Thursday, March 11, 2010

با اینا زمستونو سر می کنم

بوی خاشاک، بوی خس، بوی اکبر گنجی

بوی تندِ گاز خردل، وسطِ خیابونا

بوی اشکِ ریخته رویِ ترمه ی مادربزرگ


با اینا زمستونو سر می کنم ...

با اینا جوونیمو در می کنم ...


شادیِ شکستن دربِ جمارانِ امام

وحشتِ کم شدنِ جنبش سبز، از شمردنِ زیاد

بویِ قبر بی نشونِ آدمایِ پر نشون


با اینا زمستونو سر می کنم ...

با اینا جوونیمو در می کنم ...


فکر آتیش زدنهایِ عمدیِ عکس امام

شوقِ عکس فوتوشاپی دیدنِ تو بیست و سی

ترس ناگرفتن ساندیس و کیک تو کوچه ها


با اینا زمستونو سر می کنم ...

با اینا جوونیمو در می کنم ...


عشق یک الله اکبر گفتنِ توی تراس

ترس آبی شدنِ سبزیِ پرچم توی خواب

بویِ یک دونه ی انگور، وسط خوشه ی سه


با اینا زمستونو سر می کنم ...

با اینا جوونیمو در می کنم ...


روز عاشور، بویِ زنده کشتنِ یه هموطن

انتظار دیدنِ سایه ی فرزند، روی در

عصر جمعه، التماسِ فرج سیدِ سبز


با اینا زمستونو سر می کنم ...

با اینا جوونیمو در می کنم ...

No comments:

Post a Comment