Tuesday, November 30, 2010

دکتر فریدون عباسی یکی از قربانیان ترور در روز گذشته ، در زمان انتخابات از حامیان میرحسین موسوی بود

دکتر فریدون عباسی دوانی در زمان انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته یکی از حامیان سر سخت میر حسین موسوی بود .



به گزارش اخبار روز، یکی از دانشجویان قدیمی دکتر عباسی با ذکر این مطلب افزود : ” وی از اساتید مطرح در دانشگاه امام حسین (ع) و دانشگاه شهید بهشتی و به علت حضور طولانی خود در سپاه پاسداران و دانشگاه امام حسین (ع) مورد اعتماد کامل مسئولین می باشد. وی تاکنون مسئول بسیاری از پروژه های تحقیقاتی مهم فیزیک بوده است”ا

این دانشجو در خصوص عقاید سیاسی دکتر عباسی افزود : ” وی همانند بسیاری از نخبگان علمی کشور مخالف و منتقد دولت کنونی می باشد و در زمان انتخابات ریاست جمهوری وی به دوستان و نزدیکان خود از طریق چندین پیامک اعلام نمود که به میر حسین موسوی رای می دهد و برخی از پیامک های ارسالی از جانب ایشان حتی برای ما نیز تعجب بر انگیز بود زیرا وی در مجموعه دانشگاه امام حسین (ع) مشغول به تدریس بود که مستقیما زیر نظر سپاه می باشد و این گونه اظهار نظر ها می توانست برای وی مخاطره آمیز باشد.

شایان ذکر است که صبح امروز دکتر فریدون عباسی دوانی از سوی افرادی با هویت نامشخص مورد سوءقصد قرار گرفت و از این حادثه جان سالم به در برد . وی ساعاتی بعد به همراه همسرش، تحت مداوای سرپایی در بیمارستان طالقانی قرار گرفت و مرخص گردید

دکتر فریدون عباسی دوانی ۵۲ ساله از متخصصین لیزری از ابتدای انقلاب عضو سپاه پاسداران بوده و سه دور در جبهه جنگ عراق بر علیه ایران حضور داشته است وی بعد از جنگ دکترای فیزیک هسته ای گرفته است.

وی از سال ۷۲ عضو هیئت علمی دانشکده فیزیک دانشگاه امام حسین سپاه می باشد و در ادامه این عضویت به ریاست دانشکده فیزیک این دانشگاه رسیده است.



حضور نیروهای امنیتی در دانشگاه شهید بهشتی و بازجویی از سی دانشجوی استاد ترورشده

تحول سبز:از صبح امروز تعداد زیادی نیروی امنیتی و اطلاعاتی در دانشگاهشهید بهشتی مستقر شده و از روز گذشته سی دانشجوی استاد ترورشده این دانشگاه پس از احضار، تحت بازجویی قرار گرفته اند.

بنا به گزارش رسیده به تحول سبز، در حال حاضر تمامی کلاس های دانشگاه های شهید بهشتی تعطیل اعلام شده است و ماموران امنیتی در دانشگاه مستقر هستند.

لازم به ذکر است انفجارهای صبح دیروز منجر به شهادت دکتر مجید شهریاری استاد دانشگاه شهید بهشتی شد.

صفرعلی براتلو معاون سیاسی و امنیتی استانداری تهران که در محل حادثه حضور داشت، گفت: اینکه گفته می‌شود یکی از بمب‌ها در نزدیکی سر در دانشگاه منفجر شده صحت ندارد و در محلی دورتر از دانشگاه حادثه تروریستی مذکور رخ داده است.

در ترور دوم دکتر فریدون عباسی دوانی دیگر استاد دانشگاه شهید بهشتی در میدان نزدیک این دانشگاه در اقدامی مشابه مورد سوء قصد قرار گرفت که بلافاصله متوجه موضوع شده و از محل حادثه می گریزد. این استاد دانشگاه و همراه وی در این حادثه جان سالم به در برده اند.

Monday, November 29, 2010

وضعیت خفت وار ایران،،،و اگر ادامه پیدا کند چه میشود؟

وضعیت خفت وار ایران،،،و اگر ادامه پیدا کند چه میشود؟؟؟!!
by Aryan Azadeh on Monday, 22 November 2010 at 17:57

وضعیت خفت وار ایران،،،و اگر ادامه پیدا کند چه میشود؟؟؟!!

همان گونه که شاهد هستید ایران ما دچار وضعیت خفت واری شده!!!چه از نظر اقتصادی،،تجاری،،فرهنگی‌،،اجتماعی.

فقر فراوان و تورم بیش از حد و گرانی و نداشتن تکیه‌گاه و چهارچوب اقتصادی ،،هماننده نداشتن یک اقتصادی تولیدی،و صنایع خوب و در سطح پسند کشورهای جهانیان شده است.

کشور هم اکنون دارای حکومت و دولت مردانی هست که به گونه‌ای که سران حکومت در ایران فقط بازی گر‌ هستند و کشور‌هایی‌ چون آمریکا و انگلیس کشورانی هستند که فیلم نامه و کارگردانی این بازی را میکنند.

خوب حال من به کجا می‌خواهم برسم با این گفته ها؟؟؟

از زمانی‌ که حکومت اسلامی در ایران در رأس چهارچوب قدرت قرار گرفت این حکومت حفظ منافع جهانیان و عرب هاست و اصلا سرزمین مان یعنی‌ ایران براشان پشیزی ارزش نداره و نداشته.

تمام منابع ملی مارا میبرند،،غارت میکنند،،و اصلا در تصور ملت ایران و منافعشان هم نیستن!!

گاز مارا میبرند ،،نفت مارا و..هزار ثروت که وقت گفتنش نیست.

در طول این ۳۲ سال تمام صنعت ما،تولیدات ما را نابود کردن و آن‌هایی‌ که هم اکنون وجود دارن هم در عرصهٔ ۱۰۰% نابودی قرار گرفته اند.

درسته که جامعه‌ ایران هم اکنون ۷۵% در زیر ۳۲ سال هستن و ۹۸% این جوانها همه تحصیلات عالیه و دانشگاهی دارند،،ولی‌،،،تا زمانی‌ که در ایران یک حکومت حفظ منافع ایرانی‌ و به دست ایرانیان وجود نداشته باشد ،،،می‌شه گفت که اصلا در این کشور تحصیل کرده وجود ندارد،،چون حکومت مانع کار و همکاری،،و مشارکت جوانان و تحصیل کرده‌ها در اومور کشور می‌شه.

ایران یک تکیه‌گاه اقتصادی و یک اقتصادی تولیدی و دارای صنایع عالیه نیست و با داشتن یک هم چین حکومتی نهیات مدت زمانی‌ که نفت در ذخایر نفتی ایران باشد کمتر از ۱۵ سال است.

همانطور که در جریان هستید این پول نفت در طول این ۳۲ سال مرحمی بر درد ملت ایران و اقتصاد این بوم و مرز نشده است.

نفت ایران را جهانیان با قیمت ارزان و با مقدار اندازهٔ بیش از حد لازم میکشند و در مقابل همان پولی‌ که از نفت در ایران در می‌‌آید حاصل خرج کشور های عربی‌ و بحران آفرینی در جهان و کشور‌های هاشییه خلیج همیشگی‌( پارس ) میشود.

ببینید در دنیا و جهان متمدن ،،امروز سرمایه گذاری در بخش‌هایی‌ با ارزشی میشود مانند:

انرژی‌های جدیدی مانند:

انرژی خورشیدی،انرژی اتمی‌،انرژی ذوب اتمی‌ ،الکتریکی و ...میشود،، و بخش دیگری در تکنولوژی و صنایع مدرن و جدید میشود.

بسیار انرژی‌های موثر و بدرد بخور و بسیار بهتر و با ارزش تر از نفت امروزی هستند .

جهانیان در آیندهٔ نزدیک دارا و صاحب یک حمصهین تکنولوژی و انرژی‌ها خواهد بود و این گونه انرژی‌ها و تکنولوژی‌ها را فردا به کشور‌های جهان صادر میکنند و خود این کار دنیا روند و جان به اقتصاد‌شان میده.

این گونه انرژی و تکنولوژی‌ها در آیندهٔ نزدیک یعنی‌ تا ۱۰ ساله دیگر در صنایع و تولیدات کشور‌ها به کار گرفته میشود و به بیرون داده میشود،،همانطور که امروز در بعضی‌ از نقاط شروع به کار کردن کردن،، و می‌شه دید.

انرژی‌هایی‌ که من در شاهد سختشن هستمک الان نمهیشن را در خاطره ذهن ندران ،،با دریافتن این گونه انرژی‌ها ،،و تکنولوژی ها،،بهتر است از این اصطلاح ایرانی‌ استفاده کنم و بگویم ،،،که دهان باز ماندم.

با خودم گفتم چرا ایران نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

آیا ایرانیان چیزی از این کشور‌ها کم دارند؟؟؟آیا نوع طلوع و تابش خورشید با مردمان در این کشور‌ها متفاوت با کشور ماست؟؟؟

در این فکر با خودم بودم که اگه نفت ایران تمام شه ایران دچار چه فلاکتی میشود با روند چنین وضیتی؟؟؟؟

وضعیت کشور ما از کشورهای آفریقایی و افغانستان بسیار وخیم و بدتر میشود!!کشور ما تیک تیک و پا رچه پار چه ه میشود.

و تمام این تقصیر و گناه گردن نسل گذشته و نسل حاضر است که خاموش نشست اند.

بمبگذاری در شمال تهران و ترور ۲ استاد دانشگاه

در اولین انفجار در بلوار نیروی زمینی ارتش با انفجار پژوی ۴۰۵، دکتر منوچهر شهریاری کشته شد. به گزارش رسانه های حکومتی، بین ساعت هفت تا هشت صبح امروز، در دو عملیات همزمان در شمال تهران و مقابل دانشگاه موسوم به بهشتی، علیه دو استاد دانشگاه، یکی از آنها کشته شد و دیگری مجروح و به بیمارستان منتقل گردید. در نخستین انفجار که در ساعت ‌۷.۱۰ صبح، در بلوار ارتش (شمال شرق تهران) رخ داد، دکتر منوچهر شهریاری و همسر وی به شدت مجروح شدند. بنا به این گزارشها وی را از اساتید فیزیک هسته ای دانشگاه موسوم به بهشتی است و پس از انفجار پژوی ۴۰۵ کشته شده است. این خبر از سوی انتظامی رژیم تایید شده است. حال همسر و راننده منوچهر شهریاری «مطلوب» توصیف شده است.در انفجار دوم که ساعت ‌۷.۳۰ صبح در میدان دانشجو در ولنجک، خودروی پژو ۲۰۶ دکتر فریدون عباسی از اساتید دانشگاه موسوم به بهشتی در هنگام پارک کردن منفجر شد. بنا به این گزارش، مجروحان این حادثه بلافاصله توسط نیروهای امدادی به مراکز درمانی منتقل شدند و پس از مداوا در بیمارستان طالقانی، مرخص شدند.به گزارش سایت آینده، نحوه انفجار بمبها به این صورت بوده که موتور‌سواران سوار بر با موتور پولسار نزدیک خودروی مورد نظر شده و با چسباندن یک بمب به ماشین در سمت راننده، از آن فاصله گرفته و سپس خودرو را منفجر می کردند.طی یکسال گذشته تعدادی از اساتید دانشگاهها به شکل مشابهی به قتل رسیده اند. آخوندها این ترورها را به مجاهدین، صهیونیستها و آمریکا و انگلیس نسبت داده است. با وجود گذشت یکسال از ترور استاد علیمحمدی، هنوز هیچ اطلاعاتی در باره عوامل این ترور منتشر نشده است، در یک سناریوی مشکوک، کارگزاران حکومتی از «خوکشی» عامل قتل دکتر سرابی خبر دادند. (بیشتر بخوانید: ادعای خودکشی یکی از عاملان قتل مشکوک دکتر سرابی! ). در ماههای اخیر، دو پزشک و استاد علوم پزشکی ترور شدند که کارگزاران قضایی رژیم مدعی شدند که اختلافات شخصی و کاری انگیزه قتل آنها بوده است.چندی پیش یک عضو جداشده از سپاه قدس، از روشهای حذف فیزکی عناصر ناراضی و ریزشی ارگانهای حکومتی پرده برداشت.

http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=14890%3A---------2---&catid=16%3A2009-10-10-12-51-04&Itemid=56

تظاهرات ۱۶ آذر

دوستان داخل ایران تظاهرات ۱۶ آذر باید به گونه و به شیوه باشد که طوفان و باد قیام این آتش زیر خاکستر را دوباره شعله ور کند ،،به گونه‌ای که بد از تظاهرات ۱۶ آذر دیگه موج قیام کنندگان به خانه بر نگردد اگر تظاهرات به خوبی‌ و زیرکانه مورد سازمندهی جمعی قرار بگیرد در راه انجام تظاهرات دچار مشکل و گره نمی‌شود ،،چنانچه که باید زیرکانه عمل کنید و با سیاست ،،،و دوباره در روزهای بعدی ادامه پیدا کند،،باید از این خودتان را مطمئن کنیم که مزدوران رژیم درهای دانشگاه‌ها را نبسته و در بیرون دانشگاه قرار نگیرن و مانع خروج دانشجویان قرار نگیرن ،که ۱۰۰%هم چین اتفاقی‌ خواهد افتاد ولی‌ از آن طرف باید مردم حاضر در خیابانها با تظاهرات و گروه‌های بالای ۱۵۰ نفر تشکیل بدن و شروع به تظاهرات کنند و حمایت خودشان را بر داخل دانشگاه نشان بدن،،در این صورت سرکوبگرن بین ۲ راهی‌ قرار گرفته و راه شکستن درهای دانشگاه و به بیرون آمدن و‌ا می‌شه و می‌شه خارج شد از دانشگاها

اینو بدونید که اگر برنامه و شیوهٔ تظاهرات پیروز شه به محض اینکه وارد خیابان‌ها شدید و ،،فساد سیاسی،،فقر،،نفرت مردم،،بنبست رژیم،،گرانی،،تمام اقشار جامعه و مردم عادی به بدنهٔ تظاهرات و به شما پیوسته و از همه مهم تر با این منجلاب اقتصادی باعث می‌شه که قشر نداره جامعه به تظاهرات پیوسته و شیوه و نوع تظاهرات به طور کامل عوض شده و رادیکال خواهد شد،،،و حتما این را بدونید که اگر بیرون از دانشگاه بتونیم بریم،،،ما بی‌ شک در هر خیابان شاهد تظاهرات‌های بالای ۱۰۰هزار نفر خواهیم بود،،که این روز و قیامش باعث می‌شه که شیوهٔ مبارزه عوض شه و اگه شما موفق به انجام این شوید و تظاهرات را به شیوهٔ راستین خودش اگر راهنمایی کردید شک نکنید این طوفان آتش زیر خاکستر را به طور کلّ بیرون کشیده و وارد یک فاز جدید رستاخیز میشوید که اگر این آتش زیر خاکستر بیرون آمده به آتش سوزن و بزرگی‌ خواهد شد که دیگه به خانه بر نمیگردد و دیگر این قیام غیر قابل سرکوب شدن خواهد بود،، و روزها و هفته‌ها ادامه پیدا می‌کند و دامن این اهریمنن خاک ایران زمین را میسوزاند ،،،ولی‌ اینو باید بدونید که رژیم میداند و بارها اعلام کرده خروج دانشجویان تظاهر کنند از دانشگاه‌ها باعث این خواهد شد که ما شاهد تظاهرات‌های ۱۰۰ها هزار نفری بشیم در خیابانها ،،،و بدونید که داخل دانشگاه تازهرت کردن وقت هدریست و باید به خیابانها بیایم،،تنها راه شعله ورکردن این قیام یک تظاهرات ملیونی در این روز ۱۶ آذر می‌باشد و بس،،مردم آمدن،،کشور آمدس،،ارتش آمدس،،که نهیات ۱ بار برای همیشه این تغییر را به نحو احسن انجام بدن

مرگ بر کلیت رژیم اسلامی

پایند ایران

Saturday, November 27, 2010

نگرانی شدید از وضعیت سلامت داوود سلیمانی:عارضه قلبی و ضربه مغزی

نگرانی شدید از وضعیت سلامت داوود سلیمانی:عارضه قلبی و ضربه مغزی
by انقلاب سبز on Friday, 26 November 2010 at 11:26

داوود سلیمانی بدنبال عارضه قلبی برای انجام آنژیوگرافی به بیمارستان قلب اعزام و به رغم اصرار پزشکان و کادر درمانی بیمارستان برای تحت نظر بودن، بلافاصله به زندان رجایی شهر بازگردانده می شود. وی علاوه بر عارضه قلبی اخیرا به عارضه مغزی هم مبتلا شده که از عوارض ضربات بازجوها به سر وی در دوران بازجوئی است.

به گزارش جرس، سوده دختر داوود سلیمانی در خصوص عارضه مغزی پدرش می گوید: ” پدرم بر اثر ضرباتی که در زمان بازجویی به سرش وارد می شده دچار مشکل اعصاب شده وصدا در گوش و سرش می پیچد و با کوچکترین صدایی بهم می ریزند. بعد از این همه مدت که پدرم به زندان کرج منتقل شده اند تازه آقای دولت آبادی از پدرم می پرسند: شما پزشک قانونی رفته اید؟ که پدرم می گوید نخیر، نوش دارو بعد از مرگ سهراب، رفتن من الان بعد از این همه مدت به پزشک قانونی چه فایده ای دارد؟”

در حالیکه خانواده وی بسیار نگران وضعیت جسمانی وی هستند اما همچنان مقامات قضایی با دادن مرخصی برای آقای سلیمانی مخالفت می کنند.

پیش از این دادستان در پاسخ به درخواست مرخصی برای آقای سلیمانی گفته بود: “من نمی دانم چه کسی اجازه داده است که آقای سلیمانی برای عمل آنژیوگرافی از زندان بیرون بیاید؟” این در حالی است که به گفته خانواده آقای سلیمانی خود دادستان از وضعیت نامناسب روحی و جسمی وی با خبر بوده و و اساسا بدون اجازه دادستان آقای سلیمانی نمی توانسته برای عمل قلب از زندان به بیمارستان منتقل گردد.

