Friday, December 24, 2010

زندگي نامه زنداني سياسي حبيب الله لطيفي

آژانس ايران خبـــــــــــــر: حبيب لطيفي يکي از زندانيان سياسي محکوم به اعدام با خطر اجراي حکم روبه روست .

حبيب لطيفي يکي از زندانيان سياسي و محکوم شدگان به اعدام است که با وجود آن همه پيگيريهاي قضايي از سوي خانواده ي ايشان و همچنين سازمانهاي حقوق بشري تا کنون خبري مبني بر لغو حکم ايشان صادر نشده و هر لحظه احتمال اجراي اين حکم خانواده ي ايشان را به ويژه تمامي نهادها و سازمانهاي حقوق بشري و ... را مورد ناراحتي قرار داده است .

حبيب لطيفي هفتمين فرزند صغري و عباس لطيفي، 1 فروردين 1360 در ميدان آزادي (اقبال) سنندج چشم به جهان گشود. وي 7 سال نخست زندگي خود را به همراه خانواده اش (هنگام جنگ ايران و عراق) در روستاي نايسر از توابع شهرستان سنندج و در آوارگي سپري نمود.

وي از کودکي به ورزش علاقه مند بود و در رشته ي فوتبال استعداد بي نظيري داشت. در حين گذراندن مقاطع تحصيلي ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان، در تيم هاي مختلف فوتبال از جمله تيم شهرداري سنندج بازي کرد و به عنوان بازيکن شماره 10 افتخارات زيادي را کسب کرد. حبيب همچنين در رشته ي نوازندگي ساز سنتور مدتي فعاليت نمود. او در آستانه ي ورود به دانشگاه مجبور به ترک آن شد چرا پيش شرط ادامه ي آن، ثبت نام در مرکز بسيج بود و بدين ترتيب حبيب که به هيچ عنوان حاضر به ثبت نام در بسيج نبود، علي رغم ميل باطني خويش مجبور به ترک باشگاه و خداحافظي از فوتبال شد.

حبيب که عاشق طبيعت کردستان بود، کم کم به ورزش کوهنوردي روي آورد و در قالب برنامه هاي گروهي موفق به فتح اکثر قلل کردستان و ايران شد. علي رغم آن که حبيب در خانواده اي ثروتمند متولد شده بود، همواره در اجتماع فروتنانه ظاهر مي شد. اين دانش آموز ممتاز در سال 1380 موفق به اخذ ديپلم و پيش دانشگاهي رشته ي رياضي و فيزيک شد و در مهرماه 1381 به دانشگاه ايلام راه يافت و در رشته ي مهندسي صنايع ادامه تحصيل داد.

حبيب جوان، علاقه ي ويژه اي به مطالعه و بحث و گفتگو در خصوص مسائل اجتماعي – سياسي ايران به ويژه کردستان داشت. او به همراه دوستان خود مدام مشغول فعاليت هاي مدني، فرهنگي، زيست محيطي و سياسي بود. از شرکت در NGO ها گرفته تا روشنگري مردم. وي همچنين افتخار عضويت انجمن هاي " ژيانه وه " و " شاهو " و "جمعيت کردستان سبز" را داشت.

حبيب الله لطيفي ساعت 7:40 غروب 1 آبان ماه 1386 در خيابان ادب سنندج از سوي 11 تن از نيروهاي امنيتي اطلاعات محاصره و بازداشت شد. شايان ذکر است اين توطئه با همکاري صاحب مغازه اي انجام گرفت که حبيب کيس کامپيوتر خود را جهت تعمير به آنجا برده بود. صاحب مغازه با تلفن هاي پياپي از وي خواسته بود تا فورا خود را به مغازه ي او برساند. حبيب هم رفت و در حين خروج از مغازه با يورش وحشيانه ي 11 نفر مسلح مواجه شد و از آن غروب تا 4 ماه بعد، آفتاب را در آسمانش نديد. وي 4 ماه در زندان انفرادي تحت شکنجه ي شديد جلادان اطلاعات مورد بازجويي قرار گرفت. روز نهم بازداشتش بر اثر خونريزي کليه هايش به بيمارستان تامين اجتماعي سنندج (دور افتاده ترين بيمارستان شهر) منتقل مي شود و بر حسب اتفاق يکي از بستگان نزديک اش وي را در وضعيتي بسيار وخيم اينگونه مي بيند پسرکي با چشم هايي ورقلمبيده و پوستي کدر و تيره و لبان پاره شده که 3 نفر وي را که توان راه رفتن نداشت و در ميان بازوانشان نيمه خميده و به سختي قدم بر مي داشت، از پله هاي بيمارستان بالا مي بردند و 8 نفر ديگر نظامي و لباس شخصي آنان را اسکورت مي کردند. بعدها معلوم شد که 5 الي 6 نفر او را به باد لگد و باطوم گرفته و تا سرحد مرگ کتک زده اند. او 4 هفته توانايي هيچ حرکتي جز سينه خيز نداشت. سرش از 3 ناحيه شکسته بود و لگدهاي پياپي لبانش را شکافته بود. گفتني است طي اعتراض حبيب به قاضي کامياني بازپرس پرونده که هر از گاهي جهت بازپرسي به تک سلولي وي در اطلاعات مراجعه مي کرد، کامياني هرگونه اعمال شکنجه را انکار کرده و حبيب را متهم به اظهارات کذب نموده بود.

