نماینده مردم تبریز درباره خبری که از سوی استاندار آذربایجان شرقی مبنی بر انتقال دانشگاه خواجه نصیر از تهران به مراغه اعلام شد، گفت: سیاست تمرکز زدایی از پایتخت یا انتقال برخی دانشگاهها به خارج از تهران باعث تقویت انتقال دانشگاه خواجه نصیر به مراغه می شود.
محمد حسین فرهنگی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این مطلب افزود: موضوع انتقال دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی از تهران به شهرستان مراغه دارای منطقی قوی است چون اوج فعالیت های علمی خواجه نصیر در شهر مراغه بوده و چنین منطقی توجیه می کند که این دانشگاه در شهر مراغه باشد.
وی با اشاره به سیاست دولت برای بررسی انتقال برخی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی به خارج از تهران گفت: سیاست تمرکز زدایی یا انتقال برخی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی به خارج از تهران مطرح است و این سیاست باعث تقویت ایده انتقال دانشگاه خواجه نصیر به خارج از تهران می شود البته هر کاری از این قبیل با مشکلات و موانع جدی خود روبرو است که باید با بحث های کارشناسی مرتفع شود.
نماینده مردم تبریز در مجلس با اشاره به برخی از موانع گفت: طبیعی است افرادی که در مرکز کشور هستند تمایل چندانی برای انتقال به خارج از تهران ندارند اعضای هیئت علمی دانشگاه خواجه نصیر نیز می توانند از این دست باشند اما با تامین برخی مقدمات و امکانات مورد نیاز می توان انتقال دانشگاه خواجه نصیر از تهران به مراغه را محقق ساخت.
محمد حسین فرهنگی که در جلسه مطرح شدن موضوع انتقال دانشگاه خواجه نصیر از تهران به مراغه حضور داشته است، درباره کیفیت یا جزئیات این جابجایی گفت: موضوع در حال حاضر در حد طرح مسئله است و پیشرفتی نداشته است.
Sunday, June 27, 2010
دشمنان در لباس دوست رخنه کرده اند
جرس: آیت الله هاشمی رفسنجانی در دلنوشته ای که بمناسبت سالگرد شهادت آیت الله بهشتی وهفتاد و تن منتشر کرد با ذکر ناگفته های از آن حادثه، با اشاره به دشمنانی که تغییر رنگ داده و در میان دوستان رخنه کرده اند، آورده است: مشفقانهترین انتقادها را برنمیتابیم و نقشههای شوم دشمنان دوستنما را درنمییابیم. نفاق را صداقت، توهین را صراحت، دروغ را درایت، تهمت را شجاعت و شعار را بصیرت میدانیم.
متن کامل دیدگاههای رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره واقعه 7 تیر که در وبسایت رسمی وی منتشر شده، به شرح زیر است:
بیست و نه سال پیش، بعدازظهر روز 7 تیرماه در لحظات پایانی یک جلسه طولانی شورای مرکزیحزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران که درباره مسائل جنگ و انتخاب وزیر امور خارجه بود و بسیاری از دوستان و مسئولان آن روز بهویژه دو همسنگر دیرینم آیتالله دکتر بهشتی و آیتالله دکتر باهنر حضور داشتند، خبر آوردند که حال همسنگر دیگرمان، آیتالله خامنهای که روز قبل در یک بمبگذاری در مسجد ابوذر مجروح شده بود، وخیم است.
در یک آن چشمم با چشمان شهید بهشتی تلاقی کرد و عمق ناراحتی را در وجودشان دیدم. جلسه به پایان رسید و پس از مشورت، قرار – که در آن لحظات تقدیر بود- بر این شد که من بر بالین مجروح در بیمارستان بروم، دکتر باهنر به خاطر خستگی مفرط، لحظاتی قبل از انفجار در حال ترک محل بودند که قبل از خروج از درب حیاط موج انفجار همراه با شعله ایشان را متوقف میکند تا پس از حادثه شاهد و مخبر صادقی از منظره دهشتبار باشند و دکتر بهشتی بماند تا در جلسهای دیگر با مسئولان عضو حزب از قوای مقننه، قضائیه و مجریه، درباره مسائل کشور بحث و تبادلنظر کنند.
وخامت حال آیتالله خامنهای بهگونهای بود که همه چیز را فراموش کرده بودم و تمام فکر و ذکرم به کارهای پزشکانی معطوف بود که برای کم کردن آلام ایشان تلاش میکردند.
با اینکه با حاج احمدآقا در منزل قرار داشتم، دیر وقت به منزل رسیدم و دیدم ایشان منتظرم نشسته است. بحث درباره انتخابات ریاست جمهوری بعد از عزل بنی صدر بود. نمیدانم چقدر گذشت که صدای زنگ تلفن مرا به سوی خود برد. صدایی خسته از آن سوی تلفن، شکسته و بسته خبر از حادثهای در سرچشمه داد که بر من آوار شد.
چشمم را بر هم گذاشتم، قیافه و اسم همه کسانی به نظر میآمد که قرار بود در آن جلسه باشند، مخصوصاً آخرین لحظات دیدار من با دکتر بهشتی و سخنانش که در آستانه خروجی درب که فکر میکنم گفتند: «تو برو، آنجا واجبتر است و ما اینجا را اداره میکنیم.»
نمیتوانستم باور کنم که پس از مطهری، مفتح، هاشمینژاد که رفته بودند و خامنهای که معلوم نبود میماند یا میرود، حالا بهشتی و باهنر هم رفته باشند. گویی آسمان بر من فرود آمده بود و غم با همه سنگینی خویش قلبم را میفشرد و صدای زنگ تلفن که گاهگاه به گوش میرسید و فاطمه، دخترم، برمیداشت و با خبرهای ضد و نقیضی که میشنید، بر التهاب قلبم، آب میزد و آتش.
نمیدانستم چکار کنم، مأموران امنیتی اجازه حضورم را در محل حادثه نمیدادند و کلام تکراری آنها در پاسخ به پرسش تکراری من که «چه شده؟» این بود که صدای آمبولانسها قطع نمیشود، مردم مشغول بیرون کشیدن جنازهها و مجروحان از زیر آوارها هستند.
در گرماگرم آن لحظات هیجانی، صدای تلفن مرا به سوی خویش برد و وقتی گوشی را برداشتم، دیدم صدای دوستداشتنی دکتر باهنر است که انگار از آسمانها صحبت میکند، بغضآلود و متعجب سلام و علیک کردیم. من فکر میکردم او نیز در جلسه است. او گفت: دربان به من گفته بود که تو از درب خارج شدهای. پرسیدم: چه شد؟ تو چه شدهای؟ گفت: «قبل از شروع جلسه، آقای درخشان (یکی از شهدا) که خستگی مفرط مرا دید، به اصرار گفت که بروم تا استراحت کنم.
آمدم نزدیک درب بزرگ. همان لحظه که میخواستم نزدیک ماشین شوم انفجاررخ داد. شعله آتش تا درب خروجی رسید و شیشههای ساختمان وسط شکست. دیوارهای سالن عقب رفته و سقف یکپارچه آمده پایین. برق خاموش، صدای ضجه و استغاثه و ذکر و دعا از زیر آوار به گوش میرسید. آتشنشانی آمده و جرثقیل میخواهد سقف را یکپارچه بردارد. خطر ضدانقلاب هم وجود دارد و مردم نمیگذارند چهرههای سرشناس در محوطه بمانند. با زور و التماس آنها را از صحنه بیرون میبرند.»
نمیدانم بر زبان آوردم یا در دلم بود که به خاطر زنده ماندن ایشان خدا را شکر کردم، اما نمیدانستم او نیز به همین زودیها مسافر است. پرسیدم: بهشتی چه شد؟ گفت: نمیدانم، خبرها متناقض است. میگویند سالم است، میگویند مجروح شده و میگویند به شهادت رسید.
آن شب برای من به درازای شب عاشقان بیدل بود، اما با این تفاوت که در سحرگاهش به جای وصل، خبر از هجران آوردند.
ساعت 2 بامداد بود که خبر آوردند بهشتی، بهشتی شده و من کوه مصیبت رفتنش را بر دوش گرفتم تا کارهای مملکت در غیاب دو رئیس قوه دچار مشکل نشود. صبح علیالطلوع به نخستوزیری رفتم تا هم بیشتر بدانم و هم ببینیم چکار باید بکنیم. قرار شد در یک پیام رادیویی با مردم صحبت کنم و دلداریشان بدهم!! پس از آن به مجلس رفتم، مجلسی که خانه ملت بود، حالا دیگر خانه عزا شده بود. 27 نماینده از نقاط مختلف کشور پر کشیده بودند. کمی با نمایندگان صحبت کردم و قرار شد به مأمن دلها، یعنی جماران برویم تا دلگرمی فراق یاران را از کوه صبر یعنی امام(ره) بشنویم. 5/8 صبح روز بعد از حادثه بود که در اتاق کوچک بیرونی امام را دیدم. دل ما میلرزید که نکند از فراق «بهشتی مظلوم» دلش بایستد که دل امتی میایستاد. با دیدن او، نمی دانم چه شد که این شعر به یادم آمد:
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خمّ میسلامت، شکند اگر سبویی
باورکردنی نبود که ایوب زمان در آن حالات که میدانستم آتش غم در همه وجودش شعله میکشد، با ذکر حادثه و لطیفهای از تاریخ قدیم حوزه علمیه نجف و اشاره به سرنوش انبیاء و اولیاء به ما آرامش و اعتماد به نفس دادند.
کبوتر خیالم بر شاخسار یاد هر عزیزی مینشست که هنوز نمیدانستم زندهاند یا شهید شدهاند، چون از لحظه انفجار تاکنون کسانی را دیده بودم که فکر میکردم شهید شدند و کسانی را که اسمشان قبلاً جزو مجروحان بود و یا اسمشان جزو شرکتکنندگان در جلسه نبود، اما خبر میآمد که شهید شدهاند.
ذهنم به سوی بهشتی میرفت، صدایش، خیالش، نگاهش، مظلومیتش و تمام خاطراتی که سالهای سال با او داشتم، یک لحظه رهایم نمیکرد، مخصوصاً آن جملهای که روزی به او گفتم: سید! با این همه تهمت و توهین چه میکنی؟ خندید و گفت: آسیاب به نوبت!
فکر میکنم سهشنبه بود که قرار شد پیکر شهدا را تشییع کنیم. سه نظر بود: عدهای میگفتند به اصفهان ببریم، گروهی میگفتند به قم ببریم و اکثریتی که میگفتند در بهشتزهرا، مرکز نور باشند. در دفترم در مجلس شورای اسلامی نشسته بودم که خبر آوردند ازدحام مردم برای تشییع شهدا بیش از حد شد. قرار شد برای مردم صحبت کنم، به محض اینکه با مردم روبرو شدم، شیون مردم چنان بلند شد که من در تمام عمرم چنان صحنه اندوهباری را ندیده بودم و بعدها در زمان رحلت امام دیدم. دستهای مردم آنچنان در فضا حرکت میکرد که گویی طوفانی سهمگین مزرعه گندم رسیدهای را به موج انداخته است و شعاری که بر شدت اشک من میافزود: «هاشمی هاشمی بهشتیات کو؟»
سعی میکردم گریه نکنم اما اشک امانم نمیداد، میدانستم همه ناظران داخلی و خارجی روی حرفهای امروز من حساب میکنند. پیش از این با تکرار آیات مربوط به جنگ احد کمی خود را دلداری داده بودم و آن روز برای مردم عزادار از توطئه شومی گفتند که دشمنان انقلاب و اسلام در سر دارند.
سخنرانی آن روز من در اسناد و مدارک هست و کسانی که میخواهند، میتوانند مراجعه کنند. بعد از حرفهای من بهشتی را مردم شهر به همراه 72 شهید دیگر بر شانههای خویش تا بهشت زهرا بردند و من به بیمارستان برگشتم تا نگذارم داغ این خبر بر دل رفیق و همسنگرمان، آیتالله خامنهای بنشیند. حال و روز خوبی نداشت، از درد به خود میپیچید، اما روزنامه و رادیو میخواست. گفتم: به چه کارت میآید؟ گفت: میخواهم بدانم در بیرون چه خبر است!! گریه امانم نمیداد و به سختی بغضم را فرو نشاندم و گفتم: آری، بیرون خیلی خبرهاست که حتماً باید بدانی!!!
گویا پس از رفتن من، فهمید و اینکه بر او چه گذشت، نمیدانم. من بودم و مجلسی که حدنصاب نداشت. دولت بود و جلساتی که چهار عضو فعال و چندین معاون وزیرش نبودند و قوه قضائیهای که رئیس آن سیدالشهدای مسافران سرچشمه بود.
آتش جنگ در غرب و جنوب شعله میکشید و شورای عالی دفاع سه عضو اصلی خود، دکتر بهشتی، آیتالله خامنهای و دکتر چمران را نداشت که چند روز پیش به شهادت رسیده بود. رقبای سیاسی که بیکفایتیشان برملا شده بود، میخواستند روزگار را از گردش بیندازند و پس از عبور از گردنه احد حدود هفتاد تن را همراه حمزه انقلاب شهید کردند تا خیالشان از امام و یاران امام راحت شود.
روزهای تلخی بود، اما در آن تلخیها و سختیها، خدای بزرگ را بنازم که لحظاتی بسیار شیرین را رقم میزند، مخصوصاً آن روزی که نمایندگان مجروح را با برانکارد به صحن مجلس آورده بودند تا جلسه به حد نصاب برسد و وقتی صدای زنگ آغاز جلسه را نواختم، بر عظمت خون شهیدان درود فرستادم که با موجآفرینی خویش نمیگذارند دریای انقلاب راکد شود.
پیر کنعانی انقلاب در هجران یوسف خویش سخنانی گفت که برای ما و دشمنان، مایه دلگرمی و دلسردی بود. مخصوصاً جملهای که همه – دوست و دشمن را- به آتش کشید این بود که «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد» تعبیر مظلوم برای مرگش تمام تارهای عنکبوتی نفاق را بر هم ریخت و تعبیر مظلوم برای زندگیاش، آه از نهانخانه دلهایی برآورد که با فریبخورده بودند و طعنهها را آغشته به توهین و تهمت کرده بودند و در هر فرصتی به حریم پاک زندگیاش میافکندند.
اینک از آن روزها 29 سال میگذرد، 29 سالی که اوراق دفترش هر روز حادثهای را در سینه خویش دارد. انقلاب جوان با همه فراز و فرودها در مسیر تکامل است و امام نیست، اما وصیتنامه و مجموعه آثار گفتاری، شنیداری، نوشتاری و دیداریاش چراغ راه ماست.
دشمنان نیز هستند، اما رنگ عوض کردهاند. هنوز در کیش و کمان دشمنی خویش تیرهای توهین و تهمت و دروغ را دارند که هر از چند گاهی چشم بسته و چشم باز میاندازند. گاهی به هدف میخورد و گاهی مثل همیشه بر سنگ.
ما نیز با همه سفارشاتی که از پیرو مراد خویش داشتیم، شاید به خاطر دلتنگیهای زمانه، سعه صدر سابق را نداریم.
دشمنان ما وسیعتر شدهاند، اما دایره دشمنشناسی ما محدود شده است. دشمنان دوستنما در ما رخنه کردهاند و بر پنجره نگاه ما برای رویت دوردستها گل گرفتهاند، روزمرگی ما را به اضطراب واداشته است.
مشفقانهترین انتقادها را برنمیتابیم و نقشههای شوم دشمنان دوستنما را درنمییابیم. نفاق را صداقت، توهین را صراحت، دروغ را درایت، تهمت را شجاعت و شعار را بصیرت میدانیم. اما در این آشفته بازار، انقلاب اسلامی و آرمانهای امام راحل آن عزیزی است که:
گر نگهدار وی آن است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
انقلاب آن روزها اگر با رفتن مطهری، بهشتی، باهنر و رجایی احساس خلاء میکرد - که با وجود امام نمیکرد-، امروز مطهریها، بهشتیها، باهنرها و رجاییها فراوانند و حتی اگر تیر تهمتها برای ترور شخصیتها زهرآگین شود، پادزهر داوری مردم نمیگذارد بار گرانقدر این درخت تناور، یعنی انقلاب اسلامی خشک و حتی شاخ و برگهایش پژمرده گردد.
سرچشمه انقلاب هنوز جوشان است و زلال جاری آن شاید در مسیر گلآلود شود، اما این وعده تخلفناپذیر خداوندی در «استعینوا بالصبر و الصلاه» و «ان تنصروا الله ینصرکم» است که انشاءالله به اقیانوس ظهور حضرت حق میپیوندد.
متن کامل دیدگاههای رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره واقعه 7 تیر که در وبسایت رسمی وی منتشر شده، به شرح زیر است:
بیست و نه سال پیش، بعدازظهر روز 7 تیرماه در لحظات پایانی یک جلسه طولانی شورای مرکزیحزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران که درباره مسائل جنگ و انتخاب وزیر امور خارجه بود و بسیاری از دوستان و مسئولان آن روز بهویژه دو همسنگر دیرینم آیتالله دکتر بهشتی و آیتالله دکتر باهنر حضور داشتند، خبر آوردند که حال همسنگر دیگرمان، آیتالله خامنهای که روز قبل در یک بمبگذاری در مسجد ابوذر مجروح شده بود، وخیم است.
در یک آن چشمم با چشمان شهید بهشتی تلاقی کرد و عمق ناراحتی را در وجودشان دیدم. جلسه به پایان رسید و پس از مشورت، قرار – که در آن لحظات تقدیر بود- بر این شد که من بر بالین مجروح در بیمارستان بروم، دکتر باهنر به خاطر خستگی مفرط، لحظاتی قبل از انفجار در حال ترک محل بودند که قبل از خروج از درب حیاط موج انفجار همراه با شعله ایشان را متوقف میکند تا پس از حادثه شاهد و مخبر صادقی از منظره دهشتبار باشند و دکتر بهشتی بماند تا در جلسهای دیگر با مسئولان عضو حزب از قوای مقننه، قضائیه و مجریه، درباره مسائل کشور بحث و تبادلنظر کنند.
وخامت حال آیتالله خامنهای بهگونهای بود که همه چیز را فراموش کرده بودم و تمام فکر و ذکرم به کارهای پزشکانی معطوف بود که برای کم کردن آلام ایشان تلاش میکردند.
با اینکه با حاج احمدآقا در منزل قرار داشتم، دیر وقت به منزل رسیدم و دیدم ایشان منتظرم نشسته است. بحث درباره انتخابات ریاست جمهوری بعد از عزل بنی صدر بود. نمیدانم چقدر گذشت که صدای زنگ تلفن مرا به سوی خود برد. صدایی خسته از آن سوی تلفن، شکسته و بسته خبر از حادثهای در سرچشمه داد که بر من آوار شد.
چشمم را بر هم گذاشتم، قیافه و اسم همه کسانی به نظر میآمد که قرار بود در آن جلسه باشند، مخصوصاً آخرین لحظات دیدار من با دکتر بهشتی و سخنانش که در آستانه خروجی درب که فکر میکنم گفتند: «تو برو، آنجا واجبتر است و ما اینجا را اداره میکنیم.»
نمیتوانستم باور کنم که پس از مطهری، مفتح، هاشمینژاد که رفته بودند و خامنهای که معلوم نبود میماند یا میرود، حالا بهشتی و باهنر هم رفته باشند. گویی آسمان بر من فرود آمده بود و غم با همه سنگینی خویش قلبم را میفشرد و صدای زنگ تلفن که گاهگاه به گوش میرسید و فاطمه، دخترم، برمیداشت و با خبرهای ضد و نقیضی که میشنید، بر التهاب قلبم، آب میزد و آتش.
نمیدانستم چکار کنم، مأموران امنیتی اجازه حضورم را در محل حادثه نمیدادند و کلام تکراری آنها در پاسخ به پرسش تکراری من که «چه شده؟» این بود که صدای آمبولانسها قطع نمیشود، مردم مشغول بیرون کشیدن جنازهها و مجروحان از زیر آوارها هستند.
در گرماگرم آن لحظات هیجانی، صدای تلفن مرا به سوی خویش برد و وقتی گوشی را برداشتم، دیدم صدای دوستداشتنی دکتر باهنر است که انگار از آسمانها صحبت میکند، بغضآلود و متعجب سلام و علیک کردیم. من فکر میکردم او نیز در جلسه است. او گفت: دربان به من گفته بود که تو از درب خارج شدهای. پرسیدم: چه شد؟ تو چه شدهای؟ گفت: «قبل از شروع جلسه، آقای درخشان (یکی از شهدا) که خستگی مفرط مرا دید، به اصرار گفت که بروم تا استراحت کنم.
آمدم نزدیک درب بزرگ. همان لحظه که میخواستم نزدیک ماشین شوم انفجاررخ داد. شعله آتش تا درب خروجی رسید و شیشههای ساختمان وسط شکست. دیوارهای سالن عقب رفته و سقف یکپارچه آمده پایین. برق خاموش، صدای ضجه و استغاثه و ذکر و دعا از زیر آوار به گوش میرسید. آتشنشانی آمده و جرثقیل میخواهد سقف را یکپارچه بردارد. خطر ضدانقلاب هم وجود دارد و مردم نمیگذارند چهرههای سرشناس در محوطه بمانند. با زور و التماس آنها را از صحنه بیرون میبرند.»
نمیدانم بر زبان آوردم یا در دلم بود که به خاطر زنده ماندن ایشان خدا را شکر کردم، اما نمیدانستم او نیز به همین زودیها مسافر است. پرسیدم: بهشتی چه شد؟ گفت: نمیدانم، خبرها متناقض است. میگویند سالم است، میگویند مجروح شده و میگویند به شهادت رسید.
آن شب برای من به درازای شب عاشقان بیدل بود، اما با این تفاوت که در سحرگاهش به جای وصل، خبر از هجران آوردند.
ساعت 2 بامداد بود که خبر آوردند بهشتی، بهشتی شده و من کوه مصیبت رفتنش را بر دوش گرفتم تا کارهای مملکت در غیاب دو رئیس قوه دچار مشکل نشود. صبح علیالطلوع به نخستوزیری رفتم تا هم بیشتر بدانم و هم ببینیم چکار باید بکنیم. قرار شد در یک پیام رادیویی با مردم صحبت کنم و دلداریشان بدهم!! پس از آن به مجلس رفتم، مجلسی که خانه ملت بود، حالا دیگر خانه عزا شده بود. 27 نماینده از نقاط مختلف کشور پر کشیده بودند. کمی با نمایندگان صحبت کردم و قرار شد به مأمن دلها، یعنی جماران برویم تا دلگرمی فراق یاران را از کوه صبر یعنی امام(ره) بشنویم. 5/8 صبح روز بعد از حادثه بود که در اتاق کوچک بیرونی امام را دیدم. دل ما میلرزید که نکند از فراق «بهشتی مظلوم» دلش بایستد که دل امتی میایستاد. با دیدن او، نمی دانم چه شد که این شعر به یادم آمد:
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خمّ میسلامت، شکند اگر سبویی
باورکردنی نبود که ایوب زمان در آن حالات که میدانستم آتش غم در همه وجودش شعله میکشد، با ذکر حادثه و لطیفهای از تاریخ قدیم حوزه علمیه نجف و اشاره به سرنوش انبیاء و اولیاء به ما آرامش و اعتماد به نفس دادند.
کبوتر خیالم بر شاخسار یاد هر عزیزی مینشست که هنوز نمیدانستم زندهاند یا شهید شدهاند، چون از لحظه انفجار تاکنون کسانی را دیده بودم که فکر میکردم شهید شدند و کسانی را که اسمشان قبلاً جزو مجروحان بود و یا اسمشان جزو شرکتکنندگان در جلسه نبود، اما خبر میآمد که شهید شدهاند.
ذهنم به سوی بهشتی میرفت، صدایش، خیالش، نگاهش، مظلومیتش و تمام خاطراتی که سالهای سال با او داشتم، یک لحظه رهایم نمیکرد، مخصوصاً آن جملهای که روزی به او گفتم: سید! با این همه تهمت و توهین چه میکنی؟ خندید و گفت: آسیاب به نوبت!
فکر میکنم سهشنبه بود که قرار شد پیکر شهدا را تشییع کنیم. سه نظر بود: عدهای میگفتند به اصفهان ببریم، گروهی میگفتند به قم ببریم و اکثریتی که میگفتند در بهشتزهرا، مرکز نور باشند. در دفترم در مجلس شورای اسلامی نشسته بودم که خبر آوردند ازدحام مردم برای تشییع شهدا بیش از حد شد. قرار شد برای مردم صحبت کنم، به محض اینکه با مردم روبرو شدم، شیون مردم چنان بلند شد که من در تمام عمرم چنان صحنه اندوهباری را ندیده بودم و بعدها در زمان رحلت امام دیدم. دستهای مردم آنچنان در فضا حرکت میکرد که گویی طوفانی سهمگین مزرعه گندم رسیدهای را به موج انداخته است و شعاری که بر شدت اشک من میافزود: «هاشمی هاشمی بهشتیات کو؟»
سعی میکردم گریه نکنم اما اشک امانم نمیداد، میدانستم همه ناظران داخلی و خارجی روی حرفهای امروز من حساب میکنند. پیش از این با تکرار آیات مربوط به جنگ احد کمی خود را دلداری داده بودم و آن روز برای مردم عزادار از توطئه شومی گفتند که دشمنان انقلاب و اسلام در سر دارند.
سخنرانی آن روز من در اسناد و مدارک هست و کسانی که میخواهند، میتوانند مراجعه کنند. بعد از حرفهای من بهشتی را مردم شهر به همراه 72 شهید دیگر بر شانههای خویش تا بهشت زهرا بردند و من به بیمارستان برگشتم تا نگذارم داغ این خبر بر دل رفیق و همسنگرمان، آیتالله خامنهای بنشیند. حال و روز خوبی نداشت، از درد به خود میپیچید، اما روزنامه و رادیو میخواست. گفتم: به چه کارت میآید؟ گفت: میخواهم بدانم در بیرون چه خبر است!! گریه امانم نمیداد و به سختی بغضم را فرو نشاندم و گفتم: آری، بیرون خیلی خبرهاست که حتماً باید بدانی!!!
گویا پس از رفتن من، فهمید و اینکه بر او چه گذشت، نمیدانم. من بودم و مجلسی که حدنصاب نداشت. دولت بود و جلساتی که چهار عضو فعال و چندین معاون وزیرش نبودند و قوه قضائیهای که رئیس آن سیدالشهدای مسافران سرچشمه بود.
آتش جنگ در غرب و جنوب شعله میکشید و شورای عالی دفاع سه عضو اصلی خود، دکتر بهشتی، آیتالله خامنهای و دکتر چمران را نداشت که چند روز پیش به شهادت رسیده بود. رقبای سیاسی که بیکفایتیشان برملا شده بود، میخواستند روزگار را از گردش بیندازند و پس از عبور از گردنه احد حدود هفتاد تن را همراه حمزه انقلاب شهید کردند تا خیالشان از امام و یاران امام راحت شود.
روزهای تلخی بود، اما در آن تلخیها و سختیها، خدای بزرگ را بنازم که لحظاتی بسیار شیرین را رقم میزند، مخصوصاً آن روزی که نمایندگان مجروح را با برانکارد به صحن مجلس آورده بودند تا جلسه به حد نصاب برسد و وقتی صدای زنگ آغاز جلسه را نواختم، بر عظمت خون شهیدان درود فرستادم که با موجآفرینی خویش نمیگذارند دریای انقلاب راکد شود.
پیر کنعانی انقلاب در هجران یوسف خویش سخنانی گفت که برای ما و دشمنان، مایه دلگرمی و دلسردی بود. مخصوصاً جملهای که همه – دوست و دشمن را- به آتش کشید این بود که «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد» تعبیر مظلوم برای مرگش تمام تارهای عنکبوتی نفاق را بر هم ریخت و تعبیر مظلوم برای زندگیاش، آه از نهانخانه دلهایی برآورد که با فریبخورده بودند و طعنهها را آغشته به توهین و تهمت کرده بودند و در هر فرصتی به حریم پاک زندگیاش میافکندند.
اینک از آن روزها 29 سال میگذرد، 29 سالی که اوراق دفترش هر روز حادثهای را در سینه خویش دارد. انقلاب جوان با همه فراز و فرودها در مسیر تکامل است و امام نیست، اما وصیتنامه و مجموعه آثار گفتاری، شنیداری، نوشتاری و دیداریاش چراغ راه ماست.
دشمنان نیز هستند، اما رنگ عوض کردهاند. هنوز در کیش و کمان دشمنی خویش تیرهای توهین و تهمت و دروغ را دارند که هر از چند گاهی چشم بسته و چشم باز میاندازند. گاهی به هدف میخورد و گاهی مثل همیشه بر سنگ.
ما نیز با همه سفارشاتی که از پیرو مراد خویش داشتیم، شاید به خاطر دلتنگیهای زمانه، سعه صدر سابق را نداریم.
دشمنان ما وسیعتر شدهاند، اما دایره دشمنشناسی ما محدود شده است. دشمنان دوستنما در ما رخنه کردهاند و بر پنجره نگاه ما برای رویت دوردستها گل گرفتهاند، روزمرگی ما را به اضطراب واداشته است.
مشفقانهترین انتقادها را برنمیتابیم و نقشههای شوم دشمنان دوستنما را درنمییابیم. نفاق را صداقت، توهین را صراحت، دروغ را درایت، تهمت را شجاعت و شعار را بصیرت میدانیم. اما در این آشفته بازار، انقلاب اسلامی و آرمانهای امام راحل آن عزیزی است که:
گر نگهدار وی آن است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
انقلاب آن روزها اگر با رفتن مطهری، بهشتی، باهنر و رجایی احساس خلاء میکرد - که با وجود امام نمیکرد-، امروز مطهریها، بهشتیها، باهنرها و رجاییها فراوانند و حتی اگر تیر تهمتها برای ترور شخصیتها زهرآگین شود، پادزهر داوری مردم نمیگذارد بار گرانقدر این درخت تناور، یعنی انقلاب اسلامی خشک و حتی شاخ و برگهایش پژمرده گردد.
سرچشمه انقلاب هنوز جوشان است و زلال جاری آن شاید در مسیر گلآلود شود، اما این وعده تخلفناپذیر خداوندی در «استعینوا بالصبر و الصلاه» و «ان تنصروا الله ینصرکم» است که انشاءالله به اقیانوس ظهور حضرت حق میپیوندد.
رواج شکنجه سفید
۲۶ ژوئن روز جهانی مبارزه با شکنجه است.
در دهم دسامبر سال ۱۹۸۴ سازمان ملل متحد پیمان منع شکنجه را تصویب کرد و در نهایت در ۱۴ سال بعد و در پنجاهمین سالگرد تصویب بیانیه حقوق بشر، روز ۲۶ ژوئن (۵ تیر) را «روز جهانی مبارزه با شکنجه» اعلام کرد.
از گروههای حقوق بشر تا سیاستمداران غربی به کرات از جمهوری اسلامی انتقاد کرده اند که برای گرفتن اقاریر و اعتراف از زندانیان -و در این میان در حد گسترده ای از زندانیان سیاسی- آنها را شکنجه می کند.
محمد علی دادخواه، حقوق دان در ایران در مورد چنین اعتراف هایی به رادیو فردا می گوید: در قانون اساسی صراحتاً اعلام شده که هر اقرار و اعلامی که مبتنی بر شرایط خاص و شکنجه باشد، فاقد اعتبار است. بر این مبادی اگر قرار باشد که قانون گرایی وجهه همت قرار بگیرد و قانون گریزی کلاً محو شود، ما باید بگوییم نسبت به این اقاریری که بر مبنای اعلام بازجوها و یا ماموران زندان است، باید تجدید نظر شود. چون اگر شکنجه گری مبادرت به شکنجه کرده باشد و بعداً گزارش خودش را برای زندان ارسال کرده باشد، که آن خودش متهم است. وزان پاکتر نیست که از سر جهان/ که هست از سوی متهم متهم. به همین علت نگرش جهانی به دلیل اینکه در یک مقطعی وسعت شکنجه و اجبار به گرفتن اقرار و در تحت شرایط خاص قرار دادن متهمان فزونی یافته بود، روزی را به روز حمایت از کسانی که تحت شکنجه قرار گرفتند، قرار داد. چون دولت ایران در اردیبهشت ۱۳۵۴ کلیت میثاق های مدنی سیاسی و فرهنگی اجتماعی اقتصادی را پذیرفته است، نهایتاً باید بگوییم که نظام قانونی ما فارغ از اینکه از حیث حقوق داخلی قانون اساسی آن را پذیرفته است، از منظر حقوق بین الملل نیز شکنجه مردود است و هر اقدامی که در این زمینه انجام گیرد، از منظر تعهدات جهانی ما به جامعه جهانی و پذیرش معاهدات خودمان فاقد اعتبار است.
در مورد انواع شکنجه و اصولاً آیا رفتاری شکنجه محسوب می شود یا نه، بحث و گفت و گو زیاد است. در اعلامیه سازمان ملل متحد در روز جهانی حمایت از قربانیان شکنجه آمده است که کمبود غذا، کمبود خواب، ضرب و شتم و بسیاری دیگر و حتی ناپدید شدن افراد و بی خبری خانواده ها از آنها اینها را هم جزو شکنجه دانسته و دول را موظف می داند که با آن مقابله کنند.
امروز متاسفانه علم در خدمت فساد، علم در خدمت ظلم، علم در خدمت ستمگری قرار گرفته به گونه ای که در بسیاری از زندان ها شکنجه سفید به وجود آورده اند. یعنی عدم امکان استراحت عرفی متهم. مثلاً با ایجاد چراغ های نورافکن رخصت و فرصت یک استراحت عادی را به متهم نمی دهند. یا با دستگاه های صداساز اقدام به آسایش برای متهم را رفع می کنند. و نهایتاً متهم در شرایطی قرار می گیرد که حاضر است برای دستیابی به آن آسایش عرفی خودش هر چیزی را امضا کند. هر سخنی را بگوید. متاسفانه شکنجه سفید اکنون در بسیاری از زندان های نظام هایی که به حقوق انسان بی اعتنا هستند، رواج دارد.
آقای دادخواه در مورد روز جهانی حمایت از قربانیان شکنجه اشاره داشتید به اینکه دولت های مختلف می توانند اقداماتی را انجام دهند برای پیشگیری از شکنجه. اما شهروندان چگونه می توانند در این روز از آنها حمایت کنند؟
سازمان ملل سه سال پیش در وین جلسه ای گذاشت که این جلسه عبارت بود از Global Standard Local Action یعنی معیارهای جهانی و اقدامات منطقه ای محلی. باید با روشن کردن و روشن ساختن و تنویر افکار این فرصت و رخصت را فراهم آورد که مردم بدانند حقوقشان کدام است و بعد از شناختن حقوق مردم دیگر مشکلی نیست که آنها از حق خودشان دفاع می کنند و همین آگاهی می تواند چراغ روشنی باشد برای همه ملت های تحت ستم.
در دهم دسامبر سال ۱۹۸۴ سازمان ملل متحد پیمان منع شکنجه را تصویب کرد و در نهایت در ۱۴ سال بعد و در پنجاهمین سالگرد تصویب بیانیه حقوق بشر، روز ۲۶ ژوئن (۵ تیر) را «روز جهانی مبارزه با شکنجه» اعلام کرد.
از گروههای حقوق بشر تا سیاستمداران غربی به کرات از جمهوری اسلامی انتقاد کرده اند که برای گرفتن اقاریر و اعتراف از زندانیان -و در این میان در حد گسترده ای از زندانیان سیاسی- آنها را شکنجه می کند.
