آیتالله دستغیب در دیدار با خانواده مصطفی تاج زاده، به شدت از وضع موجود کشور انتقاد کرد و گفت: چه شد که در عرض این چند سال همه چیز عوض شد و قرآن و سنّت را خاک کردند؟ کجاست احکام قضاوت؟ هیچ مرجع عادلی را پیدا نمیکنید که بگوید: میتوان با قهر از مجرم اعتراف گرفت. لذا چه در مجلس خبرگان و چه در جاهای دیگر بارها گفته و میگویم که هیچ یک از مراجع وضع موجود را تأیید و امضا نمیکنند زیرا خلاف قرآن و سنّت و قانون اساسی است.
به گزارش حدیث سرو، وی همچنین با بیان اینکه "وضعیت فعلی را نه جمهوری میتوان نامید و نه اسلامی"، تاکید کرد: نتیجه پا گذاشتن بر قرآن و سنّت، این میشود که دست مراجع بسته شود و تهدیدات پیش آید و شکنجهها و زندانهای بیرویه ایجاد شود. وقتی دست مراجع بسته شود دست کسانی باز میشود که از قرآن و سنّت اطلاعی ندارند و دیگر از اسلام فقط یک اسم باقی میماند.
در ابتدای این دیدار، فخرالسادات محتشمیپور، همسر سید مصطفی تاج زاده، به شرح وقایع اتفاق افتاده در روز عاشورا برای آیتالله دستغیب پرداخت و با بیان اینکه “برای استعلام از وضعیت عزیزانمان به زندان اوین رفتیم و با آن برخورد کذایی روبهرو شدیم” از روند موجود در جامعه ابراز تاسف کرد.
پس از صحبتهای محتشمیپور، آیتالله دستغیب نیز با ابراز تاسف از اجرا نشدن قوانین در جامعه اسلامی گفت: در زمان شاه، اکثریت مردم چه شیعه و چه سنّی از زیر پا گذاشتهشدن احکام و قوانین اسلام ناراحت بودند، لذا به هنگام قیام امام خمینی(س) مردم با ایشان همراه شدند. امام خطاب به شاه میگفت: تو برخلاف اسلام عمل میکنی، حدّاقل به قانون اساسی که خودتان تصویب کردهاید، عمل کن.
وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه اخذ اعتراف قهری از مجرم، خلاف قرآن و سنت است، تصریح کرد: هیچ مرجع عادلی را پیدا نمیکنید که بگوید میتوان با قهر از مجرم اعتراف گرفت. لذا چه در مجلس خبرگان و چه در جاهای دیگر بارها گفتهام و میگویم که هیچیک از مراجع وضع موجود را تأیید و امضا نمیکنند، زیرا خلاف قرآن و سنّت و قانون اساسی است.
آیتالله دستغیب همچنین با اشاره به دفاع مشروع طلاب و اصحاب مسجد در روز قدس و اینکه اخیرا احکام سنگینی برای چند نفر از طلاب صادر شده، افزود: آیا میتوان به کسی که میگوید بر طبق قانون اساسی عمل کنید، بگویند: تو و امثال تو سران فتنه هستید. یا اینکه بگویند مسجدتان، مسجد ضرار است و طلاب مشغول به تحصیل در آنجا، فتنهگر و آشوبطلب هستند و باید محاکمه شوند و باید تبعید شوند و شلاق بخورند و به حبس بروند؟!
اشاره این مرجع تقلید به موضوع احضار و محکومیت سه نفر از طلاب و شاگردان وی در دادگاه ویژه روحانیت به حبس و تبعید و شلاق و پرداخت جزای نقدی است.
مشروح سخنان این مرجع تقلید مقیم شیراز در دیدار با خانواده مصطفی تاج زاده، به شرح زیر است:
آنچه از مردم کشورمان در مقابل محمّدرضاشاه و رضاخان، سراغ داریم این است که اکثریت مردم چه شیعه و چه سنّی از زیر پا گذاشتهشدن احکام و قوانین اسلام ناراحت بودند، لذا به هنگام قیام امام خمینی(س)، مردم با ایشان همراه شدند. امام خطاب به شاه میگفت: تو بر خلاف اسلام عمل میکنی، حدّاقل به قانون اساسی که خودتان تصویب کردهاید عمل کن. امام در زمان شاه میگفت: مذهب در ایران دیگر رنگی ندارد.
قیام این مرجع، نمودار این بود که ما شاه را نمیخواهیم، ما احکام اسلام را میخواهیم، ما عمل به سیره پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه اطهار علیهم السلام را میخواهیم.
از سال ۱۳۴۲ تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ مردم همگی نسبت به امام شناخت داشتند و میدانستند این شخص از قرآن و سنّت فراتر نمیرود و به دنبال او قیام کرده و به پا خواسته بودند، با این حال امام به دنبال محوریت خود نبودند و فرمودند: باید قانون اساسی نوشته شود و بر طبق آن عمل شود. لذا از هر شهری نمایندگانی برخاستند تا قانون اساسی نوشته شود، آن هم کسانی که مرجعیت آنها محرز شده بود؛ اشخاصی همچون آیات عظام منتظری، بهشتی، دستغیب، صدوقی رحمهم الله و… که همگی مجتهد بودند و همه همّ و غمّشان این بود که قانون اساسی از قرآن و سنّت بیرون نرود و در مذاکراتی که به هنگام ایجاد قانون اساسی داشتند، همگی با دلیل سخن میگفتند.
در آخر هم همگی به قانون اساسی رأی دادند، چون پشت این قانون، کسی بود که مجتهد مطلق و مرجع بود که تمامی مردم او را قبول داشتند؛ او هیچ گاه تحکم نمیکرد و میگفت: من خودم هم تابع این قانون هستم. حتی اگر در مجلس مسألهای مطرح میشد و ایشان با آن مخالف بودند، نظر خود را به عنوان یک نصیحت بیان میفرمود، با این حال در آخر اختیار را به خودشان میداد و میگفت: تصمیم نهایی با خودتان است. او نظرش این بود که تمامی سه قوه، مستقل باشند. قرآن و سنّت هم همین را میگوید؛ قوه قضائیه باید مستقل باشد و از هیچ کس نباید دستور بگیرد.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خود، برای قضاوت به نزد شریح قاضی میرفتند و البته اگر اشتباهی از او میدیدند به او تذکر میدادند.
وقتی به ائمه اطهار علیهم السلام رجوع میشد و از ایشان درباره صفات و شرایط قاضی اسلامی سؤال میشد، ایشان در پاسخ میگفتند که قاضی اضافه بر احاطه بر مسائل فقهی که خود عمری را میطلبد، باید عادل باشد، خداترس باشد؛ ترس از اینکه حکم او مخالف با قرآن و سنّت نباشد. در روایت آمده است که قاضی بر لبه پرتگاه جهنم است.
به هنگام قضاوت، هر متهمی که آورده شود، دارای هر نوع اتهامی که باشد، ابتدا باید جرم او ثابت گردد و بر اساس قانون مطابق با قرآن و سنّت باید مجرم شناخته شود، نه بر اساس ملاکهای دیگر.
یا اگر قرار است کسی مُحارب تشخیص داده شود، باید قاضی در ابتدا مفهوم و موضوع محارب را متوجه باشد، بعد از آن شخص متهم باید در محضر قاضی با اختیار دو مرتبه اقرار به گناه خود بکند به اینکه من با چوب یا سنگ یا سلاح برای زدن مردم یا ایجاد ترس اقدام کردهام، یا اینکه دو شاهد عادل به جرم او شهادت دهند. قبل از اثبات جرم کسی حق زندانی کردن و حبس او را ندارد، چه رسد به اینکه به او فحاشی شود یا او را بزنند.
قیام امام خمینی رحمةالله برای اجرای احکام اسلام بود؛ چه شد که در عرض این چند سال همه چیز عوض شد و قرآن و سنّت را خاک کردند؟ کجاست احکام قضاوت؟ هیچ مرجع عادلی را پیدا نمیکنید که بگوید: میتوان با قهر از مجرم اعتراف گرفت. لذا چه در مجلس خبرگان و چه در جاهای دیگر بارها گفته و میگویم که هیچ یک از مراجع وضع موجود را تأیید و امضا نمیکنند زیرا خلاف قرآن و سنّت و قانون اساسی است. باید در محضر قاضی، شخص به جرم خود اعتراف کند، نه اینکه قاضی صرفاً بر اساس پروندهای که توسط ضابطان همچون سپاه و سازمان اطلاعات و… آماده شده است، حکم دهد.
در کجای احکام قضایی اسلام، چنین چیزی آمده است؟ اینچنین قاضی از عدالت ساقط است. تمامی مراجع کشور چه در قم و چه در شهرهای دیگر به دنبال اجرای صحیح احکام اسلام هستند و هیچ کدام بر وضع موجود صحّه نمیگذارند.
تمامی فریاد ما این است که بیایید به قانون اساسی که مردم به آن رأی دادهاند، عمل کنید و خواهید دید که چقدر مردم خوشحال میشوند و چقدر جمهوری اسلامی مقتدر میشود و چقدر قدرت شیعه در جهان ظاهر میشود. همچون زمان امام خمینی رحمة الله که سران کفر از ایران به وحشت افتادند. امام هم به دنبال ساقط کردن آنها نبود، بلکه میخواست آنها هم به طرف اسلام بیایند؛ حتی نسبت به صدام هم همین طور بود.
نتیجه پا گذاشتن بر قرآن و سنّت، این میشود که دست مراجع بسته شود و تهدیدات پیش آید و شکنجهها و زندانهای بیرویه ایجاد شود. وقتی دست مراجع بسته شود دست کسانی باز میشود که از قرآن و سنّت اطلاعی ندارند و دیگر از اسلام فقط یک اسم باقی میماند. گفته میشود «جمهوری اسلامی». «جمهوری» یعنی اینکه اکثریت قریب به اتفاق مردم آن را قبول داشته باشند. آیا تمامی مردم این وضع را قبول دارند؟ «اسلامی» هم یعنی احکام اسلام باشد که الان جاری نیست.
وضع موجود از نظر بنده و تمامی کسانی که از قرآن و سنّت و قانون اساسی مطلع هستند، صحیح نیست.
از مراجع سؤال کنند، آیا میتوان قبل از اثبات جرم، شخص را به زندان برد و…؟ از آنها سؤال شود که آیا این مسائل مطابق است با آنچه شما در دروس اسلامی خواندهاید؟ همگی میگویند: نه. آیا میتوان به کسی که میگوید بر طبق قانون اساسی عمل کنید، بگویند: تو و امثال تو سران فتنه هستید. یا اینکه بگویند مسجدتان، مسجد ضرار است و طلاب مشغول به تحصیل در آنجا، فتنهگر و آشوبطلب هستند و باید محاکمه شوند و باید تبعید شوند و شلاق بخورند و به حبس بروند؟!
وقتی در روز قدس یا روز بعد از عاشورا به مسجد قُبا حمله میشود، اصحاب مسجد از خودشان دفاع مشروع میکنند. کدام یک از مراجع عادل، حکم به این میکنند که مهاجمین را رها کنند و مدافعین را دستگیر و محاکمه کنند؟! هیچ کدام از مراجع چنین حکمی را امضا نمیکنند.
حضرت آیتاللَّه صانعی که عمری را به درس و بحث مشغول بوده، چرا باید به خاطر نصیحتی که میکند، به دفتر و منزلش حمله شده و آنجا را سنگباران کنند و به ایشان تهمتهای فراوان بزنند؟
چرا باید عکس اشخاصی همچون آقایان موسوی و کروبی و صانعی و بیات زنجانی و بنده همردیف اوباما و سران کشورهای آمریکا و انگلیس قرار داده و در سطح وسیع چاپ نموده و به عنوان سران فتنه پخش کنند؟ کدام یک از مراجع بر این امر، مُهر تأیید میزنند و آن را مطابق اسلام میدانند؟
آقای تاج زاده چه گناهی کرده است که با نوشتن یا گفتن مطلبی او را مخلّ امنیت ملّی قلمداد میکنند و به ایشان متعرّض میشوند و او را اذیت میکنند؟ بنده مطمئن هستم که ایشان وابسته به هیچ کشور خارجی اعمّ از آمریکا و انگلیس نیست.
جمله امنیت ملی که منتقدین را با اتهام اخلال در آن بازداشتهای آنچنانی میکنند، یک جمله مبهم و قابل دهها توجیه است که لازم است مراجع عظام آن را با قرآن و سنت توضیح دهند.
نصیحت میکنم که مردم و خانوادهها را اذیت نکنند؛ عاقبتِ خودشان را خراب نکنند که در آخر مورد سؤال و مؤاخذه قرار خواهند گرفت. هنوز هم دیر نشده میتوانند از این رویه برگردند و آن را اصلاح کنند. ان شاء اللَّه خداوند هدایتشان فرماید.
Tuesday, December 28, 2010
علی صارمی و علیاکبر سیادت اعدام شدند/بازداشت اعضای خانواده صارمی و تجمعکنندگان مقابل زندان اوین
علی صارمی و علی اکبر سیادت دو زندانی سیاسی و امنیتی بامداد امروز در زندان اوین اعدام شدند. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دادستانی تهران، بامداد امروز، علي صارمي که به دلیل عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران به محاربه متهم شده بود وعلی اکبر سیادت به اتهام "جاسوسی برای دولت اسرائیل" در زندان اوین اعدام شدند.
علی صارمی در دي ماه سال 1361 دستگير و به اتهام "ارتباط و فعاليت به نفع منافقين"، بر اساس حكم صادره از شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامي مركز، به سه سال حبس تعلیقی به مدت پنج سال محکوم شد.
پس از آن در مرداد ماه 1368 به اتهام "هواداري و ارتباط با تشكيلات منافقين" دستگير و به اتهام محاربه به اعدام محكوم شده كه پس از اعتراض در دادگاه عالي قم، مجازات وي به ده سال حبس کاهش یافت.
وی سپس در سال 84 به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به شش سال حبس محکوم شد این حکم در دادگاه تجدید نظر به یک سال حبس تقلیل یافت.
علی صارمی سر انجام در شهریور 86 به دلیل شرکت در مراسم یاد بود جانباختگان 67 در خاوران و انجام سخنرانی در آن مراسم، دستگیر و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد.
این در حالی است که جعفری دولت آبادی داستان عمومی و انقلاب تهران پس از اعتراضات به نتیجه انتخابات وی را از بازداشت شدگان پس از انتخابات معرفی کرد.
هم چنین علی اکبر سیادت، زندانی امنیتی که چندی پیش دادستان تهران بدون اعلام هویت وی صدور حکم اعدامش را در رسانه ها اعلام کرد نیز در مهر ماه 87 بازداشت و پس از چندی به اتهام جاسوسی برای دولت اسرائیل به اعدام محکوم می شود.
در پی اجرای حکم اعدام علی صارمی خانواده وی و چند تن از تجمع کنندگان در مقابل زندان اوین، بازداشت شدند.
به گزارش هرانا، ماموران امنیتی دقایقی قبل چند تن از اعضای خانواده ی علی صارمی و برخی دیگر از تجمع کنندگان در مقابل زندان اوین را بازداشت کردند.
پويا صارمي و مهین صارمی، از اعضای خانواده صارمی در بین دستگیر شدگان بوده اند و هم چنین یکی از بستگان آقای صارمی از دستگیری دختر و داماد آقای صارمی خبر داده است.
هادي منصوری، محبوبه منصوری و اكرم سنجری که از اعضای خانواده ی سایر زندانیان سیاسی محبوس می باشند و پس از شنیدن خبر اجرای حکم علی صارمی به تجمع در مقابل زندان اوین پرداخته بودند نیز بازداشت شدند.
گفتنی است همبندان این زندانیان سیاسی، با انتشار پیامی درگذشت این زندانیان را تسلیت گفته و اعدامهای عقیدتی را محکوم کردند.
احمدی نژاد برای جلب مزدوران خارج کشوری اش وامهای کلان بلاعوض به آنها می دهد
یک عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس ارتجاع فاش کرد، دولت پاسدار احمدی نژاد برای جلب نظر عوامل رژیم در خارج کشور و کشاندن آنها به نمایشهای رژیم در داخل کشور، وامهای کلان بلاعوض به آنها می پردازد. به گزارش خبرگزاری فارس، نقوی عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس ارتجاع، ارگانی به نام شورایعالی ایرانیان خارج کشور را زیر سوال برد و گفت: «باید به این ابهام پاسخ داده شود که این شورا در کدام جایگاه قانونی تعریف میشود و اساس و پایه شکل گیری آن کجاست...مسئولان شورایعالی ایرانیان باید پاسخ دهند که بودجه و اعتبارات مورد نیاز خود را از کجا تأمین و چگونه آن را هزینه میکنند.
این عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس ارتجاع با اشاره به خاصه خرجیهای دولت پاسدار احمدی نژاد برای رونق بخشیدن به نمایشهای این ارگانش، افزود: «هزینههای گزاف و وامهای بلاعوض این شورا به برخی افراد معلومالحال تأسفبرانگیز است...
خاطرنشان می شود، همزمان با تشدید بحران در باند غالب نظام، مجلس ارتجاع یک هیأت ۱۵نفره را برای تحقیق و تفحص در باره این ارگان ساخته و پرداخته پاسدار احمدی نژاد و فضاحتهای به وجود آمده در آن، تعیین کرده است.
این عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس ارتجاع با اشاره به خاصه خرجیهای دولت پاسدار احمدی نژاد برای رونق بخشیدن به نمایشهای این ارگانش، افزود: «هزینههای گزاف و وامهای بلاعوض این شورا به برخی افراد معلومالحال تأسفبرانگیز است...
خاطرنشان می شود، همزمان با تشدید بحران در باند غالب نظام، مجلس ارتجاع یک هیأت ۱۵نفره را برای تحقیق و تفحص در باره این ارگان ساخته و پرداخته پاسدار احمدی نژاد و فضاحتهای به وجود آمده در آن، تعیین کرده است.
تفهیم اتهام جدید به مهدیه گلرو و ادامه ممنوعالملاقاتی وی
مهدیه گلرو فعال دانشجویی و عضو شورای دفاع از حق تحصیل که از دو هفته گذشته ممنوعالملاقات بوده است با تفهیم اتهام جدیدی روبهرو شدهاند.
بازپرس شعبه ۴ دادسرای اوین، اتهام “تشویش اذهان عمومی” را به این دانشجوی زندانی تفهیم کرده است. به گزارش جرس،در همین هفته مجید توکلی و بهاره هدایت دو فعال دانشجویی دربند نیز با تفهم اتهام جدید روبهرو شدند. گفته می شود این اتهامات ظاهرا مربوط به نامه های منتسب به این فعالان دانشجویی باشد که به مناسبت ۱۶ آذر (روز دانشجو) در رسانهها منتشر شد و در محافل دانشجویی داخل و خارج از کشور بازتاب گستردهای داشت.
مهدیه گلرو در تاریخ ۱۱ آذر ماه۱۳۸۸ همراه همسرش، وحید لعلیپور، بازداشت شد. بازجویان با استفاده از بازداشت همسر وی که فعالیت سیاسی نداشت، سعی کردند او را وادار به همکاری کنند. مهدیه گلرو با اتهام همکاری با سازمان مجاهدین روبهرو بود.
بازپرس شعبه ۴ دادسرای اوین، اتهام “تشویش اذهان عمومی” را به این دانشجوی زندانی تفهیم کرده است. به گزارش جرس،در همین هفته مجید توکلی و بهاره هدایت دو فعال دانشجویی دربند نیز با تفهم اتهام جدید روبهرو شدند. گفته می شود این اتهامات ظاهرا مربوط به نامه های منتسب به این فعالان دانشجویی باشد که به مناسبت ۱۶ آذر (روز دانشجو) در رسانهها منتشر شد و در محافل دانشجویی داخل و خارج از کشور بازتاب گستردهای داشت.
مهدیه گلرو در تاریخ ۱۱ آذر ماه۱۳۸۸ همراه همسرش، وحید لعلیپور، بازداشت شد. بازجویان با استفاده از بازداشت همسر وی که فعالیت سیاسی نداشت، سعی کردند او را وادار به همکاری کنند. مهدیه گلرو با اتهام همکاری با سازمان مجاهدین روبهرو بود.
آریا آرام نژاد: برای تحقیربرهنه ام کردند و درجواب اعتراضم مگفتند «میترسی؟
مصاحبه آريا آرام نژاد خواننده و آهنگ ساز که در حوادث پس از انتخابات بازداشت شده و تحت فشار و شکنجه قرار گرفته با روزنامه اسپانيائي الپاييس: آهنگساز ایرانی مورد محاکمه به خاطر یک آهنگ در ایران هر کس که لب به انتقاد بگشاید این احتمال وجود دارد که سر وکارش به زندان بیافتد. این آهنگساز ایرانی به خاطر «اقدام علیه امنیت ملی» محاکمه میشود. –در یکی از آهنگهایش از مضامین مذهبی استفاده کرد تا مردم را به مقابله با ستمگران تشویق کند«در ایران هر کس که لب به انتقاد بگشاید این احتمال وجود دارد که سر وکارش به زندان بیافتد ولی اینکه به خاطر یک آهنگ کارم به زندان بکشد هرگز!» آریا آرامنژاد هنوز باور نمیکند. این روزها، مانند بسیاری ازبازداشتشدگان پس از اعتراضات ناشی از انتخابات جنجالی سال 2009، اینآهنگساز ایرانی منتظر نتیجهی محاکمهای است که به اتهام «اقدام علیهامنیت ملی» و «تبانی برای براندازی نظام» دچار آن شده است. جرم او تصنیفآهنگی که در آن مضامین مذهبی شیعه برای تشویق مردم به مقابله با ستمگران به کار برده میشود.
«بنده پس از حوادث عاشورا كه منجر به كشته شدن تعدادی از هموطنان عزیزمانگردید احساس وظیفه كردم كه ضمن محكوم كردن این عمل غیر انسانی ـ رسالتهنری ام را به بجای آورم ». آرامنژاد اینچنین شکلگیری این آهنگ را درقبال دادگاه خود توضیح داد. تا آن موقع، محتوای ترانههای «تکنوپاپ» اوعاشقانه بود. یک سال پیش، در عاشورا که پیش مسلمانان شیعه معادل «عیدپاک» (کاتولیکها) است ، آخرین تظاهرات گستردهی مخالفین ایرانی صورتگرفت. دستگیریها چند برابر شد.
آرامنژاد مولف بیستوشش ساله نماهنگ انتخاباتی کاندیدای اصلاحطلب میرحسین موسوی اذعان میکند که این حوادث او را سیاسی کردند. ترانهی «علیبرخیز» را با شعر پر از مضامین و ارزشهای عاشورا ساخت. « گناه ملّت ماچی ست، به جز فریاد آزادی» متن یکی از بندهای آن است و ترجیع ترانه از(حضرت) علی داماد پیغمبر میخواهد از دفن خود در بیاید و «بساط ایندغلبازان که جامهی حق را بپوشاندند تن شیطان» و «دین محمد را به کامخود بیالودند» باطل کند.
از حد تحمل سانسورکاران زیاد بود. آریا آرامنژاد از طریق فیسبوک روایتمیکند: «در تاریخ 26 بهمن ماه سال 1388 با هجوم ماموران وزارت اطلاعاتبه خانه ام بازداشت شدم». طبق دفاعیه او در دادگاه «ایجاد رعب و وحشت وبرهم زدن اسباب و اثاثیه خانه را چاشنی كارشان كردند». در آن هنگام به اونگفتند چرا او را بازداشت کردهاند. فقط چند ساعت بعد وقتی به دادگاهمنتقل شد دادستان او را به خاطر خواندن آهنگ «علی برخیز» به اقدام علیهامنیت ملی متهم کرد.
سنگینی این اتهام دلیل چهل و چهار روزی است که آریا آرامنژاد در سلولانفرادی سپری کرد. در دادگاه، او شکایت کرد که مورد شکنجه قرار گرفتهاست. الان توضیح میدهد: «قالب شکنجهها روحی و روانی بود . از جملهتوهین به شخصیت. توهین به همسرم و خانوادهام. حبس در سلولی یک و نیم دردو متر بدون هیچگونه امکانات بهداشتی. همجواری با سلول کسی که مبتلا بهایدز بود و به واسطه این که اعتیاد به مواد مخدر داشت و به او دارونمیرساندند دست به خودزنی میزد به شکلی که خونش کف راهرو سلولها رامیپوشاند و من میبایست برای دریافت غذا یا رفتن به دستشوییپابرهنه از روی خونهای او رد میشدم ».
اینها فقط قسمتی از افتضاحی است که او در این شش هفته انفراد تحمل کرد.چند بار او را تهدید به اعدام کردند و یا به ترور در خارج از زندان «بدونبر جا گذاشتن ردی». نزدیک بود موفق شوند. اضافه میکند: «قرصهای مربوطبه بیماری قلبیام را نیز تعمدا از من دریغ میکردند». او را باز برایتحقیر جلوی یک مامور دوربین عکاسی به دست برهنه کردند و در جواب اعتراضاو تمسخرش میکردند به این صدا که «میترسی؟». باز، با اکراهی قابل فهمکه ناشی از یادآوری آن لحظات ادامه میدهد: «در یک مورد هم در زندان پساز آنکه درخواستی برای ملاقات با پزشک داشتم نگهبان بهشکل وحشیانهای مرا مورد ضرب و شتم قرار داد. و دست و پایم را حدود 6ساعت با زنجیر بهم قفل کرد».
با این که این شکنجهها را در حضور قاضی توصیف کرد ولی شکایت رسمی نکردهاست. با اطمینان میگوید: «هیچگونه نتیجهای در بر ندارد و هرگز همرسیدگی نخواهد شد». و یادآوری میکند: «جز یک مورد نتوانستم با خانواده ووکیل ملاقات داشته باشم، آن هم پس از رسانهای شدن خبر بازداشتم». ومعتقد است که فشار رسانهای روی آزادی او به قید وثیقه موثر بود. شاید بههمین خاطر علیرغم مطالبات و هشدارهای مقامات ایران، آرامنژاد تصمیم گرفتبا یک خبرنگار خارجی صحبت کند. صدور حکم از طرف دادگاه هر آن ممکن است وبا توجه به محکومیتهای پی در پی هفتههای آخر، ازاین که به زندان برخواهد گشت مطمئن است.بعد از برشماری اسامی دوازده نفر از دوستان بازداشت شدهی خود طی سالآخر، ابراز عقیده میکند: «از نظر من بهترین راهکار برای کم کردن فشار بریک زندانی سیاسی اطلاعرسانی بینالمللی در باره وضعیت اوست زیرا این کارباعث میشود که حکومت تا جای ممکن فشار را بر فرد کم کند». فعلاً دورهایکه تا حالا در زندان گذرانده این اعتقاد را به آریا آرامنژاد بخشیده که«دولت با سو استفاده از نام دین دست به سرکوب هر صدای معترضی میزند».
«بنده پس از حوادث عاشورا كه منجر به كشته شدن تعدادی از هموطنان عزیزمانگردید احساس وظیفه كردم كه ضمن محكوم كردن این عمل غیر انسانی ـ رسالتهنری ام را به بجای آورم ». آرامنژاد اینچنین شکلگیری این آهنگ را درقبال دادگاه خود توضیح داد. تا آن موقع، محتوای ترانههای «تکنوپاپ» اوعاشقانه بود. یک سال پیش، در عاشورا که پیش مسلمانان شیعه معادل «عیدپاک» (کاتولیکها) است ، آخرین تظاهرات گستردهی مخالفین ایرانی صورتگرفت. دستگیریها چند برابر شد.
آرامنژاد مولف بیستوشش ساله نماهنگ انتخاباتی کاندیدای اصلاحطلب میرحسین موسوی اذعان میکند که این حوادث او را سیاسی کردند. ترانهی «علیبرخیز» را با شعر پر از مضامین و ارزشهای عاشورا ساخت. « گناه ملّت ماچی ست، به جز فریاد آزادی» متن یکی از بندهای آن است و ترجیع ترانه از(حضرت) علی داماد پیغمبر میخواهد از دفن خود در بیاید و «بساط ایندغلبازان که جامهی حق را بپوشاندند تن شیطان» و «دین محمد را به کامخود بیالودند» باطل کند.
