Saturday, January 29, 2011

برادر زنداني سياسي اعدام شده جعفر كاظمي در گفتگو با كانون ازچگونگي مطلع شدن خانواده از اعدام فرزندشان مي گويد

كانون حمايت از خانواده هاي جانباختگان و بازداشتي ها :خبرنگار كانون حمايت از خانواده هاي جانباختگان و بازداشتي ها روز گذشته موفق به انجام مصاحبه كوتاهي با برادر زنداني سياسي اعدام شده جعفركاظمي گرديد. برادر اين زنداني اعدام شده, از روحيات جعفركاظمي و چگونگي مطلع شدن خانواده از اعدام فرزندشان مي گويد. همچنين سخن از اعدام مخفيانه برادر خود به ميان مي آورد و نقض پايه اي ترين حق آنها بعنوان خانواده اين زنداني در خصوص شركت در جلسه دادگاهش و حتي وداع آخر با عزيز دلبندشان را مورد اشاره قرار مي دهد.

برادر جعفركاظمي از روحيات و خلق و خوي برادرش نيز جملاتي را به اختصار بيان نموده و شخصيت مردمي و انساندوست او را كه در ميان اطرافيانش عشق و محبت فراواني را بر مي انگيخته, ستايش مي كند. از كمك و دلسوزي او نسبت به مردم مي گويد و اينكه چگونه بي هيچگونه اسم و رسم و نشان, عصاي دست نيازمندان بوده و پر توش و توان...


متن مصاحبه:

(پس از عرض سلام و تسليت):

خبرنگار: شنيده ايم كه براي تحويل پيكر عزيزتان به هر ارگاني كه مراجعه كرده ايد هيچ كس پاسخگو نبوده است, ميتوانيد مقداري در اين رابطه توضيح دهيد؟

آقاي كاظمي: متأسفانه معمولا اينطوري است، هرجا كه مراجعه كرديم، اينطرف و اونطرف رفتيم، كسي نگفت كه مي داند چه شده و هيچكس پاسخگو نبود. هر حرفي ما زديم, مي گفتند, انشاالله, چشم اما متاسفانه هيچ عملي در كار نبود. ما از صبح

كه براي تحويلگيري پيكر عزيزمان رفتيم تا ظهر به اين كار ادامه داديم،اما به جايي نرسيديم و نتيجه اي نگرفتيم. البته ما ول نميكنيم و فردا مجددا مراجعه ميكنيم كه يك فرد پاسخگويي, در نهايت پاسخي به ما بدهد.


سوال: ميخواستيم مقداري از خلقيات و همچنين وضعيت و روحيه برادرتان, بطور خاص در آخرين روزهايي كه براي ديدارشان مي رفتيد, بگوييد و اينكه وضعيت جسماني شان چگونه بود؟

آقاي كاظمي: روحيه كه خيلي خوب بود. اما وضعيت جسماني چندان خوبي نداشت. حدوداً يك ماه و نيم مي شد كه ديسك كمرش حاد شده بود و از مشكل كمردرد و پادرد رنج مي برد و مي گفت كه امكان سرپا ايستادن را ندارد. عليرغم اينكه فردي ورزشكار بود و هميشه ورزش مي كرد, اين اواخر آن حركات ارتوپدي كه براي كمرش مي كرد را هم نمي توانست انجام دهد. اما از نظر روحي, خيلي عالي بود, خيلي عالي! متأسفانه الان فرصت مناسبي نيست،اما خصوصياتش را برايتان مي گويم. جعفر فرد پرجاذبه اي بود, براي همه جاذبه داشت و هيچكس از او بدي نديده بود. هركس يك يكبار با او صحبت ميكرد،خالص و مخلص و شيفته اش مي شد. اگر كسي به او بدي هم مي كرد, طوري با طرف مقابلش برخورد مي كرد كه شرمنده رفتار و اخلاقش مي شدند. من يك نفر را در خانواده و فاميل سراغ ندارم كه بگويد از جعفر خرده اي به دل دارد. با همه مهربان و خوشخو و رفيق و صميمي بود. خيلي حواسش به ديگران بود, اگر مي فهميد كه كسي مشكلي دارد, اولين نفري بود كه براي حل آن موضوع پيشقدم مي شد, آنهم نه با اسم و رسم, آرام و بي صدا كه كسي متوجه كمك او به ديگري, نشود. هر كاري از دستش بر مي آمد, برايشان انجام ميداد.