محمد علی دادخواه، حقوق دان در ایران در مورد چنین اعتراف هایی به رادیو فردا می گوید: در قانون اساسی صراحتاً اعلام شده که هر اقرار و اعلامی که مبتنی بر شرایط خاص و شکنجه باشد، فاقد اعتبار است. بر این مبادی اگر قرار باشد که قانون گرایی وجهه همت قرار بگیرد و قانون گریزی کلاً محو شود، ما باید بگوییم نسبت به این اقاریری که بر مبنای اعلام بازجوها و یا ماموران زندان است، باید تجدید نظر شود. چون اگر شکنجه گری مبادرت به شکنجه کرده باشد و بعداً گزارش خودش را برای زندان ارسال کرده باشد، که آن خودش متهم است. وزان پاکتر نیست که از سر جهان/ که هست از سوی متهم متهم. به همین علت نگرش جهانی به دلیل اینکه در یک مقطعی وسعت شکنجه و اجبار به گرفتن اقرار و در تحت شرایط خاص قرار دادن متهمان فزونی یافته بود، روزی را به روز حمایت از کسانی که تحت شکنجه قرار گرفتند، قرار داد. چون دولت ایران در اردیبهشت ۱۳۵۴ کلیت میثاق های مدنی سیاسی و فرهنگی اجتماعی اقتصادی را پذیرفته است، نهایتاً باید بگوییم که نظام قانونی ما فارغ از اینکه از حیث حقوق داخلی قانون اساسی آن را پذیرفته است، از منظر حقوق بین الملل نیز شکنجه مردود است و هر اقدامی که در این زمینه انجام گیرد، از منظر تعهدات جهانی ما به جامعه جهانی و پذیرش معاهدات خودمان فاقد اعتبار است.
در مورد انواع شکنجه و اصولاً آیا رفتاری شکنجه محسوب می شود یا نه، بحث و گفت و گو زیاد است. در اعلامیه سازمان ملل متحد در روز جهانی حمایت از قربانیان شکنجه آمده است که کمبود غذا، کمبود خواب، ضرب و شتم و بسیاری دیگر و حتی ناپدید شدن افراد و بی خبری خانواده ها از آنها اینها را هم جزو شکنجه دانسته و دول را موظف می داند که با آن مقابله کنند.
امروز متاسفانه علم در خدمت فساد، علم در خدمت ظلم، علم در خدمت ستمگری قرار گرفته به گونه ای که در بسیاری از زندان ها شکنجه سفید به وجود آورده اند. یعنی عدم امکان استراحت عرفی متهم. مثلاً با ایجاد چراغ های نورافکن رخصت و فرصت یک استراحت عادی را به متهم نمی دهند. یا با دستگاه های صداساز اقدام به آسایش برای متهم را رفع می کنند. و نهایتاً متهم در شرایطی قرار می گیرد که حاضر است برای دستیابی به آن آسایش عرفی خودش هر چیزی را امضا کند. هر سخنی را بگوید. متاسفانه شکنجه سفید اکنون در بسیاری از زندان های نظام هایی که به حقوق انسان بی اعتنا هستند، رواج دارد.
آقای دادخواه در مورد روز جهانی حمایت از قربانیان شکنجه اشاره داشتید به اینکه دولت های مختلف می توانند اقداماتی را انجام دهند برای پیشگیری از شکنجه. اما شهروندان چگونه می توانند در این روز از آنها حمایت کنند؟
سازمان ملل سه سال پیش در وین جلسه ای گذاشت که این جلسه عبارت بود از Global Standard Local Action یعنی معیارهای جهانی و اقدامات منطقه ای محلی. باید با روشن کردن و روشن ساختن و تنویر افکار این فرصت و رخصت را فراهم آورد که مردم بدانند حقوقشان کدام است و بعد از شناختن حقوق مردم دیگر مشکلی نیست که آنها از حق خودشان دفاع می کنند و همین آگاهی می تواند چراغ روشنی باشد برای همه ملت های تحت ستم.
خانواده آیتالله بهشتی امسال مراسم بزرگداشت وی را برگزار نمیکنند
علیرضا بهشتی، یکی از پسران آیت الله بهشتی که در جریان رویدادهای پس از انتخابات بازداشت شده بود.
۱۳۸۹/۰۴/۰۶
در حالی که خانوادههای آیتالله بهشتی و آیتالله منتظری اعلام کردهاند، به دلیل «جو حاکم و جلوگیری از اذیت و آزار شرکت کنندگان» از برگزاری مراسم سالگرد هفتم تیر خودداری خواهند کرد، «ستاد مرکزی بزرگداشت شهدای هفتم تیر» از برگزاری مراسمی به همین مناسبت خبر داده است.
به نوشته پایگاه اینترنتی «کلمه» در آستانه سالگرد هفتم تیرماه، اعضای خانواده آیتالله بهشتی با انتشار اطلاعیهای اعلام کردهاند، امسال مراسم بزرگداشت کشتهشدگان حادثه انفجار در مقر حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ برگزار نخواهد شد.
در این اطلاعیه بدون اشاره مستقیم به دلیل لغو این مراسم که هر ساله از سوی خانواده آیتالله بهشتی برگزار میشد، آمده است: «به آگاهی میرسانیم که با توجه به جوانب گوناگون، به ویژه ضرورت پاسداشت حریم این شهیدان، این مجلس در سال جاری برگزار نخواهد شد.»
آیتالله بهشتی، رئیس وقت قوه قضاییه جمهوری اسلامی به همراه شمار زیادی از اعضای حزب جمهوری اسلامی و سایر مقامهای عالیرتبه وقت ایران در روز هفتم تیر سال ۱۳۶۰ در انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی کشته شد.
با وجود آنکه رهبران و رسانههای جمهوری اسلامی همواره از آیتالله بهشتی به عنوان یکی از شخصیتهای مهم در سالهای نخستین انقلاب اسلامی یاد کرده و حتی از وی با عنوان «شهید مظلوم» نام میبرند، اما در جریان رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری اعضای خانواده وی نیز از سوی حاکمیت به شدت تحت فشار قرار گرفتند.
علیرضا بهشتی، یکی از پسران آیتالله بهشتی، که در جریان مبارزات انتخاباتی به عنوان یکی از مشاوران ارشد میرحسین موسوی فعالیت میکرد، به دنبال گسترش اعتراضها به نتایج انتخابات بازداشت و در زندان دچار حمله قلبی شد.
ايران / سياسی
خانواده آیتالله بهشتی امسال مراسم بزرگداشت وی را برگزار نمیکنند
علیرضا بهشتی، یکی از پسران آیت الله بهشتی که در جریان رویدادهای پس از انتخابات بازداشت شده بود.
۱۳۸۹/۰۴/۰۶
در حالی که خانوادههای آیتالله بهشتی و آیتالله منتظری اعلام کردهاند، به دلیل «جو حاکم و جلوگیری از اذیت و آزار شرکت کنندگان» از برگزاری مراسم سالگرد هفتم تیر خودداری خواهند کرد، «ستاد مرکزی بزرگداشت شهدای هفتم تیر» از برگزاری مراسمی به همین مناسبت خبر داده است.
به نوشته پایگاه اینترنتی «کلمه» در آستانه سالگرد هفتم تیرماه، اعضای خانواده آیتالله بهشتی با انتشار اطلاعیهای اعلام کردهاند، امسال مراسم بزرگداشت کشتهشدگان حادثه انفجار در مقر حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ برگزار نخواهد شد.
بیشتر بخوانید:
مراسم بزرگداشت علی شريعتی با «تهديد ماموران امنيتی» لغو شد لغو مراسم احیا و سخنرانی خاتمی در «حرم امام»
در این اطلاعیه بدون اشاره مستقیم به دلیل لغو این مراسم که هر ساله از سوی خانواده آیتالله بهشتی برگزار میشد، آمده است: «به آگاهی میرسانیم که با توجه به جوانب گوناگون، به ویژه ضرورت پاسداشت حریم این شهیدان، این مجلس در سال جاری برگزار نخواهد شد.»
آیتالله بهشتی، رئیس وقت قوه قضاییه جمهوری اسلامی به همراه شمار زیادی از اعضای حزب جمهوری اسلامی و سایر مقامهای عالیرتبه وقت ایران در روز هفتم تیر سال ۱۳۶۰ در انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی کشته شد.
با وجود آنکه رهبران و رسانههای جمهوری اسلامی همواره از آیتالله بهشتی به عنوان یکی از شخصیتهای مهم در سالهای نخستین انقلاب اسلامی یاد کرده و حتی از وی با عنوان «شهید مظلوم» نام میبرند، اما در جریان رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری اعضای خانواده وی نیز از سوی حاکمیت به شدت تحت فشار قرار گرفتند.
علیرضا بهشتی، یکی از پسران آیتالله بهشتی، که در جریان مبارزات انتخاباتی به عنوان یکی از مشاوران ارشد میرحسین موسوی فعالیت میکرد، به دنبال گسترش اعتراضها به نتایج انتخابات بازداشت و در زندان دچار حمله قلبی شد.
همچنین مقامهای جمهوری اسلامی حتی در جریان برگزاری نمایشگاه کتاب تهران در سال جاری اجازه عرضه کتابهای آیتالله بهشتی را در این نمایشگاه نداده بودند.
از سوی دیگر روز شنبه خانواده محمد منتظری، از دیگر کشتهشدگان سرشناس حادثه انفجار در مقر حزب جمهوری اسلامی نیز با انتشار بیانیهای اعلام کرده بودند، «به دلیل وجود جو حاکمی که جز خشونت و ارعاب نمیفهمد و نمیداند، و برای جلوگیری از آزار و اذیت افراد شرکت کننده»، از برگزاری مراسم سوگواری برای فرزند آیتالله منتظری خودداری میکنند.
در این بیانیه که در پایگاه اینترنتی آیتالله منتظری منتشر شده است، با اشاره به «اهانتها و برخوردهای خشن» با آیتالله منتظری پس از برکناری وی از قائم مقامی رهبری و نیز برخوردهای صورت گرفته در جریان مراسم خاکسپاری وی در سال گذشته، آمده است: «امروز با وجود جو حاکمی که جز خشونت و ارعاب را نمیفهمد و نمیداند، و ملتی را سوگوار عزیزان از دست رفته و آمال تباه شده آنان کرده است، چگونه میتوان مراسم و یادبودی داشت و در مراسم عزای آن عزیز به سوگ نشست.»
اعلام برگزار نشدن مراسم سالگرد کشتهشدگان حادثه هفتم تیر از سوی خانوادههای آیتالله بهشتی و آیتالله منتظری یادآور لغو پیدرپی مراسم مختلف مربوط به اصلاحطلبان در سال گذشته و در اوج اعتراضها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری است.
در شهریور ماه سال گذشته برای نخستین بار در طول سالهای گذشته مراسم احیا در آرامگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی برگزار نشد.
چنین مراسمی در سالهاى گذشته در شبهاى ۱۹، ۲۱ و ۲۳ ماه رمضان كه به شبهاى قدر معروف هستند، برگزار مىشد كه در آن چهرههايى مانند محمد خاتمى، علىاكبر ناطق نورى و حسن روحانى سخنرانى مىكردند.
سايتهاى خبرى نزدیک به اصلاحطلبان علت لغو اين مراسم را در سال گذشته، فشارهاى سياسى به علت نگرانى مقامهاى جمهورى اسلامى از تجمع معترضان به نتايج انتخابات و نیز خشم رئیس دولت دهم و حامیانش از سه سخنران مراسم یاده شده اعلام كرده بودند.
از سوی دیگر در حالی که خانوادههای آیتالله بهشتی و منتظری اعلام کردهاند، امسال مراسمی را به مناسبت هفتم تیر برگزار نخواهند کرد، خبرگزاریهای ایران روز یکشنبه به نقل از «ستاد مرکزی بزرگداشت شهدای هفتم تیر» اعلام کردهاند، مراسمی به همین مناسبت در بهشت زهرا برگزار خواهد شد.
پیشتر نیز سپاه پاسداران با در اختیار گرفتن مسئولیت برگزاری مراسم درگذشت آیتالله خمینی در روز چهاردهم خرداد ماه، حتی در ترکیب میهمانان حاضر در این مراسم دخالت کرد و در عوض برای گروههای حامی دولت این فرصت فراهم شد که در حضور آیتالله خامنهای، نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی را آماج شعارهای خود قرار دهند
۱۳۸۹/۰۴/۰۶
در حالی که خانوادههای آیتالله بهشتی و آیتالله منتظری اعلام کردهاند، به دلیل «جو حاکم و جلوگیری از اذیت و آزار شرکت کنندگان» از برگزاری مراسم سالگرد هفتم تیر خودداری خواهند کرد، «ستاد مرکزی بزرگداشت شهدای هفتم تیر» از برگزاری مراسمی به همین مناسبت خبر داده است.
به نوشته پایگاه اینترنتی «کلمه» در آستانه سالگرد هفتم تیرماه، اعضای خانواده آیتالله بهشتی با انتشار اطلاعیهای اعلام کردهاند، امسال مراسم بزرگداشت کشتهشدگان حادثه انفجار در مقر حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ برگزار نخواهد شد.
در این اطلاعیه بدون اشاره مستقیم به دلیل لغو این مراسم که هر ساله از سوی خانواده آیتالله بهشتی برگزار میشد، آمده است: «به آگاهی میرسانیم که با توجه به جوانب گوناگون، به ویژه ضرورت پاسداشت حریم این شهیدان، این مجلس در سال جاری برگزار نخواهد شد.»
آیتالله بهشتی، رئیس وقت قوه قضاییه جمهوری اسلامی به همراه شمار زیادی از اعضای حزب جمهوری اسلامی و سایر مقامهای عالیرتبه وقت ایران در روز هفتم تیر سال ۱۳۶۰ در انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی کشته شد.
با وجود آنکه رهبران و رسانههای جمهوری اسلامی همواره از آیتالله بهشتی به عنوان یکی از شخصیتهای مهم در سالهای نخستین انقلاب اسلامی یاد کرده و حتی از وی با عنوان «شهید مظلوم» نام میبرند، اما در جریان رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری اعضای خانواده وی نیز از سوی حاکمیت به شدت تحت فشار قرار گرفتند.
علیرضا بهشتی، یکی از پسران آیتالله بهشتی، که در جریان مبارزات انتخاباتی به عنوان یکی از مشاوران ارشد میرحسین موسوی فعالیت میکرد، به دنبال گسترش اعتراضها به نتایج انتخابات بازداشت و در زندان دچار حمله قلبی شد.
ايران / سياسی
خانواده آیتالله بهشتی امسال مراسم بزرگداشت وی را برگزار نمیکنند
علیرضا بهشتی، یکی از پسران آیت الله بهشتی که در جریان رویدادهای پس از انتخابات بازداشت شده بود.
۱۳۸۹/۰۴/۰۶
در حالی که خانوادههای آیتالله بهشتی و آیتالله منتظری اعلام کردهاند، به دلیل «جو حاکم و جلوگیری از اذیت و آزار شرکت کنندگان» از برگزاری مراسم سالگرد هفتم تیر خودداری خواهند کرد، «ستاد مرکزی بزرگداشت شهدای هفتم تیر» از برگزاری مراسمی به همین مناسبت خبر داده است.
به نوشته پایگاه اینترنتی «کلمه» در آستانه سالگرد هفتم تیرماه، اعضای خانواده آیتالله بهشتی با انتشار اطلاعیهای اعلام کردهاند، امسال مراسم بزرگداشت کشتهشدگان حادثه انفجار در مقر حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ برگزار نخواهد شد.
بیشتر بخوانید:
مراسم بزرگداشت علی شريعتی با «تهديد ماموران امنيتی» لغو شد لغو مراسم احیا و سخنرانی خاتمی در «حرم امام»
در این اطلاعیه بدون اشاره مستقیم به دلیل لغو این مراسم که هر ساله از سوی خانواده آیتالله بهشتی برگزار میشد، آمده است: «به آگاهی میرسانیم که با توجه به جوانب گوناگون، به ویژه ضرورت پاسداشت حریم این شهیدان، این مجلس در سال جاری برگزار نخواهد شد.»
آیتالله بهشتی، رئیس وقت قوه قضاییه جمهوری اسلامی به همراه شمار زیادی از اعضای حزب جمهوری اسلامی و سایر مقامهای عالیرتبه وقت ایران در روز هفتم تیر سال ۱۳۶۰ در انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی کشته شد.
با وجود آنکه رهبران و رسانههای جمهوری اسلامی همواره از آیتالله بهشتی به عنوان یکی از شخصیتهای مهم در سالهای نخستین انقلاب اسلامی یاد کرده و حتی از وی با عنوان «شهید مظلوم» نام میبرند، اما در جریان رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری اعضای خانواده وی نیز از سوی حاکمیت به شدت تحت فشار قرار گرفتند.
علیرضا بهشتی، یکی از پسران آیتالله بهشتی، که در جریان مبارزات انتخاباتی به عنوان یکی از مشاوران ارشد میرحسین موسوی فعالیت میکرد، به دنبال گسترش اعتراضها به نتایج انتخابات بازداشت و در زندان دچار حمله قلبی شد.
همچنین مقامهای جمهوری اسلامی حتی در جریان برگزاری نمایشگاه کتاب تهران در سال جاری اجازه عرضه کتابهای آیتالله بهشتی را در این نمایشگاه نداده بودند.
از سوی دیگر روز شنبه خانواده محمد منتظری، از دیگر کشتهشدگان سرشناس حادثه انفجار در مقر حزب جمهوری اسلامی نیز با انتشار بیانیهای اعلام کرده بودند، «به دلیل وجود جو حاکمی که جز خشونت و ارعاب نمیفهمد و نمیداند، و برای جلوگیری از آزار و اذیت افراد شرکت کننده»، از برگزاری مراسم سوگواری برای فرزند آیتالله منتظری خودداری میکنند.
در این بیانیه که در پایگاه اینترنتی آیتالله منتظری منتشر شده است، با اشاره به «اهانتها و برخوردهای خشن» با آیتالله منتظری پس از برکناری وی از قائم مقامی رهبری و نیز برخوردهای صورت گرفته در جریان مراسم خاکسپاری وی در سال گذشته، آمده است: «امروز با وجود جو حاکمی که جز خشونت و ارعاب را نمیفهمد و نمیداند، و ملتی را سوگوار عزیزان از دست رفته و آمال تباه شده آنان کرده است، چگونه میتوان مراسم و یادبودی داشت و در مراسم عزای آن عزیز به سوگ نشست.»
اعلام برگزار نشدن مراسم سالگرد کشتهشدگان حادثه هفتم تیر از سوی خانوادههای آیتالله بهشتی و آیتالله منتظری یادآور لغو پیدرپی مراسم مختلف مربوط به اصلاحطلبان در سال گذشته و در اوج اعتراضها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری است.
در شهریور ماه سال گذشته برای نخستین بار در طول سالهای گذشته مراسم احیا در آرامگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی برگزار نشد.
چنین مراسمی در سالهاى گذشته در شبهاى ۱۹، ۲۱ و ۲۳ ماه رمضان كه به شبهاى قدر معروف هستند، برگزار مىشد كه در آن چهرههايى مانند محمد خاتمى، علىاكبر ناطق نورى و حسن روحانى سخنرانى مىكردند.
سايتهاى خبرى نزدیک به اصلاحطلبان علت لغو اين مراسم را در سال گذشته، فشارهاى سياسى به علت نگرانى مقامهاى جمهورى اسلامى از تجمع معترضان به نتايج انتخابات و نیز خشم رئیس دولت دهم و حامیانش از سه سخنران مراسم یاده شده اعلام كرده بودند.
از سوی دیگر در حالی که خانوادههای آیتالله بهشتی و منتظری اعلام کردهاند، امسال مراسمی را به مناسبت هفتم تیر برگزار نخواهند کرد، خبرگزاریهای ایران روز یکشنبه به نقل از «ستاد مرکزی بزرگداشت شهدای هفتم تیر» اعلام کردهاند، مراسمی به همین مناسبت در بهشت زهرا برگزار خواهد شد.
پیشتر نیز سپاه پاسداران با در اختیار گرفتن مسئولیت برگزاری مراسم درگذشت آیتالله خمینی در روز چهاردهم خرداد ماه، حتی در ترکیب میهمانان حاضر در این مراسم دخالت کرد و در عوض برای گروههای حامی دولت این فرصت فراهم شد که در حضور آیتالله خامنهای، نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی را آماج شعارهای خود قرار دهند
Saturday, June 26, 2010
وضعیت حاد جسمی عیسی سحرخیز در زندان رجایی شهر
جرس: عیسی سحرخیز روزنامه نگار زندانی که از یک سال پیش تاکنون بدون محاکمه در بازداشت به سر می برد روز گذشته برای دومین بار دچار افت فشار خون شده و جهت مراقبتهای ویژه به بیمارستان انتقال پیدا کرد.
مهدی سحرخیز فرزند وی با بیان اینکه به دلیل عدم تثبیت وضعیت پزشکی سحرخیز و همچنین سابقه بروز اختلالات شدید فشار خون وی به مراقبتهای تخصصی پزشکی نیاز دارد افزود: متاسفانه علیرغم اینکه در زندان رجایی شهر هیچ امکانات پزشکی مناسبی وجود ندارد اما مقامات امنیتی از صدور مرخصی پزشکی برای عیسی سحرخیز خودداری می کنند.
فزرند سحرخیز با اشاره به این نکته که پس از انتقال این روزنامه نگار به زندان رجایی شهر مشکلات فراوانی حتی برای ملاقات با وی پدید آمده است ادامه داد: خانواده سحرخیز و دیگر زندانیان محبوس در رجایی شهر نظیر زیدآبادی و باستانی و برای ملاقات با عزیزان اسیرشان ناچار به ساعتها مسافرت هستند و به دلیل اجرای طرحی به نام تفکیک فقط یک هفته در میان همسران زندانیان بازداشتی امکان ملاقات با آنها را دارند و تنها نیمی از خانواده می توانند در ایامی نظیر روز پدر و … موفق به دیدار با عزیرانشان شوند.
مهدی سحرخیز با اشاره به این که هیچ رسیدگی بهداشتی و پزشکی در زندان رجایی شهر نسبت به زندانیان صورت نمیگیرد گفت: بعد از وخامت حال وی حتی از بستری کردن او در درمانگاه نیز خودداری میکنند و فقط چند داروی ساده و ابتدایی در اختیار وی میگذارند.
بی خبری از بابک حشمت ساران با گذشت دو هفته از بازداشت
الهه نازجو مادر بابک حشمت ساران که دو هفته پس از بازداشت وی هیچ اطلاعی از وی ندارد، با ابراز نگرانی از بیپاسخ ماندن مراجعات خود به مراجع قضایی در خصوص وضعیت فرزندش گفت: بابک سه روز پس از بازداشت تماس کوتاهی با ما گرفت اما نگفت که از کجا تماس می گیرد.
به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر، بابک حشمتساران، دانشجوی محروم از تحصیل مهندسی عمران و فرزند مرحوم امیرحسین حشمت ساران، دبیرکل جبهه اتحاد ملی ایران است که سال گذشته در زندان گوهر دشت کرج به نحو مشکوکی جان باخت.
خانم نازجو گفت برای پیگیری وضعیت پسر خود و اطلاع یافتن از محل نگهداری او چندین بار به نهادهای مختلف مراجعه کرده است. او گفت: به هر جا که مراجعه می کنم به من جوابی داده نمیشود. به پلیس پیشگیری و دادگاه انقلاب و کلانتری ۱۴۸ هم مراجعه کردم. چون این کلانتری در حوالی محلی است که بابک بازداشت شده بود و ظاهرا تعدادی از بازداشت شدگان را به این کلانتری منتقل کرده بودند به این کلانتری مراجعه کردم اما جوابی به من داده نشد و من به هر جا که به ذهنم میرسید رفته ام اما هیچ نتیجهای نگرفته ام.
مادر بابک حشمتساران در خصوص نحوه دستگیری فرزندش گفت: بابک روز ۲۲ خرداد به همراه یکی از دوستانش آقای احمد شاهرضایی به تهران می روند که در خیابان انقلاب در حالی که وارد تجمع نشده بودند به آنها حمله می شود. بابک را با باتوم مورد ضرب و شتم قرار میدهند و دوستش دستگیر میشود اما خودش فرار میکند و به منزل عمهاش که در همان منطقه است میرود و باز مجددا به خیابان انقلاب بر میگردند که این بار یک موتور آنها را دنبال میکند و بابک دستگیر میشود.
جمعی از خانوادههای دستگیرشدگان، روز ۲۲ خرداد در مقابل بازداشتگاه وزرا و کلانتری ۱۴۸ تجمع کردند و خواستار آزادی فوری بستگان خود شده بودند اما مقامات قضایی حتی از اعلام نام بازداشت شدگان به آنان خودداری کردند و هم اکنون نیز با گذشت دو هفته از بازداشت تعداد زیادی از معترضان در سالگرد انتخابات ریاست جمهوری، خانواده های بسیاری از این افراد از محل نگهداری آنان اطلاعی ندارند و مقامات قضایی نیز هیچ پاسخی به آنان نمی دهند.
احمد کریمی از ملاقات با خانوادهاش محروم است
احمد کریمی از زندانیان محبوس در بند 350 زندان اوین دو ماه است که از دیدن خانواده خود محروم است.
به گزارش هرانا، احمد کریمی که به اتهام ارتباط و همکاری با یک گروه معاند نظام ابتدا به اعدام و سپس به 15 سال حبس توام با تبعید به گنبد کاووس محکوم شده است هم اکنون بیش از دو ماه است که به دلیل ساز و کارهای غیر قانونی از ملاقات با خانواده خود ممنوع است.
یکی از اعضای خانواده وی گفت: به علت اینکه ملاقاتهای عادی زندانیان سیاسی چندی است قطع شده، تنها بسته به ضوابط خاصی صورت می گیرد و بر همین اساس مادر آقای کریمی باید با مراجعه به دادستانی و شخص جعفری دولت آبادی اجازه ملاقات با فرزند خود را اخذ کند، اما به دلیل عدم شرایط مراجعه این چنینی برای مادر این زندانی سیاسی، وی عملا ممنوع الملاقات شده است.
وی هم چنین افزود: مدتی است که زندانیان این بند مانند گذشته از حق تماس تلفنی نیز بهره مند نیستند؛ ایشان را چند روز یک بار به محلی دیگر منتقل کرده و تنها حق دارند با برقراری تماسی کوتاهی خبر سلامتی خود را به خانواده شان بدهند.
شایان ذکر است، در هفته گذشته اخباری مبنی بر بیگاری زندانیان محبوس در بند 350، به دلیل ساخت و ساز در درون زندان از سوی خبرگزاریهای مختلف منتشر شده است.
فیلمبردار مصاحبه با آیت الله العظمی منتظری آزاد شد
همزمان با عماد باقی، فیلمبردار مصاحبه او با آیت الله العظمی منتظری نیز آزاد شد.
به گزارش کلمه، محمد علی شیرزادی که در جریان مصاحبه عماد باقی با آیت الله العظمی منتظری تصویر بردار گفت گو بوده است از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شده بود. این در حالی است که عماد باقی خود به تنهایی تمام مسئولیت های انجام مصاحبه را پذیرفته بود. شیرازی هفته قبل از زندان آزاد شده است.
اولین ملاقات بهزاد باقری با خانوادهاش
روز پنجشنبه، سوم تیرماه مادر بهزاد باقری، فعال دانشجویی، موفق شد با وی به صورت کابینی ملاقات کند.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، خانواده باقری خبر دادند که وی به بند عمومی بازداشتگاه الف - طا اطلاعات، واقع در زندان مرکزی اصفهان منتقل شده و وضعیت جسمی و روحی وی نیز مناسب گزارش شده است و قاضی پرونده نیز ابراز امیدواری کرده وی، با قید وثیقه آزاد خواهد شد.
بهزاد باقری عضو دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب و دانشجوی دانشگاه تهران، در نشریات دانشجویی "خاک" و "طلوع" فعال بود و پیش از این در جریان بازداشت گسترده دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب در سال ۸۶ بازداشت شد.
پیش از این، بهمن خدادادی از دیگر دانشجویان طیف چپ در اصفهان بازداشت شده بود.
تایید سه سال حبس برای ابوالفضل قاسمی
حکم سه سال حبس تعزیری ابوالفضل قاسمی از بازداشتی های روز عاشورا تایید شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، ابولفضل قاسمی که فوق لیسانس خود را در رشته حقوق عمومی از دانشگاه علامه گرفته و در حال حاضر کاآرموز وکالت است، ظهر عاشورا در میدان انقلاب دستگیر و به زندان اوین منتقل می شود.
چندی پیش قاضی مقیسه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب او را به جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام، تبانی و اجتماع به قصد برهم زدن امنیت ملی و توهین به رهبری به تحمل سه سال حبس محکوم کرد و پرونده اش در مرحله تجدید نظر در شعبه ۵۴ دادگاه انقلاب تایید شد.
هم اکنون ابوالفضل قاسمی در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد.
ناراحتی تنفسی مهدی کامرانی در زندان
مهدی کامرانی برادر کیارش کامرانی است که در روز عاشورا بازداشت و به شش سال حبس محکوم شد.
به گزارش ادوارنیوز، مهدی کامرانی از زندانیان سیاسی بند۳۵۰ زندان اوین در اثر عملیات ساختمانی در این بند، دچار مشکلات جدی تنفسی شده است و از امکانات درمانی لازم برخوردار نیست.
مهدی کامرانی در هفته سوم خرداد ماه ۸۹ در جریان ملاقات هفتگی با برادر خود، کیارش کامرانی، دانشجوی بازداشتی درحوادث روز عاشورای تهران، بازداشت شد و هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد.
وی در ابتدا به اتهام تبلیغ علیه نظام به همراه پدر و خواهر خود بازداشت شد که بعدتر بفیه اعضا خانواده به جز وی آزاد شدند. گفته می شود این درگیری در پی نوشتن شعاری به رنگ سبز بر روی دیوار سالن ملاقات در اوین صورت گرفته است.
قدرت الله محمدی با سپردن وثیقه آزاد شد
قدرت الله محمدی روز گذشته، با سپردن قرار وثیقه آزاد شد.
به گزارش کرمانشاه پست، دبیر شورای تأمین شهرستان قصرشیرین 22 خرداد در منزل مسکونی خود در آن شهر توسط یکی از مراکز امنیتی بازداشت و به کرمانشاه منتقل که این مدت را در سلول انفرادی سپری کرده است و اتهام محمدی حمایت و هواداری از جریان اصلاحات و میرحسین موسوی عنوان شد.
قدرت الله محمدی شهردار اسبق قصرشیرین، معاون شورای شهر و منتخب نخست دور اول انتخابات شوراهای اسلامی از بسیجیانی است که حضور در جبهه های جنگ را از سن 15 سالگی تجربه کرده است. وی در یکی از عملیات های جنگی جانباز شیمیایی شد که هرگز حاضر به پیگیری موضوع جانبازی خود نبود. محمدی کارشناس ارشد معاونت سیاسی فرمانداری قصرشیرین، دبیری شورای تأمین شهرستان را نیز برعهده دارد.
هنوز از زمان برگزاری دادگاه یا وضعیت پرونده وی خبری از سوی مقامات مسئول منتشر نشده است.
مهدی سحرخیز فرزند وی با بیان اینکه به دلیل عدم تثبیت وضعیت پزشکی سحرخیز و همچنین سابقه بروز اختلالات شدید فشار خون وی به مراقبتهای تخصصی پزشکی نیاز دارد افزود: متاسفانه علیرغم اینکه در زندان رجایی شهر هیچ امکانات پزشکی مناسبی وجود ندارد اما مقامات امنیتی از صدور مرخصی پزشکی برای عیسی سحرخیز خودداری می کنند.
فزرند سحرخیز با اشاره به این نکته که پس از انتقال این روزنامه نگار به زندان رجایی شهر مشکلات فراوانی حتی برای ملاقات با وی پدید آمده است ادامه داد: خانواده سحرخیز و دیگر زندانیان محبوس در رجایی شهر نظیر زیدآبادی و باستانی و برای ملاقات با عزیزان اسیرشان ناچار به ساعتها مسافرت هستند و به دلیل اجرای طرحی به نام تفکیک فقط یک هفته در میان همسران زندانیان بازداشتی امکان ملاقات با آنها را دارند و تنها نیمی از خانواده می توانند در ایامی نظیر روز پدر و … موفق به دیدار با عزیرانشان شوند.
مهدی سحرخیز با اشاره به این که هیچ رسیدگی بهداشتی و پزشکی در زندان رجایی شهر نسبت به زندانیان صورت نمیگیرد گفت: بعد از وخامت حال وی حتی از بستری کردن او در درمانگاه نیز خودداری میکنند و فقط چند داروی ساده و ابتدایی در اختیار وی میگذارند.
بی خبری از بابک حشمت ساران با گذشت دو هفته از بازداشت
الهه نازجو مادر بابک حشمت ساران که دو هفته پس از بازداشت وی هیچ اطلاعی از وی ندارد، با ابراز نگرانی از بیپاسخ ماندن مراجعات خود به مراجع قضایی در خصوص وضعیت فرزندش گفت: بابک سه روز پس از بازداشت تماس کوتاهی با ما گرفت اما نگفت که از کجا تماس می گیرد.
به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر، بابک حشمتساران، دانشجوی محروم از تحصیل مهندسی عمران و فرزند مرحوم امیرحسین حشمت ساران، دبیرکل جبهه اتحاد ملی ایران است که سال گذشته در زندان گوهر دشت کرج به نحو مشکوکی جان باخت.
خانم نازجو گفت برای پیگیری وضعیت پسر خود و اطلاع یافتن از محل نگهداری او چندین بار به نهادهای مختلف مراجعه کرده است. او گفت: به هر جا که مراجعه می کنم به من جوابی داده نمیشود. به پلیس پیشگیری و دادگاه انقلاب و کلانتری ۱۴۸ هم مراجعه کردم. چون این کلانتری در حوالی محلی است که بابک بازداشت شده بود و ظاهرا تعدادی از بازداشت شدگان را به این کلانتری منتقل کرده بودند به این کلانتری مراجعه کردم اما جوابی به من داده نشد و من به هر جا که به ذهنم میرسید رفته ام اما هیچ نتیجهای نگرفته ام.
مادر بابک حشمتساران در خصوص نحوه دستگیری فرزندش گفت: بابک روز ۲۲ خرداد به همراه یکی از دوستانش آقای احمد شاهرضایی به تهران می روند که در خیابان انقلاب در حالی که وارد تجمع نشده بودند به آنها حمله می شود. بابک را با باتوم مورد ضرب و شتم قرار میدهند و دوستش دستگیر میشود اما خودش فرار میکند و به منزل عمهاش که در همان منطقه است میرود و باز مجددا به خیابان انقلاب بر میگردند که این بار یک موتور آنها را دنبال میکند و بابک دستگیر میشود.
جمعی از خانوادههای دستگیرشدگان، روز ۲۲ خرداد در مقابل بازداشتگاه وزرا و کلانتری ۱۴۸ تجمع کردند و خواستار آزادی فوری بستگان خود شده بودند اما مقامات قضایی حتی از اعلام نام بازداشت شدگان به آنان خودداری کردند و هم اکنون نیز با گذشت دو هفته از بازداشت تعداد زیادی از معترضان در سالگرد انتخابات ریاست جمهوری، خانواده های بسیاری از این افراد از محل نگهداری آنان اطلاعی ندارند و مقامات قضایی نیز هیچ پاسخی به آنان نمی دهند.
احمد کریمی از ملاقات با خانوادهاش محروم است
احمد کریمی از زندانیان محبوس در بند 350 زندان اوین دو ماه است که از دیدن خانواده خود محروم است.
