Thursday, September 30, 2010

نامه معلمان دربند، محمد داوري و عبدالله مومني از زندان اوين به مناسبت آغاز سال تحصيلي

بنا به اخبار رسیده به جرس، مومنی و داوری، عدم ارتقاء وضعيت معيشتي معلمان، تنزل منزلت و کرامت معلم، بي توجهي به ارتقاء معرفتي و حرفه اي، ممانعت و مخالفت با تشکلهاي صنفي، مقاومت در برابر تغيير ساختار متمرکز اداري، واگذاري مسئوليت ها به نيروهاي غير متخصص، افزايش تعجب برانگيز نقش حوزه و حوزويان، انتصاب مديران ضعيف در سطوح بالا و مياني مديريت، ضعف مديريت منابع انساني از دلایل واژگونی قطار آموزش و پرورش در پنج سال اخیر می‌دانند.


عبدالله مومنی، پیش از این در نامه‌ای به رهبری شرح مفصلی از شکنجه‌های وارد شده بر خود برای گرفتن اعتراف دروغین را عنوان کرده بود.


داوری نیز که از شهریور ماه سال گذشته در بازداشت به سر می‌برد، به تحمل پنج سال حبس محکوم شده است.


متن کامل نامه این دو معلم، به شرح زیر است:


فرا رسيدن مهر و آغاز سال تحصيلي با مشارکت 15 ميليون دانش آموز و معلم به همراهي والدين، جامعه را متحول کرده و به تکاپو انداخته است. اين مهم بيش از هر چيزي ما را متوجه جايگاه و نقش اساسي تعليم و تربيت به معناي عام و آموزش و پرورش به معناي خاص کلمه مي نمايد.


سير تحول جوامع و تجربيات توسعه، ترديدي را باقي نگذاشته است که بخش عمده اي از موفقيت ها از مسير توسعه " انسان محور" مي گذرد و " سرمايه انساني" به عنوان مهمترين پارامتر پيشرفت مورد توجه تمام جوامع توسعه يافته بوده است، سرمايه اي که اعتبارش به محتواي علمي و انديشه اي آن بستگي دارد. آموزش و پرورش در تمام کشورهاي توسعه يافته با گذر از دوران سنتي و پشت سر گذاشتن سبکهاي مختلف با رويکردي علمي، حرفه اي ، مدرن و با شعار " آموزش براي زندگي" در مسير نهادينه نمودن مفاهيم اساسي از قبيل تعامل و مشارکت آگاهانه، انديشه دانايي محور و فرهنگ گفتگو، به دنبال آن است تا با ايفاي نقش در تکوين شخصيت افراد ضمن جامعه پذير نمودن آنها، "سرمايه اجتماعي" را محقق سازد.


تاکيد بر "ايدئولوژيک و سياسي" نمودن عرصه آموزش و پرورش در واقع چشم بستن بر واقعيت هاي کارکردي اين نهاد و خارج نمودن آن از مسير واقعي و انحراف از کارکرد حرفه اي نظام آموزشي است که متاسفانه در اين راستا هشدارهاي صاحبنظران، کارشناسان، فعالان صنفي و منتقدان مورد بي توجهي قرار گرفته است.


عدم ارتقاء وضعيت معيشتي معلمان، تنزل منزلت و کرامت معلم، بي توجهي به ارتقاء معرفتي و حرفه اي، ممانعت و مخالفت با تشکلهاي صنفي، مقاومت در برابر تغيير ساختار متمرکز اداري، واگذاري مسئوليت ها به نيروهاي غير متخصص، افزايش تعجب برانگيز نقش حوزه و حوزويان، انتصاب مديران ضعيف در سطوح بالا و مياني مديريت، ضعف مديريت منابع انساني، ناتواني در مديريت اقتصادي و تامين حداقل ها، کاهش انگيزه کاري معلمان، افزايش فاصله نيروهاي صف و ستاد و دهها مورد ديگر گواه اين ادعاست که متاسفانه قطار آموزش و پرورش نه تنها بر روي ريل قرار نداشته بلکه در دوره مديريت آقايان فرشيدي، علي احمدي و حاجي بابايي واژگون شده است.


با اين حال و به رغم وعده هاي مکرر وزراي آموزش و پرورش در سالهاي اخير مبني بر افزايش چند برابر قدرت خريد معلمان، نهادينه نمودن مشارکت معلمان، تشکيل نظام معلمي، تحول در ساختار، برنامه و محتواي آموزشي، توسعه و تجهيز مدارس و دهها وعده و وعيد ديگر، ادعاي تکريم معلم فقط در حد شعار و با اجراي مراسم هايي کليشه اي و بي محتوا تکرار مي گردد.


با کمال تاسف بايد گفت که " مشارکت" در فرايند تصميم سازي و تصميم گيري نه تنها مورد بي توجهي قرار گرفته است بلکه تشکل هاي صنفي، به ويژه دو تشکل فعال سالهاي اخير يعني کانون صنفي معلمان و سازمان معلمان ايران مورد بي مهري فراواني قرار گرفته و فعالان اين دو تشکل بارها مواخذه، بازداشت و زنداني شده اند و فضاي امنيتي حاکم در اين دستگاه آموزشي هر گونه فعاليت و مشارکت انتقادي و اعتراضي را پر هزينه ساخته است. برخورد قهرآميز که منجر به دستگيري تعدادي از فعالان عرصه صنفي معلمان در حوادث پس از انتخابات خرداد 88 گرديد، پرده از نيات شوم کساني که آموزش و پرورش را بستري براي اعمال نظرات و سليقه هاي باندي و سياسي و تحقق اهداف ايدئولوژيک خود مي دانند، برداشت. معلمان حضور گسترده اي در فضاي پس از انتخابات پيدا کرده بودند تا ضمن استفاده از فرصت انتخابات در کنار خواست همگاني جامعه مبني بر تغيير، با بيان مطالبات صنفي به تعهد ملي خود در کنار ساير اقشار جامعه عمل نمايند.


نارضايتي معلمان، اولياء و دانش آموزان از محصول فرايند آموزش و پرورش و خروجي اين سيستم، متاسفانه اثبات کننده اين واقعيت تلخ است که انحراف بزرگي در مسير کارکرد نظام آموزشي ما ايجاد شده است و بيراه نيست اگر حضور اعتراض آميز معلمان را در کنار ساير مردم در جنبش اجتماعي تحول خواه و همراهي آنان در موج سبز را، هشداري و واکنشي قابل انتظار به اين وضعيت نامناسب بدانيم.


لذا اينجانبان که براي دومين سال متوالي از همراهي با همکاران ارجمند و دانش آموزان عزيز در مهر ماه محروم شده ايم و براي دومين سال در کنار ساير منتقدان و مخالفان در زندان به سر مي بريم، بر خود فرض دانستيم تا به بهانه مهر و روز جهاني معلم يک بار ديگر به مسئولان هشدار دهيم که ايستادگي و مقاومت در برابر اراده همگاني و تغييرخواهي ملي راهي است که به ناکجاآباد مي رود و براي جبران فردا دير است، از همين امروز بايد آغاز نمود.


به اميد ايراني آباد و آزاد
و

No comments:

Post a Comment