سوال: شما بعنوان برادر اين بزرگوار, از مجامع بين المللي و حقوق بشري چه انتظاري داريد؟

آقاي كاظمي: ما بعنوان اعضاي خانواده اين زنداني سياسي, حق داشتيم و خواهان آن بوديم كه در دادگاه او شركت كنيم و جرمي را كه به او منتصب مي كنند, بدانيم. علاوه بر اين, از حق پايه اي ملاقات برادرمان در آخرين وداع و قبل از اعدامش برخوردار مي شديم! لااقل مي بايست از اجراي چنين حكمي در مورد او مطلع مي شديم اما متاسفانه ما از حداقل حقوق مان نيز شده ايم. دستمان هم كوتاه است و صدايمان به جايي نمي رسد.

اميدوارم كه مجامع مختلف بين المللي هم دنبال پاسخ اين چرايي باشند كه چرا بايستي او مخفيانه محاكمه شود؟ چرا بايدمخفيانه اعدام شود؟ و حتي به خانواده اش هم اطلاعي داده نشود؟

ما حتي به خاطر دريافت جنازه اش هم سرگردان شده ايم! و بايد منتظر باشيم كه يك كسيي سرانجام به ما خبر بدهد كه چه شده! حداقل ملاقاتي حضوري به ما مي دادند! خانواده را در جريان مي گذاشتند؛ آنچه كه مي توانست تا حدي جلوي غافلگيرشدن مان از اجراي اين حكم در مورد برادرمان را بگيرد! من آن روز در صف ملاقات كنندگاني بودم كه براي ملاقات جعفر رفته بودم, در آنجا به من زنگ زدند و چنين خبري را دادند.

چرا آنها قبل از اجراي حكم, به همسرش خبر ندادند؟ او در همان محل خبر را شنيد و از حال رفت!

چرا بايد صحنه اين طور باشد كه او بعد از شنيدن خبر از هوش برود و من كشان كشان از محل خارجش كنم؟!

لااقل به ما مي گفتند كه با انتظار ملاقات به آنجا نرويم!

آنها مي خواستند ضربه اي هم به اين وسيله به ما بزنند! اين مساله خيلي برايمان گران تمام شد! خدا را خوش مي آيد كه با خانواده ها چنين مي كنند؟ با پدر و مادرها چنين مي كنند؟ اگر كسي صداي ما را مي شنود, بگويد كه چرا ما بايد چنين مصيبت هايي را ببينيم و تحمل كنيم؟!
چرا چنين كارهايي ميشود؟حتي با يك تماس تلفني كوتاه ميتوانستند به ما اطلاع بدهند و بگويند كه به اينجا نياييد, اما اينكار را نكردند. ما خيلي تحت ظلم هستيم.

سوال: شما با چه كسي بر سر اين موضوع صحبت كرديد كه پيكر شهيد را تحويل بگيريد؟

آقاي كاظمي: به اوين مراجعه كرديم, به دادستاني مراجعه كرديم, به دادگاه انقلاب رفتيم, اما در هر جا يك حرفي مي زدند. يكي مي گفت كه بايد به اوين برويد, يكي مي گفت به دادستاني برويد, وقتي كه به دادستاني مي رفتيم, مي گفتند به ما ربطي ندارد. تاكنون پاسخ مناسبي به ما نداده اند. اما ما به پيگيري خود ادامه مي دهيم. يك احتمال وجود دارد كه خودشان براي دفن اقدام كنند اما به ما گفته اند كه اطلاع مي دهند. اما مي خواهم باز هم به طور خلاصه تكرار كنم كه چرا بايستي تمامي اين مسائل اينطور در خفا صورت گيرد؟ دادگاه بدون حضور اعضاي خانواده باشد, حكم را به آن شيوه اجرا كنند, حتي به وكيل هم اطلاع ندهند كه حكم را اجرا مي كنند؟

من از جامعه بين المللي خواستار آن هستم كه به اين سوال پاسخ دهند, چرا ما بايد به چنين وضعيتي دچار شويم؟ جرم ما چيست؟ اين از پايه اي ترين حقوق يك انسان محسوب مي شود كه از ديدار برادرش بهره مند گردد, من بايد از اين حق پايه اي برخوردار باشم كه برادرم را قبل از اجراي حكم اعدامش ملاقات كنم!

سوال: آيا شما مراسمي براي او داشتيد؟

آقاي كاظمي: مراسم خاصي برگزار نكرده ايم, از ما تعهد گرفته اند كه مراسمي برگزار نكنيم. اما خيلي از دوستان به خانه ما مي آيند و اظهار همدردي مي كنند و تسليت مي گويند. آنها فاتحه اي مي خوانند و مي روند.

خبرنگار كانون: مجدداً از شما تشكر ميكنيم, از اينكه وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد بي نهايت سپاسگذاريم و آرزوي بردباري براي شما داريم.

No comments:

Post a Comment