Saturday, June 11, 2011

در آستانه 22 خرداد


آژانس ايران خبـــــــــــر: درآستانه 22 خرداد در شيراز فضاي عمومي شهر امنيتي است و ماموران انتظامي به شدت مراقب هر حركتي هستند . از ساعت 11 شب به بعد تمام خيابانها پر از ماموران و نگهبانان مي شود. بيشترمكانهايي كه امكان كپي و چاپ وجود دارد لباس شخصيها حضور دارند .مكانهايي مثل حافظیه,دانشگاهها و كليه اماكني كه احتمال بروز تظاهرات است به شدت تحت كنترل نيروي انتظامي است.

نيروهاي انتظامي در وحشت از اوج گيري اعتراضات مردمي اقدام به پاك كردن همه شعار نويسي هاي موجود در سطح شهر با رنگ و اسپري مي كنند.اما شعارنويسان هم مغلوب نميشوند وباشيوه هاي مختلف شركت درتظاهرات اعتراضي 22 خرداد را اطلاع رساني ميكنند .

گزارش شهادت تکان‌دهنده زن جوانی که پس از انتخابات در بازداشتگاه مورد تجاوز قرار گرفت

در دومین سالگرد انتخابات مورد مناقشۀ سال ۱۳۸۸ و سرکوبی که در پی آن اتفاق افتاد، کمپین بین

المللی حقوق بشر در ایران، امروز ویدیوی شهادت یک زن جوان بازداشت شده را منتشر کرد که در آن وی شرح شکنجۀ شدید و تجاوز جنسی اش را بیان می کند.

بر اساس این گزارش، گواهی قوی وی روایت مقامات ایرانی ، مبتنی بر انکار استفادۀ گسترده از شکنجه و تجاوز توسط نیروهای امنیتی علیه اعتراض کنندگان عادی را به چالش می کشد.

بعد از انتخابات مهدی کروبی، از رهبران جنبش سبز، طی نامه ای به آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشت: “عده اى از افراد بازداشت شده مطرح نموده اند که برخى افراد با دختران بازداشتى با شدتى تجاوز نموده اند که منجر به ایجاد جراحات و پارگى در سیستم تناسلى آنان گردیده است. از سوى دیگر افرادى به پسرهاى جوان زندانى با حالتى وحشیانه تجاوز کرده اند به طورى که برخى دچار افسردگى و مشکلات جدى روحى و جسمى گردیده اند و در کنج خانههاى خود خزیده اند.” این نامه در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۸۸ علنی شد و خواستار تحقیقی از سوی مجلس شد.

هادی قائمی، سخنگوی کمپین گفت: “تجاوز بدترین نوع شکنجه است و اعلام ادعاهای مکرر شکنجه و آزار جنسی توسط قربانیان همچنان ادامه دارد.”

وی افزود: “مقامات قوۀ قضاییۀ ایران در حالیکه به محافظت از عاملان چنین جنایت هایی ادامه میدهند، چگونه می توانند ادعای سرسوزنی از مشروعیت داشته باشند؟ عملکرد قوۀ قضاییۀ که به نحو گسترده ای مصونیت از مجازات را تعمیق بخشیده عملا اعتبار خود را بر باد داده است.”


کمپین از اینکه همان دستگاهها و نیروهایی امنیتی و اطلاعاتی که این جنایات دهشتناک که درشهادت ویدیوئی توضیح داده شده است را انجام داده اند، همچنان مسئولیت بازداشت های خودسرانه، بازجویی، و زندانی کردن زندانیان عقیدتی و سیاسی را به عهده دارند نگرانی جدی خود را اعلام کرد.

در طی دو سال گذشته، قوۀ قضاییۀ ایران ابزاری در دست ماموران امنیتی و اطلاعاتی بوده است و عدم استقلال مطلق خود را به نمایش گذاشته است.

کمپین امروز ویدیوی ۲۸ دقیقه ای از شهادت زن جوانی که پس از انتخابات دستگیر، شکنجه و مورد تجاوز گرفته بود را منتشر کرد که قسمتی از مصاحبه ویدیویی ۱۰۰ دقیقه ای وی می باشد. مصاحبه کننده بیش از ۱۲ ساعت با وی در مورد تجربایت دوران بازداشت و پس از آن حضورا صحبت کرده است. بسیاری از جزییات در ویدیو نیامده است تا از شناسایی وی جلوگیری شود. مصاحبه کننده به کمپین گفت که مصاحبه چندین بار به دلیل شرایط نامساعد روحی مصاحبه شونده قطع شده و پس از مدتی ادامه یافته است.

این زن جوان به وضوح از تماس شهوانی پسر جوانی که در خدمت نیروهای امنیتی بوده در زمان دستگیری اش و انتقال به بازداشتگاهی مخفی به همراهی چندین زن دیگر که وی آن را به عنوان یک سوله تشریح می کند پرده بر می دارد. او می گوید که بعد از چندین روز حبس با چشم بند و بدون آب، غذا، و دسترسی به سرویس بهداشتی سپس به بازداشتگاه مخفی دیگری برده می شود و در یک سلول کوچک انفرادی نگه داشته می شود.


این زن جوان که در زمان دستگیری باکره بوده است، تشریح می کند که چگونه در این بازداشتگاه، با چشم بند و دهان بند مورد تجاوز وحشیانه، ضرب و جرح و اهانت قرار گرفته است.

تجاوز این قربانی برای چندین هفته، تا زمان آزادیش ادامه یافت. بعد از آزادی ، او دچار عفونت مجاری ادرار و چندین جراحت عفونی دیگرشده بود.

کمپین از تاریخ سوم مرداد ۱۳۸۸ گزارش های مورد اطمینان و قابل باوری را مبنی بر تجاوز جنسی بازداشت شدگانِ بعد از انتخابات دریافت کرده است. به نظر می آید که قربانیان عمدۀ تجاوز جنسی و سخت ترین بدرفتاری ها مردم عادی و اعتراض کنندگان ناشناس بوده اند. به نظر می رسد که مقامات ایرانی تلاش در فلج احساسی این افراد داشته اند تا برای ایرانیان عادی پیامی بفرستند که اگر به خیابانها بروید، اگر از حکومت انتقاد کنید، ما باعث رنج شما خواهیم شد.


در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۸۸، مهدی کروبی، یکی از رهبران مخالفان، طی نامه ای به آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشت: “عده اى از افراد بازداشت شده مطرح نموده اند که برخى افراد با دختران بازداشتى با شدتى تجاوز نموده اند که منجر به ایجاد جراحات و پارگى در سیستم تناسلى آنان گردیده است. از سوى دیگر افرادى به پسرهاى جوان زندانى با حالتى وحشیانه تجاوز کرده اند به طورى که برخى دچار افسردگى و مشکلات جدى روحى و جسمى گردیده اند و در کنج خانههاى خود خزیده اند.” این نامه در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۸۸ علنی شد و خواستار تحقیقی از سوی مجلس شد.

در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۸۸، علی لاریجانی ،رییس مجلس اسلامی ایران، اعلام کرد که یک کمیتۀ ویژۀ مجلس مدارکی را که کروبی ارائه کرده بود رد کرده است. این انکار به قدری شتاب زده بود که قویا نشان میداد کمیتۀ علی لاریجانی اساسا هیچگونه تحقیقات جدی و یا عمیقی انجام نداده است. در تاریخ ۳ شهریور، کروبی شرح دقیقی از تحقیقات خویش را چاپ کرد و با یک کمیتۀ ویژۀ مجلس دیدار کرد. در تاریخ ۱۶ و ۱۷ شهریور ۱۳۸۸، ماموران امنیتی به سه گروهی که در حال جمع آوری گواهی تجاوز و شکنجه از قربانیان بودند حمله کردند. این سه گروه انجمن دفاع از حقوق زندانیان، کمیتۀ پیگیری وضعیت بازداشت شدگان، که جزیی از ستاد انتخاباتی نامزد انتخاباتی میرحسین موسوی بود، و کمیتۀ پیگیری بازداشت شدگان و مجروحان ، که تحت نظارت ستاد مهدی کروبی قرار داشت، بودند. ماموران امنیتی کلیۀ مدارک و مستندات آنها را با خود بردند


مدت کوتاهی پس از اینکه مقامات تلاش کردند تا مدارک تجاوز و شکنجه را مخفی کنند، دو قربانی مرد، ابراهیم مهتری و ابراهیم شریفی، از ایران خارج و شهادت خود را به کمپین و سایر سازمانهای حقوق بشری بین المللی ارائه کردند.

هادی قائمی گفت: “هرچقدر مقامات ایرانی تلاش در پنهان کردن حقیقت می کنند، نمیتوانند موفق شوند. تمامی این قربانیانِ جوان بخشی از جامعۀ ایران هستند. فجایعی که برعلیه آنان انجام شده است نمیتواند از حافظۀ جمعی مملکت پاک شود و اصرار بر عدالت و پاسخگویی حکومت ایران را دنبال خواهد کرد.”

هادی قائمی افزود: “ماهیت غم انگیز پروندۀ این زن جوان، عدم پاسخگویی، و بی توجهی کامل به حداقل تضمین های آیین دادرسی، شواهد تکان دهنده ای از سیستم قضایی در حال تلاشی ایران است.”

کمپین از گزارشگر ویژۀ سازمان ملل متحد که به زودی برای رسیدگی به وضعیت حقوق بشر در ایران انتصاب خواهد شد می خواهد تا به کلیۀ ادعاهای شکنجه، با توجه ویژه نسبت به ادعاهای تجاوز توسط بازجویان، رسیدگی کند. کمپین همچنین به لزوم تحقیق کامل و مورد تعقیب قراردادن جنایتکاران به قصد اطمینان دادن به افرادی که در ارائۀ اطلاعات گام می گذارند تاکید می کند تا این شهود نگران تلافی نباشند

نظر سرکرده انتظامی در باره راهپیمايی 22 خرداد

فرمانده نیروی انتظامی، خبرهای منتشر شده در مورد آمادگی این نیرو برای برخورد با مردم را رد کرد و گفت اگر قرار باشد گروهی در پیاده روها راه پیمایی کنند دلیلی برای ترس نیروی انتظامی و نظام وجود ندارد.

اسماعیل احمدی مقدم، رئیس پلس کشور در مصاحبه با صفحه فیس بوک شخصی خود، در عین حال گفت که این نیرو انتظار راه پیمایی اعتراضی در روز بیست و دوم خرداد ماه را ندارد. هرچند برای برخورد با اغتشاش گران همیشه آماده است.

سردار رادان جانشین فرمانده نیروی انتظامی هفته گذشته از آغاز طرح برخورد با بدحجابی در نیمه دوم خرداد ماه خبر داده بود. مبارزه با بدحجابی از دو سال گذشته، اسم مستعار آمادگی نیروی انتظامی در برخورد با جنبش سبز بود، اما از آنجا که در ادبیات رسمی نظام، تلاش می شود جنبش سبز خاموش و از بین رفته تلقی گردد، از عناوین دیگر برای برخورد با سبزها استفاده می شود.

Saturday, March 26, 2011

برادر سهراب اعرابی: نه قاتل را معرفی کردند نه شال سبز سهراب را پس دادند

آژانس ايران خبـــــــــــــر:به دوسالگی انتخابات مخدوش ریاست جمهوری ایران کمتر از سه ماه باقی مانده است و هنوز دستگاه قضاییِ ایران قاتل هیچ یک از کشته شدگان راهپیمایی های اعتراضی بعد از انتخابات که در خیابان هدف گلوله قرار گرفته اند را شناسایی و معرفی نکرده است.

در پیگیری هایی که خانواده ها انجام داده اند، در موارد زیادی پزشکی قانونی به صورت مکتوب تایید کرده است که علت مرگ، اصابت گلوله بوده است. خانواده ها با همین مستندات همچنان به دادسرای جنایی مراجعه می کنند و خواستار شناسایی عاملان و آمران قتل هستند.جرس به سراغ خانواده های کشته شدگان انتخابات رفته است تا روند قضایی پرونده های جان باختگان انتخابات را از آنان جویا شود. برادر شهید کیانوش آسا در مصاحبه ی اخیر خود در همین زمینه به جرس گفته است که نه تنها دستگاه قضایی هیچ پاسخی به سوالات آنان نمی دهد بلکه بارها خانواده آنها را احضار و از آنها سوال می کند که به چه دلیل پیگیر پرونده هستند و اطلاعات مربوط به کشته شدن برادرشان را برای چه می خواهند. او گفت که خانواده اش دربرابر جنایت صورت گرفته سکوت نمی کنند..

این بار به سراغ سهیل اعرابی، برادر سهراب اعرابی جوان نوزده ساله ای که در راهپیمایی بیست و پنج خرداد مورد اصابت گلوله قرار گرفت رفته ایم که می گوید: نه تنها عاملان و آمران قتل سهراب را معرفی نکرده اند بلکه وسایل سهراب را هم تحویل نمی دهند تا حداقل قلب مادرمان آرام بگیرد. وی که بعد از گذشت بیش از یک سال و نیم ترجیح داد ه است سکوت خود را بشکند، از انگیزه های برادرش برای حضور آگاهانه در انتخابات و سپس راهپیمایی اعتراضی، نگاه و عقیده اش به جنبش سبز، حصر و بازداشت سران این جنبش، بیم ها و امیدهای پیش رو و همچنین در مورد روابط عاطفی خودش با برادرش و آن عکس معروف سهراب اعرابی با سربند و شال سبز نیز سخن گفت. متن این گفتگو پیش روی شماست.

آقای اعرابی، آرام آرام به دومین سالگرد کشته شدن برادرتان در راهپیمایی ۲۵ خرداد نزدیک می شویم، آخرین خبری که از روند رسیدگی پرونده قتل برادرتان دارید چیست؟

هیچ. تا آنجایی که من می دانم پاسخی نداده اند. به هر حال برای هر خانواده ای داشته های ازدست رفته گان شان عزیز است برای ما هم وسایل سهراب که همان شال سبز بود و عینک و یک انگشتری، ارزشمند بود که مادرم بعد از رفتن سهراب، بارها برای یافتن این وسایل به نهادهای مربوطه رفت اما نه تنها عاملان و آمران قتل سهراب را معرفی نکرده اند بلکه وسایل سهراب را هم تحویل نمی دهند تا حداقل قلب مادرمان آرام بگیرد.

مادر شما اولین زنی بود که در برابر کشته شدن فرزندش سکوت نکرد و حتی باعث شد دیگران نیز سکوت شان را بشکنند، اما شما تا کنون سکوت کردید و هرگز از حال و هوای خودتان در روزهایی که سهراب رفت سخنی نگفتید، الان می توانید برایمان بگویید دلیل این سکوت چه بود ؟

مشخص ترین دلیل سکوت من شوکه شدن از اتفاقی بود که برای برادرم افتاد ودلیل دومش نگرانی های مادرم بود.

اولین بار خبر شهادت برادرتان را از چه کسی شنیدید و چه حالی داشتید؟

بعد از ۲۵ خرداد مدتی بود که از سهراب بی خبر بودیم و همه ما چشم به راه بودیم، من هم طبق معمول منتظر خبری از سهراب بودم. یک روز دایی من با پریشانی به خانه ما آمد اما چیزی به من نمی گفت. حسی به من می گفت خبری هست و مدام از دایی ام با کنجکاوی می پرسیدم که چیزی شده؟ وقتی خبر را از زبان او شنیدم، باورش برایم سخت بود ولی با رفتن به پزشکی قانونی در تاریخ 21 تیر همه چیز برایم روشن شد وگویی دنیا برسرم خراب شده است.

- روز بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت شما خودتان کجا بودید و آیا می توانید مختصری از آن روز و حال و هوایش بگویید؟

من روز 25 خرداد به همراه مادرم و برادر هایم سیامک و سهراب به میدان توحید رفته بودیم و در آنجا من از سهراب و برادرم سیامک جدا شدم سهراب به بهانه خرید تست کنکور به سمت میدان انقلاب راهی شد و سیامک هم به همراه او به سمت میدان انقلاب که آن زمان شلوغ هم شده بود رفت و این آخرین لحظه ای بود که سهراب را دیدم. ولی خداحافظی گرمی با هم داشتیم. من به همراه مادرم راهی شدیم و در خیابان دکتر قریب به سیل خروشان مردم پیوستیم به مردمی پیوستیم که خواستار پاسخگویی بودند و برای پایمال شدن رای خود به خیابان آمده بودند. ۲۵ خرداد برای هر کسی که آن جمعیت خروشان را از نزدیک دیده باشد ممکن نیست فراموش شود، برای من هم بیست و پنج خرداد روز نمایش قدرتِ مردم بود به حکومتی که رایشان را دزدید.

ـ آیا سهراب قبل از رفتن به راهپیمایی هرگز با شما حرف می زد؟ اصلا می دانی او دقیقا با چه انگیزه و شوری به خیابان می رفت؟

سهراب اساسا بچه ی راز دار و درونگرایی بود اما هرگز زیر بار حرف زور نمی رفت. آن روز (۲۵ خرداد) خیلی دوست داشت هرچه سریع تر خودش را به میدان انقلاب برساند. من هیچ وقت سهراب را آنقدر ناراحت ندیده بودم. او معمولا آدمی بود که ناراحتی اش را بروز نمیداد ولی آن چند روز سهراب بسیار به هم ریخته بود وهمه اش در اتاق خودش بود. دائم این کلمه را تکرار میکرد: «دیکتاتوری داره میاد توی خونه های ما، ببین دیگه نه اینترنت داریم نه تلویزیون نه مطبوعات هیچی.» لبخندهای تلخ و تمسخر آمیز روزهای آخرش همیشه جلوی چشم هایم هست که می گفت: « اینجا ایران است آزادترین کشور دنیا».