سوده با انتقاد از عملکرد نامناسب دستگاه قضایی و رفتار بازجوها، می گوید: “پدرم زمانیکه در اوین بودند در حین بازجویی ها، از سوی بازجوها از ناحیه سر و صورت مورد ضرب و شتم قرار می گرفت که همین مسئله منجر به مشکلات مغزی برای ایشان شد. حتی زمانیکه ما ملاقاتهای کابینی داشتیم که تلفن ها خراب بود و خش خش می کرد، پدرم بیکباره گوشش را می گرفت و وقتی ما علتش را می پرسیدیم می گفتند کوچکترین صدایی اعصاب من را خرد می کند. این در حالی است که سابقه نداشته پدر من از سر وصدا و شلوغی اذیت شوند. حتی پزشک زندان که متخصص هم نبود برای پدرم دارو تجویز کرد که ما برایش تهیه کنیم. و تا الان هم از این ناراحتی ها یعنی علاوه بر عارضه قلبی بلکه از عارضه مغزی هم در رنج هستند. و این در حالی است که با درخواست مرخصی برای پدرم بمنظور پیگیری درمان ایشان همچنان “مخالفت” می شود. امروز هم خبردار شدیم که دو نفر که با پدرم در بند بودند آزاد شدند و با اینکه ده سال حکم زندان داشتند عفو خورده اند. این در حالی است که پدر من با این همه مشکلات جسمی یعنی مشکلات قلبی و مغزی که در زندان و تحت فشارهای جسمی و روحی به آن دچار شده اند، مرخصی داده نمی شود. ما نمی دانیم چرا با وجودی که قوه قضاییه از ما وثیقه هم گرفته اند با مرخصی پدرم مخالفت می کند؟ حتی برای درمان اجازه استراحت در بیمارستان داده نمی شود یعنی کلا یک جوری به ما می گویند که فکر مرخصی برای ایشان را از سرتان بیرون کنید و ایشان همین جا در زندان می مانند.”

داوود سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، استاد دانشگاه، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات (زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی) است که در جریان حوادث بعد از انتخابات بازداشت و در دادگاه به سه سال حبس محکوم گردید. وی همچنین جانباز شیمیایی و برادر شهید می باشد.

گفتنی است، سلیمانی در نامه سرگشاده‌ ای به رهبری، با شرح آنچه در زمان بازجویی بر وی رفته بود، خواستار اعزام گروهی از سوی رهبری برای رسیدگی به امور زندانیان شده اما بعد از انتشار این نامه به زندان رجایی شهر منتقل می گردد.



گشتي در تاريخ :‌ آرامگاه دو سرباز باستانی ایرانی در فرانسه

به گزارش واحد مرکزی خبر از جنوب فرانسه ؛ مردمان این روستا معتقدند دلیل محبوبیت این دو سرباز ایرانی تسلیم نشدن آن ها در برابر امپراطور روم بود.



سالخوردگان روستا بر اساس شنیده های خود از پدرانشان می گویند” تلاش های اهالی روستا برای پنهان کردن این دو سرباز نتیجه نداد و فرستادگان امپراطور روم با یافتن این دو ، در جا ، جانشان را گرفتند”.

تنها اشاره ای که رسانه های فرانسه تاکنون به این ماجرا کرده اند روزنامه فیگارو به تاریخ دوم اوت هزار و نهصد و نود و هشت است که نوشت محبوبیت این دو ایرانی در این روستا به علت نپذیرفتن وعده های امپراطور روم و تسلیم وی نشدن است.

هر ساله در ششم ژوئیه مراسمی بر سر مزار این دو سرباز ایرانی به نام های ابدون و سنان برگزار می شود. ساکنان روستا معتقدند آبی که از قبرها به بیرون می ریزد اسرار آمیز و مقدس است.
توضيح :

متاسفانه این خبر به طور تکراری در همه خبرگزاری ها درج شده . نه نامی از روستا برده شده و نه تصویری از قبور در دست است. چنانچه شما خواننده عزيز اطلاعات بيشتري داريد لطفا" آنرا به اشتراک بگذاريد.

پایان بازی های آسیایی 2010 گوانگجو چین / درخشش زنان ایرانی با وجود تمام موانع و محدودیت های پیش رو...

اسامی زنان مدال آور در بازی های آسیایی

روز اول:
تيم ملي تيراندازي زنان در رشته تفنگ بادي 10 متر - مدال نقره

روز پنجم:
خديجه آزادپور در ووشو، رشته ساندا - مدال طلا
الهه احمدي در تيراندازي زنان در رشته تفنگ 3 وضعيت 50 متر - مدال نقره
تيم ملي تيراندازي زنان در رشته تفنگ 3 وضعيت 50 متر - مدال برنز
الهه منصوريان در ووشو، رشته ساندا - مدال برنز
سارا خوش‌جمال فكري در تكواندو - مدال برنز

روز ششم:
سوسن حاجي‌پور در تكواندو - مدال برنز
سمانه شش‌پري در تكواندو - مدال برنز

روز هفتم:
راحله آسماني در تكواندو - مدال نقره
پريسا فرشيدي در تكواندو - مدال نقره
تيم روئينگ زنان - مدال برنز

روز سيزدهم:
تيم ملي كبدي بانوان - مدال برنز
فاطمه چالاكي در كاراته - مدال برنز

روز چهاردهم:
سميرا ملكي‌پور در كاراته - مدال برنز

Tuesday, November 16, 2010

زندگی برایم جهنم شده، منتظر بازگشت به زندانم

آرش صادقی، عضو ستاد 88 و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی در مصاحبه با "روز" از یورش ماموران امنیتی در نیمه های شب به منزلش، که منجر به سکته قلبی و فوت مادرش شد، سخن گفته است.اوکه بعد از انتخابات مخدوش سال گذشته سه بار بازداشت شده و اکنون با قرار وثیقه آزاد است، همچنین از اتهامات خود و شرایط زندان گفته است.

این فعال دانشجویی روز گذشته از سوی دادگاه تجدید نظر به 5 سال حبس تعزیری محکوم شد.

مصاحبه "روز" با آرش صادقی را در ذیل بخوانید. گفتگویی که تحت تاثیر فوت مادر این فعال دانشجویی در فضایی بسیار متاثر کننده شکل گرفت و او از خانواده اش سخن گفت که او را عامل فوت مادرش میدانند.

آقای صادقی براساس اخباری که منتشر شده مادرتان در پی حضور شبانه ماموران امنیتی دچار حمله قلبی شدند. ممکن است توضیح دهید قضیه چه بود؟

بله نیروهای امنیتی نیمه شب 19 آبان حدود ساعت 4 تا 4 و نیم به منزل ما رفته و چون کسی در را باز نکرده، شیشه ها را شکسته و با کلید که پشت قفل در بوده در را باز کرده و وارد منزل شده اند. بعد شروع به داد و بیداد و ایجاد رعب و وحشت کرده و خانه را بازرسی کرده اند. هنگامی که شیشه را می شکنند و وارد خانه می شوند مادرم دچار حمله قلبی می شود و از روی تخت می افتد و بعد از 4 روزی که در بیمارستان بود فوت میکند.

شما منزل نبودید؟

من پدربزرگ و مادربزرگ پیری دارم که از کار افتاده هستند و اکثرا برای رسیدگی به کارهای آنها به منزل آنها می روم. آن شب هم خانه مادربزرگم بودم و خواهرم که از شهرستان آمده بود پیش مادرم بود. نیمه شب و نزدیک صبح بود که خواهرم زنگ زد و گفت مادرم بی هوش شده و او را به بیمارستان بقیه الله برده اند؛ چون پدرم ارتشی است به این بیمارستان برده بودند. من هم رفتم؛ مادرم 4 روز در این بیمارستان بود و بعد فوت کرد.

مادر شما سابقه بیماری قلبی داشتند؟

نه هیچ نوع مشکل قلبی نداشت. 5 سال بود بیمار بود و بدنش از کار افتاده بود اما بیماری اش هیچ ربطی به قلب نداشت. این اواخر پوکی استخوان گرفته و پای چپش از ناحیه ران شکسته بود برای همین مدتی بیمارستان بود تازه از بیمارستان مرخص شده و در خانه در حال استراحت بود که این اتفاق افتاد.

علت حضور ماموران امنیتی در آن موقع شب در منزل شما چه بود؟

من خودم هم نمیدانم؛ واقعا هر بار که مرا احضار کرده اند بلافاصله رفته ام؛ تا به حال نشده احضارم کنند و نروم. حتی یک تماس تلفنی هم با من گرفته نشد. نمی فهمم چرا آن موقع شب رفتند و شیشه را شکستند و وارد خانه شدند. داد و بیداد کردند و رعب و وحشت ایجاد کردند و...

آیا حکمی به خانواده شما نشان داده اند؟

نه، حتی کارت شناسایی هم نشان نداده اند که بدانیم از چه ارگانی هستند.

آقای صادقی بعد از این اتفاق آیا باز سراغ شما آمدند؟ خودتان چی؟ به دادگاه مراجعه کردید؟

نه کسی نیامد و خبری نشد؛ من نیز نرفتم چون درگیر قضیه مادرم شدم. تنها کاری که توانستم در این مدت بکنم این بود که با آقای علیزاده طباطبایی که وکیلم هستند صحبت کردم تا شکایت نامه ای تنظیم کنیم و نسبت به یورش شبانه ماموران که منجر به سکته و فوت مادرم شده پی گیری قانونی بکنیم.

روز گذشته دادگاه تجدید نظر حکم قطعی شما را اعلام کرد در این باره ممکن است کمی توضیح دهید؟

من از سوی دادگاه بدوی به اتهام اجتماع و تبانی و همچنین تبلیغ علیه نظام به 6 سال حبس تعزیری محکوم شده بودم که اکنون شعبه 54 دادگاه تجدید نظر مرا از اتهام تبلیغ علیه نظام تبرئه و به اتهام اجتماع و تبانی به 5 سال حبس تعزیری محکوم کرده است.

چه استنادات حقوقی برای این اتهامات در حکم وجود دارد؟

در پرونده موارد زیاد ست اما هیچ یک استنادات حقوقی ندارد. مثلا تجمع 16 آذر را ذکر کرده اند؛ در حالیکه در آن روز من اصلا در دانشگاه نبوده ام. یکی از اتهامات ام ساماندهی اجتماعات دانشجویی در دانشگاه علامه است و بیانیه های دانشجویان این دانشگاه و بعد بحث ارتباط بها فعالین دانشجویی که از ایران خارج شده اند و.. در زمان بازداشت هم به شدت تحت فشار بودم که به این مسائل اعتراف کنم و...
شما بعد از انتخابات بازداشت شدید و حدود یکسال در زندان بودید؛ می توانید درباره شرایط بازداشت و همین فشارهایی که می گویید توضیح دهید؟

من 18 تیر بازداشت شدم و 53 روز در بند 2 الف سپاه بودم. در این 52 روز خانواده ام هیچ خبری از من نداشتند. حتی اجازه نداده بودند یک تماس تلفنی بگیرم. بعد با قرار کفالت آزاد شدم اما دی ماه مجددا بازداشت شدم و 15 روز بعد با وثیقه 100 میلیونی آزاد شدم. دادگاهم روز 15 فروردین برگزار شد که همزمان شعبه 28 دادگاه انقلاب فک قرار کرد و مجددا بازداشت شدم و این بار با قرار وثیقه 500 میلیون تومانی آزاد شدم. متاسفانه در کل دوران بازداشت ام فشارهای زیادی را تحمل کردم. اینقدر کتکم زدند که دو بار کتفم در رفت. در حین ضرب و شتم دندانم شکست. اما کتک و چک و لگد قابل تحمل تر از این بود که موی بدن ام را می کندند. در اصل سخت ترین رفتاری که با من داشتند این بود که موی صورت، دست و سینه ام را می کندند. صورتم سر همین زخم شده بود. با چشم بند ما را می بردند و با مشت و لگد به سر و صورتمان می زدند؛ سر همین چشمم خون افتاده بود و تا مدتها خوب نمی دیدم. در بازداشت مرحله اول اتهام محاربه را مطرح کردند و می گفتند که باید اعتراف کنی با منافقین ارتباط داری و با دوستانت در خارج از کشور ارتباط می گیری و.... می خواستند مصاحبه ای تلویزیونی از من بگیرند و بگویند که این عضو ستاد 88 است و این ستاد با مجاهدین خلق ارتباط داشته و... وقتی مقاومت میکردم تهدید می کردند که مادرت را بازداشت میکنیم یا پدرت را بیکار میکنیم و به خواهرم فحش میدادند و توهین میکردند. در مرحله دوم می گفتند باید اعتراف کنی که اغتشاشات دانشگاه را هدایت میکردی و بیانیه ها را تو می نوشتی و....

اکنون با توجه به اینکه حکم شما از سوی دادگاه تجدید نظر قطعی شده چه تصمیمی دارید؟ چه خواهید کرد؟

در خصوص مادرم شکایت و قطعا پی گیری خواهم کرد اما اکنون به خاطر شرایطی که در خانه پیش امده از خدا میخواهم هر چه سریع تر حکمم را به اجرای احکام بفرستند و بازداشت ام کنند. پدرم، خواهرم، خانواده و فامیل مرا مسبب فوت مادرم میدانند؛خانه برایم جهنم شده است. از طرفی جای خالی مادرم آزارم میدهد و از طرف دیگر فشار روحی و روانی شدید به شدت اعصابم را به هم ریخته است. واقعا ترجیح میدهم هر چه سریع تر حکم من به اجرای احکام رفته و به زندان بروم. پدرم می گوید تو مادرت را کشتی و دوست ندارم خانه باشی و..... من هم سعی میکنم خانه نباشم و بی صبرانه منتظر برگشت به زندان هستم.

Sunday, November 14, 2010

رییس ستاد جوانان موسوی در فارس بازداشت شد

جرس: زینب بحرینی، رییس ستاد جوانان میرحسین موسوی در فارس و دانشجوی تحصیلات تکمیلی دانشگاه شیراز بازداشت شد.
بنا بر گزارش های رسیده به جرس، امروز 23 آبان ماه زینب بحرینی در فارس ساعت 2بعدظهر در منزلشان بازداشت شد.عمده فعالیت های زینب بحرینی باز می گردد به دوران تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری سال گذشته. او در ماه های اخیر مشغول نگارش پایان نامه خود برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد رشته فیزیک از دانشگاه شیراز بود.
.

دیدار جمعی از روزنامه‌نگاران با خانواده نازنین خسروانی، روزنامه‌نگار زندانی

گروهی از روزنامه‌نگاران، عصر روز پنج‌شنبه با حضور در منزل پدری نازنین خسروانی، روزنامه‌نگار در بند، از خانواده او دلجویی کردند.

به گزارش کلمه، در این دیدار، علیرضا رجایی، عضو هیات مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران با تقدیر از فعالیت‌های حرفه‌ای نازنین خسروانی، ابراز امیدواری کرد که هرچه زودتر، جشن آزادی همه روزنامه‌نگاران در بند برگزار شود.

نازنین خسروانی، روزنامه‌نگار، صبح ۱۲ آبان ماه در منزل پدری خود بازداشت شد. این روزنامه‌نگار شش روز بعد از بازداشت، در تماسی کوتاه با خانواده‌اش، یک سلول انفرادی در زندان اوین را محل نگهداری خود عنوان کرد.

او در همین تماس کوتاه از صدور قرار کفالت خبر داد، اما بعد از مراجعه خانواده به زندان اوین، مسوولان زندان از پذیرش کفیل معتبر برای آزادی او خودداری کردند.

همچنین در ادامه پیگیری‌های این خانواده، مسئولان زندان اوین با اعلام اینکه نازنین خسروانی «ممنوع‌الملاقات» است، از پذیرفتن لباس گرم و وسایل شخصی برای این روزنامه‌نگار زندانی خودداری کردند.

کروبی خطاب به جنتی : آقای جنتی در چه فضایی زندگی می کنید؟

مهدی کروبی در مصاحبه ای به سوال خبرنگار ما در خصوص سخنان روز قبل احمد جنتی در نماز جمعه این هفته تهران پاسخ دادند.



به گزارش خبرنگار سحام نیوز آقای کروبی در بخشی از این مصاحبه علما و عقلا را به تذکر و توصیه به آقای جنتی برای پرهیز از اینگونه اظهار نظرات فراخواندند. مهدی کروبی در بخش دیگری از این مصاحبه به آقای جنتی یادآور شدند که این رفتارها و گویش ها ثمره اش قتل های خودسرانه ای می شود که همگان به خاطر دارند.

متن کامل این مصاحبه را بخوانید:

خبرنگارسحام نیوز: جناب آقای کروبی ضمن عرض خسته نباشید؛ آقای جنتی در نماز جمعه روز گذشته خود “مرخصی دادن به توطئه گران را مانند مرخصی دادن به سارقان دانست” و از قوه قضائیه در این خصوص گله مندی کرد.آقای جنتی همچنین در بخش دیگری از سخنانش خواستار برخورد شدیدتر این قوه با زندانیان سیاسی شده است. شما تبعات اینگونه سخنان را آنهم از تریبون نماز جمعه چگونه تحلیل می کنید و آیا اینکه در چنین شرایطی این گونه رفتارها می تواند چه تاثیری بر قوه قضائیه و روح قضاوت داشته باشد؟

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای جنتی مواردی را در خطبه های هفته پیش گفتند که باعث شگفتی من شد. وی راوی سخنان نیروهای اطلاعاتی بود که از دستگاه قضایی گله مند بودند. بنده چند نکته در خصوص این سخنان بیان می کنم و آرزومندم که در آینده شاهد اینگونه رفتارها و سخنان نباشیم.