از حد تحمل سانسورکاران زیاد بود. آریا آرامنژاد از طریق فیسبوک روایتمیکند: «در تاریخ 26 بهمن ماه سال 1388 با هجوم ماموران وزارت اطلاعاتبه خانه ام بازداشت شدم». طبق دفاعیه او در دادگاه «ایجاد رعب و وحشت وبرهم زدن اسباب و اثاثیه خانه را چاشنی كارشان كردند». در آن هنگام به اونگفتند چرا او را بازداشت کردهاند. فقط چند ساعت بعد وقتی به دادگاهمنتقل شد دادستان او را به خاطر خواندن آهنگ «علی برخیز» به اقدام علیهامنیت ملی متهم کرد.
سنگینی این اتهام دلیل چهل و چهار روزی است که آریا آرامنژاد در سلولانفرادی سپری کرد. در دادگاه، او شکایت کرد که مورد شکنجه قرار گرفتهاست. الان توضیح میدهد: «قالب شکنجهها روحی و روانی بود . از جملهتوهین به شخصیت. توهین به همسرم و خانوادهام. حبس در سلولی یک و نیم دردو متر بدون هیچگونه امکانات بهداشتی. همجواری با سلول کسی که مبتلا بهایدز بود و به واسطه این که اعتیاد به مواد مخدر داشت و به او دارونمیرساندند دست به خودزنی میزد به شکلی که خونش کف راهرو سلولها رامیپوشاند و من میبایست برای دریافت غذا یا رفتن به دستشوییپابرهنه از روی خونهای او رد میشدم ».
اینها فقط قسمتی از افتضاحی است که او در این شش هفته انفراد تحمل کرد.چند بار او را تهدید به اعدام کردند و یا به ترور در خارج از زندان «بدونبر جا گذاشتن ردی». نزدیک بود موفق شوند. اضافه میکند: «قرصهای مربوطبه بیماری قلبیام را نیز تعمدا از من دریغ میکردند». او را باز برایتحقیر جلوی یک مامور دوربین عکاسی به دست برهنه کردند و در جواب اعتراضاو تمسخرش میکردند به این صدا که «میترسی؟». باز، با اکراهی قابل فهمکه ناشی از یادآوری آن لحظات ادامه میدهد: «در یک مورد هم در زندان پساز آنکه درخواستی برای ملاقات با پزشک داشتم نگهبان بهشکل وحشیانهای مرا مورد ضرب و شتم قرار داد. و دست و پایم را حدود 6ساعت با زنجیر بهم قفل کرد».
با این که این شکنجهها را در حضور قاضی توصیف کرد ولی شکایت رسمی نکردهاست. با اطمینان میگوید: «هیچگونه نتیجهای در بر ندارد و هرگز همرسیدگی نخواهد شد». و یادآوری میکند: «جز یک مورد نتوانستم با خانواده ووکیل ملاقات داشته باشم، آن هم پس از رسانهای شدن خبر بازداشتم». ومعتقد است که فشار رسانهای روی آزادی او به قید وثیقه موثر بود. شاید بههمین خاطر علیرغم مطالبات و هشدارهای مقامات ایران، آرامنژاد تصمیم گرفتبا یک خبرنگار خارجی صحبت کند. صدور حکم از طرف دادگاه هر آن ممکن است وبا توجه به محکومیتهای پی در پی هفتههای آخر، ازاین که به زندان برخواهد گشت مطمئن است.بعد از برشماری اسامی دوازده نفر از دوستان بازداشت شدهی خود طی سالآخر، ابراز عقیده میکند: «از نظر من بهترین راهکار برای کم کردن فشار بریک زندانی سیاسی اطلاعرسانی بینالمللی در باره وضعیت اوست زیرا این کارباعث میشود که حکومت تا جای ممکن فشار را بر فرد کم کند». فعلاً دورهایکه تا حالا در زندان گذرانده این اعتقاد را به آریا آرامنژاد بخشیده که«دولت با سو استفاده از نام دین دست به سرکوب هر صدای معترضی میزند».
بازتاب بين المللي اعدام زنداني سياسي علي صارمي
آژانس ايران خبـــــــــــــر: بعد ازاعدام جنايتكارانه زنداني سياسي, علي صارمي , خبرگزاري هاي جها ن خبر اعدام اورا درسطح وسيعي منعكس كردند , درگزارش زيربه بخشي ازاين بازتاب هاي بين المللي اشاره ميشود :
تلویزیون الجزیره انگلیسی ۱۳۸۹/۱۰/۷: دو نفر امروز در زندان اوين تهران اعدام شدند. یکی از آنها علی صارمی بود. زندان اوین در شمال تهران واقع شده است. علی صارمی نیز یکبار در همان دهه 1980 دستگیر شده بود. ولی از اعدام جست. زندان اوین در تهران اکنون محلی است که همه مخالفان حكومت را که پس از انتخابات سال 2009 دستگیر شدهاند، در آنجا نگه میدارند.
نیویورک تایمز ۱۳۸۹/۱۰/۷: علي صارمي امروز به دار آويخته شد. او يك فعال ضددولت بوده است.
سایت سی ان ان ۱۳۸۹/۱۰/۷: اعدام هاي امروز اوين در سپيده دم اجرا شد. يكي از اعدام شدگان علي صارمي بود.
مجله فوربز ۱۳۸۹/۱۰/۷: ايران علي صارمي را در اوين به دارآويخته است. صارمي علاوه بر اين بار, در گذشته نيز دستگير شده بوده, اما همچنان به فعاليت هاي خود ادامه مي داده است.
واشینگتن پست۱۳۸۹/۱۰/۷: امروز علي صارمي اعدام گرديد. حكومت ايران گفته است كه صارمي چندين بار در گذشته دستگير شده است. او آخرين بار به مرگ محكوم شد.
خبرگزاری رویتر ۱۳۸۹/۱۰/۷: علي صارمي امروز صبح در زندان اوين تهران اعدام شد. وي مخالف حكومت ايران بود.
خبرگزاري آسوشیتدپرس ۱۳۸۹/۱۰/۷: یک ایرانی به نام علی صارمی روز سهشنبه در اوین اعدام گردید. عفو بینالملل در ماه اوت در مقر خود در لندن گزارش کرد که علاوه بر صارمی, 6ایرانی دیگر با مجازات مرگ روبرو گرديده اند.
خبرگزاری فرانسه ۱۳۸۹/۱۰/۷: «گفته شده است كه علي صارمي به خاطر فعالیتش علیه حاکمان آخوندی در ایران اعدام شده است.
خبرگزاری شینهوا ۱۳۸۹/۱۰/۷: ایران یک فرد مخالف حكومت را صبح سهشنبه اعدام کرد. علی صارمی متهم به انتشار تبلیغات علیه جمهوری اسلامی بود.
سایت سی تی وی نیوز (کانادا) ۱۳۸۹/۱۰/۷: حكومت ایران علی صارمی را روز سهشنبه در اوین, دار زده است. ایران گفته است صارمی چندین بار از سال ۱۹۸۲ دستگیر شده است؛ او برای بار آخر، در سال ۲۰۰۷ بازداشت شد و به مرگ محکوم گرديد.
تلویزیون الجزیره انگلیسی ۱۳۸۹/۱۰/۷: دو نفر امروز در زندان اوين تهران اعدام شدند. یکی از آنها علی صارمی بود. زندان اوین در شمال تهران واقع شده است. علی صارمی نیز یکبار در همان دهه 1980 دستگیر شده بود. ولی از اعدام جست. زندان اوین در تهران اکنون محلی است که همه مخالفان حكومت را که پس از انتخابات سال 2009 دستگیر شدهاند، در آنجا نگه میدارند.
نیویورک تایمز ۱۳۸۹/۱۰/۷: علي صارمي امروز به دار آويخته شد. او يك فعال ضددولت بوده است.
سایت سی ان ان ۱۳۸۹/۱۰/۷: اعدام هاي امروز اوين در سپيده دم اجرا شد. يكي از اعدام شدگان علي صارمي بود.
مجله فوربز ۱۳۸۹/۱۰/۷: ايران علي صارمي را در اوين به دارآويخته است. صارمي علاوه بر اين بار, در گذشته نيز دستگير شده بوده, اما همچنان به فعاليت هاي خود ادامه مي داده است.
واشینگتن پست۱۳۸۹/۱۰/۷: امروز علي صارمي اعدام گرديد. حكومت ايران گفته است كه صارمي چندين بار در گذشته دستگير شده است. او آخرين بار به مرگ محكوم شد.
خبرگزاری رویتر ۱۳۸۹/۱۰/۷: علي صارمي امروز صبح در زندان اوين تهران اعدام شد. وي مخالف حكومت ايران بود.
خبرگزاري آسوشیتدپرس ۱۳۸۹/۱۰/۷: یک ایرانی به نام علی صارمی روز سهشنبه در اوین اعدام گردید. عفو بینالملل در ماه اوت در مقر خود در لندن گزارش کرد که علاوه بر صارمی, 6ایرانی دیگر با مجازات مرگ روبرو گرديده اند.
خبرگزاری فرانسه ۱۳۸۹/۱۰/۷: «گفته شده است كه علي صارمي به خاطر فعالیتش علیه حاکمان آخوندی در ایران اعدام شده است.
خبرگزاری شینهوا ۱۳۸۹/۱۰/۷: ایران یک فرد مخالف حكومت را صبح سهشنبه اعدام کرد. علی صارمی متهم به انتشار تبلیغات علیه جمهوری اسلامی بود.
سایت سی تی وی نیوز (کانادا) ۱۳۸۹/۱۰/۷: حكومت ایران علی صارمی را روز سهشنبه در اوین, دار زده است. ایران گفته است صارمی چندین بار از سال ۱۹۸۲ دستگیر شده است؛ او برای بار آخر، در سال ۲۰۰۷ بازداشت شد و به مرگ محکوم گرديد.
خامنه ای و احمدی نژاد باید به جرم جنایت علیه بشریت، محاکمه شوند
گروه پارلمانی دوستان ایران آزاد در پارلمان اروپا، اعدام علی صارمی را محکوم کرد و خواهان محاکمه خامنه ای و احمدی نژاد به جرم جنایت علیه بشریت شد. این گروه پارلمانی با انتشار اطلاعیه یی اعلام کرد:
قتل قضایی زندانی سیاسی ۶۳ ساله علی صارمی، توسط رژیم فاشیست اسلامی در ایران، جنایت دیگریست که ملایان بعد از اینکه روزی آزادی در آن کشور تحت ستم محقق شود، بخاطر آن جوابگو خواهند بود. علی صارمی صبحگاه سه شنبه ۲۸ دسامبر ۲۰۱۰، بعد از ۲۴ سال اسارت بدست رژیم آخوندی کنونی و همچنین رژیم شاه، به دار کشیده شد. از آغاز حکومت ملایان، صارمی چهار بار دستگیر شده بود. آخرین بار وی در اوت ۲۰۰۷، در حین مراسم یادبود کشتار زندانیان سیاسی. دستگیر شد. بعد از قیام آشورا در دسامبر ۲۰۰۹، وی به اعدام محکوم شد.
با اشاره به این خبر، نماینده پارلمان اروپا، استراون استیونسون، پرزیدنت گروه پارلمانی دوستان ایران آزاد در پارلمان اروپا گفت:
”علی صارمی عضو پرافتخار سازمان مجاهدین خلق ایران، گروه اصلی اپوزیسیون علیه ملایان، بود. به این خاطر وی سرمنشاء وحشت شدید از سوی ملایانی که آن کشور را حاکمیت میکنند بود. پس از دستگیری اش در سال ۲۰۰۷، وی متهم به جرم دیدار از پسرش در کمپ اشرف در شمال عراق گردید، محلی که ۳۴۰۰ عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بیش از ۲۰ سال ساکن بوده اند. این دیدار و اتهامات غلو شده ای که او را متهم به دست داشتن در «فعالیت های تبلیغاتی علیه حکومت مقدس جمهوری اسلامی» میکرد کافی بودند تا قرار وی با چوبه دار را تضمین کنند.
” ملایان آقای صارمی را تحت شدید ترین و خشن ترین شکنجه ها در روزهای اخیر قرار داده بودند تا روحیه وی را بشکنند. ولی وی پای برجا تا به آخر ایستاد. وی حتی گفت «آنان نمی توانند مرا و همرزمان آزادیخواه مرا با اعدام و دار زدن بترسانند. تنها دلیل برای چنین مجازاتهایی، ترس خود آنها از وضعیت متزلزلشان میباشد.» آقای صارمی یک سمبل درخشان برای سایر زندانیان سیاسی در همه میباشد و نشان داد که داشتن شجاعت و اعتقاد به نیروی نیکی علیه شیطان همیشه آنهایی که به شکنجه و اعدام اعتقاد دارند را متحیر خواهد کرد.
”ضد انسانی بودن ملایان حدی نمی شناسد. رژیم شیطانی آنان اکنون روزانه دست به شکنجه و اعدام مردان و زنان و کودکان، صرفا بدلیل نشان دادن هر گونه مخالفت با حکومت فاسدشان، میزند. ولی شکی وجود ندارد که پایه های رژیمشان در حال فرو ریختن است. آزادی بزودی به ایران باز خواهد گشت و آنگاه که آنان در نهایت سرنگون شوند، خامنه ای و احمدی نژاد و همدستانشان باید در دادگاه بین المللی عدالت بخاطر جنایت علیه بشریت محاکمه شوند. مرگ علی صارمی بدون عواقب نخواهد بود.
گروه پارلمانی دوستان ایران آزاد
پارلمان اروپا
۲۸
دسامبر ۲۰۱۰
قتل قضایی زندانی سیاسی ۶۳ ساله علی صارمی، توسط رژیم فاشیست اسلامی در ایران، جنایت دیگریست که ملایان بعد از اینکه روزی آزادی در آن کشور تحت ستم محقق شود، بخاطر آن جوابگو خواهند بود. علی صارمی صبحگاه سه شنبه ۲۸ دسامبر ۲۰۱۰، بعد از ۲۴ سال اسارت بدست رژیم آخوندی کنونی و همچنین رژیم شاه، به دار کشیده شد. از آغاز حکومت ملایان، صارمی چهار بار دستگیر شده بود. آخرین بار وی در اوت ۲۰۰۷، در حین مراسم یادبود کشتار زندانیان سیاسی. دستگیر شد. بعد از قیام آشورا در دسامبر ۲۰۰۹، وی به اعدام محکوم شد.
با اشاره به این خبر، نماینده پارلمان اروپا، استراون استیونسون، پرزیدنت گروه پارلمانی دوستان ایران آزاد در پارلمان اروپا گفت:
”علی صارمی عضو پرافتخار سازمان مجاهدین خلق ایران، گروه اصلی اپوزیسیون علیه ملایان، بود. به این خاطر وی سرمنشاء وحشت شدید از سوی ملایانی که آن کشور را حاکمیت میکنند بود. پس از دستگیری اش در سال ۲۰۰۷، وی متهم به جرم دیدار از پسرش در کمپ اشرف در شمال عراق گردید، محلی که ۳۴۰۰ عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بیش از ۲۰ سال ساکن بوده اند. این دیدار و اتهامات غلو شده ای که او را متهم به دست داشتن در «فعالیت های تبلیغاتی علیه حکومت مقدس جمهوری اسلامی» میکرد کافی بودند تا قرار وی با چوبه دار را تضمین کنند.
” ملایان آقای صارمی را تحت شدید ترین و خشن ترین شکنجه ها در روزهای اخیر قرار داده بودند تا روحیه وی را بشکنند. ولی وی پای برجا تا به آخر ایستاد. وی حتی گفت «آنان نمی توانند مرا و همرزمان آزادیخواه مرا با اعدام و دار زدن بترسانند. تنها دلیل برای چنین مجازاتهایی، ترس خود آنها از وضعیت متزلزلشان میباشد.» آقای صارمی یک سمبل درخشان برای سایر زندانیان سیاسی در همه میباشد و نشان داد که داشتن شجاعت و اعتقاد به نیروی نیکی علیه شیطان همیشه آنهایی که به شکنجه و اعدام اعتقاد دارند را متحیر خواهد کرد.
”ضد انسانی بودن ملایان حدی نمی شناسد. رژیم شیطانی آنان اکنون روزانه دست به شکنجه و اعدام مردان و زنان و کودکان، صرفا بدلیل نشان دادن هر گونه مخالفت با حکومت فاسدشان، میزند. ولی شکی وجود ندارد که پایه های رژیمشان در حال فرو ریختن است. آزادی بزودی به ایران باز خواهد گشت و آنگاه که آنان در نهایت سرنگون شوند، خامنه ای و احمدی نژاد و همدستانشان باید در دادگاه بین المللی عدالت بخاطر جنایت علیه بشریت محاکمه شوند. مرگ علی صارمی بدون عواقب نخواهد بود.
گروه پارلمانی دوستان ایران آزاد
پارلمان اروپا
۲۸
دسامبر ۲۰۱۰
Monday, December 27, 2010
فراخوان فوري
ازهمه انسانهاي آزاده تقاضا می شود كه الان همراه خانواده علي صارمي به جلوي زندان اوين رفته و مانع اعدام وي شويم مثل حبيب الله لطيفي که همبستگي مردم مانع اعدام او شد
محکومیت وبلاگ نویس زندانی سیامک مهر (محمدرضا پور شجری ) به 3 سال زندان
گزارشی از صدور حکم سنگین و غیر انسانی 3 سال زندان علیه وبلاگ نویس زندانی سیامک مهر (محمد رضا پور شجری) جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران "قرار گرفته است. متن آن به قرار زیر می باشد:
یک هزار و یک توضیح ،
شنیدم که وبلاگ من با عنوان گزارش به خاک ایران به آدرس خاک ایران .بلاگ اسپوت . کام به همان صورت پیش از بازداشت من در فضای اینترنت قابل بازدید است. لازم به توضیح است که در تاریخ 21 شهریور 89 برابر با 12 سپتامبر 2010 البته بصورت کلک و فشار تمامی پاسواردهای وبلاگ و ایمیل آدرسهای من ضبط شده است و در اختیار ماموران می باشد.
بنابر این نوشته ها و مقالات وبلاگ من می تواند تحریف شده و دست خوش هرگونه تغییر و تبدیل و ویرایش قرار گرفته باشد. دوستان و اشخاص آشنا به اینترنت تقاضا دارم چنانچه ممکنه از مدیریت بلاگر بخواهند که با اکانت وبلاگم را در اختیار شخص قابل اعتمادی قرار دهند و یا آن را تا اطلاع ثانوی مسدود نماید.
دوم اینکه امروز دوشنبه 30 آذر 89 من را بدون اطلاع قبلی تحت مراقبت شدید ماموران به شعبۀ 2 دادگاه انقلاب کرج برده و رای دادگاه اسلامی را ابلاغ نمودند که من از تایید ابلاغ و همچنین اعتراض به آن خوداری کردم و رای بی دادگاه اسلامی را به اتهام تبلیغ علیه نظام که هرگز هیچ جلسه ای تشکیل نشده و هیچ دفاعی از من صورت نگرفته حکم صادر شده بود و به مدت 1 سال حبس تعزیری قرار صادر گردیده و در تنها جلسه که در 22 آذر تشکیل شده به گونه ای مسخره ای دادگاه نامیده می شد تنها به اتهام توهین به مقام مظم رهبری رسیدگی کرد که در این مورد نیز به دوسال حبس تعزیری محکوم شدم .
جلسۀ بی دادگاه 22 آذر فقط و فقط از یک دادرس تشکیل شد و من چون ممنوع ملاقات و ممنوع تلفن و حق تماس با وکیل از روز نخست بازداشت نداشتم و آن جلسه نیز بدون وکیل من و هیئت منصفه و نماینده رسانه ها و بدون اطلاع قبلی تشکیل شده بود را غیر قانونی و فاقد صلاحیت دانسته ام بدون شک این رای را اداره اطلاعات کرج صادر کرده است نه دادگاه شایسته.
سیامک مهر (محمدرضا پور شجری)
آذر 1389
یک هزار و یک توضیح ،
شنیدم که وبلاگ من با عنوان گزارش به خاک ایران به آدرس خاک ایران .بلاگ اسپوت . کام به همان صورت پیش از بازداشت من در فضای اینترنت قابل بازدید است. لازم به توضیح است که در تاریخ 21 شهریور 89 برابر با 12 سپتامبر 2010 البته بصورت کلک و فشار تمامی پاسواردهای وبلاگ و ایمیل آدرسهای من ضبط شده است و در اختیار ماموران می باشد.
بنابر این نوشته ها و مقالات وبلاگ من می تواند تحریف شده و دست خوش هرگونه تغییر و تبدیل و ویرایش قرار گرفته باشد. دوستان و اشخاص آشنا به اینترنت تقاضا دارم چنانچه ممکنه از مدیریت بلاگر بخواهند که با اکانت وبلاگم را در اختیار شخص قابل اعتمادی قرار دهند و یا آن را تا اطلاع ثانوی مسدود نماید.
دوم اینکه امروز دوشنبه 30 آذر 89 من را بدون اطلاع قبلی تحت مراقبت شدید ماموران به شعبۀ 2 دادگاه انقلاب کرج برده و رای دادگاه اسلامی را ابلاغ نمودند که من از تایید ابلاغ و همچنین اعتراض به آن خوداری کردم و رای بی دادگاه اسلامی را به اتهام تبلیغ علیه نظام که هرگز هیچ جلسه ای تشکیل نشده و هیچ دفاعی از من صورت نگرفته حکم صادر شده بود و به مدت 1 سال حبس تعزیری قرار صادر گردیده و در تنها جلسه که در 22 آذر تشکیل شده به گونه ای مسخره ای دادگاه نامیده می شد تنها به اتهام توهین به مقام مظم رهبری رسیدگی کرد که در این مورد نیز به دوسال حبس تعزیری محکوم شدم .
جلسۀ بی دادگاه 22 آذر فقط و فقط از یک دادرس تشکیل شد و من چون ممنوع ملاقات و ممنوع تلفن و حق تماس با وکیل از روز نخست بازداشت نداشتم و آن جلسه نیز بدون وکیل من و هیئت منصفه و نماینده رسانه ها و بدون اطلاع قبلی تشکیل شده بود را غیر قانونی و فاقد صلاحیت دانسته ام بدون شک این رای را اداره اطلاعات کرج صادر کرده است نه دادگاه شایسته.
سیامک مهر (محمدرضا پور شجری)
آذر 1389
شكنجه و ضرب وشتم یك نوكیش مسیحی در بازداشتگاه اطلاعات شهریار
" به خاطر وجود آثار شكنجه و تنبیه بدنی ماموران اطلاعات با این شرط به این شهروند مسیحی اجازه مرخص شدن از بازداشتگاه را دادند كه اجازه ندارد در این مورد با كسی صحبت كند و برای درمان تن مجروح خود به هیچ پزشك یا بیمارستانی هم مراجعه نكند ! "
به نقل از گزارشگران آژانس خبری مسیحیان ایران (محبت نیوز)، بر اساس مشاهدات عینی و اخبار تائید شده؛ ماموران امنیتی پس از احضار یكی از نوكیشان مسیحی فعال در كلیسای خانگی به اداره اطلاعات شهرستان شهریار، ضمن بازداشت و بازجویی از ایشان، وی را به شدت مورد شكنجه و ضرب و شتم قرار دادند .
بر اساس این گزارش، آقای "علیرضا نجفی زاده " ۲۳ ساله متاهل و دارای یك فرزند نوزاد است . وی ساكن شهرستان شهریار و عضو كلیساهای خانگی كرج می باشد كه در مهرماه سالجاری پس از این كه بخاطر ایمان و فعالیت های مسیحی خود توسط ماموران امنیتی مورد شناسائی قرار گرفت، بمدت ۳ روز تحت بدترین نوع شكنجه های روحی و جسمی به سر برد .
همچنین منابع مسیحی در كرج و شهریار تائید میكنند كه "علیرضا" یك شهروند ساده و ایماندار مسیحی متعهد است كه برای گذران زندگی شرافتمندانه كار میكند و اوقات فراغت خود را صرف توزیع كتاب مقدس مینماید .وی همچنین بر اساس تعلیم كتاب مقدس اوقاتی را نیز صرف كمك به كسانی نموده كه دارای مشكلات هستند .
این نوكیش مسیحی كه اكنون برای حفظ جانش خود را به مكان نسبتن امنی در خارج ایران رسانده در باره آنچه اتفاق افتاده به گزارشگر "محبت نیوز" گفت:
"مدتی بود كه احساس میكردم ماموران حكومتی از روی شماره تلفنم من را شناسائی كرده اند چون آن شماره تلفن برای دریافت سفارش كتاب مقدس و كمكهای اجتماعی به نیازمندان در میان بسیاری پخش شده بود و نزد عده زیادی یافت می شد .
در روز ۴ مهرماه سالجاری( ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۰ ) وقتی غروب به خانه باز میگشتم احساس كردم اطراف خانه توسط افراد مشكوكی تحت نظر است . به همین دلیل به خانه نرفتم و از آن منطقه دور شدم . همسرم كه آخرین ماههای بارداری را طی میكرد در خانه بود . چند ساعت بعد وقتی به او تلفن زدم او گفت كه افرادی لباس شخصی بدون اجازه وارد خانه شدند . آنها خود را مامور اطلاعات معرفی كردند و به دنبال تو می گشتند" .
ماموران امنیتی در آن زمان كه با عدم حضور "علیرضا" در منزل مواجه میشوند همسرش را در یك اطاق حبس میكنند و خانه ایشان را مورد بازرسی قرار میدهند . آنها چند جلد كتب مسیحی از جمله كتاب مقدس ، دیش ماهواره و تندیس های مسیح موجود در محل را جمع آوری كرده و پس از چند ساعت انتظار با دادن شماره تلفنی به همسر ایشان محل را ترك مینمایند و كلیه وسایل را نیز با خود میبرند . آنها قبل از ترك محل به همسر وی میگویند كه از شوهرش بخواهد هرچه سریعتر با آن شماره تماس بگیرد و وقتی او علت را جویا میشود ، ماموران پاسخ می دهند كه مداركی دال بر ارتباط علیرضا با شبكه های ماهواره ای مسیحی و فعالیت های كلیسائی غیر قانونی در اختیار دارند .
بازداشت و ...
سرانجام پس از ۲ روز مخفی شدن، با توصیه برخی افراد "علیرضا" تصمیم میگیرد با شماره ای كه توسط ماموران داده شده است تماس بگیرد و خود را معرفی كند .در تماس تلفنی ماموران اطلاعات از او میخواهند كه بلافاصله خود را به واحد اطلاعات و امنیت شهریار معرفی نماید . علیرضا ساعت ۱۱ صبح روز سه شنبه ۶ مهرماه ۱۳۸۹ (۲۸ سپتامبر۲۰۱۰ ) به محل ذكر شده مراجعه میكند .
این شهروند مسیحی درباره وقایع پس از بازداشت خود به گزارشگر "محبت نیوز" گفت :
" در همان روز پس از اینكه خود را به شخصی كه در پشت یك میز كامپیوتر حضور داشت معرفی كردم وی از من خواست تا منتظر بمانم . دقایقی بعد شخص دیگری آمد و یك گونی بر روی سرم كشید و مرا به اطاقی دیگر هدایت كرد. دیگر چشمانم جائی را نمی دید . من را به مكانی بردند كه یك نفر در آنجا از من بازجوئی میكرد . به نظر می رسید كه وی اطلاعات زیادی درباره مسیحیت و مسیحیان ایران دارد . او از من خواست كه بگویم با كدام كلیساهای خانگی فعالیت میكنم . اسامی رهبران و اعضای آنها را بگویم و اینكه با كدام شبكه های ماهواره ای مسیحی و سازمان های بشارتی خارج كشور كار میكنم ! . وقتی جواب های من بازجویم را قانع نكرد او به من گفت كه ما تو را نگه میداریم تا حرف بزنی و همه اطلاعات مورد نیاز ما را بدهی . آنگاه دوباره من را با همان چشمان بسته به محل دیگری بردند كه احساس كردم سلول انفرادی بسیار كوچكی است چون نمی توانستم در آنجا دراز بكشم و فقط جا برای نشستن بود . مدتی در آنجا بودم ؛ در طی این مدت چند بار افرادی كه من آنها را نمیدیدم بر روی من آب ریختند و سر تا پایم را خیس كردند . زمان را گم كرده بودم و نمیدانستم چه مدت گذشته است .