ـ بیشترین چیزی که شما را در این بیست و دوماهی که گذشت آزار داد چه بود؟

همیشه از خودم پرسیدم. مگر گناه برادر من چه بود که پاسخش را با گلوله دادند. هیچ وقت هیچ کس هم جوابی به ما و مادرمان نداد. مگر برادرم چه می خواست که این بلا سرش آمد؟ مگر مردم چه میخواستند که آنقدر بی رحمانه سرکوب شدند ؟چرا بعضی ها با نام دین و با نام اسلام زندگی، امنیت، آرامش و ساده ترین حقوق شهروندی مردم را از آنها گرفته اند. اینها که می پرسم فقط سوال نیست. همه اینها روح من و خیلی از جوان های دیگر را آزار می دهد چون برایش پاسخی پیدا نکردیم .

ـ برگردیم به خرداد هشتاد و هشت؛ اگر شما بدانید وقتی سهراب برود به خیابان، دیگر به خانه بر نمی گردد، آیا مانع از رفتن و حضور او می شدی؟ پرسشم در واقع این است .

سوال سختی پرسیدید. سهراب و خیلی دیگر از کسانی که جان شان را فقط برای اعتراض از دست دادند، اینک به تاریخ پیوستند و دیگر تنها متعلق به من و یا خانواده ام نیست که ما بخواهیم اجازه بدهیم او به خیابان برود یا نه. سهراب راهش را انتخاب کرد و من نمی توانم و نمی توانستم جلوی او را بگیرم. سهراب از نظر من زنده است و دارد در کنار ما زندگی می کند. همین که دوست هایی که بعد از شهادت سهراب به حلقه خانواده ما پیوستند، هر کدام به تنهایی یک سهراب هستند، یک سرمایه هستند برای پیشرفت جنبشی که من هم خودم را عضو کوچکی از این جنبش می دانم. وقتی همه جا اسم مرا به عنوان برادرِ سهراب صدا می زنند، وقتی به مادرم می گویند مادرِ سهراب، این نشان دهنده این است که همه سهراب را می شناسند، سهراب هویت ما شده است، سهراب شناسنامه ما شده است، سهراب شناسنامه جنبشی شده است که به آن ایمان داشت، به خاطرش سبز پوشید و به خاطرش جانش را داد. به نظر من تاریخ سهراب وسهراب ها را صدا زد . من سهراب را خیلی دوست داشتم و دوست دارم، رفتنِ برادر همیشه دردناک است اما به او افتخار می کنم وقتی می بینم در راهی رفت که راهی جز سعادت و سربلندی نبود. اگر 100 بار دیگر هم راهپیمایی ۲۵ خرداد تکرار شود، من نمی توانم جلوی انگیزه سهراب برای حضور در خیابان را بگیرم. حق انتخاب سهراب را از او گرفته بودند و او به حرمت همین حق انتخاب بود که جانش را از دست داد.

ـ عکس های معروفی از سهراب در همه جا هست که او را با سربند سبز نشان می دهد، درست مثل عکس های محمد مختاری که همیشه با دستبند سبز بود، به عنوان یک جوان ایرانی احساس خودت نسبت به این رنگ چیست و فکر می کنی این رنگ برای سهراب چه معنایی داشت؟

سبز بوی امید می دهد بوی شکفتن، بوی تغییر و بوی تازه شدن. فکر می کنم برای سهراب هم همین معنا را داشت؛ امید به آینده وآزادی

ـ مادر شما به مدت ۲۶ روز در مقابل زندان ها دنبال سهراب می گشت، تا روزی که جسد بی جان سهراب را تحویل دادند، نکته ای به یادتان می آید از آن ۲۶ شب و روز که به سرگردانی و در جستجوی برادر گذشت؟

دائم در استرس بودم. به ما که نگفته بودند سهراب کشته شد و ما فکر می کردیم زندانی است. مادرم آن روزها مدام می رفت مقابل زندان ها عکس سهراب را به هرکسی که آزاد می شد نشان می داد تا شاید نشانه ای پیدا کند. من هم همه اش به فکر این بودم که اگر سهراب آمد خانه چه کار کنم. یعنی چه کاری کنم که حال و هوایش عوض شود و حداقل فکر شکنجه هایی که شده از سرش بیرون برود. دلم آن روزها می جوشید اما متاسفانه بی مسوولیتی و دروغ پراکنی آنقدر برای مدعیان و مسولان راحت شد که ما را بیهوده منتظر سهراب نگاه داشتند در حالی که سهراب قرار نبود به خانه برگردد و من بیهوده دنبال راهی بودم که وقتی سهراب به خانه برگشت هوایش را داشته باشم.

عکس معروفی از سهراب با شال و سربند و دستبد سبز که در کنار مادر نشسته است در همه جا پخش شده است، در دست های مادر پوستر انتخاباتی آقای موسوی است. آیا رای سهراب هم موسوی بود؟

سهراب طرفدار مهندس موسوی بود ومعتقد بود مهندس خواهد توانست عدالت اجتماعی را در کشور بر قرار کند . سهراب امید داشت. ارزش رای سهراب وسهراب هایی که با آگاهی و امید به میدان آمده بودند خیلی بالا بود. رای سهراب رای برای تغییر بود. حقش این نبود که جانش را تنها برای یک رای از او بگیرند. پاسخ یک شعارِ ساده ی «رای من کو» گلوله بود. سهراب رای داد تا زندگی بهتری داشته باشد. همین. من هیچ وقت پشیمان نشدم ونخواهم شد هدف من وبرادرم رای به باورهای سیاسی مان بود . او با آگاهی رای داد و با آگاهی دنبالِ رای خودش رفت و کشته شدن در این راه سعادت است.

در مورد آن عکس معروف سهراب با سربند سبز دلم می خواهد ناگفته ای را مطرح کنم. عکاس آن عکس خودم بودم من معمولا تمرکز خوبی برای عکاسی ندارم ولی به نظر من آن روز دستها و چشمهای من برای خودم نبود، قدرت عجیبی داشتم مثل خیلی از شهروندان معمولی که عکاس و فیلمبردار نبودند اما پس از انتخابات و در روزهای اعتراض و راهپیمایی، لحظه به لحظه ظلم و خشونتی که در خیابان می دیدند را ثبت می کردند. آن عکسِ من از سهراب و مادرم هم کاملا اتفاقی خوب و روشن افتاد. مادرم فریاد زد؛ «از ما عکس بگیر». من در جوابش گفتم: « باشه». سهراب نگاهش جای دیگری بود واز دست من ناراحت بود که چرا همه اش آن روز عکس می انداختم و همین ناراحتی سهراب به این عکس کمک کرد تا رنگ و بوی دیگری بگیرد. نگاه نگران سهراب در این عکس را که می بینم نمی دانم باید ناراحت باشم یا خوشحال باشم که این عکس ماندگار شد. گاهی وقت ها که دلم بگیرد به این عکس نگاه می کنم و می گویم :امیدوارم با جهانی شدن این عکس، سهراب دیگر از من ناراحت نباشد

ـ فکر می کنید خود آقای موسوی و کروبی پای ملت آنگونه که باید ایستادند؟

بله به نظر من موسوی و کروبی بر عهد خود ایستاده اند و هزینه های سنگینی را متحمل شدند. نمونه اش کشته شدن خواهر زاده موسوی، دستگیری فرزند کروبی و ضرب و شتم خود ایشان در راهپیمایی و یا همین حصر خانگی آنان هست که به نظر من حتی بیشتر از حد انتظار خیلی از ما هم ایستادگی کردند. ما در این سالها کم دیده بودیم که سیاستمداری به خیابان بیاید و پا به پای مردم در راهپیمایی های اعتراضی شرکت کند . مهندس موسوی همان روزی که ما سهراب را به خاک سپردیم به همراه خانم رهنورد به خانه ما آمده بود و مهدی کروبی هم فردای آن روز به خانه ما آمدند. برای من خیلی جالب بود که آنها تا این اندازه برای مردمی که به آنها رای داده بودند ارزش قائل شدند و همین برای من درست در روزهایی که عزا دار بودیم یک دنیا ارزشمند و روحیه بخش بود

این روزها موسوی و کروبی را زندانی و روابط آنها با مردم را قطع کرده اند و هیچ بیانیه و فراخوانی هم نیست به نظر شما اینکه گفته شد جنبش سبز مرده تا چه اندازه درست است؟

جنبش سبز نمرده و نخواهد مرد نه با کشته شدن سهراب ها و محمدها و نداها و بسیاری از کسانی که ما حتی اسم شان را هم شاید نداینم و نه با دستگیری سران و به بند کشیدن آنها. حتی انگیزه مردم برای اعتراض بیشتر خواهد شد .از نظر من حال که موسوی و کروبی در زندان هستند این وظیفه هر ایرانی است که به ابتدایی ترین حقوق کسانی که پای مردم ایستادند و با همین مردم همراه شدند، احترام بگذارد و به این حصر غیر قانونی اعتراض کند. گاهی وقت ها فکر می کنم سهراب اگر زنده بود بقدری از این موضوع ناراحت می شد که چرا بعضی ها حتی به حقوق این آقایان هم احترام نمیگذارند. سهراب ،موسوی را خیلی دوست داشت و به همین خاطر من مطئمن هستم به قدری به این حصر غیر قانونی اعتراض می کرد که شاید دوباره جانش را می داد.

با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس گذاشتید.

مرگ مشکوک چند زن زندانی بی دفاع در زندان اوین

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" در طی چند هفتۀ اخیر چند نفر از زنان زندانی بند 1 زندان اوین بطرز مشکوکی در گذشته اند.

در طی یکماه گذشته حداقل 3 تن از زنان زندانی این بند که آخرین آنها ، زندانی توران تربتی 38 ساله است به طرز مشکوکی در حدود 5 روز پیش در گذشت همچنین زن زندانی دیگری بنام خانم فاطمه عباسی پیش از این در زندان بطور ناگهانی درگذشت. هویت زن زندانی سوم متعاقبا اعلام خواهد شد.

از مدتی پیش وضعیت وشرایط زنان زندانی زندان اوین شدیدا به وخامت گراییده است. تعداد زیادی از آنها بیمارهستند و نیاز به درمان دارند با این وجود از خدمات درمانی محرم اند .وضعیت غذایی آنها اسف بار می باشد و مدتها است که گوشت ومرغ و ماهی را از لیست غذایی آنها حذف شده است و اکثر اوقات غذای آنها تخم مرغ و سیب زمینی است.وضعیت بهداشتی زنان زندانی قرون وسطایی است و چیزی به عنوان بهداشت در این بند دیگر معنی و مفهومی ندارد.

اکثر زنانی که در بند 1 هستند به اتهام مصرف مواد مخدر بازداشت شده اند . در زندان به آنها داروی متادون با دز بالا داده می شود که باعث اعتیاد آنها شده است .متادون را به زنان زندانی که سن آنها بین 20 الی 40 سال می باشد تجویز می شود .از طرفی دیگر داروی متادن را همراه با مخلوطی از داروهایی دیگر به آنها داده می شود که باعث ایجاد زخم هایی شبیه زخم بستر بر بدن آنهاو حتی باعث مرگ آنها شده است .

از طرفی دیگر شایعاتی حاکی از آن است که قرار است زنان زندانی عادی زندان اوین به زندانی در ورامین منتقل شوند.گفته می شود که انتقال آنها قرار است پس از تعطیلات عید نوروز صورت گیرید.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،عدم رسیدگی پزشکی که منجر به مرگ زنان زندانی بی دفاع در زندانهای رژیم ولی فقیه علی خامنه ای می گردد را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر مراجع بین المللی خواستار رسیدگی به پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه در دادگاه های بین المللی است.

بلاتکلیفی رامین پرچمی، بازیگر سر‌شناس سینما و تلوزیون در زندان اوین

گزارش‌ها حاکی از آن است که رامین پرچمی، بازیگر سر‌شناس سینما و تلوزیون که در جریان تجمعات اعتراضی ۲۵ بهمن بازداشت شده بود، پس از گذشت بیش از ۴۰ روز از زمان بازداشت در شرایط بلاتکلیف به سر می‌برد.

شاهدان عینی به گزارشگر "هرانا" گفته‌اند رامین پرچمی، بازیگر سر‌شناس، پس از بازداشت در روز ۲۵ بهمن ماه ۸۹ به زندان اوین منتقل شده است.

پیش‌تر برخی سایت‌های دولتی به بازداشت این هنرمند تحت این عنوان که "ر.پ یکی از بازیگران فیلم مسعود ده نمکی که در راهپیمایی ۲۵ بهمن شرکت کرده بود پس از تذکرات متعدد چند مسئول حاضر در صحنه مبنی بر ترک این تجمع، به مخالفت پرداخته و سپس به بازداشتگاه انتقال داده شد؛" اشاره کرده بودند.

رامین پرچمی ۳۸ ساله، در فیلم‌هایی چون ضیافت و اعتراض ساختهٔ مسعود کیمیایی، میهمان مامان ساخته داریوش مهرجویی و سریال‌های در پناه تو، همسایه‌ها و زیر آسمان شهر ۳ ایفای نقش کرده بود.

وی هم چنین تا چندی پیش سردبیر ماهنامهٔ فرهنگی هنری نقش آفرینان، به مدیر مسئولی شکوه جیرودی بود.

Thursday, March 24, 2011

مراسم چهلم شهید محمد مختاری

مراسم چهلم شهید محمد مختاری، بعدازظهر جمعه در بهشت زهرا


مراسم چهلمین روز شهادت محمد مختاری، روز جمعه در بهشت زهرای تهران برگزار می‌شود.

به گزارش خبرنگار کلمه، خانواده‌ی شهید محمد مختاری قصد دارند از ساعت ۳ بعدازظهر روز جمعه پنجم فروردین‌ماه، مراسم چهلمین روز درگذشت این شهید ۲۵ بهمن را بر سر مزار او در بهشت زهرای تهران برگزار کنند.

صفحه‌ی فیس‌بوک محمد مختاری با اعلام این خبر، آدرس محل دفن شهید محمد مختاری و زمان و مکان این مراسم را بدین ترتیب اعلام کرده است:

بهشت زهرا، قطعه‌ی ۲۴۹، ردیف ۸۳، شماره‌ی ۶

جمعه ۵ فروردین، ساعت ۱۵ (۳ بعدازظهر

تطمیع و تهدید خانواده شهید صانع ژاله

پدر شهید ۲۵ بهمن بعد از شهادت پسرش حق السکوت ۷۵ ملیونی بسیج را رد کرده است.

گزارشهای رسیده به «میزان خبر» حاکی از آن است که دو تن از مسئولین بسیج غرب کشور، بعد از شهادت صانع ژاله در تظاهرات ۲۵ بهمن، ۷۵ ملیون پول نقد برای پدر شهید صانع ژاله می‌برند، که این پدر از قبول آن خودداری می‌کند.

این اتفاق در زمانی روی داده است که برادر بزرگ‌تر صانع ژاله توسط نهادهای امنیتی بازداشت و در زندان به سر می‌برده است

صانع ژاله دانشجوی تئا‌تر دانشگاه هنر در روز ۲۵ بهمن در تهران به ضرب گلوله مستقیم نیروهای شبه نظامی به شهادت رسید و قانع ژاله پس از ادعای رسانه‌های حکومتی مبنی بر بسیجی بودن برادرش در مصاحبه با رسانه‌ها به تکذیب این موضوع پرداخت و به همین علت بازداشت شد.

بنا به این گزارش پس از رد رشوه ۷۵ ملیون تومانی، مسئولین بسیجی به تهدید این پدر پرداختند و از سرنوشت مشابه برادر بزرگ‌تر با صانع ژاله ابراز نگرانی کردند که در جواب پدر صانع ژاله می‌گوید: یک پسرم در راهی که فکر می‌کرد درست است کشته شد و پسر دیگرم هم کاری را کرده که اعتقاد دارد درست است و هر هزینه‌ای را هم می‌پردازد.

خانواده‌های شهیدان راهپیمایی‌های اعتراضی بعد از خرداد ۸۸ تحت فشارهای شدید نیروهای امنیتی قرار گرفتند تا به تکذیب خبر شهادت در تظاهرات بپردازند یا در مصاحبه‌هایی فرزندان و عزیزان خود را از حامیان حکومت جلوه دهند وعلیه رهبران جنبش سبز اظهار نظر کنند. در همین راستا سایت‌ها و خبرگزاری‌های نزدیک به حاکمیت بار‌ها به جعل مصاحبه از این خانواده‌ها پرداخته‌اند که با تکذیب ایشان روبرو شده است.

Monday, March 21, 2011

گزارش پزشکی قانونی در باره علت قتل بهنود رمضانی


گزارش پزشکی قانونی در باره علت قتل بهنود رمضانی: ضربات متعدد شی سخت به سر (جمجمه)
by Freedom Messenger - Ghasedane Azadi on Monday, 21 March 2011 at 15:22

آژانس ايران خبـــــــــــــر: علت قتل بهنود رمضاني: ضربات متعدد شی سخت به سر (جمجمه)مطابق گزارشهای منتشره در رسانه های مجازی، روز ۲۶ اسفند، خانواده بهنود رمضانی که در آخرین ساعت شب چهارشنبه سوری توسط مزدوران بسیجی به شهادت رسیده بود، پیکر بی جان وی را از پزشک قانونی تحویل گرفته و برای تشیع جنازه و دفن او به روستای قراخیل از توابع شهرستان قائمشهر منتقل کردند.

مطابق این گزارش، پزشکی قانونی بر خلاف خواسته نیروهای سرکوبگر و فشار جهت وارونه نشان دادن علت قتل، علت قتل را به شرح اعلام کرده است: مرگ بر اثر ضربات متعدد شی سخت یه سر (جمجمه)

بهنود رمضانی در جریان قیام قهرمانانه مردم در مراسم چهارشنبه سوری، در منطقه نارمک تهران هدف یورش وحشیانه مزدوران سرکوبگر دیکتاتوری آخوندی قرار گرفته بود.