به گزارش هرانا، احمد کریمی که به اتهام ارتباط و همکاری با یک گروه معاند نظام ابتدا به اعدام و سپس به 15 سال حبس توام با تبعید به گنبد کاووس محکوم شده است هم اکنون بیش از دو ماه است که به دلیل ساز و کارهای غیر قانونی از ملاقات با خانواده خود ممنوع است.
یکی از اعضای خانواده وی گفت: به علت اینکه ملاقاتهای عادی زندانیان سیاسی چندی است قطع شده، تنها بسته به ضوابط خاصی صورت می گیرد و بر همین اساس مادر آقای کریمی باید با مراجعه به دادستانی و شخص جعفری دولت آبادی اجازه ملاقات با فرزند خود را اخذ کند، اما به دلیل عدم شرایط مراجعه این چنینی برای مادر این زندانی سیاسی، وی عملا ممنوع الملاقات شده است.
وی هم چنین افزود: مدتی است که زندانیان این بند مانند گذشته از حق تماس تلفنی نیز بهره مند نیستند؛ ایشان را چند روز یک بار به محلی دیگر منتقل کرده و تنها حق دارند با برقراری تماسی کوتاهی خبر سلامتی خود را به خانواده شان بدهند.
شایان ذکر است، در هفته گذشته اخباری مبنی بر بیگاری زندانیان محبوس در بند 350، به دلیل ساخت و ساز در درون زندان از سوی خبرگزاریهای مختلف منتشر شده است.
فیلمبردار مصاحبه با آیت الله العظمی منتظری آزاد شد
همزمان با عماد باقی، فیلمبردار مصاحبه او با آیت الله العظمی منتظری نیز آزاد شد.
به گزارش کلمه، محمد علی شیرزادی که در جریان مصاحبه عماد باقی با آیت الله العظمی منتظری تصویر بردار گفت گو بوده است از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شده بود. این در حالی است که عماد باقی خود به تنهایی تمام مسئولیت های انجام مصاحبه را پذیرفته بود. شیرازی هفته قبل از زندان آزاد شده است.
اولین ملاقات بهزاد باقری با خانوادهاش
روز پنجشنبه، سوم تیرماه مادر بهزاد باقری، فعال دانشجویی، موفق شد با وی به صورت کابینی ملاقات کند.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، خانواده باقری خبر دادند که وی به بند عمومی بازداشتگاه الف - طا اطلاعات، واقع در زندان مرکزی اصفهان منتقل شده و وضعیت جسمی و روحی وی نیز مناسب گزارش شده است و قاضی پرونده نیز ابراز امیدواری کرده وی، با قید وثیقه آزاد خواهد شد.
بهزاد باقری عضو دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب و دانشجوی دانشگاه تهران، در نشریات دانشجویی "خاک" و "طلوع" فعال بود و پیش از این در جریان بازداشت گسترده دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب در سال ۸۶ بازداشت شد.
پیش از این، بهمن خدادادی از دیگر دانشجویان طیف چپ در اصفهان بازداشت شده بود.
تایید سه سال حبس برای ابوالفضل قاسمی
حکم سه سال حبس تعزیری ابوالفضل قاسمی از بازداشتی های روز عاشورا تایید شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، ابولفضل قاسمی که فوق لیسانس خود را در رشته حقوق عمومی از دانشگاه علامه گرفته و در حال حاضر کاآرموز وکالت است، ظهر عاشورا در میدان انقلاب دستگیر و به زندان اوین منتقل می شود.
چندی پیش قاضی مقیسه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب او را به جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام، تبانی و اجتماع به قصد برهم زدن امنیت ملی و توهین به رهبری به تحمل سه سال حبس محکوم کرد و پرونده اش در مرحله تجدید نظر در شعبه ۵۴ دادگاه انقلاب تایید شد.
هم اکنون ابوالفضل قاسمی در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد.
ناراحتی تنفسی مهدی کامرانی در زندان
مهدی کامرانی برادر کیارش کامرانی است که در روز عاشورا بازداشت و به شش سال حبس محکوم شد.
به گزارش ادوارنیوز، مهدی کامرانی از زندانیان سیاسی بند۳۵۰ زندان اوین در اثر عملیات ساختمانی در این بند، دچار مشکلات جدی تنفسی شده است و از امکانات درمانی لازم برخوردار نیست.
مهدی کامرانی در هفته سوم خرداد ماه ۸۹ در جریان ملاقات هفتگی با برادر خود، کیارش کامرانی، دانشجوی بازداشتی درحوادث روز عاشورای تهران، بازداشت شد و هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد.
وی در ابتدا به اتهام تبلیغ علیه نظام به همراه پدر و خواهر خود بازداشت شد که بعدتر بفیه اعضا خانواده به جز وی آزاد شدند. گفته می شود این درگیری در پی نوشتن شعاری به رنگ سبز بر روی دیوار سالن ملاقات در اوین صورت گرفته است.
قدرت الله محمدی با سپردن وثیقه آزاد شد
قدرت الله محمدی روز گذشته، با سپردن قرار وثیقه آزاد شد.
به گزارش کرمانشاه پست، دبیر شورای تأمین شهرستان قصرشیرین 22 خرداد در منزل مسکونی خود در آن شهر توسط یکی از مراکز امنیتی بازداشت و به کرمانشاه منتقل که این مدت را در سلول انفرادی سپری کرده است و اتهام محمدی حمایت و هواداری از جریان اصلاحات و میرحسین موسوی عنوان شد.
قدرت الله محمدی شهردار اسبق قصرشیرین، معاون شورای شهر و منتخب نخست دور اول انتخابات شوراهای اسلامی از بسیجیانی است که حضور در جبهه های جنگ را از سن 15 سالگی تجربه کرده است. وی در یکی از عملیات های جنگی جانباز شیمیایی شد که هرگز حاضر به پیگیری موضوع جانبازی خود نبود. محمدی کارشناس ارشد معاونت سیاسی فرمانداری قصرشیرین، دبیری شورای تأمین شهرستان را نیز برعهده دارد.
هنوز از زمان برگزاری دادگاه یا وضعیت پرونده وی خبری از سوی مقامات مسئول منتشر نشده است.
بیانیه ۱۰۱ فعال دانشجویی دانشگاه مازندران
شماری از دانشجویان دانشگاه مازندران در اولین سالگرد حمله وحشیانه به پردیس این دانشگاه، بیانیه ای صادر کردند.
به گزارش دانشجونیوز، متن ذیل، بیانیه صد و یک تن از فعالین دانشجویی دانشگاه مازندران در اولین سالگرد حمله ی وحشیانه به پردیس این دانشگاه در 26 خرداد 88 می باشد، که به دلیل فضای ملتهب و ایجاد رعب و وحشت توسط مسئولین دانشگاه در اولین سالگرد این رویداد، با یک هفته تاخیر توسط امضاکنندگان منتشر می شود.
متن کامل بیانیه به شرح ذیل است:
یکسال از حمله ی وحشیانه ی ایادی حکومت به دانشگاه مازندران می گذرد. حمله ای که در 26 خرداد 88 بر دانشگاه ما رفت، فراموش نشدنی است. نه از آن جهت که جماعتی شمشیر و چماق به دست بر دختر و پسر دانشجو حمله بردند و یک ماه فضای ارعاب و وحشت را نه تنها در خانواده های این دانشجویان، که در کل پهنه سبز استان مازندران گستراندند؛ بلکه از آن جهت که دانشجویان مظلومی که آن روز کتک خوردند، زخمی شدند، و به مرگ تهدید شدند، هنوز درگیر تاوان آزادیخواهی شان هستند. از آن روز تاکنون، بیش از صد نفر از دانشجویان آسیب دیده ی آن روز به زندان دستگاه سرکوب افتاده اند، بیش از بیست تن از آنان در راهروهای دادگستری مازندران، سرگردان حکم زندان، و شلاق و محرومیت از تحصیل اند و بیش از پنجاه تن از همین دانشجویان آسیب دیده، پشت درب کمیته انضباطی دانشگاه مازندران و رییس این دانشگاه، حکم انضباطی می گیرند. و ما در عجبیم از این وقاحت سیستماتیک! از این جنایتی که بر دو هزار دانشجوی متحصن در آن روز رفت و از صدر تا ذیل این قوم ظالم ِحاکم نه تنها آن را محکوم نکردند که در حمایت از آن، تمام دانشجویان مضروب آن روز را به اخلال در نظم عمومی یا اقدام علیه امنیت ملی متهم کردند. امنیت ملی ای که با تجمع دو هزار نفر در پردیس دانشگاه مازندران در شهرستان بابلسر به خطر افتاد!
فراموش نمی کنیم که در تجمع آن روز که برای فریاد زدن «رای مان را پس خواهیم گرفت» و اعتراض به بازداشت همکلاسی مان بود، ما دانشجویان هیچ خشونتی اعمال نکردیم. ما در آن دو روز به سازوکاری اعتراض کردیم که در بالادست رای ملت را می دزدد و در پایین دست به مامور حراست یک دانشگاه اجازه ی توهین و حمله به دانشجوی آزادیخواه را می دهد. به سیستمی معترض بودیم که نه فقط استبداد را تئوریزه می کند که وقاحت را به رکوردی تاریخی می رساند؛ دختران ایران زمین را مقابل دوربین جهان می زند و می کشد. ما در همان 26 خرداد دانشگاه مازندران کم ندیدیم که در آرامش ما دانشجویان چه تعداد از دخترانی که حتی در اعتراض ما شرکت هم نداشتند، هنگام خروج از دانشگاه مورد هجوم قوم سفله ی شمشیر و چماق به دست افتادند. ما خوب و به صرافت می دانیم، هنگامی که حکومتی برای حفظ خود، چوب و چماق به دست عمالش داد تا بر سر زنان و مردان ملتی بکوبند، باید آماده شد؛ باید آماده شد که اینان به آخر خط رسیده اند و آماده باشیم و هوشیار که ناکسانی دیگر بر ملتی پرتاریخ و شکوه حاکم نشوند.
ما امضاکنندگان این بیانیه، که فعالین دانشجویی دانشگاه مازندران در حداقل دو سال اخیر بوده ایم، در این بیانیه ضمن محکوم کردن و اعلام انزجار نسبت به جنایتی که در 26خرداد 88 بر دانشجویان دانشگاه مازندران رفت، و در کوران خبری خرداد 88 در میان بسیاری جنایات دیگر حکومت گم شد، خواستار محاکمه ی تمامی مسئولین این جنایت سیستماتیک علیه گروهی از فعالین سیاسی یک کشور هستیم. از آنجا که اعتقاد واثق داریم که به زودی این بلبشوی ظالمان بر میهن مان رفتنی است، اسامی آن دسته از مسئولینی را که در جنایت 26خرداد دانشگاه مازندران نقش داشتند اعلام می کنیم تا با ثبت در تاریخ به زودی مورد استفاده ی محاکم قضایی عادلانه و ملت-نهاد قرار گیرند:
ما اعلام می کنیم که رییس نیروی انتظامی استان و رییس این نیرو در شهرستان، رییس سپاه در شهرستان بابلسر، سرهنگ عباسی رییس بسیج دانشجویی ، ابوالقاسم علیزاده ریاست دانشگاه مازندران ، حلیمی رییس وقت حراست کل دانشگاه مازندران ، مرتضی علویان معاون دانشجویی و رییس کمیته انضباطی دانشگاه ، حسین مولایی رییس حراست پردیس دانشگاه، و مهدی جلودار رییس وقت انتظامات دانشگاه کسانی بودند که تحت حمایت کامل مسئولین و نیروهای امنیتی اطلاعاتی استان در آن روز با پشتیبانی از چماق به دستان و فراهم کردن زمینه ضرب و شتم دانشجویان باعث رخداد جنایتی علیه دانشگاه شدند. حمایت مسئولین امنیتی و اطلاعاتی تا بدانجا رسید که حدود صد نفر از دانشجویان همان شب را در بازداشت و شکنجه مضاعف گذراندند. علاوه بر مسئولین فوق، قاضی سیفی دادستان بابلسر، معاون وی قاضی عمونیا، و قاضی رضانیا رییس شعبه 101 دادگاه عمومی شهرستان بابلسر با محکوم کردن دانشجویان مضروب و بازداشت شده به اخلال در نظم عمومی، تمام سعی شان را کردند تا این جنایت سیستماتیک فراموش شود و نیروهای وظیفه شناس حکومت که خوب می دانند چه گونه چماق بر سر جوانان بکوبند از پرونده دادخواهی حذف شوند.
ما امضاکنندگان این بیانیه، با معرفی افراد مذکور سعی در اعلام این نکته داریم که جنایتی که بر دانشگاه مان رفت، در اثر یک اشتباه نبود؛ برنامه ای بود برای سرکوب که هنوز فاز سومش توسط دادگستری استان در حال پیگیری است.
ما، مطمئنیم که جنبش سبز ملت ایران به زودی پیروز خواهد شد و نه تنها این آقایان (با ذکر تمامی جنایاتی که مرتکب شده اند) که تمامی آنهایی که در این حکومت اسلامی، چشم بر انسانیت فروبستند و به انسان ها ظلم کردند، به طور عادلانه و انسانی محاکمه خواهند شد.
پیشاپیش هرگونه سو استفاده از این بیانیه ی مدنی توسط سازمان ها و گروه های سیاسی داخل و خارج از کشور و به ویژه استفاده از آن علیه مصالح ملی را محکوم کرده و از آن برائت می جوییم.
فعالین دانشجویی دانشگاه مازندران
به گزارش دانشجونیوز، متن ذیل، بیانیه صد و یک تن از فعالین دانشجویی دانشگاه مازندران در اولین سالگرد حمله ی وحشیانه به پردیس این دانشگاه در 26 خرداد 88 می باشد، که به دلیل فضای ملتهب و ایجاد رعب و وحشت توسط مسئولین دانشگاه در اولین سالگرد این رویداد، با یک هفته تاخیر توسط امضاکنندگان منتشر می شود.
متن کامل بیانیه به شرح ذیل است:
یکسال از حمله ی وحشیانه ی ایادی حکومت به دانشگاه مازندران می گذرد. حمله ای که در 26 خرداد 88 بر دانشگاه ما رفت، فراموش نشدنی است. نه از آن جهت که جماعتی شمشیر و چماق به دست بر دختر و پسر دانشجو حمله بردند و یک ماه فضای ارعاب و وحشت را نه تنها در خانواده های این دانشجویان، که در کل پهنه سبز استان مازندران گستراندند؛ بلکه از آن جهت که دانشجویان مظلومی که آن روز کتک خوردند، زخمی شدند، و به مرگ تهدید شدند، هنوز درگیر تاوان آزادیخواهی شان هستند. از آن روز تاکنون، بیش از صد نفر از دانشجویان آسیب دیده ی آن روز به زندان دستگاه سرکوب افتاده اند، بیش از بیست تن از آنان در راهروهای دادگستری مازندران، سرگردان حکم زندان، و شلاق و محرومیت از تحصیل اند و بیش از پنجاه تن از همین دانشجویان آسیب دیده، پشت درب کمیته انضباطی دانشگاه مازندران و رییس این دانشگاه، حکم انضباطی می گیرند. و ما در عجبیم از این وقاحت سیستماتیک! از این جنایتی که بر دو هزار دانشجوی متحصن در آن روز رفت و از صدر تا ذیل این قوم ظالم ِحاکم نه تنها آن را محکوم نکردند که در حمایت از آن، تمام دانشجویان مضروب آن روز را به اخلال در نظم عمومی یا اقدام علیه امنیت ملی متهم کردند. امنیت ملی ای که با تجمع دو هزار نفر در پردیس دانشگاه مازندران در شهرستان بابلسر به خطر افتاد!
فراموش نمی کنیم که در تجمع آن روز که برای فریاد زدن «رای مان را پس خواهیم گرفت» و اعتراض به بازداشت همکلاسی مان بود، ما دانشجویان هیچ خشونتی اعمال نکردیم. ما در آن دو روز به سازوکاری اعتراض کردیم که در بالادست رای ملت را می دزدد و در پایین دست به مامور حراست یک دانشگاه اجازه ی توهین و حمله به دانشجوی آزادیخواه را می دهد. به سیستمی معترض بودیم که نه فقط استبداد را تئوریزه می کند که وقاحت را به رکوردی تاریخی می رساند؛ دختران ایران زمین را مقابل دوربین جهان می زند و می کشد. ما در همان 26 خرداد دانشگاه مازندران کم ندیدیم که در آرامش ما دانشجویان چه تعداد از دخترانی که حتی در اعتراض ما شرکت هم نداشتند، هنگام خروج از دانشگاه مورد هجوم قوم سفله ی شمشیر و چماق به دست افتادند. ما خوب و به صرافت می دانیم، هنگامی که حکومتی برای حفظ خود، چوب و چماق به دست عمالش داد تا بر سر زنان و مردان ملتی بکوبند، باید آماده شد؛ باید آماده شد که اینان به آخر خط رسیده اند و آماده باشیم و هوشیار که ناکسانی دیگر بر ملتی پرتاریخ و شکوه حاکم نشوند.
ما امضاکنندگان این بیانیه، که فعالین دانشجویی دانشگاه مازندران در حداقل دو سال اخیر بوده ایم، در این بیانیه ضمن محکوم کردن و اعلام انزجار نسبت به جنایتی که در 26خرداد 88 بر دانشجویان دانشگاه مازندران رفت، و در کوران خبری خرداد 88 در میان بسیاری جنایات دیگر حکومت گم شد، خواستار محاکمه ی تمامی مسئولین این جنایت سیستماتیک علیه گروهی از فعالین سیاسی یک کشور هستیم. از آنجا که اعتقاد واثق داریم که به زودی این بلبشوی ظالمان بر میهن مان رفتنی است، اسامی آن دسته از مسئولینی را که در جنایت 26خرداد دانشگاه مازندران نقش داشتند اعلام می کنیم تا با ثبت در تاریخ به زودی مورد استفاده ی محاکم قضایی عادلانه و ملت-نهاد قرار گیرند:
ما اعلام می کنیم که رییس نیروی انتظامی استان و رییس این نیرو در شهرستان، رییس سپاه در شهرستان بابلسر، سرهنگ عباسی رییس بسیج دانشجویی ، ابوالقاسم علیزاده ریاست دانشگاه مازندران ، حلیمی رییس وقت حراست کل دانشگاه مازندران ، مرتضی علویان معاون دانشجویی و رییس کمیته انضباطی دانشگاه ، حسین مولایی رییس حراست پردیس دانشگاه، و مهدی جلودار رییس وقت انتظامات دانشگاه کسانی بودند که تحت حمایت کامل مسئولین و نیروهای امنیتی اطلاعاتی استان در آن روز با پشتیبانی از چماق به دستان و فراهم کردن زمینه ضرب و شتم دانشجویان باعث رخداد جنایتی علیه دانشگاه شدند. حمایت مسئولین امنیتی و اطلاعاتی تا بدانجا رسید که حدود صد نفر از دانشجویان همان شب را در بازداشت و شکنجه مضاعف گذراندند. علاوه بر مسئولین فوق، قاضی سیفی دادستان بابلسر، معاون وی قاضی عمونیا، و قاضی رضانیا رییس شعبه 101 دادگاه عمومی شهرستان بابلسر با محکوم کردن دانشجویان مضروب و بازداشت شده به اخلال در نظم عمومی، تمام سعی شان را کردند تا این جنایت سیستماتیک فراموش شود و نیروهای وظیفه شناس حکومت که خوب می دانند چه گونه چماق بر سر جوانان بکوبند از پرونده دادخواهی حذف شوند.
ما امضاکنندگان این بیانیه، با معرفی افراد مذکور سعی در اعلام این نکته داریم که جنایتی که بر دانشگاه مان رفت، در اثر یک اشتباه نبود؛ برنامه ای بود برای سرکوب که هنوز فاز سومش توسط دادگستری استان در حال پیگیری است.
ما، مطمئنیم که جنبش سبز ملت ایران به زودی پیروز خواهد شد و نه تنها این آقایان (با ذکر تمامی جنایاتی که مرتکب شده اند) که تمامی آنهایی که در این حکومت اسلامی، چشم بر انسانیت فروبستند و به انسان ها ظلم کردند، به طور عادلانه و انسانی محاکمه خواهند شد.
پیشاپیش هرگونه سو استفاده از این بیانیه ی مدنی توسط سازمان ها و گروه های سیاسی داخل و خارج از کشور و به ویژه استفاده از آن علیه مصالح ملی را محکوم کرده و از آن برائت می جوییم.
فعالین دانشجویی دانشگاه مازندران
برنامه ریزی بسیج دانشجویی برای ممانعت از ورود جاسبی به دانشگاه آزاد
شنیده می شود بسیج دانشجویی دانشگاه های کشور با همکاری برخی دیگر از نهادهای شبه نظامی تصمیم گرفته اند برای اعمال فشار و تاثیر گذاری بر رای مجلس و قوه قضائیه روز دوشنبه با تجمع در مقابل سازمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی مانع ورود عبدالله جاسبی رئیس این دانشگاه به دفتر کارش شوند.
بنابر همین گزارش پس از تائید این خبر هاشمی رفسنجانی رفسنجانی نیز رایزنی های گسترده ای را برای دفاع از دانشگاه آزاد انجام داده است. و همچنین خواستار برگزاری جلسه ای با حضور رهبری و سران قوا برای بررسی مسائل مربوط به دانشگاه آزاد شده که تا این لحظه دفتر رهبری هیچ پاسخی به درخواست وی نداده است.
حملات بسیج دانشجویی و گروه های حزب الله به دانشگاه آزاد و جاسبی در حالی صورت می گیرد که در دوران اصلاحات نیروهای انصار حزب الله به تجمع دانشجویان اصلاح طلب معترض به عملکرد جاسبی حمله می کردند و ح- الف از رهبران این گروه در سخنانی در سال 77 دانشگاه آزاد را سنگری خوانده بود که نباید به دست اصلاح طلبان بیفتد.
اما پس از گذشت 11 سال امروز نیروهای بسیج دانشگاهی به فرماندهی علیرضا زاکانی نماینده فعلی تهران و فرمانده سابق بسیج دانشجویی و همچنینی رسایی از نزدیکان مصباح یزدی حملات سنگینی را برای خارج کردن گسترده ترین نهاد غیر دولتی ایران از دست هاشمی و جاسبی آغاز کرده اند.
علی لاریجانی رئیس مجلس نیز در سخنانی با اشاره صریح به هدایت شده و هدفمند بودن اعتراضات علیه مدیریت دانشگاه آزاد از مراکز و نهادهایی که تجمعات علیه دانشگاه آزاد در مقابل مجلس را راه انداختند انتقاد کرد.
میزان خبر
بنابر همین گزارش پس از تائید این خبر هاشمی رفسنجانی رفسنجانی نیز رایزنی های گسترده ای را برای دفاع از دانشگاه آزاد انجام داده است. و همچنین خواستار برگزاری جلسه ای با حضور رهبری و سران قوا برای بررسی مسائل مربوط به دانشگاه آزاد شده که تا این لحظه دفتر رهبری هیچ پاسخی به درخواست وی نداده است.
حملات بسیج دانشجویی و گروه های حزب الله به دانشگاه آزاد و جاسبی در حالی صورت می گیرد که در دوران اصلاحات نیروهای انصار حزب الله به تجمع دانشجویان اصلاح طلب معترض به عملکرد جاسبی حمله می کردند و ح- الف از رهبران این گروه در سخنانی در سال 77 دانشگاه آزاد را سنگری خوانده بود که نباید به دست اصلاح طلبان بیفتد.
اما پس از گذشت 11 سال امروز نیروهای بسیج دانشگاهی به فرماندهی علیرضا زاکانی نماینده فعلی تهران و فرمانده سابق بسیج دانشجویی و همچنینی رسایی از نزدیکان مصباح یزدی حملات سنگینی را برای خارج کردن گسترده ترین نهاد غیر دولتی ایران از دست هاشمی و جاسبی آغاز کرده اند.
علی لاریجانی رئیس مجلس نیز در سخنانی با اشاره صریح به هدایت شده و هدفمند بودن اعتراضات علیه مدیریت دانشگاه آزاد از مراکز و نهادهایی که تجمعات علیه دانشگاه آزاد در مقابل مجلس را راه انداختند انتقاد کرد.
میزان خبر
مدير کل زندانهاي کرمان: ورودي زندانهاي استان هشت درصد رشد داشته است
جرس: مدير کل زندانهاي استان کرمان با ابراز نگراني از افزايش ورودي زندانيان اين استان نسبت به سال گذشته، اظهار كرد: سال گذشته ورودي زندانهاي استان کرمان 18 هزار و 200 نفر بود که اين رقم در سال جاري هشت درصد رشد داشته است.
80 درصد زندانیان بدون سابقه قبلی هستند.
به گزارش ایسنا، رمضان اميري در جمع خبرنگاران اظهار كرد: 70 تا 80 درصد زندانيان استان کرمان بدون سابقه هستند و براي اولين بار زنداني شدهاند.
مدير کل زندانهاي استان کرمان با بيان اينکه جرم اکثر زندانيان كرمان در ارتباط با جرايم مواد مخدر است، بيان کرد: 65 تا 75 درصد زندانيان کرمان در ارتباط با جرايم مواد مخدر محکوم به حبس شدهاند.
وي کمترين سن زندانيان زندانهاي کرمان را 11 سال ذکر کرد و افزود: در سال جاري بيش از 500 نفر به دليل عدم پرداخت مهريه و نفقه وارد زندان استان کرمان شدهاند و سال جاري بيش از 1000 زن وارد زندانهاي كرمان شدهاند.
مديرکل زندانهاي استان کرمان وجود برخي گزارشها مبني بر تبعيض ميان زندانيان در مورد ارايه خدمات به آنها را تکذيب و تصريح کرد: در زندانهاي استان کرمان ارايه خدمات براي همه زندانيان يکسان است و هيچ گونه تبعيضي ميان زندانيان وجود ندارد.
وي با اشاره به بازداشت يکي از مسئولان استان کرمان در روزهاي گذشته، محل نگهداري وی را زندان مرکزي شهر کرمان ذکر کرد و افزود: زندان محل نگهداري متهمان است حالا چه مسئول باشد و چه غير مسئول.
اميري خاطرنشان کرد: اندرزگاهاي جرايم عمومي، مشخص است اما شخصيتهايي هستند که مي خواهند در مکاني باشند که حتي سيگار هم مصرف نشود و ما اين افراد را در چنين مکانهايي نگهداري ميکنيم.
80 درصد زندانیان بدون سابقه قبلی هستند.
به گزارش ایسنا، رمضان اميري در جمع خبرنگاران اظهار كرد: 70 تا 80 درصد زندانيان استان کرمان بدون سابقه هستند و براي اولين بار زنداني شدهاند.
مدير کل زندانهاي استان کرمان با بيان اينکه جرم اکثر زندانيان كرمان در ارتباط با جرايم مواد مخدر است، بيان کرد: 65 تا 75 درصد زندانيان کرمان در ارتباط با جرايم مواد مخدر محکوم به حبس شدهاند.
وي کمترين سن زندانيان زندانهاي کرمان را 11 سال ذکر کرد و افزود: در سال جاري بيش از 500 نفر به دليل عدم پرداخت مهريه و نفقه وارد زندان استان کرمان شدهاند و سال جاري بيش از 1000 زن وارد زندانهاي كرمان شدهاند.
مديرکل زندانهاي استان کرمان وجود برخي گزارشها مبني بر تبعيض ميان زندانيان در مورد ارايه خدمات به آنها را تکذيب و تصريح کرد: در زندانهاي استان کرمان ارايه خدمات براي همه زندانيان يکسان است و هيچ گونه تبعيضي ميان زندانيان وجود ندارد.
وي با اشاره به بازداشت يکي از مسئولان استان کرمان در روزهاي گذشته، محل نگهداري وی را زندان مرکزي شهر کرمان ذکر کرد و افزود: زندان محل نگهداري متهمان است حالا چه مسئول باشد و چه غير مسئول.
اميري خاطرنشان کرد: اندرزگاهاي جرايم عمومي، مشخص است اما شخصيتهايي هستند که مي خواهند در مکاني باشند که حتي سيگار هم مصرف نشود و ما اين افراد را در چنين مکانهايي نگهداري ميکنيم.
دنیا باید بداند که در فاصله 30 خرداد 60 تا 30 خرداد 89 در ایران چه گذشته است
این تاریخ را باید با تمام جزئیاتش به ثبت رساند. دنیا باید بداند که در فاصله 30 خرداد 60 تا 30 خرداد 89 در ایران چه گذشته است. غم و درد یک جامعه 70 میلیونی باید گفته شود و به ثبت رسد. تمام سردمداران این حکومت، خامنه ای، رفسنجانی، موسوی، کروبی، احمدی نژاد، لاریجانی، صانعی، مرتضوی، خاتمی و صدها قاتل دیگر باید به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه شوند. تنها پس از سرنگونی این نظام جنایتکار میتوان به قعر اقیانوسی از درد و غم، قتل و جنایت و کشتار دست یافت.
*************
از سی خرداد 60 تا سی خرداد 89
سی خرداد شصت باید در تاریخ به ثبت رسد!
آذر ماجدی:
تلاشی مردرندانه در میان جنبش سبز در جریان است تا تاریخ سی خرداد را زیر خاک کند، شاید باید گفت کند بزک کند، یا بعبارتی "به روز" کند. 30 خرداد 1360 یکی از سیاه ترین روزهای تاریخ نه تنها مردم ایران، بلکه بشریت است. روز یک کودتای خونین علیه یک جامعه است، مثل روز کودتای اندوزی در دهه 60 میلادی، روز 11 سپتامبر 1973، روز کودتای خونین پینوشه در شیلی، مثل روزهای سیاه و خونین دیگری در تاریخ معاصر.
در این روز جمهوری اسلامی که موقعیت خود را متزلزل می دید، رشد و قدرت یابی جنبش کارگری، زنان و کمونیستی را مشاهده می کرد، یک نیروی سرکوب سیاه را علیه مردم سازمان داد. وحشیانه حمله کرد، گرفت، زد، تجاوز کرد و کشت. سی خرداد 60 نفس ها را در سینه یک جامعه چند ده میلیونی حبس کرد. تا ماه ها هر شب یک لیست چند صد نفره از جوانانی که وحشیانه تیرباران شده بودند در روزنامه های عصر بچاپ می رسید. برخی فقط با نام کوچک شان معرفی شده بودند: اکرم، بهزاد، حسین، معصومه، پریسا، احمد و... این جنایتکاران حتی بخود زحمت نمی دادند نام فامیل آنها، آدرس شان، مشخصات شان را پیدا کنند یا به خانواده های شان اطلاع دهند. بجرم فلفل نمک در جیب داشتن کودک 13 ساله را اعدام می کردند. برخی از اعدام شدگان را نیمه جان به گورهای دستجمعی حمل می کردند. آنچنان تعداد اعدام شدگان زیاد بود که خط های تولیدی اعدام درست کرده بودند.
سی خرداد 60 آغاز یک نسل کشی در ایران است. آغاز گورهای دستجمعی و بی نام و نشان؛ خودکشی ها برای فرار از درد سخت تر از مرگ؛ روز عزا دار شدن هزاران مادر، پدر، همسر و فرزند؛ روز تولد گورستان "لعنت آباد"، "تف آباد" و خاوران؛ روز خفه شدن هزاران بغض فروخفته؛ روز فروافتادن حجاب اختناق بر جامعه؛ روز تنگ شدن پنجه های خفقان دور گلوی میلیون ها انسان؛ روز اعلام بردگی رسمی زنان، آپارتاید جنسی و حجاب اسلامی. روز اجرای حکم الله بر زمین.
این تاریخ را باید با تمام جزئیاتش به ثبت رساند. دنیا باید بداند که در فاصله 30 خرداد 60 تا 30 خرداد 89 در ایران چه گذشته است. غم و درد یک جامعه 70 میلیونی باید گفته شود و به ثبت رسد. تمام سردمداران این حکومت، خامنه ای، رفسنجانی، موسوی، کروبی، احمدی نژاد، لاریجانی، صانعی، مرتضوی، خاتمی و صدها قاتل دیگر باید به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه شوند. تنها پس از سرنگونی این نظام جنایتکار میتوان به قعر اقیانوسی از درد و غم، قتل و جنایت و کشتار دست یافت. کشتارهای یک سال اخیر، قتل نداها، سهراب ها، اشکان ها و ترانه ها رشته ای است که سی خرداد 60 را به سی خرداد 88 و 89 وصل می کند.
اصلاح طلبان حکومتی، جنبش سبز اسلامی، اپوزیسیون پرو رژیم، توده ای ها و اکثریتی ها و برخی جریانات سابق کمونیست، تازه به دوران اصلاح طلبی حکومتی رسیده، می کوشند سی خرداد 60 را از یادها ببرند و آنرا با روز ندا به دنیا باز معرفی کنند. فیلم قتل ندا آقا سلطان در سی خرداد 88 در تظاهرات خیابانی، بلافاصله بر روی تلویزیون های میلیون ها نفر در سراسر جهان به نمایش درآمد و دنیا را شوکه کرد. این واقعه و این مساله که ندا یک زن جوان بود که ظاهرش تمام افسانه هایی که از "اسلامی بودن" جامعه ایران در دنیا اشاعه داده شده بود را نفی می کرد، موقعیت مساعدی را فراهم آورد تا ندا به سمبل خیزش آزادیخواهانه مردم ایران ارتقاء داده شود.
قتل ندا، قلب میلیون ها نفر را بدرد آورد. اما تلاش جنبش ملی – اسلامی، سردمداران جنبش سبز و اکثریتی – توده ای ها برای تبدیل روز سی خرداد به "روز ندا" در تاسف از پرپر شدن زندگی یک زن جوان نیست، از درد یک جنایت وحشیانه نیست، تاکتیکی در جهت تسریع سرنگونی رژیم اسلامی نیست، بلکه تلاشی آگاهانه برای زیر خاک کردن سی خرداد 60 و تمام آن تاریخ خونین و ننگینی است که همگی شان در آن دست داشتند. بقول ضرب المثل معروف، "از حب علی نیست، از بغض معاویه است."
سی خرداد روز برادری تمام این موجودات است. سی خرداد همه شان زیر عبای "امام" شان خمینی به صف بودند و به پیروی از دستورات او خون می ریختند و به آتش می کشیدند، درست عین اجداد "غیور" اسلامی شان. همه شان به دست بوسی امام شان میرفتند. این یک تلاش مذبوحانه برای ایجاد یک فراموشی کلکتیو در جامعه است. این تلاشی مزورانه برای تغییر چهره و بزک کردن صورت اصلاح طلبان حکومتی است.
اما ما نخواهیم گذاشت. ما یاد ندا را بهمراه بیش از صد هزار انسانی که در دهه شصت در زندان های رژیم شکنجه و اعدام شدند، گرامی می داریم. ما تمام جانیان و همدستان شان را به دنیا معرفی خواهیم کرد. این رژیم را به زیر می کشیم و در تریبونال های مردمی تمام این جنایتکاران را به محاکمه خواهیم کشید. این تنها راه تضمین گوشه ای از عدالت است. سی خرداد باید بعنوان یک روز سیاه و خونین در تاریخ مردم ایران و بشریت به ثبت رسد. ما این کار را تضمین خواهیم کرد.
*************
از سی خرداد 60 تا سی خرداد 89
سی خرداد شصت باید در تاریخ به ثبت رسد!
آذر ماجدی:
تلاشی مردرندانه در میان جنبش سبز در جریان است تا تاریخ سی خرداد را زیر خاک کند، شاید باید گفت کند بزک کند، یا بعبارتی "به روز" کند. 30 خرداد 1360 یکی از سیاه ترین روزهای تاریخ نه تنها مردم ایران، بلکه بشریت است. روز یک کودتای خونین علیه یک جامعه است، مثل روز کودتای اندوزی در دهه 60 میلادی، روز 11 سپتامبر 1973، روز کودتای خونین پینوشه در شیلی، مثل روزهای سیاه و خونین دیگری در تاریخ معاصر.