ساعاتی بعد دوباره مرا برای بازجوئی نزد همان شخص بردند . این بار وقتی پاسخ هایم او را قانع نمیكرد با پای خودش لگدهای محكمی به بدن من میزد . گاهی اوقات نیز اسمی را صدا میزد و از شخص دیگری میخواست كه من را به باد كتك بگیرد تا جواب های مورد نظر او را بدهم . آن شخص نیز در حالیكه فحش های ركیك میداد من را به شدت زیر مشت و لگد میگرفت .دستهای من از پشت به صندلی بسته شده بود و توان هیچ دفاعی از خود را نداشتم .
شكنجه بخاطر ایمان مسیحی
"علیرضا" بدفعات مورد بازجویی قرار میگیرد سپس برای اینكه ماموران به پاسخ های مورد نظرشان برسند آنها وی را به اطاق ویژه ای میبرند و با دستبند وی را آویزان میكنند و ضمن فحاشی به مسیحیان و مسیحیت و همچنین ادای كلمات ركیك درباره او و خانواده اش با شلنگ و كابل به جان او میافتند . وقتی "علیرضا "زیر فشار شكنجه میگوید كه حرف خواهد زد او را پائین می آورند و دوباره بازجو همان سوالات درباره كلیساهای خانگی و شبكه های ماهواره ای مسیحی و ارتباط او با آنها را تكرار میكند .
"علیرضا" كه هنوز پس از گذشت بیش از ۲ ماه از آن ماجرا آثار شكنجه و ضرب و شتم بر روی بدنش به وضوح مشاهده میشود درباره ادامه ماجرا به گزارشگر "محبت نیوز" گفت :
وقتی باز هم جواب های من آنها را قانع نكرد این بار از پا من را آویزان كردند و با شدت بیش از پیش با اجسامی كه فكر میكنم شلنگ آب یا كابل برق بود هر بار ۱۰ تا ۱۵ ضربه بسیار محكم به نقاط مختلف بدنم میزند و اینقدر این كار را ادامه دادند تا من از حال میرفتم و بعد روی من آب میریختند و با مشت و لگد دوباره میزدند و سوالهایشان را تكرار میكردند . هربار حملات و ضربه های آنها شدیدتر میشد و حرفهایشان ركیك تر تا اینكه من به كلی بیهوش شدم و دیگر چیزی نفهمیدم .
آزادی و فرار
سرانجام در روز جمعه ۹ شهریور۱۳۸۹ ( ۳۱ آگوست ۲۰۱۰) پس از ۳ روز بازجوئی و شكنجه سخت خانواده علیرضا توانستند ضامن معتبری پیدا كنند و با سپردن تعهد وی را از دفتر اطلاعات شهریار بیرون بیاورند . بخاطر وجود آثار شكنجه و تنبیه بدنی شدید ماموران اطلاعات با این شرط اجازه مرخص شدن او از بازداشتگاه را دادند كه برای درمان تن مجروح خود به هیچ پزشك یا بیمارستانی مراجعه نكند و منتظر باشد تا نوبت رسیدگی به پرونده او در دادگاه انقلاب برسد .
"علیرضا" به گزارشگر آژانس خبری مسیحیان ایران گفت: ماموران اطلاعات ضمن تهدید به من گفتند كه اگر درباره این بازجوئی و شكنجه اطلاع رسانی كند و یا اگر بخواهد به فعالیتهای مسیحی خود ادامه دهد باید منتظر یك حادثه مثل یك تصادف رانندگی باشد یا خانواده اش جسد او را در یكی از باغها یا نقاط دورافتاده و خلوت شهر خواهند یافت بدون اینكه علت مرگ مشخص شود !
"علیرضا " كه بسیار ترسیده بود و هر لحظه احساس میكرد كه ممكن است دوباره وی را احضار كنند با تنی كاملا مجروح و روحی شكنجه دیده ظرف چند هفته بعد با صرف هزینه زیاد از ایران خارج میشود و همسرو فرزندش نیز پس از مدتی به او می پیوندند . آنها اكنون از خانه و زندگی و كشور خود به خاطر ایمان و اعتقادات مسیحی خود مجبور به ترك كشور شدند .
" علیرضا" میگوید به خاطر این رفتار وحشیانه و غیر انسانی و غیر قانونی ماموران اطلاعات ، تصمیم دارد از آنها به سازمانهای مدافع حقوق بشر و مخالف شكنجه شكایت ببرد و انتظار دارد در این مسیر همه مردم آزاده و زجر دیده جهان به خصوص مسیحیان از وی و خانواده اش حمایت نمایند و در این لحظات سخت برای بهبودی جسم و روح شكنجه دیده او دعا كنند .
انتقال زندانی سیاسی محکوم به اعدام علی صارمی به نقطۀ نامعلومی
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" زندانی سیاسی علی صارمی 62 ساله و محکوم به اعدام بعد از ظهر امروز از بند 2 زندان گوهردشت خارج به نقطۀ نامعلومی منتقل شد .
روز دوشنبه 6 دی ماه حوالی ساعت 13:30 زندانی سیاسی علی صارمی که محکوم به اعدام می باشد به طور ناگهانی و غیر معمول از بند 2 خارج و به نقطۀ نامعلومی منتقل شد. پیگیریهای مستمر همبندیانش از مسئولین زندان جهت اطلاع محل انتقال او تا به حال بی نتیجه بوده است و حرفهای ضد ونقیضی در این باره اظهار می دارند.
بعضی از آنها به زندانیان سیاسی گفته اند که به زندان اوین منتقل شده است. زندانیان سیاسی از نحوۀ انتقال و برخوردهای ضد و نقیض مسئولین زندان مشکوک هستند و در نگرانی فزاینده ای بسر می برند که امکان دارد او را برای اجرای حکم اعدام منتقل کرده اند. از طرفی دیگر حکم های اعدام روزهای سه شنبه معمولا به اجرا می گذارند.
رژیم ولی فقیه معمولا از ترس واکنشها بین المللی و در عمل انجام شده قرار دادن مردم ایران و جهانیان از شیوۀ ناگهانی اعدام زندانیان سیاسی استفاده می کنند همانند اعدام 5 زندانی سیاسی در 19 شهریور سال جاری می باشد.
علاوه بر آقای علی صارمی تعدادی از زندانیان سیاسی در بند 350 زندان اوین در انتظار حکم اعدام بسر می برند که اسامی بعضی از آنها عبارتند از جعفر کاظمی ،جواد لاری، عبدالرضا قنبری، حاج آقایی و احمد دانش پذیر می باشند.
زندانی سیاسی علی صارمی سال 1386 پس از شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی 67 دستگیر شد و توسط قاضی صلواتی به اعدام محکوم شد. او یکی از قدیمی ترین زندانیان سیاسی در ایران است که بیش از 23 سال را در زندان بسر برده است .
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،نسبت به انتقال ناگهانی و غیر معمول این زندانی سیاسی محکوم به اعدام شدیدا اظهار نگرانی می کند و خطر جدی اجرای حکم ضد بشری اعدام علیه او می رود. لذا از دبیر کل سازمان ملل متحد،کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات فوری برای نجات جان زندانیان سیاسی محکوم به اعدام در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
06 دی 1389 برابر با 27 دسامبر 2010
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
http://hrdai.blogspot.com/2010/12/blog-post_27.html
محکومیت رضا زینالی، دانشجوی دانشگاه تهران به ۵ سال حبس تعلیقی
رضا زینالی، دانشجوی دانشگاه تهران، توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ۵ سال حبس تعلیقی محکوم شد.
به گزارش دانشجو نیوز، رضا زینالی دانشجوی رشته مدیریت دانشگاه تهران و دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، که در بهمن ماه سال ۸۸ توسط نیروهای لباس شخصی در منزل خویش بازداشت شده بود، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ۵ سال حبس تعلیقی محکوم شد.
گفتنی است که اتهامات این دانشجو تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور عنوان شده است.
به گزارش دانشجو نیوز، رضا زینالی دانشجوی رشته مدیریت دانشگاه تهران و دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، که در بهمن ماه سال ۸۸ توسط نیروهای لباس شخصی در منزل خویش بازداشت شده بود، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ۵ سال حبس تعلیقی محکوم شد.
گفتنی است که اتهامات این دانشجو تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور عنوان شده است.
Sunday, December 26, 2010
پرونده سازی جدید و محاکمۀ زندانی سیاسی رضا شریفی بوکانی
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، روز یکشنبه 5 دی ماه حوالی ساعت 09:30 زندانی سیاسی رضا شریفی بوکانی به شعبۀ 1 دادگاه انقلاب شهریار کرج منتقل شد و پرونده جدیدی علیه او گشود شد. او توسط فردی بنام میر غفاری رئیس این شعبه مورد محاکمه قرار گرفت. دادگاه این زندانی سیاسی از ساعت 11:00 تا ساعت 14:00 ادامه داشت.
اتهاماتی که به زندانی سیاسی رضا شریفی نسبت داده شده بود عبارت بودند از؛ مشاوره کردن و عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران و اقدام علیه امنیت نظام.همچنین بصورت شفاهی اتهام دروغین دیگری تحت عنوان دستور بمب گذاری در مسجد امیر المونین در شهریور ماه 86 به این زندانی نسبت داده شد. میرغفاری او را تهدید کرد و گفت: می زنیمت زمین (منظور اعدام اوست). میرغفاری در ادامه تهدیداتش خطاب به آقای شریفی گفت:این همه بیانیه می دهی همراه با زندانیان مجاهد برایت گران تمام خواهد شد.
محاکمه زندانی سیاسی رضا شریفی بوکانی بصورت ناگهانی و بدون اطلاع قبلی صورت گرفت و از داشتن وکیل مدافع محروم بود.
در ماه های اخیر بدستور بازجویان وزارت اطلاعات علیه زندانیان سیاسی که مدتها در بازداشت بسر می برند اقدام به پرونده سازی جدید می نمایند و پرونده آنها را به شعبه هایی که افرادی از وزارت اطلاعات تحت عنوان قاضی می باشند سپرده می شود. تا به حال علیه فعال کارگری منصور اسالو،منصور رادپور،ارژنگ داودی و تعداد دیگری از زندانیان سیاسی این شیوه غیر انسانی بکار برده شده است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،پرونده سازی جدید علیه زندانیان سیاسی که مدتهای طولانی در اسارت آنها در زندان بسر می برند را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
05 دی 1389 برابر با 26 دسامبر 2010
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
اتهاماتی که به زندانی سیاسی رضا شریفی نسبت داده شده بود عبارت بودند از؛ مشاوره کردن و عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران و اقدام علیه امنیت نظام.همچنین بصورت شفاهی اتهام دروغین دیگری تحت عنوان دستور بمب گذاری در مسجد امیر المونین در شهریور ماه 86 به این زندانی نسبت داده شد. میرغفاری او را تهدید کرد و گفت: می زنیمت زمین (منظور اعدام اوست). میرغفاری در ادامه تهدیداتش خطاب به آقای شریفی گفت:این همه بیانیه می دهی همراه با زندانیان مجاهد برایت گران تمام خواهد شد.
محاکمه زندانی سیاسی رضا شریفی بوکانی بصورت ناگهانی و بدون اطلاع قبلی صورت گرفت و از داشتن وکیل مدافع محروم بود.
در ماه های اخیر بدستور بازجویان وزارت اطلاعات علیه زندانیان سیاسی که مدتها در بازداشت بسر می برند اقدام به پرونده سازی جدید می نمایند و پرونده آنها را به شعبه هایی که افرادی از وزارت اطلاعات تحت عنوان قاضی می باشند سپرده می شود. تا به حال علیه فعال کارگری منصور اسالو،منصور رادپور،ارژنگ داودی و تعداد دیگری از زندانیان سیاسی این شیوه غیر انسانی بکار برده شده است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،پرونده سازی جدید علیه زندانیان سیاسی که مدتهای طولانی در اسارت آنها در زندان بسر می برند را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
05 دی 1389 برابر با 26 دسامبر 2010
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
کرایه تاکسیها ۱۰ تا ۲۰ درصد افزایش مییابد
حمیدرضا ارشادمنش در گفتوگوی خبری ساعت ۲۱ شبکه یک سیما در خصوص افزایش نرخ کرایه تاکسی اظهار داشت: اصلاحیه حداکثر افزایش کرایهها بر اساس قیمتهای جدید سوخت در دو حوزه شهری و برون شهری به استانداریها و فرمانداریها که رؤسای کمیته حمل و نقل استانی و شهرستانی هستند، ابلاغ شده است.
وی در ادامه افزود: در حوزه بین شهری و روستایی به طور میانگین ۲۰ درصد و در حوزه شهری نیز حداکثر ۲۰ درصد نرخ کرایه تاکسی تا پایان ماه جاری اعمال خواهد شد.
معاون عمرانی وزیر کشور با اشاره به اینکه در شرکت اتوبوسرانی و مترو که تحت مدیریت شهرداریها هستند، هیچ گونه افزایش قیمتی ایجاد نمیشود، گفت: نرخ کرایه تاکسی بر اساس موقعیت جغرافیایی از ۱۰ تا ۲۰ درصد افزایش خواهد یافت.
ارشادمنش اضافه کرد: در هفته گذشته حدود ۴۶ میلیارد تومان از سوی دولت به استانداریها و شهرداریها پرداخت شده است که این مبلغ تقریباً دو برابر یارانهای است که در سالهای گذشته پرداخت میشد.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: تاکنون حدود ۷ هزار نفر از رانندگان اتوبوسهای بین شهری نیز کرایهها را افزایش ندادهاند که این موضوع جای تقدیر و تشکر دارد.
معاون عمرانی وزیر کشور در خصوص تخلفات مسافربرهای شخصی بیان داشت: برای پیشگیری از این موضوع ۹۳۱ گشت سیار در ۳۱ استان کشور با حضور نمایندگان شهرداریها، فرمانداریها و تعزیرات فعال هستند که در هفته گذشته حدود ۳ هزار و ۱۱۲ مورد برخورد با متخلفان گزارش شده است.
وی در ادامه افزود: در حوزه بین شهری و روستایی به طور میانگین ۲۰ درصد و در حوزه شهری نیز حداکثر ۲۰ درصد نرخ کرایه تاکسی تا پایان ماه جاری اعمال خواهد شد.
معاون عمرانی وزیر کشور با اشاره به اینکه در شرکت اتوبوسرانی و مترو که تحت مدیریت شهرداریها هستند، هیچ گونه افزایش قیمتی ایجاد نمیشود، گفت: نرخ کرایه تاکسی بر اساس موقعیت جغرافیایی از ۱۰ تا ۲۰ درصد افزایش خواهد یافت.
ارشادمنش اضافه کرد: در هفته گذشته حدود ۴۶ میلیارد تومان از سوی دولت به استانداریها و شهرداریها پرداخت شده است که این مبلغ تقریباً دو برابر یارانهای است که در سالهای گذشته پرداخت میشد.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: تاکنون حدود ۷ هزار نفر از رانندگان اتوبوسهای بین شهری نیز کرایهها را افزایش ندادهاند که این موضوع جای تقدیر و تشکر دارد.
معاون عمرانی وزیر کشور در خصوص تخلفات مسافربرهای شخصی بیان داشت: برای پیشگیری از این موضوع ۹۳۱ گشت سیار در ۳۱ استان کشور با حضور نمایندگان شهرداریها، فرمانداریها و تعزیرات فعال هستند که در هفته گذشته حدود ۳ هزار و ۱۱۲ مورد برخورد با متخلفان گزارش شده است.
دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت: هفتم دی ماه یاد شهدای جنبش سبز را گرامی می داریم
جمعی از دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت با انتشار بیانیه ای، با فرا رسیدن سالگرد حمله نیروهای امنیتی در هشتم دی ماه سال ۸۸ به این دانشگاه، اعلام کردند: "در روز هفتم دی ماه ۱۳۸۹ ، به یاد سه شنبه های سبز دانشگاه علم و صنعت و همزمان با فرا رسیدن سالروز یورش چکمه پوشان به ساحت دانشگاه، راس ساعت ۱۲:۳۰ ظهر در سلف های دانشگاه جمع می شویم و در جای خود می ایستیم و دقایقی را به احترام شهدای عاشورای سبز، سکوت میکنیم."
به گزارش دانشجو نیوز، در این بیانیه همچنین به کشتار عزاداران در روز عاشورای سال ۱۳۸۸ نیز اشاره شده و دانشجویان ضمن محکوم کردن آن، خواستار محاکمه آمران و عاملان آن جنایت ها شده اند.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
محرم آمد؛ اما فرق محرم امسال آن بود که با خود خاطره ای به همراه داشت. زخمی سر باز که همچنان از آن خون می چکد. محرم امسال با خود خاطره عاشورای ۸۸ را به همراه داشت؛ روزی که یک ملت به تبعیت از آنچه که سال ها درباره ی نهضت عاشورا شنیده بودند، پا به میدان گذاشتند و حق مسلم خود را فریاد زدند؛ آزادی. اما آنان که داعیه ی حکومت علوی و پرچمداری نهضت حسینی دارند، پاسخی یزیدی به جمعیت عزادار دادند. چه شد بعد از ۳۰ سال انقلابی که با نام اسلام شکل گرفت، با انبوه مردمی که با شعار «ما جنبش سبزیم و علمدار حسینیم...» به خیابان آمده بودند، با باتوم و گاز اشک آور و سنگ و گلوله برخورد می شود؟ کدام آموزه ی دینی، اقتدارگرایان را به پرت کردن مردم از بالای پل مجاز کرد؟ اقتدارگرایان، زیر گرفتن مردم با ماشین های جنگی نیروی انتظامی را از نهضت حسین فرا گرفته اند؟!!!
محرم امسال فقط خاطره ی عاشورای ۸۸ را برای ما زنده نکرد؛ هشت دی ۱۳۸۸ و یورش وحشیانه ی نیروهای بسیج و لباس شخصی به دانشگاه ما به همراه محرم زنده می شود؛ وقتی دانشجویان سبز علم و صنعت در اعتراض به کشتار وحشیانه هموطنان خود در روز عاشورا و با درخواست آزادی کامران آسا (برادر شهید کیانوش آسا، دانشجوی نخبه دانشگاه علم و صنعت) از زندان، در محوطه دانشگاه گرد هم آمده بودند. دانشگاه علم و صنعت همان گونه مورد هجوم قرار گرفت که حسینیه جماران در تهران، دانشگاه رازی کرمانشاه، مسجد قبا و بیت آیتالله دستغیب در شیراز، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، بیت آیت الله منتظری در قم، بیت و دفاتر آیتالله صانعی و ... مورد هجوم قرار گرفتند. جای شگفتی نیست که الگوی حمله به نهادهای منتقد، یکسان است؛ گویی شعبان بیمخها دوباره زنده شدهاند و فقط صورت و پوشش خود را تغییر دادهاند. بسیجیانی که با چوب و چماق و چاقو و با شعار »حیدر حیدر ...« و»ماشاا... حزبا... ایولا... حزبا...« اینک یک سال از حوادث خونین عاشورا و حمله به دانشگاه علم و صنعت می گذرد. شکی نیست که بسیج و حراست، انتقام یک سال اعتراض و انتقاد دانشجویان در نشریات و راهپیمایی های پی در پی روزهای سهشنبه در اعتراض به کشتارها و اعدامها، بزرگداشت آیتالله منتظری، بزرگداشت مقام کیانوش آسا و ... را با حمله وحشیانه به منتقدین پاسخ دادند. علیرغم پیگیریها و درخواست محاکمهی آمران و عاملان یورش، رییس انتصابی دانشگاه، دکتر جبل عاملی، هیچگاه پاسخی ارایه نکرده است و حتی در مواردی به کل منکر این حادثه شدهاند. جالب آنکه باز هم جای شاکی و متهم تغییر کرد! و دانشجویانی که مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و نسبت به عملکرد نیروهای بسیجی و حراستی و انتظامی شکایت داشتند، با شدیدترین احکام انضباطی و محرومیت از تحصیل روبرو شدند. در اعتراض به این هجوم وحشیانه و شکستن حرمت دانشگاه، در ۲۰ دی ماه ۱۳۸۸ ، ۵۶ تن از اساتید دانشگاه علم و صنعت نیز با نوشتن نامهای سرگشاده خطاب به دکتر جبل عاملی، نسبت به صدور احکام سنگین انضباطی و همچنین احضارهای گسترده دانشجویان به کمیته انضباطی و نیز ورود غیرقانونی "افراد غیر دانشگاهی" به دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان، اعتراض کردند. که متاسفانه اقتدارگرایان در پاسخ این نامه، حکم به اخراج دو تن از اساتید دانشگاه دادند.
ما دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت، همچون یک سال گذشته، کشتار عزاداران در روز عاشورای سال ۱۳۸۸ را محکوم میکنیم و همچون آحاد ملت، خواستار معرفی، محاکمه و مجازات آمران و عاملان آن جنایتها هستیم. ما دانشجویان دانشگاه علم و صنعت در اعتراض به این جنایات و همچنین در اعتراض به عدم رسیدگی رییس انتصابی دانشگاه به فاجعهی یورش نیروهای امنیتی به دانشگاه علم و صنعت و در اعتراض به مسامحهی نیروهای حراستی و انتظامی در مقابله با حملهی نیروهای بسیجی و لباسشخصی و برای تاکید بر زندگی و پویایی جنبش دانشجویی، در روز هفتم دی ماه ۱۳۸۹ ، به یاد سهشنبههای سبز دانشگاه علم و صنعت و همزمان با فرا رسیدن سالروز یورش چکمهپوشان به ساحت دانشگاه، راس ساعت ۱۲:۳۰ ظهر در سلفهای دانشگاه جمع میشویم و در جای خود میایستیم و دقایقی را به احترام شهدای عاشورای سبز، سکوت میکنیم. ما دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، هیچگاه خاطرهی ۸ دی ۸۸ را از ذهنمان دور نخواهیم کرد و اسامی و مشخصات آنها که با سنگ و چماق و چاقو به دانشجویان یورش بردند، اعم از نیروهای بسیجی و حراستی، از یادها نخواهیم برد و به آنها هشدار میدهیم «خشم فروخوردهی مردم آگاه و مظلوم، بسیار خطرناکتر از فریادهای تظلمخواهی آنها خواهد بود.»
دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت ایران
دی ماه ۱۳۸۹
به گزارش دانشجو نیوز، در این بیانیه همچنین به کشتار عزاداران در روز عاشورای سال ۱۳۸۸ نیز اشاره شده و دانشجویان ضمن محکوم کردن آن، خواستار محاکمه آمران و عاملان آن جنایت ها شده اند.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
محرم آمد؛ اما فرق محرم امسال آن بود که با خود خاطره ای به همراه داشت. زخمی سر باز که همچنان از آن خون می چکد. محرم امسال با خود خاطره عاشورای ۸۸ را به همراه داشت؛ روزی که یک ملت به تبعیت از آنچه که سال ها درباره ی نهضت عاشورا شنیده بودند، پا به میدان گذاشتند و حق مسلم خود را فریاد زدند؛ آزادی. اما آنان که داعیه ی حکومت علوی و پرچمداری نهضت حسینی دارند، پاسخی یزیدی به جمعیت عزادار دادند. چه شد بعد از ۳۰ سال انقلابی که با نام اسلام شکل گرفت، با انبوه مردمی که با شعار «ما جنبش سبزیم و علمدار حسینیم...» به خیابان آمده بودند، با باتوم و گاز اشک آور و سنگ و گلوله برخورد می شود؟ کدام آموزه ی دینی، اقتدارگرایان را به پرت کردن مردم از بالای پل مجاز کرد؟ اقتدارگرایان، زیر گرفتن مردم با ماشین های جنگی نیروی انتظامی را از نهضت حسین فرا گرفته اند؟!!!
محرم امسال فقط خاطره ی عاشورای ۸۸ را برای ما زنده نکرد؛ هشت دی ۱۳۸۸ و یورش وحشیانه ی نیروهای بسیج و لباس شخصی به دانشگاه ما به همراه محرم زنده می شود؛ وقتی دانشجویان سبز علم و صنعت در اعتراض به کشتار وحشیانه هموطنان خود در روز عاشورا و با درخواست آزادی کامران آسا (برادر شهید کیانوش آسا، دانشجوی نخبه دانشگاه علم و صنعت) از زندان، در محوطه دانشگاه گرد هم آمده بودند. دانشگاه علم و صنعت همان گونه مورد هجوم قرار گرفت که حسینیه جماران در تهران، دانشگاه رازی کرمانشاه، مسجد قبا و بیت آیتالله دستغیب در شیراز، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، بیت آیت الله منتظری در قم، بیت و دفاتر آیتالله صانعی و ... مورد هجوم قرار گرفتند. جای شگفتی نیست که الگوی حمله به نهادهای منتقد، یکسان است؛ گویی شعبان بیمخها دوباره زنده شدهاند و فقط صورت و پوشش خود را تغییر دادهاند. بسیجیانی که با چوب و چماق و چاقو و با شعار »حیدر حیدر ...« و»ماشاا... حزبا... ایولا... حزبا...« اینک یک سال از حوادث خونین عاشورا و حمله به دانشگاه علم و صنعت می گذرد. شکی نیست که بسیج و حراست، انتقام یک سال اعتراض و انتقاد دانشجویان در نشریات و راهپیمایی های پی در پی روزهای سهشنبه در اعتراض به کشتارها و اعدامها، بزرگداشت آیتالله منتظری، بزرگداشت مقام کیانوش آسا و ... را با حمله وحشیانه به منتقدین پاسخ دادند. علیرغم پیگیریها و درخواست محاکمهی آمران و عاملان یورش، رییس انتصابی دانشگاه، دکتر جبل عاملی، هیچگاه پاسخی ارایه نکرده است و حتی در مواردی به کل منکر این حادثه شدهاند. جالب آنکه باز هم جای شاکی و متهم تغییر کرد! و دانشجویانی که مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و نسبت به عملکرد نیروهای بسیجی و حراستی و انتظامی شکایت داشتند، با شدیدترین احکام انضباطی و محرومیت از تحصیل روبرو شدند. در اعتراض به این هجوم وحشیانه و شکستن حرمت دانشگاه، در ۲۰ دی ماه ۱۳۸۸ ، ۵۶ تن از اساتید دانشگاه علم و صنعت نیز با نوشتن نامهای سرگشاده خطاب به دکتر جبل عاملی، نسبت به صدور احکام سنگین انضباطی و همچنین احضارهای گسترده دانشجویان به کمیته انضباطی و نیز ورود غیرقانونی "افراد غیر دانشگاهی" به دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان، اعتراض کردند. که متاسفانه اقتدارگرایان در پاسخ این نامه، حکم به اخراج دو تن از اساتید دانشگاه دادند.
ما دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت، همچون یک سال گذشته، کشتار عزاداران در روز عاشورای سال ۱۳۸۸ را محکوم میکنیم و همچون آحاد ملت، خواستار معرفی، محاکمه و مجازات آمران و عاملان آن جنایتها هستیم. ما دانشجویان دانشگاه علم و صنعت در اعتراض به این جنایات و همچنین در اعتراض به عدم رسیدگی رییس انتصابی دانشگاه به فاجعهی یورش نیروهای امنیتی به دانشگاه علم و صنعت و در اعتراض به مسامحهی نیروهای حراستی و انتظامی در مقابله با حملهی نیروهای بسیجی و لباسشخصی و برای تاکید بر زندگی و پویایی جنبش دانشجویی، در روز هفتم دی ماه ۱۳۸۹ ، به یاد سهشنبههای سبز دانشگاه علم و صنعت و همزمان با فرا رسیدن سالروز یورش چکمهپوشان به ساحت دانشگاه، راس ساعت ۱۲:۳۰ ظهر در سلفهای دانشگاه جمع میشویم و در جای خود میایستیم و دقایقی را به احترام شهدای عاشورای سبز، سکوت میکنیم. ما دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، هیچگاه خاطرهی ۸ دی ۸۸ را از ذهنمان دور نخواهیم کرد و اسامی و مشخصات آنها که با سنگ و چماق و چاقو به دانشجویان یورش بردند، اعم از نیروهای بسیجی و حراستی، از یادها نخواهیم برد و به آنها هشدار میدهیم «خشم فروخوردهی مردم آگاه و مظلوم، بسیار خطرناکتر از فریادهای تظلمخواهی آنها خواهد بود.»
دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت ایران
دی ماه ۱۳۸۹
دلنوشته سميرا خسرواني براي خواهر روزنامه نگارش: زودتر برگرد
کانون زنان ایرانی: بيش از پنجاه روز از بازداشت نازنين خسرواني ، روزنامه نگار زنداني مي گذرد . اما همچنان خانواده او از وي بي خبرند و موفق نشده اند با او ملاقات كنند . نازنين در طول مدت بازداشتش در سلول انفرادي بوده و هيچ تماسي با خانواده نداشته است . نازنين با روزنامه هاي اصلاح طلب نوروز ، شرق ، سرمايه و .. همكاري داشته است . سميرا خسرواني خواهر كوچك نازنين در پنجاه و ششمين روز بازداشت او از دلتنگي هايش مي نويسد :
سميرا خسرواني
حالمان خوب نیست نازنین اين روزها بدون تو . گفتی به این دنیا آمدی تا نگهبان من باشی و الان نزدیک به 2 ماه شد که من شب ها و روزها بدون تو و با فکر برگشتن و در آغوش کشیدن تو چشمانم را می بندم.
یادت که نرفته؟وقت هایی که توی خودت بودی و می رفتی به اتاق و در را می بستی روی تنهایی هایت و من می آمدم در را باز می کردم می آمدم توی اتاق و چیزی می گفتم وتو می زدی زیر خنده و همه ماجرا تمام می شد. در را می بستی ولی تو هیچ وقت هیچ دری را قفل نمی کردی... لابد می دانستی که حکمت درها گشودن آنهاست وگرنه جای همه درها، دیوار می ساختند... حالا رفته ای پشت هزار درِ آهنی و پاسخ نمی دهی به پاکوبیدن اشک آلود ما، پشت اینهمه دیوار... بغض که راه گلویت را نگرفته خواهرکم؟ یادت نرفته که من خواهر کوچک توهستم و تو صاحب خواهرانه ترین آغوش زمین؟ در را باز کن نازنین!
پنجاه و شش روز نبودنت، نبوسیدنت، به آغوش نکشیدنت را باور ندارم باید چند هزار سال تو را در آغوش بگیرم که جبران کند یک لحظه اش را؟؟؟ اصلا حساب این روزها و این شب ها را داری؟ خط می کشی روی دیوارهای سیمانی تا بدانی چند روز شده که نیستی؟ هیچ می دانی هر ثانیه این روزها، چند قرن گذشته بر ما؟؟ چه می خواهند از جان تو دیوارها، که رهایت نمی کنند؟؟؟
ما حالمان خوب نیست، اما سرمان را بالا می گیریم و بغضمان را فرو می دهیم و منتظر می مانیم تا بیایی و بیایم توی اتاق و چیزی بگویم و بزنی زیر خنده و همه چيز تمام شود... همه ماجراهاي پر از درد اين روزها نازنینم نگران گلدان هایت نباش... حواسمان به آنها هست.
سميرا خسرواني
حالمان خوب نیست نازنین اين روزها بدون تو . گفتی به این دنیا آمدی تا نگهبان من باشی و الان نزدیک به 2 ماه شد که من شب ها و روزها بدون تو و با فکر برگشتن و در آغوش کشیدن تو چشمانم را می بندم.
یادت که نرفته؟وقت هایی که توی خودت بودی و می رفتی به اتاق و در را می بستی روی تنهایی هایت و من می آمدم در را باز می کردم می آمدم توی اتاق و چیزی می گفتم وتو می زدی زیر خنده و همه ماجرا تمام می شد. در را می بستی ولی تو هیچ وقت هیچ دری را قفل نمی کردی... لابد می دانستی که حکمت درها گشودن آنهاست وگرنه جای همه درها، دیوار می ساختند... حالا رفته ای پشت هزار درِ آهنی و پاسخ نمی دهی به پاکوبیدن اشک آلود ما، پشت اینهمه دیوار... بغض که راه گلویت را نگرفته خواهرکم؟ یادت نرفته که من خواهر کوچک توهستم و تو صاحب خواهرانه ترین آغوش زمین؟ در را باز کن نازنین!
پنجاه و شش روز نبودنت، نبوسیدنت، به آغوش نکشیدنت را باور ندارم باید چند هزار سال تو را در آغوش بگیرم که جبران کند یک لحظه اش را؟؟؟ اصلا حساب این روزها و این شب ها را داری؟ خط می کشی روی دیوارهای سیمانی تا بدانی چند روز شده که نیستی؟ هیچ می دانی هر ثانیه این روزها، چند قرن گذشته بر ما؟؟ چه می خواهند از جان تو دیوارها، که رهایت نمی کنند؟؟؟
ما حالمان خوب نیست، اما سرمان را بالا می گیریم و بغضمان را فرو می دهیم و منتظر می مانیم تا بیایی و بیایم توی اتاق و چیزی بگویم و بزنی زیر خنده و همه چيز تمام شود... همه ماجراهاي پر از درد اين روزها نازنینم نگران گلدان هایت نباش... حواسمان به آنها هست.
درود به غیرت و شجاعت مردم سنندج
در حالی که جمهوری فاشیسم اسلامی بار دیگر قصد داشت گلی دیگر از جوانان ایران زمین را پر پر کند مردم با غیرت و با شرافت کردستان بخصوص سنندج با حضور صد ها نفری خود از ساعات ابتدایی دیشب تا هم اکنون در مقابل زندان سنندج نسبت به اجرا حکم اعدام حبیب الله لطیفی دانشجوی نخبه کرد معترض شدند و باعث رعب و وحشت دژخیمان ولایت فقیه گشته تا حدی که به تعداد مردم معترض در مقابل زندان نیرو های خود را در تقابل با مردم شجاع گسیل کردند ! مردم با شرافت سنندج بار دیگر قدرت خود را با تجمع پر شور و اعتراضی به قاتلان مردم نشان دادند باید به رافت مردم سنندج که با این اقدام شجاعانه خود را به خطر انداختند تا مانع این جنایت شوند درود فرستاد از مردم سنندج میخواهیم تا به تحصن خود ادامه داده تا مانع اعدام حبیب شوند نباید فراموش کنیم که رژیم با دادن وعده ی لغو اعدام فرزاد کمانگر خواستار پایان تجمع اعتراضی شده بود اما بعد از پایان تجمه او را بر بالای دار کشیدند از مردم کردستان بخصوص سنندج تقاضا میشود با هوشیاری به موضوع نگاه کرده و تا لغو حکم اعدام حبیب به تحصن خاموشی و اعتصابات خود ادامه دهند ما هم امیدواریم سایر مردم ایران نیز به این تحصن ها و اعتصابات بدون خشونت برای زمین گیر کردن دستگاه جنایت کار قضایی جمهوری اسلامی بپیوندد این موضوع را باید در نظر داشت که رژیم با انتخاب روزهای تعطیل جهانی و تعطیلات سال نو میلادی در سکوت خبری رسانه ها و سازمانهای جهانی قصد اعدام حبیب را دارد تا از نظر فشار رسانه ای کمترین خدشه بر پیکر نظام وارد شود تنها راه لغو اعدام حبیب ادامه تجمعات میباشد امیدی به سازمانهای جهانی نیست تنها مردم کردستان میتوانن با حضور پر شور خود مانع این جنایت ضد بشری شوند
دادستان رژیم: محاکمه سران فتنه دور نیست
صدا و سیمای رژیم: دادستان عمومی و انقلاب تهران گفت: محاکمه سران فتنه دور نیست و در وقت مقرر با فتنه گران برخورد می شود .
جعفری دولت آبادی در مراسم تودیع و معارفه سرپرستان قدیم و جدید دادسرای ناحیه 16 ( بعثت) گفت: در سال گذشته به بهانه انتخابات اتفاقات عجیب و غریبی در کشور رخ داد و جوانان بسیاری را به خیابان ها کشاندند و دهها اقدام مخرب و ضد امنیتی انجام دادند.
وی افزود: اما امروز خدا را شاکریم که سران آنها رسوا شده اند و آن روز دور نیست که جامعه ما سران فتنه را محاکمه کند.
دادستان تهران گفت: کسانی که فکر می کردند به بهانه انتخابات می توانند به ارکان نظام از جمله رهبری تهاجم کنند و به قول خود آخرین ضربه را بر پیکر این نظام وارد کنند بدانند که محاکمه خواهند شد.
وی افزود: فتنه گران فکر می کردند می توانند نظام را ساقط کنند اما در برابر 6 دی ، ما 9 دی (88) را داشتیم که فتنه گران با سلحشوری مردم مواجه شدند.
دادستان تهران گفت: عده ای در ششم دی احساس کردند می توانند در پوشش دروغین جمهوریت قیام کنند اما مردم ما مطمئن باشند که اگر برخی مسائل نبود می گفتیم که آنها کمتر از آن وزنی را دارند که نظام نتواند با آنها برخورد کند.
وی افزود: فتنه گران بدانند حتماً در وقت مقرر به سزای اعمالشان خواهند رسید
جعفری دولت آبادی در مراسم تودیع و معارفه سرپرستان قدیم و جدید دادسرای ناحیه 16 ( بعثت) گفت: در سال گذشته به بهانه انتخابات اتفاقات عجیب و غریبی در کشور رخ داد و جوانان بسیاری را به خیابان ها کشاندند و دهها اقدام مخرب و ضد امنیتی انجام دادند.
وی افزود: اما امروز خدا را شاکریم که سران آنها رسوا شده اند و آن روز دور نیست که جامعه ما سران فتنه را محاکمه کند.
دادستان تهران گفت: کسانی که فکر می کردند به بهانه انتخابات می توانند به ارکان نظام از جمله رهبری تهاجم کنند و به قول خود آخرین ضربه را بر پیکر این نظام وارد کنند بدانند که محاکمه خواهند شد.
وی افزود: فتنه گران فکر می کردند می توانند نظام را ساقط کنند اما در برابر 6 دی ، ما 9 دی (88) را داشتیم که فتنه گران با سلحشوری مردم مواجه شدند.
دادستان تهران گفت: عده ای در ششم دی احساس کردند می توانند در پوشش دروغین جمهوریت قیام کنند اما مردم ما مطمئن باشند که اگر برخی مسائل نبود می گفتیم که آنها کمتر از آن وزنی را دارند که نظام نتواند با آنها برخورد کند.
وی افزود: فتنه گران بدانند حتماً در وقت مقرر به سزای اعمالشان خواهند رسید
اوضاع نامساعد جسمی بهاره هدایت پس از یک هفته اعتصاب غذا
بهاره هدایت، دانشجوی زندانی که از یک هفته پیش در اعتراض به ممنوعالملاقات شدن خود دست به اعتصاب غذا زده بود، در پی اوضاع نامساعد جسمی به بهداری منتقل شده است
برخی گزارشهای رسیده از زندان اوین به کلمه، حاکی است که بهاره هدایت در روزهای گذشته بارها در بهداری زندان اوین مشاهده شده است. با این حال با توجه به قطع بودن تلفنهای زندانیان سیاسی و ممنوعالملاقات بودن وی، هیچگونه اخبار موثق و تأییدشدهای در مورد وضعیت سلامتی او در دست نیست.
این در حالی است که طبق اعلام همسر این فعال دانشجویی، وی در زندان به بیماری سنگ کیسه صفرا مبتلا شده است و طبق نظریه پزشکان حاضر در زندان نیاز به عمل جراحی دارد.
هفته گذشته خانوادههای بهاره هدایت و مهدیه گلرو با مراجعه به زندان اوین متوجه شدند که این دو فعال دانشجویی به دلایل نامعلوم ممنوعالملاقات شدهاند.
به گفته سایر افراد همبند با این دو زندانی سیاسی، مسئولان زندان دلیلی را برای قطع ملاقاتهای این دو زندانی اعلام نکردهاند، اما به نظر میرسد پیامهای این دو فعال دانشجویی به مناسبت ۱۶ آذر که بازتاب گستردهای در میان محافل دانشجویی داخل و خارج از کشور داشت، دلیل ممنوعالملاقات شدن آنها باشد.
مسئولان زندان اعلام کردهاند که بهاره هدایت و مهدیه گلرو تا اطلاع ثانوی ممنوعالملاقات خواهند بود.
گفته میشود بهاره هدایت پس از اطلاع از این موضوع، از شنبه هفته گذشته دست به اعتصاب غذا زده است.
خانواده این دو فعال دانشجویی، پس از آنکه موفق به دیدار با عزیزان خود نشدند، با مراجعه به دادستانی، خواهان اطلاع از شرایط آنان شدند. با این وجود، مقامات دادستانی نیز هیچگونه پاسخ روشنی به آنان ندادهاند.
بهاره هدایت و مهدیه گلرو که یک سال است در زندان به سر میبرند، تاکنون حق استفاده از مرخصی را نداشتهاند و مدتهاست که از ملاقات حضوری با خانواده خود محروم هستند.
برخی گزارشهای رسیده از زندان اوین به کلمه، حاکی است که بهاره هدایت در روزهای گذشته بارها در بهداری زندان اوین مشاهده شده است. با این حال با توجه به قطع بودن تلفنهای زندانیان سیاسی و ممنوعالملاقات بودن وی، هیچگونه اخبار موثق و تأییدشدهای در مورد وضعیت سلامتی او در دست نیست.
این در حالی است که طبق اعلام همسر این فعال دانشجویی، وی در زندان به بیماری سنگ کیسه صفرا مبتلا شده است و طبق نظریه پزشکان حاضر در زندان نیاز به عمل جراحی دارد.
هفته گذشته خانوادههای بهاره هدایت و مهدیه گلرو با مراجعه به زندان اوین متوجه شدند که این دو فعال دانشجویی به دلایل نامعلوم ممنوعالملاقات شدهاند.
به گفته سایر افراد همبند با این دو زندانی سیاسی، مسئولان زندان دلیلی را برای قطع ملاقاتهای این دو زندانی اعلام نکردهاند، اما به نظر میرسد پیامهای این دو فعال دانشجویی به مناسبت ۱۶ آذر که بازتاب گستردهای در میان محافل دانشجویی داخل و خارج از کشور داشت، دلیل ممنوعالملاقات شدن آنها باشد.
مسئولان زندان اعلام کردهاند که بهاره هدایت و مهدیه گلرو تا اطلاع ثانوی ممنوعالملاقات خواهند بود.
گفته میشود بهاره هدایت پس از اطلاع از این موضوع، از شنبه هفته گذشته دست به اعتصاب غذا زده است.
خانواده این دو فعال دانشجویی، پس از آنکه موفق به دیدار با عزیزان خود نشدند، با مراجعه به دادستانی، خواهان اطلاع از شرایط آنان شدند. با این وجود، مقامات دادستانی نیز هیچگونه پاسخ روشنی به آنان ندادهاند.
بهاره هدایت و مهدیه گلرو که یک سال است در زندان به سر میبرند، تاکنون حق استفاده از مرخصی را نداشتهاند و مدتهاست که از ملاقات حضوری با خانواده خود محروم هستند.
تعویق اجرای حکم اعدام حبیب الله لطیفی
خبرگزاری هرانا – بنا بر وعده داده شده به خانواده و تجمع کنندگان مقابل زندان سنندج خانواده حبیب الله لطیفی با وی در زندان دیدار کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خانواده این زندانی که از ساعت 5 بامداد مجددا در مقابل زندان در انتظار ریاست زندان برای اجرای نمودن وعده خود بسر می بردند در ساعت 9 صبح موفق به دیدار حبیب الله لطیفی در زندان شدند.
الاهه لطیفی در گفتگویی کوتاه با هرانا ضمن تشکر و تبریک به مردم ایران خبر تعویق حکم اعدام این زندانی سیاسی را تائید کرده است.
حبیب الله لطیفی دانشجوی رشته صنایع دانشگاه ایلام در اول آبان سال 86 بازداشت و در اواخر سال 87 از سوی دادگاه انقلاب به اتهام محاربه و افساد فی الارض به اعدام محکوم شده بود.
دستگاه قضایی مصداق صدور چنین حکمی را وجود فیلم هایی از انفجار یک بمب صوتی در دستگاه موبایل و اعترافات وی اعلام کرده است این در حالی است که نامبرده در صحن دادگاه اعلام کرده است که اعترافات تحت شکنجه از وی اخذ شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خانواده این زندانی که از ساعت 5 بامداد مجددا در مقابل زندان در انتظار ریاست زندان برای اجرای نمودن وعده خود بسر می بردند در ساعت 9 صبح موفق به دیدار حبیب الله لطیفی در زندان شدند.
الاهه لطیفی در گفتگویی کوتاه با هرانا ضمن تشکر و تبریک به مردم ایران خبر تعویق حکم اعدام این زندانی سیاسی را تائید کرده است.
حبیب الله لطیفی دانشجوی رشته صنایع دانشگاه ایلام در اول آبان سال 86 بازداشت و در اواخر سال 87 از سوی دادگاه انقلاب به اتهام محاربه و افساد فی الارض به اعدام محکوم شده بود.
دستگاه قضایی مصداق صدور چنین حکمی را وجود فیلم هایی از انفجار یک بمب صوتی در دستگاه موبایل و اعترافات وی اعلام کرده است این در حالی است که نامبرده در صحن دادگاه اعلام کرده است که اعترافات تحت شکنجه از وی اخذ شده است.
اهواز؛ حمله مسلحانه به نماینده ولی فقیه در سپاه
سایت حکومتی رسا: نماينده ولي فقيه در سپاه امام علي اهواز از سوء قصد به يك روحاني و يك بسيجي در اهواز خبر داد.
حجت الاسلام علي كاظم بهرام، نماينده ولي فقيه در سپاه امام علي اهواز، از زخمي شدن يك روحاني و شهادت يك بسيجي طي يك سوء قصد در اهواز خبر داد.
وي افزود: در اين حمله كه توسط دو نفر موتور سوار نقاب دار، ساعت 13 ظهر امروز (شنبه) به وقوع پيوست؛ حجت الاسلام كاظم عبيات، نماينده سابق ولي فقيه در سپاه تازه تأسيس ناحيه حميديه اهواز، بازنشسته سپاه حميديه و قاطع عبيداوي از بسيجيان فعال اين شهر مورد سوء قصد واقع شدند.
نماينده ولي فقيه در سپاه امام علي اهواز، در ادامه اظهار داشت: اين دو مجروح حادثه با حضور نيروهاي امنيتي و امدادي به سرعت به بيمارستان انتقال يافتند كه قاطع عبيداوي بر اثر شدت جراحات در بيمارستان حميديه دار فاني را وداع گفت.
وي در بخش ديگري از سخنان خود به سابقه فعاليت هاي فرهنگي اين دو حادثه ديده اشاره كرد و گفت: اين دو نفر از فعالان فرهنگي شهر حميديه هستند كه سابقه درخشاني در كارنامه فرهنگي آنان به چشم ميخورد.
حجت الاسلام بهرام در پايان اظهار داشت: تاكنون عوامل اين سوء قصد و انگيزه آنان از اين اقدام مشخص نشده است و اين حادثه از سوي مسؤولان امنيتي و اطلاعاتي استان در دست بررسي و پيگيري است.
حجت الاسلام علي كاظم بهرام، نماينده ولي فقيه در سپاه امام علي اهواز، از زخمي شدن يك روحاني و شهادت يك بسيجي طي يك سوء قصد در اهواز خبر داد.
وي افزود: در اين حمله كه توسط دو نفر موتور سوار نقاب دار، ساعت 13 ظهر امروز (شنبه) به وقوع پيوست؛ حجت الاسلام كاظم عبيات، نماينده سابق ولي فقيه در سپاه تازه تأسيس ناحيه حميديه اهواز، بازنشسته سپاه حميديه و قاطع عبيداوي از بسيجيان فعال اين شهر مورد سوء قصد واقع شدند.
نماينده ولي فقيه در سپاه امام علي اهواز، در ادامه اظهار داشت: اين دو مجروح حادثه با حضور نيروهاي امنيتي و امدادي به سرعت به بيمارستان انتقال يافتند كه قاطع عبيداوي بر اثر شدت جراحات در بيمارستان حميديه دار فاني را وداع گفت.
وي در بخش ديگري از سخنان خود به سابقه فعاليت هاي فرهنگي اين دو حادثه ديده اشاره كرد و گفت: اين دو نفر از فعالان فرهنگي شهر حميديه هستند كه سابقه درخشاني در كارنامه فرهنگي آنان به چشم ميخورد.
حجت الاسلام بهرام در پايان اظهار داشت: تاكنون عوامل اين سوء قصد و انگيزه آنان از اين اقدام مشخص نشده است و اين حادثه از سوي مسؤولان امنيتي و اطلاعاتي استان در دست بررسي و پيگيري است.
یک نماینده مجلس ارتجاع: انگلستان قصد دارد به مخالفان حکومت پناهندگی بدهد
موسى قربانى، عضو کمیسیون قضایى و حقوقى مجلس ارتجاع روز شنبه ۴ دیماه گفت، بریتانیا قصد دارد به سران مخالفان حکومت پناهندگی بدهد و آنها را جذب کند.قربانی که سخنانش در سایت باشگاه خبرنگاران جوان، وابسته به صدا و سیمای رژیم منتشر شده، گفت، "سران فتنه از جانب مسئولین و ملت ایران به عنوان محارب شناخته شده اند، بنابراین ممنوع الخروج هستند و با اعطای پناهندگی نیز اجازه خروج از کشور را نخواهند داشت."
قربانی افزود: «اقدام دولت انگلستان برای جذب سران فتنه برخلاف قوانین بین الملل است». وی افزود: «عناد ورزی انگلستان با نظام جمهوری اسلامی بی پایان است چرا که انقلاب اسلامی باعث بیداری مردم جهان شده و این امر هر روز بر وحشت و ترس دولتمردان انگلیسی می افزاید بنابراین همواره با نقشه های جدید به دنبال اختلاف افکنی در ایران هستند».
قربانی افزود: «اقدام دولت انگلستان برای جذب سران فتنه برخلاف قوانین بین الملل است». وی افزود: «عناد ورزی انگلستان با نظام جمهوری اسلامی بی پایان است چرا که انقلاب اسلامی باعث بیداری مردم جهان شده و این امر هر روز بر وحشت و ترس دولتمردان انگلیسی می افزاید بنابراین همواره با نقشه های جدید به دنبال اختلاف افکنی در ایران هستند».
آرش صادقی به اعتصاب غذای خود پایان داد
خبرگزاری هرانا - آرش صادقی، فعال دانشجویی زندانی که به دلیل مورد ضرب و شتم قرار گرفتن در بند امنیتی زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده بود، شامگاه شنبه 4 دی ماه اعتصاب غذای خود را شکست.
به گزارش جرس، این فعال دانشجویی، پس از انتشار بیانیه اش به مناسبت ۱۶ آذر مورد ضرب و شتم شدید بازجویان در بند ۲۰۹ اوین قرار گرفته و از ناحیه دنده دچار شکستگی شدید شده بود، که ماموران از انتقال وی به بهداری خودداری نموده و این فعال دانشجویی مورد رسیدگی پزشکی قرار نگرفت. این فعال دانشجویی در اعتراض به رفتار بازجویان، از ۱۹ آذر دست به اعتصاب غذا زده بود.
به گفته منابع مطلع آرش صادقی از شامگاه شنبه به بند عمومی زندان اوین انتقال داده شده است.
گفتنی است این دانشجوی زندانی و عضو ستاد ۸۸ میرحسین موسوی، که درتاریخ ۶ دی۱۳۸۸(روز عاشورا) بازداشت و به پنج سال حبس محکوم شده، اخیرا برای گذراندن دوران محکومیت خود احضار و به زندان منتقل شده است. وی به مناسبت روز دانشجو، در یادداشتی که از بند ٢٠٩ زندان اوین به بیرون ارسال کرد، خاطرنشان ساخت:
"اگر بگوییم دولت نامشروع برآمده از دروغ و تهمت وتقلب را به رسمیت نمی شناسیم و خواستار برگزاری انتخابات سالم و عادلانه با حضور نماینده و ناظران واقعی مردم هستیم، ما محاربیم، ما ضد انقلابیم."
به گزارش جرس، این فعال دانشجویی، پس از انتشار بیانیه اش به مناسبت ۱۶ آذر مورد ضرب و شتم شدید بازجویان در بند ۲۰۹ اوین قرار گرفته و از ناحیه دنده دچار شکستگی شدید شده بود، که ماموران از انتقال وی به بهداری خودداری نموده و این فعال دانشجویی مورد رسیدگی پزشکی قرار نگرفت. این فعال دانشجویی در اعتراض به رفتار بازجویان، از ۱۹ آذر دست به اعتصاب غذا زده بود.
به گفته منابع مطلع آرش صادقی از شامگاه شنبه به بند عمومی زندان اوین انتقال داده شده است.
گفتنی است این دانشجوی زندانی و عضو ستاد ۸۸ میرحسین موسوی، که درتاریخ ۶ دی۱۳۸۸(روز عاشورا) بازداشت و به پنج سال حبس محکوم شده، اخیرا برای گذراندن دوران محکومیت خود احضار و به زندان منتقل شده است. وی به مناسبت روز دانشجو، در یادداشتی که از بند ٢٠٩ زندان اوین به بیرون ارسال کرد، خاطرنشان ساخت:
"اگر بگوییم دولت نامشروع برآمده از دروغ و تهمت وتقلب را به رسمیت نمی شناسیم و خواستار برگزاری انتخابات سالم و عادلانه با حضور نماینده و ناظران واقعی مردم هستیم، ما محاربیم، ما ضد انقلابیم."
شب گذشته دهها تن در برابر سفارت ایران در پاریس در اعتراض به اعدام حبیب الله لطیفی تظاهرت کردند
آژانس ايران خبـــــــــــــر: تلویزیون الشرقیه طي گزارشي گفت: شب گذشته دهها تن در برابر سفارت ایران در پاریس در اعتراض به اعدام حبیب الله لطیفی فعال کرد ایرانی تظاهرت کردند. یکی از ترتیب دهندگان این تظاهرات که ترجیح داد اسم وی فاش نشود گفت دهها تن بهصورت خودجوش نیمهشب گذشته در برابر سفارت ایران تجمع کرده و خواستار لغو حکم اعدام حبیب الله لطیفی شدند. سخنگوی پلیس پاریس این اطلاعات را مورد تأیید قرار داد و گفت دهها تن بهدعوت یک سازمان کردی در این تظاهرات شرکت داشتند»
Saturday, December 25, 2010
گشت ارشاد در دانشگاه تهران
خبرگزاری هرانا - اخیراً طرح جدیدی در خصوص حجاب در دانشگاه تهران انجام می شود؛ بدین صورت که گشت هایی دو نفره با نظارت و همکاری حراست دانشگاه و با لباس فرم، در محوطه دانشگاه تهران، به حجاب و نحوه پوشش دانشجویان تذکر می دهند و در صورت عدم توجه دانشجو، با برخوردی زننده و به دور از انتظار، کارت دانشجو را ضبط و با توهین و تشر راهی حراست می کنند.
به گزارش دانشجو نیوز، از زمان ریاست دکتر فرهاد رهبر، اینگونه طرح ها و برخوردهای غیرقانونی و توهین آمیز در رابطه با پوشش دانشجویان به شکل های گوناگون اجرا شده و همواره با رنجش و اعتراض دانشجویان همراه بوده است. گفتنی است امسال و با آغاز سال تحصیلی جدید در چندین دانشگاه بزرگ کشور طرح های گسترده ای برای مبارزه با به اصطلاح "بد حجابی" توسط نیروهای بسیج دانشگاه ها برگزار شد که در چندین مورد با به نمایش درآوردن پلاکارد های توهین آمیز قصد توضیح اثرات مخرب "بد حجابی" را داشته اند.
به گزارش دانشجو نیوز، از زمان ریاست دکتر فرهاد رهبر، اینگونه طرح ها و برخوردهای غیرقانونی و توهین آمیز در رابطه با پوشش دانشجویان به شکل های گوناگون اجرا شده و همواره با رنجش و اعتراض دانشجویان همراه بوده است. گفتنی است امسال و با آغاز سال تحصیلی جدید در چندین دانشگاه بزرگ کشور طرح های گسترده ای برای مبارزه با به اصطلاح "بد حجابی" توسط نیروهای بسیج دانشگاه ها برگزار شد که در چندین مورد با به نمایش درآوردن پلاکارد های توهین آمیز قصد توضیح اثرات مخرب "بد حجابی" را داشته اند.