در آخرین ساعات شب چهارشنبه سوری، مزدوران بسیجی و لباس شخصی بهنود رمضانی را که در این حرکت اعتراضی شرکت داشت، شناسایی کرده و در منطقه یی خلوت به او یورش برده و به طرز وحشیانه یی مورد ضرب و شتم قرار می دهند. همین گزارش حاکی است، بهنود رمضانی با آمبولانس به اورژانس منتقل می شود. اما ساعاتی بعد براثر شدت ضربات وارده جان می سپارد.

بنا به همین گزارش، متعاقبا مزدوران سرکوبگر رژیم با هدایت و همراهی سرکرده جنایتکار بسیج در منطقه نارمک تلاش کردند وارد بیمارستان شوند، اما پرسنل شریف بیمارستان به ورود مسلحانه این مزدوران اعتراض می کنند.

تبریک عید نوروز به هموطنان و زندانیان سیاسی توسط خانواده شهید راه آزادی علی صارمی

خانواده شهید راه آزادی مردم ایران زنده یاد علی صارمی طی پیامی به هموطنان و زندانیان سیاسی در بند عید نوروز را تبریک گفتند. این پیام جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" قرار گرفته است. متن پیام تبریک نوروزی و قطعه شعری که سروده شده به قرار زیر می باشد:

به نام خدا

تنم گر بسوزی

به تیرم بدوزی

کجا کی توانی

ز قلبم ربایی

تو عشق میان من و میهن من

فرا رسیدن سال نو را به هموطنان عزیز به زندانیان سیاسی در بند در شهر شهر میهن ما و به هموطنان دور از وطن در غربت تبریک عرض می کنیم و بهاری را آرزو می کنیم که عزیزانمان بر سر سفره های بی ریای آریایی مان حاضر باشند و جای شهدایمان را سبز کنند.

شهدایی که با جان و خونشان ایرانمان را محافظت کردند و ما را وارث آن قرار دادند .

باشد که دلهایمان را آکندۀ یادشان کنیم و قدمهایمان را استوار در راهشان،

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز

چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

هر چه کردم که بپرسم سبب درد فراق

مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود

سروده ای از این خانواد

به خاطر اشک های داغ کودکی ام

نه پدر دست از مبارزه برداشت نه جلاد توبه کرد

به خاطر سینه سوزش

نه صیاد تیرش را شکست نه پرنده ترک پرواز کرد

دنیا مسیرش را طی می کند پوینده راهش را می پوید

و زن منتظر ، چشمانش نمی خندد

اطرافیان در چاده ای تنگاتنگ

روبه روی زن می روند و می آیند و

می گویند بخند افتخار کن سیاه نپوش

او زنده است

نشانه هایش را ببین

با انگشت آن جوان را نشان می دهند

که روی دیوار

آه چه شجاعتی

انگار عکسی را از منصبش حفر کرده اند

صبح روز بعد روزنامه ای می خرم

آن دل شجاع به اتهام توهین به کاغذ اعدام شد

یکی با سر انگشتش دارد جوانی را نشانم می دهد

ببین اعدام نشده آنجاست

دارد شعار می دهد

اما حس می کنم جایش در دلم خالیست

جایش خالیست

از پای چوبه دار نامی را زمزمه می کند

نگاه می کنم ببینم قرار است

جلاد روی صندلی بایستد یا جلال

اما ما مردم می گوییم هیپچ کدام

بیایید طناب بیگناه دار را

روی صندلی بنشانیم

اگر چلاد بگذارد

و اگر طناب دار وسیله ای برای رهایی حکومت نباشد



خانواده شهید راه آزادی مردم ایران علی صارمی

تبریک عید نوروز به هموطنان و زندانیان سیاسی توسط خانواده شهید راه آزادی علی صارمی

خانواده شهید راه آزادی مردم ایران زنده یاد علی صارمی طی پیامی به هموطنان و زندانیان سیاسی در بند عید نوروز را تبریک گفتند. این پیام جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" قرار گرفته است. متن پیام تبریک نوروزی و قطعه شعری که سروده شده به قرار زیر می باشد:

به نام خدا

تنم گر بسوزی

به تیرم بدوزی

کجا کی توانی

ز قلبم ربایی

تو عشق میان من و میهن من

فرا رسیدن سال نو را به هموطنان عزیز به زندانیان سیاسی در بند در شهر شهر میهن ما و به هموطنان دور از وطن در غربت تبریک عرض می کنیم و بهاری را آرزو می کنیم که عزیزانمان بر سر سفره های بی ریای آریایی مان حاضر باشند و جای شهدایمان را سبز کنند.

شهدایی که با جان و خونشان ایرانمان را محافظت کردند و ما را وارث آن قرار دادند .

باشد که دلهایمان را آکندۀ یادشان کنیم و قدمهایمان را استوار در راهشان،

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز

چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

هر چه کردم که بپرسم سبب درد فراق

مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود

سروده ای از این خانواد

به خاطر اشک های داغ کودکی ام

نه پدر دست از مبارزه برداشت نه جلاد توبه کرد

به خاطر سینه سوزش

نه صیاد تیرش را شکست نه پرنده ترک پرواز کرد

دنیا مسیرش را طی می کند پوینده راهش را می پوید

و زن منتظر ، چشمانش نمی خندد

اطرافیان در چاده ای تنگاتنگ

روبه روی زن می روند و می آیند و

می گویند بخند افتخار کن سیاه نپوش

او زنده است

نشانه هایش را ببین

با انگشت آن جوان را نشان می دهند

که روی دیوار

آه چه شجاعتی

انگار عکسی را از منصبش حفر کرده اند

صبح روز بعد روزنامه ای می خرم

آن دل شجاع به اتهام توهین به کاغذ اعدام شد

یکی با سر انگشتش دارد جوانی را نشانم می دهد

ببین اعدام نشده آنجاست

دارد شعار می دهد

اما حس می کنم جایش در دلم خالیست

جایش خالیست

از پای چوبه دار نامی را زمزمه می کند

نگاه می کنم ببینم قرار است

جلاد روی صندلی بایستد یا جلال

اما ما مردم می گوییم هیپچ کدام

بیایید طناب بیگناه دار را

روی صندلی بنشانیم

اگر چلاد بگذارد

و اگر طناب دار وسیله ای برای رهایی حکومت نباشد



خانواده شهید راه آزادی مردم ایران علی صارمی

Saturday, March 19, 2011

اشک های نوروزی خانواد ه ها در گلستان خاوران

کانون زندانیان سیاسی ایران (در تبعید) با انتشار اطلاعیه ای خبر از ممانعت نیروهای نظامی مستقر در خاوران از گردهمایی خانواد ه ها و بسستگان کشته شدگان سال 67 شده است. در این اطلاعیه آمده است که ساعات اولیه روز پنجشنبه 26 اسفند خانواده ها متوجه حضور صدها مامور امنیتی می شوند که محوطه خاوران را به محاصره خود در آورده و با بستن راه های ورودی با این گورستان، مانع از ورود خانواده ها شده بودند. همچنین یکی از مادرانی در حالی که گلی در دست داشته؛ مورد ضرب و شتم واقع شده است. همچنین تدابیر شدیدی برای جلوگیری از تجمع بر مزار ندا آقا سلطان و سهراب اعرابی اتخاد شد ه بود.

خانواده و بستگان کشته شدگان و قتل عام تابستان 1367 هرساله ایام نوروزی را در خاوران برگزار می کنند و با اشک های نوروزی سنگ های ویران شده مزار ها ی دسته جمعی عزیزانشان را می شویند.

تداوم بازداشت سيد علي صابری، دانشجوی شكنجه شده در كهريزك، علی رغم صدور قرار وثيقه

سيد علي صابري دانشجوي دانشگاه بهار مشهد علي رغم صدور قرار وثيقه و توديع آن توسط خانواده اش همچنان در بازداشتگاه اطلاعات مشهد زنداني ميباشد.



به گزارش دانشجو نيوز بازپرس پرونده علي صابري در مشهد قرار بازداشت را به قرار وثيقه تغيير داده است و خانواده اين دانشجوي شمالي با حضور در مشهد وثيقه وي را توديع كرده اند. با اين حال مسئولان اداره اطلاعات شهر مشهد تاكنون از آزادي اين فعال دانشجويي جلوگيري كرده اند.

بنابر این گزارش، علي صابري روز 30 بهمن گذشته در حاليكه در كلاس درس در دانشگاه بهار مشهد حضور داشت با هماهنگي مسئولان دانشگاه و ماموران اداره اطلاعات مشهد در اقدامي نادر و خلاف قانون، درون دانشگاه بازداشت شد.

شایان ذکر است، علي صابري پيش از اين و در پي اعتراضات مردمي به كودتا سال 88 در تهران بازداشت و به بازداشتگاه كهريزك منتقل شده بود. آقاي صابري كه در اين بازداشتگاه مورد آزار و شكنجه واقع شده است، از شاكيان پرونده معروف بازداشتگاه كهريزك ميباشد .

علي صابري از اعضاي ستاد دانشجويي مهندس موسوي در انتخابات سال 88 در شهر مشهد بوده است.

تداوم بازداشت سيد علي صابری، دانشجوی شكنجه شده در كهريزك، علی رغم صدور قرار وثيقه

سيد علي صابري دانشجوي دانشگاه بهار مشهد علي رغم صدور قرار وثيقه و توديع آن توسط خانواده اش همچنان در بازداشتگاه اطلاعات مشهد زنداني ميباشد.



به گزارش دانشجو نيوز بازپرس پرونده علي صابري در مشهد قرار بازداشت را به قرار وثيقه تغيير داده است و خانواده اين دانشجوي شمالي با حضور در مشهد وثيقه وي را توديع كرده اند. با اين حال مسئولان اداره اطلاعات شهر مشهد تاكنون از آزادي اين فعال دانشجويي جلوگيري كرده اند.

بنابر این گزارش، علي صابري روز 30 بهمن گذشته در حاليكه در كلاس درس در دانشگاه بهار مشهد حضور داشت با هماهنگي مسئولان دانشگاه و ماموران اداره اطلاعات مشهد در اقدامي نادر و خلاف قانون، درون دانشگاه بازداشت شد.

شایان ذکر است، علي صابري پيش از اين و در پي اعتراضات مردمي به كودتا سال 88 در تهران بازداشت و به بازداشتگاه كهريزك منتقل شده بود. آقاي صابري كه در اين بازداشتگاه مورد آزار و شكنجه واقع شده است، از شاكيان پرونده معروف بازداشتگاه كهريزك ميباشد .

علي صابري از اعضاي ستاد دانشجويي مهندس موسوي در انتخابات سال 88 در شهر مشهد بوده است.

Friday, March 11, 2011

اجرای حکم شلاق علیه یک زندانی محکوم به اعدام


بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" روز گذشته زندانی صلاح الدین جعفری به اجرای احکام دادگاه انقلاب تهران برده شد و حکم قرون وسطایی و ضدبشری 74 ضربه شلاق در مورد وی به اجرا گذاشته شد.

روز پنجشنبه 19 اسفند ماه زندانی صلاح الدین جعفری 30 ساله به اجرای احکام دادگاه انقلاب تهران برده شد و حکم ضدبشری و قرون وسطایی 74 ضربه شلاق علیه او به اجرا گذاشته شد. در اثر این ضربات پشت او خون آلود و کبود شده بود او از درد شدید این عمل شنیع و ضد بشری مأمورین ولی فقیه سخت در رنج است . این زندانی از سال 1383 در سالن 3 بند 1 زندان گوهردشت کرج بسر می برد و به دلیل درگیر شدن با نیروهای انتظامی به اتهام محاربه و اقدام علیه امنیت به دو بار اعدام محکوم شده است .

به اجرا در آوردن حکم قرون وسطایی شلاق به منزلۀ این است که به زودی حکم جنایتکارانه و ضدبشری اعدام این زندانی به اجرا در خواهد آمد.

گزارشهایی موکد از زندان های مختلف حاکی از آن است که صادق لاریجانی یکی ازجنایتکاران علیه بشریت و منصوب ولی فقیه در قوۀ قضاییه در حال آماده سازی برای اجرای موج جدید اعدام ها بعد از پایان تعطیلات نوروز می باشد.ولی فقیه علی خامنه ای وقتی که با اعتراضات آزادیخواهانه و حق طلبانۀ مردم ایران مواجه می شود برای خاموش کردن اعتراضات مردمی و ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه به اعدام های گسترده روی می آورد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ، نسبت به آماده سازیها برای اجرای گسترده احکام اعدام پس از تعطیلات عید نوروز هشدار می دهد و از دبیر کل ، کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی و فوری برای متوقف کردن موج جدید اعدام ها توسط رژیم ولی فقیه علی خامنه ای که قرار است بعد از تعطیلات عید نوروز در ایران به اجرا گذاشته شود، می باشد .

20 اسفند 1389 برابر با 11 مارس 2011

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:

کمیساریای عالی حقوق بشر

کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا

سازمان عفو بین الملل

Tuesday, March 8, 2011

یورش نیروهای سرکوبگر به تعدادی از مادران پارک لاله

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" یورش وحشیانۀ نیروهای سرکوبگر ولی فقیه به تعدادی از مادران عزادار در چهار راه امیر آباد و مورد اهانت و تحت تعقیب قرار دادن آنها برای مسافتهای طولانی.

روز سه شنبه 17 اسفند ماه حوالی ساعت 16:30 تعدادی از حامیان مادران پارک لاله (عزادار ) در حال نزدیک شدن به چهار راه امیر آباد بودند که نیروهای سرکوبگر بسیج با باتون به سوی آنها یورش بردند و در حالی که با باتون یکی از حامیان مادران عزادار را تهدید به ضرب و شتم می کردند اقدام به اهانت به آنها نمودند . بسیجیها که سن آنها بین 14 الی 16 سال بود به مدت طولانی به تعقیب یکی از مادران پارک لاله پرداختند.

از طرفی دیگر محل اعلام شده توسط مادران پارک لاله مملو از نیروهای سرکوبگر بود و به هر کسی که مظنون می شدند به سوی او یورش می بردند. نیروهای سرکوبگربه مادرانی که بصورت 2 الی 3 نفره بودند و با همدیگر حرکت می کردند یورش می بردند و آنها را پراکنده می کردند . به هیچ کس اجازه ایستادن حتی برای چند لحظه را نمی دادند.مادران پارک لاله برای مدت طولانی در آن محل سعی داشتند تا مراسم اعتراضی و گرامیداشت روز چهانی زن را برگزار کنند ولی حضور گسترده نیروهای سرکوبگر و برخوردهای وحشیانۀ آنها امکان هر حرکتی را از آنها گرفته بود.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

17 اسفند 1389 برابر با 08 مارس 2011

یورش نیروهای سرکوبگر به تعدادی از مادران پارک لاله

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" یورش وحشیانۀ نیروهای سرکوبگر ولی فقیه به تعدادی از مادران عزادار در چهار راه امیر آباد و مورد اهانت و تحت تعقیب قرار دادن آنها برای مسافتهای طولانی.

روز سه شنبه 17 اسفند ماه حوالی ساعت 16:30 تعدادی از حامیان مادران پارک لاله (عزادار ) در حال نزدیک شدن به چهار راه امیر آباد بودند که نیروهای سرکوبگر بسیج با باتون به سوی آنها یورش بردند و در حالی که با باتون یکی از حامیان مادران عزادار را تهدید به ضرب و شتم می کردند اقدام به اهانت به آنها نمودند . بسیجیها که سن آنها بین 14 الی 16 سال بود به مدت طولانی به تعقیب یکی از مادران پارک لاله پرداختند.

از طرفی دیگر محل اعلام شده توسط مادران پارک لاله مملو از نیروهای سرکوبگر بود و به هر کسی که مظنون می شدند به سوی او یورش می بردند. نیروهای سرکوبگربه مادرانی که بصورت 2 الی 3 نفره بودند و با همدیگر حرکت می کردند یورش می بردند و آنها را پراکنده می کردند . به هیچ کس اجازه ایستادن حتی برای چند لحظه را نمی دادند.مادران پارک لاله برای مدت طولانی در آن محل سعی داشتند تا مراسم اعتراضی و گرامیداشت روز چهانی زن را برگزار کنند ولی حضور گسترده نیروهای سرکوبگر و برخوردهای وحشیانۀ آنها امکان هر حرکتی را از آنها گرفته بود.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

17 اسفند 1389 برابر با 08 مارس 2011

روز جهانی زن

شکی نیست که روز 8 مارس به عنوان روز زن، در هر فرهنگی بهگونۀ خودش مفهوم میشود.



امروز صدسال از اعلام روز 8 مارس به عنوان روز جهانی زن، میگذرد. در این صدسال گروههای مختلفی از زنان در نقاط مختلف جهان با توجه به شرایط تاریخی/ جغرافیایی و نیز شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، سنتی، دینی و ... خود فعالیتهای تئوریک و پراگماتیستیِ بسیاری را در مورد حقوق حقۀ انسانی زن و برابری عادلانۀ آن با مردان انجام دادهاند که بعضاً از آنها تحت عنوان موجهای اول و دوم و سوم و... فمینیسم و امثال آن یاد میشود. از اینکه ظاهراً خاستگاه این فعالیتها غرب شناخته و تثبیت شده است، تاثیری در اصل موضوع که حقوق برابر انسانها، که یکی از مهمترین مطالبات زنان و مردان روشنفکر در همۀ جهان بوده و هنوز هم هست، ندارد.