اولین نکته جایگاه روحانیت وعلما است. که در تمام ادوار پناهگاه مردم بودند در مقابل حکومتها. فراوان در تاریخ داریم که علما وقتی از حکومت ناراحت می شدند در خصوص دستگیری و آزار مردم، با حکومت برای آزادی زندانیان وساطت و رایزنی می کردند. همکنون نیز بنا به گفته خانواده زندانیان سیاسی مراجع عظامی همچون آیت الله العظمی وحید خراسانی وعده پیگیری وضعیت زندانیان را به خانواده شان داده اند. من سخنی با ایشان دارم. مگر خودمان در دوران خفقان وقتی عده ای زندانی می شدند و در خطر اعدام بودند به خانه علما و مراجع نمی رفتیم؟ مگر در ماجرای قتل حسن علی منصور خود شما آقایان بست ننشستید که مراجع وساطت کنند که این افراد اعدام نشوند؟

مگر مرحوم آیت الله العظمی حکیم بارها تذکر و وساطت برای زندانیان نمی کرد؟ از جمله آقای کاظم موسوی بجنوردی رهبرحزب ملل اسلامی که محکوم به اعدام شده بود و درخواست عفوی هم نکرده بود، وساطت نکردند؟ که آن حکم اعدام به حبس ابد تبدیل گردید. حالا چه شده که چون حاکمیت از خود ماست باید تشویق کنیم که مردم را بکشند ویا زندان کنند مگرامیرالمومنین کسی را که شمشیر بر فرقش زد سفارش نکرد که او را شکنجه نکنید واگرشهید شدم یک ضربه بیشتر به اونزنید حالا یک حادثه ای پیش آمده و عده ای را گرفته اند. آیا این افرادی را که گرفته اند قاتل امیرالمومنین هستند؟ دست به اسلحه برده اند؟ یک جمعیتی از خود همین نظام آمده اند و گفته اند رای ما چه شد؟آیا جمعی را که دستگیر کرده اید باید با آنان با خشونت رفتار کرد؟ بیایید آمار بگیریم و ببینیم این افرادی که در زندانند چه کسانی هستند؟ این افراد مردم همین کشورند. جزو خانواده شهدا و یا جبهه ای هستند. دانشجو و استاد هستند.

شما به جای اینکه بیایید تشویق به رفتارانسانی و اسلامی نمایید، دادگاه ها را توصیه به خشونت می نمایید؟ آقای جنتی آیا از درون خانواده این افراد خبر دارید که چه بر آنان می گذردوچه چهره ای از روحانیت و اسلام در پیش آنها ترسیم خواهد شد؟ وقتی خانواده محمد نوری زاد، زیدآبادی و مومنی – که با همسر برادر شهیدش ازدواج کرده است وبرای اعتراف گیری سرش رادرچاه توالت می کردند- و یا وقتی این حرف ها را خانواده دو شهید مانند طبرزدی وعرب سرخی بشنود چه احساسی به آنها دست می دهد؟

من به خانواده این زندانیان می گویم که به خدا این روحانیت نیست. آقای جنتی سن زیادی از شما گذشته شما پسرتان حسین درزندان بود. می دانید مادر آن فرزند چه احساسی داشته؟

موضوعی را بازگو می کنم که نقد و توصیه به شماست و نه سرزنش. مگر حسین شما زندانی و جزو مجاهدین خلق (منافقین) نبود؟ مگر بعد از زندان در خانه شما نبود؟ مگر همسر و زندگی برایش فراهم نکردید؟ اما وی و همسرش در همان سالهای اولیه انقلاب درخانه تیمی و دردرگیری با نیروهای انقلاب کشته شدند. فرزند ایشان را خود شما گرفتی و بزرگ کردی. مگر کسی به شما خرده گرفت؟ من قصد سرزنش ندارم اما می خواهم حس و حال پدر بودن را برایتان زنده کنم. می خواهم بدانید احساس خانواده زندانی از هرمسلک ، مسلمان و غیرمسلمان،سنی و درویش و غیره چه می تواند باشد.

یکی از بزرگان از قول آیت الله طاهری نقل می کرد که اختلاف جنتی با من به خاطر ندادن ملاقات از طرف من به فرزند منافقش حسین بود. آقای جنتی شما فکر کن خانواده حسین مرعشی، عیسی سحر خیز، مهدی خزعلی، محمد داوری که از خانواده جانبازان و شهدا هستند و نیز نسرین ستوده که بنا به قول همسرش که وی را در دیدار اخیر نشناخته بود، چه سختی هایی را تحمل می کنند؟ آقای جنتی صحبت های من و شما که روحانی هستیم از دیدگاه مردم به حساب شخص گذاشته نمی شود بلکه به حساب روحانیتی که بیش از هزار سال خدمت کرده و از حقوق مردم دفاع کرده است ، می گذارند. آقای جنتی این رفتار تو است که افراد سرخورده از نظام این صحبت ها را به حساب روحانیت می گذارند. آقای جنتی در چه فضایی زندگی می کنید؟ چه کسانی به شما مشاوره می دهند؟ به تعببیر خودتان سپاه واطلاعات.

همین افراد اتاق فکر ومشاوران شما هستند. اینها که گله می کنند می خواهد که احکام این زندانیان نیز زیر نظر سپاه و اطلاعات باشد. آقای جنتی آیا شما در نماز جمعه از خون آنان که زیر شکنجه کشته شدند دفاع کردی و از این شکنجه ها سخنی گفتی؟ آیا شد در نماز جمعه بگویی که آقایان اطلاعاتی و نیروهای مسلح، سه پزشک تا به حال ترور شده اند، ببینید چه کسی آنان را کشته؟ چرا از پزشکان و اساتید دانشگاه کشته شده سخن نمی گویید؟ پرونده دکتر معتمدی چه شد؟ آن پرونده استاد دانشگاه مرحوم محمدی به کجا رسید؟ شما که ادعا می کنید ما در هوا تروریست را می گیریم و از داخل پاکستان عطارزاده را می آوریم! شما ببینید چه هیولای زشت و پلیدی از روحانیت در ذهن بچه های این مردم و خانواده های آنان با این سخنان بوجود می آورید!

آقای جنتی تو دبیر شورای نگهبانی که کارش نظارت بر انتخابات و قوانین مجلس است! شما را با قوه قضائیه چه کاری است؟ می دانید نتیجه این سخنان شما چیست؟ نتیجه اش همان قتل های خودسرانه ای است که در گوشه و کنار مملکت اتفاق افتاد. نتیجه این حرف ها همان قتل های زنجیره ای کرمان شد. این رفتارها و سخنان است که باعث این اقدامات می شود.

آقای جنتی شما به این افراد میگویی فتنه گر. و آنان هم به شما می گویند فتنه گر که این حرف ها را میزنی و فتنه به پا میکنی.شما جواب اعمال خودت را بده. اگر یک دستگاه عادلانه ای در کشوروجود داشت و یک هیات منصفه ای تشکیل می شد آن وقت به شما نشان می دادیم که طی این ۲۱ سال شما چه کرده اید و چقدر حقوق مردم را ضایع کرده اید؟ با نظامیان و اطلاعاتی ها که می نشینید و بررسی می کنید و هر کسی را بخواهید رد می کنید و یا تایید می کنید. همین ها اعضای مجلس خبرگان را تعیین می کنند. چقدر حوزه های انتخاباتی را باطل اعلام کردید که حوادثی مانند کوهدشت و فریدون کنار و قزوین در آن رخ داد؟ چه اتفاقی در آن حوزه ها افتاد و چند نفر کشته شدند؟ شما مسئول آن اتفاقات هستید.

آقای جنتی همین رفتارهاست که باعث ضربه زدن به استقلال قوه قضائیه می شود. حرف های شماست که باعث می شود بازجوها به زندانیان بگویند که قاضی کاره ای نیست و همه کاره ما هستیم! من تعجب می کنم چرا جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به ایشان چیزی نمی گویند؟ همیشه بزرگان ما در این کارها پیش قدم بوند اما حالا نمی دانم چرا اینطور نیست؟

آقای جنتی شما به عنوان دبیروهمه کاره شورای نگهبان اقدام به تهدید نمایندگان مجلس در برابر حق استیضاح وزرا می نمایید، و قصد قطع نمودن بازوهای نظارتی نمایندگان بر دولت و وزرا را دارید؛ آیا با این رفتارها چیزی از رسالت مجلس و نمایندگان مردم باقی خواهد ماند؟

آقای جنتی به شما یادآور می شوم که برخی از این افرادی که اکنون در زندان هستند و نیز افرادی که شما همکنون آنان را فتنه گر می خوانید و تقاضای برخورد شدیدتر با آنان را دارید، کسانی بودند که در سال های آغازین انقلاب در مقابل امثال فرزند تروریست شما مبارزه و ایستادگی کردند. متاسفانه سخنان تان آنقدربه دور از انصاف و منطق است که از دیدگاه برخی افراد مغرض این شائبه بوجود می آید که شما می خواهید انتقام خون پسرتان را از این زندانیان، جبهه رفته ها و مبارزین سابق بگیرد، که البته من به این دیدگاه اعتقاد ندارم.

در پایان من از تمامی مراجع و بزرگان می خواهم که برای حفظ آبروی اسلام و روحانیت و نیز جلوگیری از ضایع شدن حقوق زندانیان اقدامی را انجام دهند تا مبادا خدای ناکرده در آینده شاهد اقداماتی باشیم که دیگر راهی برای جبران آن نباشد. والسلام



Saturday, November 13, 2010

روزنامه تک صفحه ای اعتمادملی منتشر شد

“آمدیم؛ برای آگاهی

در شرایطی که رسانه های رسمی منتقد دولت یا به بند توقیف کشیده شده اند یا زیر تیغ تیز سانسور، ناچارند از بیان بخش عمده ای از وقایع و ظلم ها و ستم ها خودداری کنند، و در شرایطی که رسانه های دولتی و حاکمیتی با تمام توان و بودجه های کلان از بیت المال در جهت دروغ پراکنی و سرپوش گذاشتن بر واقعیت های جامعه و ضعف های دولت مستقر عمل می کنند، با رسالت آگاهی رسانی جمعی و با این امید به میدان اطلاع رسانی بازگشتیم که در میان آماج دروغ های حاکمیتی، یکی از راه های آگاهی بیشتر مردم برای انتخاب صحیح و گام برداشتن در مسیری باشیم که بر پایه آگاهی نیز شکل گرفته است.

توقیف روزنامه اعتمادملی تنها و تنها به دلیل بیان بخشی از واقعیات، دلیل بر آن نشد که در مسیر خود و از رسالت آگاه سازیمان دست بکشیم و نظاره گر ظلم مضاعفی باشیم که بر مردم می رود.

امید داریم که در سیاهه دروغ و دورویی و در شرایطی که مشکلات اقتصادی کمر مردم را خموده و مسئولان دولتی از پیروزی های خیالی خود سخن می گویند و در زمانی که زندان ها از بهترین مردان و زنان و دانشجویان وطن دوست پر شده است و رییس دولت مستقر، ایران را آزادترین کشور دنیا خطاب می کند، همراه و در کنار دیگر دوستان، در مسیری اطلاع رسانی عمومی گام برداریم.

در این راه سبز، روزنامه تک صفحه ای اعتمادملی نیاز به همراهی و کمک “شهروندخبرنگاران سبز” در همفکری و انتقاد، برای ارتقای کیفی این رسانه، و همچنین تکثیر و توزیع آن در سطح جامعه دارد.”

دانلود نسخه PDF روزنامه تک صفحه ای اعتماد ملی، پیش شماره اول

دانلود نسخه JPG روزنامه تک صفحه ای اعتماد ملی، پیش شماره اول

روزنامه اعتماد ملی در پایگاه اجتماعی فیس بوک

ازدواج مرجع تقلید حکومتی با دختری ۱۸ ساله

سه‌شنبه، ۱۸ آبان ۱۳۸۹ / ۰۹ نوامبر ۲۰۱۰

طبق اخبار موثق یک مرجع تقلید حکومتی با دختر ۱۸ ساله ازدواج کرده است. آخوند نوری همدانی از مراجع تقلید حکومتی وطرفدار سرسخت ولی فقیه نظام و دولت گماشته اش، با یک دختر جوان ازدواج کرده است. براساس گزارش وبسایت کانون خانواده های جان باختگان و بازداشتی ها، آخوند نوری همدانی که از مراجع حکومتی به شمار می رود درحالی اقدام به ازدواج با یک دختر جوان کرده است که سنش به هشتاد سال رسیده است. این گزارش می افزاید: در طول چند سال گذشته تعداد زیادی از اخوندهای حکومتی با استقبال از طرح ازدواج مجدد مردان، با جعل و بیان احادیث وروایت های دروغین اقدام به تبلیغ پدیده شنیع چند همسری در کشور کرده اند. این روند به گونه ای بوده است که حتی لایحه ای به لایحه خانواده در مجلس مطرح و به رای گذاشته شد تا پدیده شنیع چند همسری رسمیت و قانونی شود.

با درز خبر ازدواج مرجع تقلید حکومتی با یک دختر جوان به خوبی روشن می شود که چرا برخی از مراجع دست نشانده این همه از این طرح پشتیبانی می کنند. درحقیقت قشر آخوند در کشور تنها گروهی است که مبلغ طرح چند همسری است درعمل وهم گوی سبقت را از سایرین ربوده است. بیشتر مردان از عهده مخارج سنگین زندگی معمول خود و خانواده شان برنمی آیند, بنابراین به مساله ای به نام ازدواج مجدد هرگز نمی توانند فکر کنند. بررسی ها نشان می دهد که پدیده چند همسری تنها در بین برخی مردان روستائی ویا عشایری کشورمان هم درحد محدود وجود دارد.اما آخوندها برای آنکه به اعمال ضد بشری وضد زن خود رنگ دینی وقانونی ببخشند از چند سال گذشته وبه ویژه در دروان ننگین دولت احمدی نژاد اقدام به ترویج این بی بندوباری در سطح خانواده واجتماع کرده اند.

تهدید خانواده های اعضای دفتر تحكیم وحدت از سوی وزارت اطلاعات

در پی بازداشت چهار تن دیگر از اعضای دفتر تحکیم وحدت و انتقال آنها به زندان اوین، گزارش های رسیده حاکیست اداره اطلاعات استان مازندران اقدام به بازداشت مرتضی کیانی برادر علیرضا كیانی عضو منتخب دفتر تحكیم وحدت - که هم اکنون در زندان می باشد - نموده است.



به گزارش رسیده به جرس، روز گذشته مامورین اداره اطلاعات پس از بازداشت مرتضی کیانی اقدام به تهدید خانواده اش نموده اند.

این گزارش افزود "بازداشت مرتضی کیانی به مدت چند ساعت به طول انجامید و وی پس از بازداشت راهی اداره اطلاعات استان مازندران شد و در آنجا تحت بازجوئی قرار گرفت. همچنین این منبع مطلع در خبری دیگر گزارش می دهد كه روز گذشته مامورین اداره اطلاعات شهرستان بابل در تماسی تلفنی با خانواده محسن برزگر دیگر عضو منتخب دفتر تحكیم وحدت اقدام به تهدید خانواده وی نموده اند.

گزارش ها حاكی از آن است كه نیروهای امنیتی با ایجاد تهدید و فشار به خانواده های اعضای بازداشت شده دفتر تحكیم وحدت خاطرنشان كرده اند: "در صورت مصاحبه و یا اطلاع رسانی از وضعیت فرزندانتان دیگر اجازه ملاقات یا تماس تلفنی فرزندانتان با شما را نخواهیم داد."

این خبر در حالی است كه در روزهای اخیر مادر علی قلی زاده عضو بازداشت شده دفتر تحكیم وحدت در مصاحبه ای با وال استریت ژورنال در خصوص تهدید نیروهای امنیتی اعلام كرد: "خانواده اش را داغان كرده اند و با این وجود تهدید می كنند در مورد پسرش با رسانه ها مصاحبه نكند. پسرم هیچ كار اشتباهی مرتكب نشده است. چرا اینها با باهوش ترین جوان این مملكت اینچنین می كنند؟ "

علی قلی زاده (دبیر انجمن اسلامی شاهرود)، علیرضا كیانی (دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشگاه مازندران)، محسن برزگر (دبیر فرهنگی انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل) و محمد حیدرزاده (عضو انجمن اسلامی دانشگاه شهركرد)، چهارعضو منتخب شورای مركزی دفتر تحكیم وحدت بوده اند كه در هفته گذشته پس از دستگیری از سوی نهادهای امنیتی به زندان اوین منتقل شده اند.

تا كنون پس از گذشت چند روز از دستگیری این فعالین دانشجوئی هیچ خبری از وضعیت سلامتی این فعالین دانشجوئی در دست نمی باشد.



محاکمه دانشجویان در دادگاه نظامی

دانشجویان این روزها بعد از احضار و بازجویی در دادگاه های نظامی محاکمه می شوند؛ اقدامی که برای اولین بار در جمهوری اسلامی انجام می شود. دانشجویان معتقدند که جای شاکیان و متهمان در دادگاه رسیدگی به متهمان کوی دانشگاه تهران تغییر کرده و این دانشجویان هستند که به جای متهمان محاکمه و زندانی می شوند.

به گزارش کلمه، دانشجویان دانشگاه تهران و تعدادی دیگر از دانشگاه‌های کشور برای بازجویی به دادگاه‌های نظامی احضار می‌شوند. بهانه مسوولان برای این کار این است که چون متهمان پرونده کوی دانشگاه از ماموران انتظامی بوده اند پس محاکمه دانشجویان هم باید در این دادگاه ها برگزار شود.

دانشجویان دانشگاه‌های کشور از این اقدام یعنی احضار دانشجویان به دادگا ههای نظامی ابراز نگرانی می کنند و می گویند که این شکل محاکمه یاد آور برگزاری دادگاه‌های فعالان سیاسی در رژیم گذشته است. چرا که در زمان شاه هم دادسرای نظامی پرونده فعالان مدنی و سیاسی را بررسی می کرد.

دانشجویان به جای آمران محاکمه می شوند

اولین جلسه رسیدگی به پرونده ۲۷ نفر از متهمان حمله به کوی دانشگاه تهران در «شعبه دوم دادگاه نظامی یک تهران » در سیزدهم مهر سال جاری تشکیل شد و ۲۳ نفر از متهمان حوادث کوی دانشگاه و وکلای آنان و تعدادی از شاکیان در آن حضور یافتند.

بعد از برگزاری انتخابات پر مناقشه سال ۸۸عده ای از نیروهای انتظامی و لباس شخصی ها به خوابگاه دانشگاه تهران حمله کردند و تعداد زیادی از دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. چند ماهی از این حادثه گذشته بود که فیلمی از این ماجرا منتشر شد. فیلمی که نشان می داد عاملان اصلی حمله به خوابگاه دانشجویان ماموران نیروی انتظامی بوده اند.