مشاور احمدی نژد به متکی: توصیه می کنم مراقب باشی
سایت «تغییر»: مشاور رئیس جمهور گفت: تنها از یک منظر بتوان تصمیم رئیس جمهور درباره عزل وزیر امور خارجه را مورد سوال قرار داد و آن اینکه چرا در اتخاذ این تصمیم تعلل کرده است.
به گزارش خبرآنلاین، علی اکبر جوانفکر در آخرین یادداشت وبلاگش به موضع عزل متکی پرداخته و نوشته است: آنچه در پی می آید با نگاه به بیانیه صادره از سوی جناب آقای متکی است که نحوه برکناری خود را از سمت وزیر امور خارجه، «غیر اسلامی، خلاف عرف سیاسی و دیپلماتیک و توهین آمیز» توصیف کرده است.
در ادامه مهم ترین اظهارات جوانفکر در این یادداشت را در ادامه بخوانید:
* برکناری وزیر محترم امور خارجه از سمتی که وی حاضر به رها کردن آن و بازگذاشتن دست رئیس جمهور برای اتخاذ یک تصمیم مناسب نبوده است ، قطعا اقدامی غیر اسلامی محسوب نمی شود.
* همه کسانی که در باره این تصمیم سخن گفته اند از جمله خود آقای احمدی نژاد ، شان و منزلت او را محترم شمرده و برخصوصیات خوب وی و دوستی و همکاری او با دولت تاکید کرده اند .
*آیا ادامه حضور ایشان در مصدر وزارت امور خارجه به رغم عدم تمایل جناب آقای احمدی نژاد توهین به رئیس جمهور محسوب نمی شده است؟
*آقای متکی نباید از رئیس جمهور توقع کند که چرا او را از زمان دقیق برکناری اش مطلع نکرده است.
* وقتی یک نفر را به دلیل ناکارامدی یا برخوردار نبودن از ظرفیت های لازم مدیریتی از سمتش برکنار می کنند، دلیلی ندارد که انتظار داشته باشد به او اطلاع دهند چه کسی قرار است جانشین وی شود* برادرانه توصیه کنم که مراقب فرصت دادن به بدخواهان و فرصت طلبان باشند.
*اکنون که از سر تقدیر یا تقصیر، عرصه کار و تلاش را از شما ستانده و به دیگری سپرده اند، سجده شکر به درگاه خدا آورید و هوشیار و آگاه باشید که آنچه از همت و تلاش در راه اعتلا و عزت ملت ایران در کیسه آخرت اندوخته اید به ثمن بخس از چنگ شما به در نکنند.
به گزارش خبرآنلاین، علی اکبر جوانفکر در آخرین یادداشت وبلاگش به موضع عزل متکی پرداخته و نوشته است: آنچه در پی می آید با نگاه به بیانیه صادره از سوی جناب آقای متکی است که نحوه برکناری خود را از سمت وزیر امور خارجه، «غیر اسلامی، خلاف عرف سیاسی و دیپلماتیک و توهین آمیز» توصیف کرده است.
در ادامه مهم ترین اظهارات جوانفکر در این یادداشت را در ادامه بخوانید:
* برکناری وزیر محترم امور خارجه از سمتی که وی حاضر به رها کردن آن و بازگذاشتن دست رئیس جمهور برای اتخاذ یک تصمیم مناسب نبوده است ، قطعا اقدامی غیر اسلامی محسوب نمی شود.
* همه کسانی که در باره این تصمیم سخن گفته اند از جمله خود آقای احمدی نژاد ، شان و منزلت او را محترم شمرده و برخصوصیات خوب وی و دوستی و همکاری او با دولت تاکید کرده اند .
*آیا ادامه حضور ایشان در مصدر وزارت امور خارجه به رغم عدم تمایل جناب آقای احمدی نژاد توهین به رئیس جمهور محسوب نمی شده است؟
*آقای متکی نباید از رئیس جمهور توقع کند که چرا او را از زمان دقیق برکناری اش مطلع نکرده است.
* وقتی یک نفر را به دلیل ناکارامدی یا برخوردار نبودن از ظرفیت های لازم مدیریتی از سمتش برکنار می کنند، دلیلی ندارد که انتظار داشته باشد به او اطلاع دهند چه کسی قرار است جانشین وی شود* برادرانه توصیه کنم که مراقب فرصت دادن به بدخواهان و فرصت طلبان باشند.
*اکنون که از سر تقدیر یا تقصیر، عرصه کار و تلاش را از شما ستانده و به دیگری سپرده اند، سجده شکر به درگاه خدا آورید و هوشیار و آگاه باشید که آنچه از همت و تلاش در راه اعتلا و عزت ملت ایران در کیسه آخرت اندوخته اید به ثمن بخس از چنگ شما به در نکنند.
بیخبری از وضعیت افشین کشتکاری، دانشجوی بازداشت شده در روز ۱۶ آذر
افشین کشتکاری دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شیراز که در روز ۱۶ آذر به بازداشتگاه اداره اطلاعات شیراز معروف به "پلاک ۱۰۰" احضار شده بود کماکان در بازداشت به سر میبرد.
به گزارش دانشجو نیوز، اکنون پس از گذشت ۱۶ روز از بازداشت وی هیچ خبری از وضعیت و اتهام این فعال دانشجویی در دست نیست. بنابر برخی گزارشات، کمیته انضباطی دانشگاه صنعتی شیراز حکم یک ترم تعلیق از تحصیل را برای وی صادر کرده است. این اتفاق در زمانی صورت گرفته که وی همچنان در بازداشت به سر میبرد.
از روز ۱۶ آذر و در پی برگزاری برنامه صف اعتراضی به مناسبت روز دانشجو در دانشگاه صنعتی شیراز، فشارها بر فعالین دانشجویی این دانشگاه به شدت افزایش یافت. احضار ۹ نفر از فعالین دانشجویی به پلاک ۱۰۰ و بازداشت افشین کشتکاری، احضار ۶ نفر دیگر از فعالین به کمیته انضباطی و تهدید دهها نفر از دانشجویان از طرف کمیته انضباطی، حراست دانشگاه و اطلاعات شیراز نمونه این فشارها به منظور ایجاد فضای خفقان و خاموش کردن هرگونه صدای انتقاد در دانشگاه است.
گفتنی است مراسم ۱۶ آذر امسال در اکثر دانشگاه های بزرگ کشور با استقبال بسیار خوبی از طرف دانشجویان برگزار شد.
http://daneshjoonews.com/news/student/4946-1389-10-03-22-50-18.html
به گزارش دانشجو نیوز، اکنون پس از گذشت ۱۶ روز از بازداشت وی هیچ خبری از وضعیت و اتهام این فعال دانشجویی در دست نیست. بنابر برخی گزارشات، کمیته انضباطی دانشگاه صنعتی شیراز حکم یک ترم تعلیق از تحصیل را برای وی صادر کرده است. این اتفاق در زمانی صورت گرفته که وی همچنان در بازداشت به سر میبرد.
از روز ۱۶ آذر و در پی برگزاری برنامه صف اعتراضی به مناسبت روز دانشجو در دانشگاه صنعتی شیراز، فشارها بر فعالین دانشجویی این دانشگاه به شدت افزایش یافت. احضار ۹ نفر از فعالین دانشجویی به پلاک ۱۰۰ و بازداشت افشین کشتکاری، احضار ۶ نفر دیگر از فعالین به کمیته انضباطی و تهدید دهها نفر از دانشجویان از طرف کمیته انضباطی، حراست دانشگاه و اطلاعات شیراز نمونه این فشارها به منظور ایجاد فضای خفقان و خاموش کردن هرگونه صدای انتقاد در دانشگاه است.
گفتنی است مراسم ۱۶ آذر امسال در اکثر دانشگاه های بزرگ کشور با استقبال بسیار خوبی از طرف دانشجویان برگزار شد.
http://daneshjoonews.com/news/student/4946-1389-10-03-22-50-18.html
حكم اعدام حبيب لطيفي ,حكم غير انساني وجنايات آشكار بر عليه مردم ايران بخصوص جوانان و فعالين سياسي وحقوق بشري
آژانس ايران خبـــــــــــــر: كانون حمايت از خانواده هاي جانباختگان و بازداشتي ها دررابطه با صدور حكم اعدام براي زنداني سياسي حبيب لطيفي اطلاعيه اي صادر كرده است كه متن اطلاعيه ذيلا آورده ميشود :
هموطنان ,حكم اعدام حبيب لطيفي ,حكم غير انساني وجنايات آشكار بر عليه مردم ايران بخصوص جوانان و فعالين سياسي وحقوق بشري است.حبيب الله لطيفي متولد 1360 سنندج ميباشد.
او تحصيلات خودش را در سنندج ادامه داده و در سالهاي نوجواني عضو تيم فوتبال شهرداري سنندج بوده است.وي در سال 81 در رشته مهندسي صنايع در دانشگاه ايلام مشغول به تحصيل گرديد.
او جزء فعالين مدني و حقوق بشري سنندج و كردستان بود و به همين دليل در ميان مردم از محبوبيت خاصي برخوردار بود.لذا مورد غضب حكام و مأموران اطلاعاتي هاي اش قرار داشت.وي در اول آبانماه 1386 توسط 11 نفر از مأموران امنيتي در خيابان ادب سنندج دستگير و به شكنجه گاههاي اطلاعات منتقل گرديد و طي 4 ماه تحت شكنجه و آزار نيرو هاي اطلاعات براي اعترافات دروغين قرار داشت و به همين منظور كليه هاي وي به خونريزي شديد افتاد. قاضي كامياني،بازپرس پرونده حبيب، بدليل دادخواهي و اعتراضات حبيب او را متهم به كذب نيز نمود.رئيس كل اطلاعات استان و دادستان وقت سنندج مزدوراني بنامهاي امجدي و گروسي طي توطئه اي ميخواستند كه از وي بر عليه دوستانش اعترافگيري نمايد كه پس از مخالف صريح حبيب او را تهديد به اعدام نمودند .
نهايتاً در تاريخ 10 تيرماه 87 طي دادگاه چند دقيقه اي غير علني بدون حضور خانواده در شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج قاضي حسن بابايي ،حبيب را به اتهام اقدام عليه امنيت ملي از طريق فعاليت دانشجويي،مدني و سياسي! محارب شناخته و حكم اعدام براي وي صادر كرد.اقاي صالح نيكبخت،وكيل مدافع حبيب به اين حكم ظالمانه اعتراض نمود كه مورد توجه ظالمان قرار نگرفت و در تاريخ 10 بهمن ماه 87 مجدداً اين حكم مورد تأييد ظالمان قرار گرفت.شايان ذكر است كه قاضي بابايي،كه به همراه ساير عوامل حكومت از بانيان پرونده سازي بر عليه حبيب بودند، به وي گفته بود كه تو كه حكم ات اعدام است ،بيا و جرمهاي پرونده هاي ديگر متهمان را بعهده بگير و بگذار اين پرونده ها مختومه شود! كه حبيب در اين رابطه ايستادگي كرد
و توطئه هاي غير انساني آنان را بر ملا نمود.
كانون حمايت از خانواده هاي جانباختگان و بازداشتي ها،ضمن محكوم نمودن اين حكم غير انساني،جنايات آشكار بر عليه مردم ايران بخصوص جوانان و فعالين سياسي وحقوق بشري را محكوم كرده و به مجامع مختلف بين الملي و حقوق بشري در رابطه با اين اعدامهاي غير انساني فراخوان ميدهد..
كانون حمايت از خانواده هاي جانباختگان و بازداشتي ها
http://newsagency-ina.com/News-Details.aspx?newsId=42973&back=1
هموطنان ,حكم اعدام حبيب لطيفي ,حكم غير انساني وجنايات آشكار بر عليه مردم ايران بخصوص جوانان و فعالين سياسي وحقوق بشري است.حبيب الله لطيفي متولد 1360 سنندج ميباشد.
او تحصيلات خودش را در سنندج ادامه داده و در سالهاي نوجواني عضو تيم فوتبال شهرداري سنندج بوده است.وي در سال 81 در رشته مهندسي صنايع در دانشگاه ايلام مشغول به تحصيل گرديد.
او جزء فعالين مدني و حقوق بشري سنندج و كردستان بود و به همين دليل در ميان مردم از محبوبيت خاصي برخوردار بود.لذا مورد غضب حكام و مأموران اطلاعاتي هاي اش قرار داشت.وي در اول آبانماه 1386 توسط 11 نفر از مأموران امنيتي در خيابان ادب سنندج دستگير و به شكنجه گاههاي اطلاعات منتقل گرديد و طي 4 ماه تحت شكنجه و آزار نيرو هاي اطلاعات براي اعترافات دروغين قرار داشت و به همين منظور كليه هاي وي به خونريزي شديد افتاد. قاضي كامياني،بازپرس پرونده حبيب، بدليل دادخواهي و اعتراضات حبيب او را متهم به كذب نيز نمود.رئيس كل اطلاعات استان و دادستان وقت سنندج مزدوراني بنامهاي امجدي و گروسي طي توطئه اي ميخواستند كه از وي بر عليه دوستانش اعترافگيري نمايد كه پس از مخالف صريح حبيب او را تهديد به اعدام نمودند .
نهايتاً در تاريخ 10 تيرماه 87 طي دادگاه چند دقيقه اي غير علني بدون حضور خانواده در شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج قاضي حسن بابايي ،حبيب را به اتهام اقدام عليه امنيت ملي از طريق فعاليت دانشجويي،مدني و سياسي! محارب شناخته و حكم اعدام براي وي صادر كرد.اقاي صالح نيكبخت،وكيل مدافع حبيب به اين حكم ظالمانه اعتراض نمود كه مورد توجه ظالمان قرار نگرفت و در تاريخ 10 بهمن ماه 87 مجدداً اين حكم مورد تأييد ظالمان قرار گرفت.شايان ذكر است كه قاضي بابايي،كه به همراه ساير عوامل حكومت از بانيان پرونده سازي بر عليه حبيب بودند، به وي گفته بود كه تو كه حكم ات اعدام است ،بيا و جرمهاي پرونده هاي ديگر متهمان را بعهده بگير و بگذار اين پرونده ها مختومه شود! كه حبيب در اين رابطه ايستادگي كرد
و توطئه هاي غير انساني آنان را بر ملا نمود.
كانون حمايت از خانواده هاي جانباختگان و بازداشتي ها،ضمن محكوم نمودن اين حكم غير انساني،جنايات آشكار بر عليه مردم ايران بخصوص جوانان و فعالين سياسي وحقوق بشري را محكوم كرده و به مجامع مختلف بين الملي و حقوق بشري در رابطه با اين اعدامهاي غير انساني فراخوان ميدهد..
كانون حمايت از خانواده هاي جانباختگان و بازداشتي ها
http://newsagency-ina.com/News-Details.aspx?newsId=42973&back=1
حکم قطعی برای فاطمه مسجدی و مريم بيدگلی صادر شد
خبرگزاری هرانا - فاطمه مسجدی و مريم بيدگلی، دو تن از فعالان جنبش زنان در قم، در دادگاه تجديد نظر به ۶ ماه حبس تعزيری و دو ميليون ريال جزای نقدی برای فاطمه مسجدی و يک ميليون ريال جزای نقدی برای مريم بيدگلی محکوم شدند. طبق حکم صادره از سوی دادگاه تجديد نظر در خصوص پرونده اين دو فعال جنبش زنان، دادگاه دفاعيات آنان را با توجه به فعاليت گسترده آنان در راستای اهداف کمپين و... غيروارد دانسته و تنها به دليل فقدان سابقه کيفری، حکم يک سال حبس آنان را به ۶ ماه حبس تقليل داد و تغييری در ميزان جزای نقدی آن دو نداد. به گزارش مدرسه فمنیستی، فاطمه مسجدی و مريم بيدگلی روز ۱۷ ارديبهشت ماه ۱۳۸۸ توسط ماموران امنيتی در قم دستگير و پس از دو هفته با صدور قرار وثيقه ۲۰ ميليونی برای هر يک از اين دو آزاد شدند. پس از آن دادگاه اين دو روز ۱۳ مرداد ماه ۱۳۸۹ برگزار شد که اتهام آنها تبليغ عليه نظام و به نفع گروه فمينيستی عليه نظام (کمپين) بود. در دادگاه بدوی فاطمه مسجدی و مريم بيدگلی هر يک به يک سال حبس تعزيری محکوم شدند. علاوه بر آن فاطمه مسجدی به دو ميليون ريال جزای نقدی و مريم بيدگلی به يک ميليون ريال جزای نقدی محکوم شد.در روز ۱۶ آذرماه ۱۳۸۹، دادگاه تجديد نظر فاطمه مسجدی و مريم بيدگلی دو تن از فعالان جنبش زنان در شعبه سوم دادگاه تجديد نظر دادگستری استان قم برگزار شد و گمان می رفت حکم اين دو فعال کمپين يک ميليون نيز مانند ديگر فعالان کمپين که همگی يا در دادگاه بدوی و يا در دادگاه تجديد نظر تبرئه شده اند، شکسته شود و در نهايت تبرئه گردند و يا حداقل حکم يک سال حبس اين دو نفر نيز به حبس تعليقی منجر شود، اما متاسفانه دادگاه تجديد نظر آنها را تبرئه نکرد و تنها حکم يک سال حبس تعزيری آنان را به دليل فقدان سابقه کيفری، به ۶ ماه حبس تعزيری کاهش داد و آنها را از موارد اتهامی تبرئه نکرد.تا کنون، همه اعضای کمپين که بازداشت شده اند، در دادگاه بدوی و يا تجديد نظر تبرئه شده اند و تاکنون هيچ محکوميتی برای هيج يک از اعضای کمپين در نهايت اعمال نشده است. اين در حالی است که فعاليت های اين دو عضو کمپين، اتفاقا از زاويه ديدگاه های اسلامی به مسائل زنان بوده است. فاطمه مسجدی تاکنون مقالات متعددی را در حوزه مسائل زنان از زاويه اسلامی ترجمه کرده است.
http://hra-news.org/1389-01-27-05-26-53/5862-1.html
http://hra-news.org/1389-01-27-05-26-53/5862-1.html
قاضی پرونده میگوید میترسد پرونده را به سرانجام برساند
میثم عبادی از نخستین شهدای جنبش سبز به حساب میآید. میثم ۱۶ ساله در روز ۲۴ خرداد ماه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. او کارگر یک کارگاه خیاطی بود و روزهایش را در این کارگاه سپری میکرد تا کمک خرج خانواده و به خصوص پدرش باشد که دیگر نمیتوانست کار کند. میثم که به قول خانوادهاش اصلا اهل سیاست نبود، روز ۲۴ خرداد تصمیم گرفت از شهرک کیانشهر، جایی در جنوب شرقی شهر تهران، به میدان ولی عصر برود و ببیند در شهر چه خبر است و محمود احمدی نژاد در سخنرانی آن روزش چه خواهد گفت. خانواده میثم به او توصیه کردند که در روزهایی که شهر آنقدر شلوغ است، از خانه خارج نشود. اما میثم این گفتهی آنها را نپذیرفت و به همراه دو نفر از دوستانش از خانه خارج شد. میدان ولی عصر بسته بود و کسی به میثم و دوستانش اجازه نداد در سخنرانی رییس دولت دهم شرکت کنند. تا سرانجام او در چهارراه پارکوی با اصابت گلولهی یک بسیجی از پای درآمد. در چهارراه پارکوی، مامور لباسشخصی دختری را بر زمین می کشید و او را کتک میزد. میثم به این صحنه اعتراض کرد و پاسخش تنها گلوله بود. ساعت ده و نیم شب همان روز، زنگ تلفن خانهی آقای عبادی به صدا درآمد؛ تماسی که خبر از گلوله خوردن پسری جوان در منطقهی پارکوی می داد. میثم از ناحیهی شکم تیر خورده بود و در بیمارستانی در چهارراه قلهک بستری شده بود. در همانجا بود که میثم برای همیشه چشم بر جهان فرو بست. خانواده وقتی بر بالینش حاضر شدند که هنوز تنش گرم بود. او رفته بود و برای همیشه در اوج جوانی جهان را ترک گفته بود.
خبرنگار کلمه دربارهی آخرین وضعیت پروندهی میثم و شکایت خانوادهاش از قاتل یا قاتلان او، با پدر این شهید جنبش سبز به گفتوگو نشسته است:
آقای عبادی، شکایتتان از قاتل یا قاتلان میثم به کجا رسید؟ میخواهم از آخرین پیگیریهایتان باخبر شوم.
به تازگی شکایتنامهای را خطاب به دادستان تهران تنظیم کردهام و این شکایتنامه هم به دادگاه جنایی ارجاع شده است. الان هم شکایت در شعبهی یک دادگاه جنایی ثبت شده است. اسم قاضی پرونده هم آقای شاملو است. اما این ثبت شکایت فایده ای ندارد. من میخواهم رییس قوه قضاییه را ببینم و از او بپرسم چرا پسر بیگناهم را کشتهاند؟
چرا شکایت به مراجع قانونی فایدهای ندارد؟ وقتی برای پیگیری پرونده میروید، به شما چه میگویند؟
وقتی میروم و میپرسم «قاتل پسرم را پیدا کردید یا نه؟» رو به من میگویند: «میخواست از خانه بیرون نرود!ی حتی میگویند: «کیانشهر کجا و خیابان ولی عصر کجا؟ چرا پسرت از خیابان کیانشهر رفته بود خیابان ولی عصر!» من خیلی از شنیدن این جملات ناراحت میشوم. حتی بارها گریه کردم. میدانید وقتی این حرفها را میشنوم، آنقدر حالم گرفته میشود که اصلا نمیتوانم حرفی بزنم و اصلا از آمدنم برای پیگیری پشیمان میشوم. یک بار که برای پیگیری به دفتر ریاستجمهوری رفتم، کارمندی در آنجا گفت: «پسرت اغتشاشگر بوده، چرا پسر من را نکشتند؟» یعنی آن روزها که نصف جمعیت تهران بیرون بودند و برای اعتراض هم رفته بودند، باید همه را می کشتند؟ یعنی پسر من حق نداشته به خیابان ولی عصر برود؟
برای پیگیری دیگر به کجاها سر زدید؟
به هر کجا که فکرش را بکنید. دفتر رهبری، دفتر ریاست جمهوری، دادستانی و دادگاه جنایی و … اما هیچ جا جواب درستی به من ندادند.
ضارب را هنوز پیدا نکردهاند؟
هر بار چیزی میگویند. دفعهی آخر که برای پیگیری رفتم، گفتند: «ما نمیدانیم قاتل کیست، شما بگویید که کیست تا ما دستگیرش کنیم.»
البته همان اوایل یک بسیجی را دستگیر کردند و گفتند «قاتل پسرت است»، اما بعد او را آزاد کردند. قاضی خودش رو به من گفت: «من نمیتوانم این بسیجیها را دستگیر کنم و با اینکه پروندهی شما سه سال باز میماند، من نمیتوانم کاری کنم.» او با زبان خودش به من گفت که نمیتواند بسیجیها را بازداشت کند. گفت که خانواده دارم و نمیتوانم. یعنی قاضی هم از یک بچهی ۱۵ ساله حساب میبرد. حالا نمیدانم باید برای پیگیری چه کنم.
آقای عبادی خواستهی اصلی شما از مسئولان قضایی چیست؟
من فقط میخواهم قاتل فرزندم را معرفی و محاکمه کنند. باید به من بگویند فرزند من چرا کشته شد و گناهش چیست. یعنی هر کس گفت «رای من کو» باید کشته شود؟ البته پسر من حق رای هم نداشت و رای نداده بود، اما همراه با بقیهی مردم و به خاطر رای آنها این شعار را فریاد میزد. یعنی اگر کسی این شعار را میگفت، باید کشته میشد؟ میخواهم بدانم به چه گناهی پسر ۱۶ ساله را در روز روشن در خیابان کشتهاند.
تا حالا کسی از مراجع قانونی یا دولتی به شما سر زده است؟
بله، یک بار از شورای شهر و یک بار هم از هلال احمر آمدند. یک بار هم از بنیاد شهید آمدند و یک کارت برایم آوردند، یک کارت به جای پسرم. آخر این کارت به چه کارم میآید؟ پسر من فقط چند ساعتی از خانه بیرون رفته بود؛ باید جنازهاش را شب به من تحویل میدادند؟
میثم دقیقا چگونه کشته شد؟
دوستانش بعدا برای ما ماجرا را گفتند که وقتی میثم و دو دوستش را به میدان ولی عصر راه نمیدهند، آنها سوار اتوبوس میشوند و در چهارراه پارکوی پیاده میشوند؛ جایی که زد و خوردهایی بین معترضان به نتایج انتخابات و نیروهای بسیج و لباس شخصی در جریان بوده است. در آن محدوده ظاهرا یک بسیجی دختری را به شدت با باتوم کتک زده و بعد هم روی زمین میکشیده است. میثم که این صحنه را میبیند، به شدت عصبانی میشود و اعتراض میکند و جواب اعتراضش هم گلولهای بود که به شکمش اصابت میکند. میثم رو به آن شخص گفته بود: «چرا با دختر مردم اینطور میکنی؟ مگر خودت ناموس نداری؟» که بعد از آن صدایش برای همیشه خاموش میشود. خب، او همیشه به این مسایل حساس بود.
آقای عبادی، به پیگیریهایتان ادامه میدهید؟
بله، با همهی برخوردهای بدی که با من میشود، تا پیدا شدن قاتل پسرم پیگیریهایم را ادامه میدهم. ولی این رسمش نیست که با یک پدر داغدار اینطور رفتار کنند و هر بار او را با گریه به خانه بفرستند. مگر پسرم چه گناهی داشته؟ حتی اگر اعتراض کرده که جوابش گلوله نیست.
حرف آخرتان؟
از مسئولان می خواهم قاتل فرزندم را پیدا کنند. در جنگ همهی ما رفتیم و برای دفاع از خاکمان جنگیدیم و حتی کشته هم دادیم. اما نمیفهمم بچهی من و امثال او چرا کشته شدند مگر چه میخواستند؟ چند بار هم از قول من خبرگزاریهای دولتی مطالبی را دربارهی آقای موسوی و کروبی منتشر کردند که همه دروغ بودند. من از آنها شکایت کردم و شکایتم را پیگیری هم کردم، اما در نهایت گفتند کسی که این مطالب را نوشته، انتقالی گرفته و رفته است. اما همینجا دوباره میگویم که آن حرفها دروغ محض بوده است.
خبرنگار کلمه دربارهی آخرین وضعیت پروندهی میثم و شکایت خانوادهاش از قاتل یا قاتلان او، با پدر این شهید جنبش سبز به گفتوگو نشسته است:
آقای عبادی، شکایتتان از قاتل یا قاتلان میثم به کجا رسید؟ میخواهم از آخرین پیگیریهایتان باخبر شوم.
به تازگی شکایتنامهای را خطاب به دادستان تهران تنظیم کردهام و این شکایتنامه هم به دادگاه جنایی ارجاع شده است. الان هم شکایت در شعبهی یک دادگاه جنایی ثبت شده است. اسم قاضی پرونده هم آقای شاملو است. اما این ثبت شکایت فایده ای ندارد. من میخواهم رییس قوه قضاییه را ببینم و از او بپرسم چرا پسر بیگناهم را کشتهاند؟
چرا شکایت به مراجع قانونی فایدهای ندارد؟ وقتی برای پیگیری پرونده میروید، به شما چه میگویند؟
وقتی میروم و میپرسم «قاتل پسرم را پیدا کردید یا نه؟» رو به من میگویند: «میخواست از خانه بیرون نرود!ی حتی میگویند: «کیانشهر کجا و خیابان ولی عصر کجا؟ چرا پسرت از خیابان کیانشهر رفته بود خیابان ولی عصر!» من خیلی از شنیدن این جملات ناراحت میشوم. حتی بارها گریه کردم. میدانید وقتی این حرفها را میشنوم، آنقدر حالم گرفته میشود که اصلا نمیتوانم حرفی بزنم و اصلا از آمدنم برای پیگیری پشیمان میشوم. یک بار که برای پیگیری به دفتر ریاستجمهوری رفتم، کارمندی در آنجا گفت: «پسرت اغتشاشگر بوده، چرا پسر من را نکشتند؟» یعنی آن روزها که نصف جمعیت تهران بیرون بودند و برای اعتراض هم رفته بودند، باید همه را می کشتند؟ یعنی پسر من حق نداشته به خیابان ولی عصر برود؟
برای پیگیری دیگر به کجاها سر زدید؟
به هر کجا که فکرش را بکنید. دفتر رهبری، دفتر ریاست جمهوری، دادستانی و دادگاه جنایی و … اما هیچ جا جواب درستی به من ندادند.