در ایران نیز، گرچه نه همزمان با دیگر کشورهای غربی و نه آنگونه سازمانیافته و منسجم، اما از همان دوران آغاز جنبش مشروطیت، زنان که از پیش از آن نیز نمونههای «درحد زمانخود» تحصیلکرده در میانشان یافت میشد، با تلاش و کوششهای فرهنگی مانند تاسیس مدارس دخترانه و انتشار نشریات زنانه و... حضور فیزیکی و اندیشواری فعال و موثر خود در سطح جامعۀ ایران را، به ویژه از لحاظ کیفی (اگر نه کمّیِ قابل ملاحظه) نشان دادند. آنچه قیام زنان ایران را که بعدها «جنبش زنان» خوانده شد، ن توانست همزمان با دیگر قیامهای زنان در غرب، با آنان همسرعت سازد ویژگیهای تاریخی، سنتی، مذهبی موجود در ایران بود که در زیرمجموعه قوانین دین اسلام و دستورات فقه ایستای آن زمان تعریف میشد. به عبارتی دیگر، از همان آغاز که زنان ایرانی برای احقاق حقوق حقۀ عادلانه و برابر خود با مردان در جامعه اقدام به کنشگری میکردند، با قوانین فقهی موجود در آن دوران روبرو شدند که این قوانین فقهی داعیه تفسیر و تاویل آیات قرآن و سنت پیامبر را داشت، قوانینی که اگر در هر برهۀ از زمان و در بخشی از مکان روزآمد شود، حقوق عادلانه و برابر زنان مسلمان استیفا میشود. این قوانین فقهی که منبع قانونگزاری در ایران بود بعدها نیز تا دوران سلطنت پهلویها در ایران حاکم بود و به اجرا در میآمد.

از زاویۀ دیگر اگر بنگریم میبینیم که اساساً بازیابی و کنشگریِ برای حقوق برابر و عادلانه زنان، بهطور جدی در دستور کار هیچیک از دولتهای مشروطه به این سو نبود. گرچه در دوران رضاشاه کشف حجاب صورت گرفت و در دوران محمدرضاشاه نیز – به ویژه پس از کودتای 28 مرداد 32 و پس از باصطلاح انقلاب شاه و مردم در بهمن 42 شاه حق رای به زنان اعطا کرد، اما هیچیک از این امور به گونۀ آگاهانه و خودجوش از سوی زنان معمولی صورت نمیگرفت. آزادی زنان در دوران محمدرضاشاه، که آزادی فرمایشی و اعطایی بود، هم از سوی زنان الیت و هم برای زنان الیت تبلیغ و اعمال میشد و اعطایی فرمایشی بود. در این میان زنان طبقه متوسط جامعه نه نقشی در کنشگری در آن داشتند و نه این آزادیهای فرمایشی دردی از درد آنان را درمان میکرد.




اگر با کمی تساهل و تسامح و بیغرض و مرض به آسیبشناسی این آزادیبخشی از سوی پهلویها بپردازیم متوجه میشویم که نه کشف حجاب اجباری رضاشاهی توانست زنان ایرانی مسلمان را به خودآگاهی فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... برساند و نه مدارس مختلط دخترانه/ پسرانه محمدرضاشاهی توانست حقوق حقۀ زنان را استیفا نماید. حلقۀ مفقودۀ این بهظاهر شکست، عدم بینش و عدم آگاهی جامعۀ روشنفکریِ نسبتاً غربزدۀ آن زمان ایران بود (که متاسفانه هنوز هم بخشی از آن در جامعه امروز ما وجود دارد) که نتوانست یا نخواست! واقعیت شرایط سنتی/ بومی/ تابویی/ اجتماعیِ جامعۀ ایران مسلمان را درک کند. این یکی از ضربههایی بود که - به زعممن - جامعۀ روشنفکری ضد دین ایران هم به زن ایرانی و هم به مرد ایرانی وارد کرد.




من، بههیچ عنوان در اینجا و در این مقاله بنا ندارم دربارۀ روشنفکری ایران حرف بزنم، اما به خود حق میدهم که به روشنفکران و متفکرینی مانند دکتر علیشریعتی که این آگاهی و این هوشیاری را داشتند که جامعۀ ایران را که جامعهای دینی/ سنتی، از پیش از ورود اسلام به آن، بوده است شناخته و بر اساس آن راهکارهای مدنی/ اجتماعی ارایه دادند اشاره کنم. یکی از دلایلی که اسلام توانست در ایران ماندگار شود همین تعلق خاطر دینباوری و دینورزی مردمان ایران بود. مردمانی که به دلیل دینداری و به خاطر آسیبهایی که از موبدان زرتشتی در دوران ساسانیان (مانند موبد کرتیر) دیده بودند، با آغوش باز از اسلام استقبال و در روند زمان و تاریخ آن را «ایرانیزه» کردند و تشیع از آن زاده شد. این را نیز – منصفانه - باید اضافه کنم که این هوشیاری و آگاهی که اکنون به عنوان «نواندیشی دینی» شناخته میشود اگر راه خود را همتراز با نحلههای نوین جامعهشناسی امروز جهان ادامه میداد بدونشک میتوانست به حقوق زنان در چارچوب مولفههای نوین نواندیشی دینی بپردازد.




آسیبشناسی این ناکارآمدی را هم میتوان به زمانی دیگر و هم میتوان به عهدۀ پژوهشگران این نحله واگذاشت، زیرا نه در حوصله این مقاله است و نه در حوزۀ کاری و پژوهشی من.

آنچه هنوز هم باید در صدمین سالگرد 8 مارس که روز جهانی زن نامیده میشود مدّ نظر پژوهشگران و فعالان حوزۀ زنان در ایران باشد، شناخت شرایط تاریخی/ سنتی/ دینی/تابویی/ اجتماعی و ... بخش عظیم زنان ایران است که نه در کلانشهرها، بلکه در اقصا نقاط سرزمین پهناور ایران با باورها و سنتهای سخت «درونیشده»شان میزیند. زنانی که اگر هماکنون حجاب را (فرضاً، حتی با اجبار دین) بخواهند از سرشان بردارند، هرگز تن به آن در نخواهند داد. زنانی که اطاعت بیچون و چرا از شوهر، به دنیا آوردن هرتعداد فرزند که شوهر بخواهد و یا بسیار بسیار مسایل نظیر این را، نه تنها وظیفۀ خود بلکه حقی دینی و خدایی برای مرد، پدر، شوهر، برادر و پسر خود میدانند. این زناناند که بیشترین صدمه را در زندگی میبینند و دلیل آن چیزی نیست مگر «ناآگاهی» از «زن بودنشان» به عنوان انسانی برابر با مرد.

اینجاست که میبایست نواندیشان دینی و آنان که دین را پدیدهای پویا و دینامیک میدانند که در همۀ زمانها و مکانها برای باورمنداناش قابل تفسیر و تاویل روزآمد است، به آگاهی دادن به زن مسلمان ایرانی، آنان را با متن کتاب دینیشان «قرآن» آشنا سازند. این راهکار را باید فعالان حقوق زنان جدی بگیرند. در غیر اینصورت باز هم شاهد همسرکشی (چه زنکشی و چه شوهرکشی، که در این دو دهه میزان آن، بنا به اخبار روزنامهها، سایتهای خبری و گزارشهای مسئولان و دستاندرکاران) به حد فرایندهای بالا رفتهاست و نه تنها کم نشده و از بین نخواهد رفت، بلکه سیر صعودی طی خواهد کرد، خواهیم بود.




شکی نیست که روز 8 مارس که سازمان ملل متحد نیز به عنوان روز زن در جهان میشناسد، در هر فرهنگی بهگونۀ خودش مفهوم میشود. ما در این بخش از جهان باید به مسایل و مشکلات «بومی» خود نظر داشته باشیم و باید بتوانیم معضلاتی را که به نام قوانین سنتی یا دینی یا فقهی مانع احقاق حقوق عادلانه و برابر انسانی «زن» در شرق و کشورهای اسلامی میشود با آگاهی و منطق و بهرهگیری از علوم جدید دنیای جدید حل و اینهمه تضادهایی را که دست و پاگیرمان شده است برطرف سازیم.

همانگونه که تریبون برای زنان و مردان ایرانی بسیاری باز است که بگویند: «بر اساس مستندات تاریخی هیچ شواهدی مبنی بر اینکه اسلام موجبارتقاء جایگاه زن باشد، نداریم؛ در حالیکه در مقابل با مجموعهای از دستوراتاسلامی مواجهایم که به نابرابری جنسیتی به نفع مرد مشروعیت می­بخشد.» برای نواندیشان دینی نیز – به ویژه در حوزۀ حقوق زن در قرآن – امکان این باشد تا بتوانند با یاری از تفسیر و تاویل و نیز علم هرمنوتیک این داعیۀ (اگر نگویم با غرض و مرض، باید بگویم داعیه بیاطلاعی از درک و مفهوم و معنای نص کتاب قرآن و عدم توجه به آیههای همزمانی و روزآمدن کردن آیههای درزمانی آن) بیانصافانه را که شنیدناش از سوی پژوهشگران جای شگفتی دارد، رد کنند. در عینحال باید اضافه کنم که این داعیه را نیز که «سکولاریزاسیون در جوامع اسلامی در نهایت به رهایی زن خواهدانجامید.» به چالش بگیریم و از گویندگاناش (که شمولشان زنان و مردان هستند) بپرسیم: آیا در جوامع به قول آنان سکولار دیگر، مشکل زنان حل شده است و آنان به رهایی رسیدهاند؟ اگر آری پس اینهمه نحلههای فمینیستی در جهان به چه کار میآیند و برای چه اینهمه کوشش میکنند؟ و اینهمه ظلم و ستمی که در همه جهان هر روز و شب بر زنان میشود ریشه در کجا دارد؟


من ورود مردان را به حوزۀ احقاق حقوق زنان مثبت میبینم، اما همیشه بر این باورم که، چه زنان و چه مردان مدافع حقوق زنان (زنان و مردان فمینیست) میبایست برای ورود به این حوزه، گفتمان مردمحور و مذکراندیش را حذف و توانانی ورود به «گفتمان دو جنسه» و یا «گفتمان فراجنسی» را داشته باشند. زنان در نظام مذکراندیش، مذکرمحور و با ادبیات و فلسفه مذکر حقوقشان تضییع شده است. بنابراین با دیتاهای «گفتمان مذکر» حقوق زن در جهان استیفا نمیشود.

قرآن آفرینش انسان را از نفسی واحده میداند و این نشاندهندۀ برابری انسانی زن و مرد است و در عین حال و با تاکید بر اینکه انسان را از مرد و زن آفریده است و ... میگوید که گرامیترینِ آنان کسی است که باتقواتر است. در خاتمه باید بگویم که در قرآن (اسلام) در همه جا حقوق «انسانی» زن و مرد برابر است، اگر تفاوتهایی دیده میشود در رابطه با «جنسیت» آنهاست که آنهم برساخته جامعۀ مردسالار است و نه جامعۀ بیطبقۀ توحیدی اسلام و همۀ آن آیهها تذکر است و نه تائید.

روز جهانی زن

شکی نیست که روز 8 مارس به عنوان روز زن، در هر فرهنگی بهگونۀ خودش مفهوم میشود.



امروز صدسال از اعلام روز 8 مارس به عنوان روز جهانی زن، میگذرد. در این صدسال گروههای مختلفی از زنان در نقاط مختلف جهان با توجه به شرایط تاریخی/ جغرافیایی و نیز شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، سنتی، دینی و ... خود فعالیتهای تئوریک و پراگماتیستیِ بسیاری را در مورد حقوق حقۀ انسانی زن و برابری عادلانۀ آن با مردان انجام دادهاند که بعضاً از آنها تحت عنوان موجهای اول و دوم و سوم و... فمینیسم و امثال آن یاد میشود. از اینکه ظاهراً خاستگاه این فعالیتها غرب شناخته و تثبیت شده است، تاثیری در اصل موضوع که حقوق برابر انسانها، که یکی از مهمترین مطالبات زنان و مردان روشنفکر در همۀ جهان بوده و هنوز هم هست، ندارد.





در ایران نیز، گرچه نه همزمان با دیگر کشورهای غربی و نه آنگونه سازمانیافته و منسجم، اما از همان دوران آغاز جنبش مشروطیت، زنان که از پیش از آن نیز نمونههای «درحد زمانخود» تحصیلکرده در میانشان یافت میشد، با تلاش و کوششهای فرهنگی مانند تاسیس مدارس دخترانه و انتشار نشریات زنانه و... حضور فیزیکی و اندیشواری فعال و موثر خود در سطح جامعۀ ایران را، به ویژه از لحاظ کیفی (اگر نه کمّیِ قابل ملاحظه) نشان دادند. آنچه قیام زنان ایران را که بعدها «جنبش زنان» خوانده شد، ن توانست همزمان با دیگر قیامهای زنان در غرب، با آنان همسرعت سازد ویژگیهای تاریخی، سنتی، مذهبی موجود در ایران بود که در زیرمجموعه قوانین دین اسلام و دستورات فقه ایستای آن زمان تعریف میشد. به عبارتی دیگر، از همان آغاز که زنان ایرانی برای احقاق حقوق حقۀ عادلانه و برابر خود با مردان در جامعه اقدام به کنشگری میکردند، با قوانین فقهی موجود در آن دوران روبرو شدند که این قوانین فقهی داعیه تفسیر و تاویل آیات قرآن و سنت پیامبر را داشت، قوانینی که اگر در هر برهۀ از زمان و در بخشی از مکان روزآمد شود، حقوق عادلانه و برابر زنان مسلمان استیفا میشود. این قوانین فقهی که منبع قانونگزاری در ایران بود بعدها نیز تا دوران سلطنت پهلویها در ایران حاکم بود و به اجرا در میآمد.

از زاویۀ دیگر اگر بنگریم میبینیم که اساساً بازیابی و کنشگریِ برای حقوق برابر و عادلانه زنان، بهطور جدی در دستور کار هیچیک از دولتهای مشروطه به این سو نبود. گرچه در دوران رضاشاه کشف حجاب صورت گرفت و در دوران محمدرضاشاه نیز – به ویژه پس از کودتای 28 مرداد 32 و پس از باصطلاح انقلاب شاه و مردم در بهمن 42 شاه حق رای به زنان اعطا کرد، اما هیچیک از این امور به گونۀ آگاهانه و خودجوش از سوی زنان معمولی صورت نمیگرفت. آزادی زنان در دوران محمدرضاشاه، که آزادی فرمایشی و اعطایی بود، هم از سوی زنان الیت و هم برای زنان الیت تبلیغ و اعمال میشد و اعطایی فرمایشی بود. در این میان زنان طبقه متوسط جامعه نه نقشی در کنشگری در آن داشتند و نه این آزادیهای فرمایشی دردی از درد آنان را درمان میکرد.




اگر با کمی تساهل و تسامح و بیغرض و مرض به آسیبشناسی این آزادیبخشی از سوی پهلویها بپردازیم متوجه میشویم که نه کشف حجاب اجباری رضاشاهی توانست زنان ایرانی مسلمان را به خودآگاهی فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... برساند و نه مدارس مختلط دخترانه/ پسرانه محمدرضاشاهی توانست حقوق حقۀ زنان را استیفا نماید. حلقۀ مفقودۀ این بهظاهر شکست، عدم بینش و عدم آگاهی جامعۀ روشنفکریِ نسبتاً غربزدۀ آن زمان ایران بود (که متاسفانه هنوز هم بخشی از آن در جامعه امروز ما وجود دارد) که نتوانست یا نخواست! واقعیت شرایط سنتی/ بومی/ تابویی/ اجتماعیِ جامعۀ ایران مسلمان را درک کند. این یکی از ضربههایی بود که - به زعممن - جامعۀ روشنفکری ضد دین ایران هم به زن ایرانی و هم به مرد ایرانی وارد کرد.




من، بههیچ عنوان در اینجا و در این مقاله بنا ندارم دربارۀ روشنفکری ایران حرف بزنم، اما به خود حق میدهم که به روشنفکران و متفکرینی مانند دکتر علیشریعتی که این آگاهی و این هوشیاری را داشتند که جامعۀ ایران را که جامعهای دینی/ سنتی، از پیش از ورود اسلام به آن، بوده است شناخته و بر اساس آن راهکارهای مدنی/ اجتماعی ارایه دادند اشاره کنم. یکی از دلایلی که اسلام توانست در ایران ماندگار شود همین تعلق خاطر دینباوری و دینورزی مردمان ایران بود. مردمانی که به دلیل دینداری و به خاطر آسیبهایی که از موبدان زرتشتی در دوران ساسانیان (مانند موبد کرتیر) دیده بودند، با آغوش باز از اسلام استقبال و در روند زمان و تاریخ آن را «ایرانیزه» کردند و تشیع از آن زاده شد. این را نیز – منصفانه - باید اضافه کنم که این هوشیاری و آگاهی که اکنون به عنوان «نواندیشی دینی» شناخته میشود اگر راه خود را همتراز با نحلههای نوین جامعهشناسی امروز جهان ادامه میداد بدونشک میتوانست به حقوق زنان در چارچوب مولفههای نوین نواندیشی دینی بپردازد.




آسیبشناسی این ناکارآمدی را هم میتوان به زمانی دیگر و هم میتوان به عهدۀ پژوهشگران این نحله واگذاشت، زیرا نه در حوصله این مقاله است و نه در حوزۀ کاری و پژوهشی من.