در این روز جمهوری اسلامی که موقعیت خود را متزلزل می دید، رشد و قدرت یابی جنبش کارگری، زنان و کمونیستی را مشاهده می کرد، یک نیروی سرکوب سیاه را علیه مردم سازمان داد. وحشیانه حمله کرد، گرفت، زد، تجاوز کرد و کشت. سی خرداد 60 نفس ها را در سینه یک جامعه چند ده میلیونی حبس کرد. تا ماه ها هر شب یک لیست چند صد نفره از جوانانی که وحشیانه تیرباران شده بودند در روزنامه های عصر بچاپ می رسید. برخی فقط با نام کوچک شان معرفی شده بودند: اکرم، بهزاد، حسین، معصومه، پریسا، احمد و... این جنایتکاران حتی بخود زحمت نمی دادند نام فامیل آنها، آدرس شان، مشخصات شان را پیدا کنند یا به خانواده های شان اطلاع دهند. بجرم فلفل نمک در جیب داشتن کودک 13 ساله را اعدام می کردند. برخی از اعدام شدگان را نیمه جان به گورهای دستجمعی حمل می کردند. آنچنان تعداد اعدام شدگان زیاد بود که خط های تولیدی اعدام درست کرده بودند.
سی خرداد 60 آغاز یک نسل کشی در ایران است. آغاز گورهای دستجمعی و بی نام و نشان؛ خودکشی ها برای فرار از درد سخت تر از مرگ؛ روز عزا دار شدن هزاران مادر، پدر، همسر و فرزند؛ روز تولد گورستان "لعنت آباد"، "تف آباد" و خاوران؛ روز خفه شدن هزاران بغض فروخفته؛ روز فروافتادن حجاب اختناق بر جامعه؛ روز تنگ شدن پنجه های خفقان دور گلوی میلیون ها انسان؛ روز اعلام بردگی رسمی زنان، آپارتاید جنسی و حجاب اسلامی. روز اجرای حکم الله بر زمین.
این تاریخ را باید با تمام جزئیاتش به ثبت رساند. دنیا باید بداند که در فاصله 30 خرداد 60 تا 30 خرداد 89 در ایران چه گذشته است. غم و درد یک جامعه 70 میلیونی باید گفته شود و به ثبت رسد. تمام سردمداران این حکومت، خامنه ای، رفسنجانی، موسوی، کروبی، احمدی نژاد، لاریجانی، صانعی، مرتضوی، خاتمی و صدها قاتل دیگر باید به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه شوند. تنها پس از سرنگونی این نظام جنایتکار میتوان به قعر اقیانوسی از درد و غم، قتل و جنایت و کشتار دست یافت. کشتارهای یک سال اخیر، قتل نداها، سهراب ها، اشکان ها و ترانه ها رشته ای است که سی خرداد 60 را به سی خرداد 88 و 89 وصل می کند.
اصلاح طلبان حکومتی، جنبش سبز اسلامی، اپوزیسیون پرو رژیم، توده ای ها و اکثریتی ها و برخی جریانات سابق کمونیست، تازه به دوران اصلاح طلبی حکومتی رسیده، می کوشند سی خرداد 60 را از یادها ببرند و آنرا با روز ندا به دنیا باز معرفی کنند. فیلم قتل ندا آقا سلطان در سی خرداد 88 در تظاهرات خیابانی، بلافاصله بر روی تلویزیون های میلیون ها نفر در سراسر جهان به نمایش درآمد و دنیا را شوکه کرد. این واقعه و این مساله که ندا یک زن جوان بود که ظاهرش تمام افسانه هایی که از "اسلامی بودن" جامعه ایران در دنیا اشاعه داده شده بود را نفی می کرد، موقعیت مساعدی را فراهم آورد تا ندا به سمبل خیزش آزادیخواهانه مردم ایران ارتقاء داده شود.
قتل ندا، قلب میلیون ها نفر را بدرد آورد. اما تلاش جنبش ملی – اسلامی، سردمداران جنبش سبز و اکثریتی – توده ای ها برای تبدیل روز سی خرداد به "روز ندا" در تاسف از پرپر شدن زندگی یک زن جوان نیست، از درد یک جنایت وحشیانه نیست، تاکتیکی در جهت تسریع سرنگونی رژیم اسلامی نیست، بلکه تلاشی آگاهانه برای زیر خاک کردن سی خرداد 60 و تمام آن تاریخ خونین و ننگینی است که همگی شان در آن دست داشتند. بقول ضرب المثل معروف، "از حب علی نیست، از بغض معاویه است."
سی خرداد روز برادری تمام این موجودات است. سی خرداد همه شان زیر عبای "امام" شان خمینی به صف بودند و به پیروی از دستورات او خون می ریختند و به آتش می کشیدند، درست عین اجداد "غیور" اسلامی شان. همه شان به دست بوسی امام شان میرفتند. این یک تلاش مذبوحانه برای ایجاد یک فراموشی کلکتیو در جامعه است. این تلاشی مزورانه برای تغییر چهره و بزک کردن صورت اصلاح طلبان حکومتی است.
اما ما نخواهیم گذاشت. ما یاد ندا را بهمراه بیش از صد هزار انسانی که در دهه شصت در زندان های رژیم شکنجه و اعدام شدند، گرامی می داریم. ما تمام جانیان و همدستان شان را به دنیا معرفی خواهیم کرد. این رژیم را به زیر می کشیم و در تریبونال های مردمی تمام این جنایتکاران را به محاکمه خواهیم کشید. این تنها راه تضمین گوشه ای از عدالت است. سی خرداد باید بعنوان یک روز سیاه و خونین در تاریخ مردم ایران و بشریت به ثبت رسد. ما این کار را تضمین خواهیم کرد.
شکنجه های وحشیانه فعال دانشجویی در بند سپاه زندان اوین
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" فعال دانشجویی سلمان سیما به بند 350 زندان اوین منتقل شد.او بشدت شکنجه شده بود و آثارشکنجه بر بدن وی عیان است.
فعال دانشجوئی سلمان سیما روز 22 خرداد ماه پس از احضار به ستاد پیگیری وزارت اطلاعات دستگیر و به بند 2-الف سپاه زندان اوین منتقل شد. او از لحظه دستگیری اقدام به اعتصاب غذای خشک نمود و پس از تماس با خانواده اش اعتصاب غذای خود را به اعتصاب تر تبدیل کرد.
فعال دانشجویی سلمان سیما در طی مدتی که در بند 2- الف سپاه زندان اوین بود تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی قرار داشت. آقای سیما توسط 3 تن از بازجویان سپاه پاسداران زیر مشت و لگد گرفته شده بود که در اثر این شکنجه ها لب پایین وی زخمی و دستان او آسیب جدی دیده است که باند پیچی می باشد.
فعال دانشجویی از بند 2- الف سپاه به بند 350 زندان اوین منتقل شده است.آقای سیما تا به حال 3 بار بازداشت شده است و محکوم به 6 سال حبس تعزیری است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،شکنجه های وحشیانه این فعال دانشجویی که منجر به زخمی شدن لب او و آسیب دیدگی جدی دست وی شده است را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر،گزارشگر ویژه دستگیریهای خودسرانه و شکنجه و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به دستگیریها و شکنجه در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
فعال دانشجوئی سلمان سیما روز 22 خرداد ماه پس از احضار به ستاد پیگیری وزارت اطلاعات دستگیر و به بند 2-الف سپاه زندان اوین منتقل شد. او از لحظه دستگیری اقدام به اعتصاب غذای خشک نمود و پس از تماس با خانواده اش اعتصاب غذای خود را به اعتصاب تر تبدیل کرد.
فعال دانشجویی سلمان سیما در طی مدتی که در بند 2- الف سپاه زندان اوین بود تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی قرار داشت. آقای سیما توسط 3 تن از بازجویان سپاه پاسداران زیر مشت و لگد گرفته شده بود که در اثر این شکنجه ها لب پایین وی زخمی و دستان او آسیب جدی دیده است که باند پیچی می باشد.
فعال دانشجویی از بند 2- الف سپاه به بند 350 زندان اوین منتقل شده است.آقای سیما تا به حال 3 بار بازداشت شده است و محکوم به 6 سال حبس تعزیری است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،شکنجه های وحشیانه این فعال دانشجویی که منجر به زخمی شدن لب او و آسیب دیدگی جدی دست وی شده است را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر،گزارشگر ویژه دستگیریهای خودسرانه و شکنجه و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به دستگیریها و شکنجه در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
روز جهانی مبارزه با شکنجه و آنچه در ایران میگذرد
در روز دهم دسامبر سال ۱۹۸۴ سازمان ملل متحد پیمان منع شکنجه را تصویب کرد و ۱۴ سال بعد، در پنجاهمین سالگرد تصویب بیانیه حقوق بشر، روز ۲۶ ژوئن را روز جهانی مبارزه با شکنجه اعلام کرد.
شیدا جهانبین
رهانا: شکنجه، همان واژهی آشنا برای آنهایی است که زندان را تجربه کردهاند، آنهایی که شاید نه در زندانهای مخوف و معروف دنیا و پشت میلههای آهنین، که در اتاق کوچکی -در خانهی خودشان- به دست فرد دیگری زندانی شدهاند.
شکنجه بر اساس مادهی یکم کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل متحد، این گونه تعریف میشود: هر عملی که به واسطهی آن و از روی عمد درد و رنجی شدید، خواه جسمی یا روحی، بر فرد اعمال شود، آن هم برای اهدافی چون کسب اطلاعات یا اعترافگیری از او یا از یک شخص ثالث، یا با هدف تنبیه او به دلیل انجام عملی که وی یا شخص ثالثی مرتکب شده، یا مظمون به ارتکاب آن است، یا با هدف ارعاب و واداشتن او یا شخص ثالث (به انجام کاری)، و بنابر دلایل تبعیضآمیز از هر نوع، شکنجه محسوب میشود؛ به ویژه هنگامی که چنین درد و رنجی از سوی یک مقام یا فرد دیگری برخوردار از سمتی رسمی یا به تحریک یا رضایت یا قبول وی اعمال شده باشد. شکنجه شامل درد و رنجی که صرفا بیرون آمده از احکام قانونی یا ذاتی این احکام و یا بخشی از آن ها باشد، نیست.
چون با تعریفی که ذکر شد شکنجه توسط اشخاصی رسمی و یا عمال دولتی اعمال میشود، به همین دلیل دولتهای عضو کنوانسیون تکالیف متعددی در این زمینه بر عهده دارند. مواد ۲ الی ۱۶ کنوانسیون مسائل مختلفی را که دولتها در این زمینه باید مراعات کنند معین کرده است.
همچنین از آنجایی که برای بررسی وقوع شکنجه و اثبات آن، وجود یک کمیتهی ضد شکنجه ضروری است، مواد ۱۷ به بعد کنوانسیون، تشکیلات و وظایف این کمیته روشن ساخته است.
کشورهای مختلفی به کنوانسیون منع شکنجهی سازمان ملل متحد پیوستهاند اما حدود پنجاه کشور و از جمله جمهوری اسلامی ایران هنوز کنوانسیون منع شکنجهی سازمان ملل را امضا نکردهاند. بان کیمون، روز جمعه ۲۵ ژوئن، از این کشورها خواسته است که هر چه زودتر به این توافقنامه بپیوندند و درهای زندانهای خود را به روی ناظران سازمان ملل متحد بگشایند.
اقسام شکنجه
اقسام شکنجه فراوان است، کمبود غذا، کمبود خواب، ضرب و شتم و حتا ناپدید شدن افراد و بیخبری خانوادهها از آنها و بیشتر از اینها از مصادیق شکنجه به حساب میآید.
مجازاتهای بدنییی که به منزلهی کیفری قضایی اجرا میشود، برخی از اشکال اعدام و پدیدهی بند محکومان به مرگ، حبس و سلولهای انفرادی، برخی جنبههای مربوط به شرایط نامساعد زندان به ویژه اگر این جنبهها به صورت یک مجموع عمل کنند، ناپدید شدنها که شامل تاثیر آن بر بستگان نزدیک فرد ناپدید شده میشود و رفتاری که با یک کودک میشود که شاید اگر بر یک بزرگسال روا داشته شود شکنجه تلقی نشود، همه و همه از مصادیق شکنجه هستند.
در این میان شکنجهی نرم و یا شکنجهی سفید نیز از اقسام شکنجه به حساب میآید، به آن معنا که نوعی شکنجه روانشناختی مبتنی بر «محرومیت حسی» و «ایزوله کردن» بر شخص اعمال شود به طوری که سبب تخریب «هویت شخصی» شکنجه شونده و کاهش زیادی در «محصولات فکری» او شود.
اعمال شکنجه در ایران
شکنجه در طول تاریخ در کشورهای مختلف دنیا وجود داشته است. در ایران نیز در دورههای مختلف تاریخ، شکنجه وجود داشته، اما برخی از دورهها شدت بیشتری به خود گرفته است.
نکتهی مهمی که در مورد کشور ایران در این میان حائز اهمیت است، نپیوستن ایران، به کنوانسیون منع شکنجه و اصرار مسئولان جمهوری اسلامی بر درست بودن اقداماتی که از مصادیق شکنجه به حساب میآید، آن هم با استناد به شرع و دین اسلام است.
هر چند که در تاریخ ایران در دورههای قبل از انقلاب ۵۷ و تشکیل جمهوری اسلامی، شکنجههای مختلف و گاه شدیدی در برگهای تاریخ ثبت شده است، اما شکنجههایی که در حوادث پس از انتخابات سال گذشته در ایران شاهد بودیم، یکی از نمونههای بارزی است که دولت ایران به آن پرداخته است و مسئولیت آنرا بر گردن نگرفته و هیچگاه عوامل آنرا معرفی نکرده است.
بررسی شکنجههایی که در میان بازداشتشدهگان حوادث پس از انتخابات در ایران رخ داده است، نشان میدهد که شکنجهگران جمهوری اسلامی از انواع مصادیق شکنجه برای اعترافگیری و تنبیه استفاده میکنند؛ با وجود اینکه در اصل ۳۸ قانون اساسی ذکر شده است: «هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است و متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود»، اما دیده شد که مسئولان قضایی بر پایهی همان اعترافها، حکمهای طولانی مدت زندان و تبعید و منع فعالیت سیاسی و مدنی صادر کردند و در برخی موارد، آن اعترافها را در صدا و سیمای جمهوری اسلامی و رسانههای وابسته پخش کردند.
از میان بازداشت شدهگان دستکم سه نفر در بازداشتگاه کهریزک بر اثر شکنجه جان باختند اما تا کنون عاملان شکنجه زندانیان در این بازداشتگاه معرفی نشده و به مجازات نرسیدهاند.
به تمام شکنجههایی که در ظاهر بر روی افراد بازداشت شده اعمال شد، باید شکنجههای سفید را نیز اضافه کنیم، تهدید به تجاوز، تهدید به بازداشت اعضای خانواده، پخش کردن صدای نالهی حاصل از شکنجه در اتاقهای بازجویی، اجرای اعدامهای نمایشی، نگهداری افراد بازداشت شده در سلولهای تنگ و کوچک و … نمونههایی از شکنجهی سفید بودند که افرادی که بعد از مدتی از زندان آزاد شدند، عنوان کردند.
مخالفتهای جهانی با اعمال شکنجه در ایران
دبیرکل سازمان جهانی مبارزه با شکنجه در روزهای پایانی سال گذشته، از نگرانیهای این سازمان از وضعیت زندانیان پس از انتخابات در ایران گفته بود.
اریک ساتاس در ژنو و در حاشیه یکی از جلسات مرتبط با نشست دورهای شورای حقوق بشر سازمان ملل درباره ایران، اعلام کرده بود که جامعه جهانی باید در پی یافتن جواب چند سوال از دولت ایران باشد: «چه بر سر آنهایی که بعد از انتخابات دستگیر شدهاند آمده است؟ آنهایی که در دادگاهها علیه خود حرف میزنند تحت چه شرایطی پذیرفتهاند که به چنین کاری تن دهند؟ و چه کسانی سرکوب مردم را سازماندهی میکنند؟»
به گفتهی سازمان عفو بینالملل، هماکنون در ۱۱۱ کشور جهان شکنجه اعمال میشود. ایران در این زمینه، در کانون توجه جهانیان قرار دارد. عفو بینالملل اعلام کرده است که در ایران، بازداشتهای خودسرانه، شکنجه و اعمال فشار برای گرفتن اعتراف به شدت رواج دارد.
تا کنون بارها و بارها سازمانهایی چون عفو بینالملل، دیدهبان حقوق بشر و … با صدور بیانیههایی اقدام به اعتراض به مقامات جمهوری اسلامی در رابطه به اعمال شکنجههای آشکار در زندانها بر شهروندان داشتهاند.
بیانیههایی که هیچگاه مورد استفادهی مقامات قضایی و دولتمردان جمهوری اسلامی قرار نگرفته و بارها دیده شده، در روز صدور یک بیانیهی جهانی، در زندانها شکنجههای گسترده صورت گرفته است که مقامات جمهوری اسلامی آنرا پنهان نمیکنند و در رسانههای وابسته به دولت اقدام به انتشار آنها میکنند.
در مورد سرکوب پس از انتخابات سال گذشتهی ایران نیز، پس از اعتراضهای گسترده که در سطح جامعهی جهانی علیه اقدامات مسئولان جمهوری اسلامی صورت گرفت، دولت ایران باز هم به سرکوب، بازداشت و شکنجهی شهروندان اقدام کرد و به هیچ صورتی زیر بار عضویت در کنوانسیون منع شکنجهی سازمان ملل نرفت.
و این است که ما در ایران، همچنان و هر روز شاهد صدور احکام سنگسار، اعدام، شلاق و قطع عضو هستیم، مجازاتها و شکنجههایی که در دادگاههای جمهوری اسلامی ایران، توسط قاضیها صادر و در بیشتر موارد در دادگاههای تجدیدنظر تایید میشود و به بهانهی عمل به شرع در شهرهای مختلف ایران انجام میشود.
صدور حکم سنگسار برای سکینه محمدی، از آخرین موارد پافشاری بر اعمال شکنجه از سوی جمهوری اسلامی ایران، مطرح شده است.
آنچه که اهمیت دارد این است که جوامعبینالمللی و نهادهای حقوق بشری تمام تلاششان را برای ترغیب جمهوری اسلامی به پیوستن به کمیسیون منع شکنجهی سازمان ملل متحد انجام دهند، تا آمار بروز فجایع دولتی که حاصل از اعمال شکنجه بر روی شهروندان زندانی است، به پایینترین سطح خود برسد.
شیدا جهانبین
رهانا: شکنجه، همان واژهی آشنا برای آنهایی است که زندان را تجربه کردهاند، آنهایی که شاید نه در زندانهای مخوف و معروف دنیا و پشت میلههای آهنین، که در اتاق کوچکی -در خانهی خودشان- به دست فرد دیگری زندانی شدهاند.
شکنجه بر اساس مادهی یکم کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل متحد، این گونه تعریف میشود: هر عملی که به واسطهی آن و از روی عمد درد و رنجی شدید، خواه جسمی یا روحی، بر فرد اعمال شود، آن هم برای اهدافی چون کسب اطلاعات یا اعترافگیری از او یا از یک شخص ثالث، یا با هدف تنبیه او به دلیل انجام عملی که وی یا شخص ثالثی مرتکب شده، یا مظمون به ارتکاب آن است، یا با هدف ارعاب و واداشتن او یا شخص ثالث (به انجام کاری)، و بنابر دلایل تبعیضآمیز از هر نوع، شکنجه محسوب میشود؛ به ویژه هنگامی که چنین درد و رنجی از سوی یک مقام یا فرد دیگری برخوردار از سمتی رسمی یا به تحریک یا رضایت یا قبول وی اعمال شده باشد. شکنجه شامل درد و رنجی که صرفا بیرون آمده از احکام قانونی یا ذاتی این احکام و یا بخشی از آن ها باشد، نیست.
چون با تعریفی که ذکر شد شکنجه توسط اشخاصی رسمی و یا عمال دولتی اعمال میشود، به همین دلیل دولتهای عضو کنوانسیون تکالیف متعددی در این زمینه بر عهده دارند. مواد ۲ الی ۱۶ کنوانسیون مسائل مختلفی را که دولتها در این زمینه باید مراعات کنند معین کرده است.
همچنین از آنجایی که برای بررسی وقوع شکنجه و اثبات آن، وجود یک کمیتهی ضد شکنجه ضروری است، مواد ۱۷ به بعد کنوانسیون، تشکیلات و وظایف این کمیته روشن ساخته است.
کشورهای مختلفی به کنوانسیون منع شکنجهی سازمان ملل متحد پیوستهاند اما حدود پنجاه کشور و از جمله جمهوری اسلامی ایران هنوز کنوانسیون منع شکنجهی سازمان ملل را امضا نکردهاند. بان کیمون، روز جمعه ۲۵ ژوئن، از این کشورها خواسته است که هر چه زودتر به این توافقنامه بپیوندند و درهای زندانهای خود را به روی ناظران سازمان ملل متحد بگشایند.
اقسام شکنجه
اقسام شکنجه فراوان است، کمبود غذا، کمبود خواب، ضرب و شتم و حتا ناپدید شدن افراد و بیخبری خانوادهها از آنها و بیشتر از اینها از مصادیق شکنجه به حساب میآید.
مجازاتهای بدنییی که به منزلهی کیفری قضایی اجرا میشود، برخی از اشکال اعدام و پدیدهی بند محکومان به مرگ، حبس و سلولهای انفرادی، برخی جنبههای مربوط به شرایط نامساعد زندان به ویژه اگر این جنبهها به صورت یک مجموع عمل کنند، ناپدید شدنها که شامل تاثیر آن بر بستگان نزدیک فرد ناپدید شده میشود و رفتاری که با یک کودک میشود که شاید اگر بر یک بزرگسال روا داشته شود شکنجه تلقی نشود، همه و همه از مصادیق شکنجه هستند.
در این میان شکنجهی نرم و یا شکنجهی سفید نیز از اقسام شکنجه به حساب میآید، به آن معنا که نوعی شکنجه روانشناختی مبتنی بر «محرومیت حسی» و «ایزوله کردن» بر شخص اعمال شود به طوری که سبب تخریب «هویت شخصی» شکنجه شونده و کاهش زیادی در «محصولات فکری» او شود.
اعمال شکنجه در ایران
شکنجه در طول تاریخ در کشورهای مختلف دنیا وجود داشته است. در ایران نیز در دورههای مختلف تاریخ، شکنجه وجود داشته، اما برخی از دورهها شدت بیشتری به خود گرفته است.
نکتهی مهمی که در مورد کشور ایران در این میان حائز اهمیت است، نپیوستن ایران، به کنوانسیون منع شکنجه و اصرار مسئولان جمهوری اسلامی بر درست بودن اقداماتی که از مصادیق شکنجه به حساب میآید، آن هم با استناد به شرع و دین اسلام است.
هر چند که در تاریخ ایران در دورههای قبل از انقلاب ۵۷ و تشکیل جمهوری اسلامی، شکنجههای مختلف و گاه شدیدی در برگهای تاریخ ثبت شده است، اما شکنجههایی که در حوادث پس از انتخابات سال گذشته در ایران شاهد بودیم، یکی از نمونههای بارزی است که دولت ایران به آن پرداخته است و مسئولیت آنرا بر گردن نگرفته و هیچگاه عوامل آنرا معرفی نکرده است.
بررسی شکنجههایی که در میان بازداشتشدهگان حوادث پس از انتخابات در ایران رخ داده است، نشان میدهد که شکنجهگران جمهوری اسلامی از انواع مصادیق شکنجه برای اعترافگیری و تنبیه استفاده میکنند؛ با وجود اینکه در اصل ۳۸ قانون اساسی ذکر شده است: «هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است و متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود»، اما دیده شد که مسئولان قضایی بر پایهی همان اعترافها، حکمهای طولانی مدت زندان و تبعید و منع فعالیت سیاسی و مدنی صادر کردند و در برخی موارد، آن اعترافها را در صدا و سیمای جمهوری اسلامی و رسانههای وابسته پخش کردند.
از میان بازداشت شدهگان دستکم سه نفر در بازداشتگاه کهریزک بر اثر شکنجه جان باختند اما تا کنون عاملان شکنجه زندانیان در این بازداشتگاه معرفی نشده و به مجازات نرسیدهاند.
به تمام شکنجههایی که در ظاهر بر روی افراد بازداشت شده اعمال شد، باید شکنجههای سفید را نیز اضافه کنیم، تهدید به تجاوز، تهدید به بازداشت اعضای خانواده، پخش کردن صدای نالهی حاصل از شکنجه در اتاقهای بازجویی، اجرای اعدامهای نمایشی، نگهداری افراد بازداشت شده در سلولهای تنگ و کوچک و … نمونههایی از شکنجهی سفید بودند که افرادی که بعد از مدتی از زندان آزاد شدند، عنوان کردند.
مخالفتهای جهانی با اعمال شکنجه در ایران
دبیرکل سازمان جهانی مبارزه با شکنجه در روزهای پایانی سال گذشته، از نگرانیهای این سازمان از وضعیت زندانیان پس از انتخابات در ایران گفته بود.
اریک ساتاس در ژنو و در حاشیه یکی از جلسات مرتبط با نشست دورهای شورای حقوق بشر سازمان ملل درباره ایران، اعلام کرده بود که جامعه جهانی باید در پی یافتن جواب چند سوال از دولت ایران باشد: «چه بر سر آنهایی که بعد از انتخابات دستگیر شدهاند آمده است؟ آنهایی که در دادگاهها علیه خود حرف میزنند تحت چه شرایطی پذیرفتهاند که به چنین کاری تن دهند؟ و چه کسانی سرکوب مردم را سازماندهی میکنند؟»
به گفتهی سازمان عفو بینالملل، هماکنون در ۱۱۱ کشور جهان شکنجه اعمال میشود. ایران در این زمینه، در کانون توجه جهانیان قرار دارد. عفو بینالملل اعلام کرده است که در ایران، بازداشتهای خودسرانه، شکنجه و اعمال فشار برای گرفتن اعتراف به شدت رواج دارد.
تا کنون بارها و بارها سازمانهایی چون عفو بینالملل، دیدهبان حقوق بشر و … با صدور بیانیههایی اقدام به اعتراض به مقامات جمهوری اسلامی در رابطه به اعمال شکنجههای آشکار در زندانها بر شهروندان داشتهاند.
بیانیههایی که هیچگاه مورد استفادهی مقامات قضایی و دولتمردان جمهوری اسلامی قرار نگرفته و بارها دیده شده، در روز صدور یک بیانیهی جهانی، در زندانها شکنجههای گسترده صورت گرفته است که مقامات جمهوری اسلامی آنرا پنهان نمیکنند و در رسانههای وابسته به دولت اقدام به انتشار آنها میکنند.
در مورد سرکوب پس از انتخابات سال گذشتهی ایران نیز، پس از اعتراضهای گسترده که در سطح جامعهی جهانی علیه اقدامات مسئولان جمهوری اسلامی صورت گرفت، دولت ایران باز هم به سرکوب، بازداشت و شکنجهی شهروندان اقدام کرد و به هیچ صورتی زیر بار عضویت در کنوانسیون منع شکنجهی سازمان ملل نرفت.
و این است که ما در ایران، همچنان و هر روز شاهد صدور احکام سنگسار، اعدام، شلاق و قطع عضو هستیم، مجازاتها و شکنجههایی که در دادگاههای جمهوری اسلامی ایران، توسط قاضیها صادر و در بیشتر موارد در دادگاههای تجدیدنظر تایید میشود و به بهانهی عمل به شرع در شهرهای مختلف ایران انجام میشود.
صدور حکم سنگسار برای سکینه محمدی، از آخرین موارد پافشاری بر اعمال شکنجه از سوی جمهوری اسلامی ایران، مطرح شده است.
آنچه که اهمیت دارد این است که جوامعبینالمللی و نهادهای حقوق بشری تمام تلاششان را برای ترغیب جمهوری اسلامی به پیوستن به کمیسیون منع شکنجهی سازمان ملل متحد انجام دهند، تا آمار بروز فجایع دولتی که حاصل از اعمال شکنجه بر روی شهروندان زندانی است، به پایینترین سطح خود برسد.
نقض حقوق دانشجویی در ایران
فشار بر فعالین دانشجویی و دانشجویان در هفته گذشته همچنان ادامه داشت.
خبرگزاری حقوق بشر ایران
رهانا : در ادامه فشار بر فعالین دانشجویی، از سویی با اقداماتی نظیر تخلیه کوی دانشگاه و انتقال دانشگاه خواجه نصیر به شهرستان مراغه علاوه بر فشار از ایجاد هر گونه هماهنگی و چند صدایی جلوگیری میشود، از سویی دیگر به بهانه برخورد با بد حجابی فضای امنیتی دانشگاه تشدید شده است.
آیتالله خامنهای با درخواست آزادی دانشجویان زندانی قاطعانه مخالف است
در حالی که فشارها بر دانشجویان زندانی همچنان ادامه دارد و در برخی دانشگاهها ادامه تحصیل را منوط به همکاری با حراست دانشگاه کرده اند؛ عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان، در سخنانی که در “خبرگزاری فارس” انعکاس یافته است، فاش کرد که آیتالله خامنهای در جلسه ٢۶ خرداد سال گذشته با درخواست “آزادی دانشجویان زندانی” که از سوی همسر مهدی کروبی عنوان شد “قاطعانه” مخالفت کرده است.
سازمان عفو بینالملل خواستار آزادی فوری بهزاد باقری شد
سازمان عفو بین الملل، در سندی که عصر دوشنبه منتشر کرد، با نام بردن از بهزاد باقری، دانشجوی آزادی خواه دربند ایرانی، وی را یکی از زندانیان عقیدتی ای خواند که صرفا به خاطر فعالیت های مسالمت آمیز خود در رابطه با آزدی بیان بازداشت شده. عفو بین الملل همچنین از همگان خواست تا با ارسال نامه به مقامات مسئول جمهوری اسلامی، خواستار آزادی بی قید و شرط این فعال دانشجویی شوند.
دانشجویان قربانی دادگاههای انقلاب
آرش صادقی فعال دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی و از اعضای جوانان حزب مشارکت از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام و تبلیغ علیه نظام به ۶ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
لازم به ذکر است که آرش صادقی در پرونده پیشین خود که مربوط به وقایع سالگرد ۱۸ تیر ماه بوده است به ۳ سال حبس محکوم شد و حکم فعلی در خصوص بازداشت وی در روز عاشورا صادر شده است.
حسین نبی زاده پس از گذشت یک هفته روز گذشته با منزلش تماس گرفته و خانواده ی خود را را از سلامت جسمی اش مطلع کرده اما کماکان از اتهامات و محل بازداشت حسین و ناصر نبی زاده اطلاعی به خانواده هایشان داده نشده است.
همچنین با وجود گذشت بیش از پنج ماه از بازداشت احسان عبده تبریزی او همچنان بلاتکلیف در بند امنیتی (۲۰۹) وزارت اطلاعات به سر می برد . این در حالی است که زندانیان بعد از مراحل بازجویی شان باید به بند عمومی منتقل شوندو از شرایط فوق امنیتی این بند رهایی یابند .
در خبری دیگرمحاکمه علی ملیحی در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قوه قضاییه برگزار شد و در این جلسه دکتر محمدعلی دادخواه و رضا زارعی وکلای مدافع و همچنین آقای ملیحی به دفاع در مقابل کیفرخواست پرداختند.
دانشجویان میهمان بند عمومی
مجید توکلی، دانشجوی دربند دانشگاه پلیتکنیک به دلایل نامعلومی از اندرزگاه هفت زندان اوین به بند ۳۵۰ اطاق ۲ منتقل شد. این درحالی است که ارتباطات تلفنی این بند به بهانه “تعمیرات ساختمانی” قطع شده است.
از سوی دیگر سلمان سیما فعال دانشجویی دانشگاه آزاد و عضو سازمان دانش آموختگان ایران که روز ۲۲ خرداد ماه برای دومین بار طی یکسال گذشته بازداشت شده بود، به بند عمومی ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
همچنین ، درپی عدم موافقت قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب با مرخصی محسن عبدی، این فعال دانشجویی دانشگاه بوعلی بار دیگر اوایل هفته جاری به زندان اوین منتقل شد.
در خبری دیگر دانشجویان دانشگاه بین المللی قزوین درجریان اعتراضات دانشجویی با واکنش شدید مقامات دانشگاه مواجه شده اند که در هماهنگی با نیروهای اطلاعاتی استان مقدمات صدور احکام تعلیق و اخراج تعدادی از دانشجویان را فراهم آورده اند.
فشار مضاعف بر دانشجویان بهائی
سارا محبوبی دانشجوی محروم از تحصیل بهایی ساکن ساری، صبح روز پنجشنبه , ۳ تیر پس از مراجعه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات شهر ساری بازداشت شد.
این در حالی است که ظهر روز شنبه ۲۹ خردادماه، ماموران امنیتی به منزل وی رفته و به دلیل عدم حضور ایشان در شهر ساری موفق به بازداشت وی نشدند. اتهامی که متوجه نامبرده می باشد برگزار کردن جلسه پیگیری حق تحصیل بهاییان در ساری است.
لباسهای «جلف، تنگ و بدننما» مصداق «بدحجابی»
معاون فرهنگی و اجتماعی وزیر علوم در تشریح مصادیق پوشش مناسب برای دانشجویان دختر گفت: در آئیننامه آمده است که نوع پوشش دانشجویان دختر باید به شکلی باشد که لباسها گشاد و بلند باشد و روسری یا مقنعه نیز بلند و به صورت کلی حجم بدن خانمها را نشان ندهد.
همچنین در هفتهای که گذشت معاون دانشجویی دانشگاه تبریز درباره تعداد احضار دانشجویان بدحجاب به کمیته انضباطی گفت: از ابتدای سال تاکنون از حدود ۷۰ دانشجوی بدحجاب تعهد اخذ شده است و با بیش از ۱۰ دانشجو نیز برخورد انضباطی صورت گرفته است.
در ادامه پروژه سناریو سازی برای فعالین دانشجویی در هفته گذشته سه دانشجوی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز که از فعالین صنفی و سیاسی این دانشگاه محسوب میشوند ، در حالی که در ماشین شخصی خود مشغول بحث بودهاند از طرف نیروهای امنیتی با توهین و تحقیر و به جرم مزاحمت برای نوامیس برای مدتی بازداشت شدند و پروندهای با جرم مزاحمت برای نوامیس تشکیل شد.
دستور تخلیه کوی دانشگاه در آستانه ۱۸ تیر
با نزدیک شدن سالگرد حمله به کوی دانشگاه از یک سو مدیرکل کوی دانشگاه اعلام کرده دانشجویان حداکثر تا “پنجم تیرماه” برای تخلیه این کوی فرصت دارند، و از سوی دیگربازداشت دانشجویان منتقد و صدور احکام مختلف برای آنها همچنان ادامه دارد. همزمان مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه تهران از ایجاد کارگروه عفاف و حجاب در این دانشگاه خبر داده و کامران دانشجو، وزیر علوم هم گفته است: هیچکس در دانشگاهها مجاز نیست با افراد و تشکلهایی که علیه اسلام و نظام فعالیت میکنند، همراهی کند
همچنین استاندار آذربایجان شرقی از انتقال دانشگاه خواجه نصیر به شهرستان مراغه در راستای تراکم زدایی از پایتخت و تامین عدالت در کشور خبر داد.