دانشجویان به محاکمه ها معترض اند

دانشجویان این محاکمه ها را باور ندارند و از احضار و بازجویی های مکرر دانشجویان به دادگاه های نظامی به بهانه رسیدگی به پرونده متهمان حوادث روی داده ابراز نگرانی می کنند. یکی از دانشجویان دانشگاه تهران درباره این دادگا هها می گوید: «چه دادگاهی؟ این جلسات از ماه ها پیش تشکیل و منجر به صدور احکام زندان برای دانشجویان شده است. »

عباس کاکایی دانشجوی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران از ۱۶ آذر ۸۸ تاکنون در زندان است و امکان استفاده از مرخصی هم نیافته است. او حکم یک سال زندان اش را به جرم مشارکت در اغتشاشات کوی دانشگاه دریافت کرده است. در حالی که همه می دانند دانشجویان در این حادثه کاملا بی گناه بوده اند و عده ای بدون هیچ بهانه روشنی به آنها حمله کردند.

ایوب نعمتی، دانشجوی محروم از تحصیل دانشکده حقوق و علوم سیاسی، کاوه اکبری، دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران و حبیب فرحزادی از دانشجویانی هستند که در ارتباط با این دادگاه دستگیر شده و تحت فشار برای اعترافات ساختگی قرارگرفته اند.

این دانشجویان تنها دانشجویانی نیستند که به داگاه های نظامی فراخوانده شده و یا حکم زندان دریافت کرده اند. دو نفر دیگر از دانشجویان همین دانشگاه نیز به اتهام مشارکت در حوادث کوی به حکم یک سال و دو سال زندان و ضربات شلاق محکوم شده اند. چندین دانشجوی دیگر نیز در هفته های اخیر بازداشت شده اند.



Thursday, November 11, 2010

شش سال حبس تعزیری برای محمد مصطفایی

محمد مصطفایی وکیل پایه یک دادگستری و فعال حقوق بشر که پرونده بسیاری از نوجوانان بزهکار محکوم به اعدام و هم چنین سکینه محمدی را برعهده داشت از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به شش سال حبس تعزیری محکوم شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این وکیل دادگستری در پی تشکیل پرونده ای از سوی دادسرا که به شعبه 28 دادگاه انقلاب ارسال شده بود بدون حضور نامبرده و اعلام وقت دادرسی به صورت غیابی محاکمه و به پنج سال حبس تعزیری و تبعید به شهرستان ایذه به اتهام اقدام علیه امنیت کشور از طریق مصاحبه با رسانه های فارسی زبان خارج کشور و مطرح کردن پرونده سکینه محمدی آشتیانی در این رسانه ها و هم چنین به یک سال حبس تعزیری به اتهام تبلیغ علیه نظم محکوم شد.

هم چنین در خصوص اتهام تحصیل مال غیر که توسط دادستان تهران در مصاحبه با رسانه ها به کلاهبرداری تعبیر شده بود نیز به دلیل فقدان در مرحله دادسرا قرار منع تعقیب صادر و حکم برائت صادر شد.

مصطفایی پس از آنکه روز دوم مرداد سالجاری برای ارائه توضیحاتی به دادستانی تهران احضار شده بود، ناپدید شد. او صدور حکم جلب و ممنوع الخروج شدن خود را به عنوان دلایل خروجش از ایران اعلام کرد با تلاش های این وکیل دادگستری پرونده سکینه محمدی آشتیانی که به جرم زنای محصنه به سنگسار محکوم شده بود به حالت تعلیق در آمد.

بیانیه جمعی از فعالین دانشجویی دانشگاه های تبریز بمناسبت اولین سالگرد شهادت دکتر رامین پور اندرجانی

یک سال از شهادت دکتر رامین پوراندرجانی پزشک بازداشگاه مخوف کهریزک به دست مزدوران و مستبدان حکومتی گذشت و هنوز عوامل اصلی این جنایت با برخورداری از مصونیت حکومتی پاسخگوی افعال جنایتکارانه خود در پیشگاه ملت بزرگ ایران نیستند



به گزارش تحول سبز، به مناسبت اولین سالگرد یابود این پزشک شهید،جمعی از فعالین دانشجویی دانشگاه های تبریز بیانیه ای منتشر کرده اند که به شرح زیر است: ملت شریف ایران

اولین سالگرد شهادت مظلومانه دکتر رامین پوراندرجانی بدست عوامل استبداد داخلی فرا رسید اما هنوز همه ابهام ها….ناگفته ها….پرسش ها و مهمتر از همه مظلومیت و گریه های شبانه مادر این

شهید راه آزادی ایران به قوت خود باقیست.

آری چه خوش خیال و کوته فکرانند آنانی که می پندارند گذشت زمان و جور ظالمان یاد ندا ها و محسن ها و رامین ها را از دل هایمان پاک خواهد کرد.

ملت همیشه بیدار ایران

دکتر رامین پوراندرجانی عینی ترین شاهد برای جنایت های جنایتگاه کهریزک بود. دید آنچه بر پاک ترین جوانان این آب و خاک گذشت و نتوانست سکوت اختیار کند و شهادت حاصل انتخاب او بود

حاصل سبز بودنش…حاصل در کنار مردم بودنش و حاصل عشق پاک او به وطن.

طی یکسال گذشته علیرغم همه درخواست ها و پیگیری های صورت گرفته از طرف خانواده این شهید عزیز و همچنین برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی از جمله جناب آقای دکتر پزشکیان هیچ

گونه جواب روشنی از سوی مسئولین مربوطه پیرامون ابهامات موجود در پرونده داده نشده وهمچنان عوامل اصلی این جنایت از جمله قاضی مرتضوی با برخورداری از مصونیت حکومتی حاضر به

پاسخگویی در برابر افعال گذشته خود نیستند.در پایان ضمن گرامی داشت یاد و خاطره همه شهیدان راه آزادی ایران عزیز بویژه دکتر رامین پوراندرجانی بر حمایت مجدد از رهبران جنبش سبز مردم

ایران بویژه جناب آقای مهندس میر حسین موسوی و جناب آقای مهدی کروبی تاکید داریم و خواستار رسیدگی سریع به پرونده عوامل اصلی جنایت های بعد از انتخابات دوره دهم ریاست

جمهوری هستیم.

جمعی از فعالین دانشجویی دانشگاههای

سراسری تبریز

علوم پزشکی تبریز

آزاد تبریز

صنعتی سهند تبریز

فرار مغزها نداریم، این هم سندش

سایت آینده نوشت: در حالی که برخی مسئولان ذی ربط معتقدند اساسا پدیده فرار مغزها فاقد صحت است و زاییده تبلیغات منفی برخی است، یکی از بینندگان "آینده" با ارسال عکس فوق نوشت:

تصویری در میان آیتم‌های دوستان در گوگل ریدر دیدم که بریده‌ای از روزنامه‌ی اعلام نتایج کنکور سراسری در سال ۸۰ را نشان می‌داد. یک نفر کامنتی گذاشته بود:“سوال اینه که از اینا چند نفرشون الان ایران هستند هنوز؟“ دونستن جواب این سوال برای من جالب بود و یک جستجوی کوچیک انجام دادم. نتایج جالب‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم. حیفم اومد منتشرش نکنم. قضاوت با خودتان!

نفرات برتر کنکور سراسری در سال ۸1 در حال حاضر کجا هستند:

ندا ناطق (نفر اول رشته ریاضی) استانفورد، آمریکا

اشکان برنا (نفر دوم رشته ریاضی) برکلی کالیفرنیا، آمریکا

احسان شفیعی پور‌فرد (نفر سوم رشته ریاضی) ایلینویز، آمریکا

محمد فلاحی سیچانی (نفر اول رشته تجربی) میشیگان، آمریکا

محمد امین خلیفه سلطانی (نفر دوم رشته تجربی) اطلاعات موجود نیست

پیمان حبیب اللهی (نفر سوم رشته تجربی) هاروارد، آمریکا

محمدرضا جلایی‌پور (نفر اول رشته انسانی) زندان اوین، تهران!
البته لازم به ذکر است که احتمال بازگشت بسیاری از این افراد پس از پایان تحصیل هست، اما تجربه نشان داده که بسیاری از آنها اقامت در کشورهای دیگر را بر بازگشت به وطن ترجیح داده‌اند.

یادآوری می شود که چندی پیش صندوق بین المللی پول اعلام کرد که ایران تحت حاکمیت آخوندها مقام اول را در فرار مغزها دارد و از این طریق سالانه حدود ۵۰ میلیارد دلار، یعنی معادل درآمد نفت، خسارت به مردم ایران وارد می شود.

جدیدترین اخبار درباره جنجالی ترین پروژه سینمایی ایران

فیلم پایان نامه با موضوع جنگ نرم و حوادث بعد از انتخابات به تهیه کنندگی روح الله شمقدری و کارگردانی حامد کلاهداری جلوی دوربین رفت. موضوع فیلم درباره استاد دانشگاهی است که دارای فعالیتهای جاسوسی و ارتباط با بیگانه است و 4 دانشجویی که با این استاد پایان نامه دارند. این پایان نامه بهانه ای می شود برای ورود این دانشجویان به دنیای پر خطر سیاست.

لیلا اوتادی در نقش ندا آقا سلطان در این فیلم نقش آفرینی می کند. دیگر بازیگران این فیلم عبارتند از : داریوش ارجمند-سارا خوینی ها-امیر آقایی-محمد رضا شریفی نیا-حامد کمیلی-بهاره افشاری-لیلا اوتادی-جمشید هاشمپور و میلاد کیمرام .همچنین هادی کلاهداری برادر کارگردان به همراهی تعدادی از مشاوران فیلمنامه این فیلم را نوشته است.

حامد کلاهداری پیش از این پایان نامه را صریح ترین فیلم سیاسی ایران با موضوع حوادث بعد از انتخابات معرفی کرده بود که دستاوردهاي خوبي هم براي مردم و هم براي نظام جمهوري اسلامي دارد.

Wednesday, November 10, 2010

تایید و قطعیت احکام صادره برای چهار تن از فعالان بازداشتی پس از انتخابات

دادستان تهران با بیان اینكه حكم چهار نفر از متهمان حوادث بعد از انتخابات (عمادالدین باقی، بدرالسادات مفیدی، حسن زیدآبادی و عباس ابوطالبی) "قطعی شده و طبیعتا اجرا خواهد شد و حداقل احكام آنها حبس خواهد بود"، اظهار نظر در مورد مهدی هاشمی را به "بعد از بازگشت و محاکمه وی" موکول کرد.

عباس جعفری دولت‌آبادی همچنین با ادعای اینكه "برخی از زندانیان از داخل زندان پرونده‌هایشان را هدایت می‌كنند"، گفت: "در این زمینه برخی موارد دیده شده است و این افراد چون احساس ایمنی می‌كنند تصور هم می‌كنند می‌توانند كارهایشان را از داخل پیگیری كنند و برای همین، قرار شد راه‌های نفوذ بسته شود؛ چرا که زندانی چون با بیرون از زندان تماس دارد می‌تواند پیغام‌هایی را بدهد كه اثرگذار باشد."

به گزارش فارس، دادستان تهران در حاشیه مراسم تودیع و معارفه سرپرستان قدیم و جدید ناحیه چهار رسالت تهران، با بیان اینکه تحقیقات یكی از پرونده‌های مفاسد اقتصادی به نتیجه رسیده و كیفرخواست مربوط به ۵٧ نفر از متهمان تكمیل شده، آخرین وضعیت پرونده اختلاس بیمه ایران، محاكمه مهدی هاشمی در صورت بازگشت، صدور حكم چهار متهم حوادث بعد از انتخابات، پرونده نقل و انتقال املاك شهرام جزایری، رسیدگی به حادثه سعادت آباد و عواقب عدم حضور سارا شورد را اعلام كرد.

پرونده بیمه ایران جعفری دولت آبادی پیرامون پرونده اختلاس بیمه ایران، با بیان اینكه این پرونده از شنبه آینده به دادگاه ارسال می‌شود، ادامه داد: از این ۵٧ نفر، هفت نفر متهم اصلی و بقیه به عنوان معاونت بودند.

دادستان تهران تاکید کرد این پرونده یكی از مواردی است كه رئیس قوه قضائیه درباره رسیدگی صریح به مقوله مفاسد اقتصادی اعلام كرده بود و یكی از مواردی است كه در این بخش تكمیل شده و مبلغ آن بسیار زیاد است اما بعدا اعلام می‌شود.

پرونده مربوط به بیمه ایران، از جمله پرونده هایی بود که صادق لاریجانی، رئیس دستگاه قضایی، اسفندماه گذشته از آن نام برد و از حضور یکی از مقامات ارشد دولت در این پرونده و اتهامات سنگین وی خبر داده بود؛ که بلافاصله این مدیر ارشد دولت، مورد اشارۀ برخی نمایندگان مجلس قرار گرفت و درحالیکه قرار بر رسیدگی به اتهامات وارده به وی بود، نهادهای فراقانونی مانع تداوم پیگیری ها و نتیجتا مسکوت ماندن آن شدند.

قتل سعادت آباد دادستان تهران در مورد حادثۀ منجر به قتل در سعادت آباد تهران – بنا به شواهد قتل در حضور ماموران انتظامی و بدون دخالت آنها رخ داد- با اعلام تداوم بررسی‌ها در زمینه حادثه سعادت‌آباد گفت: ابعاد مختلف حادثه سعادت‌آباد بررسی شده اما برخی از موارد مانند زمان حضور پلیس در صحنه حادثه مستلزم بررسی بیشتر قضایی است.

جعفری دولت آبادی درباره علت حضور امروزش در مجلس گفت: اجازه بدهید خود مجلس در این زمینه اطلاع‌رسانی كند و حتما جلالی (سخنگوی کمیته امنیت ملی) درباره آن صحبت خواهد كرد ولی محور آن بررسی حادثه سعادت‌آباد است.

قطع ارتباط با خارج از زندان جعفری دولت‌آبادی با اشاره به اینكه در آخرین جلسه‌ای كه هفته قبل با پلیس داشتیم محورهای متعددی را بررسی كردیم، افزود: یكی از این موارد این بود كه موضوع كنترل جرائم مهم از سوی دادستان تهران و نواحی تحت كنترل بیشتر قرار بگیرد كه به نمونه‌ای از آن اشاره كردم.

دادستان تهران ادامه داد: از قضات انتظار می‌رود در مواردی از آزادی محكوم خودداری كنند .

جعفری دولت‌آبادی در ادامه بدون توضیح در مورد علت قطع ارتباط بندهای مختلف زندان اوین با جهان خارج مدعی شد "برخی از زندانیان از داخل زندان پرونده‌هایشان را هدایت می‌كنند و در این زمینه برخی موارد دیده شده است و این افراد چون احساس ایمنی می‌كنند تصور هم می‌كنند می‌توانند كارهایشان را از داخل پیگیری كنند. "

دادستان تهران با ادعای اینكه قرار شد این راه‌های نفوذ بسته شود، ادامه داد: محكوم چون با بیرون از زندان تماس دارد می‌تواند پیغام‌هایی را بدهد كه می‌تواند اثرگذار باشد.

بگذارید محاکمه شود جعفری دولت‌آبادی در پاسخ به خبرنگار فارس مبنی بر اینكه "گفته می‌شود مهدی هاشمی به دنبال زمینه‌سازی برای بازگشت به كشور است؛ با این توجیه كه دستگاه‌های مربوطه مدارك كافی علیه وی ندارند"، گفت: اجازه بدهید وقتی محاكمه شد به این ادعاها جواب داده شود.

وی همچنین درباره اینكه اساسا مدركی علیه مهدی هاشمی وجود دارد یا خیر، گفت: جوابم همان است، اجازه بدهید وقتی محاكمه شد به ادعاها پاسخ داده شود.

خبرنگار فارس از دادستان پرسید وقتی قرار است مهدی هاشمی محاكمه شود پس مداركی علیه وی وجود دارد، گفت: باز هم تكرار می كنم اجازه بدهید وقتی محاكمه شد به این ادعا جواب داده شود.

سارا نیاید، وثیقه ضبط می شود دادستان عمومی و انقلاب تهران درباره عدم حضور سارا شورد (یکی از سه آمریکایی دستگیر شده) در ایران و جلسه محاكمه گفت: سارا شورد طبق مقررات قضایی ایران آزاد شده بنابراین اگر هم در دادگاه حاضر نشود وثیقه وی ضبط شده و عدم حضور او مانعی در محاكمه وی نیست. همانطور كه درباره اتباع ایرانی هم رخ می‌دهد و افراد می‌توانند در محاكمه حاضر نشوند و وثیقه ضبط شود.

وی در پاسخ سؤال مجدد خبرنگار فارس درباره پیگیری وضعیت سارا شورد از طریق اینترپل گفت: نیازی به این كار نیست چون وثیقه‌گذار وثیقه نقدی سپرده بنابراین به كسی كه ضامن او شده ابلاغ می‌كنیم و عدم حضور او باعث ضبط مبلغ وثیقه می‌شود.

جعفری دولت‌آبادی در پاسخ به این سؤال خبرنگاری درباره اینكه وكیل متهمان آمریكایی مدعی عدم احضار متهمان شده است، گفت: این كار وظیفه دادگاه است كه البته دادگاه به تأخیر افتاد ولی حتما در جلسه بعد این اقدام انجام خواهد شد.

وی همچنین ادامه داد: فقط می‌دانم به خاطر اشكالی كه در زمینه احضارها بود دادگاه تشكیل نشد و در نوبت بعدی هر سه متهم را كه دو نفر از آنها در ایران هستند احضار خواهند كرد.

دو آلمانی را از تبریز بپرسید جعفری دولت آبادی با بیان اینكه نمونه دیگری از این متهمان نداشتیم كه بروند و برنگردند درباره سرانجام دو خبرنگار آلمانی که پیرامون بررسی ابعاد حکم صادره در مورد سکینه آشتیانی بازداشت شده اند، گفت: پرونده آنها در حوزه قضایی تبریز است و اگر در تهران بود می‌توانستم توضیح بدهم.

شهرام جزایری بخش‌هایی از بدهی‌هایش را پرداخت كرده است دادستان عمومی و انقلاب تهران درباره ارجاع پرونده انتقال املاك شهرام جزایری به دادستانی تهران گفت: این پرونده برای ما ارسال شده البته اقدامات جزایری در زمانی بود كه وی وكالت‌هایی را داده بود و قبل از اینكه گزارش بیاید اقداماتی انجام شده بود.

وی همچنین با بیان اینكه شهرام جزایری در حال حاضر ممنوع‌المعامله شده است، گفت: جلوی انتقال املاك را با اقدامات لازم گرفته‌ایم.