آنچه هنوز هم باید در صدمین سالگرد 8 مارس که روز جهانی زن نامیده میشود مدّ نظر پژوهشگران و فعالان حوزۀ زنان در ایران باشد، شناخت شرایط تاریخی/ سنتی/ دینی/تابویی/ اجتماعی و ... بخش عظیم زنان ایران است که نه در کلانشهرها، بلکه در اقصا نقاط سرزمین پهناور ایران با باورها و سنتهای سخت «درونیشده»شان میزیند. زنانی که اگر هماکنون حجاب را (فرضاً، حتی با اجبار دین) بخواهند از سرشان بردارند، هرگز تن به آن در نخواهند داد. زنانی که اطاعت بیچون و چرا از شوهر، به دنیا آوردن هرتعداد فرزند که شوهر بخواهد و یا بسیار بسیار مسایل نظیر این را، نه تنها وظیفۀ خود بلکه حقی دینی و خدایی برای مرد، پدر، شوهر، برادر و پسر خود میدانند. این زناناند که بیشترین صدمه را در زندگی میبینند و دلیل آن چیزی نیست مگر «ناآگاهی» از «زن بودنشان» به عنوان انسانی برابر با مرد.

اینجاست که میبایست نواندیشان دینی و آنان که دین را پدیدهای پویا و دینامیک میدانند که در همۀ زمانها و مکانها برای باورمنداناش قابل تفسیر و تاویل روزآمد است، به آگاهی دادن به زن مسلمان ایرانی، آنان را با متن کتاب دینیشان «قرآن» آشنا سازند. این راهکار را باید فعالان حقوق زنان جدی بگیرند. در غیر اینصورت باز هم شاهد همسرکشی (چه زنکشی و چه شوهرکشی، که در این دو دهه میزان آن، بنا به اخبار روزنامهها، سایتهای خبری و گزارشهای مسئولان و دستاندرکاران) به حد فرایندهای بالا رفتهاست و نه تنها کم نشده و از بین نخواهد رفت، بلکه سیر صعودی طی خواهد کرد، خواهیم بود.




شکی نیست که روز 8 مارس که سازمان ملل متحد نیز به عنوان روز زن در جهان میشناسد، در هر فرهنگی بهگونۀ خودش مفهوم میشود. ما در این بخش از جهان باید به مسایل و مشکلات «بومی» خود نظر داشته باشیم و باید بتوانیم معضلاتی را که به نام قوانین سنتی یا دینی یا فقهی مانع احقاق حقوق عادلانه و برابر انسانی «زن» در شرق و کشورهای اسلامی میشود با آگاهی و منطق و بهرهگیری از علوم جدید دنیای جدید حل و اینهمه تضادهایی را که دست و پاگیرمان شده است برطرف سازیم.

همانگونه که تریبون برای زنان و مردان ایرانی بسیاری باز است که بگویند: «بر اساس مستندات تاریخی هیچ شواهدی مبنی بر اینکه اسلام موجبارتقاء جایگاه زن باشد، نداریم؛ در حالیکه در مقابل با مجموعهای از دستوراتاسلامی مواجهایم که به نابرابری جنسیتی به نفع مرد مشروعیت می­بخشد.» برای نواندیشان دینی نیز – به ویژه در حوزۀ حقوق زن در قرآن – امکان این باشد تا بتوانند با یاری از تفسیر و تاویل و نیز علم هرمنوتیک این داعیۀ (اگر نگویم با غرض و مرض، باید بگویم داعیه بیاطلاعی از درک و مفهوم و معنای نص کتاب قرآن و عدم توجه به آیههای همزمانی و روزآمدن کردن آیههای درزمانی آن) بیانصافانه را که شنیدناش از سوی پژوهشگران جای شگفتی دارد، رد کنند. در عینحال باید اضافه کنم که این داعیه را نیز که «سکولاریزاسیون در جوامع اسلامی در نهایت به رهایی زن خواهدانجامید.» به چالش بگیریم و از گویندگاناش (که شمولشان زنان و مردان هستند) بپرسیم: آیا در جوامع به قول آنان سکولار دیگر، مشکل زنان حل شده است و آنان به رهایی رسیدهاند؟ اگر آری پس اینهمه نحلههای فمینیستی در جهان به چه کار میآیند و برای چه اینهمه کوشش میکنند؟ و اینهمه ظلم و ستمی که در همه جهان هر روز و شب بر زنان میشود ریشه در کجا دارد؟


من ورود مردان را به حوزۀ احقاق حقوق زنان مثبت میبینم، اما همیشه بر این باورم که، چه زنان و چه مردان مدافع حقوق زنان (زنان و مردان فمینیست) میبایست برای ورود به این حوزه، گفتمان مردمحور و مذکراندیش را حذف و توانانی ورود به «گفتمان دو جنسه» و یا «گفتمان فراجنسی» را داشته باشند. زنان در نظام مذکراندیش، مذکرمحور و با ادبیات و فلسفه مذکر حقوقشان تضییع شده است. بنابراین با دیتاهای «گفتمان مذکر» حقوق زن در جهان استیفا نمیشود.

قرآن آفرینش انسان را از نفسی واحده میداند و این نشاندهندۀ برابری انسانی زن و مرد است و در عین حال و با تاکید بر اینکه انسان را از مرد و زن آفریده است و ... میگوید که گرامیترینِ آنان کسی است که باتقواتر است. در خاتمه باید بگویم که در قرآن (اسلام) در همه جا حقوق «انسانی» زن و مرد برابر است، اگر تفاوتهایی دیده میشود در رابطه با «جنسیت» آنهاست که آنهم برساخته جامعۀ مردسالار است و نه جامعۀ بیطبقۀ توحیدی اسلام و همۀ آن آیهها تذکر است و نه تائید.

Friday, March 4, 2011

فخرالسادات محتشمی پور در بند سپاه

فخرالسادات محتشمی پور، عضو جبهه مشارکت و همسر مصطفی تاج زاده که روز 10 اسفند بازداشت شده در بند 2 الف سپاه به سر می برد.به خانواده وی گفته شده تا پایان بازجویی ها، او اجازه تماس تلفنی ندارد.

بازداشت خانم محتشمی پور در حالی صورت گرفته که بیش از 20 ماه است مصطفی تاج زاده در بازداشت به سر می برد و فشارها بر خانواده او به دلیل انتشار نامه ها و مقالات تاج زاده فزونی گرفته. گزارش ها نیز از وضعیت جسمانی نامساعد آقای تاج زاده حکایت دارد که همچنان در بند قرنطینه به سر می برد و در آخرین دیدار با خانواده اش، رفتار او به گونه ای بوده که نگرانی های شدید خانواده را برانگیخته است.

فخرالسادات محتشمی پور در وبلاگ شخصی اش "روزنه" که تاکنون 4 بار فیلتر و مسدود شده به افشاگری درباره رفتارهای صورت گرفته با زندانیان و خانواده های آنها می پرداخت. او در نامه هایی به دادستان و مقامات قضایی در خصوص وضعیت همسرش اطلاع رسانی میکرد.

علی طباطبایی ، داماد خانم محتشمی پور در مصاحبه با روز درباره نحوه بازداشت اومی گوید: روز ده اسفند، خانم محتشمی پور به جلسه قرآن که هر هفته در منزل زندانیان سیاسی برگزار می شود رفته بود و ساعت 6:30 از این جلسه خارج و حدود ساعت 8:30 بازداشت شده. ما از محلی که او را بازداشت کرده اند بی اطلاع ایم چون او تنها بوده است.

به گفته او، خانم محتشمی پور در هنگام بازداشت، شماره تلفن دخترش را گرفته و موبایل را نگه داشته و دختر او شنیده که ماموران می گویند باید تو را ببریم و بازداشت هستی و او در پاسخ می گفته چرا؟ مگر من چه کرده ام؟

آقای طباطبایی می گوید: در پی گیری هایی که خانواده انجام داده اند گفته شده خانم محتشمی پور در بند 2 الف سپاه است و تا زمانی که بازجویی های او تمام نشود اجازه تماس با خانواده را ندارد.

خانواده خانم محتشمی پور از دلیل بازداشت و نهادی که این فعال سیاسی را بازداشت کرده اطلاعی ندارند اما احتمال میدهند بازداشت او به احتمال زیاد برای فشار بیشتر بر مصطفی تاج زاده و جلوگیری از انتشار نامه ها و بیانیه های وی صورت گرفته باشد.

علی طباطبایی در این زمینه به تهدید های قبلی خانواده آقای تاج زاده اشاره می کند و می گوید: هفته گذشته سه سرباز اوین را بازداشت کرده اند و فشارهایی نیز بر برخی نزدیکان ما که گمان میکنند واسطه انتقال نامه ها و مقالات آقای تاج زاده به بیرون هستند وارد کرده اند. از طرفی به خانم محتشمی پور هم خیلی فشار می آوردند، حتی تا تطمیع و تهدید هم پیش رفتند و گفته بودند اگر چیزی ننویسی و ساکت باشی اجازه ملاقات می دهیم؛ دیده بودند تاثیری ندارد تهدید به بازداشت کرده بودند.

او می افزاید: اکنون فکر میکنیم از این موقعیت استفاده کرده اند تا بگویند خانم محتشمی پور در تجمع غیر قانونی شرکت کرده و به همین دلیلی او را بازداشت کردیم و ...

آقای طباطبایی سپس به بازداشت دختر مصطفی تاج زاده و ادعای برگزاری پارتی مختلط در منزل این فعال سیاسی در هفته های گذشته از سوی رسانه های حکومتی اشاره می کند و می افزاید: فاطمه را دو شب بازداشت و آن ادعای پارتی را مطرح کردند برای اینکه آقا مصطفی را بشکنند؛ الان بازداشت خانم محتشمی پور هم در همان راستا است. مقاله ها و نامه های آقا مصطفی گویا خیلی آقایان را اذیت میکند.

از او درباره ادعاهای مطرح شده از سوی رسانه های حکومتی درباره پارتی مختلط در منزل مصطفی تاج زاده می پرسم؛ توضیح میدهد: سالگرد ازدواج آقا مصطفی و خانم محتشمی پور بود. فاطمه با چند تن از دوستان نزدیک خانوادگی سفارش کیک میدهند و دور هم جمع می شوند تا خانم محتشمی پوررا سورپرایز کنند. تلفن خانه همیشه شنود است و آقایان فکر میکنند می توانند سناریو بچینند و اجرا کنند. می ریزند توی خانه وخودشان شوکه می شوند وقتی می بینند خبری نیست و چند خانواده مذهبی دور هم هستند اما با اینحال بازداشت می کنند و به منکرات می برند.

او می افزاید: حکمی نشان نمی دهند و وقتی همسایه ها اعتراض میکنند از توی ماشین فردی می آید و می گوید نماینده دادستان است. بعد هم حکمی نشان میدهند که تاریخ آن مربوط به دو سه روز قبل بوده.

به گفته او، کاغذهایی آورده بودند که روی آنها نوشته شده بود "پارتی مختلط خونه مصطفی تاج زاده" و قصد داشتند گردن بچه ها بیندازند و از آنها عکس بگیرند که تیرشان به سنگ خورده بود. بعد هم نقاشی های فاطمه را از دیوار خانه جمع کرده و با خود برده بودند که باید نشان دهیم تاج زاده چه خانواده فاسدی دارد و ... در پرونده هم به دروغ نوشته بودند 53 بطری مشروب کشف کرده اند و ...

آقای طباطبایی می گوید: دو شب فاطمه را نگهداشتند و بعد آزاد کردند و این سناریو شان نقش بر آب شد. حالا هم خانم محتشمی پور را برده اند.

از آقای طباطبایی درباره وضعیت مصطفی تاج زاده می پرسم. هفته گذشته خانم محتشمی پور و دخترش موفق به ملاقات با او شده بودند.

داماد آقای تاج زاده می گوید: آقا مصطفی همچنان در قرنطینه است و تا هفته پیش هم اجازه ملاقات نداشتند اما هفته قبل خانواده با او ملاقات کردند.اما بعد از اینکه آقا مصطفی را دیدند نگرانی خانواده شدیدتر شد چون از نظر جسمانی وضعیت ایشان خیلی بد بوده و علیرغم توصیه و خواسته پزشک برای "ام آر آی" از گردن و کمر آقا مصطفی تاکنون امکان و اجازه آن را نداده اند. احساس خانواده هم این بوده که شدیدا تحت فشار است و همین مساله باعث نگرانی شدید خانم محتشمی پور و دختر آقای تاج زاده شده بود.

علی طباطبایی می گوید رفتار آقای تاج زاده طوری بوده که خانواده به شدت نگران وضعیت او شده اند و نمیدانند او اکنون در چه شرایطی است و چه فشارهایی بر او وارد می کنند.

مصطفی تاج زاده پیش از این به اتفاق محمد نوری زاد در بند قرنطینه به سر می برد و اکنون با فرد دیگری در یک سلول است. این در حالیست که او در حال گذراندن حکم محکومیت خود است و طبق قانون و براساس آئین نامه زندان ها باید به بند عمومی منتقل شود.

آقای طباطبایی می گوید: میخواهند اسم انفرادی نباشد و نگویند در انفرادی است؛ گفته اند فردی را پیش او برده اند و تنها نیست، خانم محتشمی پور هم از آقا مصطفی پرسیده بود که این فرد کیست. آقا مصطفی تنها پاسخ داده بود: "خدا شفایش بدهد" و هیچ توضیح دیگری نداده بود.

به بچه بسیجی ها

مبارزه مردم ایران به نتیجه خواهدرسید. در این پیروزی هیچ شکی نیست. دیر و زود دارد، سوخت و سوز ندارد. اما از همین امروز باید به مردمانی بیاندیشیم که اگرچه در این نبرد، آبدیده خواهند شد لیک زخم هایی خواهند داشت بس کاری که تا ابد بر پیکره میهن ما خواهد ماند. زخم هایی که نه تنها مخالفان حکومت که همراهان حکومت نیز آن را با خود تا خلوت ترین گوشه های ذهن و روح شان خواهند برد. و در این میان یکی از بدترین زخم ها را، نوجوانان ریش درنیامده میهن مان تجربه خواهند کرد که با چفیه ای بر گردن و چماقی در دست، به میانه شان آورده اند تا دست به روی مادران و خواهران شان بالا برند و هراس و خشونت را همزمان بیازمایند. خطابم به اینان است و در این مقال دلنگرانیم بابت آنان. بچه بسیجی ها.

کسی از تهران روی خط است؛ می نویسد: جنگ و گریز بود. با دختر و پسر جوانم دست در دست می دویدیم؛ سینه به سینه شدیم با یک بسیجی چهارده پانزده ساله. چماق را بالا برده بود واز ته دل داد می کشید. انگار بچه خودم بود. رنگ به رو نداشت. گفتم:پسرم چرا می زنی؟ چه کسی را می زنی؟ دستش را پایین آورد؛ لحظه ای به من نگاه کرد و ناگهان ترس عالم ریخت به صورتش. می دانم آن لحظه مادرش را می خواست. بعد پاگذاشت به فرار. دنبالش رفتم که بگویم نترس. او اما می دوید و فریاد می زد. ما ایستادیم. او رسید به جمعی از ماموران که از رو به رو می آمدند. با ماسک و باطوم. پسرک بین ما بود و ماموران؛ دوید به سمت آنان. خودش را انداخت بغل یکی از ماموران. گریه می کرد و داد می زد:من بسیجی هستم. من بسیجی هستم.

لرزش دست او را که روی خط است از راه دور حس می کنم؛ و لرزش دل خودم را. با فرزندان ما چه می کنند؟ اینان که فرزندان ایران را در دو سو قرار داده و گوشت دم توپ شان کرده اند، چگونه موجوداتی هستند؟ همزادان طالبان نیستند که از میان جوامع فقیر اسلامی، سربازان کوچکی می گیرند برای بستن دینامیت به آنان و روانه کردن شان به میان جمع های دیگر انسانی؟ بچه های کوچکی که به دقت انتخاب می شوند؛ نه از آن رو که ویژگی خاصی دارند، باهوشند، شجاع اند،... نه؛ از آن رو که فقیرند، به خانواده های پر جمعیتی تعلق دارندکه هر فرزند، یک دهان است نه بیش. دهانی که نمی شود پر کرد. خانواده هایی که می شود از آنان به راحتی پسرک ۱۲ ساله ای را خرید به قیمت یک ماه نان برای تبدیل به یک "انتحاری"؛ همان طور که دخترکی ۹ ساله را برای جلا بخشی به شب یک شیخ.

این بچه ها را بعداز جدایی از خانواده به نقاطی دور افتاده می برند؛ در تک افتادگی، روزهای اول آنان را باغذاهای لذیذ پر می کنند:شکلات، بستنی، پفک و... و سپس ذره ذره آموزش به اصطلاح اصول دینی. و بدینگونه بر تخته سفید ذهن این کودکان، مشق مرگ می نویسند؛ در همان حال که جسم شان را پروار می کنند برای صدپاره شدن.

در یکی از فیلم هایی که به صورت مخفیانه از این بچه ها تهیه شده، به وضوح دیده می شود که پس از گذشت چند ماه، دیگر چشمان آنان شیشه ای شده. هیچ حسی در آن هویدا نیست. درست همان نقطه ای که می توان به آنان مواد منفجره بست؛ یا راهی شان کردبرای جنگیدن با "کفار". با کلید بهشت بر گردن.

داستان بچه بسیجی های تحت لوای حکومت اسلامی هم داستانی مشابه است. وعده ها البته بیشترست از «سیر»شدن تضمینی؛ رفتن به دانشگاه، شغل خوب، وفراتر از همه اینها دادن حس دروغین برتری، قدرتمندی، زدن بر سر آنان که به هر دلیل در برابر شان کم می آوری،.... به نام دین، به نام اسلام، به نام خدا.

باور ندارم که در میان بچه بسیجی ها، حتی یک نفر باشد که از سر آگاهی و اعتقاد چماق را بالا ببرد. کدام آگاهی؟ کدام اعتقاد؟ باور ندارم پسرکی پانزده ساله اصولا فرصت آن را داشته باشد که بداند ذوب شدن در ولی فقیه چیست و چرا باید برای حفظ حکومت روحانیونی از جنس مصباح و جنتی و خامنه ای و مکلاهایی چون احمدی نژاد و مشایی و نظامیانی چون نقدی و رادان جان داد؛ همان گونه که برعکس آن نیز قابل قبول نیست. باور ندارم.

