نمی شناسند، بوده ام و دلم می خواهد به رسانه ها بگویم، هنوز در ایران کسانی هستند که در سکوت برای جوانانی که جان شان را فقط برای یک اعتراض ساده از دست داده اند اما بی نام و نشان مانده اند، رنج می کشند.»
این بخشی از صحبت های ناصر.م، یکی از دوستان مهدی فرهادی راد(بلالی(جوان ۳۸ ساله ای است که در جریان حمله نیروهای امنیتی به اجتماعات عزاداری و اعتراضی روز عاشورا در روز یکشنبه ۶ دی ماه ۱۳۸۸ بر اثر اصابت ۲۵ ساچمه به صورت کشته شده بود.
مهدی فرهادی فرزند یکی از چهره های سرشناس و متدین محله شهر ری تهران بود که هر ساله در برگزاری مراسم عزاداری نیز نقش پررنگی داشتند. محمد بلالی، برادر مهدی فرهادی پس از گذشت یک سال هنوز وقتی نام مهدی را بر زبان می آورد صدایش می لرزد، اما به جرس می گوید، همه چیز را به خدا واگذار کرده اند و ترجیح می دهند سکوت کنند. همسر برادر مهدی نیز در همین تماس تلفنی سکوت می کند و در پاسخ به این پرسش که آیا مهدی متاهل بود، می گوید: قرار بود بعد از محرم برایش به خواستگاری دختری که مهدی او را دوست داشت و با او صحبت هم کرده بود، برویم، اما همه چیز تمام شد.
تماس های تلفنی چندین باره جرس برای شکستن سکوت این خانواده نتیجه نداد، اما این تلاش ها بی نتیجه نماند و شماره تلفن یکی از جوانانی که در روزهای جمعه به قطعه ۳۰۲ در بهشت زهرا و بر مزار مهدی فرهادی می رفت از طریق خانواده یکی دیگر از کشته شدگان در اختیار جرس قرار گرفته است که او از نحوه کشته شدن و تحویل جنازه این جوان جان باخته در راهپیمایی روز عاشورا پرده برداشت و از تلخی هایی که در این یک سال بر خانواده این شهید گذشت نیز سخن گفت.
او از انتشار فیلم مربوط به صحنه جان دادن مهدی فرهادی در دست های مردم در همان روز عاشورا به عنوان سندی تلخ از خشونت نابخشودنی یاد می کند و می گوید: صحنه تکان دهنده این فیلم را صدا و سیمای خودمان که هرگز نشان نداد اما متاسفانه ما هم نتوانستیم به عنوان دوستان آقا مهدی این مظلومیت را به دنیا نشان دهیم که جوانی با دست های خالی در گوشه خیابان با صورتی که به آن شلیک شده است دارد جان می دهد و مردم هم با فریاد در اطراف او ایستاده اند و نمی دانند برای هموطن بیگناه خود که دارد مظلومانه جان می دهد، چه باید بکنند. .
متن کامل گفتگوی جرس با ناصر.م، دوست مهدی فرهادی راد( بلالی) جان باخته راهپمایی عاشورا به همراه فیلم لحظه جان دادن این شهید در پی می آید:
به عنوان اولین سوال آیا می توانم بپرسم مهدی فرهادی را تا چه اندازه می شناسید؟
مهدی و خانواده اش در محله ما افراد ناشناسی نیستند، همه آنها را می شناسند. محله دخمه یکی از محله های قدیمی تهران است که در آنجا سراغ هر کس بروید خانواده مهدی را می شناسند، خود مهدی در ماه شعبان هر سال برای تولد حضرت ابولفضل، خرج مراسم می داد، بچه های بیت الشهدا همه می دانند که این خانواده چقدر برای اهل بیت خرج می کرد حالا کسانی که ادعا می کنند دلشان برای اهل بیت می سوزد به نام توهین به مقدسات مهدی را در روز عاشورا کشتند، در حالی که برای مهدی و بچه های مذهبی جنوب شهر مقدسات، همان اهل بیت هستند نه مقاماتی که شعار علیه آنها جرم و جوابش گلوله باشد. این کسانی که در روز عاشورا به سمت بچه ها شلیک کردند، تازه بعد از انقلاب مذهبی شده اند در حالی که ما خبر داریم حداقل همین خانواده به نیت اهل بیت به بیمارستان راضی امین آباد و احمد آباد مستوفی چقدر کمک کرده اند تا خدا از آنها راضی باشد .خالا هم دوره بسیجی هایی است که همه مقدسات شان مقامات هستند نه اهل بیت و برای این مقدسات شان حاضرند به روی برادر خودشان اسلحه بکشند.
ز نحوه کشته شدن مهدی فرهادی مطلع هستید؟
بله، همه می دانند که برادران و خواهران آقا مهدی چقدر مظلومانه پیکر عزیزشان را تحویل گرفته اند و چقدر بی صدا برایش مراسم برگزار کرده اند. اگر یادتان باشد آن زمان تلویزیون هم اعلام کرده بود اصلا کسی کشته نشد، و فقط چند نفر مجهول الهویه که یکی از پل پرتاب شد و دو نفر تصادف کردند و بقیه هم به مرگ طبیعی در راهپیمایی مردند، خب در آن شرایط شما چه توقعی از یک خانواده دارید وقتی بچه های جوان دیگری هم در خانواده دارند و نگران امنیت آنها باید باشند؟
چه کسی خبر کشته شدن مهدی را به خانواده او داده بود؟
مهدی پدر و مادرش را از دست داده بود و با برادر و همسر برادرش زندگی می کرد. ظهر عاشورا آن اتفاق شوم می افتد که مردم و عزاداران را به جرم اعتراض، با خشونت مورد حمله قرار می دهند. مهدی هم یکی از آنها بود که گلوله خورد و بچه ها او را گم می کنند. اگر یادتان باشد موبایل ها هم آن زمان قطع بود و ارتباط گرفتن خیلی مشکل بود اما ساعت چهار بعدازظهر موبایل مهدی روشن می شود و از همان موبایل به برادر مهدی زنگ می زنند و می گویند که او زخمی شده و در بیمارستان است. بچه های محل هم خیلی نگران بودند و خیلی از دوستان مهدی آن روز به خانواده ایشان زنگ می زدند. اما خانواده او فکر می کردند مهدی زخمی شده است و در بیمارستان سینا بستری است برای همین به همه ما هم همین را می گفتند. آن روز در بیمارستان سینا هرکسی از دوستان ما سراغ مهدی را می گرفت خیلی راحت جواب می دادند، چون می خواستند جسد را سریعتر از بیمارستان دور کنند. جالب بود که در تلویزیون می گفتند افراد مجهول الهویه اما اسم و فامیل ونشانی و همه مشخصات مهدی همان روز کشته شدن در بیمارستان وجود داشت.
شما اعضای خانواده مهدی را هم در بیمارستان سینا برای تحویل گرفتن پیکر برادرشان دیده بودید؟
بله ما را که داخل بیمارستان راه نمی دادند، من یکی از برادران مهدی را دیدم که به او اول گفته بودند، سه تا جسد مجهول الهویه در بیمارستان هست و او باید برود برادرش را شناسایی کند اما وقتی برادر ایشان می رود داخل بیمارستان می بیند، نام و نشانی و حتی شماره تلفن ثابت منزل و تلفن همراه و همه مشخصات یک آدم که می شود در مدارک او پیدا کرد را بیمارستان دراختیار داشت. وقتی همین نکته را به ماموران نیروی انتظامی که در بیمارستان حضور داشتند گفتند که شما مشخصات را دارید و بر اساس همان مشخصات به ما زنگ زدید پس چه چیزی را باید شناسایی کنیم آنها هم ناراحت شدند و جسد را به خانواده مهدی تحویل ندادند.
چند روز طول کشید تا جسد را تحویل بگیرند؟
البته باید بگویم همان روز یکی از راننده های آمبولانس که خدا پدر ایشان را بیامرزد، گفت: اینجا نمی گذارند شما جسد را ببینید، به هر حال آن روزها خیلی نا امنی زیاد بود و ما با اینکه می دانستیم هیچ گناهی نکردیم اما مثل خیلی های دیگر نگران بودیم و می خواستیم بیمارستان را ترک کنیم ولی راننده آمبولانس خودش رفت و با دستگاه تلفن همراه خود از صورت مهدی عکس گرفت و عکس را به برادر مهدی نشان داد، برادرش التماس می کرد که آن عکس را نگه دارد اما نمی شد. همه نگران بودند حتی راننده آمبولانس هم نگران بود که با انتشار آن عکس فردا مشکلی برای او پیش بیاید. روز خیلی سختی بود. بچه مذهبی های محل به سر و سینه می زدند که چقدر راحت عده ای به اسم مذهب، عزیزترین و مذهبی ترین بچه محله دخمه را کشتند.
سردار رادان هم همان زمان در تلوزیون اعلام کرده بود در روز عاشورا کسی در اثر اصابت گلوله کشته نشد، آیا پزشکی قانونی تایید کرد نحوه کشته شدن مهدی چگونه بود؟
مهدی از سر مورد اصابت قرار گرفت. ۲۴ تا ساچمه در صورت او بود که این در رونامه خودشان یعنی روزنامه ایران هم نوشته شد. مهدی را سلاخی کردند تا به قول خودشان کالبد شکافی کنند و تشخیص دهند چگونه کشته شد. وقتی مردم از نزدیکی می دیدند چه کسانی شلیک کردند، دیگر کالبد شکافی و سلاخی کردن چه معنی می دهد؟ مردم پیش از عاشورا با سکوت آمده بودند در خیابان ولی آنها روبروی مردم ایستادند و کشتند، تا اینکه در روز عاشورا دیگر مردم طاقت نیاوردند و شعار مرگ بر دیکتاتور دادند ولی حق اش نبود به روی مردم گلوله بکشند.
اما حاکمیت مسوولیت هیچ کدام از این کشته شدن ها را به عهده نگرفت و اعلام کرد که این اسلحه ها متعلق به نیروهای نظامی نبود…
بله آن روزها خیلی چیزها را قبول نکردند، اعلام می کردند که راهپیمایی کنندگان هم کسانی هستند که خانه و مغازه را به آتش کشیدند ولی ما در خیابان های تهران با چشم های خودمان می دیدیم که چطور بسیجی ها را فرستاده بودند تا شیشه های ماشین ها را بشکنند، اتوبوس ها و مغازه ها را آتش بزنند و بعد مسوولیت آن را بیاندازند گردن ما. در همین محله ما شاید بسیجی ها جرات نکنند به خانواده اسم و رسم دار مهدی فرهادی(بلالی) نزدیک بشوند، اما ما خودمان می دیدیم که بچه های بسیجی محل یعنی همسایه ها را در روز مراسم فرستاده بودند در اطراف خانه برادر مهدی تا ببینند چه خبر است و مثلا مواظب اوضاع باشند. مگر در خانه ای که عزیزی از دست رفته باشد چه خبر است؟ اینها از صهیونیست ها بدتر رفتار کردند، به خدا صهیونیست ها به این بسیجی های دروغین شرف دارند که حداقل مسوولیت کارهای خود را قبول می کنند. روزی که آقای موسوی آمد در مسجد شهر ری، همین بچه بسیجی های محل با محافظان او درگیری فیزیکی ایجاد کردند. اغتشاش گر کیست؟ وقتی تحمل حضور ساده یکی که شورای نگهبان همین نظام هم او را تایید کرده بود را در مسجد امام علی نداشتند. محافظان موسوی که دیگر اعتشاش گر نبودند. محافظان موسوی که دیگر شعار نداده بودند، اتوبوس آتش نزده بودند که بسیجی ها به آنها حمله کردند. کسانی که قبل از انتخابات درگیری ایجاد می کردند و به محافظان یک نامزد انتخاباتی حمله ور می شوند، معلوم است که می توانند بعد از انتخابات هم به هواداران همان نامزد انتخاباتی حمله کنند و خانه و خیابان را به آتش بکشند. .
مراسم به خاک سپاری این شهید چگونه برگزار شد؟
بعد از سه روز خانواده اش توانستند پیکر را تحویل بگیرند، فقط به خانواده آقا مهدی اجازه دادند بروند مرده شور خانه. یعنی راه رسم تشییع جنازه در جمهوری اسلامی این است که شبانه جنازه را طوری دفن کنند که هیچ کس هم نباشد تا زیر تابوت را بگیرد و حداقل نماز میت برایش بخوانند؟
مراسمی هم برایش برگزار نشد؟
بعد از اینکه سه برادر و سه خواهر ایشان تا ساعت ده ، یازده شب در بهشت زهرا ماندند تا پیکر برادرشان را شبانه دفن کنند، مراسمی معمولی فردای همان روز در خانه یکی از خواهران آقا مهدی برگزار شد. شما می دانید که دوست چه جایگاهی در زندگی آدم دارد، دوستان مهدی فرصت وداع هم پیدا نکردند و من هنوز باورم نمی شود که همه اینها در ایران اتفاق افتاده است. در کشوری که صدای مسلمانی اش گوش دنیا را کر کرده ولی برای تشییع پیکر یک جوان مسلمان، ده تا پانزده تا ماشین نیروی انتظامی را برده بودند و فقط پنج دقیقه به خانواده اش اجازه دادند تا در مرده شور خانه، جسد را ببینند و با برادرشان وداع کنند.