ضارب را هنوز پیدا نکردهاند؟
هر بار چیزی میگویند. دفعهی آخر که برای پیگیری رفتم، گفتند: «ما نمیدانیم قاتل کیست، شما بگویید که کیست تا ما دستگیرش کنیم.»
البته همان اوایل یک بسیجی را دستگیر کردند و گفتند «قاتل پسرت است»، اما بعد او را آزاد کردند. قاضی خودش رو به من گفت: «من نمیتوانم این بسیجیها را دستگیر کنم و با اینکه پروندهی شما سه سال باز میماند، من نمیتوانم کاری کنم.» او با زبان خودش به من گفت که نمیتواند بسیجیها را بازداشت کند. گفت که خانواده دارم و نمیتوانم. یعنی قاضی هم از یک بچهی ۱۵ ساله حساب میبرد. حالا نمیدانم باید برای پیگیری چه کنم.
آقای عبادی خواستهی اصلی شما از مسئولان قضایی چیست؟
من فقط میخواهم قاتل فرزندم را معرفی و محاکمه کنند. باید به من بگویند فرزند من چرا کشته شد و گناهش چیست. یعنی هر کس گفت «رای من کو» باید کشته شود؟ البته پسر من حق رای هم نداشت و رای نداده بود، اما همراه با بقیهی مردم و به خاطر رای آنها این شعار را فریاد میزد. یعنی اگر کسی این شعار را میگفت، باید کشته میشد؟ میخواهم بدانم به چه گناهی پسر ۱۶ ساله را در روز روشن در خیابان کشتهاند.
تا حالا کسی از مراجع قانونی یا دولتی به شما سر زده است؟
بله، یک بار از شورای شهر و یک بار هم از هلال احمر آمدند. یک بار هم از بنیاد شهید آمدند و یک کارت برایم آوردند، یک کارت به جای پسرم. آخر این کارت به چه کارم میآید؟ پسر من فقط چند ساعتی از خانه بیرون رفته بود؛ باید جنازهاش را شب به من تحویل میدادند؟
میثم دقیقا چگونه کشته شد؟
دوستانش بعدا برای ما ماجرا را گفتند که وقتی میثم و دو دوستش را به میدان ولی عصر راه نمیدهند، آنها سوار اتوبوس میشوند و در چهارراه پارکوی پیاده میشوند؛ جایی که زد و خوردهایی بین معترضان به نتایج انتخابات و نیروهای بسیج و لباس شخصی در جریان بوده است. در آن محدوده ظاهرا یک بسیجی دختری را به شدت با باتوم کتک زده و بعد هم روی زمین میکشیده است. میثم که این صحنه را میبیند، به شدت عصبانی میشود و اعتراض میکند و جواب اعتراضش هم گلولهای بود که به شکمش اصابت میکند. میثم رو به آن شخص گفته بود: «چرا با دختر مردم اینطور میکنی؟ مگر خودت ناموس نداری؟» که بعد از آن صدایش برای همیشه خاموش میشود. خب، او همیشه به این مسایل حساس بود.
آقای عبادی، به پیگیریهایتان ادامه میدهید؟
بله، با همهی برخوردهای بدی که با من میشود، تا پیدا شدن قاتل پسرم پیگیریهایم را ادامه میدهم. ولی این رسمش نیست که با یک پدر داغدار اینطور رفتار کنند و هر بار او را با گریه به خانه بفرستند. مگر پسرم چه گناهی داشته؟ حتی اگر اعتراض کرده که جوابش گلوله نیست.
حرف آخرتان؟
از مسئولان می خواهم قاتل فرزندم را پیدا کنند. در جنگ همهی ما رفتیم و برای دفاع از خاکمان جنگیدیم و حتی کشته هم دادیم. اما نمیفهمم بچهی من و امثال او چرا کشته شدند مگر چه میخواستند؟ چند بار هم از قول من خبرگزاریهای دولتی مطالبی را دربارهی آقای موسوی و کروبی منتشر کردند که همه دروغ بودند. من از آنها شکایت کردم و شکایتم را پیگیری هم کردم، اما در نهایت گفتند کسی که این مطالب را نوشته، انتقالی گرفته و رفته است. اما همینجا دوباره میگویم که آن حرفها دروغ محض بوده است.
بیانیه دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت ایران به مناسبت سالروزهجوم نیروهای امنیتی به این دانشگاه
جمعی از دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت به مناسبت فرا رسیدن سالگرد هجوم نیروهای امنیتی به این دانشگاه بیانیه ای را صادر کردند.
به گزارش تحول سبز در بخشی از این بیانیه آمده است : چه شد بعد از ۳۰ سال انقلابی که با نام اسلام شکل گرفت، با انبوه مردمی که با شعار «ما جنبش سبزیم و علمدار حسینیم…» به خیابان آمده بودند، با باتوم و گاز اشک آور و سنگ و گلوله برخورد می شود؟ کدام آموزه ی دینی، اقتدارگرایان را به پرت کردن مردم از بالای پل مجاز کرد؟ اقتدارگرایان، زیر گرفتن مردم با ماشین های جنگی نیروی انتظامی را از نهضت حسین فرا گرفته اند؟!!!
محرم امسال فقط خاطره ی عاشورای ۸۸ را برای ما زنده نکرد؛ هشت دی ۱۳۸۸ و یورش وحشیانه ی نیروهای بسیج و لباس شخصی به دانشگاه ما به همراه محرم زنده می شود؛ وقتی دانشجویان سبز علم و صنعت در اعتراض به کشتار وحشیانه هموطنان خود در روز عاشورا و با درخواست آزادی کامران آسا (برادر شهید کیانوش آسا، دانشجوی نخبه دانشگاه علم و صنعت) از زندان، در محوطه دانشگاه گرد هم آمده بودند.
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار تحول سبز قرار گرفته است به شرح زیر میباشد:
محرم آمد؛ اما فرق محرم امسال آن بود که با خود خاطره ای به همراه داشت. زخمی سر باز که همچنان از آن خون می چکد. محرم امسال با خود خاطره ی عاشورای ۸۸ را به همراه داشت؛ روزی که یک ملت به تبعیت از آنچه که سال ها درباره ی نهضت عاشورا شنیده بودند، پا به میدان گذاشتند و حق مسلم خود را فریاد زدند؛ آزادی. اما آنان که داعیه ی حکومت علوی و پرچمداری نهضت حسینی دارند، پاسخی یزیدی به جمعیت عزادار دادند.
چه شد بعد از ۳۰ سال انقلابی که با نام اسلام شکل گرفت، با انبوه مردمی که با شعار «ما جنبش سبزیم و علمدار حسینیم…» به خیابان آمده بودند، با باتوم و گاز اشک آور و سنگ و گلوله برخورد می شود؟ کدام آموزه ی دینی، اقتدارگرایان را به پرت کردن مردم از بالای پل مجاز کرد؟ اقتدارگرایان، زیر گرفتن مردم با ماشین های جنگی نیروی انتظامی را از نهضت حسین فرا گرفته اند؟!!!
محرم امسال فقط خاطره ی عاشورای ۸۸ را برای ما زنده نکرد؛ هشت دی ۱۳۸۸ و یورش وحشیانه ی نیروهای بسیج و لباس شخصی به دانشگاه ما به همراه محرم زنده می شود؛ وقتی دانشجویان سبز علم و صنعت در اعتراض به کشتار وحشیانه هموطنان خود در روز عاشورا و با درخواست آزادی کامران آسا (برادر شهید کیانوش آسا، دانشجوی نخبه دانشگاه علم و صنعت) از زندان، در محوطه دانشگاه گرد هم آمده بودند.
دانشگاه علم و صنعت همان گونه مورد هجوم قرار گرفت که حسینیه جماران در تهران، دانشگاه رازی کرمانشاه، مسجد قبا و بیت آیتالله دستغیب در شیراز، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، بیت آیت الله منتظری در قم، بیت و دفاتر آیتالله صانعی و … مورد هجوم قرار گرفتند. جای شگفتی نیست که الگوی حمله به نهادهای منتقد، یکسان است؛ گویی شعبان بی مخ ها دوباره زنده شده اند و فقط صورت و پوشش خود را تغییر داده اند. بسیجیانی که با چوب و چماق و چاقو و با شعار »حیدر حیدر …« و »ماشاا… حزب ا… ایول ا… حزب ا…« به جان همدانشگاهی های خود افتاده بودند.
نیروهای لباس شخصی که تحت حمایت نیروی انتظامی در اطراف دانشگاه مستقر شده بودند، با گشودن درهای دانشگاه و تحت حمایت نیروهای حراست، وارد دانشگاه شدند و بار دیگر دانشگاه مورد هجوم چکمه پوشان و ایادی قدرت له شد. بسیاری از دانشجویان، بر اثر اصابت سنگ و چماق مجروح شدند؛ اما نیروهای بسیج حتی با دیدن سر و صورت خونین همدانشگاهی های خود، حاضر نشدند آنها را رها کنند. در این میان مردم آزادیخواهی که بیرون دانشگاه به همراهی با دانشجویان شعار می دادند، با هجوم وحشیانه نیروی انتظامی مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتند. بسیاری از دوستانمان در داخل و بسیاری بعد از خروج از دانشگاه توسط نیروهای انتظامی و لباس شخصی بازداشت شدند و به پایگاه های بسیج اطراف و یا اداره حراست دانشگاه انتقال یافتند و توسط نیروهای بسیج و حراست مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. بسیاری از دانشجویان دانشگاه که در راهپیمایی روز عاشورا و نیز هشتم دی ماه بازداشت شدند هفته ها در زندان حبس بودند.
گفتنی است که این جو تهاجمی تا چند روز بعد هم ادامه یافت و دانشگاه علم و صنعت با حضور انبوهی از نیروهای اطلاعات و نظامی های لباس شخصی، از حالت آکادمیک خارج و به حالت پادگان درآمده بود. در این روزها ماموران اطلاعات و بسیج در داخل دانشگاه و جلوی در ورودی دانشکده ها، گشت زنان و با به کار بردن الفاظ تحریک کننده، سعی داشتند دانشجویان را به واکنش وادارند؛ که خوشبختانه موفق به این کار نشدند. اما با این حال همچنان به بازداشت دانشجویان در داخل دانشگاه و انتقال آنها به پایگاه های بسیج اطراف و یا اداره حراست و ضرب و شتم آنها ادامه می دادند.
اینک یک سال از حوادث خونین عاشورا و حمله به دانشگاه علم و صنعت می گذرد. شکی نیست که بسیج و حراست، انتقام یک سال اعتراض و انتقاد دانشجویان در نشریات و راهپیمایی های پی در پی روزهای سه شنبه در اعتراض به کشتارها و اعدام ها، بزرگداشت آیت الله منتظری، بزرگداشت مقام کیانوش آسا و … را با حمله وحشیانه به منتقدین پاسخ دادند. علی رغم پیگیری ها و درخواست محاکمه ی آمران و عاملان یورش، رییس انتصابی دانشگاه، دکتر جبل عاملی، هیچگاه پاسخی ارایه نکرده است و حتی در مواردی به کل منکر این حادثه شده اند. جالب آنکه باز هم جای شاکی و متهم تغییر کرد! و دانشجویانی که مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و نسبت به عملکرد نیروهای بسیجی و حراستی و انتظامی شکایت داشتند، با شدیدترین احکام انضباطی و محرومیت از تحصیل روبرو شدند. در اعتراض به این هجوم وحشیانه و شکستن حرمت دانشگاه، در ۲۰ دی ماه ۱۳۸۸، ۵۶ تن از اساتید دانشگاه علم و صنعت نیز با نوشتن نامه ای سرگشاده خطاب به دکتر جبل عاملی، نسبت به صدور احکام سنگین انضباطی و همچنین احضارهای گسترده دانشجویان به کمیته انضباطی و نیز ورود غیرقانونی “افراد غیر دانشگاهی” به دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان، اعتراض کردند. که متاسفانه اقتدارگرایان در پاسخ این نامه، حکم به اخراج دو تن از اساتید دانشگاه دادند.
ما دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت، همچون یک سال گذشته، کشتار عزاداران در روز عاشورای سال ۱۳۸۸ را محکوم می کنیم و همچون آحاد ملت، خواستار معرفی، محاکمه و مجازات آمران و عاملان آن جنایت ها هستیم. ما دانشجویان دانشگاه علم و صنعت در اعتراض به این جنایات و همچنین در اعتراض به عدم رسیدگی رییس انتصابی دانشگاه به فاجعه ی یورش نیروهای امنیتی به دانشگاه علم و صنعت و در اعتراض به مسامحه ی نیروهای حراستی و انتظامی در مقابله با حمله ی نیروهای بسیجی و لباس شخصی و برای تاکید بر زندگی و پویایی جنبش دانشجویی، در روز هفتم دی ماه ۱۳۸۹، به یاد سه شنبه های سبز دانشگاه علم و صنعت و همزمان با فرا رسیدن سالروز یورش چکمه پوشان به ساحت دانشگاه، راس ساعت ۳۰/۱۲ ظهر در سلف های دانشگاه جمع می شویم و در جای خود می ایستیم و دقایقی را به احترام شهدای عاشورای سبز، سکوت می کنیم. ما دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، هیچگاه خاطره ی ۸ دی ۸۸ را از ذهنمان دور نخواهیم کرد و اسامی و مشخصات آنها که با سنگ و چماق و چاقو به دانشجویان یورش بردند، اعم از نیروهای بسیجی و حراستی، از یادها نخواهیم برد و به آنها هشدار می دهیم «خشم فروخوردهی مردم آگاه و مظلوم، بسیار خطرناکتر از فریادهای تظلمخواهی آنها خواهد بود.»
دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت ایران
دی ماه ۱۳۸۹
به گزارش تحول سبز در بخشی از این بیانیه آمده است : چه شد بعد از ۳۰ سال انقلابی که با نام اسلام شکل گرفت، با انبوه مردمی که با شعار «ما جنبش سبزیم و علمدار حسینیم…» به خیابان آمده بودند، با باتوم و گاز اشک آور و سنگ و گلوله برخورد می شود؟ کدام آموزه ی دینی، اقتدارگرایان را به پرت کردن مردم از بالای پل مجاز کرد؟ اقتدارگرایان، زیر گرفتن مردم با ماشین های جنگی نیروی انتظامی را از نهضت حسین فرا گرفته اند؟!!!
محرم امسال فقط خاطره ی عاشورای ۸۸ را برای ما زنده نکرد؛ هشت دی ۱۳۸۸ و یورش وحشیانه ی نیروهای بسیج و لباس شخصی به دانشگاه ما به همراه محرم زنده می شود؛ وقتی دانشجویان سبز علم و صنعت در اعتراض به کشتار وحشیانه هموطنان خود در روز عاشورا و با درخواست آزادی کامران آسا (برادر شهید کیانوش آسا، دانشجوی نخبه دانشگاه علم و صنعت) از زندان، در محوطه دانشگاه گرد هم آمده بودند.
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار تحول سبز قرار گرفته است به شرح زیر میباشد:
محرم آمد؛ اما فرق محرم امسال آن بود که با خود خاطره ای به همراه داشت. زخمی سر باز که همچنان از آن خون می چکد. محرم امسال با خود خاطره ی عاشورای ۸۸ را به همراه داشت؛ روزی که یک ملت به تبعیت از آنچه که سال ها درباره ی نهضت عاشورا شنیده بودند، پا به میدان گذاشتند و حق مسلم خود را فریاد زدند؛ آزادی. اما آنان که داعیه ی حکومت علوی و پرچمداری نهضت حسینی دارند، پاسخی یزیدی به جمعیت عزادار دادند.
چه شد بعد از ۳۰ سال انقلابی که با نام اسلام شکل گرفت، با انبوه مردمی که با شعار «ما جنبش سبزیم و علمدار حسینیم…» به خیابان آمده بودند، با باتوم و گاز اشک آور و سنگ و گلوله برخورد می شود؟ کدام آموزه ی دینی، اقتدارگرایان را به پرت کردن مردم از بالای پل مجاز کرد؟ اقتدارگرایان، زیر گرفتن مردم با ماشین های جنگی نیروی انتظامی را از نهضت حسین فرا گرفته اند؟!!!
محرم امسال فقط خاطره ی عاشورای ۸۸ را برای ما زنده نکرد؛ هشت دی ۱۳۸۸ و یورش وحشیانه ی نیروهای بسیج و لباس شخصی به دانشگاه ما به همراه محرم زنده می شود؛ وقتی دانشجویان سبز علم و صنعت در اعتراض به کشتار وحشیانه هموطنان خود در روز عاشورا و با درخواست آزادی کامران آسا (برادر شهید کیانوش آسا، دانشجوی نخبه دانشگاه علم و صنعت) از زندان، در محوطه دانشگاه گرد هم آمده بودند.
دانشگاه علم و صنعت همان گونه مورد هجوم قرار گرفت که حسینیه جماران در تهران، دانشگاه رازی کرمانشاه، مسجد قبا و بیت آیتالله دستغیب در شیراز، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، بیت آیت الله منتظری در قم، بیت و دفاتر آیتالله صانعی و … مورد هجوم قرار گرفتند. جای شگفتی نیست که الگوی حمله به نهادهای منتقد، یکسان است؛ گویی شعبان بی مخ ها دوباره زنده شده اند و فقط صورت و پوشش خود را تغییر داده اند. بسیجیانی که با چوب و چماق و چاقو و با شعار »حیدر حیدر …« و »ماشاا… حزب ا… ایول ا… حزب ا…« به جان همدانشگاهی های خود افتاده بودند.
نیروهای لباس شخصی که تحت حمایت نیروی انتظامی در اطراف دانشگاه مستقر شده بودند، با گشودن درهای دانشگاه و تحت حمایت نیروهای حراست، وارد دانشگاه شدند و بار دیگر دانشگاه مورد هجوم چکمه پوشان و ایادی قدرت له شد. بسیاری از دانشجویان، بر اثر اصابت سنگ و چماق مجروح شدند؛ اما نیروهای بسیج حتی با دیدن سر و صورت خونین همدانشگاهی های خود، حاضر نشدند آنها را رها کنند. در این میان مردم آزادیخواهی که بیرون دانشگاه به همراهی با دانشجویان شعار می دادند، با هجوم وحشیانه نیروی انتظامی مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتند. بسیاری از دوستانمان در داخل و بسیاری بعد از خروج از دانشگاه توسط نیروهای انتظامی و لباس شخصی بازداشت شدند و به پایگاه های بسیج اطراف و یا اداره حراست دانشگاه انتقال یافتند و توسط نیروهای بسیج و حراست مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. بسیاری از دانشجویان دانشگاه که در راهپیمایی روز عاشورا و نیز هشتم دی ماه بازداشت شدند هفته ها در زندان حبس بودند.
گفتنی است که این جو تهاجمی تا چند روز بعد هم ادامه یافت و دانشگاه علم و صنعت با حضور انبوهی از نیروهای اطلاعات و نظامی های لباس شخصی، از حالت آکادمیک خارج و به حالت پادگان درآمده بود. در این روزها ماموران اطلاعات و بسیج در داخل دانشگاه و جلوی در ورودی دانشکده ها، گشت زنان و با به کار بردن الفاظ تحریک کننده، سعی داشتند دانشجویان را به واکنش وادارند؛ که خوشبختانه موفق به این کار نشدند. اما با این حال همچنان به بازداشت دانشجویان در داخل دانشگاه و انتقال آنها به پایگاه های بسیج اطراف و یا اداره حراست و ضرب و شتم آنها ادامه می دادند.
اینک یک سال از حوادث خونین عاشورا و حمله به دانشگاه علم و صنعت می گذرد. شکی نیست که بسیج و حراست، انتقام یک سال اعتراض و انتقاد دانشجویان در نشریات و راهپیمایی های پی در پی روزهای سه شنبه در اعتراض به کشتارها و اعدام ها، بزرگداشت آیت الله منتظری، بزرگداشت مقام کیانوش آسا و … را با حمله وحشیانه به منتقدین پاسخ دادند. علی رغم پیگیری ها و درخواست محاکمه ی آمران و عاملان یورش، رییس انتصابی دانشگاه، دکتر جبل عاملی، هیچگاه پاسخی ارایه نکرده است و حتی در مواردی به کل منکر این حادثه شده اند. جالب آنکه باز هم جای شاکی و متهم تغییر کرد! و دانشجویانی که مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و نسبت به عملکرد نیروهای بسیجی و حراستی و انتظامی شکایت داشتند، با شدیدترین احکام انضباطی و محرومیت از تحصیل روبرو شدند. در اعتراض به این هجوم وحشیانه و شکستن حرمت دانشگاه، در ۲۰ دی ماه ۱۳۸۸، ۵۶ تن از اساتید دانشگاه علم و صنعت نیز با نوشتن نامه ای سرگشاده خطاب به دکتر جبل عاملی، نسبت به صدور احکام سنگین انضباطی و همچنین احضارهای گسترده دانشجویان به کمیته انضباطی و نیز ورود غیرقانونی “افراد غیر دانشگاهی” به دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان، اعتراض کردند. که متاسفانه اقتدارگرایان در پاسخ این نامه، حکم به اخراج دو تن از اساتید دانشگاه دادند.
ما دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت، همچون یک سال گذشته، کشتار عزاداران در روز عاشورای سال ۱۳۸۸ را محکوم می کنیم و همچون آحاد ملت، خواستار معرفی، محاکمه و مجازات آمران و عاملان آن جنایت ها هستیم. ما دانشجویان دانشگاه علم و صنعت در اعتراض به این جنایات و همچنین در اعتراض به عدم رسیدگی رییس انتصابی دانشگاه به فاجعه ی یورش نیروهای امنیتی به دانشگاه علم و صنعت و در اعتراض به مسامحه ی نیروهای حراستی و انتظامی در مقابله با حمله ی نیروهای بسیجی و لباس شخصی و برای تاکید بر زندگی و پویایی جنبش دانشجویی، در روز هفتم دی ماه ۱۳۸۹، به یاد سه شنبه های سبز دانشگاه علم و صنعت و همزمان با فرا رسیدن سالروز یورش چکمه پوشان به ساحت دانشگاه، راس ساعت ۳۰/۱۲ ظهر در سلف های دانشگاه جمع می شویم و در جای خود می ایستیم و دقایقی را به احترام شهدای عاشورای سبز، سکوت می کنیم. ما دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، هیچگاه خاطره ی ۸ دی ۸۸ را از ذهنمان دور نخواهیم کرد و اسامی و مشخصات آنها که با سنگ و چماق و چاقو به دانشجویان یورش بردند، اعم از نیروهای بسیجی و حراستی، از یادها نخواهیم برد و به آنها هشدار می دهیم «خشم فروخوردهی مردم آگاه و مظلوم، بسیار خطرناکتر از فریادهای تظلمخواهی آنها خواهد بود.»
دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت ایران
دی ماه ۱۳۸۹
نماینده مجلس: سران فتنه ممنوع الخروج هستندزیرا از جانب ملت و مسئولین به عنوان محارب شناخته شده اند
باشگاه خبرنگاران(متعلق به صدا و سیما): عضو کمیسیون قضایی و حقوقی اقدام دولتمردان انگلیس برای اعطای پناهندگی به سران فتنه را خلاف قوانین بین المللی عنوان کرد و گفت: سران فتنه از جانب مسئولین و ملت ایران به عنوان محارب شناخته شده اند بنابراین ممنوع الخروج بوده و با اعطای پناهندگی نیز اجازه خروج از کشور را نخواهند داشت.
موسی قربانی نماینده مردم قائنات در مجلس شورای اسلامی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران با اشاره به تحرکات اخیر انگلستان برای جذب سران فتنه اظهار داشت: در دشمنی و عداوت انگلستان با ملت و نظام جمهوری اسلامی تردیدی وجود ندارد چرا که این کینه توزی ها قدمتی دیرینه دارد.
عضو کمیسیون قضایی و حقوقی اقدام دولت انگلستان برای جذب سران فتنه را خلاف قوانین بین الملل دانست و افزود: عناد ورزی انگلستان با نظام جمهوری اسلامی بی پایان است چرا که انقلاب اسلامی باعث بیداری مردم جهان شده و این امر هر روز بر وحشت و ترس دولتمردان انگلیسی می افزاید بنابراین همواره با نقشه های جدید به دنبال اختلاف افکنی در ایران هستند.
وی با تاکید بر اینکه مسئولین باید طبق یک برنامه ریزی مدون پاسخی قاطع به این گونه اقدامات دولتمردان انگلیسی بدهند، خاطر نشان کرد: با توجه به اینکه سران فتنه از جانب ملت و مسئولین به عنوان محارب شناخته شده اند لذا حتی با اعطای پناهندگی از جانب دولت انگلستان اجازه خروج از کشور را نخواهند داشت.
قربانی یادآور شد، سران فتنه به لحاظ قانونی ممنوع الخروج بوده و باید در پیشگاه قانون و ملت ایران پاسخگو بوده و به سزای اعمال خود برسند.
موسی قربانی نماینده مردم قائنات در مجلس شورای اسلامی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران با اشاره به تحرکات اخیر انگلستان برای جذب سران فتنه اظهار داشت: در دشمنی و عداوت انگلستان با ملت و نظام جمهوری اسلامی تردیدی وجود ندارد چرا که این کینه توزی ها قدمتی دیرینه دارد.
عضو کمیسیون قضایی و حقوقی اقدام دولت انگلستان برای جذب سران فتنه را خلاف قوانین بین الملل دانست و افزود: عناد ورزی انگلستان با نظام جمهوری اسلامی بی پایان است چرا که انقلاب اسلامی باعث بیداری مردم جهان شده و این امر هر روز بر وحشت و ترس دولتمردان انگلیسی می افزاید بنابراین همواره با نقشه های جدید به دنبال اختلاف افکنی در ایران هستند.
وی با تاکید بر اینکه مسئولین باید طبق یک برنامه ریزی مدون پاسخی قاطع به این گونه اقدامات دولتمردان انگلیسی بدهند، خاطر نشان کرد: با توجه به اینکه سران فتنه از جانب ملت و مسئولین به عنوان محارب شناخته شده اند لذا حتی با اعطای پناهندگی از جانب دولت انگلستان اجازه خروج از کشور را نخواهند داشت.
قربانی یادآور شد، سران فتنه به لحاظ قانونی ممنوع الخروج بوده و باید در پیشگاه قانون و ملت ایران پاسخگو بوده و به سزای اعمال خود برسند.
Friday, December 24, 2010
زندگي نامه زنداني سياسي حبيب الله لطيفي
آژانس ايران خبـــــــــــــر: حبيب لطيفي يکي از زندانيان سياسي محکوم به اعدام با خطر اجراي حکم روبه روست .
حبيب لطيفي يکي از زندانيان سياسي و محکوم شدگان به اعدام است که با وجود آن همه پيگيريهاي قضايي از سوي خانواده ي ايشان و همچنين سازمانهاي حقوق بشري تا کنون خبري مبني بر لغو حکم ايشان صادر نشده و هر لحظه احتمال اجراي اين حکم خانواده ي ايشان را به ويژه تمامي نهادها و سازمانهاي حقوق بشري و ... را مورد ناراحتي قرار داده است .
حبيب لطيفي هفتمين فرزند صغري و عباس لطيفي، 1 فروردين 1360 در ميدان آزادي (اقبال) سنندج چشم به جهان گشود. وي 7 سال نخست زندگي خود را به همراه خانواده اش (هنگام جنگ ايران و عراق) در روستاي نايسر از توابع شهرستان سنندج و در آوارگي سپري نمود.