و این همه از آن رو بگفتم که در این وانفسا، حواس مان به بچه بسیجی های میهن مان هم باشد؛ نمی دانم آنها هم این نوشته را خواهند دیدیا نه اما از همه آنان که در این باور با من همدلند تقاضا می کنم این روی جامعه ما را نیز ببینند؛ چه آنان که از این بچه ها چماق می خورند و چه آنان که دست شان به جایی بندست و هنوز اندک شرافتی برایشان باقی مانده ست که نگذارند فرزندان میهن ما این چنین دسته دسته به قربانگاه قدرت طلبی جمعی معدود روند؛ جمعی که برای ماندن، سرباز کوچک انتحاری می خرند؛ در همان حال که جمعی دیگرشان دختران مارا به فحشا به خانه شیوخ می فرستند و مواد مخدر را، کیلو کیلو، با تضمین وارد کشور می کنند

Thursday, March 3, 2011

زندانیان سیاسی به مرخصی نوروزی نمی آیند

خبرگزاری هرانا - رییس قوه قضاییه در بخشنامه‌ای به واحدهای قضایی و دادسراهای سراسر کشور اعلام کرد: به زندانیان محکوم با رعایت شرایط و گرفتن تامین مناسب، ۱۵ روز مرخصی نوروزی اعطا می‌شود.



بر اساس این بخشنامه، محکومین جرایم سرقت (اعم از مسلحانه، عادی و یا کیف قاپی)، جاسوسی، اقدام علیه امنیت کشور، آدم‌ربایی، جرایم باندی و سازمان یافته، تجاوز به عنف، دایر کردن مراکز فساد و فحشاء، اسیدپاشی، اخلال در نظام اقتصادی، ورود، تولید، توزیع و فروش مشروبات الکلی، محکومان به قصاص و اعدام و حدود شرعی ، محکومان دارای سه سابقه محکومیت به ارتکاب‌‌ همان جرم، محکومانی که به شرارت مشهورند، قاچاق مسلحانه و یا عمده مواد مخدر و روانگردان‌ها و سایر محکومانی که اخلاق و رفتار آن‌ها در زندان به گونه‌ای بوده که بنا به نظر دادستان یا قاضی ناظر زندان یا رییس زندان یا شورای طبقه‌بندی شایستگی برخورداری از مرخصی را ندارند.

به گزارش خبر آنلاین در بخشنامه‌ آملی لاریجانی آمده است:



به مناسبت فرا رسیدن سال نو هجری شمسی و با توجه به آثار مثبت و سازنده حضور زندانیان در کنار خانواده و به منظور نیل به اهداف عالی در بازسازی اجتماعی و اخلاقی زندانیان و نیز برقراری روابط عاطفی بین زندانیان و اعضای خانواده آن‌ها به ویژه در ایام نوروز مقتضی است به زندانیان محکوم با رعایت شرایط ذیل و اخذ تامین مناسب ۱۵ روز مرخصی داده شود.



الف) زندانیان محکوم به حبس:

۱ ـ محکومان به حبس ابد به شرط تحمل حداقل ۵ سال حبس

۲ ـ محکومان به حبس بیش از ۱۰ سال به شرط تحمل حداقل دو سال حبس

۳ ـ محکومان به حبس از ۵ تا ۱۰ سال به شرط تحمل حداقل یک سال حبس

۴ ـ محکومان به حبس از یک سال تا ۵ سال به شرط تحمل حداقل سه ماه حبس

۵ ـ محکومان به حبس کمتر از یک سال به شرط تحمل حداقل یک ماه حبس

تبصره: محکومان به حبس که باقیمانده حبس آن‌ها کمتر از یک ماه باشد مرخصی منتهی به آزادی اعطا می‌شود.



ب) زندانیانی که صرفاً به دلیل عجز از پرداخت جزای نقدی در حبس به سر می‌برند:

۱ ـ محکومان به جزای نقدی که مقدار باقیمانده آن بیش از سی میلیون ریال باشد به شرط تحمل حداقل سه ماه حبس

۲ ـ محکومان به جزای نقدی که مقدار باقیمانده آن ده تا سی میلیون ریال باشد به شرط تحمل حداقل یک ماه حبس

تبصره: محکومان به جزای نقدی که مقدار باقیمانده آن کمتر از ده میلیون ریال باشد به شرط تحمل حداقل دو ماه حبس، مرخصی منتهی به آزادی اعطا می‌شود.



ج) محکومان جرایم غیرعمدی و محکومان مالی

زندانیانی که به لحاظ عجز از پرداخت دیه در جرایم غیرعمد، بازداشت هستند و هم‌چنین دارندگان محکومیت‌های مالی، صرف نظر از مدت اقامت در زندان از مرخصی موضوع این بخشنامه برخودار خواهند بود.



د) مرتکبین جرایم ذیل از شمول این بخشنامه مستنثنی خواهند بود.

محکومین جرایم سرقت (اعم از مسلحانه، عادی و یا کیف قاپی)، جاسوسی، اقدام علیه امنیت کشور، آدم‌ربایی، جرایم باندی و سازمان یافته، تجاوز به عنف، دایر کردن مراکز فساد و فحشاء، اسیدپاشی، اخلال در نظام اقتصادی، ورود، تولید، توزیع و فروش مشروبات الکلی، محکومان به قصاص و اعدام و حدود شرعی، محکومان دارای سه سابقه محکومیت به ارتکاب‌‌ همان جرم، محکومانی که به شرارت مشهورند، قاچاق مسلحانه و یا عمده مواد مخدر و روانگردان‌ها و سایر محکومانی که اخلاق و رفتار آن‌ها در زندان به گونه‌ای بوده که بنا به نظر دادستان یا قاضی ناظر زندان یا رییس زندان یا شورای طبقه‌بندی شایستگی برخورداری از مرخصی را ندارند.





تبصره یک: سارقین عادی فاقد سابقه که حداکثر محکومیت آن‌ها یک سال حبس باشد پس از تعطیلات نوروزی از این مرخصی بهره‌مند می‌شوند.

تبصره دو: منظور از قاچاق عمده موادمخدر و روانگردان‌ها عبارت است از:

۱ ـ خرید، فروش و توزیع بیش از ۲۰ کیلوگرم تریاک و ملحقات آن

۲ ـ حمل و نگهداری بیش از ۱۰۰ کیلوگرم تریاک و ملحقات

۳ ـ خرید و فروش و توزیع بیش از ۱۰۰ گرم هرویین و روانگردان‌ها و ملحقات آن‌ها

۴ ـ حمل و نگهداری بیش از یک کیلوگرم هرویین و روانگردان‌ها و ملحقات آن‌ها



دادستان‌های سراسر کشور ملزم به اجرای این بخشنامه بوده و بر حسن اجرای آن نظارت خواهند کرد

بازداشت سیامک سهرابی، فعال دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف

سیامک سهرابی، دانشجی کارشناسی ارشد مهندسی عمران دانشگاه صنعتی شریف ظهر دوشنبه، نهم اسفند ماه جاری در پی مراجعه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات بازداشت شد.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، سیامک سهرابی رئیس هیات رئیسه شورای عمومی انجمن اسلامی دانشجویان شریف و نیز نماینده‌ی این تشکل در شورای فرهنگی دانشگاه شریف است.

سیامک سهرابی دوشنبه طی تماسی تلفنی از سوی ماموران امنیتی جهت پاسخ به پاره‌ای مسائل به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات واقع در چهاراه ولیعصر احضار شده بود. بنابر گزارش رسیده این فعال دانشجویی عصر دیروز به زندان اوین منتقل شده است.

از وضعیت وی و اتهاماتش تاکنون هیچ گونه اطلاعی در دست نیست

خودكشی يكی از كارمندان شهرداری تهران

خبرگزاری هرانا - يكی از كارمندان شهرداری منطقه ی ۷ تهران روز گذشته مورخ دهم اسفندماه، اقدام به خودكشی نموده است.

به گزارش خبرگزاری فارس، يكی از كارمندان شهرداری منطقه ی ۷، با انداختن خود از يكی از طبقات ساختمان شهرداری منطقه ی محل کار خود خودكشی كرد.

مسئولان اين منطقه تاكنون درباره ی اين حادثه توضيحی نداده‌اند و هم چنین اطلاعاتی در مورد هویت فرد مذکور نیز منتشر نشده است.

Tuesday, March 1, 2011

خانواده های زندانیان و جان باختگان:سکوت کنیم بدتر می شود

اخبار زندانیان سیاسی تحت تاثیر خبر بازداشت میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان قرار گرفته؛تاجایی که خانواده های زندانیان و حتی جان باختگان یک سال گذشته ترجیح می دهند در مورد بازداشت رهبران جنبش سبز سخن بگویند و با این تاکید که آنان را تنها نخواهند گذاشت.

در تماس با خانواده های تعدادی از زندانیان سیاسی، آخرین وضعیت آنها را جویا شدیم، اما خانواده های این زندانیان سیاسی به روز گفتند: به میرحسین موسوی و مهدی کروبی بپردازید؛ از آنها بنویسید که به زندانیان سیاسی پیوستند.

همسر یکی از فعالان سیاسی زندانی به روزمی گوید: من چگونه از وضعیت همسرم بگویم؟ نگران او هستم اما حداقل او زندان است و میدانم کجاست اما از شیخ خبری نیست، مهندس کجاست؟ روزهای سرنوشت است لطفا اطلاع رسانی کنید، از مردم بخواهید همراهی کنند و رهبران جنبش سبز را تنها نگذارند.

او می افزاید: روزنامه ای نیست، صدا و سیما در اختیار آقایان است، تنها سایت ها مانده. باور کنید خیلی از مردم هنوز نمیدانند میرحسین و شیخ بازداشت شده اند. بنویسید. هر طور شده اطلاع رسانی کنید تا همه بدانند و همراهی کنند.

به او می گویم درباره مهندس و شیخ اطلاع رسانی میکنیم اما شما هم از وضعیت همسرتان بگویید. پاسخ میدهد: یارای گفتنم نیست؛ همیشه گفته ام، باز هم خواهم گفت اما الان از کسانی بنویسید که این مدت با ما و در کنار ما بودند، به خانه هایمان آمدند و قوت قلب دادند و اکنون خود در زندانند.

مادر یک فعال دانشجویی زندانی نیز می گوید: هم آقای کروبی و هم آقای موسوی ما را تنها نگذاشتند. پسرم بیش از یکسال است که زندان است؛ آنها می آمدندو دلگرمی می دادند. خانم رهنورد آمد پای دردهایمان نشست و از ایستادگی گفت؛ از اینکه به پسر من افتخار میکند و.... حال من چگونه از پسرم بگویم وقتی شرمنده دختران و پسران این بزرگواران هستم که حتی برای ابراز همدردی هم توان رفتنم به خانه هایشان نیست.

همسر یک روزنامه نگار زندانی نیز به روز می گوید: همسرم همچنان در همان شرایط است؛ به دختران آقای موسوی زنگ بزنید، به پسران آقای کروبی زنگ بزنید، حال آنها را جویا شوید. اکنون تنها امید ما به شما است که هر طور که می توانید اطلاع رسانی کنید. اینجا خفقان است. اینجا خیلی ها بی خبرند.

همزمان خواهر یکی از جانباختگان اعتراضات سال گذشته در تماس با روز از وضعیت میرحسین موسوی و مهدی کروبی می پرسد و می گوید: این خبرهای بازداشت و انتقال به حشمتیه تا چه اندازه صحت دارد؟

به او می گوییم وب سایت کلمه و وب سایت سحام نیوز این خبرها را منتشر کرده اند و هیچ مقام رسمی واکنشی نشان نداده است. در میان گریه می گوید: بااین امید تماس گرفتم که بگویید خبر دروغ است و صحت ندارد... لطفا آدرس خانواده هایشان را به ما بدهید، آدرس دختران آقای موسوی و خانم رهنورد را، آدرس فرزندان آقای کروبی را بدهید باید به دیدنشان برویم؛ باید به آنها بگوییم که در کنارشان هستیم.

خواهر جانباخته اعتراضات مردمی سال گذشته می افزاید: برادرمن معترض بود؛ او خونش را برای آزادی سرزمینش داد، یک عمر داغ در دل ماست اما نخواهیم گذاشت خونش هدر برود. باور کنید این مدت همیشه مادرم که هم پیر است و هم مریض، مدام التماس میکرد «جایی نروید حرفی نزنید چون من طاقت دردی دیگر را ندارم» اما اکنون از من آدرس خانواده های آقای موسوی و آقای کروبی را میخواهد. ما یادمان نمی رود در اوج فشارها و دردها آنها آمدند و گفتند که نمی گذارند خون فرزندان ما هدر برود؛ گفتند حرمت خون فرزندان ما را دارند و...

او می گوید: خسته شده ایم از این همه فشار و تهدید، سر خاک عزیزانمان نمی توانیم برویم، وقتی می رویم پر از مامور است و مدام تذکر میدهند که سریع اینجا را ترک کنید و... شکایت هایمان را مسکوت گذاشته اند و.... هر روز هم عزیزی دیگر را می کشند و زندان می برند. شما نمیدانید روز 25 بهمن من چه کشیدم و چه صحنه هایی دیدم؛ انگار که برادرم را صدبار دیگر کشتند.

او سپس توضیح میدهد که روز 25 بهمن هنگامی که از سر کار برمی گشته در متروی آزادی، سمت تیمور و شادمان«از توی مترو بیرون آمدم. اینقدر مامور در خیابان بود که قابل تصور نیست. بیشتر ساختمان های اداری تعطیل بودند و چراغ هایشان خاموش بود. دلم میخواست می توانستم از هجوم این همه مامور فیلم بگیرم اما نمی شد. رفتم بالای پل هوایی که به سمت دیگرخیابان بروم. روی پل جوانی را دیدم که افتاده، زن و مردی سعی داشتند به او کمک کنند. ناله میکرد و تنها می گفت :وای وای همه را زدند وای وای همه را بردند. برادرم در ذهنم زنده شد؛ انگار برادرم بود که افتاده بود و ناله میکرد. جلو رفتم. کمک کردیم بلندش کردیم. کمرش راست نمی شد. نمیدانم چه اتفاقی برایش افتاده بود تا آمدیم از پله های پل عابر او را پایین بیاوریم، یک لباس شخصی که کاپشن مشکی پوشیده بود و ماسکی بر صورت داشت پایین پله ها دستش را به حالت بدی بلند کرد و گفت :آهان گرفتیمت. سریع به آن جوان دستبند زد. تا گفتم این حالش خوب نیست گفت تو برو کنار. گفتم شما که می بینید چه به روزش آمده؛ این کمرش راست نمی شود. اما مرا کنار زد و چند لباس شخصی دیگر آمدند و او را بردند و من ماندم و زن و مردی که قصد داشتیم به او کمک کنیم.

خواهر جانباخته اعتراضات مردمی سال گذشته می افزاید: کاش این جوان زنده بیرون بیاید؛ له شده بود کاش شماره ای از او می گرفتم کاش اسمش را می پرسیدم در آن وضعیت اصلا حواسم نبود. نباید می گذاشتم او را با آن وضعیت می بردند اما کاری هم از من ساخته نبود. از آن روز مدام به خودم می پیچم من عذاب کشیده ام داغ دیده ام و این صحنه ها و این اتفاقات خیلی روی ما تاثیر دارد. باید به این اتفاقات پایان داد. باید به داد جوانان و دختران و پسران کشورمان برسیم و.... ما را تهدید می کنند که به اعضای دیگر خانوادهدهآُیب واهند زد اگر سک نکنیم اما دیگر بس است باور کنید از تهدید و فشار خسته ایم. حال هم که آقای موسوی و آقای کروبی و همسرانشان را گرفته اند. اگر باز سکوت کنیم وضعیت بدتر از این هم خواهد شد.

حضور گسترده نیروهای امنیتی در پایتخت


در پی اعلام قبلی معترضین برای برگزاری تجمع مسالمت آمیز در حمایت از دو تن از رهبران معترضین نیروهای امنیتی از ساعاتی پیش حضور گسترده ای را در میادین اصلی شهر تهران به نمایش گذاشته اند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، علی رغم بارش شدید باران نیروهای امنیتی و انتظامی در اطراف میادین اصلی از جمله میدان امام حسین، میدان فردوسی، میدان انقلاب، چهار راه ولیعصر، میدان آزادی و ...حضور گسترده ای دارند.

گفته می شود در طی روزهای اخیر و پس از حصر خانگی دو تن از رهبران معترضین پلیس امنیت تهران در مناطق مختلف در حالت آماده باش بسر می برند.

تجمع مردم در ميدان رسالت تهران و غافلگير كردن مزدوران


كي از دوستان الان خبر داد كه عده زيادي از مردم در ميدان رسالت تجمع كرده اند و اتوبان رو بستن و نيرو هاي سانديس خور رو غافل گير كردن و دارن شعار ميدن ,هيچ نيروي انتظامي هم نيومده ,لطفا سريع اطلاع رساني كنيد.



کانون حمایت از خانواده جان باختگان و بازداشتی ها

اروپا هشتاد تن از ناقضان حقوق بشر در ایران را مجازات می کند

اتحادیۀ اروپا از ماه مارس آینده بررسی مجازات احتمالی 80 تن از رهبران و مقامات جمهوری اسلامی ایران را که در قتل، شکنجه و نقض حقوق بشر شهروندان این کشور دست داشته اند آغاز میکند.