آیا خانواده مهدی هم تا کنون مورد تهدید قرار گرفته اند؟
برادران و خواهران مهدی خانواده صبوری هستند، خانواده آبرومندی هستند. از چهره های سرشناس محل هستند و همه می دانند که مقدسات آنها اهل بیت است و نه ادعاهایی که این روزها یک عده آدم تازه به دوران رسیده مطرح می کنند. آنها بی ادعا دارند به اهل بیت خدمت کردند. همین که سکوت کرده اند حتما دلایلی دارد که اگر بخواهند خودشان مطرح می کنند. ولی من به عنوان یک دوست و بچه محل، هم وطن و حتی به عنوان یک انسان نمی توانم بی تفاوت باشم و نگویم که این خانواده هم مثل خانواده های زیادی که در بهشت زهرا بچه هایشان را بی نشان و فقط با یک کد دفن کرده اند، چقدر تلخی کشیده اند و چقدر صبوری کرده اند. نمی توانم سکوت کنم وقتی می دانم که وزارت اطلاعات شهر ری بارها خانواده های این کشته شدگان را خواسته است. خدا می داند به آنها چه گفته اند اما رنجی که می کشند بر هیچ کس پوشیده نیست. ما فقط در محل می دانیم که خانواده آقا مهدی هرگز حاضر نشدند پول خون برادرشان را بگیرند و وقتی بسیجی ها هم سراغ این خانواده مذهبی رفته اند تا آنها بگویند آقا مهدی به عنوان یک بسیجی کشته شده است، خانواده اش به این کار هم تن نداند، شما را به خدا نگذارید نام این جوان های بیگناه فراموش شود.
پی نوشت:اگر کسی در لحظه جان دادن مهدی فرهادی کنار او بود لطفا تماسی با خبرنگاران یا اهل رسانه برقرار کند تا شاید ناگفته های دیگر نیز روشن شود.
بازداشت یکی از دراویش گناباد و اعتراض جوانان شهر با تراشیدن موی سر
جـــرس: بعد از بازداشت یکی از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی و تراشیدن موی سر وی توسط ماموران، گروهی از جوانان شهر گناباد، در اعتراض به این مسئله اقدام به تراشیدن سر خود نمودند.
به گزارش پایگاه خبری مجذوبان نور، محمد مروی از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی ظهر روز دوشنبه ١۵ شهریورماه، به دستور دادستان گناباد، به اتهام "تمرد از دستور ماموران انتظامی" روانه زندان شد .
دلیل تمرد مروی این بوده است که ابتدائا تعدادی از مأمورین اداره امنیت عمومی شهرستان گناباد به كتابفروشی وی مراجعه کرده و خواستار جمع آوری عکسهای بزرگان سلسله نعمت اللهی گنابادی از محل كار وی شدند و وی بدلیل عدم قبول این دستور و درگیری با مأمورین، نهایتاً بازداشت گردید.
پس از انتقال محمد مروی به دادستانی و تفهیم اتهام تمرد از دستور پلیس، برای وی قرار بازداشت موقت صادر و روانه زندان گناباد شد و همزمان به دستور دادستان سر وی را تراشیدند.
گزارش مذکور همچنین آورده است مأمورین مجدداٌ به محل کار این درویش گنابادی بازگشته و با شکستن دربهای ورودی وارد مغازه وی شده و اقدام به جمع آوری عکسهای بزرگان عرفا از آنجا نمودند.
این اقدام مأمورین مورد اعتراض دراویش و اهالی حاضر در محل حاضرشد و گروهی از جوانان شهر نیز در اعتراض به این عمل دستگاه قضایی و امنیتی، اقدام به تراشیدن سر خود نمودند.
هنوز از برخوردهای احتمالی ماموران و مقامات قضایی با جوانان و همچنین وضعیت مروی، خبری منتشر نشده است.
به گزارش پایگاه خبری مجذوبان نور، محمد مروی از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی ظهر روز دوشنبه ١۵ شهریورماه، به دستور دادستان گناباد، به اتهام "تمرد از دستور ماموران انتظامی" روانه زندان شد .
دلیل تمرد مروی این بوده است که ابتدائا تعدادی از مأمورین اداره امنیت عمومی شهرستان گناباد به كتابفروشی وی مراجعه کرده و خواستار جمع آوری عکسهای بزرگان سلسله نعمت اللهی گنابادی از محل كار وی شدند و وی بدلیل عدم قبول این دستور و درگیری با مأمورین، نهایتاً بازداشت گردید.
پس از انتقال محمد مروی به دادستانی و تفهیم اتهام تمرد از دستور پلیس، برای وی قرار بازداشت موقت صادر و روانه زندان گناباد شد و همزمان به دستور دادستان سر وی را تراشیدند.
گزارش مذکور همچنین آورده است مأمورین مجدداٌ به محل کار این درویش گنابادی بازگشته و با شکستن دربهای ورودی وارد مغازه وی شده و اقدام به جمع آوری عکسهای بزرگان عرفا از آنجا نمودند.
این اقدام مأمورین مورد اعتراض دراویش و اهالی حاضر در محل حاضرشد و گروهی از جوانان شهر نیز در اعتراض به این عمل دستگاه قضایی و امنیتی، اقدام به تراشیدن سر خود نمودند.
هنوز از برخوردهای احتمالی ماموران و مقامات قضایی با جوانان و همچنین وضعیت مروی، خبری منتشر نشده است.
ایجاد دیوار حائل بین دختران و پسران در دانشکده علوم اقتصادی
در راستای تاکیدات نمایندگان رهبری در دانشگاهها و هشدار مقامات انتصابی وزارت علوم مبنی بر "اسلامی تر ساختن دانشگاههای کشور"، مسئولان دانشکده علوم اقتصادی تهران، با همکاری حراست آن مرکز، اقدام به ساختن دیواری در محوطه آن واحد دانشگاهی و در جهت جداسازی دختران و پسران کردهاند.
به گزارش کلمه، دانشجویان دانشکده علوم اقتصادی طی روزهای اخیر، شاهد اقدام مسئولان دانشکده به احداث دیواری در محوطه این دانشکده برای این جداسازی جنسیتی بودهاند.
این اقدام پس از آن صورت می گیرد که در ابتدای سال تحصیلی گذشته، حراست دانشکده اقدام به نصب پرده برزنتی در محوطه دانشکده کرده بود که با مخالفت و اعتراض دانشجویان مجبور به برداشتن آن شد.
دانشجویان دانشکده علوم اقتصادی همچنین خبر دادهاند که همزمان با این اقدام، حراست دانشکده چند مامور زن نیز استخدام کرده است که وظیفه آنها تذکر به دانشجویان دختر در خصوص آنچه رعایت شئون اسلامی می نامند، خواهد بود.
دانشکده علوم اقتصادی که پیش از این تحت عنوان دانشکده امور اقتصادی و دارایی شناخته میشد، جدا از دیگر دانشگاههای شهر تهران به فعالیت میپردازد و به صورت نیمه متمرکز دانشجو میپذیرد.
گفتنی است ریاست آن واحد دانشگاهی، از زمان روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، به یکی از فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق به نام مهدی صادقی واگذار شده است که تاکنون چند استاد و کادر مطرح و مجرب آن دانشکده را اخراج و در عوض تعداد زیادی از فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق را به سمت های مختلف منصوب کرده است.
لازم به ذکر است با نزدیک شدن به آغاز سال تحصیلی مدارس و دانشگاهها، اجرای مصوبه ها و آیین نامه هایی در خصوص مسئله حجاب و بر خورد با دانشجویان با سرعت بیشتری به مرحله اجرا در آمده است.
در اردیبهشت ماه سال جاری و در آستانه سی امین سالگردِ انقلاب فرهنگی، داوود رنجبران، معاون فرهنگی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها اعلام کرده بود که این نهاد، "اسلامی کردن دانشگاه ها را از طریق شورایِ اسلامی شدنِ دانشگاهها پیگیری میکند."
در همین رابطه، جلیل دارا، سرپرست وزارت علوم نیز، بدحجابی در دانشگاه را به دلیل بی علاقگی و یا ناآگاهی دانشجویان به علمآموزی دانسته و از اجرای طرحهای "توجیهی" حجاب برای روسای دانشگاه خبر داد.
وی با بیان این موضوع که باید یک نوع هماهنگی در سیاست های عفاف و حجاب شکل بگیرد، گفته است: " آموزش تنها یک جنبه از فرهنگ سازی است و بخشی از آن نیز تبیین رعایت ضوابط حجاب و پوشش در دانشگاه و جامعه است، ما نیز به نوبه خود سعی می کنیم این طرح را در سطح دانشگاهها نهادینه کنیم."
چندی پیش نیز، معاون دانشجویی فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی درباره روند اجرای طرح حجاب و عفاف در سال تحصیلی جدید گفته بود:"علاوه بر دانشجویان، به خانواده آنها هم در این باره توضیحات لازم ارایه می شود. به دانشجویان هم می گوییم که بحث دانشگاه و بیرون از دانشگاه جداست و باید دانشجویان نه تنها مراقب وضعیت ظاهری خود بلکه باید مراقب وضعیت خود از ابعاد دیگر هم باشند."
به گزارش کلمه، دانشجویان دانشکده علوم اقتصادی طی روزهای اخیر، شاهد اقدام مسئولان دانشکده به احداث دیواری در محوطه این دانشکده برای این جداسازی جنسیتی بودهاند.
این اقدام پس از آن صورت می گیرد که در ابتدای سال تحصیلی گذشته، حراست دانشکده اقدام به نصب پرده برزنتی در محوطه دانشکده کرده بود که با مخالفت و اعتراض دانشجویان مجبور به برداشتن آن شد.
دانشجویان دانشکده علوم اقتصادی همچنین خبر دادهاند که همزمان با این اقدام، حراست دانشکده چند مامور زن نیز استخدام کرده است که وظیفه آنها تذکر به دانشجویان دختر در خصوص آنچه رعایت شئون اسلامی می نامند، خواهد بود.
دانشکده علوم اقتصادی که پیش از این تحت عنوان دانشکده امور اقتصادی و دارایی شناخته میشد، جدا از دیگر دانشگاههای شهر تهران به فعالیت میپردازد و به صورت نیمه متمرکز دانشجو میپذیرد.
گفتنی است ریاست آن واحد دانشگاهی، از زمان روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، به یکی از فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق به نام مهدی صادقی واگذار شده است که تاکنون چند استاد و کادر مطرح و مجرب آن دانشکده را اخراج و در عوض تعداد زیادی از فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق را به سمت های مختلف منصوب کرده است.
لازم به ذکر است با نزدیک شدن به آغاز سال تحصیلی مدارس و دانشگاهها، اجرای مصوبه ها و آیین نامه هایی در خصوص مسئله حجاب و بر خورد با دانشجویان با سرعت بیشتری به مرحله اجرا در آمده است.
در اردیبهشت ماه سال جاری و در آستانه سی امین سالگردِ انقلاب فرهنگی، داوود رنجبران، معاون فرهنگی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها اعلام کرده بود که این نهاد، "اسلامی کردن دانشگاه ها را از طریق شورایِ اسلامی شدنِ دانشگاهها پیگیری میکند."
در همین رابطه، جلیل دارا، سرپرست وزارت علوم نیز، بدحجابی در دانشگاه را به دلیل بی علاقگی و یا ناآگاهی دانشجویان به علمآموزی دانسته و از اجرای طرحهای "توجیهی" حجاب برای روسای دانشگاه خبر داد.
وی با بیان این موضوع که باید یک نوع هماهنگی در سیاست های عفاف و حجاب شکل بگیرد، گفته است: " آموزش تنها یک جنبه از فرهنگ سازی است و بخشی از آن نیز تبیین رعایت ضوابط حجاب و پوشش در دانشگاه و جامعه است، ما نیز به نوبه خود سعی می کنیم این طرح را در سطح دانشگاهها نهادینه کنیم."
چندی پیش نیز، معاون دانشجویی فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی درباره روند اجرای طرح حجاب و عفاف در سال تحصیلی جدید گفته بود:"علاوه بر دانشجویان، به خانواده آنها هم در این باره توضیحات لازم ارایه می شود. به دانشجویان هم می گوییم که بحث دانشگاه و بیرون از دانشگاه جداست و باید دانشجویان نه تنها مراقب وضعیت ظاهری خود بلکه باید مراقب وضعیت خود از ابعاد دیگر هم باشند."
Tuesday, September 7, 2010
لایحه حمایت از خانواده را به رای بگذارید تا ببینید نود درصد زنان مخالف هستند
خبرگزاری هرانا - یک فعال حوزه زنان معتقد است اگر لایحه حمایت از خانواده در بین زنانی که نسبت به این لایحه آگاه هستند، به رفراندوم گذاشته شود، بیش از 90 درصد از زنان به آن رای منفی میدهند زیرا در این لایحه زن به عنوان شهروندی درجه دو و ابزاری در دست مرد تعریف شده است و گویا مرد هر چه میخواهد میتواند بر سر همسرش بیاورد.
به گزارش ایلنا خدیجه گلینمقدم فعال حوزه زنان گفت: وقتی جنگ شد در جنگ مشارکت جدی داشتیم، احساس میکنیم دین و کشور ما به خطر افتاده است و باید تلاش کرد تا مملکت آرام شود، تا ملت زندگی آرامی داشته باشند. حال که لایحه حمایت از خانواده در مجلس مطرح شده است نیز احساس میکنیم باید برای دفاع از مملکت خود به این لایحه اعتراض کنیم.
او گفت: با لایحه حمایت از خانواده مخالف هستم و این لایحه را جنگ علیه بنیان خانواده در ایران میدانم.
این فعال حوزه زنان گفت: قانون وضع میشود تا مردم آرامش داشته باشند اما لایحه حمایت از خانواده باعث شده است که آرامش در بین بسیاری از زنان جامعه از بین برود اگر یک رفراندوم در میان زنان کشور برگزار شود و از آنها در رابطه با لایحه حمایت از خانواده سئوال شود بیش از 90 درصد از زنانی که نسبت به لایحه حمایت از خانواده آگاهی دارند به این لایحه رای منفی میدهند.
گلینمقدم تصریح کرد: در ماده 23 لایحه حمایت از خانواده که به موضوع ازدواج مجدد پرداخته شده رضایت همسر اول فقط به عنوان یکی از ده شرط در نظر گرفته شده و این یعنی اینکه در 9 شرط دیگر مرد بدون اجازه همسرش میتواند ازدواج مجدد داشته باشد.
