Saturday, January 30, 2010

نسل من

گاه می شنویم که عده ای معمولا خارج از گود یا حتی اگر نخواهیم اندرون و بیرونی تعریف کنیم، داخل گودی ها آنچنان بند کفش های خود را محکم بسته اند که همین روزهاست که به دست اندازی بزرگ برخود کنند و ناچارا بر زمین افتاده و سال ها تنها بتوانند نفس نفس بزنند تا شاید از خستگی راه کم شود.

این دسته به علت تند دویدن، از طول مسیر نیز توشه ای به همراه ندارند و معمولا به یاد نمی آورند که در این مسیر پر خطر می توانستند تجاربی هم به دست بیاورند و نمی شود به حافظه ضعیف آن ها هم ایرادی گرفت، چون درون حافظه، از طول مسیر یاد و لحظاتی به ثبت نرسیده است که بخواهد اکنون یادآوری شود.

این عده معمولا به نسل من دستور می دهند، نسخه می پیچند، به تو می گویند که در این روز این کار را باید بکنی و در فردای آن روز کاری دیگر و همیشه هم خود را در کنار نسل من می بینند. این گروه روزی تو را به آتش زدن حجاب تشویق می کنند و روزی دیگر به فراموشی و خائن خواندن همراهان دیروزیت.

این همراهان روزهای پر امید دیروز، امروز تو را به جرم پایبندی به اصول همیشگی ات رهایت می کنند و تو را در بیابانی سرد و تاریک به دست زورگویان می سپارند و همچنان در حال دویدن در حاشیه جاده های کناری هستند.

این گروه در بیشتر مواقع همراهت نیستند، در جلوی گلوله نیستند، پا به پای مادران به دنبال فرزند آغشته به خون نیستند، ساعت ها قدم به قدم با تو، سکوت سرشار از فریاد را همراهی ات نمی کنند.
این گروه تنها به تو می گویند بکش، مقصران دیروز را با آغوش باز نپذیر و همچنان با چشم های بسته فقط به دویدن ادامه بده و آنقدر ادامه بده تا از سمت دیگر پشت بام سقوط کنی.

این گروه منتظرند، منتظر تا یک اشتباه از تو ببینند و آن را آنچنان محکم بر سرت بکوبند که توان همراهی را دیگر از تو نبینند. لابلای نوشته هایت منتظرند تا خطایی ببینند و آن را آنقدر بلند جار بزنند که کار به آنجایی برسد که دستان خودشان هم بروی گوش هایشان قرار بگیرد. این گروه در مواقعی و بدون اندیشه، بیشمار بودنمان را سعی بر کم کردن دارند.

این گروه، گاه همان گروه حاکم بر سرزمین می شوند، تنها از زاویه ای دیگر و با نقابی دیگر. این گروه مرگ بر ... می گویند و تو زنده باد مخالف را در سر می پنداشتی.


نسل من طور دیگری می اندیشد.

نسل من گذشته را خوب به یاد می آورد. نسل من پدران و مادران خود را می بینید که همگی از این دویدن ها چه ضررها که نکردند، از این تغییرات یک شبه و بدون اندیشه. نه تنها خودشان که نسل من را هم با ویرانه ای روبرو ساختند.

نسل من می داند که برای رسیدن، دویدن را نیاز ندارد، نسل من آهسته گام بر می دارد، گاهی می ایستد. همرزمش را اگر خطایی هم کرده باشد با آغوش باز می پذیرد و دستش را فشرده تر بر او می فشارد.

نسل من به دنبال روزنه ها و حداقل های توست، تا بر گرداگرد آن حلقه زند و دستت را به گرمی بفشارد. نسل من منتظر یک قدم خالصانه از توست تا صد قدم در کنارت بردارد.

نسل من از تغییرات یکدفعه ای و چند روزه و چند ماهه خسته است. نسل من همچنان که گام های محکم خود را یک به یک به جلو می برد، نظاره گر اطراف است تا در روزی که نیاز است به یاد بیاورد گذشته را.

نسل من می بخشد تا به دست آورد. نسل من همه را به پیوستن دعوت می کند، نسل من خون های ریخته شده به خیابان را فراموش نمی کند، اما جواب خون را با خون نمی دهد.

نسل من به دنیا نشان داده است مبارزه مدنی به چه شکل است. نسل من خوب شنیده است با کسانی طرف است که روزی اجازه دیدن یک فیلم ویدئو را از مردم یک کشور گرفته بود. نسل من می داند با کسانی طرف است که به زور و اجبار پوششی برای نیمی از مردم یک کشور صادر کرده است. نسل من می داند با کسانی در طرف است که حتی در زمانی اجازه به تن کردن پیراهن های آستین کوتاه از مردم یک کشور را گرفته بوده! نسل من خوب شنیده است کشتن هایی را که به صورت فله ای صورت گرفته است و همچنین اتفاقات دیگر را.

نسل من خوب شنیدن را فرا گرفته است. ما را به ندانستن گذشته متهم نکنید! نسل من با هم قرار گذاشته است با سکوتش فریاد بزند، هر چند غرق دانستن و فریادست.
نسل من، نسل رویای دیروز توست که اکنون فراموش کرده ای.

نسل من هیچ گاه خسته نشد. نسل من دید زنانی را که ماشین های ارشادی منتظرشان هستند برای تحقیر و توهینشان، اما باز آهسته گام برداشت و با پایبندی بر حداقل های خود به آهسته رفتن ادامه داد.

نسل من به خوبی می داند که اقتدارگرایان را سالهاست که شکست داده است و تنها اسمی از آن ها مانده است. مگر نه اینکه آن ها خواهان برچیده شدن تمام حداقل آزادی ها هستند، پس چطور است که گاهی تن به آن ها می دهند. این تن دادن ها همان پیروزی های آهسته ی نسل من است.

برای درک نسل من باید لحظه ای با من همقدم شوی. لحظه ای حتی در ذهنت پای بر این آبادی ویران بگذاری.
برای فهم و سخن از نسل من، باید دریایی شنید تا قطره ای بتوان سخن گفت.

با این همه...

نسل من تو را فرا می خواند.
نسل من، نسل آوازهاست.
نسل من، نسل پیوندهاست.

نسل من با همه موانع و سختی های پیش رو، رسیدن و بیشمار رسیدن را زمزمه دقایقش کرده است.

No comments:

Post a Comment