به گفتۀ منابع دیپلماتیک، اتحادیۀ اروپا از ماه مارس آینده بررسی مجازات احتمالی 80 تن از رهبران و مقامات جمهوری اسلامی ایران را که در قتل، شکنجه و نقض حقوق بشر شهروندان این کشور دست داشته اند آغاز میکند. این فهرست که به یاری عمدتاً سازمان های مدافع حقوق بشر تهیه شده دربرگیرندۀ اسامی برخی وزرای کلیدی دولت محمود احمدی نژاد، نظیر وزارتخانه های کشور، اطلاعات، فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین عالیترین مقامات نظامی، قضایی، رؤسای دادگاه های انقلاب و زندان ها و حتا زندانبانان کشور است. از میان اسامی ذکر شده در این فهرست می توان به این نام ها اشاره کرد : حسین الله کرم، فرماندۀ انصار حزب الله، محمدرضا نقدی، فرماندۀ شبه بسیج، حسین طائب، فرماندۀ پیشین بسیج، احمدرضا رادان، قائم مقام نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، اسماعیل احمدی مقدم، فرماندۀ نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، حسن فیروزآبادی، رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح، محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، محسن نایبی، فرماندار کل تهران، حسین ذبحی، معاون قضایی دادستان کل تهران، علی فضلی، معاون فرماندۀ بسیج و فرماندۀ پیشین سپاه سیدالشهدا استان تهران، عباس کارگر جاوید، عضو بسیج و متهم به قتل ندا آقا سلطان، حسین مطلق، فرماندۀ لشگر سیدالشهدا استان تهران، حسین همدانی، فرماندۀ لشگر رسول الله تهران بزرگ، محمد حجازی، فرماندۀ لشگر ثارالله تهران، حسن آخریان، رییس بند یک زندان رجایی شهر، رضا تقی پور، وزیر اطلاعات و ارتباطات، مصطفی محمدنجار، وزیر کشور، صولت مرتضوی، معاون امور سیاسی وزیر کشور، صادق محصولی، وزیر رفاه و تأمین اجتماعی، کامران دانشجو، وزیر آموزش عالی رییس ستاد انتخابات دهم ریاست جمهوری، صادق لاریجانی، رییس قوۀ قضاییه جمهوری اسلامی، ابراهیم رییسی، معاون اول رییس قوۀ قضاییه، سعید مرتضوی، دادستان پیشین تهران، غلامحسین محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و وزیر پیشین اطلاعات، قربانعلی دری نجف آبادی، دادستان پیشین کل کشور و وزیر پیشین اطلاعات، عباس جعفری دولت آبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران، محمود سالارکیا، معاون پیشین دادستان تهران در امور زندان ها، عبدالقاسم صلواتی، رییس شعبۀ پانزدۀ دادگاه انقلاب تهران، محمد مقیسه، رییس شعبه بیست و هشت دادگاه انقلاب تهران، قاضی حسن حداد، رییس شعبه بیست و شش دادگاه انقلاب تهران، قاضی علی اکبر حیدری فر، قاضی پیرعباسی، قاضی احمد زرگر، قاضی حاج محمدی، قاضی کاووسی، قاضی کابلی، قاضی سلطانی، قاضی هاشم زاده، امیر مرتضوی، معاون دادستان مشهد، محمد علی زنجیره ای، معاون رییس سازمان زندان های کشور، حجت الله سوری، رییس زندان اوین، مصطفی بزرگ نیا، رییس بند 350 زندان اوین، محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمدعلی رامین، معاون پیشین مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامۀ کیهان ...

تهران هیچگاه این چنین با فریاد مرگ بر دیکتاتور نلرزیده بود

غریو فریاد مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای و الله اکبر از همه جا به گوش میرسد گزارشهای اولیه حاکیست صدای ملت جان به لب رسیده ازشهرک غرب، میدان ولی عصر ، ونک ، تجریش ، آریا شهر و پونک، گیشا، قیطریه ، بوسف آباد ، اکباتان ، آتی ساز شهر را به لرزه در آورده است. خبر بازداشت موسوی و کروبی و انتقال آنان به زندان حشمتیه به خشم عمومی دامن زده است و فریادهای امشب مردم نشان داد که فردا ملت ایران حماسه ای تاریخی خواهد آفرید

Sunday, February 27, 2011

میر حسین موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان شب گذشته به زندانی کاملا مخفی انتقال داده شدند

خبر فوری
بر اساس اخبار موثق از درون ایران که لحظاتی پیش بدستم رسیده و در حقیقت این امر تردیدی وجود ندارد مهندس میر حسین موسوی و آیت الله مهدی کروبی دو تن از رهبران جنبش سبز مردم مظلوم ایران پس از توطئه حصر خانگی در ساعت ۳ بامداد شب گذشته یعنی صبح روز پنج شنبه 5 اسفند ماه ۱۳۸۹ با تدابیر شدید امنیتی بوسیله تیمهای اطلاعاتی و امنیتی سازمان اطلاعات سپاه به رهبری آخوند همیشه جلاد تاریکخانه ولایت فقیه محسنی اژه ای به زندانی زیر زمینی در منطقه نظامی پارچین که از لحاظ امنیتی تحت کنترل وزارت دفاع می باشد به همراه همسرانشان انتقال داده شده اند و این در حالی است که به تائید منبع با وجدان خبر مهندس میر حسین موسوی کاملا در زمان پیاده شدن از خودرو آمبولانس مضروب و خون آلود بوده است و آقای مهدی کروبی با پاها و دستان بسته در داخل یک کسیه بزگ و در صندوق عقب یک خودرو پژو به آنجا انتقال داده شده و پس از بیرون کشاندن بدن بی حرکت ایشان از کیسه و متعاقبا بر روی زمین بدن خون آلود و متورم ایشان اجازه به کسی نمیداده که ایشان را مورد شناسائی قرار دهد ولی این بدن خون آلود کسی بغییر از شیخ مبارز سبز فرزند آیت الله احمد کروبی یعنی مهدی کروبی بود . ولی منبع خبر تائید می کند که در زمان آوردن مهندس موسوی و آقای کروبی که به فاصله 20 دقیقه یکی بعد از دیگری به آنجا انتقال داده شده اند همسران آنها با آنها نبوده اند و هر دو در مکانی نامعلومی دیگر در منطقه دماوند نگهداری می شوند .
لازم بذکر است این زندان مخفی همان زندانی است که خلبان اسرائیلی مفقود الاثر ران اراد و مامور اف بی آی امریکا که در جزیره کیش ربوده شد در آنجا نگهداری می شوند و این زندان کاملا زیر زمینی و در عمق ۴۵ متری زیر زمین قرار دادرد که بوسیله آسانسور تردد به داخل آن ممکن می باشد ولا غیر .
امید است همانگونه که خدا یار مردم ایران بوده یار و پشتیبان این دو مرد با غیرت جنبش سبز باشد و دشمن نتواند از آنان به هر نحوی سوء استفاده کند .
به امید آزادی این عزیزان و بقیه دربندان جنبش سبز ایران
زنده با ایران
حمید رضا ذاکری

هیلاری کلینتون: جهان رخدادهای ایران را زیر نظر دارد و مسببان رفتار خشونت آمیز را مسئول خواهد دانست

هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا روز چهارشنبه با انتشار بیانیه ای سرکوب تظاهرات مردم ایران را محکوم کرد و شجاعت تظاهرکنندگان ایرانی را ستود.

سایت وزارت خارجه آمریکا ۴ اسفند : هیلاری کلینتون در مورد تظاهرات ۲۵ بهمن گفت: در ده روز گذشته ما شاهد شجاعت ده ها هزار ایرانی بودیم که بار دیگر برای دستیابی به حقوق بنیادین خود برای برگزاری اجتماعات مسالمت آمیز و آزادی بیان به خیابانها آمدند.



کلینتون در این بیانیه خاطر نشان ساخت: نیروهای امنیتی تظاهرکنندگان را کتک زده، بازداشت کرده اند و دست کم سه نفر را کشته اند. ما از اینکه دهها زندانی در سال جاری میلادی اعدام شدند آزرده هستیم و رژیم ایران را به آزادی تمامی زندانیان سیاسی و اقلیتها فرا میخوانیم.

در این بیانیه همچنین آمده است: حکومت ایران با ایجاد اخلال و ارسال پارازیت بر ماهواره‌ها و مسدود کردن سایت‌های اینترنتی، تلاش می‌کند مانع دستیابی شهروندان به ارتباطات و اطلاعات ‌شود.

برای دنیا آشکار شد رژیم ایران همان حقوق بنیادین و اولیه ای را از شهروندان ایرانی دریغ میدارد که بکارگیری آنرا در سایر کشورهای خاورمیانه ترغیب می کند.

هیلاری کلینتون هشدار داد جهان رخدادهای ایران را زیر نظر دارد و مسببان رفتار خشونت آمیز را مسئول خواهد دانست.

وزیر امور خارجه در بیانیه خود تاکید کرد: وضعیت حقوق بشر در ایران بطور مستمر وخیم‌تر شده است و همین امر جامعه بین المللی را بر آن میدارد تا صدای خود را بلند کند. در همین زمینه ایالات متحده دو نفر از مسئولان نقض حقوق بشر را اضافه بر هشت نفر قبلی، به لیست تحریم ها اضافه کرد. بنابراین آمریکا برای حمایت از حقوق جهانشمول مردم ایران به جامعه جهانی می پیوندد.

محکومیت قطعی احسان عبده تبریزی به پنج سال حبس تعزیری

احسان عبده تبریزی از سوی دادگاه تجدید نظر به تحمل پنج سال حبس تعزیری محکوم شد.

به گزارش یکی از سایت های نزدیک به اصلاح طلبان، احسان عبده تبریزی دانشجوی ایرانی مقیم انگلیس در دادگاه تجدید نظر از اتهام رابطه با بیگانه حکم تبرئه گرفت و یپبه پنج سال حبس تعزیری محکوم شد.

وی پیش از این به هفت سال زندان محکوم شده بود که دو سال از آن مربوط به اتهام ارتباط با بیگانگان بود. شعبه ۵۴ دادگاه انقلاب در عین حال حکم پنج سال زندان عبده تبریزی، شامل دو سال حبس به اتهام توهین به رهبری و سه سال زندان به اتهام اجتماع و تبانی (از طریق حضور در تظاهرات مقابل سفارت ایران در لندن) را تایید کرد.

این زندانی سیاسی و پژوهشگر اکنون ۱۴ ماه است که در زندان به سر می برد و طی این مدت از حق استفاده از مرخصی محروم مانده است. دستور تبدیل بازداشت وی به وثیقه ۸۰ میلیون تومانی نیز که به وی ابلاغ شده بود، هرگز به مرحله اجرا گذاشته نشد.

گفتنی است، احسان عبده تبریزی طی ۱۸۳ روز بازداشت در سلول انفرادی و سلول های سه یا چهار نفره؛ دو بار اقدام به اعتصاب غذای اعتراضی کرد و در آستانه مرگ قرار گرفت.

این در حالی ست که روسا، استادان و دانشجویان دانشگاه های دورهام و ساسکس با ارسال نامه ها و اعتراضیه های متعدد به مقامات مسوول ایران، بارها خواستار آزادی فوری وی شده اند.

Friday, February 25, 2011

بازداشت چهارتن از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر

حداقل چهار تن از دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر در تظاهرات اعتراضی یکم اسفند ماه بازداشت شده اند.

به گزارش دانشجو نیوز، فرشاد موسوی، فوژان شفائی، محمد احسان معزی (دانشجویان دانشکده معدن و متالورژی) و مهرداد فرنوش (دانشجوی دانشکده کامپیوتر) در روز ۱ اسفند بازداشت شده اند و از محل نگهداری و وضعیت این دانشجویان هیچ اطلاعی در دست نیست.

گفته می شود که تعداد زیادی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر نیز در روزهای بیست و پنجم بهمن و یکم اسفندماه بازداشت و پس از مدتی آزاد شده اند.

پیشتر نیز خبر بازداشت مهندس عبدالله صدری استاد و عضو هیئت علمی دانشکده معدن و متالورژی در روز ۲۵ بهمن منتشر شده بود.

دانشجویان و اساتید دانشکده معدن و متالورژی در اعتراض به این بازداشت ها در روزهای سه شنبه و چهارشنبه تعدادی از کلاس های درس را تعطیل کردند. دانشجویان اعلام کرده اند در صورت ادامه بازداشت استاد و همکلاسی هایشان، تعطیلی کلاس ها را در هفته آینده گسترش خواهند داد.

گفتنی است از چند روز پیش از تظاهرات اعتراضی مردم در ۲۵ بهمن ماه، دور جدید بازداشت دانشجویان در ایران آغاز شد. اکثر این دانشجویان بازداشتی در فاصله بین دو تظاهرات ۲۵ بهمن و اول اسفند ماه بازداشت شده اند.

نسرین ستوده از ملاقات هفتگی با خانواده اش محروم شد

خبرگزاری هرانا - نسرین ستوده، وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر از ملاقات هفتگی با خانواده‌اش محروم شد.

او در تماس تلفنی با خانواده‌اش گفته است: "ماموران زندان وقتی می‌خواستند من را برای ملاقات هفتگی بیاورند مجبورم کردند، مسیر بند ۲۰۹ تا سالن ملاقات را نیز با چشم بند طی کنم؛ موضوعی که موجب اعتراضم شد اما ماموران زندان به جای توجه به این اعتراض اعلام کردند که از ملاقات محروم شده‌ام و دوباره مرا به سلولم بازگرداندند."

به گزارش یکی از سایت‌های نزدیک به اصلاح طلبان، نسرین ستوده دو فرزند خردسال دارد که یکی از آن‌ها سه ساله و دیگری ده ساله است اما با این وجود مقامات دادستانی در این مدت به نسرین و فرزندانش امکان ملاقات حضوری نداده‌اند و فرزندان او بیش از شش ماه است که از دیدن مادر خود محروم هستند.

این وکیل دادگستری که بیش از شش ماه است در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر می‌برد به ۱۱ سال حبس، ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و وکالت محکوم شده است.

نسرین ستوده وکیل و فعال حقوق بشر با وجود چندین بار اعتصاب غذا در اعتراض به اتهامات غیرقانونی خود و فشارهای بین المللی برای آزادیش همچنان در زندان اوین و دریکی از سلول‌های چند نفره بند ۲۰۹ به سر می‌برد.

وی روز ۱۳ شهریورماه سال جاری بازداشت شد و با حکم قاضی شعبه ۲۶ قاضی پیر عباسی به ۱۱ سال حبس، ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و وکالت محکوم شده است.

شیرین عبادی و کریم لاهیجی لیست سیاهی از سرکوبگران رژیم را در اختیار جامعه بین المللی گذاشته اند

پیک ایران :بیانیه مشترک مطبوعاتی “فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر” و نیز “جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران” امروز بقصد محکوم کردن خشونت های نیروهای امنیتی ایران علیه تظاهرکنندگان روز اول اسفند، منتشر شد

در این سند بویژه قتل حامد نورمحمدی دانشجوی زیست شناسی دانشگاه شیراز توسط نیروهای امنیتی مورد تاکید قرار گرفته است.

این در حالی است که امروز صدها دانشجوی دانشگاه شیراز با برپائی تجمع در محل دانشگاه خواستار پاسخگوئی مسئولان دانشگاه در مقابل حادثه مرگ نورمحمدی شدند.

کریم لاهیجی اظهار اطمینان می کند که این جوان دانشجو توسط نیروهای امنیتی بقتل رسیده و دولت مطابق معمول آنرا انکار می کند.

کریم لاهیجی در گفتگوئی با رادیوی ما ابراز امیدواری کرد که در اجلاس هفته آینده شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، علیه جمهوری اسلامی قطعنامه ای صادر شود و نیز یک گزارشگر ویژه بقصد بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران تعیین گردد.

در این گفتگو کریم لاهیجی افشا کرد که یک لیست کامل از کسانی که مسئولیت مشترک سرکوب و نیز سیاست سرکوب در جمهوری اسلامی را بعهده دارند، توسط او و خانم شیرین عبادی تهیه و در اختیار کشور های غربی و اتحادیه اروپا قرار گرفته است. لاهیجی می گوید در این لیست شخصیت هائی در قوه قضائیه و قوه مجریه که مسئولیت مستقیم سرکوب ها دارند گنجانده شده است. او از افشای اسامی مندرج در این فهرست خودداری کرد.

فراخوان برای گلباران کردن میدان انقلاب تا پاستور در سه‌شنبه دهم اسفندماه

جنبش سبز حرکتی در امتداد تلاش یکصد ساله مردم ایران برای تحقق دمکراسی و آزادی در میهن است که با پایبندی به اصول و ارزشهای بنیادین انسانی، اخلاقی و دینی و ایرانی تاکنون طی مسیر کرده است. این جنبش مدنی که با حماسه بی نظیر راهپیمایی سکوت ۲۲ خرداد ۸۸ رخ نمایاند،از ابتدا همواره حرکت در چارچوب موازین مبارزه مدنی و ضدخشونت را رعایت کرده است. حماسه ای که با آن اتحاد و روحیه حق طلبی مسالمت آمیز خود جهان را به حیرت واداشت.

همراه بزرگ جنبش سبز میرحسین ،نیز بارها بر ضد خشونت بودن این جنبش تاکید کرده است، مخصوصا آنجا که می گوید :”خشونت چاره ساز نیست. همگی در مسالمت وارد شوید. خشم مرکبی است که سوار خود را به زمین می‌زند. درمقابل رفتارهای زشت امنیتی و تحریک‌های مدوام تبلیغاتی مردم حق دارند عصبانی شوند، اگرچه این حقانیت تغییری در تبعات خشم آنان ایجاد نمی‌کند. ما به اندازه‌ای که از خود صبر و خرد نشان بدهیم از کوشش‌هایمان نتیجه می‌گیریم و اگر به سوی تندروی‌های بی‌‌دلیل بلغزیم چه بسا که حاصل یک هفته و یک ماه تلاش را در یک روز و یک صحنه جا بگذاریم.”