این فعال حوزه زنان اظهار کرد: تحقیقات نشان میدهد که ترویج ازدواج مجدد و موقت ایرانی یک توطئه علیه بنیان خانواده است و در واقع ازدواج مجدد و موقت مردان نوعی بردهداری نوین بر علیه زنان محسوب میشود.
او توضیح داد: میگوئیم بردهداری نوین زیرا مردانی که پول بیشتری داشته باشند میتوانند زنان بیشتری اختیار کنند و در واقع زنان بیپول و نیازمند به بردگی مردان ثروتمند درمیآیند.
گلینمقدم تصریح کرد: ترویج تعدد زوجات در ایران به نام اسلام و البته به کام مردان هوسران است و در صورتی که ازدواج مجدد در لایحه حمایت از خانواده تصویب شود جرم و جنایت خانگی افزایش مییابد و زنان اعتماد خود را نسبت به همسران خود از دست میدهند و این باعث افزایش افسردگی در میان زنان میشود. فساد و بیبندباری در جامعه افزایش مییابد، وقتی زنی احساس کند که همسرش روابطی در بیرون از خانه دارد،او نیز به تلافیگویی برمیخیزد و همین باعث رواج فساد در کشور میشود.
این فعال حوزه زنان گفت: تصویب ماده 23 لایحه حمایت از خانواده باعث میشود نظام خانواده از هم بگسلد و در این میان فرزندان آسیب جدی میبینند. فرزندان مردانی که ازدواج مجدد داشتند حتی گاهی از فرزندان طلاق نیز وضعیت بدتری دارند. او ادامه داد: در لایحهای که میتوان آن را لایحه ضد خانواده نامید قربانی اصلی مادران و فرزندان هستند
به گزارش ایلنا خدیجه گلینمقدم فعال حوزه زنان گفت: وقتی جنگ شد در جنگ مشارکت جدی داشتیم، احساس میکنیم دین و کشور ما به خطر افتاده است و باید تلاش کرد تا مملکت آرام شود، تا ملت زندگی آرامی داشته باشند. حال که لایحه حمایت از خانواده در مجلس مطرح شده است نیز احساس میکنیم باید برای دفاع از مملکت خود به این لایحه اعتراض کنیم.
او گفت: با لایحه حمایت از خانواده مخالف هستم و این لایحه را جنگ علیه بنیان خانواده در ایران میدانم.
این فعال حوزه زنان گفت: قانون وضع میشود تا مردم آرامش داشته باشند اما لایحه حمایت از خانواده باعث شده است که آرامش در بین بسیاری از زنان جامعه از بین برود اگر یک رفراندوم در میان زنان کشور برگزار شود و از آنها در رابطه با لایحه حمایت از خانواده سئوال شود بیش از 90 درصد از زنانی که نسبت به لایحه حمایت از خانواده آگاهی دارند به این لایحه رای منفی میدهند.
گلینمقدم تصریح کرد: در ماده 23 لایحه حمایت از خانواده که به موضوع ازدواج مجدد پرداخته شده رضایت همسر اول فقط به عنوان یکی از ده شرط در نظر گرفته شده و این یعنی اینکه در 9 شرط دیگر مرد بدون اجازه همسرش میتواند ازدواج مجدد داشته باشد.
این فعال حوزه زنان اظهار کرد: تحقیقات نشان میدهد که ترویج ازدواج مجدد و موقت ایرانی یک توطئه علیه بنیان خانواده است و در واقع ازدواج مجدد و موقت مردان نوعی بردهداری نوین بر علیه زنان محسوب میشود.
او توضیح داد: میگوئیم بردهداری نوین زیرا مردانی که پول بیشتری داشته باشند میتوانند زنان بیشتری اختیار کنند و در واقع زنان بیپول و نیازمند به بردگی مردان ثروتمند درمیآیند.
گلینمقدم تصریح کرد: ترویج تعدد زوجات در ایران به نام اسلام و البته به کام مردان هوسران است و در صورتی که ازدواج مجدد در لایحه حمایت از خانواده تصویب شود جرم و جنایت خانگی افزایش مییابد و زنان اعتماد خود را نسبت به همسران خود از دست میدهند و این باعث افزایش افسردگی در میان زنان میشود. فساد و بیبندباری در جامعه افزایش مییابد، وقتی زنی احساس کند که همسرش روابطی در بیرون از خانه دارد،او نیز به تلافیگویی برمیخیزد و همین باعث رواج فساد در کشور میشود.
این فعال حوزه زنان گفت: تصویب ماده 23 لایحه حمایت از خانواده باعث میشود نظام خانواده از هم بگسلد و در این میان فرزندان آسیب جدی میبینند. فرزندان مردانی که ازدواج مجدد داشتند حتی گاهی از فرزندان طلاق نیز وضعیت بدتری دارند. او ادامه داد: در لایحهای که میتوان آن را لایحه ضد خانواده نامید قربانی اصلی مادران و فرزندان هستند
شهر تهران چهره نظامی به خود گرفت
دانشجونیوز: فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ از آغاز اجرای عمليات "مهار جرايم" از امروز پنجشنبه با حضور گسترده ماموران نيروی انتظامی و يگان ويژه در سطح شهر تهران خبر داد.
به گزارش خبرگزاری ها، حسین ساجدی نیا گفت: پلیس تهران در هر سه ماه یک تمرین عملیاتی را به منظور ایجاد تعامل بین پلیس های تخصصی اجرا می کند بر همین اساس در روز جاری نیز این طرح از ساعت ۱۰ صبح آغاز و تا ساعت ۱۲ ادامه دارد.
به گفته سردار ساجدی نيا، ماموران نيروی انتظامی كليه نقاط حساس شهر را شناسايی كرده و طی عملياتی در اين نقاط حساس مستقر شدند تا طرح مهار را سريعا انجام دهند.
وي تاكيد كرد: ماموران نيروی انتظامی در آمادگی صد درصدی قرار دارند و در طول شش ماه گذشته در بالاترين سطح هماهنگی قرار داشتهاند.
پیش از این نیز قبل از سالگرد انتخابات ۲۲ خرداد سال ۸۸، نیروهای امنیتی و نظامی اقدام به برگزاری مانور های کرده بودند تا با ایجاد فضای رعب و وحشت از حضور مردم در خیابان ها جلوگیری کنند. تنها یک روز مانده به روز قدس، دوباره نیروهای امنیتی با حضور خود در خیابان های شهر تهران قصد دارند فضایی امنیتی-پلیسی به جامعه ببخشند.
فرمانده نیروی انتظامی همچنین در باره روز قدس گفت: در روز قدس نیروهای پلیس در تمام نقاط سطح شهر حضور داشته و مانع بروز کوچکترین مشکل می شوند.
بعد از سرکوب گسترده مردم که بعد از کودتای انتخاباتی سال گذشته که به خیابان ها آماده بودند، مسولین حکومتی و اطلاعاتی به شکل های مختلف از نابود شدن جنبش سبز خبر داده بودند ولی با نزدیک شدن به سالگرد ها و مناسبت های وقایع مختلف در ایران شاهد اخلال در شبکه های تلفن همراه، قطع کردن و یا کند کردن اینترنت و نهایتا حضور گسترده نیرو های نظامی امنیتی در سطح شهر هستیم که این نشان دهنده ترس کودتاچیان از حضور دوباره مردم و شکل گیری دور جدید اعتراضات است.
http://www.daneshjoonews.com/news/politics/2811-1389-06-11-11-24-03.html
به گزارش خبرگزاری ها، حسین ساجدی نیا گفت: پلیس تهران در هر سه ماه یک تمرین عملیاتی را به منظور ایجاد تعامل بین پلیس های تخصصی اجرا می کند بر همین اساس در روز جاری نیز این طرح از ساعت ۱۰ صبح آغاز و تا ساعت ۱۲ ادامه دارد.
به گفته سردار ساجدی نيا، ماموران نيروی انتظامی كليه نقاط حساس شهر را شناسايی كرده و طی عملياتی در اين نقاط حساس مستقر شدند تا طرح مهار را سريعا انجام دهند.
وي تاكيد كرد: ماموران نيروی انتظامی در آمادگی صد درصدی قرار دارند و در طول شش ماه گذشته در بالاترين سطح هماهنگی قرار داشتهاند.
پیش از این نیز قبل از سالگرد انتخابات ۲۲ خرداد سال ۸۸، نیروهای امنیتی و نظامی اقدام به برگزاری مانور های کرده بودند تا با ایجاد فضای رعب و وحشت از حضور مردم در خیابان ها جلوگیری کنند. تنها یک روز مانده به روز قدس، دوباره نیروهای امنیتی با حضور خود در خیابان های شهر تهران قصد دارند فضایی امنیتی-پلیسی به جامعه ببخشند.
فرمانده نیروی انتظامی همچنین در باره روز قدس گفت: در روز قدس نیروهای پلیس در تمام نقاط سطح شهر حضور داشته و مانع بروز کوچکترین مشکل می شوند.
بعد از سرکوب گسترده مردم که بعد از کودتای انتخاباتی سال گذشته که به خیابان ها آماده بودند، مسولین حکومتی و اطلاعاتی به شکل های مختلف از نابود شدن جنبش سبز خبر داده بودند ولی با نزدیک شدن به سالگرد ها و مناسبت های وقایع مختلف در ایران شاهد اخلال در شبکه های تلفن همراه، قطع کردن و یا کند کردن اینترنت و نهایتا حضور گسترده نیرو های نظامی امنیتی در سطح شهر هستیم که این نشان دهنده ترس کودتاچیان از حضور دوباره مردم و شکل گیری دور جدید اعتراضات است.
http://www.daneshjoonews.com/news/politics/2811-1389-06-11-11-24-03.html
کمپين وزيران ايتاليايى براى نجات سکينه محمدى
روزنامه رپوبليکا روز چهارشنبه از شرکت فراتينى، وزير امورخارجه و ماريا کارفانيا، وزير برابرى جنسيت ايتاليا، در کمپينى براى نجات سکينه محمدى خبر داد. رپوبليکا نوشت: تظاهرات براى نجات جان سکينه آشتيانى. فردا در رم آکسيونى در مقابل سفارت جمهورى اسلامى ايران برگزار می شود. وزير امور خارجه، فراتينى، و وزير برابرى جنيست، ماريا کارفانيا، نيز براى نجات جان سکينه اقدام مىکنند. خانم وزير عکس سکينه را در جلوى درب وزارت برابرى جنيست براى جلب توجه افکار عمومى نصب کرده است. بالاى عکس نوشته، براى نجات سکينه.
http://newsagency-ina.com/News-Details.aspx?newsId=38778&back=1
http://newsagency-ina.com/News-Details.aspx?newsId=38778&back=1
بازداشت های غير قانونی روز قدس و آزادی تعدادی از آنها طی دو روز گذشته
بر اساس گزارشات رسيده روز يكشنبه 14 شهريور حدودا ده نفر از بازداشت شدگان غير قانوني كه در روز قدس توسط نيروي انتظامي دستگير و به اوين منتقل گرديده
بودند آزاد شدند,بازپرس پرونده هاي نفرات بازداشت شده , آنان را به اتهام عدم توجه و هشدار پليس و همچنين اقدام عليه امنيت ملي! مورد بازجويي و پرونده آنان را مورد بازرسي قرار داده بود,بعد از بررسي فرماليستي و مشخص بودن بي پايه و اساس بودن اين نوع اتهامات,حدوداً 16 نفر از بازداشتي ها را تا ساعت 14 روزيكشنبه چهاردهم شهريور به قيد تعهد و ضمانت آزاد نمودند!
دراين روز همچنين 5 نفر را با همين اتهامات به پليس امنيت و نيروهاي اطلاعات عودت داده اند,سه نفر از آنان مرد و دو نفر زن گزارش شده كه يكي از آقايان ارمنی است.
خانواده يكي از بازداشتي ها بنام آقاي پيمان كابلي در انتظار آزادي فرزندشان در مقابل اوین بودن.د
آنان اظهار ميداشتند كه فرزندشان بدون هيچ گناهي در روز قدس در خيابان بازداشت گرديده و از سرنوشت وي مطلع نيستند.
بودند آزاد شدند,بازپرس پرونده هاي نفرات بازداشت شده , آنان را به اتهام عدم توجه و هشدار پليس و همچنين اقدام عليه امنيت ملي! مورد بازجويي و پرونده آنان را مورد بازرسي قرار داده بود,بعد از بررسي فرماليستي و مشخص بودن بي پايه و اساس بودن اين نوع اتهامات,حدوداً 16 نفر از بازداشتي ها را تا ساعت 14 روزيكشنبه چهاردهم شهريور به قيد تعهد و ضمانت آزاد نمودند!
دراين روز همچنين 5 نفر را با همين اتهامات به پليس امنيت و نيروهاي اطلاعات عودت داده اند,سه نفر از آنان مرد و دو نفر زن گزارش شده كه يكي از آقايان ارمنی است.
خانواده يكي از بازداشتي ها بنام آقاي پيمان كابلي در انتظار آزادي فرزندشان در مقابل اوین بودن.د
آنان اظهار ميداشتند كه فرزندشان بدون هيچ گناهي در روز قدس در خيابان بازداشت گرديده و از سرنوشت وي مطلع نيستند.
مهمانپرست: دفاع از سكينه محمدی نبايد تبديل به موضوع حقوق بشری شود
سخنگوي وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی با ادعای اينكه قتل و خيانت دو تخلف عمده سكينه محمدي آشتياني بوده است، گفت: دفاع از فردي كه به جرم قتل در حال محاكمه است نبايد تبديل به موضوع حقوق بشری شود.
خبرگزاری حکومتی ایرنا: رامين مهمانپرست روز سه شنبه در نشست هفتگي با خبرنگاران رسانههاي داخلي و خارجي اين مطلب را در پاسخ به سوال خبرنگاري در مورد آخرين وضعيت و تصميم در مورد سكينه محمدي آشتياني مطرح كرد
اين خبرنگار پرسيد: وزراي خارجه ايتاليا و فرانسه خواستار مذاكره با مقامات جمهوری اسلامی در اين خصوص شده اند، واكنش وزارت خارجه در اين خصوص چيست؟ سخنگوي وزارت خارجه گفت: اينكه برخي از مقامات كشورهاي اروپايي از جمله وزراي خارجه ايتاليا و فرانسه اظه.ار تمايل به برگزاري نشستي با وزير خارجه ما داشتهاند تا گفت و گوهايي انجام دهند، ميتواند اقدام مثبتي باشد.