خبرگزاری حقوق بشر ایران
رهانا : در ادامه فشار بر فعالین دانشجویی، از سویی با اقداماتی نظیر تخلیه کوی دانشگاه و انتقال دانشگاه خواجه نصیر به شهرستان مراغه علاوه بر فشار از ایجاد هر گونه هماهنگی و چند صدایی جلوگیری میشود، از سویی دیگر به بهانه برخورد با بد حجابی فضای امنیتی دانشگاه تشدید شده است.
آیتالله خامنهای با درخواست آزادی دانشجویان زندانی قاطعانه مخالف است
در حالی که فشارها بر دانشجویان زندانی همچنان ادامه دارد و در برخی دانشگاهها ادامه تحصیل را منوط به همکاری با حراست دانشگاه کرده اند؛ عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان، در سخنانی که در “خبرگزاری فارس” انعکاس یافته است، فاش کرد که آیتالله خامنهای در جلسه ٢۶ خرداد سال گذشته با درخواست “آزادی دانشجویان زندانی” که از سوی همسر مهدی کروبی عنوان شد “قاطعانه” مخالفت کرده است.
سازمان عفو بینالملل خواستار آزادی فوری بهزاد باقری شد
سازمان عفو بین الملل، در سندی که عصر دوشنبه منتشر کرد، با نام بردن از بهزاد باقری، دانشجوی آزادی خواه دربند ایرانی، وی را یکی از زندانیان عقیدتی ای خواند که صرفا به خاطر فعالیت های مسالمت آمیز خود در رابطه با آزدی بیان بازداشت شده. عفو بین الملل همچنین از همگان خواست تا با ارسال نامه به مقامات مسئول جمهوری اسلامی، خواستار آزادی بی قید و شرط این فعال دانشجویی شوند.
دانشجویان قربانی دادگاههای انقلاب
آرش صادقی فعال دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی و از اعضای جوانان حزب مشارکت از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام و تبلیغ علیه نظام به ۶ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
لازم به ذکر است که آرش صادقی در پرونده پیشین خود که مربوط به وقایع سالگرد ۱۸ تیر ماه بوده است به ۳ سال حبس محکوم شد و حکم فعلی در خصوص بازداشت وی در روز عاشورا صادر شده است.
حسین نبی زاده پس از گذشت یک هفته روز گذشته با منزلش تماس گرفته و خانواده ی خود را را از سلامت جسمی اش مطلع کرده اما کماکان از اتهامات و محل بازداشت حسین و ناصر نبی زاده اطلاعی به خانواده هایشان داده نشده است.
همچنین با وجود گذشت بیش از پنج ماه از بازداشت احسان عبده تبریزی او همچنان بلاتکلیف در بند امنیتی (۲۰۹) وزارت اطلاعات به سر می برد . این در حالی است که زندانیان بعد از مراحل بازجویی شان باید به بند عمومی منتقل شوندو از شرایط فوق امنیتی این بند رهایی یابند .
در خبری دیگرمحاکمه علی ملیحی در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قوه قضاییه برگزار شد و در این جلسه دکتر محمدعلی دادخواه و رضا زارعی وکلای مدافع و همچنین آقای ملیحی به دفاع در مقابل کیفرخواست پرداختند.
دانشجویان میهمان بند عمومی
مجید توکلی، دانشجوی دربند دانشگاه پلیتکنیک به دلایل نامعلومی از اندرزگاه هفت زندان اوین به بند ۳۵۰ اطاق ۲ منتقل شد. این درحالی است که ارتباطات تلفنی این بند به بهانه “تعمیرات ساختمانی” قطع شده است.
از سوی دیگر سلمان سیما فعال دانشجویی دانشگاه آزاد و عضو سازمان دانش آموختگان ایران که روز ۲۲ خرداد ماه برای دومین بار طی یکسال گذشته بازداشت شده بود، به بند عمومی ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
همچنین ، درپی عدم موافقت قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب با مرخصی محسن عبدی، این فعال دانشجویی دانشگاه بوعلی بار دیگر اوایل هفته جاری به زندان اوین منتقل شد.
در خبری دیگر دانشجویان دانشگاه بین المللی قزوین درجریان اعتراضات دانشجویی با واکنش شدید مقامات دانشگاه مواجه شده اند که در هماهنگی با نیروهای اطلاعاتی استان مقدمات صدور احکام تعلیق و اخراج تعدادی از دانشجویان را فراهم آورده اند.
فشار مضاعف بر دانشجویان بهائی
سارا محبوبی دانشجوی محروم از تحصیل بهایی ساکن ساری، صبح روز پنجشنبه , ۳ تیر پس از مراجعه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات شهر ساری بازداشت شد.
این در حالی است که ظهر روز شنبه ۲۹ خردادماه، ماموران امنیتی به منزل وی رفته و به دلیل عدم حضور ایشان در شهر ساری موفق به بازداشت وی نشدند. اتهامی که متوجه نامبرده می باشد برگزار کردن جلسه پیگیری حق تحصیل بهاییان در ساری است.
لباسهای «جلف، تنگ و بدننما» مصداق «بدحجابی»
معاون فرهنگی و اجتماعی وزیر علوم در تشریح مصادیق پوشش مناسب برای دانشجویان دختر گفت: در آئیننامه آمده است که نوع پوشش دانشجویان دختر باید به شکلی باشد که لباسها گشاد و بلند باشد و روسری یا مقنعه نیز بلند و به صورت کلی حجم بدن خانمها را نشان ندهد.
همچنین در هفتهای که گذشت معاون دانشجویی دانشگاه تبریز درباره تعداد احضار دانشجویان بدحجاب به کمیته انضباطی گفت: از ابتدای سال تاکنون از حدود ۷۰ دانشجوی بدحجاب تعهد اخذ شده است و با بیش از ۱۰ دانشجو نیز برخورد انضباطی صورت گرفته است.
در ادامه پروژه سناریو سازی برای فعالین دانشجویی در هفته گذشته سه دانشجوی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز که از فعالین صنفی و سیاسی این دانشگاه محسوب میشوند ، در حالی که در ماشین شخصی خود مشغول بحث بودهاند از طرف نیروهای امنیتی با توهین و تحقیر و به جرم مزاحمت برای نوامیس برای مدتی بازداشت شدند و پروندهای با جرم مزاحمت برای نوامیس تشکیل شد.
دستور تخلیه کوی دانشگاه در آستانه ۱۸ تیر
با نزدیک شدن سالگرد حمله به کوی دانشگاه از یک سو مدیرکل کوی دانشگاه اعلام کرده دانشجویان حداکثر تا “پنجم تیرماه” برای تخلیه این کوی فرصت دارند، و از سوی دیگربازداشت دانشجویان منتقد و صدور احکام مختلف برای آنها همچنان ادامه دارد. همزمان مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه تهران از ایجاد کارگروه عفاف و حجاب در این دانشگاه خبر داده و کامران دانشجو، وزیر علوم هم گفته است: هیچکس در دانشگاهها مجاز نیست با افراد و تشکلهایی که علیه اسلام و نظام فعالیت میکنند، همراهی کند
همچنین استاندار آذربایجان شرقی از انتقال دانشگاه خواجه نصیر به شهرستان مراغه در راستای تراکم زدایی از پایتخت و تامین عدالت در کشور خبر داد.
سبزهای گمنام
حکم سه سال حبس تعزیری ابوالفضل قاسمی از بازداشتی های روز عاشورا تایید شد
به گزارش خبرنگار کلمه، ابولفضل قاسمی که فوق لیسانس خود را در رشته حقوق عمومی از دانشگاه علامه گرفته و در حال حاضر کاآرموز وکالت است، ظهر عاشورا در میدان انقلاب دستگیر و به زندان اوین منتقل می شود.
چندی پیش قاضی مقیسه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب او را به جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام،تبانی و اجتماع به قصد برهم زدن امنیت ملی و توهین به رهبری به تحمل سه سال حبس محکوم کرد و پرونده اش در مرحله تجدید نظر در شعبه ۵۴ دادگاه انقلاب تایید شد.
هم اکنون ابوالفضل قاسمی در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد.
به گزارش خبرنگار کلمه، ابولفضل قاسمی که فوق لیسانس خود را در رشته حقوق عمومی از دانشگاه علامه گرفته و در حال حاضر کاآرموز وکالت است، ظهر عاشورا در میدان انقلاب دستگیر و به زندان اوین منتقل می شود.
چندی پیش قاضی مقیسه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب او را به جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام،تبانی و اجتماع به قصد برهم زدن امنیت ملی و توهین به رهبری به تحمل سه سال حبس محکوم کرد و پرونده اش در مرحله تجدید نظر در شعبه ۵۴ دادگاه انقلاب تایید شد.
هم اکنون ابوالفضل قاسمی در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد.
فراکسیون اصولگرایان به نمایندگان حاضر در تجمع تذکر می دهد
جرس: یک عضو هیئت داوری فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی اعلام کرد: هیئت داوری فراکسیون اصولگرایان به نمایندگانی که وارد تجمع دانشجویان شدند تذکر خواهد داد.
حجت الاسلام محمد تقی رهبر به مهر، گفته است: هفته آینده هیئت داوری فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی اقدام ناپخته برخی از نمایندگانی که صحن علنی مجلس را ترک کردند و به میان تجمع غیرقانونی عده ای از دانشجویان رفتند، را مورد بررسی وارزیابی قرار خواهد داد.
رئیس فراکسیون روحانیون مجلس شورای اسلامی در این رابطه تصریح کرد: قطعا به نمایندگانی که با سخنان بی موقع خود موجب افزایش تنش و توهین به جایگاه مجلسی که به تعبیر حضرت امام (ره) راس امور است، شدند نیز تذکر جدی داده خواهد شد.
تجمع سازماندهی شده در برابر مجلس شورای اسلامی در اعتراض به مصوبه دانشگاه آزاد، واکنشهای زیادی را در میان نمایندگان و فعالان سیاسی برانگیخته است. حضور چند نماینده مجلس در تجمعی که بیشترین هتاکی را به خانه مردم داشت، اعتراض سایر نمایندگان را پی داشت.
حجت الاسلام محمد تقی رهبر به مهر، گفته است: هفته آینده هیئت داوری فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی اقدام ناپخته برخی از نمایندگانی که صحن علنی مجلس را ترک کردند و به میان تجمع غیرقانونی عده ای از دانشجویان رفتند، را مورد بررسی وارزیابی قرار خواهد داد.
رئیس فراکسیون روحانیون مجلس شورای اسلامی در این رابطه تصریح کرد: قطعا به نمایندگانی که با سخنان بی موقع خود موجب افزایش تنش و توهین به جایگاه مجلسی که به تعبیر حضرت امام (ره) راس امور است، شدند نیز تذکر جدی داده خواهد شد.
تجمع سازماندهی شده در برابر مجلس شورای اسلامی در اعتراض به مصوبه دانشگاه آزاد، واکنشهای زیادی را در میان نمایندگان و فعالان سیاسی برانگیخته است. حضور چند نماینده مجلس در تجمعی که بیشترین هتاکی را به خانه مردم داشت، اعتراض سایر نمایندگان را پی داشت.
Friday, June 18, 2010
شیرین عبادی: جنبش مخالف حکومت در ایران همچنان زنده و قدرتمند است
شیرین عبادی، مدافع حقوق بشر، روز سهشنبه در وین، پایتخت اتریش، با تاکید بر این که جنبش مخالف حکومت در ایران همچنان زنده و قدرتمند است گفت که دولت محمود احمدینژاد «که از یک جنازه میترسد دولت ضعیفی است».
به گفته خانم عبادی، تنها برنده ایرانی جایزه صلح نوبل، تصمیم دولت جمهوری اسلامی به ممانعت از برگزاری مراسم ختم برای کشتهشدگان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری بیانگر «ضعف این دولت» است.
اعتراضات مردم به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و به دنبال آن اعتراض آنها به سیاستهای حکومت در ایران با سرکوب شدید از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی روبهرو شد و به دستگیری هزارها نفر و کشته شدن، بنا بر آمارهای رسمی، دستکم ۳۰ نفر انجامید.
منابع غیررسمی و منابع خبری هوادار جنبش سبز در ایران آمار کشتهشدگان در جریان حوادث پس از انتخابات را بسیار بیش از این میدانند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، شیرین عبادی که روز سهشنبه برای دریافت جایزه عالی صلح کشور اتریش در وین حاضر شده بود در گفتوگویی با اشاره به زنده بودن جنبش سبز ایران گفت: «این که در حال حاضر مردم کمتری در خیابانها هستند به معنای ضعف جنبش نیست.»
به گفته خانم عبادی که از مدتی پیش از انتخابات سال گذشته در خارج از کشور به سر میبرد، اکنون اعتراض و انتقاد از حکومت در ایران «شکلی متفاوت» یافته است.
سرشناسترین مدافع ایرانی حقوق بشر در داخل و خارج از کشور برای نمونهای از این «شکل متفاوت» به مادران عزادار و مادران معترضان زندانی در ایران اشاره کرد که سیاهپوش و با عکسی از فرزندان خود در تهران تجمع میکنند.
گفتههای خانم عبادی در وین درست در روزی، سهشنبه، ایراد شد که ۵۶ کشور جهان در شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو جمهوری اسلامی را به دلیل سرکوب مخالفان و نقض حقوق بشر به باد انتقاد گرفتند.
نمايندگان ۵۶ کشور جهان در شورای حقوق بشر که مقر آن در شهر ژنو سوئیس است با اعتراض به نقض حقوق بشر در يک سال گذشته و پس از انتخابات رياست جمهوری خردادماه سال پيش در ايران مراتب نگرانی خود را از این وضعیت اعلام کردند.
اما شیرین عبادی در وین قدرتها و رسانههای غربی را نیز از انتقادات خود بیبهره نگذاشت و آنها را به دلیل تمرکز بر برنامه هستهای جمهوری اسلامی به جای نقض حقوق بشر در کشور مواخذه کرد.
خانم عبادی گفت: «انرژی هستهای بر نقض حقوق بشر [در ایران] سایه افکنده است.»
او خطاب به قدرتهای غربی افزود: «از آنها [جمهوری اسلامی] بپرسید چرا کودکان را اعدام میکنند، چرا سنگسار هست، چرا این همه روزنامهنگار در زندان هستند.»
شیرین عبادی پیشتر هم با انتقاد از رویه کشورهای غربی در مواجهه با جمهوری اسلامی گفته بود که تمرکز این کشورها بر مناقشه اتمی تهران، چشم آنها را بر نقض حقوق بشر در ایران بسته است.
به گفته خانم عبادی، تنها برنده ایرانی جایزه صلح نوبل، تصمیم دولت جمهوری اسلامی به ممانعت از برگزاری مراسم ختم برای کشتهشدگان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری بیانگر «ضعف این دولت» است.
اعتراضات مردم به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و به دنبال آن اعتراض آنها به سیاستهای حکومت در ایران با سرکوب شدید از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی روبهرو شد و به دستگیری هزارها نفر و کشته شدن، بنا بر آمارهای رسمی، دستکم ۳۰ نفر انجامید.
منابع غیررسمی و منابع خبری هوادار جنبش سبز در ایران آمار کشتهشدگان در جریان حوادث پس از انتخابات را بسیار بیش از این میدانند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، شیرین عبادی که روز سهشنبه برای دریافت جایزه عالی صلح کشور اتریش در وین حاضر شده بود در گفتوگویی با اشاره به زنده بودن جنبش سبز ایران گفت: «این که در حال حاضر مردم کمتری در خیابانها هستند به معنای ضعف جنبش نیست.»
به گفته خانم عبادی که از مدتی پیش از انتخابات سال گذشته در خارج از کشور به سر میبرد، اکنون اعتراض و انتقاد از حکومت در ایران «شکلی متفاوت» یافته است.
سرشناسترین مدافع ایرانی حقوق بشر در داخل و خارج از کشور برای نمونهای از این «شکل متفاوت» به مادران عزادار و مادران معترضان زندانی در ایران اشاره کرد که سیاهپوش و با عکسی از فرزندان خود در تهران تجمع میکنند.
گفتههای خانم عبادی در وین درست در روزی، سهشنبه، ایراد شد که ۵۶ کشور جهان در شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو جمهوری اسلامی را به دلیل سرکوب مخالفان و نقض حقوق بشر به باد انتقاد گرفتند.
نمايندگان ۵۶ کشور جهان در شورای حقوق بشر که مقر آن در شهر ژنو سوئیس است با اعتراض به نقض حقوق بشر در يک سال گذشته و پس از انتخابات رياست جمهوری خردادماه سال پيش در ايران مراتب نگرانی خود را از این وضعیت اعلام کردند.
اما شیرین عبادی در وین قدرتها و رسانههای غربی را نیز از انتقادات خود بیبهره نگذاشت و آنها را به دلیل تمرکز بر برنامه هستهای جمهوری اسلامی به جای نقض حقوق بشر در کشور مواخذه کرد.
خانم عبادی گفت: «انرژی هستهای بر نقض حقوق بشر [در ایران] سایه افکنده است.»
او خطاب به قدرتهای غربی افزود: «از آنها [جمهوری اسلامی] بپرسید چرا کودکان را اعدام میکنند، چرا سنگسار هست، چرا این همه روزنامهنگار در زندان هستند.»
شیرین عبادی پیشتر هم با انتقاد از رویه کشورهای غربی در مواجهه با جمهوری اسلامی گفته بود که تمرکز این کشورها بر مناقشه اتمی تهران، چشم آنها را بر نقض حقوق بشر در ایران بسته است.
اخبار زندانیان سبز
جرس: شاهین زینعلی از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی، به دو سال و نود و یک روز حبس تعزیری محکوم کرد.
به گزارش هرانا، حکم صادره در خصوص این روزنامه نگار و فعال سیاسی حاکی از دو سال حبس به جهت اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور از طریق عضویت در حزب پان ایرانیست، 91 روز حبس به جهت فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی منجر به اغتشاش، و مصاحبه با رسانه های بیگانه و پرداخت مبلغ یک میلیون و پانصد هزار ریال جزای نقدی است.
شاهین زینعلی پس از چهار ماه بی خبری از پرونده خود اول خرداد ماه به شعبه بیست وششم دادگاه انقلاب تهران برای کسب اخرین دفاع احضار شد که به درخواست محمد مصطفایی وکیل مدافع ایشان جلسه رسیدگی به تاریخ 22 خرداد ماه سال جاری موکول شد.
حکم دو سال و نود و یک روز حبس تعزیری برای این روزنامه نگار با سابقه به وکیل ایشان به صورت حضوری و شفاهی ابلاغ شده است.
این روزنامه نگار 29 ساله که در تاریخ 7 دیماه 88 در منزل شخصی خود بازداشت و راهی بند 240 زندان اوین شده پس از گذراندن بیش از سه هفته بازداشت در انفرادی وزارت اطلاعات با تودیع وثیقه یک میلیارد ریالی موقتا ازاد شد.
هنگام بازداشت نیز منزل وی مورد بازرسی کامل قرار گرفته که تمامی مدارک شناسایی وی از جمله پاسپورت، وسایل شخصی، کتاب های تخصصی روزنامه نگاری و آرشیو خبری ایشان توقیف شد و با گذشت بیش از پنج ماه نیروهای امنیتی از بازگرداندن وسایل مذکور امتناع می ورزند.
محکومیت یک روزنامهنگار به ۲ سال حبس
حسن اعتمادی، سردبیر ماهنامه آی تی که هماکنون در زندان به سر میبرد، به دو سال حبس محکوم شد.
حسن اعتمادی، سردبیر ماهنامه آی تی و دارای مدرک مهندس کشاورزی و آی تی از تاریخ ۶ دی ماه سال گذشته، برابر با روز عاشورا در زندان به سر میبرد.
به گزارش رهانا، وی در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب با رای قاضی مقیسه به یک سال حبس تعزیری و یک سال تعلیقی محکوم شده و هماکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر میبرد.
حسن اعتمادی متولد سال ۱۳۵۰ فارغ التحصیل در رشته مهندسی کشاورزی گرایش اطلاح نباتات از دانشکده کشاورزی نوشهر است که هفت سال سابقه مطبوعاتی در امور اجرایی و روابط بازرگانی را داراست.
بازداشت قدرت محمدی شهردار سابق قصر شیرین
قدرت محمدی شهردار سابق قصر شیرین و نفر اول شورای شهر اولین دوره انتخابات شورای شهر و روستا در روز ۲۲ خرداد ماه بازداشت شد.
به گزارش آژانس خبری موکریان، مأموران در روز ۲۲ خرداد ماه، همزمان با سالگرد برگزاری انتخابات در ایران، پس از مراجعه به منزل قدرت محمدی، شهردار سابق قصر شیرین، وی را بازداشت و به کرمانشاه منتقل کردند.
تا این لحظه، هیچ علتی برای بازداشت این فعال اصلاح طلب از سوی مقامات رسمی اعلام نشده است.
بيخبري از وضعيت دو شهروند بازداشت شده ساكن مازندران
از وضعیت دو شهروند بهايي اهل مازندران به نام هاي شهناز رنجبر و مشتاق سمندری، اطلاعی در دست نیست.
به گزارش هرانا، شهناز رنجبر ساكن قائمشهر و مشتاق سمندري ساكن بابل كه در روز دوشنبه 17 خرداد ماه پس از احضار به اداره اطلاعات شهر محل اقامتشان، بازداشت و به اداره اطلاعات ساري منتقل شده اند.
مسئولان اداره اطلاعات از دادن هر نوع پاسخ روشني يا پذيرش لباس از خانواده زندانيان خودداري كرده اند.
گفتنی است مسئولان به صورت شفاهی به خانواده ی خانم سنمدری گفته بودند که اتهام وي ضديت با اسلام از طريق تبليغ بهائيت مي باشد.
به گزارش هرانا، حکم صادره در خصوص این روزنامه نگار و فعال سیاسی حاکی از دو سال حبس به جهت اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور از طریق عضویت در حزب پان ایرانیست، 91 روز حبس به جهت فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی منجر به اغتشاش، و مصاحبه با رسانه های بیگانه و پرداخت مبلغ یک میلیون و پانصد هزار ریال جزای نقدی است.
شاهین زینعلی پس از چهار ماه بی خبری از پرونده خود اول خرداد ماه به شعبه بیست وششم دادگاه انقلاب تهران برای کسب اخرین دفاع احضار شد که به درخواست محمد مصطفایی وکیل مدافع ایشان جلسه رسیدگی به تاریخ 22 خرداد ماه سال جاری موکول شد.
حکم دو سال و نود و یک روز حبس تعزیری برای این روزنامه نگار با سابقه به وکیل ایشان به صورت حضوری و شفاهی ابلاغ شده است.
این روزنامه نگار 29 ساله که در تاریخ 7 دیماه 88 در منزل شخصی خود بازداشت و راهی بند 240 زندان اوین شده پس از گذراندن بیش از سه هفته بازداشت در انفرادی وزارت اطلاعات با تودیع وثیقه یک میلیارد ریالی موقتا ازاد شد.
هنگام بازداشت نیز منزل وی مورد بازرسی کامل قرار گرفته که تمامی مدارک شناسایی وی از جمله پاسپورت، وسایل شخصی، کتاب های تخصصی روزنامه نگاری و آرشیو خبری ایشان توقیف شد و با گذشت بیش از پنج ماه نیروهای امنیتی از بازگرداندن وسایل مذکور امتناع می ورزند.
محکومیت یک روزنامهنگار به ۲ سال حبس
حسن اعتمادی، سردبیر ماهنامه آی تی که هماکنون در زندان به سر میبرد، به دو سال حبس محکوم شد.
حسن اعتمادی، سردبیر ماهنامه آی تی و دارای مدرک مهندس کشاورزی و آی تی از تاریخ ۶ دی ماه سال گذشته، برابر با روز عاشورا در زندان به سر میبرد.
به گزارش رهانا، وی در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب با رای قاضی مقیسه به یک سال حبس تعزیری و یک سال تعلیقی محکوم شده و هماکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر میبرد.
حسن اعتمادی متولد سال ۱۳۵۰ فارغ التحصیل در رشته مهندسی کشاورزی گرایش اطلاح نباتات از دانشکده کشاورزی نوشهر است که هفت سال سابقه مطبوعاتی در امور اجرایی و روابط بازرگانی را داراست.
بازداشت قدرت محمدی شهردار سابق قصر شیرین
قدرت محمدی شهردار سابق قصر شیرین و نفر اول شورای شهر اولین دوره انتخابات شورای شهر و روستا در روز ۲۲ خرداد ماه بازداشت شد.
به گزارش آژانس خبری موکریان، مأموران در روز ۲۲ خرداد ماه، همزمان با سالگرد برگزاری انتخابات در ایران، پس از مراجعه به منزل قدرت محمدی، شهردار سابق قصر شیرین، وی را بازداشت و به کرمانشاه منتقل کردند.
تا این لحظه، هیچ علتی برای بازداشت این فعال اصلاح طلب از سوی مقامات رسمی اعلام نشده است.
بيخبري از وضعيت دو شهروند بازداشت شده ساكن مازندران
از وضعیت دو شهروند بهايي اهل مازندران به نام هاي شهناز رنجبر و مشتاق سمندری، اطلاعی در دست نیست.
به گزارش هرانا، شهناز رنجبر ساكن قائمشهر و مشتاق سمندري ساكن بابل كه در روز دوشنبه 17 خرداد ماه پس از احضار به اداره اطلاعات شهر محل اقامتشان، بازداشت و به اداره اطلاعات ساري منتقل شده اند.
مسئولان اداره اطلاعات از دادن هر نوع پاسخ روشني يا پذيرش لباس از خانواده زندانيان خودداري كرده اند.
گفتنی است مسئولان به صورت شفاهی به خانواده ی خانم سنمدری گفته بودند که اتهام وي ضديت با اسلام از طريق تبليغ بهائيت مي باشد.
پاسخ دندان شکن سید حسن خميني به فرستاده نظام
جرس: شنيده هاي جرس از منابع موثق مرتبط با بيت مرحوم آيت الله خمينی حاکي از آن است که بعد از نخستین خطبه هاي تاسف بار اقاي خامنه اي پس از انتخابات در بیست و نهم خرداد سال گذشته غلامحسین محسني اژه ای وزير وقت اطلاعات نزد حجت الاسلام سید حسن خميني رفته از جانب "نظام" از ایشان مي خواهد از آقای خامنه اي حمایت علني کند.
سيد حسن مي گويد: با توجه به تخلفات عدیده اي که مرتکب شده اید و خيانتی که در امانت ملي کرده ايد، همينقدر که سکوت کرده ام و چیزی عليه تان نگفته ام، بروید خدا را شکر کنيد! قطعا روح امام راحل از این امور خلاف شرعی که مرتکب شده اید بيزار است.
نوه مرحوم آیت الله خميني مي افزاید: سه سال قبل من به عنوان مسئول دفتر حفظ و نشر آثار امام خمينی درباره انحراف آشکار از وصيت نامه الهی سياسي ایشان نسبت به ورود سپاه در سیاست هشدار دادم. چه کرديد؟ درست برخلاف نظر امام عمل کرده اید، حال از من مي خواهيد تایيد کنم!؟
به حضرت آقاي خامنه اي سلام برسانيد و خدمتشان عرض کنيد مهمترين میراث امام راحل انقلاب و جمهوری اسلامي است، من شرعا و اخلاقا مطابق وصیت نامه صریح جدم موظف به حفظ اين ميراث گرانقدر هستم. متأسفانه نظام از مسيری که بنيانگذارش ترسیم کرده بود منحرف شده و دارد به بیراهه مي رود. تا دیر نشده فکری کنید. خدایا تو شاهد باش قد بلّغتُ.
محسني اژه اي بدون اخذ نتیجه بر مي گردد. بعد از آن وزارت اطلاعات و سپاه شروع به تخريب سيد حسن مي کنند. فاجعه 14 خرداد حاصل یک سال کار فشرده نیروهای اطلاعات و پاسداران استبداد بود که با اذن مخصوص آقای خامنه ای عليه بيت بنیانگذار جمهوری اسلامی اجرا شد.
سيد حسن مي گويد: با توجه به تخلفات عدیده اي که مرتکب شده اید و خيانتی که در امانت ملي کرده ايد، همينقدر که سکوت کرده ام و چیزی عليه تان نگفته ام، بروید خدا را شکر کنيد! قطعا روح امام راحل از این امور خلاف شرعی که مرتکب شده اید بيزار است.
نوه مرحوم آیت الله خميني مي افزاید: سه سال قبل من به عنوان مسئول دفتر حفظ و نشر آثار امام خمينی درباره انحراف آشکار از وصيت نامه الهی سياسي ایشان نسبت به ورود سپاه در سیاست هشدار دادم. چه کرديد؟ درست برخلاف نظر امام عمل کرده اید، حال از من مي خواهيد تایيد کنم!؟
به حضرت آقاي خامنه اي سلام برسانيد و خدمتشان عرض کنيد مهمترين میراث امام راحل انقلاب و جمهوری اسلامي است، من شرعا و اخلاقا مطابق وصیت نامه صریح جدم موظف به حفظ اين ميراث گرانقدر هستم. متأسفانه نظام از مسيری که بنيانگذارش ترسیم کرده بود منحرف شده و دارد به بیراهه مي رود. تا دیر نشده فکری کنید. خدایا تو شاهد باش قد بلّغتُ.
محسني اژه اي بدون اخذ نتیجه بر مي گردد. بعد از آن وزارت اطلاعات و سپاه شروع به تخريب سيد حسن مي کنند. فاجعه 14 خرداد حاصل یک سال کار فشرده نیروهای اطلاعات و پاسداران استبداد بود که با اذن مخصوص آقای خامنه ای عليه بيت بنیانگذار جمهوری اسلامی اجرا شد.
Thursday, June 17, 2010
معترضیم؛ از حقوق قانونی خود دست بر نمی داریم
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی هم زمان با سالگرد بازداشت گسترده فعالان سیاسی ،مدنی و روزنامه نگاران که پس از انتخابات ۲۲ خرداد اتفاق افتاد، بیانیه ای صادر کردند .
به گزارش کلمه ،متن کامل این بیانیه به شرح زیر است :
بسم الله الرحمن الرحیم
لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم
یک سال از اولین بازداشت های غیرقانونی بهترین فرزندان این سرزمین پاک می گذرد. فرزندانی که بعضا از موسسین و پایه گذاران نظام جمهوری اسلامی بودند و یا خدمتگزاران دوران های سخت از آغاز تاسیس تا کنون.
خانواده های زندانیان سیاسی طی بیش از بیست بیانیه فریاد اعتراض خود را نسبت به همه اعمال غیرقانونی مدعیان قانون گرایی، بلند کردند و در حالی که اختناق و سانسور شدید خبری مانع از هرگونه اطلاع رسانی بود، از هر دریچه ای برای رساندن صدای حق خود مدد جستند و در کنار این اطلاع رسانی ها از هیچ گونه تلاشی برای بهره مندی حداقلی عزیزانمان از حقوق شرعی و انسانی شان فروگذار نکردند.
هرچند تعدادی از زندانیان سیاسی با پرداخت وثیقه های سنگین به مرخصی آمدند اما تعداد بیشتری از آنان هنوز به اتهامات واهی و برای جرم ناکرده شرایط سخت و طاقت فرسای زندان را سپری می کنند و آنان که به مرخصی آمده اند نیز مجددا احضار و به محبس بازگردانده می شوند.
این در حالی است که بسیاری از کیفرخواست های صادره خالی از هرگونه مورد اتهام جدی و قابل قبول است و جرایم امنیتی تا حد اخلال در ترافیک تقلیل یافته است. داستان هایی که زاییده ذهن بیمار سناریو نویسان تیره دل بود اینک با پایانی مبهم و موهوم روبه رو شده و جناح اقتدارگرا که خشونت داخلی و نرمی در خارج شیوه جاری اش شده، شکست در عرصه های بین المللی را با سخت گیری هرچه بیشتر بر شهروندان محروم از حقوق اجتماعی جبران می کنند و روند خشونت گرایی آنچنان شدت گرفته که دامنه آن به بیوت مراجع کشیده شده و موجب هتک حرمت از آنان شده و کار به جایی رسیده که یادگار امام (ره) مورد بی احترامی و توهین سازمان یافته انسان های بی اخلاق مدعی دینداری و ارزش مداری قرار گرفته است.
در چنین شرایطی ما خانواده های مظلوم زندانیان سیاسی چگونه می توانیم سخن از حقوق خود و عزیزانمان بگوییم و از سختی ها و هتک حرمت از خودمان شکوه کنیم؟
یک سال از بازداشت های غیرقانونی و پایمال کردن قانون توسط مردان قانون و وابستگان آنان می گذرد. یک سال تلخ و پرمرارت که هر روز و شبش بلکه هر لحظه اش می تواند دست مایه تراژیک کتاب ها در تاریخ معاصر کشورمان باشد.
یک سال پر از صعوبت و سختی برای ما که خود از فرزندان انقلابیم و درد کشیده از انحراف و کژی در مسیر انقلاب و ارزش ها و آرمان های والای آن.
یک سال از گلگون کفن شدن بهترین فرزندان این آب و خاک که هر یک افتخاری برای همه ملت ایران هستند، می گذرد.
ما خانواده های زندانیان سیاسی اینک در سالگرد بازداشت غیر قانونی عزیزانمان و شهادت فرزندان جنبش سبز، شاهد ضعف جسمانی و صدمات و لطمات روحی وارده بر آنان هستیم و خود نیز آلام و دردهایمان را پنهان می کنیم تا روحیه عالی و پایداری عزیزانمان با کوچکترین خدشه ای روبه رو نشود و از نامحرمان رخ می پوشانیم اما در محضر ملت بزرگوارمان که تنها پشتیبان ما بوده اند و هستند با بیان دردهایمان تسکین می یابیم و توان مضاعف می یابیم.
ما عزیزانمان را به پروردگارشان سپرده ایم اما از مطالبات و حقوق قانونی مان دست بر نمی داریم و اجازه نمی دهیم همه این تخطی ها از قانون شامل فراموشی مرور زمان شود.
ما خانواده های زندانیان سیاسی اینک که همه مناسبت های نیکو را از سالروز پیروزی انقلاب اسلامی و ولادت بزرگان دینمان سپری کرده ایم و چشممان به آزادی عزیزانمان روشن نشده، ضمن گرامی داشت یاد و خاطره شهدای سبز، در ایام مبارک رجبیه به پیشگاه پروردگارمان از ظلم مخلوقاتش شکوه ها می بریم و از او مقام تسلیم و رضا طلب می کنیم و عاقبت به خیری را برای عزیزانمان.
والسلام
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی
به گزارش کلمه ،متن کامل این بیانیه به شرح زیر است :
بسم الله الرحمن الرحیم
لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم
یک سال از اولین بازداشت های غیرقانونی بهترین فرزندان این سرزمین پاک می گذرد. فرزندانی که بعضا از موسسین و پایه گذاران نظام جمهوری اسلامی بودند و یا خدمتگزاران دوران های سخت از آغاز تاسیس تا کنون.
خانواده های زندانیان سیاسی طی بیش از بیست بیانیه فریاد اعتراض خود را نسبت به همه اعمال غیرقانونی مدعیان قانون گرایی، بلند کردند و در حالی که اختناق و سانسور شدید خبری مانع از هرگونه اطلاع رسانی بود، از هر دریچه ای برای رساندن صدای حق خود مدد جستند و در کنار این اطلاع رسانی ها از هیچ گونه تلاشی برای بهره مندی حداقلی عزیزانمان از حقوق شرعی و انسانی شان فروگذار نکردند.
هرچند تعدادی از زندانیان سیاسی با پرداخت وثیقه های سنگین به مرخصی آمدند اما تعداد بیشتری از آنان هنوز به اتهامات واهی و برای جرم ناکرده شرایط سخت و طاقت فرسای زندان را سپری می کنند و آنان که به مرخصی آمده اند نیز مجددا احضار و به محبس بازگردانده می شوند.