حال که اقتدارگرایان، با حصر سران جنبش به خیال خود گامی دیگر در راه سرکوب و خاموش کردن این جنبش عظیم مردمی برداشته اند، ما نیز باردیگر قدرت همدلی و همراهی مان را، این بار به مناسبت سالروز تولد میرحسین موسوی با گلباران کردن خیابان محل زندگی وی و همسرش به نمایش خواهیم گذاشت

ما جمعی از فعالان سبز اندیش از شما هموطنان عزیز دعوت میکنیم سه شنبه، دهم اسفند ماه در حرکتی نمادین و هماهنگ میادین منتهی به خانه میرحسین موسوی و زهرا رهنورد را از میدان انقلاب تا میدان پاستور و از میدان پاستور تا کوچه اختر گلباران کنید.

همچنین از فعالان جنبش سبز دردیگر شهرها نیزدعوت می کنیم که مکانی را برای گذاشتن گل در شهر خود تعیین کنند. ما با گذاشتن گل هایمان در هرگوشه شهر، به مناسبت زادروز میرحسین موسوی ،فضای ایران راعطرآگین خواهیم کرد.

باشد که در این حرکت نمادین ، قدرت همدلی شما هموطنان سرافراز، بار دیگر لرزه بر اندام اقتدارگرایان افکند و حقانیت جنبش مردمی سبز دلهای سیاه شان را به دادگاه وجدان فرخواند.

جمعی از فعالان جنبش سبز

بی‌خبری از وضعیت مهدی پیلتن، از بازداشت شدگان ۲۵ بهمن

با گذشت بیش از ۱۰ روز از دستگیری مهدی پیلتن فارغ التحصیل دانشگاه تهران خانواده وی در بی‌خبری مطلق از وضعیت وی به سر می‌برند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، مهدی پیلتن فارغ التحصیل رشته مهندسی صنایع از دانشگاه تهران، در روز دوشنبه ۲۵ بهمن ماه در حالی که به محل کار خود در خیابان طالقانی مراجعه می‌نموده است توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.

گفته می‌شود مهدی پیلتن دارای سابقه سیاسی خاصی نبوده و هنوز دلایل بازداشت وی نامعلوم می‌باشد و طولانی شدن قرار بازداشت و همچنین بی‌خبری مطلق از وی باعث نگرانی خانواده و دوستان ایشان گردیده است.

شایان ذکر است که در روزهای گذشته و به دنبال اعتراضات دو هفته اخیر در ایران، تعداد زیادی از فعالان دانشجویی، بازداشت شده‌اند.

بی‌خبری از وضعیت مهدی پیلتن، از بازداشت شدگان ۲۵ بهمن

با گذشت بیش از ۱۰ روز از دستگیری مهدی پیلتن فارغ التحصیل دانشگاه تهران خانواده وی در بی‌خبری مطلق از وضعیت وی به سر می‌برند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، مهدی پیلتن فارغ التحصیل رشته مهندسی صنایع از دانشگاه تهران، در روز دوشنبه ۲۵ بهمن ماه در حالی که به محل کار خود در خیابان طالقانی مراجعه می‌نموده است توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.

گفته می‌شود مهدی پیلتن دارای سابقه سیاسی خاصی نبوده و هنوز دلایل بازداشت وی نامعلوم می‌باشد و طولانی شدن قرار بازداشت و همچنین بی‌خبری مطلق از وی باعث نگرانی خانواده و دوستان ایشان گردیده است.

شایان ذکر است که در روزهای گذشته و به دنبال اعتراضات دو هفته اخیر در ایران، تعداد زیادی از فعالان دانشجویی، بازداشت شده‌اند.

ممنوع الورودی و احضار تعدادی از دانشجویان

خبرگزاری هرانا - بنا به دستور ریاست انتصابی دانشگاه فردوسی مشهد، تعدادی از دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد ممنوع الورود شدند.

به گزارش جرس، با حکم مستقیم و محرمانۀ "عاشوری"، رییس انتصابی آن دانشگاه، تعدادی از دانشجویان که اکثرا از دانشکده فنی- مهندسی هستند، به مدت یک ماه و تا زمان رسیدگی به پرونده ی آنان ممنوع الورود به دانشگاه اعلام شدند.

منبع خبری فوق خاطرنشان می کند این اقدام نادر که در طول اعتراضات پس از انتخابات دیده نشده، به اعتقاد دانشجویان نوعی اعلام جنگ از طرف مقامات دانشگاه محسوب می شود.

همچنین علاوه بر این، تعدادی از دانشجویان نیز به کمیته انضباطی احضار شده و اتهاماتی پیرامون تجمعات ٢۵ بهمن و اول اسفند متوجه آنان شده است. گفتنی است این ابلاغها محرمانه بود.

طی روزهای گذشته نیز، سرپرست موقت و انتصابی دانشگاه صنعتی شریف، طی اقدامی غیرقانونی، ۲۰ دانشجوی آن دانشگاه را ممنوع الورود به محیط دانشگاه اعلام کرد و همزمان از ورود ۲۵ تن دیگر به خوابگاه جلوگیری بعمل آورد.

این اقدام بنا به گفته‌ مسئولان دانشگاه، تا روشن شدن وضعیت دانشجویان احضار شده به کمیته انضباطی و صدور حکم محرومیت از تحصیل برای آنان، این حکم باقی خواهد بود.

اعتراض‌های خاورمیانه، یک زمین لرزه سیاسی

«ما در میانه یک انقلاب در خاورمیانه هستیم، انقلابی که امواج ناشی از آزاد شدن نیروهای سرکوب شده سراسر منطقه از مراکش تا ایران را در برخواهد گرفت. همزمان با وقوع بحران در هر یک از این کشورها شاید همه توجهات به آن مورد مشخص جلب شود ولی اگر از فاصله دورتری به حوادث بنگریم خواهیم دید که این رویدادها یک تغییر گسترده و بنیادی است و در طول زمان لرزه‌های آن تمام منطقه را به تکان خواهد آورد».

راديو فردا: فرید زکریا تحلیلگر سرشناس آمریکایی در مطلبی در روزنامه واشینگتن‌پست، سپس می‌افزاید که شاید پس از گذشت یک هزاره اعراب در حال به دست گرفتن اداره امور خود هستند. از قرن یازدهم به این سو سرزمین‌های عربی توسط قدرتهای خارجی مثل مغول‌ها، ایرانیان و ترک‌ها کنترل شده است. در آخرین قرن‌های هزاره قبل بخش اعظم این سرزمینها در کنترل امپراطوری عثمانی بود.

از قرن هجدهم به این سو همزمان با تضعیف عثمانی دوران نفوذ و تسلط قدرتهای اروپایی آغاز شد و برای ۱۵۰ سال کل خاورمیانه زیر نفوذ آنها قرار گرفت. پس از پایان جنگ جهانی اول قدرتهای بزرگ اروپایی فرانسه و بریتانیا، مناطقی را که سابقاً قلمرو امپراطوری عثمانی بود بین خود تقسیم کرده و به این ترتیب کشورهای عربی‌خاورمیانه موجودیت پیدا کردند.

فرید زکریا سپس یادآوری می‌کند که در پی جنگ جهانی دوم و زوال امپراطوری‌های فرانسه و بریتانیا منطقه خاورمیانه به صحنه رقابت بین ابرقدرتهای شرق و غرب بدل شد. مسکو و واشنگتن هر یک متحدان خود را در منطقه پیدا کرده و از نظر مالی و تسلیحاتی از آنها حمایت کردند. پس از سقوط اتحاد شوروی از حدود ۲۰ سال پیش آمریکا به قدرت خارجی مطلق در خاورمیانه بدل شد.

به این ترتیب تمام کشورهای منطقه ناگزیر شدند یا متحد آمریکا شوند و یا روابط خود را با آن کشور بهبود ببخشند. نمونه برجسته آن عقب‌نشینی لیبی از تعقیب برنامه‌های هسته‌ای بود. در همین دوران حکومت ایران سعی کرده است که خود را به‌عنوان آلترناتیوی در برابر قدرت آمریکا در منطقه تثبیت کند ولی به غیر از لبنان این کشور در خاورمیانه موفقیت محدودی داشته است.

به‌نوشته فرید زکریا در تمام این دوران هزار ساله تسلط خارجی‌ها بر سرزمین‌های عربی آنها همیشه یک نوع حاکمان محلی داشته‌اند. اما این حاکمان، چه شیخ، چه شاه و چه سردار، همه توسط امپراطوری‌های اشغالگر تعیین می‌شدند.

بخش اعظم خاندان‌های سلطنتی حاکم بر کشورهای عربی در حقیقت دست‌ساز امپراطوری بریتانیا هستند. این نوع حکومت‌ها و حاکمان محلی همیشه از طریق چانه‌زنی با قدرتهای خارجی مسلط بر منطقه حکمرانی کرده‌اند وهیچگاه مجبور نبوده‌اند با مردم یا ملت کشورهای خود هماهنگ شوند. روش اصلی حکومت این حاکمان محلی تکیه بر استبداد و زور و در صورت برخورداری از منابع نفت رشوه دادن و خریدن حمایت مردم بوده است.

فرید زکریا در ادامه تحلیل خود از بنیان‌های تحولات سیاسی خاورمیانه می‌افزاید که طی چند سال اخیر دو تغییر مهم در سیاست آمریکا باعث شده که فضای منطقه خاورمیانه تا حدی گشایش یابد.

نکته اول پذیرش این واقعیت بود که حمایت آمریکا از نظامهای دیکتاتوری در منطقه یکی از دلایل اصلی رشد اسلام سیاسی و بنیادگرایی و سپس ظهور تروریسم و احساساً عمیق ضد آمریکایی بوده است.

از آن زمان به بعد دولت آمریکا هم در موضع‌گیریهای علنی و هم در گفت‌وگوهای خصوص حمایت همه‌جانبه خود از رژیهما استبدادی خاورمیانه را کاهش داده و بر ضرورت تغییرات سیاسی تأکید کرده است.

نکته دوم کاهش اقتدار خود آمریکاست. جنگ عراق و پیامدهای خونبار آن، تداوم بحران و جنگ در افغانستان و بن‌بست لاینحل بحران در روابط اسراییل و فلسطینیان همه به نوعی نشانگر محدودیتها و ناتوانی‌های آمریکا هستند. هم جرج بوش و هم باراک اوباما در آن‌چه که به حوادث امروز در خاورمیانه منجر شده است، نقش مهمی ایفا کرده‌اند.

جورج بوش در دوران ریاست جمهوری خود خاورمیانه را به نقطه اصلی سیاست خارجی آمریکا بدل کرد و مشخص کردن موازین و چهارچوبهای تحول دموکراتیک برای خاورمیانه در آن زمان یک نقطه عطف مهم در سیاست خارجی آمریکا بود. اما به‌خاطر سیاستهای دیگر جورج بوش احساسات ضد آمریکایی چنان تشدید شد که نه رهبران عرب و نه افکار عمومی جهان عرب هیچیک به تلاش وی برای تحولات دموکراتیک در خاورمیانه توجه نکردند.

فرید زکریا در مورد سیاست باراک اوباما در قبال خاورمیانه می‌نویسد که وی روشی آرام‌تر را در پیش گرفت و قصد نداشت که این تحولات را به کسی تحمیل کند. هر چند از نظر تبلیغی این سیاست اکنون ناکافی به نظر می‌رسد ولی حقیقت این است که به‌خاطر همین روش دولت اوباما است که اکنون خود اعراب کنترل و هدایت انقلاب‌های خود را در دست دارند. این نکته بسیار مهمی است چون موفقیت جنبش‌های سیاسی در خاورمیانه مشروط به این اصل است که آنها اصیل، ملی و مشروع باشند.

تا این مرحله دولت باراک اوباما با هر یک از کانون‌های بحران به تناسب تحولات و شرایط حاکم بر آن به‌صورت جداگانه برخورد کرده است. البته با توجه به سیر شتابناک تحولات در منطقه یک چنین روشی قابل توجیه است. ولی بالاخره در مقطعی دولت آمریکا ناگزیر خواهد شد که از فاصله دورتری به حوادث نگریسته و به فکر یک استراتژی جدید برای خاورمیانه باشد که در میانه یک تحول بزرگ تاریخی است.

Friday, February 18, 2011

مصادره پیکر و مراسم تشییع جنازه دومین شهید ٢۵ بهمن توسط لباس شخصی ها


جرس: بنا به گزارش منابع خبری ، عصر چهارشنبه ٢٧ بهمن ماه، رسانه‌های حکومتی خبر دادند که "مردم انقلابی جنازه محمد مختاری را با شعار دادن علیه موسوی و کروبی، تشییع کرده‌اند." بدین ترتیب بعد از صانع ژاله، دومین شهید سبز ۲۵ بهمن نیز توسط لباس‌شخصی‌ها مصادره شد، بدون اینکه اشاره ای به دلیل حضور مختاری در تظاهرات ٢۵ بهمن داشته باشند.


به گزارش کلمه، پیکر این شهید سبز تا عصر چهارشنبه در اختیار نیروهای امنیتی بوده و خانواده‌ی مختاری که بنا داشتند صبح همان روز پسرشان را تشییع کنند، به علت اینکه جنازه به آنها تحویل داده نشده، از این کار بازماندند.

کلمه نوشته است "دلیل اصلی را البته می‌توان اینگونه حدس زد که تشییع‌کنندگان سازماندهی‌شده، در آن ساعت مشغول ایفای نقش دیگری در خیابان انقلاب بوده‌اند: زندانی کردن دانشجویان در سالن آمفی‌تئاتر دانشگاه هنر، ضرب و شتم سبزهای حاضر و حضور اتوبوسی نیروهای بسیجی و شبه نظامی برای تبدیل تشییع جنازه‌ی شهید ۲۵ بهمن به پرده‌ی اول از فضاسازی نمایشی عوامل کودتا علیه جنبش سبز.اما آنها نمی‌توانستند در آن واحد در هر دو جا حضور داشته باشند و لذا تشییع شهید محمد مختاری به بعدازظهر موکول شد."


بر اساس همین گزارش، حتی در زمان تشییع پیکر شهید مختاری هم اجازه میانداری به خانواده داده نشده و لباس‌شخصی‌ها خود همه‌ی کار را برعهده گرفته‌اند و توجهی به نظرات خانواده‌ی این شهید نکرده‌اند.

خبرگزاری فارس گزارش داد که در این مراسم سازماندهی‌شده، شعارهایی همچون “کروبی موسوی مرگ به نیرنگتان، خون جوانان ما می‌چکد از چنگتان”، “لعن علی عدوک یاحسین، کروبی و خاتمی و میرحسین”، “مرگ بر موسوی”، “مرگ بر کروبی” و “مرگ بر منافق” سر داده شده است.


اما محمد مختاری را دیگر نتوانستند بسیجی معرفی کنند، چرا که نه تنها فرصتی برای این کار نداشتند، بلکه اولین عکس‌هایی که از او منتشر شد، نشان می‌داد که او در روز ۲۵ بهمن، مشخصا به عنوان یک فعال سبز به خیابان آمده و به همین خاطر هدف گلوله قرار گرفته است.


گزارش‌های موجود نشان می‌دهد که این جوان ۲۲ ساله، دانشجوی دانشگاه آزاد شاهرود بوده که در تظاهرات ۲۵ بهمن ۸۹ بر اثر شلیک مستقیم گلوله از سوی لباس شخصی های موتورسوار، از ناحیه کتف آسیب می‌بیند و به علت تاخیر در رسیدگی پزشکی و انتقال نیافتن به‌موقع به بیمارستان، فوت می‌کند.

در گزارش رسمی ادعا می‌شود که او ظهر روز سه شنبه بر اثر شدت جراحات در بیمارستان فوت می‌کند، اما برخی شاهدان عینی گفته‌اند که همان دوشنبه شب، خون زیادی از وی رفته بوده، به طوری که لباس‌های وی غرق در خون بوده است. این شاهدان معتقدند که محمد مختاری همان شب درگذشته است.


اما هویت سبز این دانشجوی شهید را هیچ‌کس نمی‌تواند انکار کند، و صفحه‌ی شخصی وی در سایت فیس‌بوک، بهترین گواه بر این است که او با انگیزه‌ی اعتراض به دیکتاتوری و به قصد حمایت از آرمان‌های سبز در راهپیمایی روز ۲۵ بهمن شرکت کرده است. او حتی برای عکس پروفایل خود در فیس‌بوک نیز تصویر سبز نوشته‌ی ۲۵ بهمن را انتخاب کرده بود و این تصویر همچنان به عنوان نشانه‌ای از هویت سبز این شهید، در صفحه‌اش باقی خواهد ماند.

او در این صفحه، دوستانش را به عضویت در صفحه ۲۵ بهمن در سایت فیس بوک دعوت کرده و نوشته است: “سبزیا بیان تو!! تو نه!! فقط اونایی که سبزن!! یا می خوان باشن!”


این دانشجوی شهید همچنین در آخرین فعالیت‌هایش در فیس‌بوک، چند پوستر تبلیغاتی برای راهپیمایی ۲۵ بهمن را نیز به اشتراک گذاشته و در کنار یکی از آنها نوشته است: “شاه خواهد رفت، اگر بخواهیم.”

او همچنین ویدیویی از صحنه‌ی تیر خوردن یک جوان مصری در مصر را به اشتراک گذاشته و زیر آن هم نوشته است: “البته به ما نمیرسنا” و البته درست پیش‌بینی کرده بود!


گفتنی است یکی از آخرین نوشته‌های محمد مختاری در فیس‌بوک هم این است که: "خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته‌ام!"