وي از کودکي به ورزش علاقه مند بود و در رشته ي فوتبال استعداد بي نظيري داشت. در حين گذراندن مقاطع تحصيلي ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان، در تيم هاي مختلف فوتبال از جمله تيم شهرداري سنندج بازي کرد و به عنوان بازيکن شماره 10 افتخارات زيادي را کسب کرد. حبيب همچنين در رشته ي نوازندگي ساز سنتور مدتي فعاليت نمود. او در آستانه ي ورود به دانشگاه مجبور به ترک آن شد چرا پيش شرط ادامه ي آن، ثبت نام در مرکز بسيج بود و بدين ترتيب حبيب که به هيچ عنوان حاضر به ثبت نام در بسيج نبود، علي رغم ميل باطني خويش مجبور به ترک باشگاه و خداحافظي از فوتبال شد.
حبيب که عاشق طبيعت کردستان بود، کم کم به ورزش کوهنوردي روي آورد و در قالب برنامه هاي گروهي موفق به فتح اکثر قلل کردستان و ايران شد. علي رغم آن که حبيب در خانواده اي ثروتمند متولد شده بود، همواره در اجتماع فروتنانه ظاهر مي شد. اين دانش آموز ممتاز در سال 1380 موفق به اخذ ديپلم و پيش دانشگاهي رشته ي رياضي و فيزيک شد و در مهرماه 1381 به دانشگاه ايلام راه يافت و در رشته ي مهندسي صنايع ادامه تحصيل داد.
حبيب جوان، علاقه ي ويژه اي به مطالعه و بحث و گفتگو در خصوص مسائل اجتماعي – سياسي ايران به ويژه کردستان داشت. او به همراه دوستان خود مدام مشغول فعاليت هاي مدني، فرهنگي، زيست محيطي و سياسي بود. از شرکت در NGO ها گرفته تا روشنگري مردم. وي همچنين افتخار عضويت انجمن هاي " ژيانه وه " و " شاهو " و "جمعيت کردستان سبز" را داشت.
حبيب الله لطيفي ساعت 7:40 غروب 1 آبان ماه 1386 در خيابان ادب سنندج از سوي 11 تن از نيروهاي امنيتي اطلاعات محاصره و بازداشت شد. شايان ذکر است اين توطئه با همکاري صاحب مغازه اي انجام گرفت که حبيب کيس کامپيوتر خود را جهت تعمير به آنجا برده بود. صاحب مغازه با تلفن هاي پياپي از وي خواسته بود تا فورا خود را به مغازه ي او برساند. حبيب هم رفت و در حين خروج از مغازه با يورش وحشيانه ي 11 نفر مسلح مواجه شد و از آن غروب تا 4 ماه بعد، آفتاب را در آسمانش نديد. وي 4 ماه در زندان انفرادي تحت شکنجه ي شديد جلادان اطلاعات مورد بازجويي قرار گرفت. روز نهم بازداشتش بر اثر خونريزي کليه هايش به بيمارستان تامين اجتماعي سنندج (دور افتاده ترين بيمارستان شهر) منتقل مي شود و بر حسب اتفاق يکي از بستگان نزديک اش وي را در وضعيتي بسيار وخيم اينگونه مي بيند پسرکي با چشم هايي ورقلمبيده و پوستي کدر و تيره و لبان پاره شده که 3 نفر وي را که توان راه رفتن نداشت و در ميان بازوانشان نيمه خميده و به سختي قدم بر مي داشت، از پله هاي بيمارستان بالا مي بردند و 8 نفر ديگر نظامي و لباس شخصي آنان را اسکورت مي کردند. بعدها معلوم شد که 5 الي 6 نفر او را به باد لگد و باطوم گرفته و تا سرحد مرگ کتک زده اند. او 4 هفته توانايي هيچ حرکتي جز سينه خيز نداشت. سرش از 3 ناحيه شکسته بود و لگدهاي پياپي لبانش را شکافته بود. گفتني است طي اعتراض حبيب به قاضي کامياني بازپرس پرونده که هر از گاهي جهت بازپرسي به تک سلولي وي در اطلاعات مراجعه مي کرد، کامياني هرگونه اعمال شکنجه را انکار کرده و حبيب را متهم به اظهارات کذب نموده بود.
در اين گير و دار رئيس کل اطلاعات استان و دادستان آن زمان سنندج (امجدي) طي گفت و گويي که در تک سلولي اطلاعات از پشت شيشه با حبيب انجام داده بودند، قول فراري دادن شخص وي و دوستش ياسر گلي در ازاي اعتراف براي ديگر دوستانش و فرستادن گزارش ماهانه در مورد 2 نفر (که نگفته بودند چه کساني هستند) داده بودند. پس از آن که با مخالفت صريح حبيب رو به رو شده بودند او را تهديد به اعدام کرده و طبق اطلاعاتي که چندماه پيش از اداره ي اطلاعات به خارج درز کرد، مشخص شد اين دو مسوول والارتبه و دادستان کل استان کردستان (گروسي) و از اصلي ترين کساني به شمار مي آيند که مصر به اجراي حکم اعدام اين جوان 28 ساله هستند.
پس از پرونده سازي و گنجاندن مطالب دروغين در پرونده ي اين جوان کورد که از سوي بازجويان اطلاعات و به ياري قاضي کامياني انجام شد حبيب به بند قرنطينه و سپس بند پاک 2 زندان مرکزي سنندج منتقل شد و پس از 4 ماه چشمانش به نور آفتاب و ديدار خانواده اش روشن شد. حبيب در تاريخ 10 تيرماه 1387 طي دادگاهي چند دقيقه اي و بدون حضور خانواده، در شعبه ي اول دادگاه انقلاب اسلامي سنندج به رياست قاضي حسن بابائي طي چند دقيقه دادگاهي غير علني به اتهام اقدام عليه امنيت ملي از طريق فعاليت دانشجويي، مدني، سياسي با استناد به آيه 33 سوره مائده (قرآن کريم) و استناد به مسائل يکم، سوم و پنجم از فصل ششم (حد محارب) جلد چهارم کتاب تحرير الوسيله روح الله خميني و مواد 183، 186، 190، 191 قانون مجازات اسلامي، محارب (دشمن خدا) اعلام شده و به اعدام محکوم شد. در پي اعتراض صالح نيکبخت وکيل مدافع حبيب به اين حکم مغرضانه، در 10 بهمن ماه 1387 بارديگر اين دانشجوي کورد به اعدام محکوم شد. گفتني است قاضي بابائي به وي گفته بود، تو که حکم ات اعدام است بيا و جرم هاي پرونده ي ديگر متهمان بي گناه من را به عهده بگير، بگذار اين پرونده نيز مختومه شود!! و اينگونه بود که مدعيان عدالت و رافت اسلامي به توطئه ي خود عليه اين جوان کورد ادامه دادند.
کم کم بيماري برونشيت (عفونت ريوي) که در کودکي از آن رنج مي برد، بارديگر عود کرده و عفونت معده و دندان ها که همگي بر اثر نبود بهداشت در هوا و غذاي تک سلولي اطلاعات و زندان مرکزي سنندج ظاهر شده بودند، بر فشار و شکنجه ي روحي او افزود. اما عليرغم درخواست هاي مکرر حبيب و خانواده و وکيلش مسوولان اجازه ي درمان نداده و تنها يک بار به منظور انجام سونوگرافي حبيب را به بيمارستان توحيد سنندج منتقل کردند که بعدها اعلام کردند جواب سونوگرافي گم شده است. مسعود مهربان (رئيس سابق حفاظت زندان مرکزي سنندج و نماينده ي اطلاعات در اين زندان که به علت فاش شدن فساد اخلاقي و روابط نامشروع با يکي از کارمندان زن زندان و ايجاد مزاحمت براي خانواده ي زندانيان به مکان نامعلومي تبعيد شد) و محمد خسروي (رئيس زندان مرکزي سنندج) توسط مخبران خود در زندان کردار و گفتار حبيب و دوستان اش را زير ذره بين قرار داده و به طرق مختلف از جمله ممنوعيت هاي بي دليل و ناگهاني ملاقات و تماس تلفني او را شکنجه کرده و مي کنند.
پس از ارجاع پرونده به ديوان عالي کشور در تاريخ 16 فروردين 1388 که جهت آخرين تجديدنظر بر اين پرونده ي سراسر کذب صورت گرفت، تنها يک هفته پس از آن، درخواست مزبور، با مخالفت مسوولان مواجه شد و اين مسئله که کمسيون عفو ديوان عالي کشور حاضر به بررسي مجدد پرونده نشده است، پس از 10 ماه مخفي کاري دستگاه قضايي، در 16 اسفند ماه سال گذشته (1388) به صورت شفاهي به دکتر صالح نيکبخت وکيل حبيب اعلام شد. بدين ترتيب احتمال اجراي حکم حبيب با فاش شدن اين مسئله و پس از آنکه از سوي اسکندري رئيس اجراي احکام دادگاه انقلاب سنندج به وي اعلام شد که هيچ تضميني جهت عدم اجراي حکم اعدام وجود ندارد. پس از آن بود که شانس لغو حکم اعدام حبيب از ميان رفت و هر آن امکان دارد در يک سپيده دم، جلادان رژيم حبيب را نيز همچون شهيد احسان و فصيح و فرزاد به دار بياويزند و به زندگاني سراسر انساني او پايان دهند. گفتني است چندين بار از سوي افراد مختلف که ادعاي مسووليت و نفوذ بسياري در اطلاعات و قوه ي قضائيه داشتند، به خانواده ي لطيفي پيشنهاد دادن رشوه و شکستن حکم اعدام فرزندشان داده شده است و از آن جا که خانواده ي وي مجبور بودند براي نجات جان فرزندشان به آن ها اعتماد نمايند مبالغ فراواني از خانواده حبيب وجه نقدي دريافت نموده و هيچ کاري نيز در ازاي آن انجام نداده اند. هم چنين خانواده لطيفي خواستار ديدار با مقامات قضايي همچون شاهرودي و لاريجاني بوده و استاندار کردستان (اسماعيل نجار) بوده اند، اما اين مقامات به بهانه هاي مختلف از دادن وقت ملاقات با اين خانواده سر باز زده و هيچ يک حاضر به پاسخگويي درخواست آنان نبوده اند. قابل توجه است براي گرفتن وقت ملاقات با شاهرودي از اين خانواده درخواست 5 مليون تومان وجه نقد شده بود!!
حبيب که از جمله زندانيان سياسي با نفوذ و محبوب در زندان سنندج محسوب مي شود، از جمله اعتصاب کنندگان معترض به اعدام شهيد احسان بود و تا آخرين لحظات از تلاش براي نجات جان اين همبندي دلاور خود از پاي ننشست و اين خود دليلي شد بر تشديد فشار ها و شکنجه هايي که هم اکنون محمد خسروي در حق او اعمال مي دارد. پس از شهادت قهرمانانه ي احسان فتاحيان، حبيب و هم بندانش با کف زدن و پخش شيريني شهادت رفيق احسان را به يکديگر تبريک گفته بودند و از همين رو، نگهبانان به دستور خسروي چندين بار وسايل و يادداشت و کتب شخصي حبيب را تفتيش و ضبط، حق ملاقات حضوري با خانواده اش را از وي سلب، و خطوط تلفن بند پاک 2 و سپس کل زندان را به منظور ممانعت از تماس تلفني با خانواده اش قطع کردند. شايان ذکر است اواسط دي ماه سال گذشته حبيب يک بار ديگر جهت پاره اي توضيحات از زندان به سلول هاي انفرادي اين اداره منتقل شد و مدت 4 روز را تحت شکنجه به سر برده بود. همچنين در زمان سفر سيد علي خامنه اي به کردستان بر اثر رفتن ماموران اداره اطلاعات در پاسي از شب به خانه ي پدري حبيب که به منظور تهديد خانواده وي جهت حبس خانگي تا اتمام سخنراي خامنه اي در ميدان آزادي سنندج صورت گرفته بود، مادر حبيب دچار سکته ي قلبي شد.
با اين اوصاف، حبيب الله لطيفي،نه تنها به زانو در نيامده است که با عزمي جزم و ايماني راسخ، سينه در برابر دشنه ي دشمن سپر نموده و بر ادامه ي راه خود اصرار دارد.
http://newsagency-ina.com/Report-Details.aspx?reportId=4399&back=1
http://www.gopetition.com/petition/40470/sign.html
http://www.gopetition.com/petitions/save-habibollah-golparipour-from-death.html
حبيب لطيفي يکي از زندانيان سياسي و محکوم شدگان به اعدام است که با وجود آن همه پيگيريهاي قضايي از سوي خانواده ي ايشان و همچنين سازمانهاي حقوق بشري تا کنون خبري مبني بر لغو حکم ايشان صادر نشده و هر لحظه احتمال اجراي اين حکم خانواده ي ايشان را به ويژه تمامي نهادها و سازمانهاي حقوق بشري و ... را مورد ناراحتي قرار داده است .
حبيب لطيفي هفتمين فرزند صغري و عباس لطيفي، 1 فروردين 1360 در ميدان آزادي (اقبال) سنندج چشم به جهان گشود. وي 7 سال نخست زندگي خود را به همراه خانواده اش (هنگام جنگ ايران و عراق) در روستاي نايسر از توابع شهرستان سنندج و در آوارگي سپري نمود.
وي از کودکي به ورزش علاقه مند بود و در رشته ي فوتبال استعداد بي نظيري داشت. در حين گذراندن مقاطع تحصيلي ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان، در تيم هاي مختلف فوتبال از جمله تيم شهرداري سنندج بازي کرد و به عنوان بازيکن شماره 10 افتخارات زيادي را کسب کرد. حبيب همچنين در رشته ي نوازندگي ساز سنتور مدتي فعاليت نمود. او در آستانه ي ورود به دانشگاه مجبور به ترک آن شد چرا پيش شرط ادامه ي آن، ثبت نام در مرکز بسيج بود و بدين ترتيب حبيب که به هيچ عنوان حاضر به ثبت نام در بسيج نبود، علي رغم ميل باطني خويش مجبور به ترک باشگاه و خداحافظي از فوتبال شد.
حبيب که عاشق طبيعت کردستان بود، کم کم به ورزش کوهنوردي روي آورد و در قالب برنامه هاي گروهي موفق به فتح اکثر قلل کردستان و ايران شد. علي رغم آن که حبيب در خانواده اي ثروتمند متولد شده بود، همواره در اجتماع فروتنانه ظاهر مي شد. اين دانش آموز ممتاز در سال 1380 موفق به اخذ ديپلم و پيش دانشگاهي رشته ي رياضي و فيزيک شد و در مهرماه 1381 به دانشگاه ايلام راه يافت و در رشته ي مهندسي صنايع ادامه تحصيل داد.
حبيب جوان، علاقه ي ويژه اي به مطالعه و بحث و گفتگو در خصوص مسائل اجتماعي – سياسي ايران به ويژه کردستان داشت. او به همراه دوستان خود مدام مشغول فعاليت هاي مدني، فرهنگي، زيست محيطي و سياسي بود. از شرکت در NGO ها گرفته تا روشنگري مردم. وي همچنين افتخار عضويت انجمن هاي " ژيانه وه " و " شاهو " و "جمعيت کردستان سبز" را داشت.
حبيب الله لطيفي ساعت 7:40 غروب 1 آبان ماه 1386 در خيابان ادب سنندج از سوي 11 تن از نيروهاي امنيتي اطلاعات محاصره و بازداشت شد. شايان ذکر است اين توطئه با همکاري صاحب مغازه اي انجام گرفت که حبيب کيس کامپيوتر خود را جهت تعمير به آنجا برده بود. صاحب مغازه با تلفن هاي پياپي از وي خواسته بود تا فورا خود را به مغازه ي او برساند. حبيب هم رفت و در حين خروج از مغازه با يورش وحشيانه ي 11 نفر مسلح مواجه شد و از آن غروب تا 4 ماه بعد، آفتاب را در آسمانش نديد. وي 4 ماه در زندان انفرادي تحت شکنجه ي شديد جلادان اطلاعات مورد بازجويي قرار گرفت. روز نهم بازداشتش بر اثر خونريزي کليه هايش به بيمارستان تامين اجتماعي سنندج (دور افتاده ترين بيمارستان شهر) منتقل مي شود و بر حسب اتفاق يکي از بستگان نزديک اش وي را در وضعيتي بسيار وخيم اينگونه مي بيند پسرکي با چشم هايي ورقلمبيده و پوستي کدر و تيره و لبان پاره شده که 3 نفر وي را که توان راه رفتن نداشت و در ميان بازوانشان نيمه خميده و به سختي قدم بر مي داشت، از پله هاي بيمارستان بالا مي بردند و 8 نفر ديگر نظامي و لباس شخصي آنان را اسکورت مي کردند. بعدها معلوم شد که 5 الي 6 نفر او را به باد لگد و باطوم گرفته و تا سرحد مرگ کتک زده اند. او 4 هفته توانايي هيچ حرکتي جز سينه خيز نداشت. سرش از 3 ناحيه شکسته بود و لگدهاي پياپي لبانش را شکافته بود. گفتني است طي اعتراض حبيب به قاضي کامياني بازپرس پرونده که هر از گاهي جهت بازپرسي به تک سلولي وي در اطلاعات مراجعه مي کرد، کامياني هرگونه اعمال شکنجه را انکار کرده و حبيب را متهم به اظهارات کذب نموده بود.
در اين گير و دار رئيس کل اطلاعات استان و دادستان آن زمان سنندج (امجدي) طي گفت و گويي که در تک سلولي اطلاعات از پشت شيشه با حبيب انجام داده بودند، قول فراري دادن شخص وي و دوستش ياسر گلي در ازاي اعتراف براي ديگر دوستانش و فرستادن گزارش ماهانه در مورد 2 نفر (که نگفته بودند چه کساني هستند) داده بودند. پس از آن که با مخالفت صريح حبيب رو به رو شده بودند او را تهديد به اعدام کرده و طبق اطلاعاتي که چندماه پيش از اداره ي اطلاعات به خارج درز کرد، مشخص شد اين دو مسوول والارتبه و دادستان کل استان کردستان (گروسي) و از اصلي ترين کساني به شمار مي آيند که مصر به اجراي حکم اعدام اين جوان 28 ساله هستند.
پس از پرونده سازي و گنجاندن مطالب دروغين در پرونده ي اين جوان کورد که از سوي بازجويان اطلاعات و به ياري قاضي کامياني انجام شد حبيب به بند قرنطينه و سپس بند پاک 2 زندان مرکزي سنندج منتقل شد و پس از 4 ماه چشمانش به نور آفتاب و ديدار خانواده اش روشن شد. حبيب در تاريخ 10 تيرماه 1387 طي دادگاهي چند دقيقه اي و بدون حضور خانواده، در شعبه ي اول دادگاه انقلاب اسلامي سنندج به رياست قاضي حسن بابائي طي چند دقيقه دادگاهي غير علني به اتهام اقدام عليه امنيت ملي از طريق فعاليت دانشجويي، مدني، سياسي با استناد به آيه 33 سوره مائده (قرآن کريم) و استناد به مسائل يکم، سوم و پنجم از فصل ششم (حد محارب) جلد چهارم کتاب تحرير الوسيله روح الله خميني و مواد 183، 186، 190، 191 قانون مجازات اسلامي، محارب (دشمن خدا) اعلام شده و به اعدام محکوم شد. در پي اعتراض صالح نيکبخت وکيل مدافع حبيب به اين حکم مغرضانه، در 10 بهمن ماه 1387 بارديگر اين دانشجوي کورد به اعدام محکوم شد. گفتني است قاضي بابائي به وي گفته بود، تو که حکم ات اعدام است بيا و جرم هاي پرونده ي ديگر متهمان بي گناه من را به عهده بگير، بگذار اين پرونده نيز مختومه شود!! و اينگونه بود که مدعيان عدالت و رافت اسلامي به توطئه ي خود عليه اين جوان کورد ادامه دادند.
کم کم بيماري برونشيت (عفونت ريوي) که در کودکي از آن رنج مي برد، بارديگر عود کرده و عفونت معده و دندان ها که همگي بر اثر نبود بهداشت در هوا و غذاي تک سلولي اطلاعات و زندان مرکزي سنندج ظاهر شده بودند، بر فشار و شکنجه ي روحي او افزود. اما عليرغم درخواست هاي مکرر حبيب و خانواده و وکيلش مسوولان اجازه ي درمان نداده و تنها يک بار به منظور انجام سونوگرافي حبيب را به بيمارستان توحيد سنندج منتقل کردند که بعدها اعلام کردند جواب سونوگرافي گم شده است. مسعود مهربان (رئيس سابق حفاظت زندان مرکزي سنندج و نماينده ي اطلاعات در اين زندان که به علت فاش شدن فساد اخلاقي و روابط نامشروع با يکي از کارمندان زن زندان و ايجاد مزاحمت براي خانواده ي زندانيان به مکان نامعلومي تبعيد شد) و محمد خسروي (رئيس زندان مرکزي سنندج) توسط مخبران خود در زندان کردار و گفتار حبيب و دوستان اش را زير ذره بين قرار داده و به طرق مختلف از جمله ممنوعيت هاي بي دليل و ناگهاني ملاقات و تماس تلفني او را شکنجه کرده و مي کنند.
پس از ارجاع پرونده به ديوان عالي کشور در تاريخ 16 فروردين 1388 که جهت آخرين تجديدنظر بر اين پرونده ي سراسر کذب صورت گرفت، تنها يک هفته پس از آن، درخواست مزبور، با مخالفت مسوولان مواجه شد و اين مسئله که کمسيون عفو ديوان عالي کشور حاضر به بررسي مجدد پرونده نشده است، پس از 10 ماه مخفي کاري دستگاه قضايي، در 16 اسفند ماه سال گذشته (1388) به صورت شفاهي به دکتر صالح نيکبخت وکيل حبيب اعلام شد. بدين ترتيب احتمال اجراي حکم حبيب با فاش شدن اين مسئله و پس از آنکه از سوي اسکندري رئيس اجراي احکام دادگاه انقلاب سنندج به وي اعلام شد که هيچ تضميني جهت عدم اجراي حکم اعدام وجود ندارد. پس از آن بود که شانس لغو حکم اعدام حبيب از ميان رفت و هر آن امکان دارد در يک سپيده دم، جلادان رژيم حبيب را نيز همچون شهيد احسان و فصيح و فرزاد به دار بياويزند و به زندگاني سراسر انساني او پايان دهند. گفتني است چندين بار از سوي افراد مختلف که ادعاي مسووليت و نفوذ بسياري در اطلاعات و قوه ي قضائيه داشتند، به خانواده ي لطيفي پيشنهاد دادن رشوه و شکستن حکم اعدام فرزندشان داده شده است و از آن جا که خانواده ي وي مجبور بودند براي نجات جان فرزندشان به آن ها اعتماد نمايند مبالغ فراواني از خانواده حبيب وجه نقدي دريافت نموده و هيچ کاري نيز در ازاي آن انجام نداده اند. هم چنين خانواده لطيفي خواستار ديدار با مقامات قضايي همچون شاهرودي و لاريجاني بوده و استاندار کردستان (اسماعيل نجار) بوده اند، اما اين مقامات به بهانه هاي مختلف از دادن وقت ملاقات با اين خانواده سر باز زده و هيچ يک حاضر به پاسخگويي درخواست آنان نبوده اند. قابل توجه است براي گرفتن وقت ملاقات با شاهرودي از اين خانواده درخواست 5 مليون تومان وجه نقد شده بود!!
حبيب که از جمله زندانيان سياسي با نفوذ و محبوب در زندان سنندج محسوب مي شود، از جمله اعتصاب کنندگان معترض به اعدام شهيد احسان بود و تا آخرين لحظات از تلاش براي نجات جان اين همبندي دلاور خود از پاي ننشست و اين خود دليلي شد بر تشديد فشار ها و شکنجه هايي که هم اکنون محمد خسروي در حق او اعمال مي دارد. پس از شهادت قهرمانانه ي احسان فتاحيان، حبيب و هم بندانش با کف زدن و پخش شيريني شهادت رفيق احسان را به يکديگر تبريک گفته بودند و از همين رو، نگهبانان به دستور خسروي چندين بار وسايل و يادداشت و کتب شخصي حبيب را تفتيش و ضبط، حق ملاقات حضوري با خانواده اش را از وي سلب، و خطوط تلفن بند پاک 2 و سپس کل زندان را به منظور ممانعت از تماس تلفني با خانواده اش قطع کردند. شايان ذکر است اواسط دي ماه سال گذشته حبيب يک بار ديگر جهت پاره اي توضيحات از زندان به سلول هاي انفرادي اين اداره منتقل شد و مدت 4 روز را تحت شکنجه به سر برده بود. همچنين در زمان سفر سيد علي خامنه اي به کردستان بر اثر رفتن ماموران اداره اطلاعات در پاسي از شب به خانه ي پدري حبيب که به منظور تهديد خانواده وي جهت حبس خانگي تا اتمام سخنراي خامنه اي در ميدان آزادي سنندج صورت گرفته بود، مادر حبيب دچار سکته ي قلبي شد.
با اين اوصاف، حبيب الله لطيفي،نه تنها به زانو در نيامده است که با عزمي جزم و ايماني راسخ، سينه در برابر دشنه ي دشمن سپر نموده و بر ادامه ي راه خود اصرار دارد.
http://newsagency-ina.com/Report-Details.aspx?reportId=4399&back=1
http://www.gopetition.com/petition/40470/sign.html
http://www.gopetition.com/petitions/save-habibollah-golparipour-from-death.html
لیست دروغ های بزرگ احمدی نژاد
چرا مردم احمدی نژاد را دروغگو خطاب می کنند و به او هیچگونه اعتمادی ندارند. در فرصت کوتاهی سری زدم به فیلم های موجود در یوتیوب و از میان گفتگوها با مطبوعات خارجی و داخلی و سخنرانی های او در میان مردم, آنچه که دروغ بزرگتری بنظر می آمد را برگزیدم برای مستند کردن آنها در یک مجموعه! متاسفانه رییس جمهور متقلب طی دوران شش ساله ریاست جمهوریش صدها دروغ در زمینه های مختلف تحویل مردم داده است - و در این پیوند حتا به نزدیک ترین یاران خود نیز رحم نکرده است - که مستند کردن همه آنها, یک کار گروهی را می طلبد
انتظار می رود کسانی که این مطلب را مطالعه می کنند چنانچه ازدروغ های او چیز بیشتری به خاطر می آورند به گونه ای آنرا منعکس کنند. باشد که نصاب آن رکورد جهانی را بشکند و در کتاب ثبت رکوردهای گینس جایی برای خود دست و پا کند
توضیح اینکه فرصت پیاده کردن کلمه به کلمه گفته هایش نبوده و آنچه که درج شده مضمون سخنان وی است
لیست دروغ های بزرگ احمدی نژاد
۱- نفت یا پول آنرا بر سر سفرههای مردم خواهیم آورد.
۲- علی کردان دارای مدرک دکتراست.
۳- در کشور ما سانسور وجود ندارد و مطبوعات آزاد هستند که هرچه می خواهند بنویسند.
۴- کشور ایران آزادترین کشور جهان است و تا بحال هیچکس به خاطر ما به زندان نیفتاده است و ما اصلا زندانی سیاسی نداریم.
۵- هنگام سخنرانی در سازمان ملل متوجه شدم که هاله نوری دور سرم است. تمام مخاطبین تکان نمیخوردند و خیره به هاله نور بودند.
۶- در یکی از سفرهایم به نیویورک وقتی با ماشین و اسکورت از خیابانها عبورمی کردیم, چشمم به کودکی افتاد که در بغل مادرش با انگشت مرا نشان می داد و می گفت محمود، محمود.
۷- از کشورهای دیگر به ما مراجعه میکنند و از ما می خواهند تا ما تجربیات اقتصادی خود را در اختیارشان قرار دهیم.
۸- مشکل کشور, مشکل موی جوان های ما نیست. این نیست که ما بگوییم چرا فلان خانم فلان لباس را پوشیده است.
۹- در سیاست خارجی به اذن خدا و یاری امام عصر در اوج هستیم و محبوبترین کشور جهان.
۱۰- درامر تولید بنزین به خودکفایی رسیده ایم و دیگر نیازی نیست تا بنزین وارد کنیم.
۱۱- به ما گفتند دختر بچه ۱۶ سالهای در منزل انرژی هسته ای تولید میکند. تحقیق کردیم و پس ازحصول اطمینان, دستور دادیم ماشین با راننده و اسکورت در اختیارش قرار گیرد تا از آن برای عزیمت به سازمان انرژی هسته ای و برعکس استفاده کند.
