Wednesday, November 3, 2010

فریاد آشنا

ای وطن در غم ویرانی خاک تو و دل، رنجورم

کاش جای تو تنم همره دل، ویران بود

کاش فرهنگ و خرد در این ملک

مایه ی بازی ارباب زر و زور نبود

با دل ویران،لیکن؛

باز بر عهد خودم می مانم.

نا امیدی ره کفر است در این خاک و دیار!

پس به سان ققنوس

سوزم و باز بزایم ز تل خاکستر.

سوزم و سازم فرهنگ تو را؛

تا خرد ورزی و آزادگی رستم زال

تا دل پاک سیاووش ،یل پاک سگال

تا ته عشق به سان فرهاد،

تا جوانمردی کسری پسر نیک قباد،

و عدالت طلبی، شیوه ی آن کاوه ی آهنگر راد.

به همان غیرت آرش، سوگند؛

و علی، پیر مراد!

با همین جان و دل ویرانم

سبز، بر عهد خودم میمانم!

No comments:

Post a Comment