این در حالی است که بسیاری از کیفرخواست های صادره خالی از هرگونه مورد اتهام جدی و قابل قبول است و جرایم امنیتی تا حد اخلال در ترافیک تقلیل یافته است. داستان هایی که زاییده ذهن بیمار سناریو نویسان تیره دل بود اینک با پایانی مبهم و موهوم روبه رو شده و جناح اقتدارگرا که خشونت داخلی و نرمی در خارج شیوه جاری اش شده، شکست در عرصه های بین المللی را با سخت گیری هرچه بیشتر بر شهروندان محروم از حقوق اجتماعی جبران می کنند و روند خشونت گرایی آنچنان شدت گرفته که دامنه آن به بیوت مراجع کشیده شده و موجب هتک حرمت از آنان شده و کار به جایی رسیده که یادگار امام (ره) مورد بی احترامی و توهین سازمان یافته انسان های بی اخلاق مدعی دینداری و ارزش مداری قرار گرفته است.
در چنین شرایطی ما خانواده های مظلوم زندانیان سیاسی چگونه می توانیم سخن از حقوق خود و عزیزانمان بگوییم و از سختی ها و هتک حرمت از خودمان شکوه کنیم؟
یک سال از بازداشت های غیرقانونی و پایمال کردن قانون توسط مردان قانون و وابستگان آنان می گذرد. یک سال تلخ و پرمرارت که هر روز و شبش بلکه هر لحظه اش می تواند دست مایه تراژیک کتاب ها در تاریخ معاصر کشورمان باشد.
یک سال پر از صعوبت و سختی برای ما که خود از فرزندان انقلابیم و درد کشیده از انحراف و کژی در مسیر انقلاب و ارزش ها و آرمان های والای آن.
یک سال از گلگون کفن شدن بهترین فرزندان این آب و خاک که هر یک افتخاری برای همه ملت ایران هستند، می گذرد.
ما خانواده های زندانیان سیاسی اینک در سالگرد بازداشت غیر قانونی عزیزانمان و شهادت فرزندان جنبش سبز، شاهد ضعف جسمانی و صدمات و لطمات روحی وارده بر آنان هستیم و خود نیز آلام و دردهایمان را پنهان می کنیم تا روحیه عالی و پایداری عزیزانمان با کوچکترین خدشه ای روبه رو نشود و از نامحرمان رخ می پوشانیم اما در محضر ملت بزرگوارمان که تنها پشتیبان ما بوده اند و هستند با بیان دردهایمان تسکین می یابیم و توان مضاعف می یابیم.
ما عزیزانمان را به پروردگارشان سپرده ایم اما از مطالبات و حقوق قانونی مان دست بر نمی داریم و اجازه نمی دهیم همه این تخطی ها از قانون شامل فراموشی مرور زمان شود.
ما خانواده های زندانیان سیاسی اینک که همه مناسبت های نیکو را از سالروز پیروزی انقلاب اسلامی و ولادت بزرگان دینمان سپری کرده ایم و چشممان به آزادی عزیزانمان روشن نشده، ضمن گرامی داشت یاد و خاطره شهدای سبز، در ایام مبارک رجبیه به پیشگاه پروردگارمان از ظلم مخلوقاتش شکوه ها می بریم و از او مقام تسلیم و رضا طلب می کنیم و عاقبت به خیری را برای عزیزانمان.
والسلام
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی
ناگفته های برادر شهید محرم چگینی در گفتگو با جرس
جرس: علی چگینی برادر شهید محرم چگینی است که به گفته خود او از جنوب شهر تهران، همانجایی که می گویند مردمش با جنبش سبز ایران هیچ نسبتی ندارند، به راهپیمایی بیست و پنج خرداد آمده بود و از عصر همان روز دیگر به خانه برنگشت.
علی چگینی، محرم را یک دوست و محرم ناگفته های خود و خانواده می دانست، اینک پس از یک سال هم از عدم حضور یک برادر و یک دوست در میان اعضای خانواده دلگیر است، هم از عدم حضور میرحسین موسوی و مهدی کروبی در میان یک خانواده داغدار گلایه می کند و هم برای همه کسانی که از میان کشته شدگان تنها یک نماد را جهانی می کنند و شهدای دیگر را غریب و تنها رها می کنند، پیام دارد.
نشستن پای صحبت یک جوان ۳۲ ساله که تمام کشته شدگان را برادران و خواهران خود می داند اما از همه کسانی که در این یک سال هیچ سراغی از برادر کشته شده او نگرفته اند، گلایه دارد، شاید بتواند نگاهی نو به مطالبات بخش هایی از این نسل که در اعتراضات خیابانی شرکت کرده اند بگشاید. برای همین است که درخواست می کند همه صحبت های او بدون سانسور منتشر شود تا شاید راهی بگشاید که از این پس در صورتی که رهبران جنبش سبز به هر دلیلی تاکنون موفق نشده اند، سراغ خانواده برخی از کشته شدگان بروند، حداقل مردم یکدیگر را تنها نگذارند.
علی چگینی می گوید:... یک سال دنبال خبرنگاران دویدم تا بگویم صدای یک شهید جنوب شهری را به گوش دنیا برسانید تا هم دولت ما و هم دنیا باور کنند همه کسانی که در راهپیمایی کشته شدند، شکم شان سیر نبود یا به تعبیر خودشان، «بچه قرتی » نبودند اما وقتی در شب کشته شدن برادرم، علی رغم همه تهدیدات زنگ زدم به برخی از خبرنگاران اما آنها که صدها بار فیلم ندا را نشان دادند، حاضر نشدند حتی یک بار فیلم محرم که تیر خورده است و برشانه های مردم قرار داشت را نشان دهند، نه صدا و سیما، نه صدای آمریکا و نه بی بی سی.
گفتگوی کامل جرس با علی چگینی، برادر شهید محرم چگینی را در زیر بخوانید:
آقای چگینی، یک سال گذشت از روزی که برادرتان در راهپیمایی بیست و پنج خرداد کشته شد، می خواهم بدون مقدمه بپرسم تلخ ترین خاطره یک برادر از روزی که پیکر برادرش را از پزشکی قانونی تحویل گرفت تا امروز که هنور دستگاه قضایی قاتلی را به خانواده شما معرفی نکرد، کدام است؟
تلخی ها کم نیست ، از همان روزی که برادرم روبروی پایگاه مقداد در خیابان آزادی تیر خورد، اما جنازه اش را دورتر از آن مکان در شهرکی دیگر انداخته بودند، از همان شبی که از من تعهد گرفتند که بدون خبررسانی باید مراسم خاکسپاری را برگزار کنیم، از همان روزی که فهمیدیم به جای پیدا کردن قاتل برادرم حاضر هستند دیه بدهند تا ما ساکت شویم، درست از همان روزهای نخستی که فهمیدم دیگر هیچ کس جوابگوی ما نیست، تلخی ها را یکی یکی تجربه کردم.
می شود یکی از مواردی که فکر می کنید در صورت رسانه ای شدن، باری از شانه های خانواده های کشته شدگان برداشته می شود را بگویید؟
سه شب بعد از آنکه فهمیدم محرم در راهپمایی تیر خورده بود، در پزشکی قانونی کهریزک پیکرش را شناسایی کردیم، از همان زمان من علی رغم فضای ترس و وحشتی که آن موقع حاکم بود، به برخی از خبرنگاران داخلی و برخی از خبرنگاران که در رسانه های خارج از ایران هم هستند، زنگ زدم و گفتم: برادرم را کشتند، می خواهم به دنیا بگویم، برادرم را فقط به جرم اعتراض در یک راهپمیایی کشتند، حتی برای اینکه حرف مرا باور کنند که محرم کشته شده است، گفتم اسم محرم در سایت نوروز( سایت وابسته به جبهه مشارکت ) منتشر شده است، فیلم کشته شدن برادرم را هم مردم به ما داده اند، به آنها گفتم فیلم کشته شدن برادرم را هم برایتان می فرستم. از طریق برخی از خبرنگاران داخل کشور که آن روزها به خانه ما می آمدند، فیلم تیر خوردن محرم را برای بی بی سی و صدای آمریکا فرستادم، اما نمی دانم چرا هیچ کسی صدای ما را نشنید و این آغازی شد برای اینکه منزوی شویم و دیگر به هیچ کس اعتماد نکنیم.
شاید برای خبرنگاران سخت بود در شرایط امنیتی بتوانند اصل و سندیت موضوع را تایید کنند و ممکن بود کس دیگری آن زمان به نام «برادر شهید»، حرف هایی را مطرح کند که بعدها علیه خانواده شما استفاده شود.
ولی من حتی شماره تماس های منزل و همه اطلاعات مربوط به خودم و خانواده ام را برای تلویزیون ها فرستادم، آنها هم می توانستند از کسانی که به خانه ما می آمدند تایید بگیرند، این کار سختی نبود، البته توقعی هم نمی توان داشت. آنها کار خودشان را انجام می دهند. از فیلم کشته شدن ندا همه ما متاثر شدیم و این کار خبرنگاران بود که با انتشار فیلم دنیا را هم با خبر کردند، اما همیشه برای من سوال است که چرا فیلم تیر خوردن برادرم را که پیش از ندا در خیابان کشته شده بود، هیچ وقت در همان تلویزیون هایی که صد ها بار فیلم تلخ کشته شدن ندا را نشان دادند، به تصویر نکشیدند ؟
خود شما چه پاسخی برای همین سوال تان دارید؟ چرا ندا، سمبل مظلومیت شد، اما به تعبیر خودتان در طول این یک سال نامی از محرم یا برخی از شهدای دیگر برده نشد؟
نمی دانم ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد، ندا خیلی برای من قابل احترام است، تا آنجا که برای من هم که برادرم را مظلومانه روی شانه های مردم دیده ام و پس از آن دیگر خبر و فیلم و عکسی از او در رسانه های ایران و جهان ندیده ام، شهید ندا، شده است سمبل، اما همه حرفم این است وقتی مردم، خبرنگاران و حتی رهبران جنبش فقط نام یک شهید را مطرح می کنند نتیجه این می شود که وقتی آقای متکی و یا احمدی نژاد می روند به دنیا سفر می کنند ، آنجا نیز فقط عکس ندا را در برابرشان بالا می برند. برای احمدی نژاد و متکی تکذیب شهادت یک نفر خیلی سخت نیست، چرا نباید مردم کاری می کردند که در برابر احمدی نژاد عکس صد شهید بالا می رفت؟ دولت ما خوب می داند که به هر جای دنیا برود، از او در باره ندا سوال خواهند کرد برای همین خودش را برای تکذیب این سوال آماده می کند، ولی اگر بداند در تمام ایران و دنیا مردم عکس و تصویر ده ها شهید دیگر را در دست دارند و در مورد کشته شدن تک تک کسانی که جرم شان فقط حضور در راهپیمایی بود می خواهند سوال کنند، آنوقت جوابی نخواهند داشت. نمی توانند بگویند همه این ده ها شهید را منافقین و مجاهدین و آمریکا و اسراییل در خیابان های ایران کشته اند.
آیا تا کنون در خواست دیدار با احمدی نژاد یا اعضای دولت داده اید تا همین حرف ها را به آنها بگویید؟
من در تمام این یک سال می خواستم با موسوی دیدار کنم و خیلی حرف ها را به ایشان و یا آقای کروبی بگویم اما متاسفانه هیچ پاسخی نگرفته ام. تا دیروز شک داشتم که سیاستمداران چندان فرقی با یکدیگر ندارند، اما حالا دیگر دارم باور دارم همه سیاستمداران تقریبا یک جور هستند و به فکر مردم نیستند.
موسوی هیچ مسوولیتی در کشور ندارد چرا به جای دیدار با مسوولین می خواهید با کسی دیدار کنید که هیچ قدرتی هم ندارد؟
ما در این یک سال خیلی سختی کشیدیم، باید به آقای موسوی می گفتم وقتی سراغی از خانواده های شهدا نمی گیرند، راهشان با احمدی نژاد و دیگران یکی است. مردم را تا زمانی می خواهند که به قدرت برسند. این حرف های مرا می نویسید؟ دلم می خواهد حالا که نتوانسته ام خودم از نزدیک با آقای موسوی حرف بزنم، شما این کار را بکنید و این حرف ها را به گوش ایشان برسانید.
بی شک بدون سانسور منتشر خواهد شد، شما هم بگویید، مهمترین نکته ای که دلتان می خواهد به آقای موسوی بگویید چیست؟
دلم می خواهد بگویم، انگار می دانم آخر داستان چیست. می دانم که موسوی و کروبی کنار می کشند، و از آن طرف دولت هم قدرت خودش را نشان می دهد، شاید کنار کشیدن موسوی و کروبی آنها را در برابر بخش هایی از مردم سرافراز کند، اما خون جوانانی در این وسط پایمال می شود که فقط برای ایستادگی و تغییر به میدان آمده بودند.
به عنوان کسی که برادرش در یک راهپیمایی اعتراضی کشته شد، فکر می کنید وقتی موسوی و کروبی به مردم بگویند بیایید به خیابانی که ممکن است باز هم در آن به روی مردم گلوله بکشند، باید در برابر خانواده های کشته شدگان نیز پاسخگو باشند؟
ببینید همین الان هم خبرگزاری فارس به ما پیشنهاد مصاحبه داده است. دولت خودش اعلام کرده ۳۶ نفر در ماجرای اعتراض به انتخابات شهید شده اند، بنا به تشخیص خودشان به برخی از خانواده های کشته شدگان از بنیاد شهید زنگ زده اند و اعلام کرده اند که آنها جز خانواده شهید هستند و حالا هم دنبال این هستند که از میان این ۳۶ خانواده کسانی را راضی کنند که علیه موسوی و کروبی شکایت کنند، اسم موسوی و کروبی را نمی آورند، به ما می گویند علیه سران فتنه شکایت کنید، ما حتی اگر شکایت هم کنیم و آنها به زندان بروند، فردا بالاخره ناچار می شوند آزادشان کنند، یعنی با این کار هم دولت، قدرت خودش را به مردم نشان خواهد داد و هم رهبران جنبش را وادار به عقب نشینی و خالی کردن پشت مردم می کنند.
ظاهرا شما ساکن جنوب شهر تهران هستید، معمولا گفته می شود اکثر جمعیت این منطقه را طرفداران احمدی نژاد تشکیل می دهند اما برادر شما از دل همان جمعیت در راهپمیایی شرکت کرد و سپس کشته شد، چه پاسخی دارید به کسانی که می گویند، جنبش سبز یک جنبش بالای شهری است؟
برادر من از جنوب شهر به راهپیمایی رفته، جایی که امکانات معمولی برای یک زندگی ساده هم نداریم، اما چون جامعه ایران یک جامعه سنتی و مذهبی هست، رسانه های طرفدار دولت از احساسات مذهبی و سنتی مردم سوء استفاده می کنند. در تلویزیون فقط فیلم هایی را نشان می هند که جوانان دارند می رقصند، پایکوبی می کنند، مثلا کامل نبودن حجاب دختران را نشان می دهند که بگویند « یک مشت بچه قرتی» دنبال عریانی و بی حجابی هستند و اینها همه کسانی هستند که از موسوی طرفداری می کنند. همه این حرف ها را هم به نام دین به خورد یک جامعه مذهبی می دهند تا مذهبی ها را با ما بد کنند. آنقد در تلویزیون در این مورد فیلم نشان داده اند که گاهی مردم مذهبی هم به ما مثل کسانی نگاه می کنند که طاعون داریم. از ما فاصله می گیرند. در حالی که ما کافر نیستیم فقط دین ما با دین کسانی که برادرم را کشته اند و بعد هیچ جوابی هم به ما نمی دهند فرق دارد. برای بسیاری از مردم خیلی سنگین است که کسانی با اسلام و دین شان مبارزه کند، و آنها تلاش می کنند ما سبز ها را طوری معرفی کنند که انگار داریم با اسلام مبارزه می کنیم.
برگردیم سر همان فیلمی که از برادرتان در اختیار دارید که پیکر تیرخورده او را بر شانه های مردم نشان می دهد، راست می گویید این فیلم را دنیا ندیده است اما دنیای کوچک خانواده شما را چقدر این فیلم دگرگون کرده است؟
خیلی زیاد، یکی دوباری ظاهرا یکی دو شبکه انگلیسی نشان داده اند اما باور کنید خیلی سخت است نگاه کردن چندین باره فیلم عزیزتان که دارد میان آن همه مردم جان می دهد. اما متاسفانه ما مردم حافظه ضعیفی داریم. فراموشکار هستیم. از مردم نباید توقع زیاد داشته باشم. اما وقتی بیست و پنج خرداد پارسال را با امسال مقایسه می کنم دلم می گیرد. سال گذشته خودم در خیابان بودم. صحنه های کربلا را در خیابان های تهران می دیدیم. جنازه ها را گذاشته بودند گوشه خیابان و روی آن ها را پارچه انداخته بودند. اما امسال بیست و پنج خرداد مردم باز هم آمده بودند اما دیگر مثل پارسال نبود، گاهی وقت ها فکر می کنم ما مردم ایران خودمان باعث و بانی این همه ظلمی هستیم که به ما می شود، چرا باید فراموش کنیم در این یک سال چه بلاهایی سرمان آورده اند و جنازه ها را هم تا مدت ها تحویل نمی دادند؟ خرداد پارسال و حضور آن همه مردم با آن چیزی که ما در بهشت زهرا دیدیم خیلی فرق داشت. باز هم می گویم نباید از مردم توقعی داشته باشیم اما....
خود شما فکر می کنید چرا پارسال مردم بدون مجوز مدام در خیابان حضور پیدا می کردند، اما امسال نیامدند؟
از یک طرف قبول دارم پارسال فضا خیلی احساسی بود، مردم وقتی دیدند رای شان گم شد، خیلی ناراحت شدند، و اتفاقات بعدی که مردم با چشم های خودشان در خیابان می دیدند که برادر من و دیگرانی که فقط دنبال رای گمشده خودشان آمدند، کشته می شدند نیز مردم را خیلی بیشتر ناراحت کرد و برای همین حضورشان در راهپیمایی ها زیاد بود، حتی موسوی و کروبی هم بدون مجوز می آمدند در خیابان و فکر می کنم رهبری یک جنبش یعنی همین که رهبران جانشان را بگیرند کف دست شان و به خیابان بیایند، اما این روزها همه چیز عوض شده است انگار.
حرف آخر تان...
ایران نیاز به فرهنگ سازی دارد، باید مردم خودشان را تغییر دهند، پیش از آنکه به رهبر نیاز داشته باشیم به مردمی نیاز داریم که به ما مثل طاعون زده ها نگاه نکنند.
علی چگینی، محرم را یک دوست و محرم ناگفته های خود و خانواده می دانست، اینک پس از یک سال هم از عدم حضور یک برادر و یک دوست در میان اعضای خانواده دلگیر است، هم از عدم حضور میرحسین موسوی و مهدی کروبی در میان یک خانواده داغدار گلایه می کند و هم برای همه کسانی که از میان کشته شدگان تنها یک نماد را جهانی می کنند و شهدای دیگر را غریب و تنها رها می کنند، پیام دارد.
نشستن پای صحبت یک جوان ۳۲ ساله که تمام کشته شدگان را برادران و خواهران خود می داند اما از همه کسانی که در این یک سال هیچ سراغی از برادر کشته شده او نگرفته اند، گلایه دارد، شاید بتواند نگاهی نو به مطالبات بخش هایی از این نسل که در اعتراضات خیابانی شرکت کرده اند بگشاید. برای همین است که درخواست می کند همه صحبت های او بدون سانسور منتشر شود تا شاید راهی بگشاید که از این پس در صورتی که رهبران جنبش سبز به هر دلیلی تاکنون موفق نشده اند، سراغ خانواده برخی از کشته شدگان بروند، حداقل مردم یکدیگر را تنها نگذارند.
علی چگینی می گوید:... یک سال دنبال خبرنگاران دویدم تا بگویم صدای یک شهید جنوب شهری را به گوش دنیا برسانید تا هم دولت ما و هم دنیا باور کنند همه کسانی که در راهپیمایی کشته شدند، شکم شان سیر نبود یا به تعبیر خودشان، «بچه قرتی » نبودند اما وقتی در شب کشته شدن برادرم، علی رغم همه تهدیدات زنگ زدم به برخی از خبرنگاران اما آنها که صدها بار فیلم ندا را نشان دادند، حاضر نشدند حتی یک بار فیلم محرم که تیر خورده است و برشانه های مردم قرار داشت را نشان دهند، نه صدا و سیما، نه صدای آمریکا و نه بی بی سی.
گفتگوی کامل جرس با علی چگینی، برادر شهید محرم چگینی را در زیر بخوانید:
آقای چگینی، یک سال گذشت از روزی که برادرتان در راهپیمایی بیست و پنج خرداد کشته شد، می خواهم بدون مقدمه بپرسم تلخ ترین خاطره یک برادر از روزی که پیکر برادرش را از پزشکی قانونی تحویل گرفت تا امروز که هنور دستگاه قضایی قاتلی را به خانواده شما معرفی نکرد، کدام است؟
تلخی ها کم نیست ، از همان روزی که برادرم روبروی پایگاه مقداد در خیابان آزادی تیر خورد، اما جنازه اش را دورتر از آن مکان در شهرکی دیگر انداخته بودند، از همان شبی که از من تعهد گرفتند که بدون خبررسانی باید مراسم خاکسپاری را برگزار کنیم، از همان روزی که فهمیدیم به جای پیدا کردن قاتل برادرم حاضر هستند دیه بدهند تا ما ساکت شویم، درست از همان روزهای نخستی که فهمیدم دیگر هیچ کس جوابگوی ما نیست، تلخی ها را یکی یکی تجربه کردم.
می شود یکی از مواردی که فکر می کنید در صورت رسانه ای شدن، باری از شانه های خانواده های کشته شدگان برداشته می شود را بگویید؟
سه شب بعد از آنکه فهمیدم محرم در راهپمایی تیر خورده بود، در پزشکی قانونی کهریزک پیکرش را شناسایی کردیم، از همان زمان من علی رغم فضای ترس و وحشتی که آن موقع حاکم بود، به برخی از خبرنگاران داخلی و برخی از خبرنگاران که در رسانه های خارج از ایران هم هستند، زنگ زدم و گفتم: برادرم را کشتند، می خواهم به دنیا بگویم، برادرم را فقط به جرم اعتراض در یک راهپمیایی کشتند، حتی برای اینکه حرف مرا باور کنند که محرم کشته شده است، گفتم اسم محرم در سایت نوروز( سایت وابسته به جبهه مشارکت ) منتشر شده است، فیلم کشته شدن برادرم را هم مردم به ما داده اند، به آنها گفتم فیلم کشته شدن برادرم را هم برایتان می فرستم. از طریق برخی از خبرنگاران داخل کشور که آن روزها به خانه ما می آمدند، فیلم تیر خوردن محرم را برای بی بی سی و صدای آمریکا فرستادم، اما نمی دانم چرا هیچ کسی صدای ما را نشنید و این آغازی شد برای اینکه منزوی شویم و دیگر به هیچ کس اعتماد نکنیم.
شاید برای خبرنگاران سخت بود در شرایط امنیتی بتوانند اصل و سندیت موضوع را تایید کنند و ممکن بود کس دیگری آن زمان به نام «برادر شهید»، حرف هایی را مطرح کند که بعدها علیه خانواده شما استفاده شود.
ولی من حتی شماره تماس های منزل و همه اطلاعات مربوط به خودم و خانواده ام را برای تلویزیون ها فرستادم، آنها هم می توانستند از کسانی که به خانه ما می آمدند تایید بگیرند، این کار سختی نبود، البته توقعی هم نمی توان داشت. آنها کار خودشان را انجام می دهند. از فیلم کشته شدن ندا همه ما متاثر شدیم و این کار خبرنگاران بود که با انتشار فیلم دنیا را هم با خبر کردند، اما همیشه برای من سوال است که چرا فیلم تیر خوردن برادرم را که پیش از ندا در خیابان کشته شده بود، هیچ وقت در همان تلویزیون هایی که صد ها بار فیلم تلخ کشته شدن ندا را نشان دادند، به تصویر نکشیدند ؟
خود شما چه پاسخی برای همین سوال تان دارید؟ چرا ندا، سمبل مظلومیت شد، اما به تعبیر خودتان در طول این یک سال نامی از محرم یا برخی از شهدای دیگر برده نشد؟
نمی دانم ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد، ندا خیلی برای من قابل احترام است، تا آنجا که برای من هم که برادرم را مظلومانه روی شانه های مردم دیده ام و پس از آن دیگر خبر و فیلم و عکسی از او در رسانه های ایران و جهان ندیده ام، شهید ندا، شده است سمبل، اما همه حرفم این است وقتی مردم، خبرنگاران و حتی رهبران جنبش فقط نام یک شهید را مطرح می کنند نتیجه این می شود که وقتی آقای متکی و یا احمدی نژاد می روند به دنیا سفر می کنند ، آنجا نیز فقط عکس ندا را در برابرشان بالا می برند. برای احمدی نژاد و متکی تکذیب شهادت یک نفر خیلی سخت نیست، چرا نباید مردم کاری می کردند که در برابر احمدی نژاد عکس صد شهید بالا می رفت؟ دولت ما خوب می داند که به هر جای دنیا برود، از او در باره ندا سوال خواهند کرد برای همین خودش را برای تکذیب این سوال آماده می کند، ولی اگر بداند در تمام ایران و دنیا مردم عکس و تصویر ده ها شهید دیگر را در دست دارند و در مورد کشته شدن تک تک کسانی که جرم شان فقط حضور در راهپیمایی بود می خواهند سوال کنند، آنوقت جوابی نخواهند داشت. نمی توانند بگویند همه این ده ها شهید را منافقین و مجاهدین و آمریکا و اسراییل در خیابان های ایران کشته اند.
آیا تا کنون در خواست دیدار با احمدی نژاد یا اعضای دولت داده اید تا همین حرف ها را به آنها بگویید؟
من در تمام این یک سال می خواستم با موسوی دیدار کنم و خیلی حرف ها را به ایشان و یا آقای کروبی بگویم اما متاسفانه هیچ پاسخی نگرفته ام. تا دیروز شک داشتم که سیاستمداران چندان فرقی با یکدیگر ندارند، اما حالا دیگر دارم باور دارم همه سیاستمداران تقریبا یک جور هستند و به فکر مردم نیستند.
موسوی هیچ مسوولیتی در کشور ندارد چرا به جای دیدار با مسوولین می خواهید با کسی دیدار کنید که هیچ قدرتی هم ندارد؟
ما در این یک سال خیلی سختی کشیدیم، باید به آقای موسوی می گفتم وقتی سراغی از خانواده های شهدا نمی گیرند، راهشان با احمدی نژاد و دیگران یکی است. مردم را تا زمانی می خواهند که به قدرت برسند. این حرف های مرا می نویسید؟ دلم می خواهد حالا که نتوانسته ام خودم از نزدیک با آقای موسوی حرف بزنم، شما این کار را بکنید و این حرف ها را به گوش ایشان برسانید.
بی شک بدون سانسور منتشر خواهد شد، شما هم بگویید، مهمترین نکته ای که دلتان می خواهد به آقای موسوی بگویید چیست؟
دلم می خواهد بگویم، انگار می دانم آخر داستان چیست. می دانم که موسوی و کروبی کنار می کشند، و از آن طرف دولت هم قدرت خودش را نشان می دهد، شاید کنار کشیدن موسوی و کروبی آنها را در برابر بخش هایی از مردم سرافراز کند، اما خون جوانانی در این وسط پایمال می شود که فقط برای ایستادگی و تغییر به میدان آمده بودند.
به عنوان کسی که برادرش در یک راهپیمایی اعتراضی کشته شد، فکر می کنید وقتی موسوی و کروبی به مردم بگویند بیایید به خیابانی که ممکن است باز هم در آن به روی مردم گلوله بکشند، باید در برابر خانواده های کشته شدگان نیز پاسخگو باشند؟
ببینید همین الان هم خبرگزاری فارس به ما پیشنهاد مصاحبه داده است. دولت خودش اعلام کرده ۳۶ نفر در ماجرای اعتراض به انتخابات شهید شده اند، بنا به تشخیص خودشان به برخی از خانواده های کشته شدگان از بنیاد شهید زنگ زده اند و اعلام کرده اند که آنها جز خانواده شهید هستند و حالا هم دنبال این هستند که از میان این ۳۶ خانواده کسانی را راضی کنند که علیه موسوی و کروبی شکایت کنند، اسم موسوی و کروبی را نمی آورند، به ما می گویند علیه سران فتنه شکایت کنید، ما حتی اگر شکایت هم کنیم و آنها به زندان بروند، فردا بالاخره ناچار می شوند آزادشان کنند، یعنی با این کار هم دولت، قدرت خودش را به مردم نشان خواهد داد و هم رهبران جنبش را وادار به عقب نشینی و خالی کردن پشت مردم می کنند.
ظاهرا شما ساکن جنوب شهر تهران هستید، معمولا گفته می شود اکثر جمعیت این منطقه را طرفداران احمدی نژاد تشکیل می دهند اما برادر شما از دل همان جمعیت در راهپمیایی شرکت کرد و سپس کشته شد، چه پاسخی دارید به کسانی که می گویند، جنبش سبز یک جنبش بالای شهری است؟
برادر من از جنوب شهر به راهپیمایی رفته، جایی که امکانات معمولی برای یک زندگی ساده هم نداریم، اما چون جامعه ایران یک جامعه سنتی و مذهبی هست، رسانه های طرفدار دولت از احساسات مذهبی و سنتی مردم سوء استفاده می کنند. در تلویزیون فقط فیلم هایی را نشان می هند که جوانان دارند می رقصند، پایکوبی می کنند، مثلا کامل نبودن حجاب دختران را نشان می دهند که بگویند « یک مشت بچه قرتی» دنبال عریانی و بی حجابی هستند و اینها همه کسانی هستند که از موسوی طرفداری می کنند. همه این حرف ها را هم به نام دین به خورد یک جامعه مذهبی می دهند تا مذهبی ها را با ما بد کنند. آنقد در تلویزیون در این مورد فیلم نشان داده اند که گاهی مردم مذهبی هم به ما مثل کسانی نگاه می کنند که طاعون داریم. از ما فاصله می گیرند. در حالی که ما کافر نیستیم فقط دین ما با دین کسانی که برادرم را کشته اند و بعد هیچ جوابی هم به ما نمی دهند فرق دارد. برای بسیاری از مردم خیلی سنگین است که کسانی با اسلام و دین شان مبارزه کند، و آنها تلاش می کنند ما سبز ها را طوری معرفی کنند که انگار داریم با اسلام مبارزه می کنیم.
برگردیم سر همان فیلمی که از برادرتان در اختیار دارید که پیکر تیرخورده او را بر شانه های مردم نشان می دهد، راست می گویید این فیلم را دنیا ندیده است اما دنیای کوچک خانواده شما را چقدر این فیلم دگرگون کرده است؟
خیلی زیاد، یکی دوباری ظاهرا یکی دو شبکه انگلیسی نشان داده اند اما باور کنید خیلی سخت است نگاه کردن چندین باره فیلم عزیزتان که دارد میان آن همه مردم جان می دهد. اما متاسفانه ما مردم حافظه ضعیفی داریم. فراموشکار هستیم. از مردم نباید توقع زیاد داشته باشم. اما وقتی بیست و پنج خرداد پارسال را با امسال مقایسه می کنم دلم می گیرد. سال گذشته خودم در خیابان بودم. صحنه های کربلا را در خیابان های تهران می دیدیم. جنازه ها را گذاشته بودند گوشه خیابان و روی آن ها را پارچه انداخته بودند. اما امسال بیست و پنج خرداد مردم باز هم آمده بودند اما دیگر مثل پارسال نبود، گاهی وقت ها فکر می کنم ما مردم ایران خودمان باعث و بانی این همه ظلمی هستیم که به ما می شود، چرا باید فراموش کنیم در این یک سال چه بلاهایی سرمان آورده اند و جنازه ها را هم تا مدت ها تحویل نمی دادند؟ خرداد پارسال و حضور آن همه مردم با آن چیزی که ما در بهشت زهرا دیدیم خیلی فرق داشت. باز هم می گویم نباید از مردم توقعی داشته باشیم اما....
خود شما فکر می کنید چرا پارسال مردم بدون مجوز مدام در خیابان حضور پیدا می کردند، اما امسال نیامدند؟
از یک طرف قبول دارم پارسال فضا خیلی احساسی بود، مردم وقتی دیدند رای شان گم شد، خیلی ناراحت شدند، و اتفاقات بعدی که مردم با چشم های خودشان در خیابان می دیدند که برادر من و دیگرانی که فقط دنبال رای گمشده خودشان آمدند، کشته می شدند نیز مردم را خیلی بیشتر ناراحت کرد و برای همین حضورشان در راهپیمایی ها زیاد بود، حتی موسوی و کروبی هم بدون مجوز می آمدند در خیابان و فکر می کنم رهبری یک جنبش یعنی همین که رهبران جانشان را بگیرند کف دست شان و به خیابان بیایند، اما این روزها همه چیز عوض شده است انگار.
حرف آخر تان...
ایران نیاز به فرهنگ سازی دارد، باید مردم خودشان را تغییر دهند، پیش از آنکه به رهبر نیاز داشته باشیم به مردمی نیاز داریم که به ما مثل طاعون زده ها نگاه نکنند.
Wednesday, June 16, 2010
نامه عبدالرضاتاجيك از سومین بازداشت: به فضل خدا، ايستادهام
جرس: در اين لحظه وداع به تو ميگويم به فضل خدا، ايستادهام. اما اين جمله را كه از كتاب «مردي در تبعيد ابدي» به خاطر دارم برايت مينويسم تا صبرت را با آگاهي آميخته باشي: «زماني كه با زمانه خويش نساختي و با مسندنشينان و امربران ايشان كنار نيامدي و آنچه را كه جاهلان ميگويند، جاهلانه بازنگفتي، لاجرم به تبعيد ابدي روح گرفتار خواهي شد- حتي اگر در كنج منزلي در شهري ساكن باشي؛ و اگر بر نپذيرفتن پاي فشردي، آوارهات خواهند كرد، يا به زندانت خواهند انداخت و به دارت خواهند كشيد.»
این بخشی از نامه عبدالرضا تاجیک روزنامه نگار است، وی چهار روز پیش برای بار سوم پس ازانتخابات دستگیر شد.
وی روز ۲۲ خرداد در پی احضار تلفنی، به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات مراجعه می کند که از همان جا او را به زندان میبرند اما هنوز مشخص نیست که او به کجا منتقل شده است.
پروین تاجیک، خواهر این روزنامه نگار به دفتر دادستانی مراجعه و درخواست ملاقات کرده است. پیگیریهای او برای آگاهی از مکان نگهداری برادرش تا کنون به نتیجه ای نرسیده است و تنها به او گفته شده که نگران نباشید او را به اوین منتقل کرده اند.
عبدالرضا تاجیک روزنامه نگار و فعال حقوق بشر با روزنامههای اصلاح طلبی همچون فتح، بنیان، بهار و شرق و با کانون مدافعان حقوق بشر همکاری داشتهاست، از سال ۱۳۸۷ و پس از آغاز برخورد گسترده دولت ایران با اعضای این کانون ممنوع الخروج شده است. او در جریان درگیری های انتخابات ۸۸ دو بار بازداشت و هر بار با قرار وثیقه آزاد شد.
متن زير نامه عبدالرضا تاجيك است به خالهاش درست ساعتي قبل از آن كه براي سومين بار در يكسال گذشته آزاديش را بربايند. پدر و مادر عبدالرضا تاجيك در سنين خردسالي و نوجواني او به ديدار معبود رفتهاند و خالهاش، مادر بودن را براي عبدالرضا تاجيك به بزرگي ايفاي نقش كرده است.