در اين گير و دار رئيس کل اطلاعات استان و دادستان آن زمان سنندج (امجدي) طي گفت و گويي که در تک سلولي اطلاعات از پشت شيشه با حبيب انجام داده بودند، قول فراري دادن شخص وي و دوستش ياسر گلي در ازاي اعتراف براي ديگر دوستانش و فرستادن گزارش ماهانه در مورد 2 نفر (که نگفته بودند چه کساني هستند) داده بودند. پس از آن که با مخالفت صريح حبيب رو به رو شده بودند او را تهديد به اعدام کرده و طبق اطلاعاتي که چندماه پيش از اداره ي اطلاعات به خارج درز کرد، مشخص شد اين دو مسوول والارتبه و دادستان کل استان کردستان (گروسي) و از اصلي ترين کساني به شمار مي آيند که مصر به اجراي حکم اعدام اين جوان 28 ساله هستند.

پس از پرونده سازي و گنجاندن مطالب دروغين در پرونده ي اين جوان کورد که از سوي بازجويان اطلاعات و به ياري قاضي کامياني انجام شد حبيب به بند قرنطينه و سپس بند پاک 2 زندان مرکزي سنندج منتقل شد و پس از 4 ماه چشمانش به نور آفتاب و ديدار خانواده اش روشن شد. حبيب در تاريخ 10 تيرماه 1387 طي دادگاهي چند دقيقه اي و بدون حضور خانواده، در شعبه ي اول دادگاه انقلاب اسلامي سنندج به رياست قاضي حسن بابائي طي چند دقيقه دادگاهي غير علني به اتهام اقدام عليه امنيت ملي از طريق فعاليت دانشجويي، مدني، سياسي با استناد به آيه 33 سوره مائده (قرآن کريم) و استناد به مسائل يکم، سوم و پنجم از فصل ششم (حد محارب) جلد چهارم کتاب تحرير الوسيله روح الله خميني و مواد 183، 186، 190، 191 قانون مجازات اسلامي، محارب (دشمن خدا) اعلام شده و به اعدام محکوم شد. در پي اعتراض صالح نيکبخت وکيل مدافع حبيب به اين حکم مغرضانه، در 10 بهمن ماه 1387 بارديگر اين دانشجوي کورد به اعدام محکوم شد. گفتني است قاضي بابائي به وي گفته بود، تو که حکم ات اعدام است بيا و جرم هاي پرونده ي ديگر متهمان بي گناه من را به عهده بگير، بگذار اين پرونده نيز مختومه شود!! و اينگونه بود که مدعيان عدالت و رافت اسلامي به توطئه ي خود عليه اين جوان کورد ادامه دادند.

کم کم بيماري برونشيت (عفونت ريوي) که در کودکي از آن رنج مي برد، بارديگر عود کرده و عفونت معده و دندان ها که همگي بر اثر نبود بهداشت در هوا و غذاي تک سلولي اطلاعات و زندان مرکزي سنندج ظاهر شده بودند، بر فشار و شکنجه ي روحي او افزود. اما عليرغم درخواست هاي مکرر حبيب و خانواده و وکيلش مسوولان اجازه ي درمان نداده و تنها يک بار به منظور انجام سونوگرافي حبيب را به بيمارستان توحيد سنندج منتقل کردند که بعدها اعلام کردند جواب سونوگرافي گم شده است. مسعود مهربان (رئيس سابق حفاظت زندان مرکزي سنندج و نماينده ي اطلاعات در اين زندان که به علت فاش شدن فساد اخلاقي و روابط نامشروع با يکي از کارمندان زن زندان و ايجاد مزاحمت براي خانواده ي زندانيان به مکان نامعلومي تبعيد شد) و محمد خسروي (رئيس زندان مرکزي سنندج) توسط مخبران خود در زندان کردار و گفتار حبيب و دوستان اش را زير ذره بين قرار داده و به طرق مختلف از جمله ممنوعيت هاي بي دليل و ناگهاني ملاقات و تماس تلفني او را شکنجه کرده و مي کنند.