وي گفت: اگر مقامات كشورهاي اروپايي مايل باشند در مورد مسايل دوجانبه و مسايل بينالمللي گفت و گو كنيم بحثهاي بسياري براي طرح كردن داريم كه ميتواند براي دو طرف مفيد باشد.
به گفته وي، اما اينكه آنها بر اساس اطلاعات نادرست مطالبي را مطرح كنند كه ممكن است براي شان آنها نيز مناسب نباشد، آن را بايد با اطلاع رساني دقيق تر تكميل كرد.
وي گفت: اگر آزادي همه كساني كه مرتكب قتل شدهاند به عنوان دفاع از حقوق بشر تلقي شود همه كشورهاي اروپايي ميتوانند ليست افرادي كه در كشور خودشان به جرم قتل زنداني هستند را با هم مبادله كنند و براي دفاع از حقوق بشر همه قاتلين را آزاد كنند.
مهمانپرست گفت: سكينه محمدي آشتياني دو جرم دارد، يكي مربوط به مشاركت در قتل همسرش است كه براي صدور حكم در حال رسيدگي است.
مهمانپرست تصريح كرد كساني كه نگران وضعيت خانم محمدي هستند، بهتر است نگران شرايط بازماندگان مقتول نيز باشند چرا كه آنها فردي را از دست داده اند.
وي به جرم دوم سكينه محمدي آشتياني اشاره كرد و گفت: جرم دوم وي خيانت به همسر و ارتباط نامشروع با مردان متعدد است. در فرهنگ غرب حتي كساني كه به ارزش و اصالت خانواده هم اعتقادي ندارند نسبت به خيانت افرادي كه به هم متعهد ميشوند حساس هستند. حداقل اين گونه وانمود ميكنند كه نسبت به خيانت در روابط با يكديگر بسيار حساسند.
وي گفت: صدور حكم خانم محمدي به خاطر روابط نامشروع متوقف شده و مجددا در حال بررسي است و صدور حكم براي مشاركت در قتل در حال انجام است.
خبرگزاری حکومتی ایرنا: رامين مهمانپرست روز سه شنبه در نشست هفتگي با خبرنگاران رسانههاي داخلي و خارجي اين مطلب را در پاسخ به سوال خبرنگاري در مورد آخرين وضعيت و تصميم در مورد سكينه محمدي آشتياني مطرح كرد
اين خبرنگار پرسيد: وزراي خارجه ايتاليا و فرانسه خواستار مذاكره با مقامات جمهوری اسلامی در اين خصوص شده اند، واكنش وزارت خارجه در اين خصوص چيست؟ سخنگوي وزارت خارجه گفت: اينكه برخي از مقامات كشورهاي اروپايي از جمله وزراي خارجه ايتاليا و فرانسه اظه.ار تمايل به برگزاري نشستي با وزير خارجه ما داشتهاند تا گفت و گوهايي انجام دهند، ميتواند اقدام مثبتي باشد.
وي گفت: اگر مقامات كشورهاي اروپايي مايل باشند در مورد مسايل دوجانبه و مسايل بينالمللي گفت و گو كنيم بحثهاي بسياري براي طرح كردن داريم كه ميتواند براي دو طرف مفيد باشد.
به گفته وي، اما اينكه آنها بر اساس اطلاعات نادرست مطالبي را مطرح كنند كه ممكن است براي شان آنها نيز مناسب نباشد، آن را بايد با اطلاع رساني دقيق تر تكميل كرد.
وي گفت: اگر آزادي همه كساني كه مرتكب قتل شدهاند به عنوان دفاع از حقوق بشر تلقي شود همه كشورهاي اروپايي ميتوانند ليست افرادي كه در كشور خودشان به جرم قتل زنداني هستند را با هم مبادله كنند و براي دفاع از حقوق بشر همه قاتلين را آزاد كنند.
مهمانپرست گفت: سكينه محمدي آشتياني دو جرم دارد، يكي مربوط به مشاركت در قتل همسرش است كه براي صدور حكم در حال رسيدگي است.
مهمانپرست تصريح كرد كساني كه نگران وضعيت خانم محمدي هستند، بهتر است نگران شرايط بازماندگان مقتول نيز باشند چرا كه آنها فردي را از دست داده اند.
وي به جرم دوم سكينه محمدي آشتياني اشاره كرد و گفت: جرم دوم وي خيانت به همسر و ارتباط نامشروع با مردان متعدد است. در فرهنگ غرب حتي كساني كه به ارزش و اصالت خانواده هم اعتقادي ندارند نسبت به خيانت افرادي كه به هم متعهد ميشوند حساس هستند. حداقل اين گونه وانمود ميكنند كه نسبت به خيانت در روابط با يكديگر بسيار حساسند.
وي گفت: صدور حكم خانم محمدي به خاطر روابط نامشروع متوقف شده و مجددا در حال بررسي است و صدور حكم براي مشاركت در قتل در حال انجام است.
فراخوان به اقدام فوری شنبه ١٨ سپتامبر: شهروندان جهان علیه رژیم شلاق و سنگسار!
جمهوری اسلامی، یک بار دیگر سکینه را بر طبق قوانین اسلامی و جنایتکارانه اش ٩٩ ضربه شلاق زد. رژیم عکس بی حجابی که به اشتباه بعنوان عکس سکینه در تایمز لندن چاپ شد را بهانه کرد تا او را به جرم "ترویج فساد و بد حجابی" شلاق بزند! این در حالی است که رژیم هفته قبل سکینه را تهدید به اعدام در روز یکشنبه ٢٩ اوت کرد و البته حکم اعدام و سنگسار همچنان بر بالای سر او چرخ میزند و امروز سجاد از طریق تلفن به حاضرین در کنفرانس پاریس گفت که نگران است با پایان یافتن ماه رمضان در این هفته، مادرش اعدام شود.
براستی ما با یک رژیم سادیستی اسلامی سر و کار داریم. سکینه را زجرکش میکند تا بگوید هنوز وجود دارد! هر حرکت این رژیم، پرده دیگری از عمق جنایتکاری آن برمیدارد، عمق بیحقوقی مردم، ابعاد بیحقوقی زنان، بیحقوقی زندانیان، سیستم جنایتکارانه قضائی این حکومت، قوانین عقب مانده مذهبی و اوج وحشیگری و جنایت پیشگی و در عین حال استیصال کامل آنرا نشان میدهد.
باید با تمام قوا برای نجات سکینه آشتیانی و علیه حکومت سنگسار و شلاق به میدان آمد. ما همواره گفته ایم که بعنوان یک اقدام موثر و برای یاری به مردم ایران در مبارزه شان علیه جمهوری اسلامی، این رژیم در سراسر جهان باید بایکوت سیاسی شود و سفارتهایش بسته شود. سالها است گفته ایم که این رژیم را از مجامع بین المللی، از سازمان ملل و سازمان جهانی کار و از همه مجامع دیگراخرج شود و بعنوان نماینده مردم ایران برسمیت شناخته نشود. امروز وقت عملی کردن این خواست ها است. مردم ایران از هیچ مرجع و دولتی قبول نمیکنند که به جمهوری اسلامی در هیچ جا تریبون داده شود. جمهوری اسلامی شرم بشریت است و رهبرانش باید بخاطر ٣١ سال جنایت هرروزه علیه مردم محاکمه شوند.
از همه شهروندان جهان درخواست میکنیم روز شنبه ١٨سپتامبر در همه شهرها در سراسر جهان علیه رژیم شلاق و سنگسار و اعدام جمهوری اسلامی دست به تظاهرات بزنید و این رژیم را محکوم کنید. اعلام کنید که سکینه باید فورا و بی قید و شرط آزاد شود و مجازات سنگسار و اعدام و شلاق و نظیر آن برای همیشه ملغی شود. خواستار این شوید که رژیم شلاق و سنگسار و اعدام نباید برسمیت شناخته شود و دفاتر و سفارتهایش باید همه جا بسته شود. اعلام کنید که به احمدی نژاد نباید اجازه شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل داده شود که بعنوان نماینده مردم ایران پشت تریبون برود.
خودتان را برای تظاهرات علیه حکومت شلاق و سنگسار و اعدام آماده کنید. دوستانتان را خبر کنید. محل و ساعت تظاهرات را روشن کنید و ما را مطلع کنید. میدانیم فرصت زیاد نیست اما این بار باید بکوشیم تظاهرات ها حتی وسیعتر و گسترده تر از ٢٨ اوت باشد.
کمیته بین المللی علیه سنگسار
کمیته بین المللی علیه اعدام
براستی ما با یک رژیم سادیستی اسلامی سر و کار داریم. سکینه را زجرکش میکند تا بگوید هنوز وجود دارد! هر حرکت این رژیم، پرده دیگری از عمق جنایتکاری آن برمیدارد، عمق بیحقوقی مردم، ابعاد بیحقوقی زنان، بیحقوقی زندانیان، سیستم جنایتکارانه قضائی این حکومت، قوانین عقب مانده مذهبی و اوج وحشیگری و جنایت پیشگی و در عین حال استیصال کامل آنرا نشان میدهد.
باید با تمام قوا برای نجات سکینه آشتیانی و علیه حکومت سنگسار و شلاق به میدان آمد. ما همواره گفته ایم که بعنوان یک اقدام موثر و برای یاری به مردم ایران در مبارزه شان علیه جمهوری اسلامی، این رژیم در سراسر جهان باید بایکوت سیاسی شود و سفارتهایش بسته شود. سالها است گفته ایم که این رژیم را از مجامع بین المللی، از سازمان ملل و سازمان جهانی کار و از همه مجامع دیگراخرج شود و بعنوان نماینده مردم ایران برسمیت شناخته نشود. امروز وقت عملی کردن این خواست ها است. مردم ایران از هیچ مرجع و دولتی قبول نمیکنند که به جمهوری اسلامی در هیچ جا تریبون داده شود. جمهوری اسلامی شرم بشریت است و رهبرانش باید بخاطر ٣١ سال جنایت هرروزه علیه مردم محاکمه شوند.
از همه شهروندان جهان درخواست میکنیم روز شنبه ١٨سپتامبر در همه شهرها در سراسر جهان علیه رژیم شلاق و سنگسار و اعدام جمهوری اسلامی دست به تظاهرات بزنید و این رژیم را محکوم کنید. اعلام کنید که سکینه باید فورا و بی قید و شرط آزاد شود و مجازات سنگسار و اعدام و شلاق و نظیر آن برای همیشه ملغی شود. خواستار این شوید که رژیم شلاق و سنگسار و اعدام نباید برسمیت شناخته شود و دفاتر و سفارتهایش باید همه جا بسته شود. اعلام کنید که به احمدی نژاد نباید اجازه شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل داده شود که بعنوان نماینده مردم ایران پشت تریبون برود.
خودتان را برای تظاهرات علیه حکومت شلاق و سنگسار و اعدام آماده کنید. دوستانتان را خبر کنید. محل و ساعت تظاهرات را روشن کنید و ما را مطلع کنید. میدانیم فرصت زیاد نیست اما این بار باید بکوشیم تظاهرات ها حتی وسیعتر و گسترده تر از ٢٨ اوت باشد.
کمیته بین المللی علیه سنگسار
کمیته بین المللی علیه اعدام
Saturday, September 4, 2010
متهمان و مجرمان سابقهدار در میان مهاجمان به منزل کروبی
چند نفر از مهاجمان در شب قدر از مشروبات الکلي استفاده کرده بودند
”بسیاری از مهاجمان شبهای گذشته به منزل کروبی، از میان متهمان و مجرمان سابقهدار اجیر شده بودند.” به گزارش سحام نيوز : به گفته برخی کارکنان کلانتری فرمانیه و نیاوران بسیاری از مهاجمان افرادی بودند که پیشتر به دلایل مختلف مانند فساد اخلاقی،دزدي و مشروبخواری و دلایل مشابه بازداشت شده بودند.
به گزارش خبرنگار سحام نيوز چند نفر از مهاجمان در شب قدر از مشروبات الکلي استفاده کرده بودند که بعد از پرتاب کني سنگ به سمت شيشه هاي منزل آقاي کروبي و نثار دشنام هاي ناموسي به عزاداري مي پرداختند
اين افراد که به نظر میرسد صرفا برای انجام خرابکاری و حمله و بیحرمتی به منزل شیخ اصلاحات اجیر شده بودند، امروز ساعت سه بعدازظهر محل را ترک کردند، اما گفتهاند که مجددا باز خواهند گشت. حمله به منزل مهدی کروبی، پنج شب پیاپی صورت گرفت، که در آخرين شب با خشونت بسیاری همراه بود، به طوری که تیراندازی و جراحت شدید یکی از محافظان کروبی را در پی داشت. در حمله شب گذشته این افراد که شعار “خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست” را مدام تکرار میکردند، شیشهها و در خانه کروبی شکسته و جای گلوله در راهرو خانه و پنجرهها به وضوح دیده میشود. همچنین این افراد با قطع کابل، تلفنهای خانه را نیز از کار انداختهاند.
”بسیاری از مهاجمان شبهای گذشته به منزل کروبی، از میان متهمان و مجرمان سابقهدار اجیر شده بودند.” به گزارش سحام نيوز : به گفته برخی کارکنان کلانتری فرمانیه و نیاوران بسیاری از مهاجمان افرادی بودند که پیشتر به دلایل مختلف مانند فساد اخلاقی،دزدي و مشروبخواری و دلایل مشابه بازداشت شده بودند.