نامه يك زنداني سياسي را يك ساعت قبل از بازداشت در سایت کانون مدافعان حقوق بشر درج شده به شرح زیر است.
مادري كه خالهات مينامم،
سلام!
در اين لحظهها كه براي تو مينويسم، نميداني چه حالي دارم؛ دقايقي كه منتظرم تا بار ديگر براي سومين مرتبه در طول يك سال اخير به زندانم كشند. نميداني كه چگونه از هيجان گرم شدهام.
قصدم شرح حال نيست؛ فقط ميخواستم بگويم كه در اين لحظهها به منزل تازهاي در اين سفر رسيدهام.
مادري كه خالهات مينامم!
در طول يك سال گذشته، سرودها براي تو سرودهام. من چه بودم و تو چه كردي؟ چه ميگويم به تو، تو خود بهتر از من ميداني.
به گذشتههاي دور بازگشتهام. آن شب، شبي كه تا سحر بيدار ماندي و تا سپدهدمان سر مرا بر سينهات گذاشتي تا هرم نفسهايت، جايگزين نفسهاي مادرم باشد.
شبي كه تو، زندگيت را براي من و ما فدا كردي و چنين شد كه فداكاري و از خود گذشتن شد صفت بارز تو و سالها نيز چنين گذشته است.
و حال كه لحظه وداع با توست، احساس ميكنم كه به من خوب آموختي درس زندگي را، فدا كردن زندگي خود براي سعادت و به روزي ديگران و اينك احساس ميكنم كه تا حدودي اين درس را خوب آموختهام. پس بر من خرده مگير كه چرا تا حال، اينقدر همه زندگيت در سياست غرق شده است.
مادري كه خالهات مينامم!
اين ماهها و روزها مرا به گناهي متهم كرده و ميكنند كه همواره در آرزوي آن و براي رسيدن به آن در تلاشم؛ دفاع از همنوع، دفاع از حقوق بشر و تحقق آموزههايي كه از دين اسلام آموختهام.
وقتي خودم را با برخي از همراهانم مقايسه ميكنم از شادي در پوست خود نميگنجم. به قول علي شريعتي، «اگر آنها زر اندوختند من گنج يافتم، اگر آنها كاخ برپا كردند، من معبد ساختم و اگر آنها باغي خريدند من كشور سبز معجزاتش را دارم.»
مادري كه خالهات مينامم!
شامگاه پنجشنبه بيستم خردادماه 1388 كه بازجوي وزارت اطلاعات به من تلفن كرد كه روز جمعه خودم را معرفي كنم، چند بار بالاي سرت آمدم، اما تو خواب بودي. ميخواستم بهترين سرودهايي كه ياد گرفته بودم را برايت بخوانم. اما ديدم كه داروهاي قلبت تازه اثر كرده و تو در خوابي، حيفم آمد كه صدايت كنم.
اما حيفتر آنكه نتوانستم آنها را برايت بخوانم و حيفتر آنكه زندانبانان نميگذارند تا تو در طول بازداشت به ديدنم بيايي، چراكه نام تو از بد حادثه در شناسنامهام نيست. البته باز وجود تو بود كه به من يك روز فرصت داد تا بيرون از زندان باشم و شنبه صبح خود را به وزارت اطلاعات معرفي كنم.
نميدانم. نميدانم، چه صبري داري تو. نگراني را شب قبل در وجودت ديدم، هنوز حس ميكني من همان طفل خردسالم؛ «آخر سه بار شد. سه بار بازداشت در طول 12 ماه، يعني چه؟» نميدانم. نميدانم... شايد...
«پسرم سعي كن چيزي برخلاف رضاي خدا نگويي، عليه همراهانت چيزي برخلاف واقعيت نگو.»
مادري كه خالهات مينامم!
در اين لحظه وداع به تو ميگويم به فضل خدا، ايستادهام. اما اين جمله را كه از كتاب «مردي در تبعيد ابدي» به خاطر دارم برايت مينويسم تا صبرت را با آگاهي آميخته باشي: «زماني كه با زمانه خويش نساختي و با مسندنشينان و امربران ايشان كنار نيامدي و آنچه را كه جاهلان ميگويند، جاهلانه بازنگفتي، لاجرم به تبعيد ابدي روح گرفتار خواهي شد- حتي اگر در كنج منزلي در شهري ساكن باشي؛ و اگر بر نپذيرفتن پاي فشردي، آوارهات خواهند كرد، يا به زندانت خواهند انداخت و به دارت خواهند كشيد.»
این بخشی از نامه عبدالرضا تاجیک روزنامه نگار است، وی چهار روز پیش برای بار سوم پس ازانتخابات دستگیر شد.
وی روز ۲۲ خرداد در پی احضار تلفنی، به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات مراجعه می کند که از همان جا او را به زندان میبرند اما هنوز مشخص نیست که او به کجا منتقل شده است.
پروین تاجیک، خواهر این روزنامه نگار به دفتر دادستانی مراجعه و درخواست ملاقات کرده است. پیگیریهای او برای آگاهی از مکان نگهداری برادرش تا کنون به نتیجه ای نرسیده است و تنها به او گفته شده که نگران نباشید او را به اوین منتقل کرده اند.
عبدالرضا تاجیک روزنامه نگار و فعال حقوق بشر با روزنامههای اصلاح طلبی همچون فتح، بنیان، بهار و شرق و با کانون مدافعان حقوق بشر همکاری داشتهاست، از سال ۱۳۸۷ و پس از آغاز برخورد گسترده دولت ایران با اعضای این کانون ممنوع الخروج شده است. او در جریان درگیری های انتخابات ۸۸ دو بار بازداشت و هر بار با قرار وثیقه آزاد شد.
متن زير نامه عبدالرضا تاجيك است به خالهاش درست ساعتي قبل از آن كه براي سومين بار در يكسال گذشته آزاديش را بربايند. پدر و مادر عبدالرضا تاجيك در سنين خردسالي و نوجواني او به ديدار معبود رفتهاند و خالهاش، مادر بودن را براي عبدالرضا تاجيك به بزرگي ايفاي نقش كرده است.
نامه يك زنداني سياسي را يك ساعت قبل از بازداشت در سایت کانون مدافعان حقوق بشر درج شده به شرح زیر است.
مادري كه خالهات مينامم،
سلام!
در اين لحظهها كه براي تو مينويسم، نميداني چه حالي دارم؛ دقايقي كه منتظرم تا بار ديگر براي سومين مرتبه در طول يك سال اخير به زندانم كشند. نميداني كه چگونه از هيجان گرم شدهام.
قصدم شرح حال نيست؛ فقط ميخواستم بگويم كه در اين لحظهها به منزل تازهاي در اين سفر رسيدهام.
مادري كه خالهات مينامم!
در طول يك سال گذشته، سرودها براي تو سرودهام. من چه بودم و تو چه كردي؟ چه ميگويم به تو، تو خود بهتر از من ميداني.
به گذشتههاي دور بازگشتهام. آن شب، شبي كه تا سحر بيدار ماندي و تا سپدهدمان سر مرا بر سينهات گذاشتي تا هرم نفسهايت، جايگزين نفسهاي مادرم باشد.
شبي كه تو، زندگيت را براي من و ما فدا كردي و چنين شد كه فداكاري و از خود گذشتن شد صفت بارز تو و سالها نيز چنين گذشته است.
و حال كه لحظه وداع با توست، احساس ميكنم كه به من خوب آموختي درس زندگي را، فدا كردن زندگي خود براي سعادت و به روزي ديگران و اينك احساس ميكنم كه تا حدودي اين درس را خوب آموختهام. پس بر من خرده مگير كه چرا تا حال، اينقدر همه زندگيت در سياست غرق شده است.
مادري كه خالهات مينامم!
اين ماهها و روزها مرا به گناهي متهم كرده و ميكنند كه همواره در آرزوي آن و براي رسيدن به آن در تلاشم؛ دفاع از همنوع، دفاع از حقوق بشر و تحقق آموزههايي كه از دين اسلام آموختهام.
وقتي خودم را با برخي از همراهانم مقايسه ميكنم از شادي در پوست خود نميگنجم. به قول علي شريعتي، «اگر آنها زر اندوختند من گنج يافتم، اگر آنها كاخ برپا كردند، من معبد ساختم و اگر آنها باغي خريدند من كشور سبز معجزاتش را دارم.»
مادري كه خالهات مينامم!
شامگاه پنجشنبه بيستم خردادماه 1388 كه بازجوي وزارت اطلاعات به من تلفن كرد كه روز جمعه خودم را معرفي كنم، چند بار بالاي سرت آمدم، اما تو خواب بودي. ميخواستم بهترين سرودهايي كه ياد گرفته بودم را برايت بخوانم. اما ديدم كه داروهاي قلبت تازه اثر كرده و تو در خوابي، حيفم آمد كه صدايت كنم.
اما حيفتر آنكه نتوانستم آنها را برايت بخوانم و حيفتر آنكه زندانبانان نميگذارند تا تو در طول بازداشت به ديدنم بيايي، چراكه نام تو از بد حادثه در شناسنامهام نيست. البته باز وجود تو بود كه به من يك روز فرصت داد تا بيرون از زندان باشم و شنبه صبح خود را به وزارت اطلاعات معرفي كنم.
نميدانم. نميدانم، چه صبري داري تو. نگراني را شب قبل در وجودت ديدم، هنوز حس ميكني من همان طفل خردسالم؛ «آخر سه بار شد. سه بار بازداشت در طول 12 ماه، يعني چه؟» نميدانم. نميدانم... شايد...
«پسرم سعي كن چيزي برخلاف رضاي خدا نگويي، عليه همراهانت چيزي برخلاف واقعيت نگو.»
مادري كه خالهات مينامم!
در اين لحظه وداع به تو ميگويم به فضل خدا، ايستادهام. اما اين جمله را كه از كتاب «مردي در تبعيد ابدي» به خاطر دارم برايت مينويسم تا صبرت را با آگاهي آميخته باشي: «زماني كه با زمانه خويش نساختي و با مسندنشينان و امربران ايشان كنار نيامدي و آنچه را كه جاهلان ميگويند، جاهلانه بازنگفتي، لاجرم به تبعيد ابدي روح گرفتار خواهي شد- حتي اگر در كنج منزلي در شهري ساكن باشي؛ و اگر بر نپذيرفتن پاي فشردي، آوارهات خواهند كرد، يا به زندانت خواهند انداخت و به دارت خواهند كشيد.»
روز ۲۶ خرداد
سید ابراهیم نبوی
صدها دانشجوی معترض دستگیر شدند
تیراندازی در تهران هفت کشته برجا گذاشت
در جریان تیراندازی شب گذشته گروهی از بسیجیان به سوی مردم، هفت تن کشته شدند. این تیراندازی شب گذشته در ساعات پایانی راهپیمایی مسالمتآمیز مردم تهران در اعتراض به نتایج دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفت. تلویزیون ایران صبح امروز سهشنبه با تائید خبر کشته شدن هفت نفر، اعلام کرد که بر اثر این تیراندازیها چند تن دیگر نیز زخمی شدهاند. رادیو دولتی ایران نیز در گزارشی اعلام کرد که در جریان حمله " اراذل و اوباش" به یک پایگاه بسیج، هفت تن کشته شدهاند. گزارشهای دیگر از تهران حاکی است که در این تیراندازیها، گروهی از موتورسواران لباس شخصی نیز به سوی مردم تیراندازی کردهاند. خشونتهای روز گذشته بازتابهای زیادی در رسانههای جهان داشته است. این رسانهها تصاویری از زخمیشدگان این ناآرامیها را پخش کردهاند.
نامه اعتراض شجریان به صداوسیما
محمدرضا شجریان، با ارسال نامهای به صدا و سیما، رسما به بهره برداری تبلیغاتی صدا و سیما از آثار خود اعتراض کرده و خواهان جلوگیری از پخش صدای خود از این رسانه شد. شجریان در نامه خود به ضرغامی رئیس صدا و سیما، به طور مشخص از سرود " ایران ای سرای امید" نام برده و اعلام کردهاست که این سرود در سال ۱۳۵۷ خوانده شده و به هیچ وجه مرتبط با شرایط کنونی ایران نیست. نامه شجریان در زمانی ارسال میشود که صدا و سیمای جمهوری اسلامی، از آهنگها و سرودهایی که این خواننده برجسته ایرانی به مناسبت پیروزی انقلاب ۵۷ خوانده، به ویژه سرود " ایران ای سرای امید"، در پوشش تبلیغاتی مربوط به پیروزی محمود احمدینژاد در انتخابات سؤالبرانگیز ایران به طور مکرر استفاده میکند.
امکان بازشماری بخشی از آرا
شورای نگهبان امروز سه شنبه اعلام کرد که امکان شمارش دوباره بخشی از آرای مورد اعتراض وجود دارد. عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان گفتهاست که شورای نگهبان در صورتی دستور بازشماری آرا را صادر خواهد کرد که در مورد وقوع تخلف در انتخابات به نتیجه برسد. به گفته وی فقط صندوقهای " حوزههای مورد اختلاف" بازشماری خواهد شد. سخنگوی شورای نگهبان در پاسخ به سوالی در مورد امکان ابطال آراء، گفت که چنین احتمالی دور از ذهن نیست. وی در عین حال تاکید کرد که باید صحت " ادعاها" بررسی شود.
ممنوعیت گزارش از ناآرامیهای ایران
خبرگزاری رویترز ساعاتی پیش، از ممنوعیت پوشش دادن ناآرامیهای ایران توسط خبرنگاران خارجی خبر داد. یک مقام وزارت ارشاد به رویترز گفتهاست که هیچ خبرنگاری اجازه ندارد که گزارش یا فیلم از سطح شهر تهیه کند. ناآرامیهای اخیر ایران بازتاب وسیعی در شبکههای خبری جهانی داشتهاست. شماری از شبکههای خبری پیش از پخش تصاویر ضرب و شتم مردم در خیابانهای تهران به ببیندگان خود هشدار دادند که این گزارشها دربرگیرنده صحنههای خشونت آمیز و ناراحت کنندهاست. یکی از خبرنگاران شبکه دو تلویزیون هلند نیز از ایران اخراج شده و یک خبرنگار بلژیکی نیز در جریان ناآرامیها آسیب دیدهاست.
هشدار موسوی درباره گردهمایی امروز
ستاد میرحسین موسوی با صدور بیانیهای اعلام کرد که آقای موسوی در راهپیمایی امروز ولیعصر حضور نخواهد داشت. در این بیانیه از مردم خواسته شده که در دام" درگیریهای طراحی شده" نیافتند. در راهپیمایی دیروز مردم به صورت خودجوش قرار برگزاری یک راهپیمایی دیگر برای ساعت ۱۷ امروز از میدان ولیعصر به سمت جام جم گذاشته شدهاست. میرحسین موسوی برای حضور در برنامههای مستقیم تلویزیونی و بیان مواضعش در خصوص انتخابات و وقایع پس از آن ابراز آمادگی کردهاست.
عبدالفتاح سلطانی بازداشت شد
بنا به گزارشهای رسیده از تهران ساعاتی پیش، عبدالفتاح سلطانی، عضو کانون مدافعان حقوق بشر بازداشت شد. در پی ناآرامیهای اخیر کشور، بیش از ۳۰۰ نفر از فعالان سیاسی، دانشجویان، روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر بازداشت شدهاند. طی درگیریهای اخیر در تهران و شهرهای دیگر نزدیک به ده نفر کشته شده و شماری نیز مجروح شدهاند. صبح امروز، محمدعلی ابطحی و سعید حجاریان دو تن از حامیان مهدی کروبی و میرحسین موسوی نیز از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند. گزارشها همچنین از بازداشت ۲۰ نفر از فعالان ملی-مذهبی در تبریز خبر میدهد.
راهپیمایی پرسنل بیمارستان رسول اکرم
امروز، سهشنبه، شمار زیادی از پرسنل بیمارستان رسول اکرم تهران به تظاهرات اعتراضی در برابر این بیمارستان پرداختند. این راهپیمایی در اعتراض به شلیک روز گذشته نیروهای بسیج به شهروندان در خیابان آزادی تهران انجام شد. به گفته مسئولان اورژانس بیمارستان، شب گذشته ۲۸ نفر از میدان آزادی تهران به این بیمارستان منتقل شدهاند که ۸ نفر از آنان کشته و ۲۰ نفر دیگر مجروح هستند. تظاهرکنندگان که متشکل از پزشکان، پرستاران و دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایران شاغل در بیمارستان رسول اکرم بودند شعار الله اکبر سر داده و مقوانوشتههایی در دست داشتند. این راهپیمایی با تشویق و بوق زدن خودروهای عبوری همراه بود.
صدها دانشجوی معترض دستگیر شدند
تیراندازی در تهران هفت کشته برجا گذاشت
در جریان تیراندازی شب گذشته گروهی از بسیجیان به سوی مردم، هفت تن کشته شدند. این تیراندازی شب گذشته در ساعات پایانی راهپیمایی مسالمتآمیز مردم تهران در اعتراض به نتایج دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفت. تلویزیون ایران صبح امروز سهشنبه با تائید خبر کشته شدن هفت نفر، اعلام کرد که بر اثر این تیراندازیها چند تن دیگر نیز زخمی شدهاند. رادیو دولتی ایران نیز در گزارشی اعلام کرد که در جریان حمله " اراذل و اوباش" به یک پایگاه بسیج، هفت تن کشته شدهاند. گزارشهای دیگر از تهران حاکی است که در این تیراندازیها، گروهی از موتورسواران لباس شخصی نیز به سوی مردم تیراندازی کردهاند. خشونتهای روز گذشته بازتابهای زیادی در رسانههای جهان داشته است. این رسانهها تصاویری از زخمیشدگان این ناآرامیها را پخش کردهاند.
نامه اعتراض شجریان به صداوسیما
محمدرضا شجریان، با ارسال نامهای به صدا و سیما، رسما به بهره برداری تبلیغاتی صدا و سیما از آثار خود اعتراض کرده و خواهان جلوگیری از پخش صدای خود از این رسانه شد. شجریان در نامه خود به ضرغامی رئیس صدا و سیما، به طور مشخص از سرود " ایران ای سرای امید" نام برده و اعلام کردهاست که این سرود در سال ۱۳۵۷ خوانده شده و به هیچ وجه مرتبط با شرایط کنونی ایران نیست. نامه شجریان در زمانی ارسال میشود که صدا و سیمای جمهوری اسلامی، از آهنگها و سرودهایی که این خواننده برجسته ایرانی به مناسبت پیروزی انقلاب ۵۷ خوانده، به ویژه سرود " ایران ای سرای امید"، در پوشش تبلیغاتی مربوط به پیروزی محمود احمدینژاد در انتخابات سؤالبرانگیز ایران به طور مکرر استفاده میکند.
امکان بازشماری بخشی از آرا
شورای نگهبان امروز سه شنبه اعلام کرد که امکان شمارش دوباره بخشی از آرای مورد اعتراض وجود دارد. عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان گفتهاست که شورای نگهبان در صورتی دستور بازشماری آرا را صادر خواهد کرد که در مورد وقوع تخلف در انتخابات به نتیجه برسد. به گفته وی فقط صندوقهای " حوزههای مورد اختلاف" بازشماری خواهد شد. سخنگوی شورای نگهبان در پاسخ به سوالی در مورد امکان ابطال آراء، گفت که چنین احتمالی دور از ذهن نیست. وی در عین حال تاکید کرد که باید صحت " ادعاها" بررسی شود.
ممنوعیت گزارش از ناآرامیهای ایران
خبرگزاری رویترز ساعاتی پیش، از ممنوعیت پوشش دادن ناآرامیهای ایران توسط خبرنگاران خارجی خبر داد. یک مقام وزارت ارشاد به رویترز گفتهاست که هیچ خبرنگاری اجازه ندارد که گزارش یا فیلم از سطح شهر تهیه کند. ناآرامیهای اخیر ایران بازتاب وسیعی در شبکههای خبری جهانی داشتهاست. شماری از شبکههای خبری پیش از پخش تصاویر ضرب و شتم مردم در خیابانهای تهران به ببیندگان خود هشدار دادند که این گزارشها دربرگیرنده صحنههای خشونت آمیز و ناراحت کنندهاست. یکی از خبرنگاران شبکه دو تلویزیون هلند نیز از ایران اخراج شده و یک خبرنگار بلژیکی نیز در جریان ناآرامیها آسیب دیدهاست.
هشدار موسوی درباره گردهمایی امروز
ستاد میرحسین موسوی با صدور بیانیهای اعلام کرد که آقای موسوی در راهپیمایی امروز ولیعصر حضور نخواهد داشت. در این بیانیه از مردم خواسته شده که در دام" درگیریهای طراحی شده" نیافتند. در راهپیمایی دیروز مردم به صورت خودجوش قرار برگزاری یک راهپیمایی دیگر برای ساعت ۱۷ امروز از میدان ولیعصر به سمت جام جم گذاشته شدهاست. میرحسین موسوی برای حضور در برنامههای مستقیم تلویزیونی و بیان مواضعش در خصوص انتخابات و وقایع پس از آن ابراز آمادگی کردهاست.
عبدالفتاح سلطانی بازداشت شد
بنا به گزارشهای رسیده از تهران ساعاتی پیش، عبدالفتاح سلطانی، عضو کانون مدافعان حقوق بشر بازداشت شد. در پی ناآرامیهای اخیر کشور، بیش از ۳۰۰ نفر از فعالان سیاسی، دانشجویان، روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر بازداشت شدهاند. طی درگیریهای اخیر در تهران و شهرهای دیگر نزدیک به ده نفر کشته شده و شماری نیز مجروح شدهاند. صبح امروز، محمدعلی ابطحی و سعید حجاریان دو تن از حامیان مهدی کروبی و میرحسین موسوی نیز از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند. گزارشها همچنین از بازداشت ۲۰ نفر از فعالان ملی-مذهبی در تبریز خبر میدهد.
راهپیمایی پرسنل بیمارستان رسول اکرم
امروز، سهشنبه، شمار زیادی از پرسنل بیمارستان رسول اکرم تهران به تظاهرات اعتراضی در برابر این بیمارستان پرداختند. این راهپیمایی در اعتراض به شلیک روز گذشته نیروهای بسیج به شهروندان در خیابان آزادی تهران انجام شد. به گفته مسئولان اورژانس بیمارستان، شب گذشته ۲۸ نفر از میدان آزادی تهران به این بیمارستان منتقل شدهاند که ۸ نفر از آنان کشته و ۲۰ نفر دیگر مجروح هستند. تظاهرکنندگان که متشکل از پزشکان، پرستاران و دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایران شاغل در بیمارستان رسول اکرم بودند شعار الله اکبر سر داده و مقوانوشتههایی در دست داشتند. این راهپیمایی با تشویق و بوق زدن خودروهای عبوری همراه بود.
نامه فرزند علی تاری به پدرش پس از 75 روز انفرادی
جرس: فرزند علی تاری، رئیس ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در بابلسر که چندی پیش در زندان دچار حمله قلبی شد، با نوشتن نامه ای به شرح روزهای دلتنگی پرداخته است.
او در این نامه نوشته است: عده ای تصور کردند اگر زندانیت کنند، اگر با چشم بند و دست بند و پابند از مقابل مان بگذری، می توانند تو را و ما را و اعتقاداتمان را کوچک کنند. اما نمیدانند که خاطره لبخند و میراث امید و پایداریت چه اندازه بزرگترمان کرده است و تو را بیش از پیش محبوب تر و آنان چه خوش خیال و غافلاند که مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین...
علی تاری بیش از 75 روز است که در سلول انفرادی در زندان متی کلای بابل به سر میبرد و به تازگی خبر حمله قلبی وی در زندان به خانوادهاش رسید.
متن کامل این نامه که در اختیار جرس قرار گرفت، به شرح زیر است:
برای پدرم که هفتاد روز آفتاب را ندید...
نمی دانی که این روزها آفتاب چه بی رمق بر ما می تابد و می دانم که می دانی این هفتاد روز چه ناباورانه و تلخ گذشت... روزهای خالی از تو، و جای خالی تو که دلتنگی هایمان هم پرش نمیکند... و چه دلتنگی بی پایانی ست... اما شکی نیست که این آزمون بزرگ همگی ماست و بی شک خیر و حکمتی در آن است که بیش از پیش به خدایمان نزدیک شویم و بدانیم لطف اوست که این همه صبورمان کرده...
روزها گذشت و نبودنت را نا امید از عدالت و با امید به روشنی راهت، با ایمان به پاکی اعتقادت طاقت آوردیم و در این دوران تنها صبر و ایمان یاریمان می کند؛ صبری که "دیگران" ندانند چقدر دلتنگ توییم و ایمانی که در برابر تهمت های نامردمان لحظه ای از اعتقادمان به تو کم نکرد. عده ای تصور کردند اگر زندانیت کنند، اگر با چشم بند و دست بند و پابند از مقابلمان بگذری ،می توانند تو را و ما را و اعتقادمان را کوچک کنند. اما نمی دانند که خاطره ی لبخند و میراث امید و پایداریت چه اندازه بزرگ ترمان کرده است و تو را بیش از پیش محبوب تر و آنان چه خوش خیال و غافلند که مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین...
می دانم که تلخ است که روز معمار را به دخترت، روز زن را به همسرت و تولد پسرت را فقط توانستی به تقویم تبریک بگویی اما برای ما شیرین بود که دیدیم با اینهمه، ذره ای نشکستی و در زیبا ترین لحظه ی این روزها گفتی که خیالمان راحت باشد که مثل رستم ایستاده ای و ما خیالمان راحت است همان طور که تو می خواستی...
روزهای بی تو برایمان به یوم تبلی السرائر می ماند، چقدر دشمنانمان را شناختیم و دوستانمان را بهتر... اما دوستان نویی داریم که از خانواده هم نزدیک ترند... و ما و این خانواده بزرگ ترت بی صبرانه انتظار روزی را می کشیم که همه با تو به نظاره ی آفتاب بنشینیم.
او در این نامه نوشته است: عده ای تصور کردند اگر زندانیت کنند، اگر با چشم بند و دست بند و پابند از مقابل مان بگذری، می توانند تو را و ما را و اعتقاداتمان را کوچک کنند. اما نمیدانند که خاطره لبخند و میراث امید و پایداریت چه اندازه بزرگترمان کرده است و تو را بیش از پیش محبوب تر و آنان چه خوش خیال و غافلاند که مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین...
علی تاری بیش از 75 روز است که در سلول انفرادی در زندان متی کلای بابل به سر میبرد و به تازگی خبر حمله قلبی وی در زندان به خانوادهاش رسید.
متن کامل این نامه که در اختیار جرس قرار گرفت، به شرح زیر است:
برای پدرم که هفتاد روز آفتاب را ندید...
نمی دانی که این روزها آفتاب چه بی رمق بر ما می تابد و می دانم که می دانی این هفتاد روز چه ناباورانه و تلخ گذشت... روزهای خالی از تو، و جای خالی تو که دلتنگی هایمان هم پرش نمیکند... و چه دلتنگی بی پایانی ست... اما شکی نیست که این آزمون بزرگ همگی ماست و بی شک خیر و حکمتی در آن است که بیش از پیش به خدایمان نزدیک شویم و بدانیم لطف اوست که این همه صبورمان کرده...
روزها گذشت و نبودنت را نا امید از عدالت و با امید به روشنی راهت، با ایمان به پاکی اعتقادت طاقت آوردیم و در این دوران تنها صبر و ایمان یاریمان می کند؛ صبری که "دیگران" ندانند چقدر دلتنگ توییم و ایمانی که در برابر تهمت های نامردمان لحظه ای از اعتقادمان به تو کم نکرد. عده ای تصور کردند اگر زندانیت کنند، اگر با چشم بند و دست بند و پابند از مقابلمان بگذری ،می توانند تو را و ما را و اعتقادمان را کوچک کنند. اما نمی دانند که خاطره ی لبخند و میراث امید و پایداریت چه اندازه بزرگ ترمان کرده است و تو را بیش از پیش محبوب تر و آنان چه خوش خیال و غافلند که مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین...
می دانم که تلخ است که روز معمار را به دخترت، روز زن را به همسرت و تولد پسرت را فقط توانستی به تقویم تبریک بگویی اما برای ما شیرین بود که دیدیم با اینهمه، ذره ای نشکستی و در زیبا ترین لحظه ی این روزها گفتی که خیالمان راحت باشد که مثل رستم ایستاده ای و ما خیالمان راحت است همان طور که تو می خواستی...
روزهای بی تو برایمان به یوم تبلی السرائر می ماند، چقدر دشمنانمان را شناختیم و دوستانمان را بهتر... اما دوستان نویی داریم که از خانواده هم نزدیک ترند... و ما و این خانواده بزرگ ترت بی صبرانه انتظار روزی را می کشیم که همه با تو به نظاره ی آفتاب بنشینیم.
نگرانی از مهاجرت متخصصان و افراد تحصیل کرده
جرس: مدیر آموزشی دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز گفت: ایران به همراه کشورهای کره و چین بیشترین میزان خروج دانشجو را نسبت به جمعیت خود دارند. در ایران، نه تنها دانشجویان، بلکه متخصصان و افراد تحصیل کردهای که کشور هزینه زیادی برای تحصیل آنها پرداخت کرده است هم به خارج از کشور مهاجرت میکنند.
به گزارش ایسنا، دکتر منصور امین با بیان این اینکه این دانشجویان بیشتر راهی کشورهای هندوستان، مجارستان، اکراین، امارات و حتی سوریه میشوند، اظهار کرد: بیش از پنج هزار دانشجوی ایرانی در هندوستان مشغول تحصیل هستند.
وی افزود: رشد جمعیت کشور در ابتدای انقلاب سبب شد تا در حال حاضر جمعیت زیادی از کشور در سن ۱۸ تا ۲۵ سال قرار داشته باشند و مسلما جوان در این سن نیاز به امکانات زیادی از جمله تحصیلات عالی دارد، اما شوق ادامه تحصیل در کشور و ظرفیت کم دانشگاهها، به خروج دانشجویان دامن زده است.
امین با اشاره به تبلیغات گسترده کشورهای مختلف برای ترغیب دانشجویان به ادامه تحصیل در آن کشورها، گفت: آنها جاذبههایی زیادی را برای جذب دانشجویان ما ایجاد و معرفی میکنند و اغلب افرادی که برای ادامه تحصیل خارج میشوند دیگر به کشور باز نمیگردند.
امین با بیان اینکه در سالهای اخیر امکانات پژوهشی زیادی در دانشگاهها ایجاد شده است، اظهار کرد: میتوان با ظرفیت سازی و استخدام این افراد با حقوق مناسب، از خروج آنها جلوگیری کرد.
وی با اشاره به خروج اساتید بازنشسته به همراه خانوادههایشان برای ادامه زندگی در اروپا و آمریکا، گفت: میتوان با دادن مجوز تاسیس دانشگاههای غیر انتفاعی به اساتید بازنشسته از خروج آنها جلوگیری و از تجربه آنها استفاده کرد و ظرفیت پذیرش دانشجو در داخل را هم بالا برد.
به گزارش ایسنا، دکتر منصور امین با بیان این اینکه این دانشجویان بیشتر راهی کشورهای هندوستان، مجارستان، اکراین، امارات و حتی سوریه میشوند، اظهار کرد: بیش از پنج هزار دانشجوی ایرانی در هندوستان مشغول تحصیل هستند.
وی افزود: رشد جمعیت کشور در ابتدای انقلاب سبب شد تا در حال حاضر جمعیت زیادی از کشور در سن ۱۸ تا ۲۵ سال قرار داشته باشند و مسلما جوان در این سن نیاز به امکانات زیادی از جمله تحصیلات عالی دارد، اما شوق ادامه تحصیل در کشور و ظرفیت کم دانشگاهها، به خروج دانشجویان دامن زده است.
امین با اشاره به تبلیغات گسترده کشورهای مختلف برای ترغیب دانشجویان به ادامه تحصیل در آن کشورها، گفت: آنها جاذبههایی زیادی را برای جذب دانشجویان ما ایجاد و معرفی میکنند و اغلب افرادی که برای ادامه تحصیل خارج میشوند دیگر به کشور باز نمیگردند.
امین با بیان اینکه در سالهای اخیر امکانات پژوهشی زیادی در دانشگاهها ایجاد شده است، اظهار کرد: میتوان با ظرفیت سازی و استخدام این افراد با حقوق مناسب، از خروج آنها جلوگیری کرد.
وی با اشاره به خروج اساتید بازنشسته به همراه خانوادههایشان برای ادامه زندگی در اروپا و آمریکا، گفت: میتوان با دادن مجوز تاسیس دانشگاههای غیر انتفاعی به اساتید بازنشسته از خروج آنها جلوگیری و از تجربه آنها استفاده کرد و ظرفیت پذیرش دانشجو در داخل را هم بالا برد.
عزم اتحادیه اروپا برای افزایش فشار بر جمهوری اسلامی
وزیران خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا توافق کردند در اقدامی مشترک بر شدت تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران بیفزایند. محدودیت در سفر و مسدود کردن حساب بانکی اعضا و همکاران سپاه پاسداران جزیی از این تدابیر است.
دویچه وله : بنابر گزارشهایی که در روزهای گذشته منتشر شد، قرار بود وزیران خارجه ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا روز دوشنبه ۲۴ خرداد (۱۴ ژوئن) درباره تحریمهایی فراتر از آنچه در قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت به تصویب رسید، به مشورت بپردازند. عصر دوشنبه وزیر امور خارجه آلمان، گیدو وستروله، خبر داد که در این نشست مشورتی همهی وزیران بر سر تشدید تحریمها علیه جمهوری اسلامی به توافق رسیدهاند. منابع خبری سرعت در توافق بر سر این تحریمها را «غیرمنتظره» خواندهاند.
از کشتیرانی تا حساب بانکی سپاهیان
با اجرایی شدن تحریمهای اتحادیه اروپا، برای تجارت کالاهایی که استفاده نظامی و بعضا غیرنظامی دارند محدودیتهایی به وجود خواهد آمد، و شمار شرکتهای بیمه و مالی ایرانیای که اجازه فعالیت در اتحادیه اروپا از آنها سلب میشود افزایش خواهد یافت. صنایع گاز و نفت ایران نیز با این تحریمها از هرگونه سرمایهگذاری شرکتهای اروپایی محروم خواهند شد.
همچنین هیچ کشتی شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی اجازهی پهلو گرفتن در بندرهای اروپایی را نخواهند داشت، و تمام حسابهایی که به اعضا و وابستگان سپاه پاسداران تعلق دارند مسدود خواهد شد.
تحریمهایی فراتر از قطعنامه
این توافق اولیه قرار است در نشست سران اتحادیه اروپا که روز پنج شنبه، ۱۷ ژوئن، در بروکسل برگزار میشود نیز مورد تایید و تاکید قرار گیرد. جزییات و شیوههای اجرایی توافقهای وزیران خارجه اتحادیه اروپا، که بسیار وسیع و متنوع است، به زودی از سوی کارشناسان این اتحادیه تدقیق خواهد شد.
ایالات متحده نیز تحریمهای یکجانبهای فراتر از قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت را در دستور کار دارد. در این قطعنامه فروش سلاحهای سنگین و تکنولوژیهایی که در ساختن و تجهیز صنایع موشکی کاربرد دارد، ممنوع اعلام شده است. ایجاد محدودیتهای شدیدتر برای سفر اعضا و وابستگان سپاه پاسداران و فعالیتهای تجاری و مالی آنها نیز شامل تحریمهاست.