جعفری دولت‌آبادی با بیان اینكه شهرام جزایری بخش‌هایی از بدهی‌هایش را پرداخت كرده است، گفت: اما این بخش كه سازمان بازرسی كل كشور به آن ایراد كرده و گزارش آن را داده است دادستانی مربوطه اقدامات لازم را انجام داده كه بعدا اعلام خواهد شد.

وی در پاسخ به سؤال خبرنگاری مبنی بر اینكه شهرام جزایری چگونه از داخل زندان این اقدامات را انجام داده گفت: اساسا كسی كه در زندان است بدون حضور نماینده سردفتر قادر به معامله نیست و این اقدامات شهرام جزایری از طریق وكالت‌هایی بود كه قبلا داده است.

پرونده شکوری راد به دادگاه می رود و حکم چهار نفر نیز تایید شده است وی به سؤال خبرنگاری مبنی بر اینكه پادرمیانی یكی از مراجع (آیت الله شبیری) برای آزادی علی شكوری راد (عضو جببه مشارکت) پاسخ داد: دادستان كل كشور در این زمینه توضیح داده و حرف زدن من تكرار مكررات است ولی تحقیقات پرونده شكوری راد ادامه دارد و از لحاظ ما پرونده به دادگاه خواهد رفت و امیدواریم به اتهامات وی رسیدگی شود.

جعفری دولت‌آبادی همچنین با بیان اینكه حكم چهار نفر از متهمان حوادث بعد از انتخابات نیز قطعی شده است، گفت: احكام مربوط به عمادالدین باقی، بدرالسادات مفیدی، حسن زیدآبادی و عباس ابوطالبی قطعی شده ، طبیعتا اجرا خواهد شد و حداقل احكام آنها حبس خواهد بود.
حسن اسدی زیدآبادی، عضو شورای مرکزی ادوار تحکیم وحدت و مسئول سایت ادوار نیوز، توسط دادگاه انقلاب به ۵ سال حبس و پرداخت ۱۰۰ هزار تومان جریمه نقدی، بدرالسادات مفیدی دبیر سابق انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران نیز، به شش سال زندان و پنج سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی و عماد الدین باقی روزنامه نگار وسرپرست انجمن دفاع از حقوق زندانیان نیز، به هفت سال زندان محکوم شده است که شش سال آن بخاطر مصاحبه با مرحوم آیت الها منتظری بود. 

آیت الله دستغیب: برخی از مردم عمامه و ریش را دلیل برتری افراد می دانند و زود گول می خورند

آیت الله دستغیب، مرجع تقلید منتقد دولت، طی سخنرانی هفتگی خود که در مسجد قبای شیراز برگزار شد، با اشاره به "شیوه حکومت داری پیامبر اسلام و اخلاق کریمانه" وی گفت "رسول خدا پس از فتح مکه نه تنها عده زیادی از کفار را مورد بخشش قرار داد، بلکه خانه ابوسفيان را كه مركز دسيسه و توطئه عليه اسلام و شخص وی بود، خانه امن خواند و فرمود هركس در آنجا وارد شود در امان است. اين نوع برخورد چيزى ماوراى سياست مادى و در واقع تجسم رحمت الهى است و پيامبر با اين كار به همه آيندگان روش صحيح حاكميت انسانى را آموخت. "

این مرجع تقلید حامی جنبش سبز، در بخش دیگری از سخنانشان، ضمن تقسیم بندی مردم به سه دسته، خاطرنشان کرد "برخی از مردم فهم درستی از دین ندارند و عمامه و ریش و هیکل با قاعده را دلیل برتری افراد می دانند و خلاصه زود گول می خورند."

گزیده ای از این سخنرانی، که در سایت «حدیث سرو» آمده، به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم



تفسیر سوره غافر آیات ۵ و ۶ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ«۵» وَ كَذلِك حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّك عَلَى الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النّارِ«۶» "پيش از اينها هم قوم نوح و طوايف بعد از نوح پيامبرانشان را تكذيب كردند و هر امتى به دستگيرى پيامبر خود همت گماشت و به باطل جدال كرد تا حق را پايمال سازد اما من آنها را گرفتم و چه سخت است عذاب و بدينسان فرمان عذاب پروردگارت بر كافران حتمى شد كه آنها همه اهل آتشند ."



كفار و مشركين در ابتداى بعثت پيامبر بر مسلمانان تسلط داشتند و مؤمنين منتظر فرج الهى بودند و روزى را انتظار مى‏كشيدند كه كفار يا مسلمان شوند يا هلاك گردند. اما در مدت سيزده سال حضور پيامبر در مكه و پس از آن تا سال هشتم هجرى، همواره مسلمانان در فقر و اقليت و فشار بودند و با انواع ستمهاى كفار و تهديدات و جنگهاى آنها دست و پنجه نرم مى‏كردند تا آنكه با فتح مكه حكومت اسلامى گسترش يافت، جايگاه پيامبر تثبيت گرديد و مؤمنين نفسى به راحتى كشيدند. شايد تا قبل از فتح مكه بعضى مسلمانان از آن همه سختى و شدت طاقتشان طاق شده بود و نزديك بود درونشان به همان كفر سابق گرايش يابد، لذا خداى تعالى در اين آيه مى‏فرمايد:



اين كفار و مشركين و برترى فعلى آنها بر مؤمنين مخصوص امروز نيست، بلكه در زمان پيامبران پيشين نيز همين بود؛ حضرت نوح پس از سال ها دعوت به خدا، تنها ٨٣ نفر به او ايمان آوردند و چه زجرها كه همين ٨٣ نفر از آن كفار نديدند و بالاتر از همه، زجرهاى خود حضرت نوح بود. اقوام بعد از او نيز يعنى قوم ابراهيم و قوم لوط و قوم عاد و قوم ثمود و قوم شعيب و فرعونيان همه در پى آزار مؤمنين و پيروان پيامبران بودند و هميشه اين كفار بودند كه از نظر نفرات و امكانات بر مؤمنين برترى داشتند و همتشان معطوف به ضرب و شتم و بازداشت و اخراج و حتى قتل پيامبرانشان بود.



هركجا مى‏توانستند با مجادله باطل و مغالطه در حق سعى در پايمال كردن برهان حق مى‏نمودند و معمولاً با به رخ كشيدن فقر انبياء و عدم برخوردارى آنها از امتيازات اشرافى گرى، آنها را تخطئه مى‏كردند و در دعوى رسالتشان خدشه وارد مى‏ساختند.



با وجود آنكه وضع كفار در ظاهر بهتر و برترى همه جانبه از آن آنها بود، اما چون مهلتشان به پايان رسيد، عذاب الهى كفار و مشركين را فرو گرفت و طومار عمرشان را در هم پيچيد، در اسلام نيز با فتح مكه بساط بت پرستى مكّيان جمع شد و مهمترين عامل آزار و اذيت مسلمانان و شخص پيامبر از هم پاشيد. هنگام ورود پيامبر به مكه، با اراده خداوند، كفار چنان غافلگير شدند كه جز تسليم در مقابل پيامبر راهى بر ايشان باقى نماند. اگرچه بسيارى از مردم مكه دوست مى‏داشتند ايمان بياورند، اما ترس از دست دادن جان و مال و اخراج از شهر، مانعشان مى‏شد.



هركس مى‏خواست به مدينه هجرت كند، مى‏بايست قيد همه داراييهايش را بزند و مخفيانه جان خود را بردارد و بگريزد. در تاريخ است كه فرزند يكى از اشراف مكه به خاطر آنكه اسلام آورده بود، خانواده‏اش او را عريان در بيابان رها كردند، بطورى كه از ميان زباله‏ها ساترى براى پوشاندن عورت خود پيدا كرد و با همان وضع به مدينه آمد و معلوم است كه همه چنين ايمانى نداشتند. لذا با ورود سپاهيان اسلام به مكه عده‏اى با آغوش باز اسلام را پذيرفتند، اما بعضى ديگر كه معمولاً از اشراف و بزرگان كفار بودند، متحيّر و نگران، منتظر بودند ببينند پس از آن همه شرارتها و دشمنيها پيامبر چه حكمى درباره شان صادر مى‏كند. از آن طرف بعضى مسلمانان نادان كه هنوز اسير سركشى‏هاى جاهلى بودند، گمان كردند زمان انتقام فرا رسيده و وقت آن است كه عقده سالها اذيت و آزار را اكنون خالى كنند، به همين سبب يكى از پرچمداران سپاه اسلام، با ورود به مكه فرياد برآورد كه امروز روز انتقام است.

پيامبر كه از اين سخن ناراحت شدند، بلافاصله دستور دادند پرچم را از او بگيرند و اين شعار را سردهند: «اليوم يوم المَرحَمة؛ امروز روز مرحمت است». پس از آن پيامبر سران مشركان را جمع كرد و به آنها فرمود: امروز چه انتظارى از من داريد؟ آنها گفتند: أخٌ كريم: تو برادر مهربان و بخشنده‏اى. پيامبر فرمود: "لا تثريب عليكم اليوم؛ امروز ملامت و توبيخى بر شما نيست"(يوسف‏٩٢). و اين همان سخنى بود كه يوسف به برادران خود گفت. پس از آنكه در مقابل عظمت و جلالت او سر خجلت به زير افكنده، شرم از عمل گذشته خويش داشتند. حتى رسول خدا خانه ابوسفيان را كه مركز دسيسه و توطئه عليه اسلام و شخص پيامبر بود، خانه امن خواند و فرمود هركس در آنجا وارد شود در امان است. اين نوع برخورد چيزى ماوراى سياست مادى و در واقع تجسم رحمت الهى است و پيامبر با اين كار به همه آيندگان روش صحيح حاكميت انسانى را آموخت.

مى‏توان گفت اسلامى كه امثال ابوسفيان با زور اسلحه پذيرفتند در واقع مصداق "فأخذتهم" و همان عقوبتى بود كه خداوند كفار اقوام گذشته را بدان دچار كرد. چرا كه پذيرش اسلام براى اين افراد عذابى دردناك بود، از آن جهت كه مانند ديگر مسلمانان مى‏شدند و در رديف پايين‏ترين طبقه جامعه قرار مى‏گرفتند و ديگر نمى‏توانستند "من من" كنند. همچنانكه خود پيامبر نيز این چنين بودند؛ لباس و مسكنى بسيار ساده داشتند، بر الاغ سوار مى‏شدند و با دست خود شير مى‏دوشيدند. در جلساتشان دايره وار مى‏نشستند و اگر كسى تازه وارد مى‏شد نمى‏فهميد كه چه كسى پيامبر است. علاوه بر آنكه سران مكه بار سنگين اعمال گذشته شان نيز وبال گردنشان بود و شرمندگى از آنها مايه خجالت و سرشكستگى و لكه ننگى بر پيشانيشان بود كه اگر مى‏فهميدند مى‏بايست از اين شرم بميرند.

وَ كَذلِك حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّك؛ منظور از «"كلمة ربّك" اراده خداى تعالى است كه بر اين قرار گرفته كه آدمى با اختيار خود و طلب از خداى تعالى و همچنين با تسليم و رضا در برابر تقديرات الهى و نيز به وسيله دستگيرى و هدايت ائمه هدى‏عليهم السلام عشق كامل خداى تعالى را درك كند و اتصال موجودات عالم به او و همراهى او با آنها را بفهمد و به آنچه خداوند در خلقت او نهاده يعنى به فعليت رساندن اسماء و صفات او دست يابد، تا يكتائيش را به شهود بنشيند و لذتى را كه در رسيدن به اين مدارج است، بچشد و پس از آن به ملاقات پروردگار نائل آيد در حالى كه همه قلب و روح و هدفش خداى تعالى گشته، هيچ منيّتى از او نمانده باشد. اين اراده پروردگار و كلمه او درباره مؤمنين است و آنهايند اصحاب الجنّة و اصحاب النّور.

اصحاب به معناى هم صحبت و همراه است. چنين كسانى با نور پروردگار همراه خواهند شد و هر كجا كه پا بگذارند، تمام موجودات عالم به استقبالشان مى‏آيند و در برابرشان خاضع و تسليم مى‏گردند. نه تنها آسمان و زمين و آنچه در آنهاست، بلكه موجودات عالم ديگر و فرشتگان نيز براى ايشان خاضع و تسليم مى‏شوند، لذا در روايت است كه چون مؤمن را در قبر مى‏گذارند، زمين مى‏گويد اى مؤمن، هنگامى كه تو بر من راه مى‏رفتى، من مشتاق بودم و دوست مى‏داشتم در درون من آيى تا فراخى و گشايش در قبرت ايجاد كنم و پس از آن به اندازه‏اى كه چشم كار مى‏كند، همه روح و رضوان مى‏بيند و باغى از باغهاى بهشت به رويش گشوده مى‏شود. در طرف ديگر كسانى كه همه خواسته شان خوردن و خوابيدن و شهوترانى كردن است و همه قلبشان را ثروت و مال پر كرده، مست طلاها و املاك و داراييهايشان هستند يا فراوانى هواداران و طرفدارانشان از خود بيخودشان كرده است، اينان همان كسانى هستند كه به تعبير قرآن چشم دارند اما نمى‏بينند، گوش دارند اما نمى‏شنوند و قلب دارند، اما نمى‏فهمند؛ "وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِك كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِك هُمُ الْغافِلُونَ". "بى ترديد بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريده‏ايم؛ آنها دلهايى دارند بى ادراك و چشمانى كه با آن نمى‏بينند و گوشهايى كه با آن نمى‏شنوند؛ آنان مانند چهارپايانند، حتى گمراهتر از آنها؛ همانهايند غفلت زدگان." (اعراف ۱٧٩) در حقيقت اين افراد جز ماديات و لذات مادى چيزى نمى‏بينند و نمى‏شنوند و نمى‏فهمند و هرگز لذات عالى معنوى را درك نمى‏كنند، لذا همچون چهارپايانند.

البته غالب افراد مؤمنى كه دوست اهل بيت هستند و محبت ايشان را در دل دارند، مردمى خداجو و تابع دستورات ائمه‏اند و معمولاً متوجه وضع خود مى‏باشند و اين چنين غرق ماديات و دنيا نمى‏گردند. گروه ديگرى نيز هستند كه اگرچه چندان به دنبال پول و ماديات نيستند، اما فهم پايينى دارند و خيلى زود گول مى‏خورند. به عنوان مثال شخصى نزد يكى از علما رفت و گفت: آيا اجازه مى‏دهيد مقدار نماز و روزه استيجارى به فلانى - يكى از طلبه ها - بدهم؟ شخص عالم پرسيد: چطور آدمى است، آيا او را مى‏شناسى؟ گفت: بله آقا همه چيزش به قاعده است؛ محاسنش به قاعده است، عمامه‏اش به قاعده است. او اگرچه شخصى بدى نبود، اما خوبى را تنها در ظاهر و به قاعده بودن لباس و ريش مى‏ديد.

يا نقل مى‏كنند آقا ضياء عراقى و سيد ابوالحسن اصفهانى به يكى از شهرها رفتند و مردم به استقبالشان آمدند. سيد ابوالحسن اصفهانى مرجع تقليد بود، اما هيكلى لاغر داشت و آقا ضياء عراقى از علما بود، اما مرجع نبود و هيكلى فربه و چاق داشت. مردم گمان مى‏كردند آقا ضياء مرجع است و دست او را مى‏بوسيدند و خوش آمد گويى مى‏كردند. هرچه آقا ضياء مى‏گفت: مرجع تقليد ايشان هستند، عده ای اعتنا نمى‏كردند. البته افراد اين چنينى را خداوند به خاطر كمى فهمشان عذاب نمى‏كند و به بهشت داخل مى‏كند به شرط آنكه مرتكب ظلم و تجاوزى نشوند.

اما دسته سوم كسانى هستندكه دنبال دنيايند. برخى از آنها اظهار دين مى‏كنند و با تازيانه دين استر دنيايشان را مى‏رانند و برخى ديگر رسماً دين را كنار گذاشته كارى به آن ندارند. به نظر بنده بيشتر مردم ايران در عصر حاضر از گروه اول هستند و گروه دوم و سوم بسيار كمترند. دليل اين سخن نيز آن است كه وقتى مردم نداى حق طلبانه امام خمينى را شنيدند به ميدان آمدند و به او لبيك گفتند، با آنكه به نظر مى‏رسيد جو مسموم دوران شاهنشاهى اكثريت مردم را به غفلت و هوی و هوس كشانده است.





دیدار زهرا رهنورد با فرهاد اظهری، از مجروحان جنبش سبز

زهرا رهنورد، نویسنده و استاد دانشگاه تهران، هفته گذشته با فرهاد اظهری از مجروحان حوادث پس از انتخابات پرمناقشه سال ۸۸ دیدار کرد.

به گزارش کلمه، فرهاد اظهری در ۲۵ خرداد ماه ۸۸، پس از راهپیمایی بزرگ مردم از میدان امام حسین به میدان آزادی، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. وی بیش از یک سال است که با مشکلات جدی جسمی‌اش دست و پنجه نرم می‌کند. اصابت گلوله به پای این جوان موجب شد که او در یک سال اخیر چند بار تحت عمل جراحی قرار بگیرد و شرایط جسمانی سختی را پشت سر بگذارد .

در این دیدار زهرا رهنورد به همراه جمعی از زنان اصلاح طلب به دیدار فرهاد اظهری و خانواده‌اش رفتند.

او در این دیدار ضمن قدردانی از صبر و شکیبایی خانواده اظهری و تحمل شرایط پیش‌آمده برای فرزندشان در یک ساله اخیر، روحیه و استقامت آنها را تحسین کرد و گفت: «برای هر خانواده‌ای دیدن فرزندش در این وضعیت سخت و طاقت‌فرساست و تنها با توکل به خدا و امید به آینده می‌توان چنین روزهای سختی را پشت سر گذاشت.»

رهنورد همچنین مقاومت و روحیه خستگی‌ناپذیر فرهاد اظهری را ستود و ادامه داد: «همان‌گونه که وی در این یک سال توانسته با مشکلات جسمی پیش‌آمده و شرایط طاقت‌فرسا کنار بیاید، از این پس هم باید سعی در رشد و تعالی خویش داشته باشد و برای روزهای پیش رو که به امید خداوند سلامت خویش را به طور کامل به دست خواهد آورد، آمادگی لازم را کسب کند.»

زهرا رهنورد در ادامه سخنانش همچنین بروز حوادثی این‌چنینی مانند مجروح و کشته شدن افراد بی‌گناه و به گلوله بستن مردم بی‌دفاع، آن هم در یک راهپیمایی اعتراضی بدون خشونت و در سکوت کامل را بار دیگر محکوم کرد.