به گزارش خبرنگار سحام نيوز چند نفر از مهاجمان در شب قدر از مشروبات الکلي استفاده کرده بودند که بعد از پرتاب کني سنگ به سمت شيشه هاي منزل آقاي کروبي و نثار دشنام هاي ناموسي به عزاداري مي پرداختند
اين افراد که به نظر میرسد صرفا برای انجام خرابکاری و حمله و بیحرمتی به منزل شیخ اصلاحات اجیر شده بودند، امروز ساعت سه بعدازظهر محل را ترک کردند، اما گفتهاند که مجددا باز خواهند گشت. حمله به منزل مهدی کروبی، پنج شب پیاپی صورت گرفت، که در آخرين شب با خشونت بسیاری همراه بود، به طوری که تیراندازی و جراحت شدید یکی از محافظان کروبی را در پی داشت. در حمله شب گذشته این افراد که شعار “خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست” را مدام تکرار میکردند، شیشهها و در خانه کروبی شکسته و جای گلوله در راهرو خانه و پنجرهها به وضوح دیده میشود. همچنین این افراد با قطع کابل، تلفنهای خانه را نیز از کار انداختهاند.
نماینده پارلمان آلمان:اتحادیه اروپا به تهدیدها علیه کروبی واکنش نشان دهد
Write a note
نماینده پارلمان آلمان:اتحادیه اروپا به تهدیدها علیه کروبی واکنش نشان دهد
by انقلاب سبز on Saturday, 04 September 2010 at 16:39
یک نماینده ایرانیتبار مجلس آلمان روز جمعه (سوم سپتامبر) نسبت به خطراتی که جان آقای کروبی را تهدید میکند، هشدار داد و خواستار واکنش اتحادیه اروپا در این باره شد .امید نوریپور، نماینده پارلمان آلمان از حزب سبزها به خبرگزاری آلمان گفت، الان درست همان موقعی است که اتحادیه اروپا باید واکنش نشان دهد. نوریپور افزود، باید جلوی اعمال خشوت حکومت ایران علیه رهبران اپوزیسیون گرفته شود.
محل سکونت مهدی کروبی، یکی از روحانیون معترض به عملکرد حکومت ایران و از چهرههای سرشناس جنبش سبز، در پنج شب گذشته آماج حملات گروههای وابسته به حاکمیت در ایران بود و این حملات آسایش و امنیت همهی ساکنان محل را برهم زده است.
در حملات شبانهروز گذشته به منزل آقای کروبی، مهاجمان از سلاح گرم و مواد آتشزا نیز استفاده کردند. در حملهی شب گذشته چند نفر، از جمله مسئول تیم محافظان آقای کروبی که برای صحبت با مهاجمان به سمت آنان رفته بود، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به بیمارستان انتقال یافت. محاصرهی محل سکونت آقای کروبی تا بعداز ظهر روز جمعه سوم سپتامبر ادامه داشت.
روز جمعه همزمان با حمله به منزل کروبی، مسجد قبا در شیراز نیز بسته شد و طلبههای مسجد مورد حمله و ضرب و شتم لباسشخصیهای وابسته به حکومت شد. این مسجد محل درس و تدریس آیتالله دستغیب، یکی از روحانیون منتقد حکومت است.
واکنشها در داخل
در داخل ایران «مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم» که یک تشکل روحانی منتقد حاکمیت ایران است، حملات گروههای طرفدار حکومت به منزل آقای کروبی و مسجد قبا را محکوم کرد.
مجمع مدرسین و محققین در بیانیهی خود نوشت، «امنیت از حقوق اولیه شهروندان است و نخستین وظیفه هر حکومت ایجاد امنیت برای همگان میباشد.»
مجمع مدرسین و محققین از مسئولان حکومت خواسته جلوی این حملات را بگیرند و گرنه به گفتهی این تشکل، «دود این بیقانونیها و خودسریها و هتک حرمتها در آینده نه چندان دور بیشتر از همه به چشم آمرین بینظمیها و هتاکیهای امروز خواهد رفت».
حزب اعتماد ملی نیز که ریاست آن را مهدی کروبی بر عهده دارد، روز جمعه حمله به منزل آقای کروبی را محکوم کرد و و به حاکمیت ایران هشدار داد، «نمیتوان با تکیه بر زور در مقابل اراده ملتی حقجو ایستاد».
حزب اعتماد ملی مهاجمان به منزل کروبی را «مزدوران اصحاب قدرت» معرفی کرد و نوشت، «ظاهرا بهانه مزدوران مهاجم، جلوگیری از حضور حجتالاسلام والمسلمین مهدی کروبی در راهپیمایی روز قدس بوده است.»
به اعتقاد حزب اعتماد ملی، «اینگونه وحشیگریها توسط مزدوران اصحاب قدرت، دلیل بر دروغپردازی هیئت حاکمه مبنی بر داشتن پایگاه مردمی و حدود ۲۵ میلیون رأی در میان مردم و ترس آنان از حضور حجتالاسلام والمسلمین مهدی کروبی و دیگر رهبران جنبش اصلاحی از جمله آقای میرحسین موسوی در میان مردم است.»
روز جمعه همچنین میرحسین موسوی در پیامی حمله به منزل آقای کروبی را محکوم کرد و آن را «نشان از ره گم کردگی اقتدارگرایان» دانست.
آقای موسوی در پیام خود نوشت، «این اقدامات سازمان یافته که حدود ۵روز است زیر نظر نیروهای انتظامی و امنیتی آغاز شده است نشان دادند که اشغال قدس شریف و دشمنی با اسرائیل بهانه است. دشمن واقعی اقتدارگرایان کروبی و شخصیتهای امثال او و سایر آزادیخواهان است.»
رسانههای هوادار جنبش سبز روز جمعه همچنین خبر دادند که پس از رفع محاصرهی منزل آقای کروبی، یاسر خمینی، نوه بیانگذار جمهوری اسلامی به دیدن آقای کروبی رفت و پس از مشاهده خسارات وارده به محل سکونت ایشان، نسبت به این گونه اقدامهای ماموران حکومت ابراز نگرانی کرد.
نماینده پارلمان آلمان:اتحادیه اروپا به تهدیدها علیه کروبی واکنش نشان دهد
by انقلاب سبز on Saturday, 04 September 2010 at 16:39
یک نماینده ایرانیتبار مجلس آلمان روز جمعه (سوم سپتامبر) نسبت به خطراتی که جان آقای کروبی را تهدید میکند، هشدار داد و خواستار واکنش اتحادیه اروپا در این باره شد .امید نوریپور، نماینده پارلمان آلمان از حزب سبزها به خبرگزاری آلمان گفت، الان درست همان موقعی است که اتحادیه اروپا باید واکنش نشان دهد. نوریپور افزود، باید جلوی اعمال خشوت حکومت ایران علیه رهبران اپوزیسیون گرفته شود.
محل سکونت مهدی کروبی، یکی از روحانیون معترض به عملکرد حکومت ایران و از چهرههای سرشناس جنبش سبز، در پنج شب گذشته آماج حملات گروههای وابسته به حاکمیت در ایران بود و این حملات آسایش و امنیت همهی ساکنان محل را برهم زده است.
در حملات شبانهروز گذشته به منزل آقای کروبی، مهاجمان از سلاح گرم و مواد آتشزا نیز استفاده کردند. در حملهی شب گذشته چند نفر، از جمله مسئول تیم محافظان آقای کروبی که برای صحبت با مهاجمان به سمت آنان رفته بود، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به بیمارستان انتقال یافت. محاصرهی محل سکونت آقای کروبی تا بعداز ظهر روز جمعه سوم سپتامبر ادامه داشت.
روز جمعه همزمان با حمله به منزل کروبی، مسجد قبا در شیراز نیز بسته شد و طلبههای مسجد مورد حمله و ضرب و شتم لباسشخصیهای وابسته به حکومت شد. این مسجد محل درس و تدریس آیتالله دستغیب، یکی از روحانیون منتقد حکومت است.
واکنشها در داخل
در داخل ایران «مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم» که یک تشکل روحانی منتقد حاکمیت ایران است، حملات گروههای طرفدار حکومت به منزل آقای کروبی و مسجد قبا را محکوم کرد.
مجمع مدرسین و محققین در بیانیهی خود نوشت، «امنیت از حقوق اولیه شهروندان است و نخستین وظیفه هر حکومت ایجاد امنیت برای همگان میباشد.»
مجمع مدرسین و محققین از مسئولان حکومت خواسته جلوی این حملات را بگیرند و گرنه به گفتهی این تشکل، «دود این بیقانونیها و خودسریها و هتک حرمتها در آینده نه چندان دور بیشتر از همه به چشم آمرین بینظمیها و هتاکیهای امروز خواهد رفت».
حزب اعتماد ملی نیز که ریاست آن را مهدی کروبی بر عهده دارد، روز جمعه حمله به منزل آقای کروبی را محکوم کرد و و به حاکمیت ایران هشدار داد، «نمیتوان با تکیه بر زور در مقابل اراده ملتی حقجو ایستاد».
حزب اعتماد ملی مهاجمان به منزل کروبی را «مزدوران اصحاب قدرت» معرفی کرد و نوشت، «ظاهرا بهانه مزدوران مهاجم، جلوگیری از حضور حجتالاسلام والمسلمین مهدی کروبی در راهپیمایی روز قدس بوده است.»
به اعتقاد حزب اعتماد ملی، «اینگونه وحشیگریها توسط مزدوران اصحاب قدرت، دلیل بر دروغپردازی هیئت حاکمه مبنی بر داشتن پایگاه مردمی و حدود ۲۵ میلیون رأی در میان مردم و ترس آنان از حضور حجتالاسلام والمسلمین مهدی کروبی و دیگر رهبران جنبش اصلاحی از جمله آقای میرحسین موسوی در میان مردم است.»
روز جمعه همچنین میرحسین موسوی در پیامی حمله به منزل آقای کروبی را محکوم کرد و آن را «نشان از ره گم کردگی اقتدارگرایان» دانست.
آقای موسوی در پیام خود نوشت، «این اقدامات سازمان یافته که حدود ۵روز است زیر نظر نیروهای انتظامی و امنیتی آغاز شده است نشان دادند که اشغال قدس شریف و دشمنی با اسرائیل بهانه است. دشمن واقعی اقتدارگرایان کروبی و شخصیتهای امثال او و سایر آزادیخواهان است.»
رسانههای هوادار جنبش سبز روز جمعه همچنین خبر دادند که پس از رفع محاصرهی منزل آقای کروبی، یاسر خمینی، نوه بیانگذار جمهوری اسلامی به دیدن آقای کروبی رفت و پس از مشاهده خسارات وارده به محل سکونت ایشان، نسبت به این گونه اقدامهای ماموران حکومت ابراز نگرانی کرد.
روز قدس، بر مهندس موسوی و دکتر رهنورد چه گذشت؟
همزمان با محاصره منزل مهدی کروبی، محل اقامت مهندس موسوی و تمام راههای ورودی به آن نیز توسط نیروهای ظاهرا خودسر، در محاصره بوده است.
به گزارش تحول سبز، در خبرهای چند روز اخیر شاهد حمله و محاصره منزل مهدی کروبی توسط اوباش حکومتی بوده ایم و حال گزارش های رسیده حکایت از برنامه گسترده و همزمان این نیروها برای محاصره منازل مهندس موسوی و مهدی کروبی جهت جلوگیری از خروج آنها از منزل در روز قدس دارند.
به گزارش خبرنگار تحول سبز، روز جمعه مهندس موسوی و دکتر رهنورد که تصمیم به شرکت در راهپیمایی روز قدس را داشتند متوجه این حقیقت می شوند که نیروهای لباس شخصی تمامی ورودی ها و خروجی های محل سکونت ایشان را در محاصره و تحت نظر دارند و هر فردی که ازخانه خارج می شود تحت کنترل است تا آنجا که وقتی دو نفر در ماشین ایشان از منزل خارج میشوند، سه گروه در میدان پاستور به طرف خودروی مهندس هجوم می آورند. یکی از گروه ها نیروی انتظامی، یک گروه نیروهای سپاه و گروه سوم نیز لباس شخصی ها بوده اند.
پس از حمله به خودرو، متجاوزان، پس از وارسی کل اتومبیل حتی صندوق عقب متوجه عدم حضور مهندس موسوی و دکتر رهنورد در خودرو اجازه می دهند خودرو به مسیر خود ادامه دهد.
با توجه به بسته بودن کلیه راههای خروجی و ورودی منزل مهندس موسوی توسط نیروهای حکومتی و لباس شخصی، ایشان امکان خروج از منزل، شرکت در راهپیمایی و حضور در کنار مهدی کروبی را پیدا نکرد.
این گزارش حاکی از آنست که منزل ایشان همزمان با خانه مهدی کروبی و با برنامهریزی قبلی و هماهنگ شده، در محاصره بوده است که تا به امروز در رسانههای خبری منعکس نشده است.
به گزارش تحول سبز، در خبرهای چند روز اخیر شاهد حمله و محاصره منزل مهدی کروبی توسط اوباش حکومتی بوده ایم و حال گزارش های رسیده حکایت از برنامه گسترده و همزمان این نیروها برای محاصره منازل مهندس موسوی و مهدی کروبی جهت جلوگیری از خروج آنها از منزل در روز قدس دارند.
به گزارش خبرنگار تحول سبز، روز جمعه مهندس موسوی و دکتر رهنورد که تصمیم به شرکت در راهپیمایی روز قدس را داشتند متوجه این حقیقت می شوند که نیروهای لباس شخصی تمامی ورودی ها و خروجی های محل سکونت ایشان را در محاصره و تحت نظر دارند و هر فردی که ازخانه خارج می شود تحت کنترل است تا آنجا که وقتی دو نفر در ماشین ایشان از منزل خارج میشوند، سه گروه در میدان پاستور به طرف خودروی مهندس هجوم می آورند. یکی از گروه ها نیروی انتظامی، یک گروه نیروهای سپاه و گروه سوم نیز لباس شخصی ها بوده اند.
پس از حمله به خودرو، متجاوزان، پس از وارسی کل اتومبیل حتی صندوق عقب متوجه عدم حضور مهندس موسوی و دکتر رهنورد در خودرو اجازه می دهند خودرو به مسیر خود ادامه دهد.