۱۲- ما در ایران به هیچ عنوان هم جنس گرا نداریم ماجرا از اساس کذب محض است. این مسائل مختص غرب است.
۱۳- طبق آمارهایی که من دارم فرار مغزها از کشور صحت ندارد.
۱۴- نرخ تورّم نسبت به دوران قبل از من در ریاست جمهوری, بسیار پایین تر است.
۱۵- تحریمها به لطف خدا در وضع مردم هیچ اثر بدی نداشته و مردم اصلا مفهوم تحریم را نمی دانند چیست.
۱۶- ما در امر غنی سازی اورانیوم با درصد بالا به خودکفایی رسیده ایم و به زودی می توانیم صادر کننده آن باشیم.
۱۷- ما در کشور در امر تولید بنزین, به خود کفایی رسیده ایم و دیگر نیاز به واردات آن نیست.
۱۸- آقای متکی از برکناری خود قبل از سفر به دو کشور افریقایی با خبر بوده است.
http://azarakan.blogspot.com/2010/12/blog-post_24.html
انتظار می رود کسانی که این مطلب را مطالعه می کنند چنانچه ازدروغ های او چیز بیشتری به خاطر می آورند به گونه ای آنرا منعکس کنند. باشد که نصاب آن رکورد جهانی را بشکند و در کتاب ثبت رکوردهای گینس جایی برای خود دست و پا کند
توضیح اینکه فرصت پیاده کردن کلمه به کلمه گفته هایش نبوده و آنچه که درج شده مضمون سخنان وی است
لیست دروغ های بزرگ احمدی نژاد
۱- نفت یا پول آنرا بر سر سفرههای مردم خواهیم آورد.
۲- علی کردان دارای مدرک دکتراست.
۳- در کشور ما سانسور وجود ندارد و مطبوعات آزاد هستند که هرچه می خواهند بنویسند.
۴- کشور ایران آزادترین کشور جهان است و تا بحال هیچکس به خاطر ما به زندان نیفتاده است و ما اصلا زندانی سیاسی نداریم.
۵- هنگام سخنرانی در سازمان ملل متوجه شدم که هاله نوری دور سرم است. تمام مخاطبین تکان نمیخوردند و خیره به هاله نور بودند.
۶- در یکی از سفرهایم به نیویورک وقتی با ماشین و اسکورت از خیابانها عبورمی کردیم, چشمم به کودکی افتاد که در بغل مادرش با انگشت مرا نشان می داد و می گفت محمود، محمود.
۷- از کشورهای دیگر به ما مراجعه میکنند و از ما می خواهند تا ما تجربیات اقتصادی خود را در اختیارشان قرار دهیم.
۸- مشکل کشور, مشکل موی جوان های ما نیست. این نیست که ما بگوییم چرا فلان خانم فلان لباس را پوشیده است.
۹- در سیاست خارجی به اذن خدا و یاری امام عصر در اوج هستیم و محبوبترین کشور جهان.
۱۰- درامر تولید بنزین به خودکفایی رسیده ایم و دیگر نیازی نیست تا بنزین وارد کنیم.
۱۱- به ما گفتند دختر بچه ۱۶ سالهای در منزل انرژی هسته ای تولید میکند. تحقیق کردیم و پس ازحصول اطمینان, دستور دادیم ماشین با راننده و اسکورت در اختیارش قرار گیرد تا از آن برای عزیمت به سازمان انرژی هسته ای و برعکس استفاده کند.
۱۲- ما در ایران به هیچ عنوان هم جنس گرا نداریم ماجرا از اساس کذب محض است. این مسائل مختص غرب است.
۱۳- طبق آمارهایی که من دارم فرار مغزها از کشور صحت ندارد.
۱۴- نرخ تورّم نسبت به دوران قبل از من در ریاست جمهوری, بسیار پایین تر است.
۱۵- تحریمها به لطف خدا در وضع مردم هیچ اثر بدی نداشته و مردم اصلا مفهوم تحریم را نمی دانند چیست.
۱۶- ما در امر غنی سازی اورانیوم با درصد بالا به خودکفایی رسیده ایم و به زودی می توانیم صادر کننده آن باشیم.
۱۷- ما در کشور در امر تولید بنزین, به خود کفایی رسیده ایم و دیگر نیاز به واردات آن نیست.
۱۸- آقای متکی از برکناری خود قبل از سفر به دو کشور افریقایی با خبر بوده است.
http://azarakan.blogspot.com/2010/12/blog-post_24.html
حبیب الله لطیفی روز یک شنبه اعدام میشود
حبیب الله لطیفی دانشجوی کرد که به اتهام محاربه محکوم به اعدام شده است روز یکشنبه در زندان مرکزی سنندج توسط شعبه اجرای احکام دادسرای سنندج اعدام خواهد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا)، این زندانی که هم اکنون در زندان مرکزی سنندج نگهداری میشود متهم است در چند فقره بمب گذاری و عملیات مسلحانه در شهرهای کردستان نقش داشته است.
این در حالی است که نامبرده علاوه بر اینکه کلیه اتهامات را در دادگاه تکذیب کرده است بلکه اعلام داشته در زمان بمب گذاری در محل دیگری بوده است.
استناد دستگاه قضایی و امنیتی به فیلمهای منتصب به این بمب گذاریها بوده است که در گوشی همراه این زندانی مشاهده شده است
http://hra-news.org/1389-01-28-00-30-11/5854-1.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا)، این زندانی که هم اکنون در زندان مرکزی سنندج نگهداری میشود متهم است در چند فقره بمب گذاری و عملیات مسلحانه در شهرهای کردستان نقش داشته است.
این در حالی است که نامبرده علاوه بر اینکه کلیه اتهامات را در دادگاه تکذیب کرده است بلکه اعلام داشته در زمان بمب گذاری در محل دیگری بوده است.
استناد دستگاه قضایی و امنیتی به فیلمهای منتصب به این بمب گذاریها بوده است که در گوشی همراه این زندانی مشاهده شده است
http://hra-news.org/1389-01-28-00-30-11/5854-1.
مردم سمنان دراعتراض به حذف يارانه ها به خيابانها ريختند , چند نفر دستگير شدند
آژانس ايران خبـــــــــــــر: مردم سمنان به خیابان ها ریختند. براساس گزارش های دریافتی مردم سمنان دراعتراض به اجرایی شدن یارانه روزهای سه شنبه وچهارشنبه به خیابان ها ریختند وعیله حكومت آخوندي شعار سردادند.براساس گزارش های موثق بدست آمده از شهر سمنان در برخی ازمحلات شهر سمنان مردم دراعتراض به اجرایی شدن طرح حذف یارانه ها به خیابان ها آمدندوعلیه حكومت آخوندي ودولت کودتایی شعار سردادند.گزارش های دریافتی حاکی از این است که حكومت آخوندي بلافاصله با گسیل داشتن نیروهای سرکوب گر تجمع اعتراضی مردم در سمنان را سرکوب ومردم معترض را متفرق کرده است. برخی از گزارش هاگویای این است که درجریان این تجمع چند نفر از مردم سمنان نیز بازداشت شده اند.به نظر می رسد به دلیل حساسیت های این مساله حكومت ديكتاتوري با مسدود کردن اینترنت وفضای مجازی در شهر سمنان مانع خبررسانی وارسال تصویر وفیلم از این تجمع شده است.برخی شواهد نشان می دهد به دلیل آماده باش نیروهای سرکوب گر حكومتي وهمدستی نیروهای مزدور بسیج این تجمع های اعتراضی به سرعت سرکوب شده اند, به همین دلیل کار اطلاع رسانی آن با اختلال مواجه شده است.
خواهر حبیب الله لطیفی: برادرم تروریست نیست، مردم باور نکنند
خبرگزاری هرانا - حبیبالله لطیفی دانشجوی رشته صنابع دانشگاه ایلام در تاریخ یکم آبان ماه ۱۳۸۶ بازداشت و پس از تحمل بیش از سه ماه انفرادی و شکنجه جسمی از سوی شعبه ی اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج به ریاست قاضی حسن بابایی به اتهام محاربه و افساد فی الارض به اعدام محکوم شد.
حکم اعدام این زندانی از سوی دادگاه تجدید نظر استان عینا تائید شد و روز گذشته به وکیل این زندانی اعلام شده است که روز یکشنبه 5 دی ماه حکم این زندانی اجرا خواهد شد.
در همین راستا گزارشگر هرانا با خواهر این زندانی گفتگویی را انجام داده است که به شرح زیر است:
روز گذشته در رسانه های حقوق بشری اعلام شد که حکم اعدام آقای حبیب الله لطیفی روز یکشنبه اجرا خواهد شد آیا شما از این موضوع اطلاع دارید؟
بله این خبر صحت داره حکم ایشان به اجرایی احکام رفته است دیروز حکم ایشان به وکیل وی آقای صالح نیکبخت ابلاغ شده است و روز یکشنبه 5 دی ماه این حکم اجرا خواهد شد.
آیا شما یا وکیل پرونده اقدامی برای جلوگیری از اجرای حکم اعدام ایشان انجام دادند؟
امروز که تعطیل است فعلا هم نمیشه کاری کرد، آقای نیکبخت هم به ما گفتند به عنوان یک وکیل در این مرحله فقط میشه درخواست عفو کرد.
آیا برادرتون از ابلاغ حکم به وکیل اطلاع دارند؟
نه متاسفانه ما هنوز نتونستیم به حبیب اطلاع بدیم از طرفی پدر و مادرم هم از این موضوع آگاه نیستند و تنها من و وکیلش از این موضوع اطلاع داریم.
خانم لطیفی نحوه بازداشت برادرتون به چه شکل بوده است؟
حبیب را یکم آبان 1386 بازداشت کردند سه ماه در سلول انفرادی اداره اطلاعات سنندج تحت شکنجه های وحشتناکی قرار گرفته بود و تحت همین شکنجه ها ازش اقرار گرفتند که هیچ کدومش واقعی نیست و همه گفته های خودش را چند ماه بعد در دادگاه تکذیب کرد و گفت که تحت شکنجه ازش اعتراف گرفتند ولی دادگاه قبول نکرد.
محاکمه ایشان چه زمانی و به چه شکلی برگذار شد؟
دادگاه بدوی ایشان خیلی دیر و در تاریخ 25 بهمن ماه سال 87 برگذار شد و به اتهام محاربه و افساد فی الارض محاکمه و به اعدام محکوم شدند در این دادگاه تنها وکیل ایشون حضور داشت و شخص حبیب و ما از برگذاری دادگاه بی اطلاع بودیم.
دادگاه تجدید نظر ایشان هم که اصلا شبیه دادگاه تائید نظر بود و اصلا نه متهم و نه وکیل و نه ما از برگذاری آن اطلاع پیدا کردیم و یک دفعه اعلام کردند که دادگاه تجدید نظر استان هم حکم را تائید کرده است
دیوان عالی کشور هم که چند سالی هست دخالتی در احکام صادره در استان های غربی کشور از جمله کردستان دخالتی نمیکنه و حکمی که از سوی دادگاه تجدید نظر تائید بشه مستقیم به اجرای احکام ارسال می شود.
در صحبت های قبلی به شکنجه ها اشاره کردید آیا از جزئیات این شکنجه ها با خبر هستید؟
حبیب برای اینکه ما ناراحت نشویم جزئیات شکنجه ها را به ما نگفت ولی تنها چیزی که ما می دانیم این هست که حبیب را انقدر با باتوم کتک زدن که کلیه هاش خونریزی کرده بود و به بیمارستان تامین اجتماعی سنندج منتقل شد و یکی از آشنایان دیده بودش در زندان، در اثر همین شکنجه ها حبیب چهار هفته سینه خیز راه میرفت و اصلا نمی توانست از جای خودش حرکت کند.
وضعیت جسمی کنونی ایشان چطور هست؟
وضعیت جسمیش نسبت به سالهای قبل بد نیست الان ولی مشکلات گوارشی دارند و دندان هاشون عفونت کرده و ما تقاضا کردیم این ها رو درمان کنن ولی هیچ جوابی و رسیدگی انجام نشده تا حالا
آیا ملاقات حضوری با ایشون دارید و اجازه تماس دارند با منزل؟
هشت ماه هست که ملاقات حضوری نداریم، ملاقات کابینی هم در هفته یکبار و 15 دقیقه است، تماس تلفنی ایشون هم هر سه روز یکبار هم به مدت 15 دقیقه است که در روزهای تعطیل تماس نمیشه گرفت.
با توجه به اینکه حکم ایشان به اجرای احکام زندان رفته است چه در خواستی از مجامع حقوق بشری دارید؟
ما درخواست داریم که هر کسی می تونه برای حبیب کاری بکنه دریغ نکنه، اون ارزشش را داره که بهش کمک بشه از مجامع حقوق بشری می خواهیم به حرف های که در رسانه های دولتی گفته میشه توجه نکنند، حبیب یک تروریست نیست، اون دانشجوی رشته صنایع دانشگاه ایلام بوده و به خاطر همین بازداشت هم از ادامه تحصیل محروم شده است.
اینجا در رسانه های دولتی از حبیب به عنوان یک تروریست یاد میشه تا به این شکل از حمایت های بین المللی برای نجات جانش جلوگیری بشه من از مردم می خوام که این حرف ها را باور نکنند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار دادید
حکم اعدام این زندانی از سوی دادگاه تجدید نظر استان عینا تائید شد و روز گذشته به وکیل این زندانی اعلام شده است که روز یکشنبه 5 دی ماه حکم این زندانی اجرا خواهد شد.
در همین راستا گزارشگر هرانا با خواهر این زندانی گفتگویی را انجام داده است که به شرح زیر است:
روز گذشته در رسانه های حقوق بشری اعلام شد که حکم اعدام آقای حبیب الله لطیفی روز یکشنبه اجرا خواهد شد آیا شما از این موضوع اطلاع دارید؟
بله این خبر صحت داره حکم ایشان به اجرایی احکام رفته است دیروز حکم ایشان به وکیل وی آقای صالح نیکبخت ابلاغ شده است و روز یکشنبه 5 دی ماه این حکم اجرا خواهد شد.
آیا شما یا وکیل پرونده اقدامی برای جلوگیری از اجرای حکم اعدام ایشان انجام دادند؟
امروز که تعطیل است فعلا هم نمیشه کاری کرد، آقای نیکبخت هم به ما گفتند به عنوان یک وکیل در این مرحله فقط میشه درخواست عفو کرد.
آیا برادرتون از ابلاغ حکم به وکیل اطلاع دارند؟
نه متاسفانه ما هنوز نتونستیم به حبیب اطلاع بدیم از طرفی پدر و مادرم هم از این موضوع آگاه نیستند و تنها من و وکیلش از این موضوع اطلاع داریم.
خانم لطیفی نحوه بازداشت برادرتون به چه شکل بوده است؟
حبیب را یکم آبان 1386 بازداشت کردند سه ماه در سلول انفرادی اداره اطلاعات سنندج تحت شکنجه های وحشتناکی قرار گرفته بود و تحت همین شکنجه ها ازش اقرار گرفتند که هیچ کدومش واقعی نیست و همه گفته های خودش را چند ماه بعد در دادگاه تکذیب کرد و گفت که تحت شکنجه ازش اعتراف گرفتند ولی دادگاه قبول نکرد.
محاکمه ایشان چه زمانی و به چه شکلی برگذار شد؟
دادگاه بدوی ایشان خیلی دیر و در تاریخ 25 بهمن ماه سال 87 برگذار شد و به اتهام محاربه و افساد فی الارض محاکمه و به اعدام محکوم شدند در این دادگاه تنها وکیل ایشون حضور داشت و شخص حبیب و ما از برگذاری دادگاه بی اطلاع بودیم.
دادگاه تجدید نظر ایشان هم که اصلا شبیه دادگاه تائید نظر بود و اصلا نه متهم و نه وکیل و نه ما از برگذاری آن اطلاع پیدا کردیم و یک دفعه اعلام کردند که دادگاه تجدید نظر استان هم حکم را تائید کرده است
دیوان عالی کشور هم که چند سالی هست دخالتی در احکام صادره در استان های غربی کشور از جمله کردستان دخالتی نمیکنه و حکمی که از سوی دادگاه تجدید نظر تائید بشه مستقیم به اجرای احکام ارسال می شود.
در صحبت های قبلی به شکنجه ها اشاره کردید آیا از جزئیات این شکنجه ها با خبر هستید؟
حبیب برای اینکه ما ناراحت نشویم جزئیات شکنجه ها را به ما نگفت ولی تنها چیزی که ما می دانیم این هست که حبیب را انقدر با باتوم کتک زدن که کلیه هاش خونریزی کرده بود و به بیمارستان تامین اجتماعی سنندج منتقل شد و یکی از آشنایان دیده بودش در زندان، در اثر همین شکنجه ها حبیب چهار هفته سینه خیز راه میرفت و اصلا نمی توانست از جای خودش حرکت کند.
وضعیت جسمی کنونی ایشان چطور هست؟
وضعیت جسمیش نسبت به سالهای قبل بد نیست الان ولی مشکلات گوارشی دارند و دندان هاشون عفونت کرده و ما تقاضا کردیم این ها رو درمان کنن ولی هیچ جوابی و رسیدگی انجام نشده تا حالا
آیا ملاقات حضوری با ایشون دارید و اجازه تماس دارند با منزل؟
هشت ماه هست که ملاقات حضوری نداریم، ملاقات کابینی هم در هفته یکبار و 15 دقیقه است، تماس تلفنی ایشون هم هر سه روز یکبار هم به مدت 15 دقیقه است که در روزهای تعطیل تماس نمیشه گرفت.
با توجه به اینکه حکم ایشان به اجرای احکام زندان رفته است چه در خواستی از مجامع حقوق بشری دارید؟
ما درخواست داریم که هر کسی می تونه برای حبیب کاری بکنه دریغ نکنه، اون ارزشش را داره که بهش کمک بشه از مجامع حقوق بشری می خواهیم به حرف های که در رسانه های دولتی گفته میشه توجه نکنند، حبیب یک تروریست نیست، اون دانشجوی رشته صنایع دانشگاه ایلام بوده و به خاطر همین بازداشت هم از ادامه تحصیل محروم شده است.
اینجا در رسانه های دولتی از حبیب به عنوان یک تروریست یاد میشه تا به این شکل از حمایت های بین المللی برای نجات جانش جلوگیری بشه من از مردم می خوام که این حرف ها را باور نکنند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار دادید
حذف یارانه ها؛ منابع عربی: انقلاب گرسنگان در راه است
العربیه: کارشناسان اقتصادى عرب مى گويند: دولت ايران با آزادسازى قيمتها، سبد خريد فقرا را هدف قرار داده است، تحول كنونى راه را براى تغييرات اجتماعى باز مى كند. زيرا تورم حاضر راه خود را خيلى سريع به سبدهاى خريد كم درآمدها و بى درآمدها مى يابد و تنها اقشار فرودست را هدف قرار مى دهد. بعيد نيست كه اين تحول در كوتاه مدت موجب ناآرامى هايى گردد. سوابق تاريخى در همين سالهاى اخير نشان داد كه برداشتن سوبسيد مى تواند در ايران بلوا ايجاد كند. به عنوان مثال در سال 2007 دهها پمپ بنزين بخاطر گرانى سوخت به آتش كشيده شد. ايران يكى از بزرگترين كشورهاى صادر كننده نفت است و ايرانى ها حساسيت مخصوصى نسبت به افزايش بهاى سوخت دارند. آنها مى گويند چنين افزايشى بلافاصله كرايه ها را بالا مى برد و توليد و توزيع و عرضه ساير كالاها را نيز مشكل تر مى كند. تصميم دولت ايران نه تنها موجب افزايش نرخ بنزين شده است بلكه 6 كالا و خدمت ديگر را نيز هدف قرار داده است که آب، برق، گاز و ساير مواد نفتى نيز از آن جمله اند. آزادسازى قيمتها، رژیم ايران را با خطر "انقلاب گرسنگان" مواجه ساخته است
یک نوجوان دیگر در آستانه اعدام قرار دارد
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" زندانی صابر شربتی که در سن 15 سالگی در جریان یک درگیری خیابانی و برای دفاع از خود که منجر به مرگ مردی شده بود دستگیر و 5 سال است که در کانون اصلاح و تربیت و زندان گوهردشت کرج در بازداشت بسر می برد.او محکوم به اعدام شده بود ولی با اعتراضهای بین الملی اجرای حکم اعدام وی متوقف گردید. تا اینکه اوایل امسال نسبت به صدور حکم اعدام خود در دیوان عالی کشور اعتراض نمود و روز سه شنبه بدون ابلاغ تایید حکم اعدام به وی، در روزنامۀ دولتی ایران با تیتری تحت عنوان "نفسهای عامل قتل مرد مسافر به شمارش افتاده است " از تایید و قریب الوقوع بودن اجرای حکم اعدامش خبر دادند.
زندانی صابر شربتی متولد 1369 می باشد که در مردادماه 84 هنگامی که سوار ماشین مسافر کشی بود با راننده آن جر و بحث می کند در این هنگام راننده که 30 سال سن داشت با قفل فرمان شروع به زدن وی می نماید . صابر از خود دفاع نمود که نهایتا منجر به مرگ راننده می شود. پس از آن او دستگیر و به آگاهی گوهدشت منتقل شد و به مدت یک هفته تحت شکنجه های غیر انسانی قرار داشت .سپس او را به کانون اصلاح و تربیت شهر زیبای تهران منتقل کردند و پس از یک سال صابر شربتی را از کانون به سالن جوانان بند 4 زندان گوهردشت کرج منتقل نمودند.
او در سنین کودکی بسر می برد و قاعدتا باید پرونده اش در دادگاه اطفال مورد رسیدگی قرار می گرفت ولی پرونده او به شعبۀ 74 توسط فردی بنام تردست مورد رسیدگی قرار گرفت و او را به اعدام محکوم کرد. با اعتراض او و وکیلش پرونده به شعبۀ 71 جهت رسیدگی ارسال شد و عزیز محمدی رئیس این شعبه او را به اعدام محکوم نمود.
پس از اعتراضات بین المللی نسبت به اعدام کودکان در ایران اجرای حکم اعدام وی متوقف گردید.اوایل امسال زندانی صابر شربتی نسبت به صدور حکم اعدام در دیوان عالی کشور اعتراض نمود که در روزهای گذشته خبر تایید و غریب الوقوع بودن اجرای حکم اعدامش را از مطبوعات دولتی مطلع شد.
صادق لاریجانی رئیس منصوب ولی فقیه علی خامنه ای در قوۀ قضاییه برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم بار دیگر قصد دارد دست به اعمال ضدبشری مانند اعدام زندانیان سیاسی و اعدام کودکان بزند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،اعدام زندانیان سیاسی،کودکان واعدام های گروهی که هدفی جزء ایجاد رعب و وحشت در میان مردم ندارد را محکوم می کند و از دبیر کل سازمان ملل،کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.
03 دی 1389 برابر با 24 دسامبر 2010
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
دبیرکل سازمان ملل متحد
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
گزارشگران ویژه اعدام سازمان ملل متحد
زندانی صابر شربتی متولد 1369 می باشد که در مردادماه 84 هنگامی که سوار ماشین مسافر کشی بود با راننده آن جر و بحث می کند در این هنگام راننده که 30 سال سن داشت با قفل فرمان شروع به زدن وی می نماید . صابر از خود دفاع نمود که نهایتا منجر به مرگ راننده می شود. پس از آن او دستگیر و به آگاهی گوهدشت منتقل شد و به مدت یک هفته تحت شکنجه های غیر انسانی قرار داشت .سپس او را به کانون اصلاح و تربیت شهر زیبای تهران منتقل کردند و پس از یک سال صابر شربتی را از کانون به سالن جوانان بند 4 زندان گوهردشت کرج منتقل نمودند.
او در سنین کودکی بسر می برد و قاعدتا باید پرونده اش در دادگاه اطفال مورد رسیدگی قرار می گرفت ولی پرونده او به شعبۀ 74 توسط فردی بنام تردست مورد رسیدگی قرار گرفت و او را به اعدام محکوم کرد. با اعتراض او و وکیلش پرونده به شعبۀ 71 جهت رسیدگی ارسال شد و عزیز محمدی رئیس این شعبه او را به اعدام محکوم نمود.
پس از اعتراضات بین المللی نسبت به اعدام کودکان در ایران اجرای حکم اعدام وی متوقف گردید.اوایل امسال زندانی صابر شربتی نسبت به صدور حکم اعدام در دیوان عالی کشور اعتراض نمود که در روزهای گذشته خبر تایید و غریب الوقوع بودن اجرای حکم اعدامش را از مطبوعات دولتی مطلع شد.
صادق لاریجانی رئیس منصوب ولی فقیه علی خامنه ای در قوۀ قضاییه برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم بار دیگر قصد دارد دست به اعمال ضدبشری مانند اعدام زندانیان سیاسی و اعدام کودکان بزند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،اعدام زندانیان سیاسی،کودکان واعدام های گروهی که هدفی جزء ایجاد رعب و وحشت در میان مردم ندارد را محکوم می کند و از دبیر کل سازمان ملل،کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.
03 دی 1389 برابر با 24 دسامبر 2010
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
دبیرکل سازمان ملل متحد
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
گزارشگران ویژه اعدام سازمان ملل متحد
امام جمعه مشهد: یارانه ها مال اميرالمومنين است
امام جمعه مشهد: یارانه ها مال اميرالمومنين است
by Freedom Messenger - Ghasedane Azadi on Friday, 24 December 2010 at 13:34
ايسنا: امام جمعه مشهد در خطبههاي نماز جمعه امروز مشهد، گفت، هدفمند كردن يارانهها نهضتي است كه باعث استقلال اقتصادي امت اسلام در اين كشور اسلامي است.
حجتالاسلام والمسلمين "سيداحمد علمالهدي" ادامه داد: مديريت اين نظام، مديريت اسلامي است و تمام ارزش و اهميت طرحهاي اقتصادي و سياسي در راستاي اسلامي بودن نظام و در راستاي احكام شرعي و حدود الهي است.
امام جمعه مشهد تصريح كرد: در اساس اسلام، بيتالمال براي پركردن خلا زندگي قشر مستضعف و فقير است و بايد با استفاده از بيتالمال سطح زندگي مردم فقير و مستضعف در سطح زندگي مردم متوسط باشد كه تاكنون برعكس بوده است.
حجتالاسلام علمالهدي خاطرنشان كرد: حركت عظيم هدفمند كردن يارانهها كه امروز در اين كشور اتفاق افتاده است، رنگ و بوي اميرالمومنين را ميدهد و شما مردم بايد با همه قدرت فعاليت كنيد تا اين تحول عظيم تثبيت شود.
وي تصريح كرد: در اين راستا هركس كارشكني يا گرانفروشي كند، بداند كه فتنهگري و كارشكني در دين و قرآن كرده است.
by Freedom Messenger - Ghasedane Azadi on Friday, 24 December 2010 at 13:34
ايسنا: امام جمعه مشهد در خطبههاي نماز جمعه امروز مشهد، گفت، هدفمند كردن يارانهها نهضتي است كه باعث استقلال اقتصادي امت اسلام در اين كشور اسلامي است.
حجتالاسلام والمسلمين "سيداحمد علمالهدي" ادامه داد: مديريت اين نظام، مديريت اسلامي است و تمام ارزش و اهميت طرحهاي اقتصادي و سياسي در راستاي اسلامي بودن نظام و در راستاي احكام شرعي و حدود الهي است.
امام جمعه مشهد تصريح كرد: در اساس اسلام، بيتالمال براي پركردن خلا زندگي قشر مستضعف و فقير است و بايد با استفاده از بيتالمال سطح زندگي مردم فقير و مستضعف در سطح زندگي مردم متوسط باشد كه تاكنون برعكس بوده است.
حجتالاسلام علمالهدي خاطرنشان كرد: حركت عظيم هدفمند كردن يارانهها كه امروز در اين كشور اتفاق افتاده است، رنگ و بوي اميرالمومنين را ميدهد و شما مردم بايد با همه قدرت فعاليت كنيد تا اين تحول عظيم تثبيت شود.
وي تصريح كرد: در اين راستا هركس كارشكني يا گرانفروشي كند، بداند كه فتنهگري و كارشكني در دين و قرآن كرده است.
Subscribe to:
Posts (Atom)