دو مجلس سنا و نمایندگان آمریکا تحریم شرکتهای فروشندهی بنزین به ایران را یکی از برنامههای خود برای افزایش فشار به جمهوری اسلامی عنوان کردهاند.
گفتوگو در کنار تحریمهای شدیدتر
کشورهای ۱+۵ (پنج عضو دائم شورای امنیت و آلمان) فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی را غیرشفاف میخوانند و معتقدند، تهران اطلاعات لازم در مورد تمام برنامههای هستهای و تسلیحاتی خود را به جامعه جهانی ارائه نمیکند. قطعنامههای شورای امنیت ایران را ملزم میکند، برای اعتمادسازی فعالیتهای مربوط به غنیسازی اورانیوم را به حالت تعلیق درآورد و به پرسشها و ابهامهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی پاسخ دهد. جمهوری اسلامی این اتهام را همواره رد کرده و هدف از برنامههای هستهای خود را استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای عنوان میکند.
آمریکا و کشورهای اروپایی همواره تاکید میکنند که تشدید تحریمها به معنای خاتمهی گفتوگو با تهران نیست. ظاهرا اعمال فشار و مذاکرات همزمان، سیاستی است که کشورهای ۱+۵ برای حل کشمکش هستهای با تهران به آن امید بستهاند.
محمود احمدینژاد و تمکین به "چماق قطعنامه"؟
به گزارش ایسنا محمود احمدینژاد، ۱۸ خرداد، در واکنش به تصویب قطعنامه تازهی شورای امنیت گفت: «اگر برخی خیال كنند كه از یك طرف چماق بلند كنند كه دست برتر در گفتوگو با ایران داشته باشند و بعد نیز بخواهند گفتوگو كنند اشتباه میكنند.»
ظاهرا برخلاف ادعای احمدینژاد، جمهوری اسلامی نه تنها در چنین شرایطی حاضر به گفتوگوست، که از آن استقبال نیز میکند. در همان روز که محمود احمدینژاد "گفتوگو زیر چماق قطعنامه" را رد میکرد، سخنگوی وزارت خارجه، رامین مهمانپرست در دیدار با خبرنگاران از تمایل و اصرار ایران برای انجام گفتوگو با اتحادیه اروپا خبر داد.
به گزارش خبرگزاریها مهمانپرست، ۱۸ خرداد، در مورد دیدار دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی با مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت: «تاریخهایی برای انجام این دیدار تعیین شده بود و این تاریخها به آنها اعلام شده است. منتظر طرف اروپایی هستیم، اگر آنها تاریخی را مشخص كنند راجع به زمان نهایی انجام این گفتوگو و دیدار مذاكره میكنیم.»
دعوت از جلیلی "با چماق و هویج"
اکنون "طرف اروپایی" با ارسال نامهای به سعید جلیلی این درخواست را پذیرفته و تاریخی برای گفتوگو پیشنهاد کرده است. روزنامهی استریت تایمز در شماره دوشنبه ۲۴ خرداد خود نوشت، كاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، پیش از آغاز دیدار وزیران خارجه این اتحادیه، خبر نوشتن این نامه را به خبرنگاران داده است.
خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، به نقل از این گزارش، از قول اشتون نوشت: «نامهای به جلیلی برای دیدار و گفتوگو دربارهی مسائل هستهیی نوشتهام كه در واقع در این مساله رویكرد هویج و چماق مدنظر است كه هویج منظور گفتوگو و چماق منظور اعمال تحریم است.» این همان سیاستی است که احمدینژاد مدعی تن ندادن به آن است.
بنابر این گزارش، کاترین اشتون در نامه به جلیلی، با اشاره به نشست امروز نوشته است: «اتحادیه اروپا به دنبال اعمال تحریمهای جدید علیه ایران در ادامهی تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل است كه این تحریمها بر بخشهای مهم صنعت نفت و پیشگیری از سرمایهگذاریهای جدید و انتقال فنآوریها و تجهیزات لازم در این زمینه خواهد بود.»
قرار گرفتن احمدینژاد در موقعیتی دشوار
به نظر میرسد، سیاستمداران اتحادیه اروپا به موفقیتآمیز بودن سیاست دوگانهی خود خوشبیناند و ابایی ندارند آشکارا در مورد آن سخن بگویند. هنوز پاسخ ایران به نامهی اشتون مشخص نیست. اما نامه اشتون که از سوی خبرگزاریهای داخلی نیز منتشر شده، جمهوری اسلامی، به ویژه دولت محمود احمدینژاد را در موقعیت سختی قرار میدهد؛ از سویی آنگونه که سخنگوی وزارت خارجه یک روز بعد از تصویب قطعنامه گفته، سعید جلیلی پیشتر آمادگی خود را برای گفتوگو اعلام کرده و چند تاریخ مختلف پیشنهاد داده، از سوی دیگر کاترین اشتون به صراحت میگوید، همان کاری را انجام میدهد که احمدینژاد گفته بود اصلا مورد پذیرش تهران نیست.
http://parsdailynews.com/66276.htm
پارس دیلی نیوز
دویچه وله : بنابر گزارشهایی که در روزهای گذشته منتشر شد، قرار بود وزیران خارجه ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا روز دوشنبه ۲۴ خرداد (۱۴ ژوئن) درباره تحریمهایی فراتر از آنچه در قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت به تصویب رسید، به مشورت بپردازند. عصر دوشنبه وزیر امور خارجه آلمان، گیدو وستروله، خبر داد که در این نشست مشورتی همهی وزیران بر سر تشدید تحریمها علیه جمهوری اسلامی به توافق رسیدهاند. منابع خبری سرعت در توافق بر سر این تحریمها را «غیرمنتظره» خواندهاند.
از کشتیرانی تا حساب بانکی سپاهیان
با اجرایی شدن تحریمهای اتحادیه اروپا، برای تجارت کالاهایی که استفاده نظامی و بعضا غیرنظامی دارند محدودیتهایی به وجود خواهد آمد، و شمار شرکتهای بیمه و مالی ایرانیای که اجازه فعالیت در اتحادیه اروپا از آنها سلب میشود افزایش خواهد یافت. صنایع گاز و نفت ایران نیز با این تحریمها از هرگونه سرمایهگذاری شرکتهای اروپایی محروم خواهند شد.
همچنین هیچ کشتی شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی اجازهی پهلو گرفتن در بندرهای اروپایی را نخواهند داشت، و تمام حسابهایی که به اعضا و وابستگان سپاه پاسداران تعلق دارند مسدود خواهد شد.
تحریمهایی فراتر از قطعنامه
این توافق اولیه قرار است در نشست سران اتحادیه اروپا که روز پنج شنبه، ۱۷ ژوئن، در بروکسل برگزار میشود نیز مورد تایید و تاکید قرار گیرد. جزییات و شیوههای اجرایی توافقهای وزیران خارجه اتحادیه اروپا، که بسیار وسیع و متنوع است، به زودی از سوی کارشناسان این اتحادیه تدقیق خواهد شد.
ایالات متحده نیز تحریمهای یکجانبهای فراتر از قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت را در دستور کار دارد. در این قطعنامه فروش سلاحهای سنگین و تکنولوژیهایی که در ساختن و تجهیز صنایع موشکی کاربرد دارد، ممنوع اعلام شده است. ایجاد محدودیتهای شدیدتر برای سفر اعضا و وابستگان سپاه پاسداران و فعالیتهای تجاری و مالی آنها نیز شامل تحریمهاست.
دو مجلس سنا و نمایندگان آمریکا تحریم شرکتهای فروشندهی بنزین به ایران را یکی از برنامههای خود برای افزایش فشار به جمهوری اسلامی عنوان کردهاند.
گفتوگو در کنار تحریمهای شدیدتر
کشورهای ۱+۵ (پنج عضو دائم شورای امنیت و آلمان) فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی را غیرشفاف میخوانند و معتقدند، تهران اطلاعات لازم در مورد تمام برنامههای هستهای و تسلیحاتی خود را به جامعه جهانی ارائه نمیکند. قطعنامههای شورای امنیت ایران را ملزم میکند، برای اعتمادسازی فعالیتهای مربوط به غنیسازی اورانیوم را به حالت تعلیق درآورد و به پرسشها و ابهامهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی پاسخ دهد. جمهوری اسلامی این اتهام را همواره رد کرده و هدف از برنامههای هستهای خود را استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای عنوان میکند.
آمریکا و کشورهای اروپایی همواره تاکید میکنند که تشدید تحریمها به معنای خاتمهی گفتوگو با تهران نیست. ظاهرا اعمال فشار و مذاکرات همزمان، سیاستی است که کشورهای ۱+۵ برای حل کشمکش هستهای با تهران به آن امید بستهاند.
محمود احمدینژاد و تمکین به "چماق قطعنامه"؟
به گزارش ایسنا محمود احمدینژاد، ۱۸ خرداد، در واکنش به تصویب قطعنامه تازهی شورای امنیت گفت: «اگر برخی خیال كنند كه از یك طرف چماق بلند كنند كه دست برتر در گفتوگو با ایران داشته باشند و بعد نیز بخواهند گفتوگو كنند اشتباه میكنند.»
ظاهرا برخلاف ادعای احمدینژاد، جمهوری اسلامی نه تنها در چنین شرایطی حاضر به گفتوگوست، که از آن استقبال نیز میکند. در همان روز که محمود احمدینژاد "گفتوگو زیر چماق قطعنامه" را رد میکرد، سخنگوی وزارت خارجه، رامین مهمانپرست در دیدار با خبرنگاران از تمایل و اصرار ایران برای انجام گفتوگو با اتحادیه اروپا خبر داد.
به گزارش خبرگزاریها مهمانپرست، ۱۸ خرداد، در مورد دیدار دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی با مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت: «تاریخهایی برای انجام این دیدار تعیین شده بود و این تاریخها به آنها اعلام شده است. منتظر طرف اروپایی هستیم، اگر آنها تاریخی را مشخص كنند راجع به زمان نهایی انجام این گفتوگو و دیدار مذاكره میكنیم.»
دعوت از جلیلی "با چماق و هویج"
اکنون "طرف اروپایی" با ارسال نامهای به سعید جلیلی این درخواست را پذیرفته و تاریخی برای گفتوگو پیشنهاد کرده است. روزنامهی استریت تایمز در شماره دوشنبه ۲۴ خرداد خود نوشت، كاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، پیش از آغاز دیدار وزیران خارجه این اتحادیه، خبر نوشتن این نامه را به خبرنگاران داده است.
خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، به نقل از این گزارش، از قول اشتون نوشت: «نامهای به جلیلی برای دیدار و گفتوگو دربارهی مسائل هستهیی نوشتهام كه در واقع در این مساله رویكرد هویج و چماق مدنظر است كه هویج منظور گفتوگو و چماق منظور اعمال تحریم است.» این همان سیاستی است که احمدینژاد مدعی تن ندادن به آن است.
بنابر این گزارش، کاترین اشتون در نامه به جلیلی، با اشاره به نشست امروز نوشته است: «اتحادیه اروپا به دنبال اعمال تحریمهای جدید علیه ایران در ادامهی تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل است كه این تحریمها بر بخشهای مهم صنعت نفت و پیشگیری از سرمایهگذاریهای جدید و انتقال فنآوریها و تجهیزات لازم در این زمینه خواهد بود.»
قرار گرفتن احمدینژاد در موقعیتی دشوار
به نظر میرسد، سیاستمداران اتحادیه اروپا به موفقیتآمیز بودن سیاست دوگانهی خود خوشبیناند و ابایی ندارند آشکارا در مورد آن سخن بگویند. هنوز پاسخ ایران به نامهی اشتون مشخص نیست. اما نامه اشتون که از سوی خبرگزاریهای داخلی نیز منتشر شده، جمهوری اسلامی، به ویژه دولت محمود احمدینژاد را در موقعیت سختی قرار میدهد؛ از سویی آنگونه که سخنگوی وزارت خارجه یک روز بعد از تصویب قطعنامه گفته، سعید جلیلی پیشتر آمادگی خود را برای گفتوگو اعلام کرده و چند تاریخ مختلف پیشنهاد داده، از سوی دیگر کاترین اشتون به صراحت میگوید، همان کاری را انجام میدهد که احمدینژاد گفته بود اصلا مورد پذیرش تهران نیست.
http://parsdailynews.com/66276.htm
پارس دیلی نیوز
سران جنبش سبز تصمیم را به مردم واگذار کردند
وظیفه رهبران جنبش سبز این بود که با ارائه درخواست مجوز راهپیمائی به دولت کودتا، توجه مردم را به لزوم راهپیمائی در سالگرد کودتای انتخاباتی جلب نموده و تداوم اعتراض ملت ایران را به جهانیان نشان دهد. اینک نیز با توجه به تهدیدات شدید رهبری مبنی بر سرکوب وحشیانه تظاهرات مردمی، رهبران جنبش سبز وظیفه خود دیدند تا واقعیت را به مردم اعلام نموده و در بیانیه خود بگویند: «بدیهی است با سابقه سیاه یک سال گذشته در سرکوب معترضانی که تنها جرمشان طلب نمودن رأی خود به شیوه ی مسالمت آمیز بود و همچنین اخبار رسیده از سازماندهی مجدد افراطیون و سرکوبگران در جهت یورش به مردم بی دفاع و مظلوم ...» تا بار دیگر تصمیم گیری را بر عهده خود مردم بگذارند.
حق و عدالت، آزادی و دموکراسی، گرفتنی است و هیچ ملتی بدون فداکاری و پرداخت هزینه به پیشرفت و سربلندی نمی رسد. هیچ استبداد و دیکتاتوری تا کنون به انتخاب خود و داوطلبانه کنار نرفته است. ملتی به آزادی و دموکراسی می رسد که آمادگی پرداخت هزینه را داشته باشد. تصمیم با خود مردم است.
حکومتی که براحتی رای مردم را می دزدد، جوانانشان را شکنجه و زندان می کند، در خیابانها کشتار براه می اندازد، چنین رژیمی غیر قابل اعتماد و خیانت پیشه است. حتی اگر کودتاچیان «مجوز راهپیمائی» هم می دادند باز هم به وعده خود وفا نمی کردند و این امکان وجود داشت که سرکوب و خشونت نشان دهند. گروههای فشار و «اصحاب دخمه» می توانستند اغتشاش و آتش سوزی و تخریب اموال عمومی راه بیاندازند و بطور کلی هر گونه شرارتی که بتوانند انجام دهند.
تهدیدات حکومت برای سرکوب راهپیمائی 22 خرداد نیز بیش از هر زمان دیگری پوشالی بنظر می رسد و تلاش فراوانی دارند تا مردم را اساساً از آمدن به خیابانها باز دارند. الله اکبرهای شبانه مردم وحشت عجیبی در دل حکومت انداخته است و برآوردشان این است که مردم حضور انبوهی در خیابانها خواهند داشت.
حماسه جاودان 25 خرداد 88 نیز در شرایطی مشابه خلق گردید. با تقاضای راهپیمائی مخالفت شد و رهبران جنبش سبز از مردم خواستند که به خیابانها نیایند، اما این مردم بودند که رهبران جنبش را به جمع میلیونی خود دعوت کردند.
راهپیمائی شنبه 22 خرداد، تدبیر و تصمیم مردم را می طلبد و حضور ملت همواره سرنوشت ساز بوده است....
حق و عدالت، آزادی و دموکراسی، گرفتنی است و هیچ ملتی بدون فداکاری و پرداخت هزینه به پیشرفت و سربلندی نمی رسد. هیچ استبداد و دیکتاتوری تا کنون به انتخاب خود و داوطلبانه کنار نرفته است. ملتی به آزادی و دموکراسی می رسد که آمادگی پرداخت هزینه را داشته باشد. تصمیم با خود مردم است.
حکومتی که براحتی رای مردم را می دزدد، جوانانشان را شکنجه و زندان می کند، در خیابانها کشتار براه می اندازد، چنین رژیمی غیر قابل اعتماد و خیانت پیشه است. حتی اگر کودتاچیان «مجوز راهپیمائی» هم می دادند باز هم به وعده خود وفا نمی کردند و این امکان وجود داشت که سرکوب و خشونت نشان دهند. گروههای فشار و «اصحاب دخمه» می توانستند اغتشاش و آتش سوزی و تخریب اموال عمومی راه بیاندازند و بطور کلی هر گونه شرارتی که بتوانند انجام دهند.
تهدیدات حکومت برای سرکوب راهپیمائی 22 خرداد نیز بیش از هر زمان دیگری پوشالی بنظر می رسد و تلاش فراوانی دارند تا مردم را اساساً از آمدن به خیابانها باز دارند. الله اکبرهای شبانه مردم وحشت عجیبی در دل حکومت انداخته است و برآوردشان این است که مردم حضور انبوهی در خیابانها خواهند داشت.
حماسه جاودان 25 خرداد 88 نیز در شرایطی مشابه خلق گردید. با تقاضای راهپیمائی مخالفت شد و رهبران جنبش سبز از مردم خواستند که به خیابانها نیایند، اما این مردم بودند که رهبران جنبش را به جمع میلیونی خود دعوت کردند.
راهپیمائی شنبه 22 خرداد، تدبیر و تصمیم مردم را می طلبد و حضور ملت همواره سرنوشت ساز بوده است....
احمدیمقدم:قتل ندا آقاسلطان صحنهپردازی وسناریو بود/ناجا از روز اول تا آخر ناآرامیها فقط از سلاح شلیککننده رنگ استفاده کرد
احمدیمقدم : جمعیت معترض در 25 خرداد حداکثر 500 هزارنفر بود/ جمعیت 9 دی قطعا بالای یک میلیون نفر بود/ ناجا از روز اول تا آخر ناآرامیها فقط از سلاح شلیککننده رنگ استفاده میکرد
سردار سرتیپ اسماعیل احمدیمقدم در گفتگویی مشروح ضمن آسیبشناسی و کالبدشکافی حوادث پس از انتخابات، ناگفتههایی از مهمترین رویدادهای یک سال اخیر از جمله نقش رهبر معظم انقلاب در عبور از فتنه، ماجرای کهریزک، کوی دانشگاه و قتل ندا آقاسلطان را بیان کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر ، فرمانده نیروی انتظامی همزمان با سالگرد انتخابات ریاست جمهوری دهم ، با اشاره به اینکه ناجا بر اساس برخی قرائن و شواهد آشکار، حوادث پس از انتخابات را پیشبینی میکرد گفت: ما اشراف اطلاعاتی نسبتا مناسبی در نوع تعاملات ستادها و جریانها داشتیم و میدانستیم مثلا اعضای تحریریه یک نشریه داخلی رفته اند و هسته اصلی بی بی سی فارسی را تشکیل دادند که از عوامل اصلی ایجاد حوادث پس از انتخابات شد.
وی با اعلام اینکه تمام تلاش پلیس جلوگیری از ایجاد تنش و درگیری تا مقطع پیش از انتخابات بود، افزود: حتی به خاطر یک مصلحت بزرگتر در مورد قوانین راهنمایی و رانندگی یا منکرات هم مسامحه میکردیم تا اینکه بهانه ندهیم تا فردا بگویند نیروی انتظامی مداخله کرد و کاملا بیطرفانه و امن عمل میکردیم. با این همه، غوغای انتخاباتی که شروع شد توانستیم مسائل را پیش ببریم و به لحاظ اطلاعاتی و عملیاتی هم آماده بودیم.
سردار احمدیمقدم که با هفته نامه «سروش هفتگی» گفتگو کرده ، با تقسیمبندی هرم سیاسی و اجتماعی ناآرامیهای پس از انتخابات به سه لایه اتاق فکر، صحنهگردانان و عوامل میدانی و مردم گفت: گروهی بودند که چون بازداشت و زندانی شدند من اسم آنها را نمیبرم، ولی نظرسنجیهایی درست میکردند مبنی بر اینکه پیروز نهایی انتخابات هستند. البته خودشان هم در آخرین نظرسنجیها گفتند آقای احمدینژاد برنده است، اما تاکید می کردند که این را نگویید چون تضعیف روحیه میشود.
وی افزود: با این حال آنها باز هم اطلاعات اشتباه میدانند و به نامزد خودشان میگفتند برنده است.
وی در تشریح اتفاقهایی که همزمان با روز انتخابات در ستاد یکی از نامزدها افتاد و سازماندهی آشوبها از یک سازمان مرکزی گفت: وقتی رفتیم ستاد قیطریه را بازرسی و پلمب کنیم، متوجه شدیم فیلم آنجا مستقیم و زنده پخش میشود و چند نفر در صف مصاحبه با بی بی سی بودند. ما اطلاعات دقیقی داشتیم که اینها سازمان رای درست کردهاند که بخشی حقیقی و بخشی مجازی بود. اگر اغتشاش خودجوش باشد الگوی اغتشاش در چند نقطه با هم فرق دارد، اما اغتشاشها همه جا با یک شعار و یک نوع رفتار و برخورد با پلیس بود. اینها سازمانیافتگی و مرکز فرماندهی داشت.
احمدیمقدم با تحلیل دلیل تجمیع بیشتر آشوبها در مناطق مرکزی تهران افزود: وقتی مردم در صندوقی در شمیران میبینند رای موسوی بیشتر است، تقلب برایشان باورپذیرتر است. بعد هم دسترسیشان به رسانهها زیاد است و تحت تاثیر اخبار هستند . وقتی به شاه عبدالعظیم میروید همه میبینند مردم 70 درصد به احمدینژاد رای دادهاند و تقلب را باور نمیکنند. آنجا که تقلب باور شد زمینههای اجتماعی به وجود آمد. حامیان احمدینژاد نوعا در طبقات پائین اقتصادی بودند یا آنها که احساس محرومیت داشتند و فکر میکردند دولت احمدینژاد توانسته تا حدی کار کند و به آنها روحیه دهد.
فرمانده نیروی انتظامی در ادامه با اشاره به اینکه مسئولان در برآورد آمار راهپیماییها نباید گرفتار افراط و مبالغه شوند، جمعیت حاضر در راهپیمایی 25 خرداد حامیان موسوی را 300 تا 500 هزار نفر تخمین زد و درباره تعداد راهپیمایان حاضر در روزهای نهم دی و 22 بهمن 88 هم گفت: جمعیت 9 دی قطعا بالای یک میلیون نفر بود و در 22 بهمن 88 هم به نظر من دو میلیون نفر آمده بودند.
وی قتل ندا آقاسلطان را در روزهای اوج ناآرامیهای پس از انتخابات یک صحنهپردازی و سناریو توصیف کرد که سرنخ آن قطعا در خارج از مرزها است و افزود: این ماجرا هم تحلیل پزشکی دارد هم اطلاعاتی. در هر صورت خانم آقا سلطان قربانی ماجرا شده و ما در این تردید نداریم. ما از این مسئله متاسفیم و جا دارد دستگاه اطلاعاتی تا آخر این ماجرا را پیگیری کند.
سردار احمدیمقدم استفاده نکردن نیروهای انتظامی از سلاح گرم را در آشوبهای پس از انتخابات به دستور شورای عالی امنیت ملی ذکر کرد و ادامه داد: قطعا ناجا از روز اول تا آخر دستور داشت سلاح جنگی به دست نگیرد و سلاح پینتبال که رنگ شلیک میکند استفاده میکرد. حتی تفنگهای ساچمهای هم نیاوردیم. دستور ما این بود که حتی در برخورد با اغتشاش هم برخوردها کمشدت باشد. تلاش داشتیم تا وقتی درگیری ایجاد نشده ما شروعکننده نباشیم. ما سپرده بودیم که فضای آرامش حفظ شود تا رسانهها کار خود را بکنند، مگر این که برسیم به جایی که عدهای ابهام نداشته و مرض دارند تا با آنها برخورد کنیم.
فرمانده ناجا با انتقاد از رفتار خودسرانه برخی نیروهای یگان ویژه در ماجرای کوی دانشگاه تهران، حضور پیشگیرانه پلیس را در محیطهای دانشگاهی یکی از راههای جلوگیری از وارد آمدن خسارتهای بیشتر در موارد مشابه دانست و ادامه داد: من اگر اشتباهی کرده باشم میگویم و معذرت میخواهم. حوادث اخیر فتنه بود و من به خبرنگاری گفتم کهریزک تلخترین حادثه پارسال بود.
احمدیمقدم پخش برخی صحنهها از آسیب دیدن نیروهای پلیس را با وجود خدشهدار شدن ابهت و اقتدار نیروها در مجموع مثبت ارزیابی کرد و ادامه داد: این آمار خوبی نیست که بگوییم پلیس کتک خورد، اما اینکه این یک چهره از نظام است که کتک میخورد اما خشونت بیش از حد ندارد، این هم قابل تامل است، اتفاقا من میخواهم بگویم همین فیلمها و تصاویر باعث شد بعدا خیلی از افکار نسبت به ناجا ترمیم شود و مردم این را به حساب سعه صدر نیروی انتظامی گذاشتند.
وی ضمن آسیبشناسی کمبودهای ناجا در جریان حوادث پس از انتخابات گفت: شاید میتوانستیم جلوی برخی هزینهها را بگیریم. مثل بازداشتگاهها. ما فکر نمیکردیم بازداشتهای انبوه داشته باشیم. بازداشتگاهها و مکانهای موقت ظرفیت محدود دارد و باید امکاناتی داشته باشد، اما اینها دچار خلاء بود. داشتن آبپاشهای کارآمد یا وسایل ضد اغتشاش هم میتوانست رو در رویی نیرو را با مردم به حداقل برساند. ما در این زمینه مجهز نبودیم. مسئله دیگر آستانه تحمل بود، خستگی مفرط و فرسایش نیروها در فصل گرما باعث شده بود از خود واکنش تند عصبی بروز بدهند که خسارات را زیاد میکرد.
سردار احمدیمقدم 22 بهمن را نقطه پایان فتنه پس از انتخابات ذکر کرد و درباره تدابیر و توصیههای رهبر معظم انقلاب برای عبور از بحرانها گفت: نقش ایشان در عبور از این فتنه بینظیر بود. نارساییها را از ما نمیپذیرفتند و خواهان برخورد با کسانی بودند که این نارساییها را به وجود آوردند. ایشان به دنبال حقوق مردم بودند .
وی در پاسخ به سوالی درباره احتمال وقوع دوباره اغتشاشات در کشور گفت: مقام معظم رهبری در جلسه ای با نظامیان می گفتند "برای نظامی، حمله دشمن فرض است". از نظر ما به عنوان سیستم امنیتی وقوع چنین مسایلی و حتی بدترین وضعیت نیز احتمال آن مفروض است و باید خود را آماده کنیم تا بتوانیم خسارات آن را در جامعه کاهش دهیم. چرا که هرقدر بتوانیم احتمالات را پیشبینی کنیم در پیشگیری موفق تر خواهیم بود.
سردار سرتیپ اسماعیل احمدیمقدم در گفتگویی مشروح ضمن آسیبشناسی و کالبدشکافی حوادث پس از انتخابات، ناگفتههایی از مهمترین رویدادهای یک سال اخیر از جمله نقش رهبر معظم انقلاب در عبور از فتنه، ماجرای کهریزک، کوی دانشگاه و قتل ندا آقاسلطان را بیان کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر ، فرمانده نیروی انتظامی همزمان با سالگرد انتخابات ریاست جمهوری دهم ، با اشاره به اینکه ناجا بر اساس برخی قرائن و شواهد آشکار، حوادث پس از انتخابات را پیشبینی میکرد گفت: ما اشراف اطلاعاتی نسبتا مناسبی در نوع تعاملات ستادها و جریانها داشتیم و میدانستیم مثلا اعضای تحریریه یک نشریه داخلی رفته اند و هسته اصلی بی بی سی فارسی را تشکیل دادند که از عوامل اصلی ایجاد حوادث پس از انتخابات شد.
وی با اعلام اینکه تمام تلاش پلیس جلوگیری از ایجاد تنش و درگیری تا مقطع پیش از انتخابات بود، افزود: حتی به خاطر یک مصلحت بزرگتر در مورد قوانین راهنمایی و رانندگی یا منکرات هم مسامحه میکردیم تا اینکه بهانه ندهیم تا فردا بگویند نیروی انتظامی مداخله کرد و کاملا بیطرفانه و امن عمل میکردیم. با این همه، غوغای انتخاباتی که شروع شد توانستیم مسائل را پیش ببریم و به لحاظ اطلاعاتی و عملیاتی هم آماده بودیم.
سردار احمدیمقدم که با هفته نامه «سروش هفتگی» گفتگو کرده ، با تقسیمبندی هرم سیاسی و اجتماعی ناآرامیهای پس از انتخابات به سه لایه اتاق فکر، صحنهگردانان و عوامل میدانی و مردم گفت: گروهی بودند که چون بازداشت و زندانی شدند من اسم آنها را نمیبرم، ولی نظرسنجیهایی درست میکردند مبنی بر اینکه پیروز نهایی انتخابات هستند. البته خودشان هم در آخرین نظرسنجیها گفتند آقای احمدینژاد برنده است، اما تاکید می کردند که این را نگویید چون تضعیف روحیه میشود.
وی افزود: با این حال آنها باز هم اطلاعات اشتباه میدانند و به نامزد خودشان میگفتند برنده است.
وی در تشریح اتفاقهایی که همزمان با روز انتخابات در ستاد یکی از نامزدها افتاد و سازماندهی آشوبها از یک سازمان مرکزی گفت: وقتی رفتیم ستاد قیطریه را بازرسی و پلمب کنیم، متوجه شدیم فیلم آنجا مستقیم و زنده پخش میشود و چند نفر در صف مصاحبه با بی بی سی بودند. ما اطلاعات دقیقی داشتیم که اینها سازمان رای درست کردهاند که بخشی حقیقی و بخشی مجازی بود. اگر اغتشاش خودجوش باشد الگوی اغتشاش در چند نقطه با هم فرق دارد، اما اغتشاشها همه جا با یک شعار و یک نوع رفتار و برخورد با پلیس بود. اینها سازمانیافتگی و مرکز فرماندهی داشت.
احمدیمقدم با تحلیل دلیل تجمیع بیشتر آشوبها در مناطق مرکزی تهران افزود: وقتی مردم در صندوقی در شمیران میبینند رای موسوی بیشتر است، تقلب برایشان باورپذیرتر است. بعد هم دسترسیشان به رسانهها زیاد است و تحت تاثیر اخبار هستند . وقتی به شاه عبدالعظیم میروید همه میبینند مردم 70 درصد به احمدینژاد رای دادهاند و تقلب را باور نمیکنند. آنجا که تقلب باور شد زمینههای اجتماعی به وجود آمد. حامیان احمدینژاد نوعا در طبقات پائین اقتصادی بودند یا آنها که احساس محرومیت داشتند و فکر میکردند دولت احمدینژاد توانسته تا حدی کار کند و به آنها روحیه دهد.
فرمانده نیروی انتظامی در ادامه با اشاره به اینکه مسئولان در برآورد آمار راهپیماییها نباید گرفتار افراط و مبالغه شوند، جمعیت حاضر در راهپیمایی 25 خرداد حامیان موسوی را 300 تا 500 هزار نفر تخمین زد و درباره تعداد راهپیمایان حاضر در روزهای نهم دی و 22 بهمن 88 هم گفت: جمعیت 9 دی قطعا بالای یک میلیون نفر بود و در 22 بهمن 88 هم به نظر من دو میلیون نفر آمده بودند.
وی قتل ندا آقاسلطان را در روزهای اوج ناآرامیهای پس از انتخابات یک صحنهپردازی و سناریو توصیف کرد که سرنخ آن قطعا در خارج از مرزها است و افزود: این ماجرا هم تحلیل پزشکی دارد هم اطلاعاتی. در هر صورت خانم آقا سلطان قربانی ماجرا شده و ما در این تردید نداریم. ما از این مسئله متاسفیم و جا دارد دستگاه اطلاعاتی تا آخر این ماجرا را پیگیری کند.
سردار احمدیمقدم استفاده نکردن نیروهای انتظامی از سلاح گرم را در آشوبهای پس از انتخابات به دستور شورای عالی امنیت ملی ذکر کرد و ادامه داد: قطعا ناجا از روز اول تا آخر دستور داشت سلاح جنگی به دست نگیرد و سلاح پینتبال که رنگ شلیک میکند استفاده میکرد. حتی تفنگهای ساچمهای هم نیاوردیم. دستور ما این بود که حتی در برخورد با اغتشاش هم برخوردها کمشدت باشد. تلاش داشتیم تا وقتی درگیری ایجاد نشده ما شروعکننده نباشیم. ما سپرده بودیم که فضای آرامش حفظ شود تا رسانهها کار خود را بکنند، مگر این که برسیم به جایی که عدهای ابهام نداشته و مرض دارند تا با آنها برخورد کنیم.
فرمانده ناجا با انتقاد از رفتار خودسرانه برخی نیروهای یگان ویژه در ماجرای کوی دانشگاه تهران، حضور پیشگیرانه پلیس را در محیطهای دانشگاهی یکی از راههای جلوگیری از وارد آمدن خسارتهای بیشتر در موارد مشابه دانست و ادامه داد: من اگر اشتباهی کرده باشم میگویم و معذرت میخواهم. حوادث اخیر فتنه بود و من به خبرنگاری گفتم کهریزک تلخترین حادثه پارسال بود.
احمدیمقدم پخش برخی صحنهها از آسیب دیدن نیروهای پلیس را با وجود خدشهدار شدن ابهت و اقتدار نیروها در مجموع مثبت ارزیابی کرد و ادامه داد: این آمار خوبی نیست که بگوییم پلیس کتک خورد، اما اینکه این یک چهره از نظام است که کتک میخورد اما خشونت بیش از حد ندارد، این هم قابل تامل است، اتفاقا من میخواهم بگویم همین فیلمها و تصاویر باعث شد بعدا خیلی از افکار نسبت به ناجا ترمیم شود و مردم این را به حساب سعه صدر نیروی انتظامی گذاشتند.
وی ضمن آسیبشناسی کمبودهای ناجا در جریان حوادث پس از انتخابات گفت: شاید میتوانستیم جلوی برخی هزینهها را بگیریم. مثل بازداشتگاهها. ما فکر نمیکردیم بازداشتهای انبوه داشته باشیم. بازداشتگاهها و مکانهای موقت ظرفیت محدود دارد و باید امکاناتی داشته باشد، اما اینها دچار خلاء بود. داشتن آبپاشهای کارآمد یا وسایل ضد اغتشاش هم میتوانست رو در رویی نیرو را با مردم به حداقل برساند. ما در این زمینه مجهز نبودیم. مسئله دیگر آستانه تحمل بود، خستگی مفرط و فرسایش نیروها در فصل گرما باعث شده بود از خود واکنش تند عصبی بروز بدهند که خسارات را زیاد میکرد.
سردار احمدیمقدم 22 بهمن را نقطه پایان فتنه پس از انتخابات ذکر کرد و درباره تدابیر و توصیههای رهبر معظم انقلاب برای عبور از بحرانها گفت: نقش ایشان در عبور از این فتنه بینظیر بود. نارساییها را از ما نمیپذیرفتند و خواهان برخورد با کسانی بودند که این نارساییها را به وجود آوردند. ایشان به دنبال حقوق مردم بودند .
وی در پاسخ به سوالی درباره احتمال وقوع دوباره اغتشاشات در کشور گفت: مقام معظم رهبری در جلسه ای با نظامیان می گفتند "برای نظامی، حمله دشمن فرض است". از نظر ما به عنوان سیستم امنیتی وقوع چنین مسایلی و حتی بدترین وضعیت نیز احتمال آن مفروض است و باید خود را آماده کنیم تا بتوانیم خسارات آن را در جامعه کاهش دهیم. چرا که هرقدر بتوانیم احتمالات را پیشبینی کنیم در پیشگیری موفق تر خواهیم بود.
Subscribe to:
Posts (Atom)