با توجه به بسته بودن کلیه راههای خروجی و ورودی منزل مهندس موسوی توسط نیروهای حکومتی و لباس شخصی، ایشان امکان خروج از منزل، شرکت در راهپیمایی و حضور در کنار مهدی کروبی را پیدا نکرد.
این گزارش حاکی از آنست که منزل ایشان همزمان با خانه مهدی کروبی و با برنامهریزی قبلی و هماهنگ شده، در محاصره بوده است که تا به امروز در رسانههای خبری منعکس نشده است.
احمد منتظري: کسانی را سرکوب میکنند که گوشت و پوستشان با اسلام و انقلاب عجین است
اگر نیروهای اسرائیلی به دشمنان خود رحم نمی کنند، ما با دوستان خود رحم نکرده و اینگونه رفتار می کنیم
جرس: احمد منتظري فرزند آیتالله منتظری، در نامهاي حملات اخير به منزل مهدي كروبي و مسجد و محل تدریس آيت الله دستغيب را محكوم كرد و این رفتار را با هیچ "منطق و برهان و دین و مذهبی" سازگار ندانست.
به گزارش سایت دفتر آیت الله منتظری، در بخشی از این نامه آمده است: این حملات نشانگر این واقعیت تلخ است که اگر نیروهای اسرائیلی به دشمنان خود رحم نمی کنند، ما با دوستان خود و آنان که در این انقلاب نقش بسزایی داشته اند رحم نکرده و اینگونه رفتار می کنیم و کسانی را سرکوب و منکوب می کنیم که با نصیحت های خیرخواهانه و مشفقانه خود خواستار اصلاح امور جامعه و کشورشان هستند. به کسانی رحم نمی کنیم، که گوشت و پوست شان با اسلام و انقلاب عجین است.
متن كامل اين نامه بدين شرح است:
باسمه تعالی
در این ایام که مصادف با ماه مبارک رمضان، شبهای قدر و روز قدس است و باید ثمره و بروز آن رسیدن به نهایت معنویت و انسانیت و ظلم ستیزی در برابر زورمداران باشد، با کمال تأسف و تأثر شاهد اعمال ناشایستی در مملکت و نظام اسلامی هستیم که با هیچ منطق و برهان و دین و مذهبی سازگار نیست.
حملات وحشیانه و ناجوانمردانه به منزل مسکونی حضرت حجةالاسلام والمسلمین جناب آقای کروبی در تهران و همچنین حمله به مسجد و محل تدریس حضرت آیت الله دستغیب در شیراز اذهان مردم آزاده و شریف را آشفته کرده است.
عزیزانی که در راه انجام فرایض امر به معروف و نهی از منکر آسایش خود و خانواده خود را از دست داده اند باید تقدیر شوند، نه اینکه به بهانه های واهی مورد تعرض قرار گیرند.
این حملات نشانگر این واقعیت تلخ است که اگر نیروهای اسرائیلی به دشمنان خود رحم نمی کنند، ما با دوستان خود و آنان که در این انقلاب نقش بسزایی داشته اند رحم نکرده و اینگونه رفتار می کنیم و کسانی را سرکوب و منکوب می کنیم که با نصیحت های خیرخواهانه و مشفقانه خود خواستار اصلاح امور جامعه و کشورشان هستند. به کسانی رحم نمی کنیم، که گوشت و پوست شان با اسلام و انقلاب عجین است.
آیا مردم فلسطین به جرم اظهار عقیده و نوشتن مطالب انتقادی، اینچنین توسط اسرائیلی ها مورد تعرض قرار میگیرند؟
اینجانب به دلیل احساس مسئولیت و امید به اصلاح، این مطالب را بیان می کنم و با توجه به اینکه تمامی این مسائل در نظامی که به نام اسلام بنا شده و آزادی عقیده و بیان در قانون اساسی آن تصریح شده است اتفاق میافتد این احساس وظیفه دو چندان می شود.
پیشوایان دینی ما و از جمله مولی الموحدین حضرت علی (ع) که این ایام مصادف با شهادت مظلومانه آن امام است از مردم می خواستند اشکالات و ایرادات موجود جامعه را بیان کنند و می فرمودند بهترین دوستان ما کسانی هستند که انتقاد کنند و عیب ها را به ما نشان دهند تا آنها را برطرف نماییم.
متأسفانه در مقابل انجام این وظیفه الهی، چنین اعمال دور از انسانیت، با هدایت و سکوت کسانی انجام می شود که بایستی برحسب وظیفه قانونی مانع انجام آن باشند.
بازگشت به دستورات حیات بخش اسلام عزیز و قانون مداری تنها راه برون رفت از بحرانی است که دامنگیر این مرز و بوم شده است. امیدوارم خدای متعال در این روزهای پایانی ماه مبارک رمضان، سعادت و نیکبختی را برای ملت عزیز ایران و برای تمامی مردم جهان مقدر فرماید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
13 شهریور 1389
احمد منتظری
جرس: احمد منتظري فرزند آیتالله منتظری، در نامهاي حملات اخير به منزل مهدي كروبي و مسجد و محل تدریس آيت الله دستغيب را محكوم كرد و این رفتار را با هیچ "منطق و برهان و دین و مذهبی" سازگار ندانست.
به گزارش سایت دفتر آیت الله منتظری، در بخشی از این نامه آمده است: این حملات نشانگر این واقعیت تلخ است که اگر نیروهای اسرائیلی به دشمنان خود رحم نمی کنند، ما با دوستان خود و آنان که در این انقلاب نقش بسزایی داشته اند رحم نکرده و اینگونه رفتار می کنیم و کسانی را سرکوب و منکوب می کنیم که با نصیحت های خیرخواهانه و مشفقانه خود خواستار اصلاح امور جامعه و کشورشان هستند. به کسانی رحم نمی کنیم، که گوشت و پوست شان با اسلام و انقلاب عجین است.
متن كامل اين نامه بدين شرح است:
باسمه تعالی
در این ایام که مصادف با ماه مبارک رمضان، شبهای قدر و روز قدس است و باید ثمره و بروز آن رسیدن به نهایت معنویت و انسانیت و ظلم ستیزی در برابر زورمداران باشد، با کمال تأسف و تأثر شاهد اعمال ناشایستی در مملکت و نظام اسلامی هستیم که با هیچ منطق و برهان و دین و مذهبی سازگار نیست.
حملات وحشیانه و ناجوانمردانه به منزل مسکونی حضرت حجةالاسلام والمسلمین جناب آقای کروبی در تهران و همچنین حمله به مسجد و محل تدریس حضرت آیت الله دستغیب در شیراز اذهان مردم آزاده و شریف را آشفته کرده است.
عزیزانی که در راه انجام فرایض امر به معروف و نهی از منکر آسایش خود و خانواده خود را از دست داده اند باید تقدیر شوند، نه اینکه به بهانه های واهی مورد تعرض قرار گیرند.
این حملات نشانگر این واقعیت تلخ است که اگر نیروهای اسرائیلی به دشمنان خود رحم نمی کنند، ما با دوستان خود و آنان که در این انقلاب نقش بسزایی داشته اند رحم نکرده و اینگونه رفتار می کنیم و کسانی را سرکوب و منکوب می کنیم که با نصیحت های خیرخواهانه و مشفقانه خود خواستار اصلاح امور جامعه و کشورشان هستند. به کسانی رحم نمی کنیم، که گوشت و پوست شان با اسلام و انقلاب عجین است.
آیا مردم فلسطین به جرم اظهار عقیده و نوشتن مطالب انتقادی، اینچنین توسط اسرائیلی ها مورد تعرض قرار میگیرند؟
اینجانب به دلیل احساس مسئولیت و امید به اصلاح، این مطالب را بیان می کنم و با توجه به اینکه تمامی این مسائل در نظامی که به نام اسلام بنا شده و آزادی عقیده و بیان در قانون اساسی آن تصریح شده است اتفاق میافتد این احساس وظیفه دو چندان می شود.
پیشوایان دینی ما و از جمله مولی الموحدین حضرت علی (ع) که این ایام مصادف با شهادت مظلومانه آن امام است از مردم می خواستند اشکالات و ایرادات موجود جامعه را بیان کنند و می فرمودند بهترین دوستان ما کسانی هستند که انتقاد کنند و عیب ها را به ما نشان دهند تا آنها را برطرف نماییم.
متأسفانه در مقابل انجام این وظیفه الهی، چنین اعمال دور از انسانیت، با هدایت و سکوت کسانی انجام می شود که بایستی برحسب وظیفه قانونی مانع انجام آن باشند.
بازگشت به دستورات حیات بخش اسلام عزیز و قانون مداری تنها راه برون رفت از بحرانی است که دامنگیر این مرز و بوم شده است. امیدوارم خدای متعال در این روزهای پایانی ماه مبارک رمضان، سعادت و نیکبختی را برای ملت عزیز ایران و برای تمامی مردم جهان مقدر فرماید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
13 شهریور 1389
احمد منتظری
فضای به شدت امنیتی و انتظامی مشهد در روز قدس
بنا به گزارش خبرنگار جرس در مشهد،حضور نیروهای امنیتی ، انتظامی و گارد ویژه در خیابان ها و میادین اصلی شهر مشهد در روز قدس خصوصا از ساعت 9 صبح تا 3 بعد از ظهر کاملا مشهود بوده است
استقرار نیروهای امنیتی و انتظامی دولت در میدان آزادی ، فلکه برق ، فلکه ضد ، فلکه تقی آباد و خیابان های سجاد ، احمد آباد و وکیل اباد مشهد گسترده تر گزارش شده است.
شایان ذکر است در روزهای گذشته و در آستانه روز قدس دهها مغازه بلوار سجاد که از خیابان های اصلی تجمعات و راهپیمای های مشهد محسوب می شود ، با بهانه های مختلف پلمپ شده بود و همچنین نیروهای امنیتی از برگزاری مراسم احیا شبهای قدر توسط دانشجویان مشهدی نیز جلوگیری کرده بودند.
استقرار نیروهای امنیتی و انتظامی دولت در میدان آزادی ، فلکه برق ، فلکه ضد ، فلکه تقی آباد و خیابان های سجاد ، احمد آباد و وکیل اباد مشهد گسترده تر گزارش شده است.
شایان ذکر است در روزهای گذشته و در آستانه روز قدس دهها مغازه بلوار سجاد که از خیابان های اصلی تجمعات و راهپیمای های مشهد محسوب می شود ، با بهانه های مختلف پلمپ شده بود و همچنین نیروهای امنیتی از برگزاری مراسم احیا شبهای قدر توسط دانشجویان مشهدی نیز جلوگیری کرده بودند.
Wednesday, September 1, 2010
نامه فاطمه کروبی به خامنه ای: آقای خامنه ای! بنام حفظ نظام، تخریب و رفتارهای غیر اخلاقی را مجاز و مشروع می دانید؟
اختلاف همسرم با جنابعالی در مسائلی که همگان بر آن واقفند چه ارتباطی با حق زیستن خانواده ما دارد؟
سحام نیوز:بدنبال تجمع جمعی مزدوردر سه شب متوالی مقابل منزل آقای کروبی همسرایشان نامه ای خطاب به مقام رهبری نوشتند.در بخشی از این نامه چنین آمده است. آیا جنابعالی حکومتی را در میان ملل عقب افتاده که حقوق اولیه افراد در آن لحاظ نمی گردد سراغ دارید که با خانواده و همسایگان مخالفان سیاسی چنین کنند؟ و آیا جنابعالی بنام حفظ نظام، تخریب و اینگونه رفتارها غیر اخلاقی را مجاز و مشروع می دانید؟
حضرت آیت الله خامنه ای
مقام معظم رهبری
سلام علیکم
احتراما به اطلاع میرساند که جمعی متعلق به نیروهای بسیج و سپاه در سه شب متوالی، همزمان با شب ضربت خوردن امیر المومنین علی (ع) تا شب شهادت آن امام، با تجمع مقابل مجتمع مسکونی متعلق به ما و اشخاص دیگر اقدام به اهانت، آزار و رنجش همسایگان و تخریب اموال کردند. این گروه سازمان دهی شده که خود را سرباز ولایت نامیدند در شب شهادت بزرگ مرد عالم بشریت و لیله القدر که اهمیت معنوی آن بر کسی پوشیده نیست، اوج وحشگیری خود را با بکارگیری الفاظ سخیف علیه همسرم و خانواده، شعار نویسی بر دیوار مجتمع و همسایگان و تخریب اموال نشان دادند. این جرایم مشهود بنام حمایت از حضرتعالی و در مقابل نیروی انتظامی صورت گرفت و جالب آنکه این نیرو حتی جرات نزدیک شدن به این جماعت تحت الحمایه را نداشت.همگان بیاد دارند که در گذشته حرمت رمضان، لیالی قدر و محرم و صفر را حتی آنان که خود را مقید به انجام تکالیف دینی نمی دانستند، رعایت می شد اما امروزه جماعتی از خدا بی خبر (آمران و عاملان) تربیت شده اند که با واژه حرمت بکلی بیگانه اند.