این استاد دانشگاه گفت: سرانجام این روزهای سخت می‌گذرد و روزی شاهد احقاق حقوق مظلومین و آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات خواهیم بود و این امر با پایداری در راه سبزمان و اتکا و امید به خداوند میسر خواهد شد.



Sunday, November 7, 2010

ابوالفضل قدیانی خطاب به قاضی پرونده اش:احمدی نژاد دروغگو و ریاکار است

دادگاه ابوالفضل قدیانی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی برگزار شد. این دادگاه به ریاست قاضی مقیسه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب برگزار شد .

به گزارش کلمه، در ابتدای برگزاری دادگاه وی به عدم برگزاری دادگاه علنی و حضور هیئت منصفه اعتراض کرد و از قاضی خواست قوانین را در جایی که اسمش را دادگاه گذاشته، رعایت کند .

این فعال سیاسی عدم برگزاری دادگاه علنی را نشانی از بی قانونی دستگاه قضایی دانست .

در ادامه دادگاه نیز قدیانی به وقوع تقلب در انتخابات ریاست جمهوری اشاره کرد و گفت : «کودتای انتخاباتی نشانه ای از زوال جمهوریت و اسلامیت نظام است که مردم ایران به آن رای دادند .

قدیانی همچنین در این دادگاه و در حضور قاضی مقیسه،رییس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب « محمود احمدی نژاد ، رییس دولت دهم را ریاکار و دروغگو خواند و دلایل خود را در این باره به دادگاه توضیح داد .»

ادامه دادگاه ، این فعال سیاسی تبدیل به جدال لفظی میان او و قاضی مقیسه شد.

قدیانی گفته است که به زودی متن کامل دفاعیاتش را منتشر خواهد کرد .

قدیانی هفتم دی ماه سال گذشته طی مراجعه نیروهای اطلاعاتی به منزلش ، به اتهام توهین به رییس جمهور دستگیر و روانه زندان اوین شد.

Friday, November 5, 2010

نامه حسین خضری، زندانی محکوم به اعدام، به سازمانهای حقوق بشری

به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، وی در بخشی از نامه خود می گوید به مدت ۴٩ روز در سلول های انفرادی سپاه و در بازداشتگاهی مخفی که زیر نظر سازمان زندان های نیست به شدت شکنجه و وادار به اعتراف شده است.


متن این نامه به شرح زیر است:
اینجانب زندانی سیاسی حسین خضری که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه و همچنین تایید شعبه ده دادگاه تجدید نظر آذرباییجان غربی و همچنین تایید حکم صادره از سوی شعبه ٣۱ دیوان عالی کشور به اعدام محکوم شده ام.

برای پرده برداشتن از نحوه بازجویی، بازپرسی و دادگاهی که شدیدا از انعکاس و نحوه چگونگی مراحل ذکر شده به افکار عمومی و بیدار جامعه مدنی داخل و خارج جلوگیری به عمل آمده و می آیدو حتی از نامه سرگشاده ای که به عنوان اعتراض قانونی به مراحل پرونده سازی به ریاست قوه قضاییه کشور نوشته بودم مسئولین زندان از تایید آن امتناع می کنند.


با وجود تمامی این مشکلات بنده شرح مختصری از وضعیتی که به بنده وارد شده و به نوعی تا به حال ادامه دارد میدهم باشد که گوشی شنوا شنیده و زبانی حق گو شروع به بازگو و ارسال مطالب زیر نماید.


اینجانب در تاریخ دهم مرداد ماه ٨٧ در شهرستان کرمانشاه توسط نیروهای سپاه نبی اکرم آن شهرستان دستگیرشدم و مدت ۴٩ روز که در اختیار نیروهای سپاه نبی اکرم کرمانشاه بودم ومتحمل شکنجه های فیزیکی و روحی در زمان بازجویی بودم که شکنجه ها از نظر فیزیکی شامل :
۱- کتک زدن به مدت چندین ساعت در هر روز
٢- ایجاد فشار روحی و روانی در حین بازجویی
٣- تهدید بازجویی هایم مبنی بر آنکه اگر آن مواردی که ما میگوییم قبول نکنی به برادر و داماد خانواده شما میتوانیم برچسب فعالیت های غیرقانونی علیه نظام بزنیم
۴- ضربه زدن با لگد به اندام های تناسلی من و خونریزی و تورم آن نواحی از بدنم به مدت چهارده روز
۵- پارگی پای راستم تقریبا به اندازه ٨ سانتیمتر به علت ضربه محکم پای بازجو که هنوز قابل مشاهده است
۶- وارد کردن ضربات متعدد به تمامی بدنم با باتوم این موارد در مدت ۴٩ روز بازداشت بنده در بازداشتگاه سپاه پاسداران کرمانشاه بود.


حال سوالی که مطرح می گردد این است که مگر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل ٣٨ آن صراحتا بیان نشده است هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع‌ممنوع است‌، اجبار شخص به شهادت‌، اقرار یا سوگند مجاز نیست‌و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است‌ و متخلفین از این اصل مجازات می شوند.


در حالی که به آن صورتی که ذکر کردم بنده در مدت بازداشت در سپاه نبی اکرم کرمانشاه هم متحمل شکنجه فیزیکی شده ام هم شکنجه روحی و روانی .پس چطور اقرارهای بنده که به زور شکنجه از من گرفته اند دلیل و مدرک معتبری برای دادگاه شده و بنده را به چنین حکم سنگینی یعنی اعدام محکوم کرده اند.


بعد از آن در مورخ ٢٨ شهریور ٨٧ بنده را از سپاه نبی اکرم کرمانشاه به سپاه المهدی ارومیه منتقل کردند و در آنجا نیز تحت انواع شدیدترین شکنجه های فیزیکی و روحی قرار گرفتم .


دوباره مورخ ۱۶ دی از بازداشتگاه سپاه المهدی شهرستان ارومیه به اداره کل اطلاعات اذرباییجان غربی منتقل شدم و تا تاریخ ٢۶ بهمن همان سال تحت اختیار اداره اطلاعات ارومیه بودم و تمامی موارد شکنجه در طی بازداشتم در اداره اطلاعات ارومیه اجراو اعمال شد.


بعد از آنکه بنده را به زندان ارومیه منتقل کردند در تاریخ ٢۱ اردیبهشت ٨٨ برای اولین بار و آخرین بار بنده را در شعبه یک دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه دادگاهی نمودند که در جلسه دادگاه نماینده اداره اطلاعات ارومیه و دادستان حضور داشتند و قبل از آن هم اینجانب را ماموران اداره اطلاعات ارومیه تهدید کردند که نه از شکنجه باید حرفی بزنی و نه در مورد بازجویی های که از تو گرفته ایم البته به زور شکنجه! بالاخره با این جو سازی در دادگاه بدوی و همچنین با عدم اعطای زمان کافی برای بنده برای دفاع از خودم و جمع جور کردن محاکمه بنده در حدود ده دقیقه و اتمام آن کاملا جای سوال برای بنده شد که آیا در عرض ده دقیقه و با آن اتمسفر حاکم بر فضای دادگاه چطوری من و وکیلم میتوانستیم از اتهامات وارده دفاع نماییم و چگونه از این اتهام سنگین برائت کنیم.


سوال دیگری که برای من متصور می شود این است که آیا حضور من در جلسه ای دادگاه به منزله اجرای اجباری نمایشی درام و کمدی نبود که فقط آقایان گفته باشند که متهم در دادگاه حضور بهم رسانده و با توجه به طی مراحل دادگاهی محکوم شد .


سوال بعدی هم آن که در دادگاه به قاضی پرونده ام آقای درویشی، رییس شعبه یک بیان کردم که بسیاری از بازجویی های خود را قبول ندارم زیرا به زور شکنجه های فیزیکی و روانی مجبور به قبول آن مطالب گشته ام در حقیقت آنها را به من دیکته کرده و قبولانده اند، ولی با این همه قاضی پرونده هیچ اعتنایی به مطالبم ننمود توضیح آن که اعمال شکنجه از سوی بازجو هایم با توجه آنکه ایشان یعنی بازجویان مرا تهدید کرده بودند به قاضی گفتم ولی افسوس از گوش شنوا، متاسفانه قاضی بدون هیچگونه تحقیق و تفحصی در مورد ادعای شکنجه بنده مبادرت به صدور رای اعدام نمود و رای همان دادگاه بدوی توسط شعبه ده تجدید نظر استان آذرباییجان غربی در مورخ ۱٧ مرداد ٨٨ تایید شده و در تاریخ ۱۱ مرداد حکم قطعی صادر شده و در زندان مرکزی ارومیه به من ابلاغ گردید.


درضمن من تا قبل از قطعی شدن حکم دادگاه دست از تلاش بر نداشتم و در تاریخ ۵ مرداد از نوع رفتار غیرانسانی و غیرقانونی بازجو هایم به دادسرای نظامی شهرستان ارومیه شکایت کردم که مورخ ۱۰ بهمن ٨٨ ابلاغ گردیده است.
شکایتم از دادسرای نظامی به دادسرای عمومی رسید و همان موقع به برادرم در مورخ ٢٧ بهمن ٨٨ ابلاغ شده است به محض شکایت بنده از نحوه بازجویی و برخورد ماموران سپاه المهدی و اداره اطلاعات ارومیه در تاریخ ۱۶ آذر ٨٨ به بازپرسی شعبه هشتم احضار و وضعیت شکنجه و نحوه برخورد بازجویان را اعلام و همچنین مدارک پزشکی که دال بر شکنجه شدن اینجانب مینمود تقدیم کردم و در ضمن درخواست معرفی به پزشکی قانونی را نمودم و تعجب آور انکه بازپرس شعبه ٨ در برابر اظهارت بنده حتی نخواست برای اثبات راست یا دروغ بودن موارد ذکر شده، بنده را به پزشکی قانونی اعزام نماید.


در تاریخ ۱٣ بهمن ٨٨ یعنی درست بعد از آنکه بنده طرح شکایت نموده و در بازپرسی شعبه ٨ اظهارت خود را نوشته و مدارک پزشکی را تقدیم بازپرس نمودم و پرونده در دادسرای نظامی عدم صلاحیت خورده و به دادسرای عمومی رفته به عبارتی 3 روز بعد از نامه نگاری اداره سازمان قضایی نیروهای مسلح استان آذربایجان غربی با دادسرای عمومی در خصوص عدم صلاحیت رسیدگی دادسرای نظامی ارومیه و ارجاع پرونده به دادسرای عمومی مرا به اداره اطلاعات ارومیه برده و در مدت ٣ روزی که در بازداشتگاه مرکزی اداره اطلاعات ارومیه بودم انواع و اقسام تهدید ها مبنی بر آنکه اولا چرا بر علیه ما در دادگاه طرح شکایت کردی ثانیا در برابر دوربین فیلم برداری حاضر به اعتراف نوشته های که ما به شما می دهیم باشید و متذکر گردید که هیچ نوع بد رفتاری و شکنجه نشده ما نیز در عوض نسبت در رای که برایت صادر شده تخفیفاتی را به وجود می آوریم.

در حقیقت آشکارا تهدید بنده و ایجاد فضای سوداگری و عامه گری انگار سرنوشت انسانها نیز مانند کالا قابل داد و ستد است در حالی که انتقال من از زندان ارومیه به اداره اطلاعات باعث ایجاد استرس و دلهوره شدید در بین اعضای خانواده ام شده و با توجه به انکه پدرم برای کسب اطلاع از وضع بنده به اداره اطلاعات ارومیه مراجعه و متاسفانه با شنیدن جواب های گنگ و مبهم تصور می کنند که شاید مرا اعدام کرده اند و ایشان همانجا جلوی درب اداره اطلاعات ارومیه دچار سکته مغزی شده و بعد از اعزام به بیمارستان دار فانی را وداع میگویند این نیز برگ دیگری از جنایات دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران که با ایجاد نگرانی برای خانواده ضربه مهلک هم به من هم به خانواده ام وارد کردند که از صدها اعدام کردن برایم بدتر بود حال چه کسی جوابگویی این مسائل است خدا می داند.


جالب آنکه بیست روز بعد از فوت پدرم نگذشته بود که آقایان عوض عرض تسلیت به بنده مرا بدون هیچگونه دلیلی و بدون هیچ اطلاعی به زندان قزوین تبعید کردند حال تصور کنید که من در چه حالت روحی قرار گرفته بودم و مهم تر از همه آنکه بعد از چند ساعت که به طور چشم بسته و پا بسته و دست بسته به من گفتند که چیز خاصی نیست و تو را به زندان دیگری انتقال میدهیم .


در مورخ ٣۰ فروردین قرار منع تعقیب در شعبه ۱۰۴ جزایی ارومیه صادر گردید حال آنکه شعبه ۱۰۴ جزایی نه بازجویی های بنده و نه حتی نماینده ای از سپاه پاسداران و یا اداره اطلاعات را برای توضیح مسائل نه به بازپرسی نه به شعبه ای فرا خواند و نه با معاینه ای بنده توسط پزشک قانونی موافقت نمود حال بر چه مبنایی قرار منع تعقیب صادر کرد نمی دانم.


در کیفر خواست صادره از سوی اداره اطلاعات و هم حکم دادگاه اینجانب حسین خضری به عنوان محارب شناخته شده ام در صورتی که مصادیق محاربه نه بر بنده صادق است نه محرز اولا بنده هنگام دستگیری مسلح نبودم چون بنده فعالیت سیاسی به طور مدنی میکردم ثانیا هیچ اقدام مسلحانه ای علیه جمهوری اسلامی ایران نکرده ام همچنین بنده حدود ٨ ماه در سلول های انفرادی سپاه نبی اکرم کرمانشاه و سپاه المهدی ارومیه و اداره اطلاعات ارومیه تحت بدترین شکنجه های فیزیکی و روانی و انواع تهدید ها و تحقیرها بوده ام .


به طوری که بازداشت طولانی مدت بنده به مدت ٨ ماه در آن سلول های انفرادی چنان بر سیستم عصبی و حالات روحی و روانی ام تاثیر سو گذاشته بود که اقدام به خودکشی کردم آن هم ٢ بار! چون واقعا شکنجه ها و نوع رفتار غیر انسانی بازجویان به حدی بود که مرگ را بهتر از آن طور زندگی و زنده ماندن میدانستم و جایی بسی سوال است که در کجای دنیا فردی را ٨ ماه در سلول انفرادی مورد آزار و اذیت جسمی و روحی قرار داده اند و هیچگونه ملاقات را با وکیل یا خانواده و یا حتی تماس تلفنی با ایشان داشته باشد.


در پایان بنده زندانی سیاسی حسین خضری با توجه با آنکه تحت شدیدترین مراقبتهای امنیتی زندان قرار دارم و به طوری که حق نامه ای سر گشاده که به بالاتربن مرجع قضایی کشور نوشته ام بدون هیچگونه دلیل قانونی و خاصی از تایید اثر انگشت نامه بنده خودداری و اصل نامه نوشته شده را حفاظت زندان از بنده گرفته و باز پس نمی دهد.
حال با توجه به آشکار نبودن زمان اجرای حکم اعدام بنده که آیا فرداست یا پس فرداست از انتشار کوچکترین خبر حتی خبر سلامتی خویش به صورت راحت و آزادانه محروم می باشم لذا تحت چنین شرایط فوق سنگین امنیتی از تمامی مجامع بین المللی و سازمانهای کانون مدافع حقوق بشر و حتی افرادی که در مورد حقوق زندانیان سیاسی و همچنین در زمینه حقوق بشر فعالیت می کنند تقاضا دارم که صدای سرکوب شده مرا به گوش انواع بشریت رسانده و از هم اکنون تمامی آن مراجع و آن افراد را به عنوان وکیل رسمی خود می شناسم که هر سوالی را به نام بنده در جهت برگزاری یک دادگاه صالح و بی طرف بازبینی دوباره پرونده به طور واضح و آشکار بدون مخفی کاری، پیگیری و موضوع شکنجه وارده بر بنده را اقدام و اعمال نماید .


در پایان از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد؛ عفو بین الملل و تمامی مجامع حقوق بشر در خواست می نمایم با انتشار نامه اینجانب و پیگیری مسائل مطرح در آن اقدام نماید
حسین خضری
زندانی سیاسی محکوم به اعدام زندان مرکزی ارومیه بند ۱٢

Wednesday, November 3, 2010

فریاد آشنا

ای وطن در غم ویرانی خاک تو و دل، رنجورم

کاش جای تو تنم همره دل، ویران بود

کاش فرهنگ و خرد در این ملک

مایه ی بازی ارباب زر و زور نبود

با دل ویران،لیکن؛

باز بر عهد خودم می مانم.

نا امیدی ره کفر است در این خاک و دیار!

پس به سان ققنوس

سوزم و باز بزایم ز تل خاکستر.

سوزم و سازم فرهنگ تو را؛

تا خرد ورزی و آزادگی رستم زال

تا دل پاک سیاووش ،یل پاک سگال

تا ته عشق به سان فرهاد،

تا جوانمردی کسری پسر نیک قباد،

و عدالت طلبی، شیوه ی آن کاوه ی آهنگر راد.

به همان غیرت آرش، سوگند؛

و علی، پیر مراد!

با همین جان و دل ویرانم

سبز، بر عهد خودم میمانم!

امروز فصل الخطاب قانون اساسی است

به گزارش تحول سبز، تاجزاده پیرامون برخورد ها با نیروهای دانشگاهی و اموزشی گفت: معنای اخراج نیروهای طرفدار احزاب سیاسی از مدارس و آموزش و پرورش، تداوم ایجاد تک صدایی در جامعه و حکومت است و تداوم کودتاست و این که می خواهند نیروهای سبز و هواداران این جنبش را تحت فشار قرار دهند و با تجربه ای که من دارم عرض می کنم وقتی چنین تصمیمات سراسری می گیرند نشانه رشد جریان سبز د رسراسر ایران است و کسانی که فکر می کنند جنبش سبز خاتمه یافته به خصوص جناح حاکم خوب است اجازه دهند اجتماعی در هر روز هفته و در هر نقطه تهران برگزار شود تا معلوم شود اجتماعی عظیم تر از ۲۵ خرداد ۸۸ شکل می گیرد. من به آگاهی این مردم ایمان دارم و دلیلم این است که اگر این ملت رشید نبود تا به حال در برابر استبداد دینی تسلیم شده بود و این طور همه جانبه مقاومت نمی کرد.