پس از ارجاع پرونده به ديوان عالي کشور در تاريخ 16 فروردين 1388 که جهت آخرين تجديدنظر بر اين پرونده ي سراسر کذب صورت گرفت، تنها يک هفته پس از آن، درخواست مزبور، با مخالفت مسوولان مواجه شد و اين مسئله که کمسيون عفو ديوان عالي کشور حاضر به بررسي مجدد پرونده نشده است، پس از 10 ماه مخفي کاري دستگاه قضايي، در 16 اسفند ماه سال گذشته (1388) به صورت شفاهي به دکتر صالح نيکبخت وکيل حبيب اعلام شد. بدين ترتيب احتمال اجراي حکم حبيب با فاش شدن اين مسئله و پس از آنکه از سوي اسکندري رئيس اجراي احکام دادگاه انقلاب سنندج به وي اعلام شد که هيچ تضميني جهت عدم اجراي حکم اعدام وجود ندارد. پس از آن بود که شانس لغو حکم اعدام حبيب از ميان رفت و هر آن امکان دارد در يک سپيده دم، جلادان رژيم حبيب را نيز همچون شهيد احسان و فصيح و فرزاد به دار بياويزند و به زندگاني سراسر انساني او پايان دهند. گفتني است چندين بار از سوي افراد مختلف که ادعاي مسووليت و نفوذ بسياري در اطلاعات و قوه ي قضائيه داشتند، به خانواده ي لطيفي پيشنهاد دادن رشوه و شکستن حکم اعدام فرزندشان داده شده است و از آن جا که خانواده ي وي مجبور بودند براي نجات جان فرزندشان به آن ها اعتماد نمايند مبالغ فراواني از خانواده حبيب وجه نقدي دريافت نموده و هيچ کاري نيز در ازاي آن انجام نداده اند. هم چنين خانواده لطيفي خواستار ديدار با مقامات قضايي همچون شاهرودي و لاريجاني بوده و استاندار کردستان (اسماعيل نجار) بوده اند، اما اين مقامات به بهانه هاي مختلف از دادن وقت ملاقات با اين خانواده سر باز زده و هيچ يک حاضر به پاسخگويي درخواست آنان نبوده اند. قابل توجه است براي گرفتن وقت ملاقات با شاهرودي از اين خانواده درخواست 5 مليون تومان وجه نقد شده بود!!

حبيب که از جمله زندانيان سياسي با نفوذ و محبوب در زندان سنندج محسوب مي شود، از جمله اعتصاب کنندگان معترض به اعدام شهيد احسان بود و تا آخرين لحظات از تلاش براي نجات جان اين همبندي دلاور خود از پاي ننشست و اين خود دليلي شد بر تشديد فشار ها و شکنجه هايي که هم اکنون محمد خسروي در حق او اعمال مي دارد. پس از شهادت قهرمانانه ي احسان فتاحيان، حبيب و هم بندانش با کف زدن و پخش شيريني شهادت رفيق احسان را به يکديگر تبريک گفته بودند و از همين رو، نگهبانان به دستور خسروي چندين بار وسايل و يادداشت و کتب شخصي حبيب را تفتيش و ضبط، حق ملاقات حضوري با خانواده اش را از وي سلب، و خطوط تلفن بند پاک 2 و سپس کل زندان را به منظور ممانعت از تماس تلفني با خانواده اش قطع کردند. شايان ذکر است اواسط دي ماه سال گذشته حبيب يک بار ديگر جهت پاره اي توضيحات از زندان به سلول هاي انفرادي اين اداره منتقل شد و مدت 4 روز را تحت شکنجه به سر برده بود. همچنين در زمان سفر سيد علي خامنه اي به کردستان بر اثر رفتن ماموران اداره اطلاعات در پاسي از شب به خانه ي پدري حبيب که به منظور تهديد خانواده وي جهت حبس خانگي تا اتمام سخنراي خامنه اي در ميدان آزادي سنندج صورت گرفته بود، مادر حبيب دچار سکته ي قلبي شد.

با اين اوصاف، حبيب الله لطيفي،نه تنها به زانو در نيامده است که با عزمي جزم و ايماني راسخ، سينه در برابر دشنه ي دشمن سپر نموده و بر ادامه ي راه خود اصرار دارد. 



http://newsagency-ina.com/Report-Details.aspx?reportId=4399&back=1



http://www.gopetition.com/petition/40470/sign.html



http://www.gopetition.com/petitions/save-habibollah-golparipour-from-death.html

No comments:

Post a Comment