مقام معظم رهبری
جنابعالی بر خلاف این نوکیسه های بی هویت ما را می شناسید و میدانید که در سال های مبارزه و رنج، همسرم همان یار دیرین امام و پدر مجاهد و بزرگوارش مرحوم حاج شیخ احمد در صف اول مبارزه بودند و بارها توسط ساواک دستگیر، زندان و تبعید شدند اما هیچگاه آرامش و آسایش خانواده نه از سوی ساواک و نه از سوی مزدوران متعلق به رژیم مورد تعرض واقع نشد. اختلاف همسرم با جنابعالی در مسائلی که همگان بر آن واقفند چه ارتباطی با حق زیستن خانواده و آسایش و آرامش همسایگان ما دارد؟ آقای کروبی بارها گفته اند که آماده پرداخت هر هزینه ای بابت این اختلاف در نگرش هستند. در این مدت من و فرزندانم ظلم های فراوانی را تحمل کردیم اما محروم کردن ما از دعا و نیایش و تحمیل اضطراب به همسایگان در این ایام مبارک، امری غیر قابل قبول و تحمل است. من سعی کردم موردی مشابه در ممالک دیگر بیابم که موفق نشدم. آیا جنابعالی حکومتی را در میان ملل عقب افتاده که حقوق اولیه افراد در آن لحاظ نمی گردد سراغ دارید که با خانواده و همسایگان مخالفان سیاسی چنین کنند؟ و آیا جنابعالی بنام حفظ نظام، تخریب و اینگونه رفتارها غیر اخلاقی را مجاز و مشروع می دانید؟
مزید اطلاع به استحضار میرساند که این تهاجم وحشیانه توسط مامورین نیروی انتظامی و نیرو های امنیتی فیلمبرداری شد و البته اسنادی در اختیار است که در صورت صلاحدید، تقدیم می گردد.
با تشکر و سپاس فراوان
فاطمه کروبی
۱۰ شهریور ۱۳۸۹
سحام نیوز:بدنبال تجمع جمعی مزدوردر سه شب متوالی مقابل منزل آقای کروبی همسرایشان نامه ای خطاب به مقام رهبری نوشتند.در بخشی از این نامه چنین آمده است. آیا جنابعالی حکومتی را در میان ملل عقب افتاده که حقوق اولیه افراد در آن لحاظ نمی گردد سراغ دارید که با خانواده و همسایگان مخالفان سیاسی چنین کنند؟ و آیا جنابعالی بنام حفظ نظام، تخریب و اینگونه رفتارها غیر اخلاقی را مجاز و مشروع می دانید؟
حضرت آیت الله خامنه ای
مقام معظم رهبری
سلام علیکم
احتراما به اطلاع میرساند که جمعی متعلق به نیروهای بسیج و سپاه در سه شب متوالی، همزمان با شب ضربت خوردن امیر المومنین علی (ع) تا شب شهادت آن امام، با تجمع مقابل مجتمع مسکونی متعلق به ما و اشخاص دیگر اقدام به اهانت، آزار و رنجش همسایگان و تخریب اموال کردند. این گروه سازمان دهی شده که خود را سرباز ولایت نامیدند در شب شهادت بزرگ مرد عالم بشریت و لیله القدر که اهمیت معنوی آن بر کسی پوشیده نیست، اوج وحشگیری خود را با بکارگیری الفاظ سخیف علیه همسرم و خانواده، شعار نویسی بر دیوار مجتمع و همسایگان و تخریب اموال نشان دادند. این جرایم مشهود بنام حمایت از حضرتعالی و در مقابل نیروی انتظامی صورت گرفت و جالب آنکه این نیرو حتی جرات نزدیک شدن به این جماعت تحت الحمایه را نداشت.همگان بیاد دارند که در گذشته حرمت رمضان، لیالی قدر و محرم و صفر را حتی آنان که خود را مقید به انجام تکالیف دینی نمی دانستند، رعایت می شد اما امروزه جماعتی از خدا بی خبر (آمران و عاملان) تربیت شده اند که با واژه حرمت بکلی بیگانه اند.
مقام معظم رهبری
جنابعالی بر خلاف این نوکیسه های بی هویت ما را می شناسید و میدانید که در سال های مبارزه و رنج، همسرم همان یار دیرین امام و پدر مجاهد و بزرگوارش مرحوم حاج شیخ احمد در صف اول مبارزه بودند و بارها توسط ساواک دستگیر، زندان و تبعید شدند اما هیچگاه آرامش و آسایش خانواده نه از سوی ساواک و نه از سوی مزدوران متعلق به رژیم مورد تعرض واقع نشد. اختلاف همسرم با جنابعالی در مسائلی که همگان بر آن واقفند چه ارتباطی با حق زیستن خانواده و آسایش و آرامش همسایگان ما دارد؟ آقای کروبی بارها گفته اند که آماده پرداخت هر هزینه ای بابت این اختلاف در نگرش هستند. در این مدت من و فرزندانم ظلم های فراوانی را تحمل کردیم اما محروم کردن ما از دعا و نیایش و تحمیل اضطراب به همسایگان در این ایام مبارک، امری غیر قابل قبول و تحمل است. من سعی کردم موردی مشابه در ممالک دیگر بیابم که موفق نشدم. آیا جنابعالی حکومتی را در میان ملل عقب افتاده که حقوق اولیه افراد در آن لحاظ نمی گردد سراغ دارید که با خانواده و همسایگان مخالفان سیاسی چنین کنند؟ و آیا جنابعالی بنام حفظ نظام، تخریب و اینگونه رفتارها غیر اخلاقی را مجاز و مشروع می دانید؟
مزید اطلاع به استحضار میرساند که این تهاجم وحشیانه توسط مامورین نیروی انتظامی و نیرو های امنیتی فیلمبرداری شد و البته اسنادی در اختیار است که در صورت صلاحدید، تقدیم می گردد.
با تشکر و سپاس فراوان
فاطمه کروبی
۱۰ شهریور ۱۳۸۹
تهاجم لباس شخصی ها و بازجویی خیابانی از زهرا رهنورد
زهرا رهنورد ، نویسنده و استاد دانشگاه تهران چند روز پیش ،پس از خروج از منزل مسکونی اش و تنها چند متر آنسوتر از محل زندگی اش مورد هجوم و بازجویی لباس شخصی ها قرار گرفت.
به گزارش کلمه به نقل از شاهدان حاضر در صحنه ، هنگامی که رهنورد در هنگام غروب و نزدیکی افطاربه تنهایی و پیاده از خانه خود در یکی از کوچه های فرعی خیابان پاستور خارج شد ،ناگهان با جمع کوچکی از لباس شخصی ها مواجه شد که او را در حلقه محاصر خود قرار داده بودند.
فردی از میان جمع آنها فریاد زد: « آهای ! رهنورد ! چرا صورتت را پوشاندی ؟»
رهنورد در حالی که تلاش می کرد به راه خود ادامه بدهد ، گفت :«آیا حجابم را به معنای پوشاندن صورت می دانید؟ اگر صورتم را پوشانده بودم که مرا نمی شناختید!»
یکی از آنها به دنبال رهنورد دوید و شانه به شانه او بازجویی خود راشروع کرد : « به من بگو ، تو در زمان انقلاب کجا بودی ؟ آیا دین داشتی ؟ مخالف بودی یا موافق ؟ با چه کسی یا کسانی همکاری می کردی ؟»
در ادامه ، یکی دیگراز لباس شخصی ها شانه به شانه رهنورد که بی اعتنا سعی می کرد از محل دور شود ، قرار گرفت و بازجویی خیابانی را ادامه داد .
رهنورد در پاسخ به سوالاتی که اغلب با توهین همراه بود ،گفت « اگر آزادی خواهی ، دفاع از حقوق مردم و دفاع از حقوق زن جرم است ، آری ! من مجرم هستم .شما می توانید هرجرم دیگری را هم که دولت می پسندد به آن اضافه کنید.»
بازجو هایی که مشخص نیست از سوی چه نهاد یا سازمانی رهنورد را در خیابان مورد بازجویی قرار داده بودند، این بار فریاد زدند :«طفره نرو ! تو دروغ می گویی ، جواب سوال های ما را بده که زمان انقلاب کجا بودی و چکار می کردی؟»
رهنورد پاسخ داد: « من به بازجویی خیابانی جواب نمی دهم ، من یک زن مبارز و آزادی طلب هستم ، اگر واقعا علاقمند به شنیدن پاسخ های من هستید ،به جای بازجویی در خیابان ، یک روز به دفترم بیایید و لااقل من را در دفترم بازجویی کنید و نه در خیابان .»
زهرا رهنورد ، یکی از همراهان جنبش سبز است که در یکسال گذشته بارها مورد تهاجم نیروهای لباس شخصی و حتی گارد ویژه پلیس در خیابان قرار گرفته است.
به گزارش رسانه های مختلف ،دکتر زهرا رهنورد، استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران یک بار در محوطه این دانشکده در حالی که برای بزرگداشت روز دانشجو آماده میشده مورد تهاجم لباس شخصی های زن قرار گرفت.این افراد با تعقیب رهنورد در خارج از دانشگاه در میانه خیابان وصال در حالی که او سوار ماشین بود گاز فلفل را از فاصله بسیار نردیک به صورت وی پاشیدند که منجر به آسیبدیدگی شدیدش شد.همان موقع وضعیت ریوی و بینایی رهنورد به دلیل پاشیدن گاز فلفل از فاصله نزدیک دچار آسیب دیدگی جدی شد.
یکبار دیگر نیز یک گروه ۱۲ الی ۱۳ نفره از زنان لباس شخصی با حضور در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران قصد حمله به رهنورد را داشتند که با اقدام به موقع حراست دانشگاه موفق به این کار نشدند.
زهرا رهنورد بار دیگر هنگامی که از میدان صادقیه تهران قصد شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن را داشت با محاصره و حمله نیروهای لباس شخصی مواجه شد. لباس شخصیها با باتوم و مشت به رهنورد حمله کرده و سر و کمر او را مورد اصابت قرار دادند
تهاجم به رهنورد تنها به صورت فیزیکی علیه او اعمال نشده است و بارها نیز رسانه های اقتدارگرایان و حامی دولت او را در رسانه های خود مورد اتهام و ترور شخصیت قرار داده اند .
به گزارش کلمه به نقل از شاهدان حاضر در صحنه ، هنگامی که رهنورد در هنگام غروب و نزدیکی افطاربه تنهایی و پیاده از خانه خود در یکی از کوچه های فرعی خیابان پاستور خارج شد ،ناگهان با جمع کوچکی از لباس شخصی ها مواجه شد که او را در حلقه محاصر خود قرار داده بودند.
فردی از میان جمع آنها فریاد زد: « آهای ! رهنورد ! چرا صورتت را پوشاندی ؟»
رهنورد در حالی که تلاش می کرد به راه خود ادامه بدهد ، گفت :«آیا حجابم را به معنای پوشاندن صورت می دانید؟ اگر صورتم را پوشانده بودم که مرا نمی شناختید!»
یکی از آنها به دنبال رهنورد دوید و شانه به شانه او بازجویی خود راشروع کرد : « به من بگو ، تو در زمان انقلاب کجا بودی ؟ آیا دین داشتی ؟ مخالف بودی یا موافق ؟ با چه کسی یا کسانی همکاری می کردی ؟»
در ادامه ، یکی دیگراز لباس شخصی ها شانه به شانه رهنورد که بی اعتنا سعی می کرد از محل دور شود ، قرار گرفت و بازجویی خیابانی را ادامه داد .
رهنورد در پاسخ به سوالاتی که اغلب با توهین همراه بود ،گفت « اگر آزادی خواهی ، دفاع از حقوق مردم و دفاع از حقوق زن جرم است ، آری ! من مجرم هستم .شما می توانید هرجرم دیگری را هم که دولت می پسندد به آن اضافه کنید.»
بازجو هایی که مشخص نیست از سوی چه نهاد یا سازمانی رهنورد را در خیابان مورد بازجویی قرار داده بودند، این بار فریاد زدند :«طفره نرو ! تو دروغ می گویی ، جواب سوال های ما را بده که زمان انقلاب کجا بودی و چکار می کردی؟»
رهنورد پاسخ داد: « من به بازجویی خیابانی جواب نمی دهم ، من یک زن مبارز و آزادی طلب هستم ، اگر واقعا علاقمند به شنیدن پاسخ های من هستید ،به جای بازجویی در خیابان ، یک روز به دفترم بیایید و لااقل من را در دفترم بازجویی کنید و نه در خیابان .»
زهرا رهنورد ، یکی از همراهان جنبش سبز است که در یکسال گذشته بارها مورد تهاجم نیروهای لباس شخصی و حتی گارد ویژه پلیس در خیابان قرار گرفته است.
به گزارش رسانه های مختلف ،دکتر زهرا رهنورد، استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران یک بار در محوطه این دانشکده در حالی که برای بزرگداشت روز دانشجو آماده میشده مورد تهاجم لباس شخصی های زن قرار گرفت.این افراد با تعقیب رهنورد در خارج از دانشگاه در میانه خیابان وصال در حالی که او سوار ماشین بود گاز فلفل را از فاصله بسیار نردیک به صورت وی پاشیدند که منجر به آسیبدیدگی شدیدش شد.همان موقع وضعیت ریوی و بینایی رهنورد به دلیل پاشیدن گاز فلفل از فاصله نزدیک دچار آسیب دیدگی جدی شد.
یکبار دیگر نیز یک گروه ۱۲ الی ۱۳ نفره از زنان لباس شخصی با حضور در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران قصد حمله به رهنورد را داشتند که با اقدام به موقع حراست دانشگاه موفق به این کار نشدند.
زهرا رهنورد بار دیگر هنگامی که از میدان صادقیه تهران قصد شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن را داشت با محاصره و حمله نیروهای لباس شخصی مواجه شد. لباس شخصیها با باتوم و مشت به رهنورد حمله کرده و سر و کمر او را مورد اصابت قرار دادند
تهاجم به رهنورد تنها به صورت فیزیکی علیه او اعمال نشده است و بارها نیز رسانه های اقتدارگرایان و حامی دولت او را در رسانه های خود مورد اتهام و ترور شخصیت قرار داده اند .
هشدار مادران عزادار درباره عواقب شکنجه زندانیان
مادران عزادار، که به تازگی خود را “مادران پارک لاله” می نامند، در بیانیه اخیر خود نسبت به عواقب شکنجه زندانیان سیاسی، مشکلات آنان بعد از آزادی از زندان و وضعیت سلامتی آن ها هشدار دادند.
به گزارش وبسایت مادران عزادار، در این بیانیه با نام بردن از حسام ترمسی، محبوبه کرمی، نرگس محمدی و حمزه کرمی به عنوان افرادی که پس از آزادی از زندان در بیمارستان بستری شده اند، نسبت به سلامت زندانیان سیاسی هشدار داده است.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
هشدار می دهیم!