در عین حال از شنیدن توزیع روزنامه کلمه در مدارس، بسیار خوشحال شدم و از این بابت به سهم خود از همه عزیزان تهیه کننده و توزیع کننده ندای سبز مردم ایران تشکر می کنم. و امیدوارم این کار به زودی سراسری شود. تاجزاده هم چنین از دیدار رهبران جنبش سبز با یکدیگر ابراز خوشوقتی کرد و اثرات این گونه ملاقات ها و گفتگو و تشریک مساعی را بسیار سودمند دانست.

روز ۱۳ ابان امسال نیز چون سال گذشته دانشجویان پیرو خط امام در زندانند

وی در ارتباط با مناسبت ۱۳ آبان نیز گفت: این روز را در حالی گرامی می داریم که دکتر محسن میردامادی از رهبران جنبش دانشجویی آن زمان، هم چنان در زندان است و امکان گفتگوی مستقیم با دانشجویان و مردم را ندارد و آیة الله موسوی خوئینی ها و دوستانش تحت فشارها و تضییقات زیادی هستند. بسیار متأسفم که آقایان با توسل به شیوه های استالینیستی در صدد جعل تاریخ انقلاب برآمده اند آن هم متناسب با حال و هوای انسدادی و اختناقی امروز.

دوره شعار خدا شاه میهن سپری شده و امروز فصل الخطاب قانون اساسی است

این زندانی شاکی از کودتاگران نظامی در ادامه گفت: اخیرا شنیده می شود که می گویند اگر فرد یا تشکلی اعتقاد به شخص رهبر نداشته باشد و ایشان را فصل الخطاب نداند، حق بهره مندی از حقوق مدنی و سیاسی را نخواهد داشت. در واقع شعارچهارگانه اقتدارگرایان (اسلام، انقلاب، امام و رهبر) که آن را محور وحدت می خوانند، و در این میان مردم و قانون هیچ جایی ندارند و کاملا حذف شده اند و حتی به ظاهر هم مورد اعتنا واقع نشده و نمی شوند، ما را به یاد شعار (خدا شاه میهن)قبل از انقلاب می اندازد.و در نقد این شعار باید بگویم فصل الخطاب، قانون اساسی است که خون بهای شهیدان و میثاق ملی ما است. در این قانون در هر بخش مشخص شده که فصل الخطاب کیست. برای مثال طبق قانون، فصا الخطاب در تهیه قوانین مجلس است و در بخش رسیدگی به شکایات و دعاوی فصل الخطاب حکم قاضی است، به همین دلیل حتی رهبر نیز نمی تواند نه مجلس را منحل کند و نه در حکم قاضی دخالت کند. اگرچه در عمل متاسفانه همه امور ما میلی شده اند و به جای مصلحت ملت میل یک نفر و میل جناح حاکم، مبنای کار قرار می گیرد ولی به لحاظ نظری «قانون» همچنان فصل الخطاب است و هرکس بپذیرد در چارچوب قانون کار کند، حق بهره مندی از همه حقوق قانونی را دارد و این یک بدعت است که اعتقاد به یک شخص را را مبنای تامین و رعایت حقوق شهروندان اعلام می کند. چنین نگاهی متعلق به یک صد سال پیش، یعنی قبل از دوران مشروطه است در زمانی که سخن و اراده شاه حکم قانون را داشت و وفاداری به شخص مبنای شرکت در حکومت بود و البته هر پستی امتیازی بود که شاه به نوکران خود می داد اما پس از انقلاب مشروطه و تدوین قانون اساسی مبنای بهره مندی از حقوق، تعهد به این قانون است.

هم پاسخ گویی به ملت هم پوزش از دولت اصلاحات

تاجزاده در بخش دیگری از سخنانش در ارتباط با حذف یارانه ها گفت: از مجموعه رفتار و گفتار مقامات چنین بر می آید که خودشان خوب می دانند این طرح با شکست و یا دست کم نارضایتی گسترده مردم مواجه خواهد شد و به همین جهت از هم اکنون در پی این هستند که تقصیرهارا به گردن یکدیگر بی اندازند در صورت شکست این طرح جناح حاکم علاوه بر پاسخگویی در این زمینه باید یک عذرخواهی بزرگ نیز به دلیل کارشکنی در کار دولت اصلاحات داشته باشد که این طرح را عاقلانه و تدریجی اجرا می کرد و اقتدارگراها با شعار تثبیت قیمت ها مانع اجرای آن شدند و مشکلات زیادی را ایجاد کردند.

Tuesday, November 2, 2010

مادر سهراب: از نظر آقایان همه مردم ایران اغتشاشگرند

شهرزادنیوز: خانواده سهراب اعرابی در مصاحبه با "روز" با تکذیب ادعاهای رسانه‌های حکومتی مبنی بر ارتباط آنان با سازمان مجاهدین

خلق اعلام کردند که این دروغ ها و فشارها آنها را از پی‌گیری پرونده قتل فرزندشان منصرف نخواهد کرد.

رسانه‌های حکومتی تحت عنوان "انتشار اطلاعات مهم در مورد خانواده یکی از کشته شدگان حوادث بعد از انتخابات" مدعی شده‌اند که مادر سهراب در گذشته هوادار سازمان مجاهدین بوده است. این منابع همچنین مدعی شده‌اند که یکی از دايی‌های سهراب هم اكنون در اردوگاه اشرف مجاهدین مستقر است و دایی دیگرش در داخل كشور سابقه همكاری با این سازمان را دارد.

پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی، در گفتگوئی با "روز" تصریح کرد که "آقایان" می‌خواهند سناریوی جدیدی بسازند و برای پایمال کردن خون سهراب متوسل به این دروغ ها شده‌اند، ولی او اجازه نخواهد داد.

پروین فهیمی همچنین گفت که از نظر آقایان همه مردم ایران یا اغتشاشگر هستند یا وابستگی سیاسی دارند و برای هر کاری یا دیدار با هر کسی، می‌بایست از آقایان اجازه بگیرند. آخر این چه وضعیتی است؟ رسما اینجا را تبدیل به زندان کرده اند.

http://www.iranpressnews.com/source/086087.htm

درخواست مهدی کروبی از خزعلی برای پایان دادن به اعتصاب غذا

عصر دیروز خانواده مهدی خزعلی میزبان مهدی کروبی بودند.



به گزارش سایت سحام، در این دیدار خانواده آقای خزعلی به شرح مختصری از شرایط و وضعیت این زندانی سیاسی پرداختند. در این دیدار همسر مهدی خزعلی ضمن ابراز خوشحالی از حضور آقای کروبی؛ نگرانی خود را از شرایط جسمی همسرش در پی اعتصاب غذای چند روزه،به ایشان ابراز داشت. در این دیدار آقای کروبی نیز ضمن توصیه به صبر و استقامت؛ در سفارشی به خانواده ایشان، از آقای خزعلی خواستند تا به اعتصاب غذای خود پایان دهد. لازم به توضیح است عصر امروز خانواده خزعلی موفق به ملاقات با این زندانی سیاسی شده و با وی دیدار کرده اند.

در ۲۱ مهر ۱۳۸۹ خزعلی توسط پلیس امنیت تهدید و سپس برای بازجویی به اوین منتقل شده و در نهایت بازداشت شد. اتهام او اقدام بر علیه امنیت ملی و تشویش اذهان عمومی اعلام شد.

شکنجه و تهدید به تجاوز و قتل شدم

سعید ملک پور، زندانی سیاسی که از سیزدهم مهرماه ۸۷ ازسوی ماموران اطلاعات سپاه تحت شکنجه های فیزیکی و روحی قرار گرفته است، در تماسی از زندان اوین، به مواردی از این شکنجه ها اشاره کرد کرد و خواستار رسیدگی اعامال قانون و رسیدگی به موضوع شکنجه اش ازسوی مقامات قضایی شد.

به گزارش تحول سبز، ملک پور که نوزدهم مهرماه ۸۷ در بازداشت به سر می برد و ۱۲ ماه در بازداشتگاه سپاه در انفرادی بوده است، در این تماس تلفنی عنوان کرد: سیزدهم مهرماه ۸۷ و سه روز پس از ورود به ایران از کانادا، توسط تیم پدافند سایبری سپاه به صورت آدم ربایی و بدون نشان دادن هیچ حکمی، در تهران بازداشت شدم. و بر خلاف اصل ۳۲ قانون اساسی الان در بازداشت موقت بوده و بلاتکلیف هستم.

او افزود: از همان بدو دستگیری تحت شدیدترین شکنجه های سخت فیزیکی و روانی قرار گرفتم که شرح آن را به صورت مکتوب به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب و همچنین همسرم ارسال کردم که منتشر شده و در دسترس قرار دارد.

این زندانی سیاسی به قانون منع شکنجه که اردیبهشت ۸۱ در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسیده است، اشاره کرد و افزود: ماده یک این قانون ۱۸ مورد را از موارد شکنجه دانسته که نباید در زندان ها و بازداشتگاه ها اعمال شود.

همان طور که در گزارش مکتوبم اشاره کردم بارها ازسوی بازجویان مورد ضرب و شتم قرار گرفتم که مطابق بند ۱ این ماده شکنجه است و ۱۲ ماه نیز در سلول انفرادی بازداشت بودم که طبق همین ماده غیرقانونی محسوب می شود.

۱۵ ماه از بازداشتم نیز در بازداشتگاه متعلق به سپاه بوده است که در این مدت، اعزام به محاکم قضایی، بازجویی ها، هواخوری و مراجعه به سرویس بهداشتی با چشم بند بوده که مطابق بند ۳ ماده، شکنجه است.

ملک پور به بازجویی های مکرر ازسوی بازجوهای متعدد و بی خوابی به دلیل این بازجویی ها اشاره و تصریح کرد: مطابق بند ۵ این ماده، این اقدام نیز مصداق شکنجه است. بارها من را تهدید کردند به قتل، شکنجه سخت تر و تجاوز، و تهدید کردند که همسرم را بازداشت کرده و جلوی من شکنجه می کنند تا من مجبور به گفتن و پذیرفتن آنچه شوم که بازجوها به من دیکته می کردند که این مطابق با بندهای ۶ و ۱۶ ماده از مصادیق بارز شکنجه است. بارها مورد فحاشی قرار می گرفتم که مطابق با بند ۷ این ماده شکنجه است.

وی افزود: در طول ۱۲ ماه بازداشت انفرادی به هیچ رسانه ای ائم از روزنامه، تلوزیزون و… دسترسی نداشتم که طبق بند ۱۴ ماده مصوب مجلس شورای اسلامی شکنجه محسوب می شود. در ۱۲ ماه اول دوران بازداشت اجازه ملاقات با وکیل هم نداشتم و حتی یک بار در راهروهای دادگاه انقلاب، وکیلم می خواست با من صحبت کند، اما سرباز همراه من اجازه این کار را نداد که این هم مطابق بند ۱۸ ماده ۱ از مصادیق شکنجه است.

این زندانی سیاسی اظهار کرد: مطابق ماده ۴ قانون مذکور و اصل ۳۸ قانون اساسی اعترافاتی که از طریق شکنجه های مورد اشاره در قانون از متهم اخذ شود و در دادگاه مورد استناد قرار گیرد، فاقد اعتبار است.

او یادآور شد: در دو جلسه دادرسی پرونده در شعبه ۲۸ مواردی پیش آمده که نشان می دهد قرار نیست به من حق دفاع داده شود، از جمله اینکه برخلاف ماده ۱۹۰ قانون آیین دادرسی کیفری تا الان به من اجازه دیدن پرونده داده نشده است و با اینکه من روی این موضوع پافشاری کردم، تنها خلاصه آن در جلسه ۲۹ فرودین قرائت شد. چطور می شود از خودم دفاع کنم در حالی که نمی دانم چه چیزی در پرونده ام است؟ به عنوان مثال یکی از اتهامات من در این کیفرخواست عضویت در گروه های معاند نظام است که حتی اسمش هم برده نشده است، یعنی اتهام را هم واضح بیان نکرده اند.

مطابق قانون در موادری که علم قاضی کافی نیست، باید از کارشاناسان فنی قوه قضاییه استفاده شود و من در رابطه با موضوع شکنجه در هر جلسه دادرسی درخواست کردم و مکتوب هم نوشتم که کارشناس قوه قضاییه موضوع اعمال شکنجه را مورد بررسی قرار دهد. این در حالی بود که می گفتند بازجویی که من می گویم مرا مورد شکنجه قرار داده، به عنوان کارشناس خبره بیاید نه کارشانس قوه قضاییه.

با توجه به اینکه قوه قضاییه در همه زمینه ها کارشناس دارد، کارشناس سپاه که در مورد من پرونده سازی کرده و من را شکنجه کرده می آورند که در مورد پرونده من نظر بدهد؟ آیا قاضی بی طرف به حساب می آید.

قاضی دادگاه به دلیل این اتهاماتم جلسه پنجمم را دو ماه و نیم بعد یعنی اواسط تیرماه قرار داد. مجری دادگاه هم به من گفت اگر بخواهی این طوری کار کنی رسیدگی به پرونده ات تا آخر ۸۹ طول می کشد.

ملک پور تصریح کرد: یکم آذر ۸۸ به دولت آبادی که به زندان اوین آمده بود تمام این موارد را عنوان کردم که قول پیگیری داد و پنج ماه بعد نیز به نمایندگان معاون دادستان موضوع شکنجه ها گفتم. خواسته من اجرای قانون است.

من تحت شکنجه قرار گرفته ام و درخواستم این است که این موارد مورد بررسی قرار گیرد و کارشناس قوه قضاییه نیز موضوع را بررسی کند، امکان دسترسی به وکیل داشته باشم و قانون در موردم اجرا شود.

نامه مجید دری از زندان بهبهان: من دیگر تنها نیستم، مردم این شهر حس غربتم را شکستند

مجید دری ، دانشجوی محروم از تحصیل چند روزی است که از زندان اوین به زندان بهبهان تبعید شده است. زندانی که از محل زندگی خانواده اش هزار کیلومتر فاصله دارد .





مجید پنج سال باقیمانده از حبس اش را به عنوان یک دانشجوی ستاره دار باید اینجا بگذراند .اما مجید از فاصله هزار کیلومتری نامه می نویسد و به مادر و پدرش و همه می گوید که تنها نیست. این که در میان استقبال گرم بهبهانی هایی که از دیدن یک زندانی حق طلب خوشحال شده اند و به دیدنش می آیند ،دیگر احساس تنهایی نمی کند . او کیلومترها را درنوردیده و فریاد می زند :« غریب نبودم و غریبه نبودند و از اینجا، از پشت دیوارهای ستبر زندان بهبهان به همه سلام می کنم و می گویم :من یک بهبهانی ام!مردم بهبهان!مرا بپذیرید.»

به گزارش کلمه، متن کامل نامه مجید دری به این شرح است:

چه کسی می خواهد

من و تو ما نشویم؟!

خانه اش ویران باد…

به نام آزادی که آن زمان که غریوش زدم از تحصیل محرومم کردند؛آن زمان که فریادش برآوردم در زندانم افکندند و آن زمان که به نامش خواندم،تبعیدم کردند .

به نام آزادی که چون زنّار می توانی هم سلکان و هم پیمانانت را بشناسی و به تاجی که به گمانشان از خارست و بر سرت نهاده اند،افتخار کنی که دلق مرقّع،به زِ ریش مرصّع!

به نام آزادی که هرگاه گلویی یک بار طعمش را چشید،حبس و تبعید و اعدام و زنجیر برایش بی اثر می شود.

سلام بر آزادی!سلام بر خونهای پاکی که به پایت ریختند و سرهای والایی که به راهت رفتند و عمرهایی که در آبیاری درختت سپری گشت.

چندی پیش یعنی صبح روز شنبه از اوین به زندان بهبهان آوردندم.حکمم محارب بود و در بی دادگاه قاضی پیرعباسی نامی که حتی اجازه دفاع به من و وکلایم را نداد محکوم شدم .

مصادیق حکم محاربه ام تن هر انسانی را می لرزاند!محارب شدم از آنرو که نخواستم ونتوانستم حیوانی زندگی کنم .اگر دفاع از حق تحصیل که حق مسلم و غیر قابل انکار هر فردی حرب است،من محاربم!اگر کمک به زندانیان سیاسی و تفقد و دلجویی از خانواده هایشان حرب است،من یک محاربم و اگر جمع آوری اسامی کشته شدگان و بازداشت شدگان و گرفتن وکیل برای کسانی که معلوم نیست توسط چه کسی،کجا و چرا دستگیر شده اند حرب است،من یک محاربم.باری!من یک محاربم و در هر زمان و هر مکان به محارب بودن خود می بالم و افتخار میکنم که این جنگ آیا شرف ندارد به صد صلح؟!

به گمان تان اگر کسی بشنود از خانواده زندانیان دلجویی کردم و به یک زندانی غریب کمک کرده ام و اسامی کشته شدگان و اسیرشدگان راجمع می کردم،بر من می شورند و تحقیرم میکنند؟آیا تصور می کنید با حبس و تبعید می توانید جلوی انسانیت بایستید؟!

آنانکه با تقلب و دروغ و انکار آمدند و با سرکوب و تهدید و ارعاب به گمان شان تثبیت شدند برای ادامه از چه کارها که استفاده نمی کنند !آنان که هر عمل انسانی را شیطانی و هر تفکر منتقد را محارب و هر اندیشه نوگرا را مخرب معرفی می کنند،چاره ای جز استفاده از این دست ابزارهای بی حد و حصر سرکوبگر ندارند.

باشد که طلوعی دیگر رخ بنماید و سیاهی را در سیاه چال تاریخ دفن کند وعاملان و آمرانش به سزای انسان ستیزیشان برسند و در این میان بدا به حال آنان که فردا باید پاسخگوی اعمال غیر انسانی شان در پیشگاه مردم باشند.کاش دست کم به شعارهایی که برای دیگران می دهند و به قانونی که از آن دم میزنند پای بند باشند و دست کم نسخه ای را رعایت کنند که برای دیگران می پیچند و قانونی میخوانندشان .