جان و سلامتی زندانیان، پس از آزادی همچنان در خطر است!
از آنجائی که اغلب زندانیان آزاد شده به دلیل شکنجههای روحی- روانی- جسمی- جنسی، دچار بیماریهای عدیدهای شدهاند که حتی در برخی موارد منجر به مرگ آنان شده است، مادران پارک لاله (مادران عزادار) بر خود واجب دانسته، توجه خانوادههای زندانیان را به موارد تاسفباری که تاکنون اتفاق افتاده است جلب نمایند، تا برای بازگشت سلامتی زندانیان آزاد شده به ویژه جوانانی که تجربه کافی از خطرها و آثار شکنجه را ندارند، مساله بازگشت سلامتی جدی گرفته شود.
از اینرو از خانوادههای رنجکشیده زندانیان آزاد شده تقاضا میشود در اولین روزهای آزادی عزیزشان، آزمایشها و کنترلهای پزشکی کامل از تمام اعضای بدن بهخصوص کلیهها، کبد، مغز و اعصاب وی را به صورت جدی دنبال کنند تا تجربه به غایت تلخ فاجعه کهریزک(احمد نجاتی کارگر، با ۲۲ سال سن که سه روز پس از آزادی به دلیل از بین رفتن کلیهها به کما میرود و سپس جان میبازد) و موارد مشابه دوباره تکرار نشود. با آرزوی سلامتی برای تمامی عزیزانمان و تاسف فراوان، چند نمونه زیر شایان ذکر است:
* حسام ترمسی، جوان ۱۹ ساله که پس از تحمل یکسال حبس به علت بیماری کلیه و کبد و افسردگی شدید در بیمارستان بستری است.
* نرگس محمدی، سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر و مادر دو طفل سه ساله که پس از آزادی از زندان، وضعیت روحی و جسمی اش رو به وخامت است و باید مجددا در بیمارستان بستری شود.
* محبوبه کرمی، فعال جنبش زنان که به علت بیحرکتی نیمی از بدناش و افسردگی شدید در بیمارستان بستری شده است.
* حمزه کرمی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران که به علت شکنجه های جسمی و روحی در زندان اوین هم اکنون در بخش مراقبت های ویژه بیمارستانی بستری است .
این نمونهها مشتیست از خروار که بر سر فرزندان ما، آوار شده است. در حالیکه شکنجه در قوانین جمهوری اسلامی ایران ممنوع است و زندانی دارای حق و حقوقی قانونیست، اما گاه برای دستیابی به حداقل حقوق قانونی خود مجبور به اعتصاب غذا میشود. همانطور که شاهد بودیم ۱۷ نفر از بهترینهای ملت ایران اعتصاب غذایی طولانی را برای ابتداییترین حقوق خود تحمل کردند و ما همچنان سخت نگران عواقب اعتصاب غذای عزیزانمان و سلامتی آنان هستیم.
تاریخ نشان داده است این بیرحمیها و ظلمها بیپاسخ نخواهد ماند. ولی ما به عنوان مادر و خانواده زندانی در چنین شرایطی باید به سلامت عزیزانمان توجه کافی داشته باشیم و زمان را از دست ندهیم و تلاش کنیم تا فرزندان مان به سلامتی نسبی دست یابند، چرا که هرگز اثرات شکنجه به طور کامل از بین نخواهد رفت.
مادران پارک لاله (مادران عزادار)
۶ شهریور ۸۹
به گزارش وبسایت مادران عزادار، در این بیانیه با نام بردن از حسام ترمسی، محبوبه کرمی، نرگس محمدی و حمزه کرمی به عنوان افرادی که پس از آزادی از زندان در بیمارستان بستری شده اند، نسبت به سلامت زندانیان سیاسی هشدار داده است.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
هشدار می دهیم!
جان و سلامتی زندانیان، پس از آزادی همچنان در خطر است!
از آنجائی که اغلب زندانیان آزاد شده به دلیل شکنجههای روحی- روانی- جسمی- جنسی، دچار بیماریهای عدیدهای شدهاند که حتی در برخی موارد منجر به مرگ آنان شده است، مادران پارک لاله (مادران عزادار) بر خود واجب دانسته، توجه خانوادههای زندانیان را به موارد تاسفباری که تاکنون اتفاق افتاده است جلب نمایند، تا برای بازگشت سلامتی زندانیان آزاد شده به ویژه جوانانی که تجربه کافی از خطرها و آثار شکنجه را ندارند، مساله بازگشت سلامتی جدی گرفته شود.
از اینرو از خانوادههای رنجکشیده زندانیان آزاد شده تقاضا میشود در اولین روزهای آزادی عزیزشان، آزمایشها و کنترلهای پزشکی کامل از تمام اعضای بدن بهخصوص کلیهها، کبد، مغز و اعصاب وی را به صورت جدی دنبال کنند تا تجربه به غایت تلخ فاجعه کهریزک(احمد نجاتی کارگر، با ۲۲ سال سن که سه روز پس از آزادی به دلیل از بین رفتن کلیهها به کما میرود و سپس جان میبازد) و موارد مشابه دوباره تکرار نشود. با آرزوی سلامتی برای تمامی عزیزانمان و تاسف فراوان، چند نمونه زیر شایان ذکر است:
* حسام ترمسی، جوان ۱۹ ساله که پس از تحمل یکسال حبس به علت بیماری کلیه و کبد و افسردگی شدید در بیمارستان بستری است.
* نرگس محمدی، سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر و مادر دو طفل سه ساله که پس از آزادی از زندان، وضعیت روحی و جسمی اش رو به وخامت است و باید مجددا در بیمارستان بستری شود.
* محبوبه کرمی، فعال جنبش زنان که به علت بیحرکتی نیمی از بدناش و افسردگی شدید در بیمارستان بستری شده است.
* حمزه کرمی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران که به علت شکنجه های جسمی و روحی در زندان اوین هم اکنون در بخش مراقبت های ویژه بیمارستانی بستری است .
این نمونهها مشتیست از خروار که بر سر فرزندان ما، آوار شده است. در حالیکه شکنجه در قوانین جمهوری اسلامی ایران ممنوع است و زندانی دارای حق و حقوقی قانونیست، اما گاه برای دستیابی به حداقل حقوق قانونی خود مجبور به اعتصاب غذا میشود. همانطور که شاهد بودیم ۱۷ نفر از بهترینهای ملت ایران اعتصاب غذایی طولانی را برای ابتداییترین حقوق خود تحمل کردند و ما همچنان سخت نگران عواقب اعتصاب غذای عزیزانمان و سلامتی آنان هستیم.
تاریخ نشان داده است این بیرحمیها و ظلمها بیپاسخ نخواهد ماند. ولی ما به عنوان مادر و خانواده زندانی در چنین شرایطی باید به سلامت عزیزانمان توجه کافی داشته باشیم و زمان را از دست ندهیم و تلاش کنیم تا فرزندان مان به سلامتی نسبی دست یابند، چرا که هرگز اثرات شکنجه به طور کامل از بین نخواهد رفت.
مادران پارک لاله (مادران عزادار)
۶ شهریور ۸۹
درخواست دانشجویان عضو ستاد کروبی برای حضور سبز مردم در روز قدس
تحول سبز: جمعی از دانشجویان عضو ستادهای انتخاباتی مهدی کروبی با صدور اطلاعیه ای از مردم خواستند که در راهپیمایی روز قدس حضور سبز داشته باشند.
در این اطلاعیه که متن آن در اختیار تحول سبز قرار گرفته، آمده است:
بیش از یک سال از تلاش و مبارزه مردم ایران برای احقاق حقوق از دست رفته و تغییر وضعیت اسفبار کشور می گذرد. بیش از یک سالی که همواره با حوادث مختلف همراه بوده است؛ از حماسه هایی بزرگ و تاریخ ساز همچون ۲۵ خرداد، روز قدس و عاشورا و…، تا درد و رنج ها و هزینه هایی که در راه آزادی و حقوق انسانی داده شد.
سال پیش در چنین روزهایی و در شرایطی که اقتدارگرایان در خیال خام فروکش کردن آنچه که فتنه می خواندند بودند، حماسه ای ساخته شد که در تاریخ مبارزه با ظلم و ستم ماندگار ماند.
آری! آزادی همواره هزینه داشته و خواهد داشت و کوچکترین تلاش ها نیز در این راه بی اثر نیست و ای بسا که مدت ها بعد نتیجه خود را نمایان سازد. چه آنکه نهضت ملی دکتر مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، یکی از زمینه های انقلاب اسلامی شد. انقلابی که از همان سال های نخست با انحرافاتی رو به رو شد و اوج انحرافش را امروز با پوست و استخوان لمس می کنیم.
انحرافی که برای اصلاح آن در انتخابات سال گذشته تلاش شد اما نتیجه اش تقلب گسترده نظامیان در انتخابات و به حبس کشیده شدن یاران و حامیان میرحسین موسوی و کروبی و شهادت جمعی از بهترین های ملت بود.
هم اکنون که صدها زندانی سیاسی از دوستان و همراهانمان را تنها به دلیل دفاع از حقوق مسلم و ابتدایی مان در حبس می بینیم، اکنون که چهره مظلوم شهدای سبز در برابر ماست چگونه می توانیم به کنج خانه بخزیم و تنها نظاره گر باشیم؟!
امروز به حرمت خون هایی که در راه آزادی نه تنها در این یک سال که از سال ها قبل در ایران عزیز ریخته شده است و برای عدلت و آزادی، و به پاس مقاومت میرحسین موسوی و یارانش در مقابل تقلب گستره و ایستادگی و پایمردی های مهدی کروبی و اتحادی ماندگار بین این دو که از فردای انتخابات قوتی صدچندان گرفت، از دانشجویان و مردم ایران برای حضوری سبز در راهپیمایی روز قدس دعوت می کنیم
روز قدس، روز فریاد مظلومیت علیه ستمگری هاست و فرصتی برای فریاد درد و رنجی که در یکسال و چندماه اخیر بر ملت ما گذشت. ما دانشجویان عضو ستاد انتخاباتی شیخ شجاع اصلاحات، ضمن دعوت از همه گروهها و اقشار به ویژه دانشجویان و جوانان سبز ایران برای شرکت گسترده و باشکوه در راهپیمایی روز قدس، از همگان دعوت می کنیم تا از دادن شعارهایی که تنها موجب سوء استفاده اربابان قدرت و امپراطوری های دروغ می شود پرهیز کنیم و حمایت خود را از رهبران سبز ایران زمین بار دیگر به نمایش بگذاریم
به امید آزادی، جمعی از دانشجویان عضو ستادهای انتخاباتی مهدی کروبی
در این اطلاعیه که متن آن در اختیار تحول سبز قرار گرفته، آمده است:
بیش از یک سال از تلاش و مبارزه مردم ایران برای احقاق حقوق از دست رفته و تغییر وضعیت اسفبار کشور می گذرد. بیش از یک سالی که همواره با حوادث مختلف همراه بوده است؛ از حماسه هایی بزرگ و تاریخ ساز همچون ۲۵ خرداد، روز قدس و عاشورا و…، تا درد و رنج ها و هزینه هایی که در راه آزادی و حقوق انسانی داده شد.
سال پیش در چنین روزهایی و در شرایطی که اقتدارگرایان در خیال خام فروکش کردن آنچه که فتنه می خواندند بودند، حماسه ای ساخته شد که در تاریخ مبارزه با ظلم و ستم ماندگار ماند.
آری! آزادی همواره هزینه داشته و خواهد داشت و کوچکترین تلاش ها نیز در این راه بی اثر نیست و ای بسا که مدت ها بعد نتیجه خود را نمایان سازد. چه آنکه نهضت ملی دکتر مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، یکی از زمینه های انقلاب اسلامی شد. انقلابی که از همان سال های نخست با انحرافاتی رو به رو شد و اوج انحرافش را امروز با پوست و استخوان لمس می کنیم.
انحرافی که برای اصلاح آن در انتخابات سال گذشته تلاش شد اما نتیجه اش تقلب گسترده نظامیان در انتخابات و به حبس کشیده شدن یاران و حامیان میرحسین موسوی و کروبی و شهادت جمعی از بهترین های ملت بود.
هم اکنون که صدها زندانی سیاسی از دوستان و همراهانمان را تنها به دلیل دفاع از حقوق مسلم و ابتدایی مان در حبس می بینیم، اکنون که چهره مظلوم شهدای سبز در برابر ماست چگونه می توانیم به کنج خانه بخزیم و تنها نظاره گر باشیم؟!
امروز به حرمت خون هایی که در راه آزادی نه تنها در این یک سال که از سال ها قبل در ایران عزیز ریخته شده است و برای عدلت و آزادی، و به پاس مقاومت میرحسین موسوی و یارانش در مقابل تقلب گستره و ایستادگی و پایمردی های مهدی کروبی و اتحادی ماندگار بین این دو که از فردای انتخابات قوتی صدچندان گرفت، از دانشجویان و مردم ایران برای حضوری سبز در راهپیمایی روز قدس دعوت می کنیم
روز قدس، روز فریاد مظلومیت علیه ستمگری هاست و فرصتی برای فریاد درد و رنجی که در یکسال و چندماه اخیر بر ملت ما گذشت. ما دانشجویان عضو ستاد انتخاباتی شیخ شجاع اصلاحات، ضمن دعوت از همه گروهها و اقشار به ویژه دانشجویان و جوانان سبز ایران برای شرکت گسترده و باشکوه در راهپیمایی روز قدس، از همگان دعوت می کنیم تا از دادن شعارهایی که تنها موجب سوء استفاده اربابان قدرت و امپراطوری های دروغ می شود پرهیز کنیم و حمایت خود را از رهبران سبز ایران زمین بار دیگر به نمایش بگذاریم
به امید آزادی، جمعی از دانشجویان عضو ستادهای انتخاباتی مهدی کروبی
Subscribe to:
Posts (Atom)