اکنون به زندانی منتقل شده ام که تفکیک جرائم در آن صورت نپذیرفته است.زندانی که از کمترین امکانات بهداشتی و فرهنگی محروم است.زندان بهبهان.زندانی در جنوب کشور.آنگاه که وارد شده بودم وهنوز گرد غربت را از تن نزدوده بودم،هیچ تصوری از ادامه نداشتم؛ادامه تحمل زندان،بدون تفکیک جرایم.در کنار زندانیانی که هیچ یک سیاسی نبودند با جرایمی مثل قتل و مواد و سرقت…تنها و غریب…

اما صدای گرم و آشنای بهبهانی ها چنان گرمایی داشت که خون منجمد شده در رگهایم را به جریان انداخت.آنگاه که در روز ملاقات پشت در زندان آمدند و خواستار ملاقات با من شدند و نگذاشتند فاصله هزار کیلومتری خانواده ام در نظرم جلوه کند،انگار به عیان دیدم زنّار را بر کمرهایشان و تاج خار را بر سرهایشان که می درخشید…

دیگر غریب نبودم و غریبه نبودند و حال از اینجا، از پشت این دیوارهای ستبر به یکایکشان عرض سلام و ادب و احترام می کنم و به پدر و مادرم می گویم:

پدر!مادر!اینجا من تنها نیستم.پدر،مادر،خواهر و برادران بهبهانی ام حس غریب غربتم را شکستند و می توانم فریاد کنم:من یک بهبهانی ام!مردم بهبهان!مرا بپذیرید .درود بر شرفتان!

به امید روزی که با زجر و تلاش،من و تو ما بشویم….

به امید آن روز….

خاکسارتان

مجید دری

آبانماه ۸۹/ زندان بهبهان



تداوم اعتراضات دانشجویان و پرسنل دانشگاه علوم پزشکی ایران به حکم انحلال آن دانشگاه

در پی تصمیم ناگهانی دولت و انحلال یک شبه دانشگاه علوم پزشکی ایران، دانشجویان، اساتید و پرسنلِ چهارمین دانشگاه بزرگ علوم پزشکی کشور، برای سومین روز متوالی دست به تجمعات اعتراضی زدند.


مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت دولت دهم، روز جمعه ٧ آبان ٨٩، طی نامه‌ای خطاب به محمدباقر لاریجانی، رییس دانشگاه علوم‌پزشکی تهران- که بدون هماهنگی با مجلس صادر و تنظیم شده بود- دانشگاه علوم‌پزشکی ایران را منحل و واحدهای آموزشی آن را به دانشگاه تهران و واحدهای درمانی و بهداشتی آن را به دانشگاه شهید‌بهشتی سپرد.
انحلال ناگهانی دانشکده علوم پزشکی دانشگاه ایران، نه تنها دانشجویان را شوکه کرد، بلکه با اعتراض نمایندگان مجلس نیز مواجه شد.


به گزارش خبرنگار جرس، بامداد روز سه شنبه ١١ آبان ماه، برای سومین روز متوالی دانشگاه علوم پزشکی ایران صحنه تجمع اعتراضی تعداد کثیری از دانشجویان و پرسنل آن دانشگاه بود.
بر اساس این گزارش، در ابتدای تجمع بیانیه های دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی و همچنین بسیج دانشجویی آن دانشگاه قرائت شد که در آن نسبت به تصمیم غیر منطقی و عجولانه وزارت بهداشت و همچنین عملکرد ضعیف مدیریت آن دانشگاه که برخلاف مدیران سابق، هیچ نوع مقاومتی در برابر این تصمیم نشان نداده اند، اعتراض کردند.


سپس دانشجویان با سر دادن شعارهایی چون " وزیر قانون میذاره، مجلس خبر نداره" ، " نه بهشتی، نه تهران، فقط دانشگاه ایران" ، "مدرکتون ارزونیتون، ایران نمی دیم بهتون" ، "دانشگاه زوری نمیشه، مدرک که صوری نمیشه" از جلوی درب دانشکده پزشکی به سمت سردر دانشگاه حرکت کردند و هنگامی که به سردر اصلی دانشگاه رسیدند، تابلوی جدید انتظامات دانشگاه علوم پزشکی تهران را پایین کشیدند و به جای آن پلاکاردهایی را درحمایت از دانشگاه خود نصب نمودند؛ این در حالی بود که گارد ویژه نیروی انتظامی در برابر درب اصلی، در محوطه خارج دانشگاه حضور داشتند. دانشجویان سپس به سمت ساختمان مرکزی دانشگاه حرکت کرده و خواهان توضیح از مسئولان دانشگاه و وزارت بهداشت شدند.

Monday, November 1, 2010

چارلی چاپلین : آموخته ام که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم

آموخته ام که با پول مي شود خانه خريد

ولي آشيانه نه

رختخواب خريد ولي خواب نه،
ساعت خريد ولي زمان نه،

مي توان مقام خريد ولي احترام نه،

مي توان کتاب خريد ولي دانش نه،

دارو خريد ولي سلامتي نه،

خانه خريد ولي زندگي نه

و بالاخره ،

مي توان قلب خريد، ولي عشق را نه.

آموخته ام که... تنها کسي که مرا در زندگي شاد مي کند کسي است که به من مي گويد: تو مرا شاد کردی

آموخته ام ... که مهربان بودن، بسيار مهم تر از درست بودن است

آموخته ام ... که هرگز نبايد به هديه ای از طرف کودکي، نه گفت

آموخته ام ... که هميشه براي کسي که به هيچ عنوان قادر به کمک کردنش نيستم دعا کنم
آموخته ام ... که مهم نيست که زندگي تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتياج به دوستي داريم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشيم

آموخته ام ... که گاهي تمام چيزهايي که يک نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وی

آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در يک شب تابستاني در کودکي، شگفت انگيزترين چيز در بزرگسالي است


آموخته ام ... که زندگي مثل يک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهايش نزديکتر مي شويم سريعتر حرکت مي کند

آموخته ام ... که پول شخصيت نمي خرد

آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگي را تماشايي مي کند

آموخته ام ... که خداوند همه چيز را در يک روز نيافريد. پس چه چيز باعث شد که من بينديشم مي توانم همه چيز را در يک روز به دست بياورم

آموخته ام ... که چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد

آموخته ام ... که اين عشق است که زخمها را شفا مي دهد نه زمان

آموخته ام ... که وقتي با کسي روبرو مي شويم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد

آموخته ام ... که هيچ کس در نظر ما کامل نيست تا زماني که عاشق بشويم

آموخته ام ... که زندگي دشوار است،

اما من از او سخت ترم

آموخته ام ... که فرصتها هيچ گاه از بين نمي روند، بلکه شخص ديگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

آموخته ام ... که لبخند ارزانترين راهي است که مي شود با آن، نگاه را وسعت داد

کیهان: ویژگی های یک دیکتاتور از زبان آیت الله طالقانی

دین را به استخدام می گیرد. شرف و انسانیت را به استخدام خود می گیرد. دروغ می گوید. فریب می دهد. خدا را شاهد می گیرد که من دلسوزترین مردم در حق شما ملت هستم. ولی روحیه اش لجوج ترین و کینه ورزترین مردم است نسبت به خلق!
وقتی سوار کار نشده وعده میدهد؛ وقتی سوار شد دیگر به هیچ چیز رحم نمی کند.

سخنرانی آیت الله طالقانی در کاخ سعد آباد
۲۳ رمضان ۱۳۵۸
- منتشر شده در روزنامه کیهان ۲۵ مرداد ۱۳۵۸

همسر نوری زاد: ایشان چندین هفته است که نمی توانند به علت عفونت و لقی دندانها غذا بخورد

محمد نوری زاد که به دلیل نگارش نامه‌های انتقادی به رهبر جمهوری اسلامی ومسئولان نظام به اتهام “فعالیت تبلیغی و توهین علیه نظام” به سه سال و نیم حبس و تحمل ۵۰ ضربه شلاق محکوم شده و هم اکنون در زندان اوین به سر می برد، اخیرأ دچار عفونت فک و دهان شده و حال جسمی نامساعدی دارد که مسئولان زندان نسبت به شرایط وی بی‌توجه‌اند.
‌وب‌سایت رسمی محمد نوری زاد، در گفتگویی با همسر این مستندساز و نویسنده زندانی درباره بیماری نوریزاد در زندان گفت: در آخرین ملاقاتی که طبق روال چهارشنبه‌ها داشتیم ایشان را بسیار رنگ پریده و ناتوان یافتم. البته اخلاق ایشان طوری است که اصلا به ما چیزی را منتقل نمی‌کنند و همیشه در پاسخ ما می‌گویند: شکر خدا. همه چیز عالی است. اما این دو دفعه آخر نتوانستند رنگ پریدهگی‌شان را پنهان کنند و چهارشنبه گذشته از عفونت فک و دهان بسیار بسیار در آزار بودند.
فاطمه ملکی در پاسخ به این که “آیا وی تحت معاینه یا مداوای پزشکان اوین قرار گرفته است یا خیر” اظهار داشت: بله، ولی مثل اینکه دندانپزشک اوین تنها کاری که گفته است می‌تواند در مورد ایشان انجام دهد تجویز مسکن است که خب مشکلی را حل نمی کند. به هر به ایشان گفته‌اند با امکانات داخل زندان امکان مداوا ندارند و ایشان چندین هفته است که نمی توانند به علت عفونت و لقی دندانها غذا بخورد و در نتیجه بنیه ضعیفی پیدا کرده اند. سوالم تنها از آنها که نام‌شان مسئول است این است که آیا فقط یک شب توانسته‌اند با درد دندان بخوابند که این طور راحت از عفونت دهان یک انسان می گذرند؟
وی ادامه داد: من نمی دانم چرا همه مسائل را سیاسی می بینیم. ایشان با همه “جنایت‌های قلمی” که به زعم خودشان مرتکب شده اند یک انسانند. با همان ظرفیت و آستانه تحمل آدمی. کاش آقای رئیس قوه قضائیه صدای من را بشنوند: آقای رئیس قوه قضائیه، همسرم را روزی که بردند به نام شما از ما جدا کردند و به خاطر توهین به شما، نامه‌اش هم در دفاترتان موجود است. شش ماه به خاطر شما حکم گرفت. بحثی نیست اما من ایشان را با تن و روحی سالم به داد گاه تان فرستادم و فقط می خواستم ایشان را با ۲۰ کیلو کاهش وزن و تنی ضعیف وقتی برای مرخصی آمده بودند می دیدید. من برگه های معالجه پزشکی ایشان را فرستادم خدمت دکتر دادستان. تا شاید اگر لازم باشد بررسی کنند و فرصت بدهند ایشان به تیمار بپردازد که متاسفانه برادران صبوری نکردند.
همسر نوری‌زاد خطاب به رئیس قوه قضاییه اظهار کرد: حالا هم دست ما کوتاه است آقای لاریجانی ولی یادتان باشد همسر من شش ماه برای شما حکم گرفت و گذراند ولی شما شش سال از سلامتی او را تراشیدید و حالا حتی اجازه درمان هم نمی دهید.
وی همچنین گفت: مشکل این است که همه فکر می کنند مسئولی نشسته است تا به صحبت‌های ما گوش کند. رئیس سابق زندان به آقای نوری‌زاد گفته بودند که دندانپزشکی را از خارج اوین برای تعیین وضعیت می فرستند که همانطور که گفتم این دو پزشک متخصص عفونت شدید را تایید و در پرونده ایشان در تاریخ چهارم آبان ماه درج کردند. در خبرها هم خواندید که رئیس زندان عوض شد و ما هم درخواست ملاقات دادیم که جوابی نگرفتیم ولی متاسفم که هرچه ما تلاش می کنیم داد و بیداد نکنیم کسی جوابمان را نمی دهد.ما اهل حاشیه نیستیم. تا امروز سکوت کرده ایم.
وی خاطرنشان کرد: نمونه اش را هم خودشان می دانند. آقای نوری زاد به تشخیص اشتباه پزشک زندان دچار اگزما و عفونت پوستی شدید شدند به طوری که تمام پوستشان لزج و فاسد شده بود. این را امروز از ما می شنوید که بیشتر از دو ماه از ماجرا می گذرد. گرچه به تمهید معالج بعدی وضعیت اورژانسی ایشان حل شد ولی هنوز عارضه آن در چهره ایشان مشخص است. چهره ای که روزی مردم ما به نام راوی روایت فتح می شناختند، بسیار سرخ و ملتهب است. ایشان بیشتر از سه ماه است در قرنطینه اند. بیشتر از دو ماه هواخوری نداشتند و تنها برای ملاقات از سلول بیرون می‌آمدند. همه این رفتارها غیر قانونی که هیچ، ضد بشری است. منظور اینکه ما سکوت کردیم ولی عفونت دهان چیزی نیست که من ساکت بمانم. کجای دنیا که ما ادعای مدیریت آن را داریم با مرد شصت ساله به خاطر نوشتن چنین می کنند؟ با کسی که جوانی اش را وقف مردم محروم کرد و هیچ وقت نخواست که پشت میز نشین باشد و عافیت طلب. مرخصی برای درمان حق مسلم ایشان است .
وی درباره شرایط کنونی‌ همسرش و شیوه ملاقات‌ها اظهار کرد: ملاقات به ملاقات از وضع ایشان باخبر می‌شویم. دسترسی به تلفن نداریم. بیشتر از هفتاد روز است که ملاقات حضوری نداشته ایم. تلفن هم که ندارند. می گویند باید صبر کنید چهارشنبه به چهارشنبه. ولی به خدا قسم اگر کسی بتواند فقط و فقط یک هفته با عفونت دهان سر کند که ایشان طی این یکماه. و اگر پیگیری نشود هم ایشان اعتصاب می کنند و هم ما ساکت نمی نشینیم. تمام دادم این است که آقای نوریزاد بنیه اعتصاب جدید را ندارد و همین وضعیت جسمی شان هم حاصل انفرادی طولانی مدت و فضای نامناسب و اعتصاب قبلی ایشان است.
ملکی در پایان گفت: من نمی دانم طرف مسوول کیست. اطلاعات یا قوه قضائیه؟ دادستان یا رئیس زندان؟ نمی دانم. ولی تک تک آنها می دانند که آقای نوری زاد فردی متعهد است. با یک احضار تلفنی خودش را تحویل سیستم قضایی داد. آنها می دانند که اگر در زندان را سال‌ها باز بگذارند ایشان یک قدم آنطرفتر نخواهند رفت و حالا به خدا قسم برای سلامتی ایشان نگرانیم. بگذارید به درمان ایشان بپردازیم تا تنشان در زندان جمهوری اسلامی تلف نشود. بگذارید لحظه ای با خودمان به باور برسیم که هنوز کسی برای آدمی برای انسانیت ارزشی قائل است.همین!

تحصن دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایران در پی منحل شدن این دانشگاه

دانشجو نیوز: پس از انحلال ناگهانی دانشگاه علوم پزشکی ایران از روز شنبه ۸ آبان ماه ۸۹ توسط “معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور” دانشجویان این دانشگاه دست به تجمع و اعتراض زدند.
به گزارش فارس، حدود ۸۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه علوم‌پزشکی ایران در واکنش به انحلال این دانشگاه از ساعت ۹:۳۰ امروز یکشنبه ۹ آبان در مقابل دانشگاه علوم‌پزشکی ایران واقع در بزرگراه “شهید همت” تجمع کردند.
این خبر گذاری در ادامه نوشته است که این دانشجویان با سر دادن شعار “نه تهران، نه بهشتی، فقط علوم‌پزشکی ایران ” نسبت به انحلال دانشگاه علوم‌پزشکی ایران اعتراض کردند.

دانشگاه تهران، دانشجویان دانشگاه منحل شده علوم‌پزشکی ایران را نپذیرفت
خبرگزاری ایلنا، انحلال دانشگاه علوم پزشکی را “شوک بزرگی” به دانشجویان این دانشگاه تعبیر کرده است به طوریکه دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی ایران صبح امروز با شنیدن انحلال دانشکده‌ای که در آن تحصیل می‌کنند، در محوطه این دانشگاه تحصن کرده و اعتراض خود را نسبت به این اتفاق ابراز می‌کنند.
این در حالی است که دانشکده علوم پزشکی تهران که قرار است طبق گفته وزیر بهداشت و درمان بخشی از واحدهای آموزشی دانشگاه علوم پزشکی ایران را در خود ادغام کند نیز نتوانسته به راحتی با این ادغام کنار بیاید، چرا که دانشکده پرستاری دانشگاه علوم پزشکی تهران در حال حاضر این گروه از دانشجویان دانشگاه ادغام شده را برای پذیرش قبول نکرده است.
به نظر می‌رسد این ادغام در صورتی اتفاق افتاده که هماهنگی‌های لازم برای آن از قبل انجام نشده است و دانشجویان و اساتید این دانشگاه‌ها را سر در گم کرده است تا جایی که دانشجویان این دانشگاه‌ها را مجبور به تحصن و اعتراض کرده است.

پلیس ضدشورش ساختمان دانشگاه منحل شده‌ی علوم پزشکی ایران را محاصره کرد
به گزارش فرارو، نیروهای پلیس ضد شورش نیز اطراف ساختمان مرکزی دانشگاه منحل شده‌ی علوم پزشکی ایران، واقع در بزرگراه همت، را به محاصره در آورده‌اند.

انحلال غیر قانونی
برخی از اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران با اعتراض نسبت ناگهانی بودن اعلام انحلال دانشگاه این موضوع را غیرقانونی دانستند.
به گزارش مهر، یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه که مدیریت یکی از گروههای آموزشی را نیز برعهده دارد گفت: “انحلال دانشگاه غیرقانونی است چرا که در هیچ جای دنیا این موضوع سابقه ندارد که به این شکل یک دانشگاه منحل شود.”

دولت بی‌خبر از مجلس، دانشگاه علوم‌پزشکی ایران را منحل کرده است
عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس از جلسه فوق العاده کمیسیون بهداشت و درمان مجلس درباره انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران خبر داد و تاکید کرد که این انحلال ایراد دارد. یکی دیگر از اعضای این کمیسیون گفته است که دولت بی‌خبر از مجلس دانشگاه علوم‌پزشکی ایران را منحل کرده است.
گفتنی است که در پی انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران، کلیه فعالیتهای بهداشتی، درمانی این دانشگاه واقع در استان البرز به دانشکده علوم پزشکی کرج، کلیه واحدهای بهداشتی، درمانی دانشگاه علوم پزشکی ایران به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و کلیه واحدهای آموزشی و پژوهشی و دانشجویی به دانشگاه علوم پزشکی تهران منتقل شد.